فطرت و غریزه در لغت
با توجه به اینکه فطرت از ریشه فطر و فطر به معنی شکافتن است وجه تسمیه فطرت چیست؟یعنی فطرت چه ارتباطی با معنای اصلی آن که شکافتن است دارد ؟
معنی فطرت در لغه و اصطلاحکلمه فطر در لغت به معنی شکافتن آمده است. در مقائیس اللغه گفته است فَطَرَ به معنی شکافتن- گشودن شی و ابراز آن میباشد (مقائیس اللغه، ج 4، ص 510 ) . در صحاح جوهری به معنای اختراع آمده است (صحاح جوهری، ج 2، ص 781 ) و در مفردات راغب به معنی ایجاد و ابداع به کار رفته است (مفردات راغب ص 396 ) . در آیات قرآن کلمه فطر به معنی آفریدن و آفرینش هم به کار رفته است. «وَجَّهْتُ وجهی لِلَّذی فَطَر السموات و الارض» (انعام 79 ) من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمان و زمین را آفرید.پس میشود گفت: از آنجا که آفرینش و خلقت الهی به منزله شکافتن پرده تاریک عدم و اظهار هستی امکانی است یکی از معانی این کلمه آفرینش و خلقت است البته آفرینشی که ابداعی و ابتدائی باشد. از ابنعباس نقل شده است که میگفت: من معنای «فاطر السموات و الارض» () انعام 14 ) را نمیدانستم تا اینکه دو تن از بادیهنشینان که در مورد مالکیت یک چاه مخاصمه داشتند به نزد من آمدند یکی از آندو گفت «اَنَاَ اَفْطَرْتَها» یعنی من ابتدا آنرا شکافتم. (نهایه ابن اثیر، ج 3، ص 457 )کلمه «فَطَر» در قرآن کریم به صورتهای گوناگون به کار رفته است لکن کلمة «فطره» تنها یک بار استعمال شده است «فِطره الله الَّتی فَطَر النّاسَ عَلیَها لا تَبدیلَ لِخَلقِالله» (روم 30 ) فطره هم به معنای سرشت، طبیعت، نهاد انسان ترجمه شده است. در المنجد آمده است: الصفهُ الَتی یَتَّصِفُ بِها کُلُّ مَوجودٍ فی اولِ زمانِ خلقه:صفتی که هر موجودی در آغاز آفرینش خود به آن متصف میگردد. (المنجد، ص 588 ) .در فرهنگ فارسی هم در مورد تعریف فطره گفته: فطرت به معنی 1- آفرینش 2- ابداع و اختراع 3- صفتی که هر موجود در آغاز خلقتش داراست. (فرهنگ فارسی دکتر معین، ج 1، ص 2555 ) استاد محمدتقی جعفری در تعریف فطرت میگوید: فطرت عبارت است از جریان طبیعی و قانونی نیروهائی که در انسان به وجود میآید. بنابراین برای هر یک از نیروهای غریزی و معنوی و روانی فطرتی وجود دارد که جریان طبیعی و منطقی آن نیرو میباشد. (ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج 1، ص 141 ) پس میشود نتیجه گرفت فطره بر وزن فِعْلَه که دلالت بر نوع خاص و ویژه میکند به معنی سرشت خاص و آفرینش ویژه انسان است که از آغاز آفرینش در نهاد انسان نهاده شده است. فطرت انسان از دیدگاه قرآن از نظر قرآن کریم به شهادت یک سلسله آیات باید گفت که انسان دارای فطرت است ما در این مجال به چند آیه بطور گذرا اشاره می کنیم:1- «ززُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ » (آلعمران، 14 ) در این آیه لفظ حُبّ که به معنای علاقه و گرایش است و زُیِّن به معنی زینت داده شده آمده، نشانگر این است که در انسان تمایل به زن و فرزند و مال و منال در نهاد اوست و از جمله فطریات انسان هستند.2- «هل جَزاءُ الْاِحْسانِ الّا الْاِحسان» (الرحمن، 60 ) در اینجا هم سئوال از فطرت و نهاد انسان است انسان به فطرت خود رجوع کند فطریات زبان حال به او خواهد گفت که جزاء احسان چیزی جزء احسان نیست پس اصل وجود فطرت در انسان وجود دارد.
3 – «فأقِم وَجْهَک للدینِ حنیفاً فطرت اللهِ التی فطر الناس علیها» (روم، 30 ). در حالی که به حق روی میآوری به طور کامل با سرشت خدائی که مردم را بر آن سرشته است همگام باش. این آیه با صراحت از وجود نوعی فطرت الهی در انسان خبر میدهد البته در این آیه دلالت دارد انسان به نوعی از سرشت و طبیعت آفریده شده که برای پذیرش دین آمادگی دارد.
فرق فطرت با غریزه کلمه غریزه در قرآن به کار نرفته است ولی در نهجالبلاغه حضرت علی(ع)، این کلمه به کار رفته است از جمله آنها عبارتند از: «المنشی اصناف الَاشیاءِ بِلا رَوِیَّه فکر آن الیها، و لا قریحه غریزه أَضْمر علیها» موجودات را بدون احتیاج به تفکر و اندیشه و بدون غریزهای که در درون پنهان داشته باشد ایجاد کرد. (نهجالبلاغه خطبه 91 )
در اینجا با توجه به محتوای خطبه از آن تعبیر به سرشت کردند. در فرهنگ فارسی در معنای غریزه چنین آمده است: 1- سرشت، طبیعت (اعم از خیر و شر) (فرهنگ فارسی، ج 2، ص 2410 ).
وجه اشتراک وجه:
اشتراک بین فطره و غریزه این است که هر دو جنبة عمومی و همگانی دارند، یعنی در همه افراد دیده میشوند. وجه اختلاف در 2 چیز است:
1- غریزه هم از اختصاصات حیوان است و هم انسان، مثلاً غرایز و نیازهای اولیه چون میل به خوراک و پوشاک و نیاز جنسی هم در حیوان یافت میشوند و هم در انسان، در حالی که امور فطری مختص به انسان است.
2- غریزه پایه و مبنای بیوشیمیکی و فیزیولوژیکی دارد در حالی که امور فطری از چنین ویژگی برخوردار نیستند به طور مثال: برای غریزه جنسی میتوان پایهای فیزیولوژیکی چون هورمونها را سراغ گرفت در حالی که برای میل به زیبائی و میل به راستی و درستی نمیتوان پایه فیزیولوژیکی جستجو کرد. (مبانی انسانشناسی در قرآن، ص 169 ).
شهید مطهری (ره) هم در این مورد گفته است: غریزه بیشتر در مورد حیوانات به کار میرود و کمتر در مورد انسان به کار میرود ولی در مورد جماد و نبات به هیچ وجه به کار برده نمیشود. غریزه در حیوان به این معناست که از ویژگیهای مخصوص درونیای برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانهای در آنهاست که به موجب آن مسیر را تشخیص میدهند ولی در مورد انسان فطرت به کار میرود که جزء سرشت انسان است امری که از غریزه آگاهانهتر است انسان آنچه را میداند میتواند بداند که میداند یک سلسله فطریات دارد. و فطریات انسان مربوط میشود به مسائلی که ما آنها را مسائل انسانی میدانیم. (فطرت ، شهیدمطهری، ص 29 – 30 )
فطرت و غریزه در لغت