دین و اندیشه

جنگ مسلحانه منافقین؛ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

پرسش و پاسخ

شرح جنگ مسلحانه منافقین؛ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

سازمان مجاهدین خلق که امروزه به نام منافقین در میان ما مشهور است یکی از جنایت کار ترین گروه های تروریستی در جهان می باشدکه دستش به خون هزاران ایرانی بی گناه اعم از مسئولین رده بالای مملکتی تا شهروندان عادی آلوده شده است و در خیانتش همین بس که در جنگ تحمیلی صدام بر علیه ملت ایران رسما در کنار این رژیم بر علیه ملت ما واردجنگ شده بود، این گروهک به دلیل خوی و خصلت جنایتکارانه ای که دارد همواره یکی از طمع های دشمنان انقلاب برای بهره برداری قرار گرفتن بوده است، به همین دلیل علیرغم قرار گرفتن نام این گروهک در لیست سیاه قدرتهای سلطه گر (که البته برخی از کشورهای غربی همچون آمریکا بعدها نام آنان را از این فهرست پاک کردند) در مقام عمل همواره مورد حمایت کشورهای غربی بوده است به طوری که اجتماعات این گروهک آزادانه در کشورهای غربی همچون فرانسه برگزار شده و حتی مقامات غربی از جمله آمریکایی در این اجتماعات شرکت کرده و رسما از این گروهک حمایت کرده اند،

علاوه بر اینکه کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا همواره حامی بقایای این گروهک در عراق بوده و تلاش زیادی برای حفاظت از جان آنها پس از سرنگونی صدام به عمل آورده اند، با این حال حمایت از چنین گروهک جنایتکاری آن هم در شرایطی که تروریسم بزرگترین بلای جهانی شده و کشورهای غربی نیز بیشترین ادعای مبارزه با تروریسم را دارند، به طنز تلخی تبدیل شده است که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد، از این رو با توجه به نیازی که کشورهای غربی برای حمایت از این گروهک احساس می کنند هر دو طرف را وا داشته است تا به نوعی به توجیه اقدامات جنایتکارانه این گروهک پرداخته و به این ترتیب پرده بر روی چهره پلید آن بکشند، از این روی اخیرا تلاش های فراوانی برای توجیه اقدامات تروریستی این گروهک صورت می گیرد که از جمله آنها القاء این شبهه است که نبرد مسلحانه ابتدا از سوی نیروهای انقلاب بر علیه این گروهک صورت گرفته و آنها اساسا خواستار نبرد مسلحانه نبوده و تنها برای حفاظت از جان خود، بعدا دست به سلاح بردند، این در حالی است که شواهد و قرائن موجود از آن سال ها حاکی از آنست که این گروهک پس از آنکه نتوانست از طریق دموکراتیک به اهداف خود دست یافته و در جریان انتخابات های متعدد مشخص شد که مردم ایران هیچ اقبالی به این گروهک ندارند تصمیم گرفت فاز مبارزات خود را از سیاسی به فاز نظامی تغییر دهد و ازطریق مبارزات مسلحانه اهداف نامشروع خود را تامین نماید به طوری که اگر از برخی اسناد مبنی بر نقش منافقین در کودتای نوژه و نیز تشکیل میلیشیا با پوشش ادعای حمایت از جان رئیس جمهور بنی صدر، بگذریم،

این گروهک در حوادث اردیبهشت تا خرداد 60 که آغاز جنگ مسلحانه آنها بود اقداماتی را انجام داد که زمینه ورود به فاز مسلحانه بود، این گروهک که اساسا یک گروه مسلح بود از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی از هر فرصتی برای جمع آوری اسلحه استفاده کرده بود؛ از جمله در جریان شکسته شدن درب اسلحه خانه ها در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی از این ماجرا استفاده کرده و به ذخیره اسلحه و مهمات پرداخته بود و همواره آمادگی استفاده از اسلحه را داشت و از آن پس نیز همواره یکی از تهدیدهای این گروهک در برابر رفتارهای نظام، احتمال جنگ مسلحانه بر علیه نظام بود و برای همین منظور نیز زمینه های لازم را فراهم کرده بودند، به عنوان نمونه مسعود رجوی از اواخر سال 1359 تا اردیبهشت سال 1360 را برای مذاکره با کشورهای غربی به منظور طلب تایید و همکاری آنان با برنامه های حرکت مسلحانه آینده گروهک خود، بی سرو صدا در فرانسه به سر برد.( مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جمعی از پژوهشگران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ج2، ص501) پس از این ماجرا زمینه های ورود سازمان به فاز مسلحانه فراهم شد و حتی برخی همچون مهندس مهدی بازرگان نیز در مقالاتی سعی در توجیه احتمال اقدام مسلحانه سازمان نمودند(رک: مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام، همان، ص 525-529 ).

همین قرائن سبب شد که دادستانی انقلاب یک اطلاعیه 10 ماده ای حاوی مواردی همچون ممنوعیت برخورداری گروه های سیاسی از سلاح و لزوم تحویل سلاح های آنان به نیروهای نظامی و انتظامی، ممنوعیت گروه ها ازتحریک به اعتصاب، کم کاری، تحصن و هر گونه اختلال در موسسات مختلف ولزوم اخذ مجوز وزارت کشور برای برگزاری اجتماعات و … را در 19 فروردین 1360 صادر کند(رازهای دهه شصت، مرتضی صفار هرندی، انتشارات کیهان، ص184) با این حال منافقین به صراحت از تحویل سلاح های خود خودداری کردند و در برابر اتمام حجت امام نسبت به خود در نامه ای به ایشان بار دیگر احتمال ورود به فاز مسلحانه را به رخ کشیدند که حضرت امام در برابر این مسائل چنین فرمودند: «مادامی که اسلحه در دست شماست…. تهدید به قیام می کنید ما نمی توانیم از شما این مسائل را قبول کنیم.»(صحیفه نور، ج14، ص220.) این واکنش ها حاکی ازاین است که مساله ورود منافقین به فاز مسلحانه حتی پیش از خرداد 60 جدی بوده است و این گروه نیز در اعلامیه ها و بیانیه های تهدید آمیز خود ابایی از اعلان آنها نداشته است تا اینکه در روز 28 خرداد با صدور اعلامیه ای رسما ورود این گروهک به فاز مسلحانه کلید خورد. زمینه صدور این اطلاعیه نیز آغاز رسیدگی به عدم کفایت رئیس جمهور وقت بود. پس از تصویب آیین نامه نحوه رسیدگی به کفایت سیاسی رییس جمهور در جلسه مورخ 27 خرداد مجلس شورای اسلامی و اعلام آغاز بحث و بررسی آن در اولین جلسه بعد از تعطیلات (پنجشنبه 28 خرداد نیمه شعبان و جمعه 29 خرداد)، سازمان در روز 28 خرداد ماه 1360 رسماً حرکت مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی را اعلام کرد تا به زعم دیرین رجوی، ایران به لبنان تبدیل گردد.

وی در مصاحبه ای که اسفندماه 59 انتشار یافت به روشنی سابقه دیدگاه و تحلیل مبتنی بر اقدام خشونت بار و غیرمسالمت آمیز را تشریح کرده بود: البته بدیهی است که دیگر این روزها هر کس میداند که اگر سیر اوضاع کشور و جامعه به همین ترتیب ادامه یابد و اجباراً رفرمی رخ ندهد، جز جنگ داخلی پایانی نخواهد داشت. مجاهدین نیز از همان نخستین دور انتخابات مجلس پیوسته یکی از مهمترین محور حرفها یشان همین بوده است که بدون یک مجلس واقعاً ملی فراگیر نمایندگان طبقات و اقشار مختلف مردم، خبری از زندگی مسالمت آمیز در کار نخواهد بود. در امجدیه نیز من با زبان صریحتر این نکته را یادآور شدم و حتی به آنها که درصدد ایجاد ترکیه ای جدید در ایران هستند هشدار دادم که مبادا از لبنان سردربیاورند.( نشریه مجاهد ، ش 114، ص 24) به عبارت دیگر رجوی در سخنان خود تصریح می کند که تاوان عدم دستیابی سازمان به قدرت و عدم انتخاب کاندیدای آن از سوی مردم در انتخابات مجلس، جنگ داخلی و پایان زندگی مسالمت آمیز بوده است. در متن اطلاعیة سازمان، هرکس می توانست دریابد که چنین استدلالی، صرفاً دستاویز و بهانة یک حرکتِ برنامه ریزی شده قبلی است. متن اطلاعیه را ـ به دلیل اهمیّت آن ـ شخص رجوی نگاشته بود.

به گونه ای که فرهنگ و ادبیات او در سراسر اطلاعیه ظهور داشت. اطلاعیه بدون عنوان همیشگی و مرسوم «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران» بود. متن این اعلامیه که به تعبیر دکتر حسین رفیعی، از جداشدگان سازمان در سال 59، «اعلامیه جنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی» بود، عیناً در پی می آید: اطلاعیة سیاسی ـ نظامی شمارة 25 بسم الله الواحد القهار مردم قهرمان ایران مردم مبارز تهران مزدوران ارتجاع سه شنبه شب 26 خرداد ماه جاری، با حمایت دسته های متعدّد اوباش مسلّح و چماقدار، به خانة پدری برادر مجاهد مهدی ابریشمچی یورش برده و پس از ضرب و شتم ساکنان آن، بخشی از اموال و کتب موجود در خانه را به غارت بردند. همچنین در همین ایّام شاهد دستگیریهای غیرقانونی اعضای دفتر ریاست جمهوری هستیم؛ که بعضاً حتّی خبر و اسامی افراد دستگیر شده نیز اعلام نمی شود. کما اینکه نقشه های وسیعی برای دستگیری کلیة شخصیتهای ترقّیخواه و ضدانحصارطلب کشور در دست آمادگی است. سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن اعتراض به این قبیل اقدامات ضدانقلابی و خلاف شرع و قانون، بدین وسیله از خلق قهرمان ایران کسب اجازه میکند تا از این پس ـ به یاری خدا ـ در قبال حفظ جان اعضای خود، به ویژه اعضای مرکزی سازمان که در حقیقت بخشی از مرکزیت تمامی خلق و انقلاب محسوب می شوند، قاطع ترین مقاومت انقلابی را از هر طریق معمول دارد. بدیهی است برا بر اعلامیة حا ضر، از این پس مسئولیت هرآنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمّة مرتجعین انحصارطلب و اوباش چماقدار آنهاست که قصد آن کرده اند تا نقشة به پایان نرسیدة شاه خائن و ساواک منفور او را در قلع و قمع مجاهدین به پایان رسانند.

از این حیث برآنیم که نامبردگان هر که باشند و در هر لباسی دقیقاً شایستة سخت ترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود. ضمناً سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ می دارد تا در هر موردی هم که کیفر فی المجلس جنایتکاران در حین انجام جرم ضدانقلابی میسّر نباشد، به زودی و به طور مضاعف، آمران و عاملان مربوطه را به جزای خود برسانند. و ماالنصرالامن عندالله. مجاهدین خلق ایران ـ 28/خرداد/1360 13 متن اطلاعیه فوق ضمن اعلام رسمی شورش مسلحانه در قالب عبارت «مقاومت انقلابی از هر طریق»، با ذکر «کیفر به زودی و مضاعف آمران و عاملان»، و در ادامه اطلاعیه ها و تحلیلها و تبلیغات قبلی سازمان، به منزله فرمان شروع عملیات تروریستی نیز محسوب گردید.
سعید حجاریان در مورد کشف اسنادی از سازمان در مورد آمادگی قبلی و برنامه ریزی برای اقدام رسمی مسلحانه علیه نظام از قبل از 30 خرداد 60، چنین گفته است: در سال 66، انبار اسنادی از سازمان [مجاهدین خلق] گیر بچه های ما افتاد… در میان آن اسناد من دفترچه ای را گیر آوردم که از نظر من دستخط خود رجوی است… این از اسناد کلیدی سازمان است که دستخط و تحریر رجوی است. در آن دفتر تحلیلی کرده بود که [معروف به] تحلیل «تابلو» بود… دو تا تابلو کشیده بود که یکی تابلوی جمهوری اسلامی است و یکی تابلوی آنهاست، و در مورد هر دو طرف بحث استراتژیک کرده بود. این تحلیل، (مربوط به) قبل از 30 خرداد [60] است… در آنجا معتقد است که اگر با بنی صدر یکی شود قطعی است که می تواند رژیم را جارو کند… نشان میدهد که عملیات سرنگونی را طراحی کرده بودند. اینها آمادگی عملیات را داشته اند، منتها در مورد روز شروع عملیات مطمئن نبوده اند. البته بیانیه جبهه ملی در 25 خرداد، سازمان را روی این خط برد که «ما نیرو را توی خیابان می ریزیم و همین مسئله بنی صدر را تحریک میکند که وارد ماجرا بشود.» بنی صدر از رجوی خویشتن دارتر بود. رجوی خویشتن داری کمتری داشت و زود قضیه را به مرز درگیری رساند… دکتر ابراهیم یزدی که در آن زمان در کنار مهندس بازرگان و تنی چند از رهبران نهضت آزادی در اولین دوره مجلس شورای اسلامی نماینده بود و با مواضع و اقدامات جمعی و گروهی به ائتلاف بنی صدر یاری می رساند، نقل کرده است که مجاهدین خلق به طور ویژه با وی ارتباط داشتند و درصدد جذب کامل او بودند که در همین ارتباطات، از قصد خود برای سرنگونی نظام سخن گفته اند. وی در مصاحبه ای چنین گفته است: مسعود رجوی و موسی خیابانی چند جلسه در منزل پدرم، در خیابان عین الدوله به دیدار من آمدند.

این دیدارها به واسطه محمد صدیقی ـ خواهرزاده ام ـ که به مرکزیت سازمان نزدیک بود و در دوران شاه هم زندان رفته بود هماهنگ می شد. استنباط من در مجموع این بود که اینها دچار نوعی تخیلات انقلابی بودند، موذیانه سعی می کردند به زعم خودشان مرا تحریک کنند… در تحلیلهای خود بر این باور بودند که اولویت در خلع ید از روحانیان یا ارتجاع است و اگر موفق شوند، لیبرالها را می توانند به راحتی جارو کنند. با توجه به سوابقم سعی می کردند مرا از بازرگان جدا کنند و به خود جذب نمایند. پس از اینکه درگیری میان آنها با روحانیان حاکم و حزب جمهوری اسلامی خیلی بالا گرفت، قبل از وقایع خرداد [60] باز هم پیش من آمدند و گفتند «ما تجربه انقلاب را تکرار می کنیم». من هم به صراحت به آنها گفتم که «شما اشتباه می کنید… امروز بدنه جامعه با شما نیست. شما یک گروه کوچک و اقلیتی هستید و اگر بخواهید این کارها را بکنید با شما برخورد می کنند و شما تاب مقاومت در مقابل آنها را ندارید، بنابراین به شدت آسیب خواهید دید و متلاشی خواهید شد.» در آن ملاقات کم و بیش این را مطرح کردند که قاطع می ایستیم. آنها به میلیشیایی که درست کرده بودند خیلی بها می دادند و فکر می کردند می توانند مقاومت کنند. اما من تحلیلشان را نادرست می دانستم و مخالف بودم و به مسعود رجوی، موسی خیابانی و محمد صدیقی که آمدند پیش من گفتم که تحلیلشان غلط است.( ماهنامه چشم انداز ایران ، ش 32، ص 49) همچنین کیهان تحت سرپرستی حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی همان زمان در سرمقاله خود علت اعلام علنی اقدام مسلحانه سازمان را این گونه تحلیل نمود: … کادر رهبری مجاهدین خلق به دنبال یک سری فعل و انفعالات سریع در ساخت حاکمیت سیاسی کشور هرگز انتظار شکست جناح بنی صدر را نداشت چرا که آنها با تأکید بر این مسئله که بنی صدر حمایت بخشی از جامعه (به ویژه مجاهدین) را پشت سر دارد رسماً اعلام داشتند که بنی صدر می تواند در این مقطع کمر ارتجاع را بشکند! اما با توجه به اینکه جناح بنی صدر آخرین مقاومت خود را در روزهای اخیر پشت سرنهاد و هیچ عکس العمل جدی و همه جانبه از ناحیه مردم و به سود بنی صدر صورت نگرفت کلیه تحلیلهای سابق مجاهدین برباد رفت و در حقیقت کادر رهبری مجاهدین در چند روز پیش و به دنبال شکست جناح بنی صدر با «بن بست»جدی سیاسی ـ تشکیلاتی مواجه شد… بنابراین کادر رهبری مجاهدین برای خروج و یا شکستن این بن بست سیاسی ـ تشکیلاتی لازم می بیند که شیوه نهایی خود را به کار گیرد تا بلکه از این مخمصه نجات پیدا کند. شیوه نهایی آنها هم معلوم است و بر کسی پوشیده نیست.

جنگ مسلحا نه، هم در استراتژی و هم در تاکتیک.( روزنامه کیهان ، 31/3/60) در کتاب منافقین خلق، رو در روی خلق که در شهریور 60 انتشار یافت نیز در این باره چنین آمده است: (مجاهدین خلق) زمانی که می بینند عزل بنی صدر از طرف مجلس شورای اسلامی حتمی است و امت با حضور دائم خود با شدت و حدت بیشتر، عزل او را از امام امت و نمایندگان مجلس می خواهد، به گمان خود حربه برنده ای را که همواره بالای سر خلق ما برای ترساندن او گرفته، فرود می آورند و کشتار و سرکوب خلق را به منظور انتقام از حضور دائمی مردم طی اطلاعیه «سیاسی نظامی شماره 25» اعلام می دارند… برای منافقین سقوط بنی صدر در حقیقت سقوط خط مشی سیاسی سازمان برای مقابله با انقلاب اسلامی محسوب می گردید… رهبران منافقین در حمایت از بنی صدر به بن بستی رسیده بودند که خلق با حضور خود در مقابل آنان، ایجاد کرده بود. و چون راهی را که رفته بودند غیرقابل برگشت می دیدند (زیرا که سقوط خود و متلاشی شدن سازمان را در عقب گرد خود، احساس می نمودند) پذیرفتند که می بایست این بن بست را، که امت ما پشت به پشت یکدیگر با اتحاد و انسجام و حضور خود ایجاد نموده اند، با ترور و وحشت و تخریب بشکنند و از میان کشته ها و ویرانیها، راه مفری برای خود جستجو کنند. در کتاب بحران در خط مشی که به دکتر حبیب الله پیمان منسوب است و در سال 64 منتشر شده نیز در مورد وضعیت سازمان در آن زمان، این گونه تحلیل شده است: (سازمان) در ائتلاف با بنی صدر، پیروزی خود را قطعی می دید و به هواداران خود سقوط حتمی حاکمیت را بشارت می داد. اما بنی صدر از اوج قدرت سقوط کرد و با سقوط او امیدهای سازمان نیز برباد رفت و سازمان ناکامی دیگری را تجربه نمود. پس از این مرحله بود که سازمان وارد مرحله مبارزه نظامی شد… دکتر پیمان، در مصاحبه ای همچنین در مورد استراتژی جنگ مسلحانه سازمان چنین گفته است: … خط استراتژیک و راه حل نهایی مجاهدین خلق، این بود که اگر با روشهای متعارف سیاسی ـ مثلاً انتخابات ـ نتوانند به قدرت دست یابند، ناگزیر برای دستیابی به آن دست به اسلحه ببرند…من به بچه های سازمان می گفتم که شما نمی توانید با برخورد خصمانه و حذفی قدرت را به دست بیاورید چون توانش را ندارید.( ماهنامه چشم انداز ایران ، ش 29، ص 35-36)

مهندس عزت الله سحابی نیز درمورد تصمیم قبلی سازمان برای ورود به جنگ مسلحانه با اشاره به ملاقاتهای افرادی از کادر رهبری سازمان با وی می گوید: آخرین جلسه ای که با آنها داشتم با پرویز یعقوبی بود… اواخر خرداد 60، یکی دو روز پیش از واقعه سی خرداد. سعی آنها در این ملاقاتها و ارتباطات این بود که مرا قانع کنند که بپذیرم اینها یعنی نظام، خطری هستند و درگیری مسلحانه با اینها یک امر ناگزیر است.( همان ، ش27، ص9) (جمعی از پژوهشگران ، سازمان مجاهدین خلق ؛ پیدایش تا فرجام، تهران : مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، 1385، ج2، ص 565- 570) همانگونه که اشاره شد ورود سازمان منافقین به فاز نظامی به قبل از 30 خرداد 60 باز می گردد اما اینکه روز 30 خرداد 60 به عنوان زمان ورود این سازمان به فاز نظامی معرفی شده به این دلیل است که آغاز رسیدگی به عدم کفایت به بنی صدر از سوی مجلس در این روز اعلام شد و شاهد و آنچه در این روز اتفاق افتاد بسیار فراتر از تظاهرات علیه تصمیم مجلس و یا آتش کشیدن لاستیک در خیابان بوده و اسناد گویای اقدام مسلحانه تمام عیار علیه نظام جمهوری اسلامی است که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد .

در آستانة طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس، سازمان شورش مسلحانه 30 خرداد را تدارک می دید. تشکیلات و ساختار سازمان از مدتها قبل به خدمت شرایط جدید درآمده بود. اکیپهای مختلفی توسط عناصر مسئول نهادها، بخصوص نهاد دا نش آموزی و دانشجویی، سازماندهی شد که هر کدام می بایست با چند تیم، جریان راهپیمایی مسلحانه را پیش ببرند؛ که بعضی مسئول ایجاد درگیری و رودررویی با پاسداران بودند و بعضی باید به کار تبلیغی و افشاگری تهاجمی می پرداختند. خطوطی که سازمان ارائه داد، حاوی نکاتی از این قبیل بود: … کارهای پراکنده کافی است و آمادگی لازم در مردم به وجود آمده است … راهپیماییهای مقطعی اثر خود را کرده و مرحلة گذار کمّی به کیفی رسیده است … زمینة عینی انقلاب آماده است و ما اگر زمینة ذهنی را آماده کنیم، انقلاب انجام می شود. … این قابل پیش بینی است که پس از قیام 30 خرداد تمامی امکانات سرخ ما سفید بشود1… ( اسناد دست نویس درون گروهی ) براساس دستورالعمل سازمان، هواداران تشکیلاتی می بایست مسلح و دست کم به سلاح سرد مجهّز باشند: … مردم را باید در فضایی از رودررویی نظامی با رژیم قرار داد و آنان را وارد مرحلة تازة مبارزه کرد تا کیفاً ارتقا یابند. … ما پیشتاز مردم هستیم و بایستی همیشه یک قدم از آنها جلوتر باشیم . بنابراین در شرایطی که مردم با دست خالی جلو رژیم می آیند، ما از اسلحة سرد استفاده می کنیم؛ و در قدم بعدی، که مردم از اسلحة سرد استفاده خواهند کرد، ما با سلاح گرم وارد عمل خواهیم شد.( اسناد دست نویس درون گروهی ) کادر مرکزی سازمان از مدتی قبل فراهم ساختن نظر مساعد دولتهای خارجی جهت «قیام علیه جمهوری اسلامی» را به عهده گرفته بود. طبق اظهارات یکی از مسئولان حفاظت مرکزیت سازمان، مسعود رجوی، در اواخر سال 1359 برای جلب موافقت دول اروپایی و کسب نظر مثبت آمریکا از طریق رابطهای بعضی از دولتهای غربی، به فرانسه رفت. عراق، در اوج تهاجم خویش بود و در حالی که بخشهایی از نقاط استراتژیک و مراکز کلیدی مرزهای ایران اسلامی را در اشغا ل داشت، ارتش، سپاه و بسیج، کلیة نیروهای خود را از شهرها خارج کرده و در جبهه ها مستقر نموده بودند. سازمان، در تحلیل خود، توان نظامی ـ پلیسی حاکمیت، را در اوج ضعف و ضربه پذیری تلقی میکرد. نفوذی های آموزش دیده و پرورش یافته،

آخرین اطلاعات خویش را از درون نهادها به سازمان ارائه می دادند. همه چیز دقیق و حسا ب شده می نمود. «میلیشیا»، که فلسفة وجودی اش تشکیل ارتش خصوصی و در واقع نیروی مسلح سازمان برای روز موعود بود، تسلیح و آماده شده بود. سازماندهی «بخش اجتماعی»، شکل اصلی خود را از نیمة دوم خرداد پیدا کرد. همة مسئولان بخش و فرماندهی نهادها، گاه تا هفته ای 3 جلسه در پایگاه محمد ضابطی (ستاد خیابان انزلی)، برای برنامه ریزی راهپیمایی سی خرداد، نشستها یی را برگزار می کردند. روز شنبه 30 خرداد 1360، روز طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس بود. در اولین جلسه بررسی طرح مزبور، 15 تن از نمایندگان از شرکت در جلسه خودداری کردند که برخی از شناخته شده ترین آنها عبارت بوندند از: مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی، یدالله سحابی، احمد سلامتیان، احمد صدر حاج سیدجوادی، احمد غضنفرپور، محمد مجتهد شبستری و هاشم صباغیان. همة گروهها و جریانهای مخالف نظام ـ جز اندکی که مرزبندی ایدئولوژیک و استراتژیک با لیبرالها داشتند ـ قرار حمایت از بنی صدر را گذاشته بودند. بنی صدر کاملاً مخفی شده بود و هیچ کس از محلّ اختفای او خبر نداشت؛ تا آنجا که دادستان انقلاب اسلامی مرکز نیز بعداً اعلام کرد که از محل سکونت بنی صدر هیچگونه اطلاعی در دست نیست. بعداً معلوم شد که او ابتدا در منزل دکتر ناصر تکمیل همایون، عضو حزب ملت ایران و از دوستان قدیمی بنی صدر در ایران و فرانسه، مخفی شد و پس از چند نقل و انتقال و تغییر مکان، سرانجام از طریق حسین نوّاب صفوی ، صاحب امتیاز روزنامة انقلاب اسلامی ـ که رابط سازمان با دستگاه بنی صدر بود ـ به مخفیگاهی رفت که سازمان تدارک دیده بود

. عصر روز سی ام خرداد، در تهران و چند شهر بزرگ دیگر، هواداران و وابستگان سازمان حرکتی را انجام دادند یا شروع کردند که سرانجامی جز تباهی برای آنها نداشت. سازمان بعداً مدّعی شد که 500 هزار نفر در تظاهرات 30 خرداد شرکت کردند؛ لیکن تعداد افراد سازماندهی شده سازمان و گروهها یی که به آنها پیوستند و در حمایت از بنی صدر و سازمان به تظاهرات خشونت بار و مسلحانه دست زدند بیش از چند هزار نفر نبود. خبرگزاری رویتر گزارش داد که «حدود 3 هزار نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین خلق تعلق دارند خیابانها را بستند و تعدادی اتومبیل و موتورسیکلت را آتش زدند و علیه حکومت اسلامی به شعار دادن پرداختند.» آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات روزانة خود، ذیل 30 خرداد، نوشته است: … گروهکهای مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و… تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند، و به نحوی اعلان مبارزة مسلّحانه کرده اند. از ساعت چهار بعدازظهر به خیابانها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند. کم کم نیروهای سپاه و کمیته ها و حزب اللهی ها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم. صدای تیراندازی از چندین نقطة شهر به گوش می رسید. خبر از جراحت و شهادت عدّه ای نیز می رسید. جمعی از نمایندگان در دفتر من جمع شده بودند. نزدیک غروب، آقای [رضا] زوارهای مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبط شده از ارتباطات تلفنی مرکز فرماندهی مجاهدین خلق با رابط های آشوب خیابانی را آورد؛ که برنامة وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخّص می کرد.

اوایل شب، آشوبگران شکست خوردند و متفرّق شدند؛ بدون اینکه کار مهمی از پیش ببرند؛ بجز تخریب چند ماشین، و مرگ و جرح چند نفر از طرفین… خبر رسید خانم بنی صدر را هم بازداشت کرده اند. نظر دادیم ایشان را آزاد کنند و در خانه تحت نظر داشته باشند. (هاشمی رفسنجانی ، عبور از بحران ، ص 163-164) مسئولیت و هدایت تظاهرات، به عهده «بخش اجتماعی» و زیرنظر محمد ضابطی بود. هواداران تشکیلاتی در تیمهای 3 تا 5 نفره سازماندهی و به یکی از سلاحهای سرد مسلّح شده بودند. رده های بالاتر دارای سلاح گرم بودند. چاقو، چماق، تیغ موکت بری، قمه، پنجه بکس، و فلفل (برای پاشیدن به چشمان مخالفان) از وسایلی بود که اغلب هواداران ـ به دستور تشکیلات ـ با خود حمل می کردند. مقصود از این تظاهرات، نه به صورت خودجوش بلکه بر اساس تصمیم رهبری سازمان، به یک حرکت کور مسلحانه تبدیل گردید. مقصود از این، چنانکه سازمان بارها بدان اعتراف کرده بود، عملیات «سرنگونی نظام»، به صورت شبهِ کودتا و با حضور سازماندهی شده «هواداران»، و با «پیشتازی عنصر مسلّح» بود. بنی صدر، به دلیل ضعف تحلیل و بینش سیاسی و نیز مغلوبیّت روانی در برابر سازمان ـ به امید کسب موقعیت سیاسی جدید، پس از تغییر حاکمیت ـ این حرکت را همراهی کرد. مردم حزب اللهی و حتی کسانی که نظر میانه ای داشتند،

در برابر این تظاهرات ـ که نقطه عطف تغییر فاز سیاسی به فاز نظامی تلقّی میشد ـ موضعگیری کردند. از جنوب شهر تهران و مناطق دیگر (میدان خراسان، میدان امام حسین(ع)، خیابان مولوی، شهرری، راه آهن و جوادیه و…)، گروههای مردم به راه افتادند و با موتور، دوچرخه، اتوبوس، مینی بوس، و هر وسیلة شخصی و امکان دیگری که در دسترس بود، خود را به مرکز شهر رساندند. در ابتدای رویارویی، مردم عموماً از کمربند یا سنگ استفاده می کردند؛ ولی زمانی که هواداران سازمان با سلاحهای مختلف سرد (و در چند جا سلاح گرم) حمله کردند، نیروهای سپاه و کمیته وارد عمل شدند. مردم، در خلال این درگیریها متحمّل جرح و ضرب و قتل تعدادی از خود شدند. اولین خبر منتشره در مورد تعداد تلفات 30 خرداد تهران، حاکی از آن بود که بیش از 16 تن از مردم کشته و دهها نفر مجروح شده اند. هشت تن از مجروحین نیز فردای آن روز به علت شدت جراحا ت وارده، در بیمارستان فوت کردند.36 صدای آمریکا در خبر خود، وقایع 30 خرداد تهران را از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی بی سابقه توصیف کرد و اعلام نمود که در خلال درگیریهای آن روز «دست کم 30 تن کشته شدند و 200 تن مجروح گردیدند.» خیابانهای محل درگیری در تهران وضعیت غریبی پیدا کرده بود چهره های ملتهب، مغازه های تعطیل شده، اتوبوسهای به آتش کشیده شده، و دود لاستیکهای سوخته، چهرة این مناطق را دگرگون کرده بود. هواداران سازمان (و اغلب همان «میلیشیا»ی معروف) به همراه جمعی از هواداران دیگر گروهها، در کوچه و خیابان، افرادی را که از جهت هیئت ظاهری به حزب اللهی ها شبیه بودند، کتک زده و از آنها می خواستند که به نفع بنی صدر و سازمان شعار دهند، چوب و سنگ بر سر و روی افراد مقاوم میریختند، و با کارد و چاقو و تیغ موکت بری صورت و بدن آنها را زخمی می کردند.

حضور گروههای مختلف مردم و پاسداران در خیابانهای اصلی و مرکزی شهر کم کم وضع را دگرگون کرد و دستگیری مهاجمان آغاز شد. از حدود ساعت 7 بعدازظهر، هواداران باقیمانده که مبهوت از این شکست بودند، با انفعال و سردرگمی، متفرق شدند و فضای شهر تحت کنترل نیروهای انتظامی آرام گرفت. همزمان در چند شهر مانند اصفهان، همدان، ارومیه، شیراز، اهواز، اراک، زاهدان، مسجد سلیمان، بندرعباس و مشهد نیز درگیریهای پراکنده مشابهی در سطوح کوچکتری رخ داد که طی آنها نیز دهها تن مجروح و چند تن کشته شدند. مقارن با این وقایع شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم شاه نیز در مصاحبه ای با یک روزنامه فرانسوی گفت: «اگر بنی صدر سرنگون شود در ایران حمام خون جاری خواهد شد.» حضور خودجوش و گسترده مردم نقاط مختلف کشور در تظاهرات خیابانی روزهای 30 و 31 خرداد در تجدید پیمان با رهبری انقلاب و اعلام حمایت از مجلس شورای اسلامی و مخالفت با بنی صدر و سازمان، عملیات ارعابی و شورشگرانه سازمان را با ناکامی مواجه ساخت. حضرت امام در اول تیرماه 1360 در دیدار با اقشار مختلف مردم ضمن اشاره به وقایع 30 خرداد و تجلیل از حضور ملت، در صحنه دفاع از انقلاب، هواداران سازمان را به تفکر و توبه و جدایی از آشوبگران دعوت نمود: … به این جوانهای گول خورده ای که از چند نفر گرگ گول خورده اند، نصیحت می کنم… توجه داشته باشید این امری که دو روز پیش [30 خرداد] اتفاق افتاد این را مطالعه کنید، ببینید چه بود؟… شما که بازی خوردید، و سران جنایتکار منافقین شما را بازی دادند و خودشان در پناهگاهها نشستند و شما را به خیابان آوردند و آن غائله اسفناک را به دست شما به بار آوردند… اعلام قیام مسلحانه در مقابل کیست؟ اعلام قیام مسلحانه در مقابل ملتی است که قریب بیست سال و اخیراً دو سه سال، خون خودش را داده و دست آمریکا و بلوک او را، و شوروی و بلوک او را، از این کشور کوتاه کرده است… کراراً من [به بنی صدر] گفتم که بیا و از این گروهکهای فاسد، از این منافقین، تبرّی کن، حیثیت خودت را از دست نده، برو در ملأعام و اینها را از خود بران. اینها تو را به تباهی میکشند… من خیر این گروهها را میخواهم، اگر این گروهکها دست بردارند و در مقابل اسلام و کشور اسلامی قیام نکنند و آنهایی که قیام کردند توجه کنند و برگردند به دامن اسلام… جوانها و دخترها و پسرهای عزیز ما گول اینها را نخورند.

از دامن اینها فرار کنند و به آغوش اسلام برگردند… آن آقا [ بنی صدر] که من کراراً به او گفتم که حسابت را از این منافقین جدا کن و اعلام کن به اینکه شماها [ = منافقین] از اسلام نیستید و شماها به من ارتباط ندارید، نپذیرفت و دید آنچه دید و من امیدوارم که توبه کند… برای همه کس هر کار بکند، باز جای توبه هست، در توبه باز است، رحمت خدا واسع است.( صحیفه امام ، ج14، ص 483-484) بنابر این بررسی شواهد و قرائن جملگی حاکی از آنست که ورود منافقین به فاز مسلحانه نه یک اتفاق ناشی از تلاش برای دفاع از خود بلکه اقدامی کاملا برنامه ریزی شده بود که از مدت ها قبل تدارکات آن فراهم شده و روز 30 خرداد 60 با صدور فرمان آتش از سوی رجوی در جریان اطلاعیه 28 خرداد این گروهک، عملیاتی شده بود و از این روی این گروهک درروز 30 خرداد با هدف جنگ مسلحانه و آشوب و تخریب وارد میدان شده بودند، چنانکه تحولات بعدی از جمله آغاز عملیات تروریستی و همکاری با صدام در حمله به ایران نیز نشان داد که دست بردن به اسلحه یک اقدام مقطعی و با هدف حفظ جان نبوده است بلکه رویکرد استراتژیک این سازمان در قبال نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است.

جنگ مسلحانه منافقین؛ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا