بحران خانواده
چرا همیشه میگویند زندگی غربی چنین است و چنان و حال آنکه زندگی خانوادگی در غرب از کشور ما موفقتر است و خانواده هایی که وجود دارد تعداد فرزندان بیشتری هم دارند
در بررسی مسایل اجتماعی غرب نباید دچار افراط وتفریط شد،نه مانند برخی از روشنفکران غرب بدون خطا واشتباه قلمدادکرد ونه مانند برخی افراد دربیان نقاط ضعف غرب چنان پیش رفت که گویی از غرب به جزپستی وحیوان صفتی چیز دیگری حاصل نمی شود وغرب را منشا فساد وتباهی قلمدادکرد،آنچه دراین میان قابل ذکر است این که غرب یک سکه دورو می باشدکه برای شناخت کامل غرب لازم است هم نکات منفی غرب رادر نظر گرفت وهم نقاط مثبت آن را.طبق تحقیقات محققان غربی آمار وارقام نشان می دهد که بنیان خانواده در غرب آسیب دیده است که می توان یکی از علت های آن را بی بند وبازی در غرب بیان کرد در زیر به بررسی ابعاد قضیه می پردازیم: :1 در جامعهای که آزادی جنسی رواج داشته باشد مردان آن جامعه هر روز با دختران و زنان جوان و زیبا روبرو میشوند و بخاطر ویژگی مقایسهگری که در همه افراد بشر وجود دارد همسر خود را با آنان مقایسه میکنند و به علت اینکه همیشه زیباتری نیز هست نسبت به همسر خود بیرغبت شده و این امر در روابط آنها با همسرشان اثر میگذارد و باعث سردی روابطشان میگردد. همین مساله میتواند به طلاق عاطفی یا جدایی آنها منجر گردد. اگر زنان زیبایی های خود را نپوشانند،خواه نا خواه موجب بروز جاذبه هایی بین زن ومرد می شود.دراین وضیعت بروز علاقه مرد به زنان دیگر وکم شدن علاقه به همسر خود امری اجتناب ناپذیر است،برای مثال در آزمایش ها روشن شده،هنگامی که مرد ها عکس های زنان بسیار زیبا را می بینند همسران خود را با جذابیت کمتری ارزیابی می کنند(سالاری فر،ص105)بدیهی است در چنین وضعیتی سرانجام خانواده چه خواهذ بود. 2.همچنین نیاز جنسی از نیازهای اساسی بشر بوده که هیچگاه برای او قابل حل نیست. در غرب نیز با آزادگذاشتن بسیاری از مسائل این امر نه تنها حل نشده بلکه آنها را به سمت تنوع جنسی کشانده است و همان طور که بزرگان ما بیان کردهاند این غریزه همچون آتشی است که هر چه هیزم آن را بیشتر کنی بیشتر شعله میکشد لذا این غریزه اگر رها گردد هیچ گاه سیر نخواهد شد همان گونه که ما در تاریخ شاهد افرادی هستیم که علی رغم داشتن حرمسرا و همسران فراوان باز هم به دنبال زنان زیبا روی دیگری بودهاند.بنابراین بی بند وباری در غرب نه تنها موجب فروکش شدن نیاز جنسی افراد جامعه نشده است بلکه موجب تنوع طلبی وفوران غریزه جنسی افراد جامعه شده است به گونه ای که افراد جوامع غربی برای ارضا نیازهای جنسی خود که در اثر فرهنگ غرب وآزادی های بی حد وحصر تنوع طلب شده است چاره ای به جزپناه بردن به خارج از خانه ندارند.3:روان شناسان مسایل خانواده برای تشکیل یک خانواده مستحکم مثلثی را ترسیم می کنندکه صمیمیت،تعهد ومسایل جنسی سه ضلع آن را تشکیل می دهد.بدیهی است با رواج بی بند وباری در جامعه هر سه ضلع این مثلث آسیب می بیند چراکه روابط بی حد وحصر جنسی از انسان موجودی پست وحقیر تبدیل می کند که تنها چیزی که برای اومعنا ندارد تعهد نسبت به افراد دیگر است،همچنین اینگونه انسان ها به جز به منافع خود به چیزی نمی اندیشد وبرای او مفاهیمی مانند صمیمیت وعشق وعلاقه معنایی ندارد وپوچ وبی معنا به نطر می رسد.در ضمن اینگونه روابط به روابط جنسی زن وشوهر که نقش به سزایی در استحکام خانواده دارد ، صدمه می زند.چراکه زن ومرد از لحاظ جنسی به یکدیگر نیاز دارند واین نیاز آنان را به ظرف می کشد وموجب استحکام خانواده می شود،حال اگر این نیاز به وسیله روابط بی حد وحصر ضربه ببیند سرانجام خانواده مشخص است .4.در ضمن تحقیقات انجام شده در کشورهای غربی نشان می دهد هرچه میزان ارتباط زنان با مردان افزایش پیدا کند میزان طلاق نیز زیاد می شود.(برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کنید به کتاب اسلام وجامعه شناسی خانواده ،حسین بستان)البته در غرب خانوادههایی را شاهد هستیم که از استحکام برخوردار هستند وافرادی را مشاهده می کنیم که هنوز به اصول اخلاقی پایبند هستند که نباید مورد غفلت قرار بگیرد.در پایان نوشته خود را با ذکر حدیثی زیور می دهیم:رسول مکرم اسلام می فرمایند:هر کس با خانواده خود به خوبی رفتار کند خداوند عمراوراافزایش می دهد.(بحارالانوارج100،ص225)منابع:1)خانواده از دیدگاه اسلام وروان شناسی ،محمد رضا سالاری فر،تهران :انتشارات سمت
بحران اخلاقی و چالشهای پیش رو غرب و فروپاشی خانواده در غرب
مطمئنا یکی از چالش های اساسی دوران جدید در غرب را باید در فساد و تباهی خانواده ها جستجو کنیم. طبق آمار و ارقام رسمی که هر ازگاهی از سوی نهاد بین المللی منتشر می شود وضعیت زنان و کودکان در غرب به شدت اسفناک است وآمار طلاق و فروپاشی خانواده نیز در این نوع جوامع به شدت بالاست. امروزه خانواده های تک والدینی به یکی از جنبه های دائمی و قابل توجه جوامع تبدیل شده است. تغییر الگوی مرسوم زن و شوهر و فرزندان به الگوهای دیگر نظیر خانواده های بدون پدر یا مادر، فرزندان بدون سرپرست، فرزندانی که با پدربزرگ ها و مادربزرگ هایشان زندگی می کنند یا زندگی مشترک بدون پیوند ازدواج، جمعیت شناسان و جامعه شناسان را با پرسش های زیادی روبه رو نموده است.ـ در سال 2000 میلادی، 5/13 میلیون نفر از والدین آمریکایی، سرپرستی 7/21 میلیون کودک و نوجوان زیر 21 سال را بر عهده داشته اند، در حالی که یکی از والدین آنها در جایی دیگر زندگی می کرده است. در آمریکا نسبت جمعیت به وجود آمده به وسیله زوج های ازدواج نموده ای که فرزند نیز دارند، از 40 درصد کل جمعیت در سال 1970 به 24 درصد کل جمعیت در سال 2000 کاهش یافته است.تعداد خانواده های تک والدینی در سال 2000 میلادی به 12 میلیون خانواده رسیده است. خانوارهای تک والدینی آمریکایی در دوره 1990 تا 2000 میلادی، از 9 درصد کل خانواده ها، به 16 درصد افزایش یافته اند. از مجموع والدین زندانی، 85 درصد آنان مادر و 15 درصد آنان پدر بوده اند. سال های اخیر میزان تولد فرزند در میان زنان ازدواج نکرده و همچنین نسبت والدینی که هرگز ازدواج ننموده اند، رشد پیدا نموده است.ـ تقریبا یک سوم زنانِ قیم فرزند در آمریکا هرگز ازدواج ننموده اند. خانواده های بدون پدر از 7 میلیون در سال 1990 به 10 میلیون خانواده در سال 2000 میلادی افزایش یافته اند. امروزه 8/13 میلیون فرزند در آمریکا (23 درصد از کل فرزندان آمریکایی) که زیر 15 سال سن دارند، با مادران شان زندگی می کنند. 7/2 میلیون فرزند نیز (5 درصد از کل فرزندان) با پدران شان زندگی می کنند. در سال 2000 میلادی، 5/13 میلیون نفر از والدین آمریکایی، سرپرستی 7/21 میلیون کودک و نوجوان زیر 21 سال رابر عهده داشته اند، در حالی که یکی از والدین آنهادر جایی دیگر زندگی می کرده است.امروزه 8/13 میلیون فرزند در آمریکا (23 درصد از کل فرزندان آمریکایی) که زیر 15 سال سن دارند، با مادران شان زندگی می کنند. 7/2 میلیون فرزند نیز (5 درصد از کل فرزندان) با پدران شان زندگی می کنند.
انسانهایی که به خاطر فرزندانشان ” در سال 2009 و 2010 میلادی 20 درصد زوج های جوان در اکثر کشورهای اروپایی و 31 درصد نیز در آمریکا پس از سه ماه زندگی مشترک به دلیل از دست دادن علاقه شان نسبت به یکدیگراز هم جدا شدند “حاضر به ازخودگذشتگی نیستند، پس چطور ممکن است به خاطر دیگر اعضای جامعه از حق خود بگذرند و برای منافع جمعی، منافع فردی را زیرپا بگذارند؟ البته این نیمی از ماجراست ، تحقیقات جدید کارشناسان امور خانواده در دانشگاه دوبلین در ایرلند نشان از این موضوع دارد که استفاده زیاد ازاینترنت و بازی های رایانه ای که میان اجتماعات مختلف و طبقات متفاوت رواج پیدا کرده است باعث شده تا اکثرزوج های جوان با مشکل ارتباطی با یکدیگرمواجه شده یا به عبارتی از یکدیگردلسرد شوند .
براساس این تحقیقات مشخص شد که هم اکنون هفت درصد زوج های جوان در سال های اول زندگی مشترک خود به دلیل آنکه اکثر اوقات خود را مقابل رایانه ها و استفاده از اینترنت می گذرانند علاقه خود را به هم از دست داده و در نهایت از یکدیگرطلاق می گیرند.
جان فارلی یکی از مشاوران ارشد این گروه تحقیقاتی خاطرنشان کرد :در سال 2009و 2010 میلادی 20 درصد زوج های جوان در اکثر کشورهای اروپایی و 31 درصد نیز در آمریکا پس از سه ماه زندگی مشترک به دلیل از دست دادن علاقه شان نسبت به یکدیگراز هم جدا شدند که علت اصلی طلاق و جدایی این زوج ها استفاده زیاد از اینترنت و رایانه اعلام شده است .
جامعه غرب؛ بزرگترین قربانی طلاق نیمی از ازدواجهای خود است. چراکه وارثان این جامعه فرزندان طلاقی هستند که اززندگی همین را فراگرفته اند: تنها برای خود بخواهند و آن گونه زندگی کنند که خودشان آزاد باشند.
به همین دلیل است که شاید در غرب اجتماعاتی باشد، اما دادن نام جامعه به آنها کمی مشکل است و تنها وجه مشترک آن با جامعه، اجتماع گروهی از افراد دور هم است بدون هدف یا خواسته مشترک ، بدون کار جمعی و بدون همکاری متقابل. امروزه علت حقیقی حکمفرمایی فرهنگ فردگرایی در غرب، طلاق است؛ و علت واقعی افزایش طلاق در فرهنگ غرب هم حاکمیت فلسفه اصالت خود و اصالت نفس است و این دور باطل را تنها اعضای جامعه می توانند از بین ببرند.
وقتی قرار است ابتدایی ترین و اساسی ترین یادگیری فرزندان در خانواده صورت گیرد، کودکان باید در فضایی مملو از آرامش و اعتماد رشد کنند و مبانی اخلاق و آداب را فراگیرند، نه در محیطی سرشار از تعارض و تنش که به کودک آموزش می دهد برای دیگران اهمیتی قائل نشود ونه در محیطی که هرکس برای اثبات خود، دیگری را تخریب می کند.
فرزند به یک اعتماد توامان به مادر و پدر خود نیاز دارد و اگر این اعتماد در فرزند از بین برود، چطور می خواهد به دیگر اقشار جامعه اعتماد کند؟
بنابراین در ریشه یابی بحران خانواده در غرب که ناشی از فرهنگ خودخواهی، فرد محوری و اومانیستی است علی رغم اینکه کانون رسمیت یافتن چنین فرهنگی در غرب است اما سایر جوامعی که متاثر چنین فرهنگ و سبک زندگی باشند نیز به این بحران ها گرفتار می شوند همانند بخش هایی از جامعه ایران و معضلات طلاق و … بنابراین برخی از خانواده های ایرانی با در پیش گرفتن آموزه ای غربی و به فراموشی سپردن سبک زندگی ایرانی اسلامی خویش، دچار مشکلات و معضلاتی شده اند که خانواده های غربی سالیان متمادی است که با آن دست و پنجه نرم می کنند و در آن غرق شده اند.
کشورهای غربی در سال های اخیر دست به گریبان مشکل کهولت سن جمعیت و کاهش نیروی های جوان در کشور خویش می باشند که این امر موجب جذب مهاجرین از کشورهای دیگر جهان و نیز اتخاذ سیاست تشویقی برای فرزندآوری در میان خانواده های غربی است که این امر حاکی از این است ادعای فرزندان بیشتر خانواده های غربی صحیح نمی باشد.
بحران خانواده