موارد خمس
چرا یک بار خمس در قرآن آمده ، و چرا قرآن فقط برای غنائم جنگی گفته خمس بدید و حرفی از اینکه خمس به اموال و… تعلق میگیره سخنی زده نشده؟ اصلا چرا باید خمس داد؟
در پاسخ به بیان زیر توجه کنید : الف. خمس در قران وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ (انفال / 41)ترجمه:و بدانید هر گونه غنیمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان یعنى روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آورده اید، و خداوند بر هر چیزى قادر است.موضوع مهم دیگرى که در این آیه باید مورد بررسى دقیق قرار گیرد و در حقیقت قسمت عمده بحث در آن متمرکز مى گردد، این است که لفظ غنیمت که در آیه آمده است تنها شامل غنائم جنگى مى شود یا هر گونه در آمدى را در بر مى گیرد؟!.در صورت اول آیه تنها خمس غنائم جنگى را بیان مى کند و براى خمس در سایر موضوعات باید از سنت و اخبار و روایات صحیح و معتبر استفاده کرد و هیچ مانعى ندارد که قرآن به قسمتى از حکم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره کند و قسمت هاى دیگرى در سنت بیان شود.مثلا در قرآن مجید نمازهاى پنجگانه روزانه صریحا آمده است، و همچنین به نمازهاى طواف که از نمازهاى واجبه است اشاره شده، ولى از نماز آیات که مورداتفاق تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنى است ذکرى به میان نیامده است، و هیچکس را نمى یابیم که بگوید چون نماز آیات در قرآن ذکر نشده و تنها در سنت پیامبر آمده نباید به آن عمل کرد، و یا اینکه چون در قرآن به بعضى از غسل ها اشاره شده و سخن از دیگر غسل ها به میان نیامده است باید از آن صرف نظر کرد، این منطقى است که هیچ مسلمانى آن را نمى پذیرد.بنا بر این هیچ اشکالى ندارد که قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بیان کرده باشد و بقیه را موکول به سنت نماید و نظیر این مسئله در فقه اسلام بسیار زیاد است.ولى با این حال باید ببینیم که غنیمت در لغت و در نظر عرف چه معنى مى دهد؟! آیا راستى منحصر به غنائم جنگى است و یا هر گونه در آمدى را شامل مى شود؟آنچه از کتب لغت استفاده مى شود، این است که در ریشه معنى لغوى این کلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست مى آید، نیفتاده است، بلکه هر در آمدى را شامل مى شود، به عنوان شاهد به چند قسمت از کتب معروف و مشهور لغت که مورد استناد دانشمندان و ادباى عرب است اشاره مى کنیم:در کتاب لسان العرب جلد دوازدهم مى خوانیم و الغنم الفوز بالشى ء من غیر مشقة … و الغنم، الغنیمة و المغنم الفی ء … و فى الحدیث الرهن لمن رهنه له غنمه و علیه غرمه، غنمه زیادته و نمائه و فاضل قیمته … و غنم الشی ء فاز به …: غنم یعنى دسترسى یافتن به چیزى بدون مشقت، و غنم و غنیمت و مغنم به معنى فى ء است (فى ء را نیز در لغت به معنى چیزهایى که بدون زحمت به انسان مى رسد ذکر کرده اند …) و در حدیث وارد شده که گروگان در اختیار کسى است که آن را به گرو گرفته، غنیمت و منافعش براى اوست و غرامت و زیانش نیز متوجه اوست و نیز غنم به معنى زیادى و نمو و اضافه قیمت است، و فلان چیز را به غنیمت گرفت یعنى به او دست رسى پیدا کرد.و در کتاب تاج العروس جلد نهم مى خوانیم و الغنم الفوز بالشی ء بلا مشقة: غنیمت آن است که انسان بدون زحمت به چیزى دست یابد.در کتاب قاموس نیز غنیمت بهمان معنى فوق ذکر شده است.و در کتاب مفردات راغب مى خوانیم غنیمت از ریشه غنم به معنى گوسفند گرفته شده و سپس مى گوید ثم استعملوا فى کل مظفور به من جهة العدى و غیره یعنى: سپس در هر چیزى که انسان از دشمن و یا غیر دشمن به دست مى آورد به کار رفته است حتى کسانى که یکى از معانى غنیمت را غنائم جنگى ذکر کرده اند انکار نمى کنند که معنى اصلى آن معنى وسیعى است که به هر گونه خیرى که انسان بدون مشقت به آن دست یابد گفته مى شود.در استعمالات معمولى نیز غنیمت در برابر غرامت ذکر مى شود، همان طور که معنى غرامت معنى وسیعى است و هر گونه غرامت را شامل مى شود غنیمت نیز معنى وسیعى دارد و به هر گونه در آمد قابل ملاحظه اى گفته مى شود این کلمه در نهج البلاغه در موارد زیادى به همین معنى آمده است، در خطبه 76 مى خوانیم اغتنم المهل: فرصت ها و مهلت ها را غنیمت بشمارید.و در خطبه 120 مى فرمایدمن اخذها لحق و غنم : کسى که به آئین خدا عمل کند به سر منزل مقصود مى رسد و بهره مى برد در نامه 53 به مالک اشتر مى فرماید:و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم : در برابر مردم مصر همچون حیوان درنده اى مباش که خوردن آنها را غنیمت و در آمدى براى خود فرض کنى. و در نامه 45 به عثمان بن حنیف مى فرماید:فو اللَّه ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا: به خدا سوگند از دنیاى شما طلایى نیاندوختم و از غنائم و در آمدهاى آن اندوخته اى فراهم نکردم.و در کلمات قصار، در جمله 331 مى فرمایدان اللَّه جعل الطاعة غنیمة الاکیاس : خداوند اطاعت را غنیمت و بهره هوشمندان قرار داده است.و در نامه 41 مى خوانیمو اغتنم من استقرضک فى حال غناک : هر کس در حال بى نیازیت از تو قرضى بخواهد غنیمت بشمار.و نظیر این تعبیرات بسیار فراوان است که همگى نشان مى دهد غنیمت منحصر به غنائم جنگى نیست.و اما مفسران:بسیارى از مفسران که در زمینه این آیه به بحث پرداخته اند صریحا اعتراف کرده اند که غنیمت در اصل معنى وسیعى دارد و شامل غنائم جنگى و غیر آن و به طور کلى هر چیزى را که انسان به دون مشقت فراوانى به آن دست یابد مى شود حتى آنها که آیه را به خاطر فتواى فقهاى اهل تسنن مخصوص غنائم جنگى دانسته اند باز معترفند که در معنى اصلى آن این قید وجود ندارد بلکه به خاطر قیام دلیل دیگرى این قید را به آن زده اند. قرطبى مفسر معروف اهل تسنن در تفسیر خود، ذیل آیه چنین مى نویسد غنیمت در لغت خیرى است که فرد یا جماعتى با کوشش به دست مى آورند …و بدانکه اتفاق (علماى تسنن) بر این است که مراد از غنیمت در آیه (و اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ) اموالى است که با قهر و غلبه در جنگ به مردم مى رسد، ولى باید توجه داشت که این قید همانطور که گفتیم در معنى لغوى آن وجود ندارد، ولى در عرف شرع، این قید وارد شده است . فخر رازى در تفسیر خود تصریح مى کند که: الغنم الفوز بالشی ء غنیمت این است که انسان به چیزى دست یابد و پس از ذکر این معنى وسیع از نظر لغت مى گوید: معنى شرعى غنیمت (به عقیده فقهاى اهل تسنن) همان غنائم جنگى است .و نیز در تفسیر المنار غنیمت را به معنى وسیع ذکر کرده و اختصاص به غنائم جنگى نداده اگر چه معتقد است باید معنى وسیع آیه فوق را به خاطر قید شرعى مقید به غنائم جنگى کرد .در تفسیر روح المعانى نوشته آلوسى مفسر معروف سنى نیز چنین آمده است که: غنم در اصل به معنى هر گونه سود و منفعت است .در تفسیر مجمع البیان نخست غنیمت را به معنى غنائم جنگ تفسیر کرده، ولى به هنگام تشریح معنى آیه چنین مى گوید: قال اصحابنا ان الخمس واجب فى کل فائدة تحصل للانسان من المکاسب و ارباح التجارات، و فى الکنوز و المعادن و الغوص و غیر ذلک مما هو مذکور فى الکتب و یمکن ان یستدل على ذلک بهذه الایة فان فى عرف اللغة یطلق على جمیع ذلک اسم الغنم و الغنیمة علماى شیعه معتقدند که خمس در هر گونه فایده اى که براى انسان فراهم مى گردد واجب است اعم از اینکه از طریق کسب و تجارت باشد، یا از طریق گنج و معدن، و یا آنکه با غوص از دریا خارج کنند، و سایر امورى که در کتب فقهى آمده است، و مى توان از آیه بر این مدعى استدلال کرد، زیرا در عرف لغت به تمام اینها غنیمت گفته مى شود.شگفت آور این که بعضى از مغرضان که گویا براى سم پاشى در افکار عمومى ماموریت خاصى دارند در کتابى که در زمینه خمس نوشته اند دست به تحریف رسوایى در عبارت تفسیر مجمع البیان زده، قسمت اول گفتار او را که متضمن تفسیر غنیمت به غنائم جنگى است ذکر کرده ولى توضیحى را که در باره عمومیت معنى لغوى و معنى آیه در آخر بیان کرده است، به کلى نادیده گرفته و یک مطلب دروغین به این مفسر بزرگ اسلامى نسبت داده اند، مثل اینکه فکر مى کرده اند تفسیر مجمع البیان تنها در دست خود آنها است و دیگرى آن را مطالعه نخواهد کرد، و عجیب این است که این خیانت را تنها در این مورد مرتکب نشده، بلکه در موارد دیگر نیز آنچه به سود بوده گرفته، و آنچه به زیان بوده است نادیده گرفته اند.در تفسیر المیزان نیز با استناد به سخنان علماى لغت تصریح شده که غنیمت هر گونه فایده اى است که از طریق تجارت یا کسب و کار و یا جنگ به دست انسان مى افتد و مورد نزول آیه گرچه غنائم جنگى است ولى مى دانیم که هیچ گاه مورد عمومیت مفهوم آیه را تخصیص نمى زند .از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه گرفته مى شود که:آیه غنیمت معنى وسیعى دارد و هر گونه در آمد و سود و منفعتى را شامل مى شود زیرا معنى لغوى این لفظ عمومیت دارد و دلیل روشنى بر تخصیص آن در دست نیست.تنها چیزى که جمعى از مفسران اهل تسنن روى آن تکیه کرده اند این است که آیات قبل و بعد در زمینه جهاد وارد شده است و همین موضوع قرینه مى شود که آیه غنیمت نیز اشاره به غنائم جنگى باشد.در حالى که مى دانیم شان نزول ها و سیاق عمومیت آیه را تخصیص نمى زنندو به عبارت روشن تر هیچ مانعى ندارد که مفهوم آیه یک معنى کلى و عمومى باشد و در عین حال مورد نزول آیه غنائم جنگى که یکى از موارد این حکم کلى است بوده باشد و اینگونه احکام در قرآن و سنت فراوان است که حکم کلى است و مصداق جزئى است:مثلا در آیه 7 سوره حشر مى خوانیم ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا: هر چه پیامبر براى شما مى آورد بگیرید و هر چه از آن نهى مى کند خود دارى کنید.این آیه یک حکم کلى در باره لزوم پیروى از فرمانهاى پیامبر ص بیان مى کند در حالى که مورد نزول آن اموالى است که از دشمنان بدون جنگ به دست مسلمانان مى افتد (و اصطلاحا به آن فى ء گفته مى شود).و نیز در آیه 233 سوره بقره یک قانون کلى به صورت لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها: هیچ کس بیش از آنچه قدرت دارد تکلیف نمى شود بیان شده در حالى که مورد آیه در باره اجرت زنان شیرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانایى خود به آنها اجرت بدهد، ولى آیا ورود آیه در چنین مورد خاصى مى تواند جلو عمومیت این قانون (عدم تکلیف به ما لا یطاق) را بگیرد؟! خلاصه اینکه: آیه در ضمن آیات جهاد وارد شده ولى مى گوید: هر در آمدى از هر موردى عاید شما شود که یکى از آنها غنائم جنگى است خمس آن را بپردازید مخصوصا ما موصوله و شی ء که دو کلمه عام و بدون هیچ گونه قید و شرطند این موضوع را تایید مى کنند.تفسیر نمونه، ج 7، ص: 176 ب. فلسفه خمس
توجه به حکمت وفلسفه تشریع خمس و زکات در اسلام نشان میدهد که این حکم در راستای مصالح و منافع امت و جامعه اسلامی است. زیرا اسلام دین جامعی است و می خواهد سعادت دنیا و آخرت را تأمین نماید روشن می شود. در پرداخت خمس هرچند به صورت ظاهر چیزی ازمال کم می شود وفشار ظاهری به افراد وارد می گردد اماخمس دراسلام برای رشد وبرکت وپاکیزگی اموال است وبه تجربه نیز ثابت شده است؛ افرادی که سر سال دارند ودقیق خمس را به عنوان یک واجب الهی وبا قصد تقرب پرداخت می نماینداموال آنان روز به روز افزون شده زندگی اقتصادی ومعنوی آن ها رونقی خاص می یابد توضیح: اسلام به صورت یک مکتب صرفاً اخلاقی، یا فلسفی و اعتقادی ظهور نکرد، بلکه به عنوان یک آیین جامع (که تمام نیازمندیهای مادی و معنوی در آن پیش بینی شده است) پا به عرصه ظهور گذاشت و در تمام امور فردی و اجتماعی انسان ها دارای برنامه زندگی است. اسلام برای تأمین خوشبختی هر دو جهان، به پیروانش توصیه و دستورهایی داده است.
حضرت باقر(ع) فرمود: از ما نیست کسی که آخرت را به خاطر دنیا یا دنیایش را به خاطر آخرت ترک نماید.
یکی از برنامه هایی که مربوط به زندگی دنیا و سعادت و خوشبختی انسان ها در زندگی دنیوی و اخروی است، گردش پول در دست انسان ها است، نه انباشته شدن آن در دست عده ای. دین اسلام برای آن که ثروت ها تنها در دست عده ای انباشته نشود و گردش پول در جامعه، جریان صحیحی داشته باشد، مسئله زکات و خمس را واجب کرده است.
از طرف دیگر اسلام از عصر پیامبر(ص) با تأسیس حکومت همراه بود و معلوم است که هر حکومتی نیاز به هزینه دارد. یکی از راه های تأمین هزینه در جامعه و حکومت اسلامی، پرداخت خمس و زکات است.
از سوی دیگر شکی نیست که هر جامعه ای دارای افردی از کار افتاده، بیمار، یتیمان بی سرپرست، معلولان و امثال اینها می باشد که باید مورد حمایت قرار گیرند، به ویژه در حکومتی که توجه خاصی به حمایت از محرومان دارد. اداره حکومت و حمایت مالی از محرومان جامعه بدون پشتوانه مالی منظم و مطمئن سامان نمی پذیرد.
به همین دلیل در اسلام خمس و زکات تشریع شد تا حکومت اسلامی از پشتوانه مالی برخوردار شده و نیازهای مادی جامعه را بر طرف نماید، با این تفاوت که خمس در اختیار رهبر حکومت اسلامی است و در موارد مورد نظر او خرج می شود، نیز برای سادات فقیر مصرف می شود، ولی زکات برای پرداخت حقوق کارمندان، هزینه زندگی فقرای غیر سیّد، مخارج جنگ، ساختن مراکز تبلیغی و دینی و کارهای عام المنفعه دیگر به کار گرفته می شود.
توضیح بیشتر:
بودجه اداره جامعه اسلامى از چند راه تأمین مى گردد: یکى از آنها زکات است که داراى مصارف مشخصى از قبیل کمک به فقرا، مساکین، در راه ماندگان و… است و طریق دیگر خمس است که به دو سهم تقسیم مى گردد (سهم امام معصوم(ع) و سهم سادات فقیر). از آن جا که خداوند احترام فراوانى براى معصومین(ع) و اولاد آنها قائل شده، پرداخت زکات غیر سادات را به سادات فقیر ممنوع دانسته است؛ زیرا زکات صدقه مى باشد و ممکن است پرداخت صدقه غیر سادات به سادات، نوعى تفوّق غیر سادات بر آنان یا کم احترامى به آنان تلقى گردد. ازاین رو جهت جبران این مسأله نیمى از خمس جهت اداره امور سادات تعیین شده است و نیم دیگر نیز مربوط به امام معصوم(ع) است و این اموال ملک شخص امام(ع) نیست بلکه مربوط به خدمات دینى به جامعه اسلامى است. در زمان غیبت کبرى این سهم در اختیار نواب عام آن حضرت – که مراجع تقلید و فقهاى عظام هستند – قرار مى گیرد تا در مصارف اسلام و مسلمین خرج شود .به نظر عده اى از مفسران حکم وجوب زکات در مکه نازل گردید و مسلمانان به پرداخت این فریضه الهى موظف شدند؛ ولى هنگامى که پیامبر اسلام به مدینه پا نهاد و حکومت اسلامى را پایه گذارى کرد، از طرف خدا مأمور به دریافت زکات از مردم شد تا با آن، دست مستمندان و محرومان جامعه را بگیرد؛ ولى بنى هاشم (سادات) حق نداشتند چیزى از این بودجه دریافت کنند(تفسیر نمونه، ج 8، ذیل آیه 60، سوره توبه، ج 14، فضیلت سوره مؤمنون.) و این امر شاید به دو جهت بود:
1. بهانه اى به دست مخالفان نیفتد که پیامبرصلى الله علیه وآله خویشان خود را بر اموال عمومى (زکات) مسلط ساخته است. این امر باعث گردید که بنى هاشم از دستیابى به زکات دور نگه داشته شوند. 2. استفاده بنى هاشم از زکات یک نوع تفوق و برترى جویى براى غیر بنى هاشم محسوب شده و ذلت و خوارى را براى سادات به همراه داشت. خداوند متعال جهت حفظ کرامت و مقامشان زکات را بر آنان حرام ساخت. البته سادات به خودشان مى توانند زکات بدهند؛ چرا که حس برترى جویى در این داد و ستد به چشم نمى خوردر.ک: وسائل الشیعه، ج 6،ابواب قسمة الخمس، باب 1، ح 8. .حضرت على علیه السلام در روایتى فرموده: «لم یجعل لنا سهماً فى الصدقه اکرم (الله) نبیه و اکرمنا ان یطعمنا او ساخ ما فى ایدى الناس»؛ «خداوند متعال سهمى براى ما در زکات قرار نداده، بلکه پیامبرصلى الله علیه وآله و ما اهل بیت علیهم السلام را از خوردن چرک هاى اموال مردم (زکات) گرامى داشته است»: همان، ابواب قسمة الخمس، باب 1، ح 4. این دو امر سبب شد این قشر از زکات محروم بمانند و از سوى دیگر مى دانیم که در میان سادات افراد از کار افتاده، در راه مانده، یتیم و… وجود دارند که باید به طریقى تأمین شوند. خداوند متعال جهت پر کردن این خلأ و اکرام و احترام آنان، آیه خمس را پس از جنگ بدر نازل فرمود و محل ارتزاق مستمندان از این خاندان را، خمس قرار داد. در حقیقت در اسلام دو صندوق وجود دارد: صندوق خمس و صندوق زکات و این جداسازى نه براى این است که سادات سهم بیشترى پیدا کنند ویامزد رسالت دریافت کنند؛ بلکه تنها به جهت احترام و اکرام این خاندان در جامعه مى باشد.
بـنـابـر ایـن , در حـقیقت خمس به جاى همان زکاتى است که به سایر مستمندان داده مى شودو شـرایط پرداخت آن هم به سادات تقریبا مشابه شرایط پرداخت زکات به سایر فقراست ,منتها براى حفظ حیثیت فرزندان پیغبر صلى اللّه علیه و آله و سلم که در واقع حفظ حیثیت خود پیغمبر صلى اللّه علیه و آلـه و سلم و رعایت مقام شامخ اوست , به صورت دیگرو به عنوان دیگرى پرداخت مى شود و این یک نوع ادب و احترام در برابر شخصیت والاى پیغمبر گرامى اسلام است و به هیچ وجه جنبه مزد و پـاداش نـدارد و بـدیهى است که احترام و ادب و حفظ حیثیت مردان بزرگ با مزد و پاداش فرق بسیار دارد. (پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى – ناصر و جعفر سبحانى به نقل از سایت تبیان) افزون بر آنکه بناى اسلام بر آن است که سلسله نسب سادات به طور مشخص باقى بماند و به شکلى گم نشود و یاد پیامبر و امامان علیهم السلام در خاطره ها زنده بماند و احترام سادات را به عنوان تکریم جدشان پیامبر اسلام بدانند. (مطهرى، مرتضى، آشنایى با قرآن، ج 3، ص 83)
ج. چرا باید خمس داد ؟
آنچه بیان مى شود، تنها بر اساس فهم ما از کتاب و سنت است و چه بسا وجوب خمس، حکمت و علل زیادى داشته باشد که از دید ما مخفى مانده است:
فلسفه و مبانی تشریع خمس و زکات در اسلام با توجه به این که اسلام دین جامعی است و می خواهد سعادت دنیا و آخرت را تأمین نماید روشن می شود.
توضیح: اسلام به صورت یک مکتب صرفاً اخلاقی، یا فلسفی و اعتقادی ظهور نکرد، بلکه به عنوان یک آیین جامع (که تمام نیازمندیهای مادی و معنوی در آن پیش بینی شده است) پا به عرصه ظهور گذاشت و در تمام امور فردی و اجتماعی انسان ها دارای برنامه زندگی است. اسلام برای تأمین خوشبختی هر دو جهان، به پیروانش توصیه و دستورهایی داده است.
حضرت باقر(ع) فرمود: از ما نیست کسی که آخرت را به خاطر دنیا یا دنیایش را به خاطر آخرت ترک نماید.(1)
یکی از برنامه هایی که مربوط به زندگی دنیا و سعادت و خوشبختی انسان ها در زندگی دنیوی و اخروی است، گردش پول در دست انسان ها است، نه انباشته شدن آن در دست عده ای. دین اسلام برای آن که ثروت ها تنها در دست عده ای انباشته نشود و گردش پول در جامعه، جریان صحیحی داشته باشد، مسئله زکات و خمس را واجب کرده است.
از طرف دیگر اسلام از عصر پیامبر(ص) با تأسیس حکومت همراه بود و معلوم است که هر حکومتی نیاز به هزینه دارد. یکی از راه های تأمین هزینه در جامعه و حکومت اسلامی، پرداخت خمس و زکات است.
از سوی دیگر شکی نیست که هر جامعه ای دارای افردی از کار افتاده، بیمار، یتیمان بی سرپرست، معلولان و امثال اینها می باشد که باید مورد حمایت قرار گیرند، به ویژه در حکومتی که توجه خاصی به حمایت از محرومان دارد. اداره حکومت و حمایت مالی از محرومان جامعه بدون پشتوانه مالی منظم و مطمئن سامان نمی پذیرد.
به همین دلیل در اسلام خمس و زکات تشریع شد تا حکومت اسلامی از پشتوانه مالی برخوردار شده و نیازهای مادی جامعه را بر طرف نماید، با این تفاوت که خمس در اختیار رهبر حکومت اسلامی است و در موارد مورد نظر او خرج می شود، نیز برای سادات فقیر مصرف می شود، ولی زکات برای پرداخت حقوق کارمندان، هزینه زندگی فقرای غیر سیّد، مخارج جنگ، ساختن مراکز تبلیغی و دینی و کارهای عام المنفعه دیگر به کار گرفته می شود.(2)
پی نوشت ها:
1 . تفسیر نمونه، ج 3، ص 370.
2. تفسیر نمونه، ج 7، ص 174 و 173
موارد خمس