معیار سعادت و بدبختی
از نظر قران سعادتمند در این دنیا و آن دنیا کیست؟شقی و بدبخت در این دنیا و آن دنیا کبست؟
ملاک سعادت و شقاوت در بینش انسانى اسلامى، لذّت و رنج ابدى است، به این معنا که اسلام در معناى سعادت و شقاوت تغییرى نمى دهد و در این زمینه مفهوم جدیدى مطرح نمى کند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد بلکه، سعادت را به همان معنى رایج لذّت پایدارتر و شقاوت را به معنى عرفى رنج و الم بیشتر مى داند ولى در مصداق آن دو، تغییر مى دهد و چون لذایذ و آلام دنیوى و دوام و ثباتى ندارد لذایذ و آلام ابدى جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقى سعادت و شقاوت مطرح مى کند. سعادت به معناى رسیدن به بهترین و دلپذیرترین نعمت ها و خوشى ها، با این وصف که داراى بیشترین پایایى و جاودانگى باشد. در حقیقت سعادت گران سنگ ترین گوهرى است که تمامى آدمیان در طول تاریخ به دنبال آن بوده اند و همه مکاتب و حتى احزاب و گروه ها در جهان مدعى رساندن انسان به نقطه سعادت بوده و هستند. عجیب آن است که در تعریف سعادت نیز این مکاتب با یکدیگر اختلاف فاحشى دارند. سعادت واقعى هر فرد آن است که به کمال مطلوبى که دست قدرت الهى در او نهاده است برسد. مى دانیم که هر موجودى در راه کمال پویاست و براى هر چیزى مراحلى از کمال است مثلا یک هسته گیلاس در طبیعت مدارجى از کمال براى او مقدر شده است و کمال او به این است که سبز شود، درخت گردد و بار آورد و گیلاس بدهد. پس نهایت کمال یک هسته گیلاس، در رسیدن به آخرین درجه رشد آن است. براى بشر نیز چون سایر موجودات مراحلى از کمال است منتها وسیع تر، بى کرانتر و عمیق تر و گفتنى است که مرحله کمال بشر قابل سنجش با مدارج کمال غیر از او نیست. اگر بشر استعدادهاى نهفته خود را بکار اندازد و بتواند خود را به کمال عقلى و روحى خود برساند، سعادتمند است و هر قدر فردى از کمال خود دور افتد، به همان نسبت از سعادت خود دور مانده است.
امّا این که بشر از چه راهى بهتر مى تواند به کمالات خود برسد و چه عاملى مى تواند استعدادهاى نهفته او را خوب بارور و شکوفا کند، پرسشى است در خور و به مورد. جاى تردید نیست که پیروى از قوانین آسمانى و الهى اسلام مى تواند این نقش را به عهده بگیرد. راستى بشر تنها در سایه دین مى تواند به کمالات عقلى، فکرى و روحى خود برسد. آرى، در سایه دین دین صحیح و جامعى مانند اسلام عزیز، پس مى توانیم بگوییم عمل به قوانین اسلام عامل وصول بشر به کمال همه جانبه است، چه آنکه در دین اسلام جهات رشد فکر، عقل، جان، عواطف انسانى و اخلاق همه رعایت شده است. نتیجه این که یک مسلمان کامل، کوشا و عامل به دین، کمال واقعى را درک کرده و به سعادت واقعى رسیده است. دین آمده تا استعدادها و نیروهاى فطرى آدمى را به کمال برساند پس دین راه کمال است و سعادت جز محصول کمال چیزى نیست.
در خاتمه یک آیه را از قرآن مجید در این زمینه مى خوانیم: «الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذین یجدونه مکتوبا عندهم فى التوریه والانجیل یامرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم، فالذین آموا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون(1) افراد با تقوایى که مورد رحمت خدا هستند، همان کسانى هستند که آن رسول و پیامبر درس ناخوانده را که اوصافش در تورات و انجیل نوشته مى یابند، پیروى کنند پیغمبرى که آن ها را به کار نیک واداشته و از کار بد آنها جلوگیرى مى کند پیغمبرى که جیزهاى پاکیزه را بر آنها حلال و چیزهاى پلید را بر آنها حرام مى نماید و تکلیف سخت و قید و بندهاى گرانى که بر آنها بوده است بر مى دارد پس کسانى که به او ایمان آورده و گرامیش داشته و یا ریش کرده اند و از نورى که به او نازل شده، پیروى کرده اند آنها بى تردید رستگار و سعادتمندند».
سعادت و لذت رابطه اى عمیق دارند، سعادت احساس لذتى است که انسان از رسیدن به کمال دارد هرکمالى که انسان بدست مى آورد با لذت و سعادتى همراه است و لذت و سعادت نهایى انسان در رسیدن به حد نهایى کمال یعنى خوشنودى خداوند است. رسیدن به خوشنودى و رضایت الهى در انسان احساسى خرسند کننده پدید مى آورد که آن را لذت و سعادت گویند. و مى توان گفت: سعادت به معناى رسیدن به بهترین و دلپذیرترین نعمت ها و خوشى ها، با این وصف که داراى و جاودانگى باشد. در حقیقت سعادت گران سنگ ترین گوهرى است که تمامى آدمیان در طول تاریخ به دنبال آن بوده اند و همه مکاتب و حتى احزاب و گروه ها در جهان مدعى رساندن انسان به نقطه سعادت بوده و هستند.
در هر صورت خداوند متعال راه سعادت را به ما نشان داده و پرچم آن را بر افراشته است که در تعالیم پیامبران نهفته است.
هر روز در نماز خود مى خوانید: «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم… ما را به راه مستقیم هدایت کن راه کسانى که به آنان نعمت دادى نه راه آنان که بر ایشان غضب نمودى و نه راه گمراهان».
حال چه کسانى از نعمت الهى برخوردار بوده و سعادتمند شدند.
در سوره «نساء» آیه 69 مى فرماید: «و آنان که خدا و رسول را اطاعت کنند، همانا با کسانى که خدا به آنها نعمت داده و لطف و عنایت کامل نموده، یعنى با پیامبران، صدیقان، شهیدان و نیکوکاران همراه خواهند بود».
مى توان گفت: سعادت حقیقى انسان رسیدن به کمال انسانى است و بالاترین سعادت رسیدن به قرب خداوند است و هر سعادت دیگر با این ملاک و معیار سنجیده مى شود و برخى سعادت ها، سعادت هاى واسطه مى باشند. تکامل انسان و رسیدن او به کمالات واقعى و انسانى، تنها با اعمال و افعال اختیارى حاصل مى شود و اگر عملى از روى اختیار نباشد، در تکامل انسان اثرى ندارد. وقتى هدف والاى انسان رسیدن به کمال و بالاترین کمال قرب به خداوند متعال بود، رسیدن به این هدف نیازمند پیمودن راهى مطمئن و ایمن و به دور از خطرها و انحرافات است. خداوندى که ما را فطرتا کمال خواه و جویاى قرب به خود خلق کرده است، بدون شک راه رسیدن به این هدف والا را به ما نشان داده است. عمل به احکام الهى و واجبات و محرمات و نیز توجه به الهامات خیر و شر در درون ما، راه هاى رسیدن انسان به سعادت و کمال مى باشند. ناگفته پیداست که تا انسان با راه آشنا نباشد و با آشنایان با راه آشنایى و ارتباط نداشته باشد، قادر به پیمودن آن به دور از انحراف و آسیب نمى باشد.
قرآن کریم و اولیاى معصوم الهى، راه رسیدن به کمال را که همان صراط مستقیم و شاه راه مطمئن بندگى است براى ما بیان کرده اند و نیروى عقل ما و الهامات خوبى و بدى در درون ما نیز ما را در تشخیص راه درست یارى مى کنند. دورى از وسوسه هاى شیاطین وعبادت خداوند که با عمل به احکام الهى و خواسته هاى ربوبى و قدم برداشتن در راه بندگى واقعى حاصل مى شود همان صراط مستقیم الهى است: «الم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم»(2)
بنابراین براى رسیدن به کمال و سعادت حقیقى که همان نزدیک شدن به خداوند و قرب حق مى باشد، راهى مطمئن تر و کوتاه تر و استوارتر از عمل به تکالیف شرعى و پیروى از دستورات الهى و پیامبر (ص) و اهل بیت پاک او (ع) نداریم و اگر راهى بهتر و کوتاه تر و مطمئن تر وجود داشت بدون شک خداوند متعال و اولیائش آن را براى ما بیان مى کردند و ما را از آن محروم نمى کردند. توجه داشته باشید که تکالیف الهى و واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات، تنها بارى بر دوش ما و اثبات خدایى خداوند نمى باشد، بلکه اگر با دقت در آنها نظر شود، منطبق با فطرت خداجو و کمال طلب ما و راه مستقیم تکامل و رسیدن به سعادت و هدف مى باشند و عمل به سفارش و دستورات معصومین (ع) به عنوان کسانى که خود راه سعادت را پیموده اند و با این راه و آفات و خطرات و موانع آن آشنایى کامل دارند و در واقع تکالیف الهى را به روشنى براى ما تفسیر و بیان کرده اند ضامن رسیدن به سعادت انسانى و الهى است.
بنابراین مى توان گفت تنها راه سعادت دنیا و آخرت آن است که:
1- انسان فرمانهاى خدا را اطاعت و از نواهى او پرهیز نماید.
2- به آنچه خداوند پیش مى آورد مانند فقر و ثروت، سلامت و بیمارى و… راضى باشد و بکوشد از امتحانات الهى سرافراز برآید.
3- پیوسته به خدا توکل نموده وسعادت و کمال و خیر دو جهان را از او طلب نماید (ضمن تلاش و جدیت).
4- همواره در حال خوف و رجا و انابه باشد.
5- از هواهاى نفسانى دورى گزینید.
عواملى که مانع پیمودن راه کمال و نیل به سعادت انسان، فراوان است ولى مهمترین آنها عبارتند از:
1 تعلقات دنیوى: تعلقات مادى از موانع بزرگ سعادت انسان است. علاقه افراطى و خارج از چارچوب به مال و ثروت و جاه و مقام و ریاست، انسان را از حرکت و هجرت و سلوک به سوى سعادت حقیقى که همان قرب حق است باز مى دارد. قلبى که با محسوسات انس گرفته و شیفته و دلباخته آنهاست، چگونه مى تواند به طرف سعادت و به عالم بالا، صعود کند؟ دلى که جایگاه محبت امور فانى دنیوى است چگونه مى تواند تجلیگاه انوار الهى باشد؟ حضرت صادق (ع) مى فرماید: «حب الدنیا رأس کل خطیئه محبت دنیا ریشه هر گناهى است»(3)
2 پیروى از هواى نفس: پیروى از هوا و هوس و تمایلات نفسانى و خواهش هاى دل مانع بزرگى در راه وصول به سعادت جاوید است. تمایلات نفسانى همانند دودهاى غلیظ، خانه دل را تیره و تار مى سازند و چنین دلى لایق تابش انوار پاک معنوى نمى باشد.
هواها و هوس ها دایما قلب را آشفته و مضطرب مى سازند و آن را به این طرف و آن طرف مى کشانند و فرصت خلوت با خدا و انس با او را به قلب نمى دهند. فردى که شبانه روز به دنبال برآوردن خواسته هاى دلش مى باشد، چه وقت مى تواند از دنیا هجرت کند و از افق طبیعت و ماده به بارگاه قدس ربوبى پر بکشد؟
3 ضعف اراده: سستى اراده وعدم قدرت بر تصمیم گیرى از موانع بزرگ راه است که انسان را از شروع در عمل باز مى دارد ضعف اراده خود از پى نبردن به ارزش مقصد والا و سعادت ابدى انسان سرچشمه مى گیرد. اگر انسان به عظمت مقصد و اهمیت سعادت خود پى ببرد، به طور جدى وارد عمل مى شود و یأس و ناامیدى و سستى را از خویش دور مى سازد.
4 پرحرفى و سخنان غیر ضرورى و بى فایده: عادت به پرحرفى و بیان حرف هاى ناسنجیده و بیهوده، انسان را از حرکت و نیل به سعادت و مقصد باز مى دارد و مانع توجه و حضور قلب مى شود. زیاد حرف زدن و پراکنده گویى، فکر را پریشان مى سازد و قدرت اندیشیدن صحیح و تشخیص صواب از ناصواب را از انسان مى گیرد. پرحرفى نشانه کم عقلى است. على (ع) در حدیثى مى فرماید: «اذا تم العقل نقص الکلام وقتى عقل کامل گردد سخن گفتن کم مى شود»(4)
5 پرخورى و شکم پرستى: انسان با شکم انباشته از غذا نمى تواند حال عبادت و دعا داشته باشد و طعم مناجات را بچشد. پرخورى باعث قساوت قلب و تحریک شهوت مى گردد. کم خورى و گرسنگى بهترین کمک براى کنترل نفس و شکستن عادت هاى آن مى باشد. زیاده روى در غذا باعث تنبلى و کسالت روح و مریضى بدن و بى رغبتى به عبادت و سخت دل و غفلت از یاد خدا مى گردد و صفاى روح و نورانیت و حال خوش معنوى را از انسان مى گیرد.
براى مطالعه بیشتر ر. ک:
– تفسیر نمونه، ج 9، ص 232، 236، 249 و
250- تفسیر نمونه، ج 14، ص
338- تفسیر نمونه، ج 26، ص 399
– خودسازى، آیت الله امینى
– خودشناسى براى خودسازى، استاد مصباح یزدى
– تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى
– انسان کامل، شهید مطهرى
(1) (سوره اعراف، آیه 157)
(2) (یس، آیات 60 و 61).
(3) (بحارالانوار، ج 73، ص 90).
(4) (بحارالانوار، ج 71، ص 290).
معیار سعادت و بدبختی