دیپلماسی؛ دوستی با کفار
دیپلماسی؛ دوستی با کفار یعنی چه ؟
پیش از پرداختن به این مساله لازم است اشاره نماییم اسلام دینى است که همانگونه که خودش جامع است براى تحلیل مواضع آن نیز باید با نگاهى جامع به آن نگریست.بر این اساس مى گوییم زمانى که به اسلام و منابع دینی اعم از قرآن و سیره مراجعه مى نمایییم مشاهده مى کنیم در آموزه هاى دینى دستورات مختلفى در برخورد با غیر مسلمانان وجود دارد که گاه ممکن است این آموزه ها در تعارض با هم به نظر رسد.اما با نگاهى جامع نگرانه متوجه مى شویم که هیچ گونه تعارضى میان این اجزا وجود ندارد به عبارتى آموزه هاى اسلامى بایستى به شکل یک جدول جورچین (پازل) نگریسته شود که در ابتداى امر شاید اجزاى پراکنده آن به تنهایى فاقد معنا باشند و حتى باعث گیج شدن ما شوند اما با نگاهى به کل جدول در مى یابیم که هر کدام از قطعات داراى جایگاهى مخصوص در جدول مى باشد که با چیدن آنها در کنار هم این جدول معناى اصلى و حقیقى خویش را پیدا مى کند. در زمینه ارتباط با غیر مسلمانان از جمله یهود و نصارا نیز شاهد چنین وضعیتی هستیم به طوری که اگر فقط به ظاهر آیه 51 سوره مائده مراجعه کنیم و به ویژه اگر دقت کافی در واژگان به کار رفته نکنیم در خواهیم یافت که قرآن ما را از هر گونه ارتباطی با غیر مسلمانان به ویژه یهود و نصارا منع می کند و حال آنکه وقتی به سیره رسول اکرم ص مراجعه می کنیم در می یابیم که حتی در سیره آن بزرگوار نیز چنین اصلی رعایت نشده است و این یعنی اینکه مفهوم و معنای آیه قطعا ممنوعیت ارتباط دیپلماتیک و یا هر گونه ارتباطی با یهود و نصارا نمی باشد، برای توضیح هر چه بیشتر اشاره ای به سیره پیامبر در قبال یهود و در ادامه تفسیر آیه مذکور می کنیم: با نگاهی به تاریخ صدر اسلام ملاحظه می کنیم که در رفتار یهود با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مسلمانان همواره دشمنى شدیدى دیده مى شود،
آنها به اصالت نژادى خود همیشه مغرور بوده اند، تصور باطلى داشته اند که هیچ کس غیر از ایشان حقى در رسالت و پیامبرى ندارد ، شیفتگى انها به امور مادّى و مبالغه در مفاسد و احساس آنها به اینکه اسلام سلطه آنها را از میان برخواهد داشت و به سودهاى کلان آنها از بازرگانى نامشروع و ربا خاتمه خواهد داد، دشمنى آنان را نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان شدیدتر کرده بود. یهود,امت اسلام را بزرگترین دشمن دانسته و همان طورکه در صدراسلام برای نابودی اسلام و مسلمین، اقدام میکردند در دوران بعد ازآن تا امروز نیز بر عداوت و فتنهانگیزی خود پایدار مانده و سعی دارند امت اسلام را به سوی هلاکت و شقاوت رهنمون سازند. ازدیدگاه یهود با مطرح شدن اسلام و اهداف آن که برابرى، برادرى، دادگرى، ناروا شمردن ربا و غش در معامله، رد بهره کشى از دیگران و محترم شمردن همه دینها و اعتقادات از برجسته ترین آنها بود.( ترجمه سیرة المصطفى/ ج 1،ص:340) مسلمانان چارهای جز نابودی و هلاکت نخواهند داشت . خداوند در قرآن کریم در باره پیمان شکنی های مکرر قوم یهود در مقابل پیامبر اکرم (ص) می فرماید: آیا هر بار یهود پیمانى بستند جمعى آن را دور نیفکندند ؟ و بیشتر آنها ایمان نمى آورند (بقره /100) با تمام کارشکنیهایی که قوم یهود در مقابل پیامبر اکرم داشت ولی با این حال پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام ورود به مدینه در صدد جلب قلوب همه ادیان از جمله یهودیان بر آمد، اما از آنجایی که یهود ثروت زیاد و تسلط بر اقتصاد مدینه داشت و پیامبر صلی الله علیه و آله هم میدانست اگر یهودیان را با خود متحد نکند وحدت به طور کامل برقرار نمیگردد و نیز اگر یهودیان را با خویش همراه نکند خطر قریش و بتپرستان و رسیدگی به وضع مسلمین امکانپذیر نمیباشد. بنابراین در ابتدای ورود به مدینه پیماننامهای را با یهود امضاء کرد با هدف تعیین حدود و حقوق دستهها و قبائلی چون اوس و خزرج و اعراب و یهود که در تواریخ آن را نخستین قانون اساسی میخوانند.( سید جعفر شهیدی /تاریخ تحلیلی اسلام / انتشارات علمی و فرهنگی / مرکز نشر دانشگاهی تهران/ چاپ نخست/ تابستان 83/ص76) چند ماده مهم این پیمان چنین است:
1- مسلمانان و یهودیان امت واحد به شمار میروند. 2- مسلمانان و یهودیان در پیروی از دین خود آزادند. 3- مهاجران قریش به رسم سابق خویش قبل از اسلام در پرداخت خونبهاء باقی هستند. اگر فردی از آنان کسی را کشت یا اسیر گردید باید به کمک هم خونبهای او را طبق عدالت و معروف بین مؤمنان بپردازد و اسیر خود را با پرداخت فدیه آزاد کند. 4- هیچ کس حق ندارد به غلام، فرزند یا دیگر اعضای خانواده کسی بدون اجازه او پناهندگی دهد. 5- امضاء کنندگان این پیمان دفاع مشترک از مدینه را به عهده خواهند داشت. 6- مرجع رفع اختلاف در اختلافات احتمالی در میان امضاء کنندگان این پیمان محمد خواهد بود.( برای آگاهی از تفصیل بندهای این پیمان رک به فروغ ابدیت، ج 1 ، ص 462 -465) این عقد پیمان جزء اولین اقدامات پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه بود که در حفظ آرامش شهر تأثیر بسزایی داشت.
پیمان خاص نبی اکرم با یهود پس از استوارى و پایدارى اساس جامعه جدید اسلامى و اعتماد به آن و پس از به وجود آوردن عقیده و سیاست و نظامى هماهنگ و یک پارچه در میان مسلمانان؛ پیامبر گرامى چنان مصلحت دید که با غیر مسلمانان نیز، روابطى تنظیم و برقرار کند که صلح و امنیّت، آسایش و خیر و سعادت بشریّت و ایجاد سرزمینى دوستانه و یک رنگ [توأم با احترام و آزادى عقیده ] را به ارمغان آورد. و براى نیل به این هدف والا، قوانین گذشت و جوانمردى و چشم پوشى را- که در جهان مالامال از تعصب و زیاده روى و حق پوشى بى سابقه بود- پى ریزى کند. نزدیک ترین همسایه مدینه از میان غیر مسلمانان یهود بودند. هر چند نسبت به مسلمانان [و حتى نسبت به بشریّت ] دشمنى قلبى و درونى داشتند؛ و هنوز هیچ گونه دشمنى یا مقاومتى را از خود نشان نداده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله در آن پیمان آزادى کامل عقیده و اموال را به خود آنان واگذاشت و به تبعید و مصادره اموال و دارایى و دشمنى با آنان مایل نبود. آنان در این پیمان متعهد شدند:
1- با دشمنان مسلمانان همکاری نکنند و مرکب، اسلحه و ابزار جنگی در اختیار آنان قرار ندهند. 2- هیچ گامی بر ضرر پیامبر و مسلمانان بر ندارند و پنهان و آشکار با زبان و با دست ضرری به آنان نرسد. 3- اگر بر خلاف این قرار داد عمل کنند پیامبر صلی الله علیه و آله حق هرگونه مجازات آنها را اعم از قتل آنها یا اسیر کردن زنان و کودکان و یا ضبط اموالشان خواهد داد. (مهدی پیشوایی/ تاریخ اسلام(از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله)/انتشارات نشر معارف / قم / 1386/ 209) البته همانگونه که تاریخ نیز شهادت می دهد یهودیان مدینه به این پیمان نیز وفا نکرده و در نتیجه پیامبر چندین جنگ با یهود انجام داد که در نهایت منجر به از بین رفتن یهود مدینه گردید. همانطور که مشاهده شد اصل ارتباط با غیر مسلمانان به شرط عدم توطئه و رعایت قوانین حکومت اسلامی در اسلام به رسمیت شناخته شده است چنانکه پیامبر اسلام ص نیز با یهود مدینه به صورت خاص پیمان هایی امضا می کرد و آزادی آنها را به رسمیت شناخته بود و اگر آنها با سوء تدبیر خود این پیمان ها را زیر پا نمی گذاشتند آنها نیز می توانستند همچون اقلیتی رسمی در کنار سایر مسلمانان بر اساس اصول همزیستی مسالمت آمیز به زندگانی خود ادامه دهند .
با این حال برخی با اشاره به برخی آیات که مسلمانان را از هر گونه ارتباط با یهود و نصارا برحذر می دارد معتقدند که ظاهر این آیات دلالت بر نفی هر گونه رابطه و دوستی با اهل کتاب دارد، البته آنها که اهل فن هستند می دانند وقتی ظاهر دلیل قرآنی و یا روایی با برخی اصول مسلم دیگر در تعارض ظاهری باشد جای آنست که آن ظاهر به گونه ای تفسیر شود که این تعارض برداشته شود و به همین دلیل وقتی ما به صورت قطعی می دانیم در اسلام احکامی تحت عنوان احکام «ذمه» وجود دارد که بر اساس آنها اهل کتاب با پذیرش شرایطی حق دارند آزادانه در میان جامعه اسلامی زندگی نمایند و از طرفی دیگر بر اساس روابط بین المللی اسلامی ، مسلمانان حق دارند با ملت ها و کشورهای غیر مسلمان معاهدات و پیمان های صلح و دوستی امضا نمایند و از جانب سوم در تاریخ اسلام نیز پیامبر اسلام ، خود با غیر مسلمانان چنین پیمان هایی را امضا می کرد پس یقینا معنای آیاتی از این دست به معنای نفی هر گونه ارتباط و دوستی با اهل کتاب نمی باشد.
لذا لازم است این آیه را مطرح نماییم و معنای واقعی آن را به دست آوریم . خداوند متعال در آیه 51 سوره مائده می فرماید : «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین» شان نزول: بسیارى از مفسران نقل کرده اند که بعد از جنگ بدر، عبادة بن صامت خزرجى خدمت پیامبر رسید و گفت: من هم پیمانانى از یهود دارم که از نظر عدد زیاد و از نظر قدرت نیرومندند، اکنون که آنها ما را تهدید به جنگ می کنند و حساب مسلمانان از غیر مسلمانان جدا شده است من از دوستى و هم پیمانى با آنان برائت مى جویم، هم پیمان من تنها خدا و پیامبر او است، عبد اللَّه بن ابى گفت: ولى من از هم پیمانى با یهود برائت نمی جویم، زیرا از حوادث مشکل می ترسم و به آنها نیازمندم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: آنچه در مورد دوستى با یهود بر عباده می ترسیدم، بر تو نیز می ترسم (و خطر این دوستى و هم پیمانى براى تو از او بیشتر است) عبد اللَّه گفت: چون چنین است من هم می پذیرم و با آنها قطع رابطه می کنم، آیات فوق نازل شد و مسلمانان را از هم پیمانى با یهود و نصارى بر حذر داشت. تفسیر: آیات فوق مسلمانان را از همکارى با یهود و نصارى به شدت بر حذر می دارد، آیه نخست می گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید، یهود و نصارى را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید (یعنى ایمان به خدا ایجاب میکند که به خاطر جلب منافع مادى با آنها همکارى نکنید). (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ). اولیاء جمع ولى از ماده ولایت بمعنى نزدیکى فوق العاده میان دو چیز است که به معنى دوستى و نیز به معنى هم پیمانى و سرپرستى آمده است .
ولى با توجه به شان نزول آیه و سایر قرائنى که در دست است، منظور از آن در اینجا این نیست که مسلمانان هیچ گونه رابطه تجارى و اجتماعى با یهود و مسیحیان نداشته باشند بلکه منظور این است که با آنها هم پیمان نگردند و در برابر دشمنان روى دوستى آنها تکیه نکنند. مساله هم پیمانى در میان عرب در آن زمان رواج کامل داشت و از آن به ولاء تعبیر می شد. جالب اینکه در اینجا روى عنوان اهل کتاب تکیه نشده بلکه به عنوان یهود و نصارى از آنها نام برده شده است، شاید اشاره به این است که آنها اگر به کتب آسمانى خود عمل می کردند هم پیمانان خوبى براى شما بودند، ولى اتحاد آنها به یکدیگر روى دستور کتابهاى آسمانى نیست بلکه روى اغراض سیاسى و دسته بندى هاى نژادى و مانند آن است. سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهى را بیان کرده میگوید: هر یک از آن دو طایفه دوست و هم پیمان هم مسلکان خود هستند.(بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ). یعنى تا زمانى که منافع خودشان و دوستانشان مطرح است، هرگز به شما نمى پردازند.
روى این جهت، هر کس از شما طرح دوستى و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیم بندى اجتماعى و مذهبى جزء آنها محسوب خواهد شد. (وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ). و شک نیست که خداوند چنین افراد ستمگرى را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه میکنند، هدایت نخواهد کرد. (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ). تکیه بر بیگانه گرچه در شان نزول آیات فوق سخن از دو نفر یعنى عبادة بن صامت و عبد اللَّه بن ابى در میان آمده ولى جاى تردید نیست که اینها فقط به عنوان دو شخص تاریخى مورد نظر نیستند، بلکه نماینده دو مکتب فکرى و اجتماعى می باشند، یک مکتب می گوید: از بیگانه باید برید و زمام کار خود را به دست او نداد و به کمکهاى او اطمینان نکرد. دیگرى می گوید: در این دنیاى پرغوغا، هر شخص و ملتى تکیه گاهى می خواهد، و گاهى مصلحت ایجاب می کند که این تکیه گاه از میان بیگانگان انتخاب شود، دوستى آنها با ارزش است و روزى ثمر بخش خواهد بود. قرآن مکتب دوم را به شدت میکوبد و مسلمانان را از این طرز تفکر با صراحت و تاکید بر حذر می دارد، اما متاسفانه بعضى از مسلمانان، این فرمان بزرگ قرآن را به دست فراموشى سپردند و تکیه گاه هایى از میان بیگانگان براى خود انتخاب نمودند، و تاریخ نشان می دهد که بسیارى از بدبختیهاى مسلمین از همین جا سرچشمه گرفته است! اندلس تابلو زنده اى براى این موضوع است و نشان می دهد که چگونه مسلمانان به نیروى خود درخشانترین تمدنها را در اندلس دیروز و اسپانیاى امروز به وجود آوردند،
اما به خاطر تکیه کردن بر بیگانه چه آسان آن را از دست دادند. امپراطور عظیم عثمانى که در مدت کوتاهى همانند برف در فصل تابستان به کلى آب شد، شاهد دیگرى بر این مدعا است، در تاریخ معاصر نیز ضربه هایى که مسلمانان به خاطر انحراف از این مکتب خورده اند کم نیست، اما تعجب در این است که چگونه هنوز بیدار نشده ایم! در هر حال بیگانه، بیگانه است و اگر یک روز منافع مشترکى با ما داشته باشد و در گامهاى محدودى همکارى کند سرانجام در لحظات حساس نه تنها حساب خود را جدا می کند، بلکه ضربه هاى کارى نیز به ما می زند، امروز مسلمانان باید بیش از هر وقت به این نداى قرآن گوش دهند و جز به نیروى خود تکیه نکنند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به قدرى مراقب این موضوع بود که در جنگ احد هنگامى که سیصد نفر از یهودیان براى همکارى با مسلمانان در برابر مشرکان اعلام آمادگى کردند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را از نیمه راه باز گرداند و کمک آنها را نپذیرفت، در حالى که این عدد در نبرد احد می توانست نقش مؤثرى داشته باشد، چرا؟ زیرا هیچ بعدى نداشت که آنها در لحظات حساس جنگ با دشمن همکارى کنند و باقیمانده ارتش اسلام را نیز از بین ببرند. (ر. ک: تفسیر نمونه، ج 4، ص 409 – 414).
نتیجه اینکه مقصود از ولی گرفتن از میان یهودیان ، تکیه کردن به آنها در برابر دشمنان و اعتماد مطلق نمودن به آن ها می باشد و نه اصل ارتباط با آنها ، به رسمیت شناختن حقوق آنها و یا حتی محبت نمودن به آنها چنانکه شواهد تاریخی و روایی نیز موید همین مساله می باشد . آیات دیگری هم که در نهی از دوستی با یهود به صورت خاص و یا عام مطرح می شود باید بر اساس همین معنا مورد تفسیر قرار گیرد. البته در پایان ذکر یک نکته مهم ضروری است و آن اینکه ارتباط با غیر مسلمانان در دیپلماسی اسلامی تنها اختصاص به کشورهایی دارد که حکومت هایشان بر اساس غصب سرزمین های مسلمانان شکل نگرفته باشد و گرنه کشوری همچون رژیم صهیونیستی اسرائیل اساسا کشوری مشروع به حساب نمی آیند تا اینکه مشمول این اصول دیپلماتیک اسلامی باشند و از این روی ارتباط با صهیونیست های اشغالگر به دلیل نامشروع بودن و غصب ظالمانه سرزمین اسلامی و نه به دلیل آیه 51 سوره مائده اشکال دارد و امروزه همگان از قبح ارتباط با این رژیم غاصب اطلاع دارند و به همین دلیل این ارتباطات معمولا مخفیانه صورت می گیرد، هر چند بارها این روابط پنهانی و نامشروع توسط رسانه های مختلف از جمله رسانه های وابسته به جبهه مقاومت اسلامی افشا شده و باعث رسوایی هر چه بیشتر این دولت ها شده است.
دیپلماسی؛ دوستی با کفار