دین و اندیشه

حکمرانی انقلابی، آری یا نه؟

پرسش و پاسخ

انقلاب اسلامی یک رخداد است یا یک فرایند رو به تکامل؟ این سؤالی است که پاسخ به آن مشخص می‌کند که با استقرار جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی به پایان رسیده است یا اینکه ادامه دارد و رو به تکامل است.

انقلاب اسلامی یک رخداد است یا یک فرایند رو به تکامل؟ این سؤالی است که پاسخ به آن مشخص می‌کند که با استقرار جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی به پایان رسیده است یا اینکه ادامه دارد و رو به تکامل است.

رهبران جمهوری اسلامی همواره بر صفت انقلابی بودن نظام سیاسی تأکید کرده‌اند و خود نیز با عنوان رهبر انقلاب اسلامی مورد خطاب قرار گرفته‌اند. خوانش ایشان از انقلاب اسلامی، یک حرکت مداوم رو به تکامل بوده است. برای گفت‌وگو در این‌باره و فهم بهتر از دو پدیده‌ی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، به‌سراغ دکتر علیرضا پیروزمند، قائم‌مقام فرهنگستان علوم اسلامی قم، رفتیم. آنچه در ادامه می‌خوانید دیدگاه‌های این استاد حوزه و دانشگاه درباره‌ی این مناقشه است.

تفاوت نهضت و حکومت چیست؟ آیا یک نهضت در مرحله‌ی استقرار و تبدیل شدن به یک حکومت، می‌تواند حکومتی نهضتی و انقلابی بیافریند؟

در ادبیات سیاسی، نهضت به قیامی گفته می‌شود که مردم علیه نظام سیاسی انجام می‌دهند و اگر نهضت فراگیر شود و به پیروزی برسد، قاعدتاً به فروپاشی نظام سیاسی گذشته و برقراری نظام سیاسی جدید منجر می‌شود که این نظام سیاسی جدید طبعاً به حکومت تعبیر می‌شود و در ادبیات سیاسی، معمولاً به همین معنا به کار می‌رود.

اما موضوع انقلاب، به‌ویژه انقلاب اسلامی، اصطلاحی است که در بدو امر و در شکل‌گیری قیام اسلامی مردم ایران به‌عنوان نهضت اسلامی شناخته شد و منظور از نهضتی‌ها و نهضت کردن در آن مقطع، به همین معنا بود که نظام شاهنشاهی از بین برود و نظام جدید پایه‌ریزی شود.

اما موضوعی که امروز به‌عنوان انقلاب اسلامی از آن یاد می‌کنیم، مفهومی فراتر از این دارد و توجه به این مفهوم عمیق تاریخی اهمیت دارد و آن اینکه انقلاب اسلامی ایران علی‌رغم اینکه در مقطع اولیه‌ی خود تغییر رژیم شاهنشاهی را هدف گرفته بود، اما خاستگاه شکل‌گیری‌اش فرهنگی بود و به تعبیری انقلاب اسلامی انفجار نور بود. انفجار نور برای نورافشانی و رفع ظلمت‌ها در مقیاس جهانی و نه حتی ملی، عصر حاضر را فراگرفته بود و همچنان نیز فراگرفته است. اگر انفجار نور را با اتصال به حبل متین الهی بدانیم و هدف آن را غلبه‌ی نور بر ظلمت بشماریم، طبیعی است که انقلاب به این معنا هنوز در مسیر تکاملی خود به سر می‌برد و نباید آن را به‌عنوان نقطه‌ی پایان‌یافته‌ای بعد از انقلاب دانست.

انقلاب اسلامی یک رخداد بود که در مقطعی از تاریخ اتفاق افتاد و تمام شد یا اینکه یک پروسه‌ی چندمرحله‌ای است و هنوز به پایان نرسیده است؟

پاسخ این سؤال را در پایان پاسخ سؤال قبل اعلام کردم که انقلاب تمام نشده و در حال تکامل است. اما چرا چنین ادعایی می‌کنیم که انقلاب تمام نشده و باید ادامه پیدا کند؟ بعضی به جامعه چنین القا می‌کنند که انقلاب مربوط به مقطعی است که مردم احساسات داشتند و احساسات مردم بر شعور مردم غلبه داشت. انقلاب مربوط به زمانی است که مردم دچار تلاطمات و هیجانات هستند و طبیعتاً هیچ‌چیز سر جای خودش نیست. انقلاب به‌معنای به هم ریختن است. طبیعتاً وقتی صحبت از انقلاب و انقلابی بودن و دوران انقلابی‌گری می‌شود، یعنی به هم ریختن ساختارها و شورش علیه وضعیت موجود به‌نحو علنی و پرخاشگرانه.

انقلابی‌گری یعنی پذیرفتن اتفاقات دائم و با این مقدمه چنین القا می‌کنند که اگر چنین است، نباید انقلاب کرد و یا انتظار انقلاب و یا استمرار انقلابی‌گری را داشت. به همین دلیل، کسانی را که دم از انقلابی بودن می‌زنند، متهم به عدم منطق، عدم گفت‌وگو، عدم تعادل با دیگران و در مقیاس بین‌المللی، عدم تعامل با دنیا و ناتوان از درک واقعیت‌ها می‌کنند. درحالی‌که این نتایج مبتنی بر درک ناقص از انقلابی‌گری است. اگر ریشه و خاستگاه انقلابی‌گری را تغییر با هدف انقلاب فرهنگی بدانیم و هدف انقلاب فرهنگی، تغییر بینش‌ها و ارزش‌ها بر محور اسلامی باشد و شعاع چنین انقلابی هم فقط در مقیاس ملی نباشد، بلکه در مقیاس منطقه‌ای و جهانی تعریف شود، طبیعی است که این انقلاب تمام‌شدنی نیست. اگر فرض را هم بر آن بگیریم که انقلاب در مقیاس ملی به اهداف خود رسیده که نرسیده (و در این مسیر در حال حرکت است)، حداقل این است که در دنیای اسلام و فراتر از دنیای اسلام، انقلاب اسلامی هنوز راه درازی در پیش دارد. به همین خاطر، اگر مفهوم انقلاب اسلامی را با انقلاب فرهنگی قرین بدانیم و انقلاب فرهنگی را به‌درستی در جغرافیای وسیع معنا کنیم، طبیعی است که هیچ‌گاه نخواهیم پذیرفت انقلاب اسلامی پایان پذیرفته است.

تعریف شما از حکومت انقلابی چیست؟ به چه حکومتی انقلابی می‌گویند و وجه تمایز آن از دیگر حکومت‌ها چیست؟

حکومت انقلابی طبعاً با پسوند اسلامی مدنظر است؛ یعنی حکومتی که مبتنی بر انقلاب اسلامی یا حامل انقلاب اسلامی است. چون انقلابی‌گری به‌معنای عام کلمه بدون مفهوم اسلامی الآن مدنظر ما نیست. مهم‌ترین ویژگی حکومتی که با انقلاب اسلامی پیوند خورده، این است که حامل فرهنگ و آرمان‌های انقلاب اسلامی باشد. حکومت به‌طور طبیعی در اندیشه‌ی اسلامی، اصالت و موضوعیت مستقل ندارد و در اختیار داشتن قدرت وسیله‌ای است برای تحقق ارزش‌های اسلامی و به همان میزان که پیشرفت در کشور اتفاق بیفتد، ارزش‌ها، باورها و رفتارهای دینی در جامعه گسترش و تحقق پیدا می‌کند و اگر هم این توفیق را پیدا نکند، از ارزش‌هایی که از انقلاب اسلامی و انقلابی‌گری نشئت می‌گیرد، فاصله پیدا می‌کند.

ویژگی‌های حکومت انقلابی چیست؟ چه شاخص‌های برای حکومت انقلابی قائل هستید؟

مهم‌ترین بخش گفت‌وگوی ما، همین بخش است. یکی از ویژگی‌های جامعه، مردم و حکومت انقلابی این است که آرمان‌گرا هستند و آرمان‌گرایی را با لحاظ واقعیت تعقیب می‌کنند. همان‌طور که گفتم، یکی از شبهاتی که در تفکر انقلابی القا می‌شود، این است که انقلابیون آرمان‌گرایی را تعقیب می‌کنند که در آن واقع‌گرایی نیست و حرف‌ها و آرزوهایی را مطرح می‌کنند و توجه نمی‌کنند تا چه حد این آرزوها، امکان تحقق یافتن دارد. برخی مخالفین، حرف‌های جمهوری اسلامی در رابطه با عدالت جهانی و استکبارستیزی در مقیاس بین‌المللی یا صحبت‌های امام (ره) مانند اینکه ما پرچم اسلام و لااله‌الاالله را بر همه‌ی قله‌ها به اهتزاز درخواهیم آورد، مقاومت حزب‌الله را در سراسر کشور تشکیل خواهیم داد و امثالهم را به این دلیل که واقع‌گرایانه نیستند و باعث دشمن‌تراشی می‌شوند، رد می‌کنند.

در پاسخ به این مخالفان باید به برخی مسائل توجه داشت. مهم‌ترین نکته اینکه آرمان‌گرایی امری نیست که جامعه‌ی اسلامی بتواند از آن دست بردارد. آرمان‌ها اهداف و جهت‌گیری‌های جامعه را مشخص می‌کنند. جامعه‌ای که هدف متعالی نداشته باشد، دچار بی‌هویتی و اضمحلال می‌شود و به پوچی و فروپاشی داخلی منتهی می‌شود. آرمان‌ها همواره راه آینده را برای جوامع نشان می‌دهند. به همین دلیل، ضروری است که جامعه‌ی اسلامی همیشه آرمان‌گرا باشد.

کسی که انقلابی است، ویژگی‌اش این است که هیچ‌گاه به وضعیت موجود با تمام خوبی‌های آن بسنده نمی‌کند و دنبال مرحله‌ی بالاتری از تحقق ارزش‌ها در مقیاس کمّی و کیفی است. به همین جهت، این آرمان‌گرایی ضروری است. اما آرمان‌گرایی نباید هیچ‌گاه به‌منزله‌ی نادیده گرفتن واقعیت‌ها باشد. واقعیت‌ها ظرفیت‌هایی هستند که برای حرکت به‌سمت آرمان‌ها، چه در مقیاس ملی و چه در ابعاد فراملی، در اختیار جبهه‌ی حق قرار می‌گیرند. واقع‌گرایی یعنی دیدن موانع عینی که در راه تحقق آرمان‌ها وجود دارد و تدبیر جهت چگونه برداشتن آن موانع از سر راه.

بنابراین حکومت انقلابی، حکومتی است که آرمان‌گرایی و واقع‌بینی را توأم باهم دارد. منتها واقع‌بینی و ورود در ظرفیت‌ها و موانع و فرصت و تهدید در حرکت انقلاب، شبهه‌ی دیگری را القا می‌کند. باز فرهنگ انقلابی‌گری، مفهوم راه‌گشایی را در مفهوم‌شناسی در اختیار ما قرار می‌دهد و آن اینکه اگر به چند دهه قبل برگردیم، زمانی که امام (ره) می‌خواستند انقلاب اسلامی را مدیریت کنند، این سؤال مهم و به‌ظاهر موجه در مقابل امام وجود داشت که شما با چه پشتوانه‌ای می‌خواهید با رژیمی که سرتاپا مسلح و خشن است و از امکانات ملی بهره‌مند است و مهم‌تر از آن، آمریکا و انگلیس از او حمایت می‌کنند، مبارزه کنید و آن را سرنگون نمایید؟ آیا فکر می‌کنید با شعار دادن و تشویق مردم به رفتن در خیابان‌ها و تظاهرات کردن، می‌توان موفق بود؟

در واقع این گروه از منظر واقع‌بینی حرکت امام را مورد چالش قرار می‌دادند. البته این به آن معنا نبود که این گروه حامی رژیم شاه یا نسبت‌به تحقق و اجرای ارزش‌های اسلامی بی‌تفاوت بود، بلکه آن‌ها در محاسبه‌ی اینکه آیا تعقیب این آرمان امکان‌پذیر است یا نه، دچار تردید بودند و دستگاه محاسبه‌ی آنان با امام تفاوت داشت. اما امام بر بنیانی می‌اندیشید و باور داشت که وی را به موفقیت و حصول نتیجه، انگیزه‌مند و مطمئن می‌کرد. لذا می‌گفتند ولو آنکه نتیجه هم حاصل نشود، ما باید تکلیفمان را انجام دهیم.

در نقطه مقابل ایشان مسلمانانی بودند که اتفاقاً علاقه‌مند به اسلام هم بودند، اما متفاوت از امام می‌اندیشند و معتقد بودند که این حرکت شما به‌سمت آرمان‌خواهی، واقع‌بینانه نیست. شما مردم را به کشتن می‌دهید و نتیجه‌ای نیز حاصل نخواهد شد. اما امام (ره) با شجاعت رهبری مردم را برعهده گرفت و یک انقلاب بزرگ و سرنوشت‌ساز را نه‌تنها برای ایران، که برای دنیای اسلام به سرانجام رساند.

این تجربه‌ی مهم تاریخی نشان‌دهنده‌ی این بود که یکی از شاخص‌های مهم انقلابی‌گری، نوع سنجش و محاسبه‌گری است. به این معنا که بر چه‌اساس می‌بایست مقدورات و موانع را مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد. رویکرد امام در سطح رهبری امروز نظام اسلامی نیز همچنان دنبال می‌شود. به‌عنوان مثال، صف‌آرایی جبهه انقلاب اسلامی در مقابل جبهه‌ی معارض نظام و شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل که سر می‌دهد، نه‌تنها مانع پیشرفت نمی‌شود، بلکه موضع قدرت‌آفرین برای جبهه‌ی حق و از جمله ایران اسلامی محسوب می‌شود. این میزان تفاوت در قضاوت و محاسبه از چه‌چیز ناشی می‌شود؟ گروهی معتقدند که ایستادن در مقابل آمریکا و اسرائیل باعث می‌شود که کشور از پیشرفت بازبماند و نتوان از امکانات کشورهای پیشرفته استفاده کرد. حتی نتوان ارتباطات آرام‌بخشی با کشورهای منطقه داشت و این مانع پیشرفت کشور خواهد شد. آن‌ها نتیجه می‌گیرند ولو اگر ما از آمریکا و اسرائیل و غرب خوشمان هم نیاید، باید آن‌ها را به‌عنوان قدرت مسلط بپذیریم و با تعامل و مبادله کردن در میدان‌های مختلف، سعی کنیم سهم بیشتری را از آن خود و از آن پیشرفت کشور نماییم. در نقطه‌ی مقابل گروه دیگری که خود را انقلابی می‌دانند، معتقدند به اینکه این یعنی سازش‌کاری، تسلیم، معامله کردن آرمان‌ها، تحجر و چشم فروبستن در مقابل واقعیات. چون گروه دوم معتقدند که آن‌ها ظرفیت و توان حق را در حدی می‌بینند که قدرت مقاومت و پیشروی دارد.

البته صحبت از تمام شاخص‌های انقلاب اسلامی شاید در این مطلب نگنجد، ولی برای اینکه شاخص مهم و تعیین‌کننده‌ای را مطرح کرده باشم، باید بر این نکته تأکید کنم که انقلابی‌گری جمع میان واقع‌بینی و آرمان‌گرایی است. به‌علاوه انقلابی‌گری دستگاه محاسباتی فرد، جامعه و مسئولان را تغییر می‌دهد.

رویکرد غیرانقلابیون امروز هم به‌شکل دیگری متناسب با صحنه‌های جدیدی که در مواجهه‌ی نظام اسلامی و نظام استکبار جهانی وجود دارد، تکرار می‌شود. بدین‌ترتیب که آنان برآن‌اند شما نه از نظر نظامی قدرت مقابله با نظام استکباری را دارید و نه از نظر اقتصادی و… و همین‌طور ناتوانی‌ها را می‌شمارند و نتیجه می‌گیرند که تکرار آرمان‌ها به انزوای شما و پسرفت کشور خواهد انجامید. در مقابل، در اندیشه‌ی انقلابیون، فرد انقلابی شجاع، مجاهد، بصیر، معتقد و مطمئن به وعده‌های الهی است و آیه‌ی «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرکم وَیثَبِّت أَقدامَکم» را باور دارد. این سخن خداوند را که می‌فرماید «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب» را باور دارد. یعنی اگر شما تقوا پیشه کنید، خداوند برایتان راه گشایش قرار می‌دهد. جامعه‌ی متقی بن‌بست ندارد و خدای متعال از جایی ‌که گمان نمی‌برید، به شما روزی می‌رساند و گشایش می‌کند. این‌ها و ده‌ها نمونه از این قبیل، مضامین اندیشه‌هایی هستند که در انقلاب و فرهنگ اسلامی معنا دارند، ولی در اندیشه‌ی سکولارها، روشنفکران بیمار و یا تکنوکرات‌ها، مطرح نمی‌شوند. این حرف‌ها مفاهیمی است که در فرهنگ اسلامی معنا دارد، ولیکن در فرهنگ غیرانقلابی و در فرهنگ مادی معنا ندارد. از نظر آن‌ها، یک کشور برای اینکه بتواند به توسعه برسد، باید منابع و منافع کشورهای دیگر را چپاول کند، ولی در اندیشه‌ی اسلامی، لازم نیست تا کشور انقلابی جهت رسیدن به توسعه، منافع و امکانات سایر کشورها را چپاول کند.

البته موارد و شاخص‌های متعدد دیگری هم هست که به چند مورد از آن‌ها که بیشتر مطرح هستند، به‌طور خلاصه اشاره می‌کنم. یکی از ویژگی‌های انقلابی‌گری، عقلانیت است. فرد انقلابی اتفاقاً فرد بسیار هوشمند، بصیر و آینده‌نگری است. اهل محاسبه است. منتها این عقلانیت چون متکی بر ایمان الهی است، نوع سنجش و دستگاه محاسباتی او براساس وعده‌های الهی استوار است.

از دیگر ویژگی‌هایی که البته ممکن است با حکومت انقلابی معارض هم به نظر برسد، این است که این حکومت در عین آنکه اهل تعامل و گفت‌وگوست، به‌شدت استکبارستیز است. برخی ممکن است در تحلیل‌های خود میان این دو تعارض ببینند. این‌ها معتقدند که اگر ما استکبارستیز باشیم، دیگران با ما تعامل نمی‌کنند و ارتباط خود را با ما قطع خواهند کرد و ما را اهل منطق و گفت‌وگو تصور نمی‌کنند. آن‌ها نقطه‌ی مقابل را این می‌دانند که باید بنشینیم، بخندیم و معامله کنیم تا ما را اهل گفت‌وگو تلقی کنند. این عده معتقدند باید به دیگران اجازه بدهیم در کشورمان سرمایه‌گذاری کنند، باید مغزهای جوانان خود را در اختیار آنان قرار دهیم و به‌این‌ترتیب ثابت کنیم ما هم اهل تعامل هستیم و درعین‌حال از توانمندی دیگران استفاده کنیم. اینکه گفتم این دو ویژگی در ظاهر معارض هستند، اما در فرهنگ اسلامی متضاد و معارض به نظر نمی‌رسد، به این دلیل است که جبهه‌ی انقلاب اسلامی با فرهنگ الحاد، شرک، کفر و نفاق در هیچ زمینه‌ای و در هیچ نقطه‌ی جغرافیایی، سر سازش و معامله ندارد و نباید داشته باشد. اما این بدان‌معنا نیست که از توان و ظرفیت مستضعفین عالم استفاده نکنیم. معنی مستضعف انسان بیچاره و ناتوان و مفلوک که دستش به هیچ‌جا نمی‌رسد، نیست. مثلاً کشورهای آفریقا جزء کشورهای کمترتوسعه‌یافته محسوب می‌شوند، ولی این‌گونه نیست که توان یا سرمایه‌ای نداشته باشند. از سویی آیا این کشورها قدرت این را ندارند که از توان و سرمایه‌ی خود به‌درستی استفاده کنند؟ و آیا امکان ندارد که در ارتباط و پیوند منطقی و معنادار و بلندمدت بتوانیم به این‌گونه جوامع هم قدرت ایستادگی ببخشیم و از توان آن‌ها در مقابل استکبار استفاده کنیم و درعین‌حال توان و ظرفیت آن‌ها را به جبهه‌ی انقلاب اسلامی ملحق کنیم؟

بنابراین اینکه تصور کنیم ثروت، علم و قدرت فقط در پیوند با چند کشور است که هم از نظر جمعیتی اقل جمعیت دنیا را تشکیل می‌دهند و هم از نظر منابع و امکانات اقل منابع را دارا هستند و هم از نظر اخلاقی، کمترین بهره را از اخلاق الهی می‌برند، نشان از این دارد که آن فرهنگ انقلابی و معنای انقلابی‌گری درست شناخته نشده است. مگر کشورهایی همچون آمریکا و اروپا چند درصد دنیا را تشکیل می‌دهند که اگر ما با آن‌ها ارتباط کمتری داشته باشیم، ناراحت می‌شویم؟ در واقع تنها درصورتی‌که در این کشورها خوی سلطه‌گری وجود نداشته باشد و حاضر باشند در معادلات سود معقولی به جامعه‌ی اسلامی برسانند، آن وقت نظام اسلامی ابایی از ارتباط با آن‌ها ندارد. بنابراین اینکه تعامل با دنیا را در نقطه‌ی مقابل استکبارستیزی و آرمان‌خواهی قرار دهیم و بگوییم ما اهل تعامل هستیم و از آرمان‌خواهی و استکبارستیزی دست بکشیم، یک مغلطه‌ی بزرگ است و اگر در این دام بیفتیم، یک انحراف تاریخی در مسیر انقلاب رخ خواهد داد و آیندگان ما را نخواهند بخشید.

با مدنظر قرار دادن تعریفی که از انقلاب اسلامی و حکومت انقلابی ارائه دادید، بفرمایید آیا باید جمهوری اسلامی انقلابی باقی بماند یا نه؟ چرایی این موضوع را تشریح بفرمایید.

آرمان‌خواهی، که در رابطه با آن صحبت کردم، چرا باید وجود داشته باشد؟ اگر علت آرمان‌خواهی در طرف جبهه‌ی خودی و علت زیاده‌خواهی و افزون‌طلبی جبهه‌ی معارض اسلامی در نقطه‌ی مقابل مشخص شود، پاسخ این سؤال معلوم می‌شود که چرا باید انقلابی ماند. فرد آرمان‌خواه متکی بر اندیشه‌ی اسلامی، به هیچ حدی از جریان ارزش‌ها در کشور و در دنیا راضی نمی‌شود و همواره نگاهی متعالی و روشن‌تر به آینده دارد تازمانی‌که ان‌شاءالله به ظهور حضرت حجت (عج) منجر شود، چون خود را زمینه‌ساز جامعه‌ی مهدوی عدالت‌گستر می‌داند. از سویی نظام استکبار به‌دلیل خوی استکباری خودش، زیاده‌خواه و افزون‌طلب است.

یعنی نمی‌تواند بگوید اگر من از منابع زیرزمینی انسان‌ها بهره‌مندم و به این مقدار از توسعه‌یافتگی دست پیدا کرده‌ام، دیگر کافی است. انسان به‌طور طبیعی زیاده‌طلب است و می‌خواهد گام‌های بعدی را بردارد و از آن طرف امکاناتی که در دنیا وجود دارد و کره‌ی خاکی که ما در آن زیست می‌کنیم، محدود است و به‌دلیل افزایش جمعیت، محدودتر هم می‌شود و چون برخی از منابع از جمله آب و نفت در حال تحلیل رفتن است، طبیعی است که زمینه‌ی نزاع فراهم شود. کشورهای استکباری برای اینکه بتوانند رشد و توسعه‌ی خودشان را فراهم کنند، باید به منابع دیگر در اقصی نقاط دنیا چنگ‌اندازی کنند.

بنابراین اگر این دو موضوع، یعنی تعالی‌طلبی در جبهه‌ی حق و سلطه‌طلبی در جبهه‌ی باطل را ذاتی این دو جبهه بگیریم، طبیعی است نزاع و درگیری پیش می‌آید. البته این درگیری فقط میان مستضعفین و مستکبرین نیست، بلکه در واقع میان حق‌طلبان و ظلمت‌طلبان است. این موضوع اختصاص به امروز ندارد، بلکه در طول تاریخ همواره وجود داشته است و بعد از ما نیز خواهد بود تا اینکه ظهور منجی بشریت اتفاق بیفتد. بنابراین اگر قرار است جبهه‌ی حق تضعیف نشود، بلکه تقویت گردد تا ظهور حق اتفاق بیفتد، معنایش این است که باید انقلابی بود و انقلابی ماند، ولو آنکه در محاسبات ظاهری، امکانات جبهه‌ی حق کم و قلیل باشد.

اگر نگاهی به گذشته بیندازیم، می‌توان جامعه‌ی بعد از پیامبر (ص) را مورد بررسی قرار داد. همان‌طور که در تاریخ ثبت شده، باید این قیاس را مورد توجه قرار داد که بعد از واقعه‌ی غدیر جبهه‌ای که به عهد پیامبر پایبند ماندند، از چه قدرتی برخوردار بودند و امروز از چه قدرتی برخوردارند. این نشان‌دهنده‌ی آن است که هرچه به عقب‌تر برگردیم، شرایط سخت‌تر بوده و احتمال از بین رفتن و پایمال کردن حق بیشتر است. بااین‌حال اگر به گذشته نگاه کنیم، خود را تواناتر از صد سال پیش و یا هزار سال پیش تصور می‌کنیم. ازاین‌رو این امید می‌رود که بتوانیم با سرعت بیشتری این مسیر را ادامه دهیم.

در پایان اگر جمع‌بندی از صحبت‌های خود دارید، لطفاً بفرمایید.

صحبت پایانی اینکه رسانه‌های مختلف باید به این موضوع بپردازند و توجه کنند که دفاع یا نقد انقلابی‌گری توسط کسانی که موافق آن نیستند باید به‌دور از هیجانات سیاسی اتفاق بیفتد. در این زمینه نباید شخص یا گروه خاصی را متهم کنیم یا نماد مطلق انقلابی‌گری را در یک طرف و نماد مطلق ضدانقلابی بودن را در طرف دیگر قرار دهیم، بلکه باید از این حالت خارج شویم تا کسی نتواند از انقلابی‌گری در راستای منافع خودش بهره ببرد یا در نقطه مقابل، در پشت چهره‌ی غیرانقلابی، درصدد تأمین منافع گروه خاصی باشد. این مسئله باید با عقلانیت، منطق، صبوری و به‌دور از هیجانات و احساسات مورد ارزیابی و توجه قرار گیرد و زوایا و ضرورت‌های آن شناخته شود. دلیلش هم آن است که یک بله و خیر گفتن در این موضوع، سرنوشت کشور و آیندگان را تغییر می‌دهد. به همین دلیل، باید با صبوری، منطق و عقلانیت به آن پرداخت تا نتایج آن را دید و آن را به آیندگان و نسل جوان و نوجوان کشور منتقل کرد. *

*گروه تاریخ برهان/۱۳۹۶/۱/۹

حکمرانی انقلابی، آری یا نه؟

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا