دین و اندیشه

قرآن و علوم بشرى

پرسش و پاسخ

با توجه به آیه شریفه «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِى کِتابٍ مُبِینٍ » آیا تمام علوم بشرى (مانند ریاضى، فیزیک، طب و …) در قرآن موجود است؟

رطب و یابس در کتاب

خداى سبحان، قرآن کریم را «کتاب مبین» معرفى مى کند: «قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ »[ مائده 5، آیه 15.].و در جاى دیگر مى فرماید: «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِى کِتابٍ مُبِینٍ »[ انعام 6، آیه 59.]؛ یعنى، هیچ تر و خشکى نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است.بنا بر گفته برخى مفسران، مقصود از «رطب و یابس» – به قرینه قبل و بعد آیه – علم همه اشیا است؛ چنان که در آیه دیگر مى فرماید: «ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ »[ همان، آیه 38.]؛ یعنى، هیچ چیزى در کتاب الهى فروگذار نشده است. در حالى که بسیارى از علوم و دانش ها مانند ریاضى، فیزیک، پزشکى، مکانیک و… در ظاهر الفاظ قرآن دیده نمى شود. درباره چگونگى سازگارى با این گونه آیات، احتمالات و دیدگاه هاى چندى وجود دارد:1. منظور از «کتاب مبین» در آیه 59 سوره «انعام»، علم الهى یا لوح محفوظ است و «کتاب» در آیه 38 همان سوره «اجل» است، نه قرآن مجید. در بعضى از روایات نیز «کتاب مبین» به «امام مبین» معنا شده است.[ الزرکشى، بدرالدین محمد بن عبداللّه ، تفسیر البرهان فى علوم القرآن، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: دار احیاء الکتب العربیه، ج 1، ص 529.]2. منظور از «کتاب» همین قرآن، به لحاظ باطن والاى آن است که «ام الکتاب» مى باشد؛ زیرا همه حقایق در آن نهفته است و انسان کامل به آن دسترسى دارد.3. منظور از «کتاب» قرآن است و در مراتب مختلف آن، همه امور دین و دنیا وجود دارد.4. منظور از «کتاب» همین قرآن – در همه مراتب آن – است؛ لیکن مراد از همه چیز، اصول و کلیاتى است که بر اساس آن، دانش ها و معارف مختلف را مى توان بنیان نهاد و رشته ها و انگاره هاى گوناگون علمى را تولید کرد.
5. منظور از کتاب، قرآن در همه مراتب آن است؛ لیکن مراد از همه چیز، جامع بودن قرآن نسبت به تمامى معارف و دستوراتى است که در جهت هدایت بشر و نیل به سعادت او مؤثر است. این مجموعه مشتمل بر عقاید، جهان بینى، آموزه هاى اخلاقى و دستورات عملى جامعى در حوزه روابط چهارگانه انسان (رابطه با خدا، دیگران، خود و جهان) است.
علامه طباطبایى همین دیدگاه را اختیار کرده و در ذیل آیه «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ »[ نحل 16، آیه 89.] مى نویسد: «ظاهرا مراد از «کل شى ء» هر چیزى است که به هدایت مربوط باشد. هر چه که مردم در مورد مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شریعت هاى الهى، قصص و موعظه ها احتیاج دارند، قرآن به آن هدایت و بیان کرده است و ما از ظاهر قرآن و مقاصد آن، همین مطلب را متوجه مى شویم. اما در روایات نقل شده است که در قرآن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است. اگر این روایات صحیح باشد، منظور از «تبیان» اعم از دلالت لفظى است. پس شاید اشاراتى از غیر طریق دلالت لفظى دارد و اسرارى را کشف مى کند که فهم عرفى، به آنها راهى ندارد».[ ر.ک: المیزان فى تفسیر القرآن، ج 14، ص 325.
جهت آگاهى بیشتر نگا: رضایى اصفهانى، محمدعلى، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، قم: انتشارات کتاب مبین، چاپ سوم، 1381.]بنابراین اگرچه علامه طباطبایى قرآن را بیانگر هر چیزى که به هدایت مربوط مى شود، دانسته است اما گستردگى دانش هاى قابل استخراج از قرآن را نفى نکرده است.
درباره گستردگى و جامعیت قرآن، مى توان دیدگاه هاى دانشمندان را به سه گروه تقسیم بندى کرد:
1. دیدگاه حداکثرى؛ که به گستردگى قرآن در همه علوم و روش ها معتقد است.
این گروه از طرفداران جامعیت قرآن، قرآن را دربردارنده همه علوم نخستین و واپسین مى دانند. در نگاه آنان، قرآن همه مسائل جزئى و کلى و حتّى بسیارى دیگر از موضوعات مانند شیمى، فیزیک و… را شامل مى شود. اینان قرآن را جامع مسائلى مى دانند که بیانگر قوانین علوم نظرى و تجربى است.[ اشاره به دو کتاب معروف تفسیرى است که به شکل افراطى به مسائل علوم و تجربى پرداخته اند:
کشف الاسرار النورانیه اسکندرانى و الجواهر فى تفسیر القرآن (طنطاوى).] اسکندرانى و طنطاوى و ملامحسن فیض کاشانى و ابن کثیر در شمار این گروه جاى دارند.[ هفده گفتار در علوم قرآنى، ترجمه: سیدحسین حسینى، 93 – 98.]فیض کاشانى، پس از آن که دانش انسان را به دو نوع جزئى و کلى، یا حسى و مطلق تقسیم مى کند، مى گوید: معنا و مفهوم آیه مبارک «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ »[ نحل 16، آیه 89.] گواهى مى دهد که همه دانش ها در قرآن کریم وجود دارد.
ابن کثیر[ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 503.] نیز، پس از نقل کلام ابن مسعود درباره نهفته بودن همه علوم در قرآن، مى گوید: هر چه مردم در کارهاى دنیایى و دین و معیشت و عالم رستاخیز نیازمندند، در قرآن بیان شده است.
بى تردید اگر مراد ابن کثیر و دیگر صاحب نظران این گروه، ظواهر کلمات قرآن باشد، قابل پذیرش نیست؛ زیرا امورى چون مسائل دقیق و جزئى ریاضى، شیمى، فیزیک و مانند آن در ظواهر قرآن به صورت شفاف بیان نگردیده است؛ ولى چنانچه مرادشان، نهفته بودن این دانش ها در مراتب گونه گون معانى و مفاهیم قرآن باشد، مى توان آن را پذیرفت.
2. دیدگاه حداقلى؛ طرفداران این نظریه قرآن را در محدوده توصیف جهان بینى و عقاید و بیان ارزش هاى جامع مى دانند و معتقدند طرح مسائل علمى با قدسى بودن دین سازگار نیست.
محمد عزة دروزه[ محمد عزة دروزه، تفسیر الحدیث، ج 6، ص 91.] و دکتر سروش[ عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژى، ص 48، 58 و 122.] در شمار این گروه جاى دارند.
در نظر این گروه؛ تبیین امور معنوى و آخرتى بر عهده قرآن و دین است و تبیین علوم انسانى و تجربى، از جمله شیوه حکومت بر عهده مردم است. برخى در تأیید نظریه حداقلى قرآن، گفته اند:[ پیمان، حبیب اللّه ، مجله کیان، شماره 5، ص 27 و 28.] افزودن سنّت رسول اللّه صلى الله علیه و آله، توجّه به سیره امامان علیهم السلام و توسل به اجتهاد در کنار قرآن دلیل واضح، کامل نبودن قرآن به شمار مى آید.
بى تردید این دیدگاه نمى تواند درست باشد؛ زیرا طرح مسائل علمى در راستاى هدایت، تربیت و رفاه مردمان، ضرورت دارد و به قدسى بودن قرآن، زیان نمى رساند. افزون بر این، مسائلى چون سنّت رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سیره ائمّه علیهم السلامو اجتهاد از پایه هاى جامعیّت قرآن به شمار مى آیند؛ به عبارت دیگر، همه این ها از متن قرآن کریم الهام گرفته اند؛ آیاتى مانند:
«وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »[ حشر 59، آیه 7.]؛ «و آن چه را فرستاده او به شما داد، آن را بگیرید و از آن چه شما را باز داشت، بازایستید».
«أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ »[ نساء 4، آیه 59.]؛ «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاء امر خود را نیز اطاعت کنید».
«وَ ما کانَ الْمُؤمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ »[ توبه 9، آیه 122.]؛ «و شایسته نیست مؤمنان همگى (براى جهاد) کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه اى از آنان، دسته اى کوچ نمى کنند تا (دسته اى بمانند و) در دین آگاهى پیدا کنند».
3. دیدگاه اعتدالى؛ طرفداران این نظریه[ مکارم شیرازى، ناصر، مجله معرفت، شماره 5، ص 4.]، چنان باور دارند که قرآن اصول و ارزش هایى را مطرح کرده است که مى توان بر اساس آن یک نظام حقوقى، سیاسى، اجتماعى و پیام هاى ارزشى مبتنى بر یک مکتب روان شناسى و جامعه شناسى را استخراج کرد. بنابراین، قرآن از زاویه اى خاص بیانگر همه چیز است. گرچه جامعیت و شمول قرآن در گستره دیدگاه هاى علمى چنان است که درخصوص تک گزاره هاى آن سخنى ندارد.
در یک جمع بندى شاید بتوان گفت: بدیهى است تمام علوم در ظاهر الفاظ قرآن نمایان نیست اما مخاطبان اصلى قرآن و راسخان در علم توانایى دارند که از اشارات، لطایف، حقایق و ارتباطى که از الفاظ قرآن به دست مى آید، ریشه تمام علوم را بیان کنند.
امام صادق علیه السلام[ کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 59.] مى فرماید: «خداوند متعال هر چیزى را در قرآن بیان کرده است. به خدا سوگند، قرآن همه نیازمندى هاى مردم را آورده تا گفته نشود؛ کاش این موضوع در قرآن بود».
امام باقر علیه السلام[ همان.]: «بى تردید خداوند متعال چیزى که امّت نیاز دارد، رها نساخته، در کتاب خود فرو فرستاده است».
امام صادق علیه السلام[ همان.] در این باره مى فرماید: «هر چه که دو تن در آن اختلاف دارند، ریشه اش در کتاب خدا موجود است؛ امّا عقل مردم به آن نمى رسد».
مولاى متقیان على علیه السلام[ نهج البلاغه، خطبه 158.] در توصیف قرآن مى فرماید: «آگاه باشید، دانستنى هاى گذشته و آینده تا روز قیامت در قرآن آمده است».
از این رو، گروهى از صاحب نظران مانند استاد حسن زاده آملى جامعیت را براساس فهم زبان قران و ذوبطون بودن آن معنا کرده اند.
ایشان مى نویسد:[ حسن زاده آملى، حسن، انسان و قرآن، ص 9.] «کلمه مبارکه «کلّ شى ء» چیزى را فروگذار نکرده است. پس چیزى نیست که قرآن تبیان آن نباشد. ولى این انسان زبان فهم، «راسخ در علم» است».

قرآن و علوم بشرى

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا