حقانیت اسلام و ادیان دیگر – جزء ۶ سوره مائده، آیه ۶۹
پرسش . با توجه به آیات ۶۹ سوره مائده و ۶۲ سوره بقره، آیا مى توان به پلورالیسم دینى معتقد شد؟
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[ مائده 6، آیه 69.]؛
«کسانى که ایمان آورده و کسانى که یهودى و صابئى و مسیحى اند، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد».
باید دانست که علاوه بر آیه یاد شده، از سوى دیگر، در «سوره حج» مى خوانیم:
«إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَلَّذِینَ هادُوا وَ اَلصَّابِئِینَ وَ اَلنَّصارى وَ اَلْمَجُوسَ وَ اَلَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اَللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ اَلْقِیامَةِ إِنَّ اَللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»[ حج 22، آیه 17]؛ «کسانى که ایمان آورده اند و کسانى که یهودى و صائبى و مسیحى و مجوس هستند و کسانى که شرک ورزیده اند، خداوند در روز قیامت [با داورى خویش]، میان آنان جدایى مى افکند. خداوند بر هر چیزى گواه است».
در این آیه، خداوند مؤمنان را در یک طرف و یهود و نصارى و مجوس و مشرکین را در طرف دیگر قرار داده است و از اطلاق مؤمن به آنها، پرهیز نموده است. اینک براى تعیین گروه برتر، به توضیح مختصرى مى پردازیم.
با دقت در آیات قرآن مجید، به خوبى آشکار مى شود که برخى از پیامبران، بر برخى دیگر برترى داشته اند؛ «تِلْکَ اَلرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ»[ بقره 2، آیه 253.].
برترى شریعت اسلام، آن گاه ثابت مى شود که بدانیم قرآن مجید، کامل ترین کتاب آسمانى است و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آلهبرترین پیامبران است؛ چنان که خداوند متعال مى فرماید:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ اَلْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ اَلْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»؛ «و کتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل کردیم؛ در حالى که کتاب هاى [آسمانى] پیشین را تصدیق مى کند و حافظ و نگهبان آنهاست».
خاتمیت پیامبر صلى الله علیه و آله، نشانه تمامیت و کمالات برتر اوست و بدیهى است که کامل ترین شریعت، به وسیله برترین پیامبران ابلاغ گردد؛ چنان که در قرآن مجید مى خوانیم: «هُوَ اَلَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ اَلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»[ توبه 9، آیه 33.] ؛ «او [خداوند ]کسى است که پیامبرش را با هدایت و آیین حق، فرستاده، تا آن را بر همه آیین ها برترى بخشد».
پس از اثبات برترى شریعت اسلام و کمالات برتر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله، نوبت آن است که ضرورت پیروى از شریعت اسلام، ثابت شود. «اسلام» و «مسلمانى»، یک معناى عمومى و همگانى دارد که همه حق گرایان و پیروان راستین پیامبران را شامل مى شود؛ چنان که درباره حضرت ابراهیم علیه السلام مى خوانیم: «ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً»[ آل عمران 3، آیه 67.]؛ «ابراهیم، نه یهودى بود و نه نصرانى؛ بلکه حق گرایى فرمان بردار بود»؛ ولى تنها کسانى بر «مسلمانى» باقى مى مانند که پیوسته حق پذیر باشند و هرگاه چهره جدیدى از حق آشکار شد، به آن گرایش پیدا کنند و از پیروان شرایع گذشته، کسانى که به آخرین پیامبر و آن چه که براى او نازل شده، ایمان آورند، از پاداش الهى بهره مند خواهند شد.
در قرآن مجید مى خوانیم: «وَ إِنَّ مِنْ اهل اَلْکِتابِ لَمَنْ یُؤمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اَللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اَللَّهَ سَرِیعُ اَلْحِسابِ»[ آل عمران 3، آیه 199.]؛ «البته از میان اهل کتاب، کسانى هستند که به خدا و آن چه به سوى شما نازل شده و به آن چه به سوى خودشان فرود آمده، ایمان دارند؛ در حالى که در برابر خدا، خاشعند و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمى فروشند. اینانند که نزد پروردگارشان، پاداش خود را خواهند داشت. آرى، خدا، سریع حساب رسى مى کند».
مسلمانان واقعى، کسانى هستند که به تمام آن چه که از حق آشکار شده است، در هر عصر و زمانى، ایمان بیاورند و هیچ گونه استثنایى قایل نشوند.
بنابراین، کسانى که پس از آگاهى از حق و آشکار شدن چهره جدیدى از حق، به شرایع گذشته باقى بمانند، از آنان پذیرفته نیست و از زیان کاران خواهند بود.
در قرآن مجید مى خوانیم: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاْءِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ»[ آل عمران 3، آیه 85.]؛ «و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت از زیان کاران است».
پس از این روشن گرى قرآنى، درباره آیات یاد شده، مى توان گفت: در آیه مورد بحث، سه احتمال زیر وجود دارد:
1. این که آیه درباره پیروان شرایع آسمانى قبل از ظهور پیامبر اسلام باشد؛ زیرا شکى نیست که پیروان پیامبران الهى در زمان آن پیامبر، همه از مؤمنان و اهل بهشت هستند و قاعده این است که انسان ها، متدین به دین حق زمان خود باشند.[ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 283 – 284.]
2. این آیات درباره کسانى از پیروان شرایع آسمانى است که بدون تعصب و لجاجت، بر آیین خداپرستى و ایمان به معاد، زندگى مى کنند؛ اما کسانى که چهره جدید حق را شناخته اند و از روى لجاجت و تعصب، از ایمان به اسلام خوددارى مى کنند، اینان نزد دادگاه عدل الهى و در برابر وجدان عمومى آزاداندیشان، محکوم مى باشند؛ چنان که خداوند درباره آنان مى فرماید: «وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى اَلَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اَللَّهِ عَلَى اَلْکافِرِینَ»[ بقره 2، آیه 89.]؛ «و هنگامى که از جانب خداوند، کتابى که مؤید آن چه نزد آنان است، برایشان آمد و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانى که کافر شده بودند، پیروزى مى جستند؛ ولى همین که آن چه [که اوصافش] را مى شناختند، برایشان آمد، انکارش کردند؛ پس، لعنت خدا بر کافران باد».
3. این آیات هشدارى است به مدعیان اسلام، مسیحیت و یهودیت که عنوان و اسم، کارساز نیست؛ بلکه آن چه ملاک ارزش و معیار واقعى است، ایمان به خدا و قیامت و بندگى واقعى است.[ ر.ک: المیزان، ج 1، ص 193.]
بنابراین، آیه شریفه مطرح شده در سؤال، دلالتى بر درستى «پلورالیسم»، به معناى حقانیت پیروان شرایع مختلف ندارد؛ بلکه براى همگان، «یک حق واقعى» را تعریف مى کند و آن، ایمان به خداوند و معاد و پاى بندى به عمل صالح است؛ به ویژه با توجه به «آیه 17 سوره حج» که به طور آشکار، سرانجام مشرکان را از خداپرستان جدا مى داند و تفاوت و جدایى میان خداپرستان و پیروان شرایع مختلف را نیز بیان فرموده است. بنابراین، تفاوت ادیان، گاهى به معناى جدایى حق از باطل و اختلاف راه از بى راهه است و گاهى به معناى درجات متکامل تر از یک راه و یک حقیقت است که تفاوت شرایع آسمانى به معناى دوم مى باشد.
در نتیجه، ما «کثرت طولى» در شرایع را قبول داریم؛ به این معنا که در طول تاریخ، شرایع متکامل تر شده اند؛ ولى «کثرت عرضى» را قبول نداریم؛ یعنى قبول نداریم که در یک زمان، چند شریعت، بیان گر حق کامل باشند[ همان، ص 24.]؛ بلکه آن چه امتیاز شرایع را نشان مى دهد، کامل تر بودن معارف و احکام و دستورات آن است؛ به گونه اى که هم انسان را به معرفت عمیق تر و بینش دقیق تر، آگاه سازد و هم از جهت رفتار، آدمى را به تعادل و هنجار مناسب فردى و اجتماعى، رهنمون شود و شریعت اسلام، داراى چنین ویژگى هایى است و این حقیقت که «شریعت آخرین، کامل ترین نیز هست»، در قرآن مجید بیان شده و به طور آشکار اعلام شده است که تنها کسانى از پیروان شرایع گذشته که به شریعت اسلام ایمان آورند، به حق کامل، راه یافته اند؛ چنان که مى خوانیم:
«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اِهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِى شِقاقٍ»[ بقره 2، آیه 137.]؛ «اگر آنان (پیروان شرایع گذشته) نیز به مانند آن چه شما ایمان آورده اید، ایمان بیاورند، هدایت یافته اند و اگر سرپیچى کنند، از حق جدا شده اند».
البته کسانى که امکان آشنایى با حقانیت شریعت اسلام نداشته اند، داراى عذر مى باشند و اگر روحیه حقیقت جویى و تسلیم در برابر حق را داشته باشند، اهل نجاتند؛ اما اگر به خاطر تعصب و منافع خویش، از پذیرفتن شریعت اسلام، دورى گزینند، گرفتار عذاب الهى خواهند شد.
حقانیت اسلام و ادیان دیگر – جزء ۶ سوره مائده، آیه ۶۹