جزء ۲۲ – سوره احزاب، آیه ۳۲ – آوازه خوانى زن
پرسش . آیا آوازه خوانى زن در صورتى که مردان نامحرم صداى او را بشنوند، جایز است؟
«فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»[ احزاب 33، آیه 32.]؛ «پس با ناز و نازک کردن صدا، سخن مگویید؛ زیرا آن که در دلش بیمارى است، طمع مى ورزد».
در پاسخ باید بگوییم که صرف سخن گفتن و حرف زدن معمولى و عادى زن با مرد نامحرم، تا زمانى که ایجاد مفسده ننماید، از نظر شرعى، عرفى و عقلایى، جایز است. همچنین است صورتى که زن با خانم ها یا با محارم خود سخن بگوید و صداى او را مرد نامحرمى بشنود. همه اینها جایز است؛ حتّى اگر ضرورتى براى سخن گفتن وجود نداشته باشد. البته با توجه به این که خانم ها داراى جاذبه و کشش هاى فراوانى براى آقایان هستند، بهتر است تا آن جا که ممکن است، از طول دادن سخن و حرف هاى غیرضرورى با مرد نامحرم، خوددارى کنند. در این گونه امور، خانم ها هر مقدار احتیاط کنند، خوب و مطلوب است؛ تا اندازه اى که نسبت به بلند نماز خواندن[ وسائل الشیعه، کتاب الصلاة، باب 25 و 31 از ابواب قرائت در نماز.] و بلند لبیک گفتن[ همان، کتاب حج، باب 38 از ابواب احرام.] خانم ها در صورتى که نامحرم صداى آنان را مى شنود، نهى شده است.
آن چه مورد بحث ماست و در رابطه با آن نظرهاى مختلفى وجود دارد، خوانندگى زن مقابل مردان نامحرم است؛ خواه این خوانندگى آواز اشعار باشد یا قرائت قرآن و تواشیح.
این مسئله، دو صورت دارد؛ صورت اول آن است که خوانندگى و تکیه بر صوت خانم مقابل مردان، داراى مفسده باشد؛ یعنى آنها را به ارتکاب حرام اندازد و موجب تلذذ غریزى و جنسى آنان گردد یا احتمال واقع شدنشان در حرام را به وجود آورد.
در این صورت، هیچ اختلافى وجود ندارد که خواندن و شنیدن براى خواننده و مردان شنونده، حرام است.
صورت دوم آن است که زن خواننده نمى داند این عمل او براى شنوندگان مفسده اى دارد یا خیر و این فرضى است که مورد اختلاف نظر اهل تحقیق قرار گرفته است.
به نظر ما آیه «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»[ احزاب 33، آیه 32.]، دلالت بر حرمت، حتى در این صورت مى نماید؛ زیرا «تَخْضَعْنَ» از ریشه خضوع به معناى نازک کردن صداست و شکى نیست که خواندن مطلبى با تکیه بر صوت و آواز، از بارزترین مصادیق آن است و در نتیجه، در گفتار زنان، هر صوتى که مصداق خضوع باشد، مشمول دلالت این آیه شریفه مى شود؛ خواه مضمون آن کلام، مباح و معروف باشد یا مستهجن و بد؛ البته اگر مضمون کلام مستهجن یا مشتمل بر دروغ و تهمت و مفسده باشد، روشن است که از این جهت نیز حرام است؛ اما بحث ما فعلاً در کیفیت اداى جملات توسط زنان است؛ نه مضمون خود جمله و به همین جهت، حتى اگر قرآن و تواشیح بخوانند، اشکال دارد.
اگر گفته شود آن چه در آیه مورد نهى قرار گرفته، آوازى است که موجب طمع و وسوسه در قلب و دل مردان شنونده اى شود که در قلبشان مرضِ بى ایمانى و بى تقوایى و وسوسه وجود دارد و خانمى که خوانندگى مى کند، علم ندارد که در میان حضار و شنوندگان، چنین مردى وجود دارد و در نتیجه، مسئله از باب شک در حرمت است و فقها گفته اند که در چنین شکى، حکم به حرمت نمى شود و برائت از حرمت جارى مى گردد.
در پاسخ مى گوییم: موضوع نهى و حرمت، صرف خضوع و نازک کردن کلام است؛ نه «خضوع در قولى که موجب طمع در دل شخص مریض» گردد؛ زیرا این قید، قابل تحصیل نیست؛ مگر براى کسانى که علم غیب داشته باشند؛ یعنى زن از کجا بفهمد که شخص مریض از نظر ایمان و تقوا در میان حضار وجود دارد یا خیر؟
بنابراین، اگر آن جمله «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»، جزء موضوع حرمت و نهى باشد، لغو است؛ زیرا مکلف که یک خانم خواننده است، نه علم به سلامت مستمعین خود دارد و نه علم به مرض آنها و در نتیجه، باید موضوع حرمت، نفس «خضوع در قول زن» باشد.
اگر اشکال شود که ملاک حرمت، خضوع در قول است که نوعا و به طور غالب، موجب طمع در قلب شخص مریض شود، مانند غنا که ملاک حرمت آن این است که براى نوع انسان ها مهیج باشد، نه تک تک اشخاص بخصوص.
در پاسخ مى گوییم: قبول داریم که آن چه موجب طمع و وسوسه انسان ها مى شود، یک امر عرفى است؛ مانند مهیج بودن در غنا؛ ولى عرف نسبت به اشخاص متعارف و متعادل، آن را مى فهمد؛ یعنى درک مى کند که این کیفیت و نوع از آواز، انسان هاى معمولى را دچار مفسده و مشکل مى کند؛ ولى نسبت به کسانى که در قلبشان مرض است، این درک را ندارد؛ زیرا امیال و هواهاى نفسانى اشخاص مریض، قابل درج در یک ضابطه مشخص نیست؛ چون مردم در شدت و ضعف مرض روحى و ایمانیشان، متفاوت هستند و این در حالى است که آیه شریفه اطلاق دارد و با اطلاقش، همه مراتب مرض را شامل مى شود و به عبارت دیگر، موجبات طمع شخصى که دچار بیمارى ضعف ایمان است، یک امر مشخص و محدود نیست که عرف بتواند آن را تشخیص دهد و بدین جهت، خداوند در آیه مذکور خواسته از ایجاد طمع و وسوسه همه مریض ها جلوگیرى کند[ پس موضوع حرمت، قولى که «علم داشته باشى که موجب افساد در قلوب مستمعین گردد»، نیست؛ تا گفته شود تمسک به دلیل در شبهه موضوعیه خود دلیل است و مجراى برائت مى باشد.] به همین جهت، براساس اطلاق این آیه زنان از خضوع و نازک کردن صدا، حتّى براى کسى که پشت درب خانه زنگ یا در مى زند، نهى شده اند؛ در حالى که خانمى که در داخل خانه است، نمى داند آیا کسى که پشت در است، در قلبش بیمارى روحى و ایمانى وجود دارد یا خیر.
بنابراین موضوع نهى و حرمت در آیه مورد بحث، نفس خضوع در قول است و موضوع آیه، خضوع خاص نیست؛ زیرا تحصیل علم به وجود این قید براى مکلف، غیرممکن است و تحت هیچ ضابطه اى در نمى آید.
در نتیجه، معناى عرفى آیه این مى شود: اى خانم ها! صداى خود را نازک نکنید؛ این عمل، حرام است؛ زیرا من که خالق شما هستم، مى دانم که این کار موجب طمع و وسوسه انسان هاى سست ایمان مى گردد و این بدان معناست که کسى که همین الان فى قلبه مرض است، بالفعل وسوسه مى شود و کسى که فعلاً فى قلبه مرض نیست، این کار شما، موجب مرض و وسوسه او در آینده مى گردد؛ یعنى این کار، بیمارى زاست.
بنابراین، به نظر ما، از این آیه مى توان استفاده کرد که خوانندگى زن براى نامحرم، چه به صورت تک خوانى و چه به صورت دسته جمعى مطلقا حرام است و این کار در شأن یک زن مؤمن و متین و با شخصیت نیست.
لازم به ذکر است که هیچ یک از مراجع تقلید و فقها نیز به شکل مطلق، قائل به حلیت این عمل نشده اند؛ بله، برخى فرموده اند «اگر مفسده نداشته باشد، اشکال ندارد» و با توجه به این که مراد از مفسده، اعم از مفسده بالفعل و بالقوه است، باید گفت: با شناختى که از روحیات آقایان و جاذبه خانم ها براى آنها، مخصوصا مردهایى که جوان و مجرد هستند، وجود دارد، تحقق مفسده، امرى قطعى است؛ زیرا کمترین مرتبه مفسده و ضرر در این موارد، تیره و تار شدن روح و سلب حال عبادت و ذکر خداست که اگر ادامه پیدا کند، زمینه براى دورى از خدا و ارتکاب گناهان فراهم مى شود و این ضرر، هم براى خانم خواننده قابل تصور است و هم براى مرد شنونده.
جزء ۲۲ – سوره احزاب، آیه ۳۲ – آوازه خوانى زن