جریان لیبرالیسم و وظیفه ما
وظیفه ما در مقابل جریان لیبرالیسم موجود درکشور چیست؟
وظیفه ما در برابر جریان های طرفدار الگوهای غربی به طور عام و جریان لیبرال در کشور و حامیان آن به طور خاص ، مطالعه دقیق و کسب آگاهی لازم از مبانی و آموزه های این الگوهها و شناخت ضعف ها و کاستیهای آن و آگاهی بخشی به افراد جامعه از راههای مختلف برای شناخت ضعف ها و کاستیهای الگوهای غربی و ترسیم برتری الگوی اسلامی نسبت به این الگوها و روشنگری در خصوص ماهیت این جریان هاست . الگوهای غربی آنچنان با مبانی فرهنگ غربی همچون سکولاریسم ، اومانیسم ، دموکراسی غربی ، آزادی در نگاه غربی در هم تنیده است که نمی توان بر اساس آن الگویی برای کشور ما که دارای فرهنگ اسلامی است ترسیم نمود .ضمن اینکه این الگوها گرفتار بحران های زیادی در عرصه معرفتی ، اخلاقی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی هستند که شایستگی آنان را در الگوی فرا روی بشریت زیر سؤال برده است .به طور کلی در نگرش نسبت به تمدن غربی و اخذ علوم و فنون از غرب سه دیدگاه وجود دارد :
1 – دیدگاه افراطی :
این دیدگاه ، غرب را به عنوان یگانه راه پیشرفت دانسته و آن را به عنوان قبله آمال خویش قرار میدهد . از منظر این دیدگاه ، پیشرفته شدن یعنی غربی شدن و به همین دلیل برای رسیدن به پیشرفت لازم است «از نوک پا تا فرق سر غربی شد» . نماینده اصلی این تفکر ، روشنفکرانی همچون میرزا ملکم خان ، تقی زاده ، آخوندزاده ، احمد کسروی ، محمد علی فروغی و … بودند که تصور می کردند پیشرفت غرب را می توان با تقلید کورکورانه از غرب ، الگوهای غربی و به ویژه ظواهر غربی به دست آورد و به همین دلیل در مرحله اول به تقلید از غرب به دین ستیزی پرداخته و تلاش کردند تا شکل و ظاهر ایرانیان را به سبک غربی ها تبدیل نمایند تا به این ترتیب به زعم خود ایرانی ها به پیشرفت نایل شوند . آنان در این مسیر حتی پا را فراتر گذاشته و بر خلاف غرب که مسیر پیشرفت های خود را در بستر شعارهایی همچون توجه به انسان ، حقوق بشر ، آزادی ، حق انتخاب برای انسان و … به دست آورده بود منویات خود را از طریق به کار بستن سیاست زور و اجبار به کمک حاکم دست نشانده ای همچون رضاخان اجرایی می کردند ، به ویژه اینکه حکومت پهلوی نماینده سیاسی چنین تفکری بود و همین تفکر را تا پایان عمر سیاسی خویش در بهمن 57 ، ترویج می کرد .
2 – دیدگاه تفریطی :
این دیدگاه ، نگاهی به شدت منفی نسبت به غرب و هر آنچه به غرب منتسب است و به طور کلی جریان مدرنیته غربی داشته و معتقد است علوم و تکنولوژی معاصر در بستر عالم نفسانیت گرای غرب رشد کرده است و به همین دلیل ماهیت آن تحت تاثیر بستری که رشد کرده است تغییر یافته است و به همین دلیل پیشرفت و تمدن اسلامی با استفاده از این علوم ، نوعی تناقض می باشد . چرا که تمدن اسلامی ، نگاهی لاهوتی به ساحت انسان و جریان پیشرفت دارد ولی جهت گیری علوم و تکنولوژی معاصر ، ناسوتی می باشد و امکان جمع میان این دو جریان در کنار هم وجود ندارد . شاید بتوان شاخص ترین نماینده این جریان را در حال حاضر ، جریانی موسوم به فرهنگستان علوم اسلامی نامید و شاگردان مرحوم سید احمد فردید نیز تقریبا چنین دیدگاهی را می پذیرند . این دیدگاه اگر چه به لحاظ نظری استدلال های عمیقی در این زمینه ارائه می دهد اما واقعیت این است که در مقام عمل و واقع ، تاکنون راهکار کارآمدی ارائه نکرده است و حتی خود طرفداران این دیدگاه از حاصل تکنولوژی غربی استفاده می کنند .
3 – دیدگاه میانه :
این دیدگاه معتقد است خود علم ، امری است خنثی و فاقد بار ایدئولوژیکی خاص که ممکن است در هر نقطه ای از جهان رشد کند و به همین دلیل می توان از این علوم در هر نقطه از جهان که باشد ، استفاده کرد و آن را در راه پیشرفت خود به کار برد . البته این دیدگاه دو مساله را مطرح می کند که آن را به عنوان دیدگاه میانه مطرح می سازد :
نخست در زمینه استفاده از اصل علم که معتقد است می توان علم را از هر کجای دنیا ولو در دستان غرب و یا حتی دشمنان اسلام باشد ، کسب و مورد استفاده قرار داد . این دیدگاه غیر از مبنای واقع گرایانه ای که دارد متکی بر روایاتی است که برخی از آنها به طلب علم ، از هر کسی تاکید دارد . همچون این دو روایت : اطلبوا العلم و لو بالصین (بحار الانوار ، ج 1 ، ص 180) و نیز «َ الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَلْیَطْلُبْهَا وَ لَوْ فِی أَیْدِی أَهْلِ الشَّرِّ.»(تحف العقول ، ص 201)
دوم در زمینه الگوی پیشرفت که در این زمینه این دیدگاه نیز همچون دیدگاه دوم معتقد است که الگوی پیشرفت غربی ، الگویی ناقص است و به همین دلیل قابل استفاده نمی باشد . در واقع دیدگاه دوم ، استفاده از علوم غربی را مجاز می داند ولی در عین حال الگوی پیشرفت غربی را غیر مجاز دانسته و البته علت اصلی آن را نیز ناکارآمدی این الگو و فجایعی می داند که استفاده از این الگو بر سر بشریت آورده است .
این راه منطقی ترین راه در مواجهه با تمدن غربی است .
مقام معظم رهبری فرمودند: «ما علم را از همه کس مى گیریم؛ حرفى نداریم. اسلام به ما گفته: «اطلبوا العلم ولو بالصّین». صین یعنى چین. چینِ آن روز وارث یک تمدن کهن و پیشرفته بود، با آن فاصله؛ و مطلقاً هم بویى از اسلام به مشامشان نرسیده بود؛ در عین حال پیغمبر فرمود علم و دانش و تجربه و – به زبان امروزى ما – فناورى را هرجا بود، بروید طلب کنید؛ یعنى شاگرد عالم بشوید، در مقابل عالم زانوى ادب بزنید و از او یاد بگیرید.
من یک وقت در جمع دانشجویىِ دیگرى گفتم هیچ ننگمان نمى کند که علم را از غربى ها و اروپایى ها یاد بگیریم؛ اما ننگمان مى کند که همیشه شاگرد بمانیم. شاگردى مى کنیم تا استعداد خود را پرورش دهیم و از درون بجوشیم. ما نمى خواهیم مثل استخرى باشیم که آبى را در ما سرازیر کنند و هر وقت هم خواستند، آب را بکشند یا اجازه ندهند بیاید، یا هرگونه آب آلوده یى را در این استخر بریزند. ما مى خواهیم مثل چشمه ى جوشان باشیم؛ مى خواهیم از خودمان بجوشیم؛ مى خواهیم استعدادهاى خود را به کار بگیریم».(دیدار با جمعی از دانشجویان استان کرمان ، 19/2/84 )
گرچه ممکن است به دلیل نفوذ تمدن غرب و نظام سرمایه داری و تلاش گسترده غرب برای نشان دادن برتری فرهنگ و تمدن خود با بهره گیری از تبلیغات گستره و غول های رسانه ای و تأثیرات فریبنده ظاهر تمدن غربی در سایه پیشرفت های تکنولوژیکی و صنعتی آن و وادادگی برخی اندیشمندان ، حکومت سکولار به عنوان بهترین گزینه و الگوی حکومتی و اداره زندگی انسان ها معرفی شده باشد ، اما هر گونه ارزیابی و داوری در مورد برتری الگوی حکومت سکولار نسبت به الگوی حکومت دینی باید بر اساس ماهیت این الگوی حکومتی و بر پایه واقعیات صورت بگیرد و لایه های ظاهری و مظاهر فریبنده آن نباید ، موجب نادیده گرفتن زوایای حقیقی و ماهیت این الگو بشود .
ما معتقدیم حکومت سکولار به دلیل ضعف ها و بحران های مختلف معرفتی ، روحی ، اخلاقی و اجتماعی که نظام های سکولار را با چالش جدی روبرو نموده ، شایستگی لازم را برای ترسیم الگوی زندگی انسانی ندارد.
دنیای به اصطلاح مدرن امروز که محصول تفکّر و جهان بینی مادی است در گرداب بحران های متعددی گرفتار است که حوزه های مختلف زندگی بشر امروز را متأثر ساخته است .گستره این بحران ها از ساحت معرفت و اندیشه گرفته تا نگاه به انسان و ابعاد اخلاقی , سیاسی و اجتماعی او سایه افکنده است و زرق و برق پیشرفت مادی و تکنولوژیکی نیز نتوانسته ، سایه سنگین افول ارزش های معنوی ، اخلاقی ، اجتماعی و سیاسی را پنهان دارد و در پس این پیشرفت مادی ، پس رفت در معنویت ، ارزش ها و انسانیت را به ارمغان آورده است .
اعتماد مطلق غرب بر علوم تجربی و مقابله آنان با اعتقادات دینی ، خسارت های سنگینی برای نظام های سکولار به بار آورد . گرچه نقش این جریان در سرعت بخشیدن به اکتشافات علمی و افزایش چشمگیر بهره مندی های مادی غیر قابل انکار بوده ، اما جریان مذکور به دلیل نگاه تک بعدی و نادیده گرفتن ارزش های الهی هیچ گاه نتوانست سعادت مطلوب را برای بشریت به ارمغان بیاورد و با وجود پیشرفت در عرصه علم و تکنولوژی ، پسرفت در انسانیت را به دنبال داشت .آنچه تمدن غرب در عمل برای بشریت به ارمغان آورد ، تبدیل آن به حیوان متمدن بود و نه یک انسان متمدن . «حوادث و رویدادهایی چون رنسانس و نوزایی و جنبش اصلاح دینی و جریان روشن اندیشی و عقل گرایی و انقلاب صنعتی که از قرن چهاردهم در غرب آغاز شد با وجود آثار و نتایج سودمند آن در زمینه تأمین رفاه و آسایش مردم و ایجاد تحولات فکری و فرهنگی و تکامل زندگی اجتماعی انسانها موجب بروز بحران ها و نارسایی هایی نیز در عرصه های مختلف زندگی انسانی از جهت معرفتی , روانی , اخلاقی , اجتماعی و سیاسی شده است. امروز بشر در بعد معرفتی دچار تحیَر علمی و نسبیت گرایی و عدم ثبات در آرا و عقاید است و در بعد روانی , دچار تردید علمی , افسردگی و اضطراب , فقدان آرامش و اطمینان خاطر و از خود بیگانگی و به تعبیری بی خویشتنی است و از جهت اخلاقی نیز گرفتار انحرافات خصلتی گسترده و به لحاظ خانوادگی دچار از هم پاشیدگی داخلی و از نظر اجتماعی و سیاسی , گرفتار مسائلی چون هرج و مرج بین المللی و مانند آن است.» (جوادی آملی ، عبد الله ، انتظار بشراز دین ، قم: مرکز نشر اسرا ، 1380، ص 13) غرب به جای اینکه به فکر مبارزه با دیانت کلیسایی باشد، نوک پیکان حمله خود را متوجه اساس دین و نهاد دیانت کرد ورفته رفته مبازه با دین و دین مداری در میان روشنفکران تبدیل به یک سنت شد و همین سنت نابخردانه بود که عامل انحطاط اخلاقی فرهنگی و حتی سیاسی مغرب زمین در عصر مدرنیسم گردید . سنتی که غرب را از دورن نسبت به انسانیت وشرافت خود بیگانه کرد.
در مقابل ما معتقدیم الگوی سیاست و حکومت دینی به دلیل نگاه جامع به هستی و انسان و توجه به همه نیازهای مادی ، روحی و معنوی او ، از مشکلات ، عیب ها و کاستیهای الگوی سکولار به دور بوده و شایستگی قرار گرفتن به عنوان الگوی فرا روی بشریت را داراست زیرا در این الگوی حکومتی ، بر خلاف الگوی سکولار که قوانین در آن در ظاهر بر پایه خواست و اراده مردم تنظیم شده و در واقع از یک سو حاکمیت جهل و هوا پرستی بشری است و از سوی دیگر حاکمیت صاحبان قدرت و ثروت است ، از ناحیه کسی تنظیم شده که آگاهی کامل از همه نیازهای جسمی و روحی انسان دارد و تحت تأثیر خواهشهای نفسانی قرار ندارد .
در این الگو با توجه به ضرورت وجود قانون و نیازهای جسمی و روحی انسان ، قانون صحیح و کامل ، قانونی است که همه جنبه های هستی انسان در آن لحاظ گشته، برای شکوفایی استعدادهای انسان، برنامه ریزی صحیحی در آن شده باشد. اگر قانونی، فقط جنبه های طبیعی و عملی او را رعایت کند و ابعاد اخلاقی و یا اعتقادی او را نادیده گیرد، چنین قانونی، شایسته جامعه انسانی نبوده و نمی تواند انسان ها را به سعادت نهائی برساند وتشریع و قانونگذاری، زمانی درست و حق است و انسان را به سعادتش می رساند، که هماهنگ با تکوین و آفرینش انسان و جهان باشد؛ با فطرت و آفرینش انسان، با حقیقت آفرینش جهان، و با رابطه تکوینی عالم و آدم هماهنگ باشد. از این رو قانونگذار، تنها آن کسی می تواند باشد که انسان و جهان را آفریده و رابطه متقابل انسان و جهان را تنظیم کرده است و در عرصه اجرای قوانین نیز , نیاز به کسی است که شناخت کامل از این قوانین داشته باشد و بواسطه برخورداری از ویژگی عصمت از هر گونه خطا و لغزش و انحرافی به دور باشد . بدین ترتیب هم در مرحله قانوگذاری و هم در مرحله اجرای قوانین , مصونیت از خطا و اشتباه و لغزش های احتمالی در نظر گرفته شده است و در صورت دسترسی نداشتن به انسان معصوم ، نزدیک ترین گزینه به ایشان در شناخت مبانی دینی و قوانین الهی و برخوردار از ویژگیهای برجسته ای همچون عدالت و تقوا و مدیریت , اداره جامعه اسلامی را بر عهده می گیرد و البته چنین حکومتی تضمین کننده سعادت مادی و معنوی بشر خواهد بود.
در این الگوی حکومتی بر خلاف الگوی سکولار ، هدف گذاری حکومت به تأمین نیازهای مادی انسان محصور نبوده ، بلکه در کنار آن به نیازهای روحی و معنوی که حقیقت و ماهیت اساسی انسان ها را شکل می دهد ، نیز توجه شده و اخلاق و معنویت و ارزش های انسانی و اسلامی از محوریت برخوردار است .
در چنین الگویی حکومت وظیفه هدایت انسانها به سعادت مادی و معنوی را بر عهده دارد و ماهیت آن حاکمیت ارزش های انسانی و اسلامی است و بر اساس آن به تعریف مفاهیمی چون عدالت ، آزادی ، توسعه و پیشرفت و… می پردازد و نگاه متفاوتی از نگاه مادی و سود جویانه سکولار دارد.
گرچه متأسفانه به دلایل مختلف ، زمینه و شرایط برای بر پایی و گسترش چنین الگویی فراهم نشده و در سایه هیاهو و یکّه تازی الگوی سکولار و تلاش آن برای مقابله با دین ، تا دیر زمانی مجالی برای طرح این الگوی حکومتی وجود نداشت ، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و بر پایی حکومت دینی ، الگوی حکومت دینی به عنوان جایگزین الگوهای سکولار مطرح گردید که البته تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارد ، اما به همین اندازه ظرفیت خود را برای تبدیل شدن به الگویی فراگیر نشان داده از این رو شاهد شدیدترین دشمنی ها با نظام جمهوری اسلامی بوده و هستیم و نظام سلطه تمام تلاش خویش را برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از موفقیت این الگوی حکومتی به کار بسته است . اما نظام جمهوری اسلامی مصمم به پیمودن این مسیر نورانی است از این رو مقام معظم رهبری فرمودند: « ما پیشرفت را به شکلى که غرب دنبال کرد و پیش رفت، نمی خواهیم؛ پیشرفت غربى هیچ جاذبهاى براى انسان آگاهِ امروز ندارد. پیشرفت کشورهاى پیشرفته غربى نتوانست فقر را از بین ببرد، نتوانست تبعیض را از بین ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر کند، نتوانست اخلاق انسانى را مستقر کند. اولاً آن پیشرفت بر پایه ظلم و استعمار و غارت کشورهاى دیگر بنا شد… اینها پایه تمدن خودشان را با مکیدن خون ملتها شروع کردند؛ بعد هم با پیشرفتهاى گوناگون، نه ظلم را در کشورهاى خودشان برطرف کردند، نه تبعیض را برطرف کردند، نه جوامع فقیر را توانستند به بىنیازى برسانند؛ مىبینید امروز هم وضع اقتصاد در این کشورها چه جورى است، وضع اجتماعى چه جورى است، وضع اخلاقى چه جورى است؛ این انحطاط اخلاقى، این لجنزار اخلاق جنسى در غرب. پیشرفت تمدن غربى، یک چنین پیشرفتى است با این خصوصیات؛ این را ما بههیچوجه نمىپسندیم. ما دنبال الگوى مطلوب و آرمانىِ خودمان هستیم، که یک الگوى اسلامى و ایرانى است؛ از هدایت اسلام سرچشمه می گیرد، از نیازها و سنتهاى ایرانى بهره می برد؛ یک الگوى مستقل.» (پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری , بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها , 15/5/92)
«این طلسم که کسى تصور کند که پیشرفت کشور باید لزوماً با الگوهاى غربى انجام بگیرد. این وضعیت کاملاً خطرناکى براى کشور است. الگوهاى غربى با شرائط خودشان، با مبانى ذهنى خودشان، با اصول خودشان شکل پیدا کرده؛ بعلاوه ناموفق بوده. بنده به طور قاطع این را میگویم: الگوى پیشرفت غربى، یک الگوى ناموفق است. درست است که به قدرت رسیدهاند، به ثروت رسیدهاند؛ اما بشریت را دچار فاجعه کردهاند. پیشرفتهاى غربى، پیشرفتهایى است که امروز همهى دنیا و همهى بشریت دارند از آن رنج میبرند؛ کشورهاى عقبمانده یکجور، کشورهاى پیشرفته یکجور. این همان پیشرفت و توسعهاى است که توانسته است گروههاى معدود و انگشتشمارى از خانوادههاى ثروت را به ثروت برساند؛ اما ملتهاى دیگر را دچار اسارت و تحقیر و استعمار کرده؛ جنگ به وجود آورده و حکومت تحمیل کرده است و در داخل خود آن کشورها هم اخلاق فاسد، دورى از معنویت، فحشا، فساد، سکس، ویرانى خانواده و این چیزها را رواج داده. بنابراین، موفق نیست. شما الان اگر آثار ادبى کشورهاى غربى – مثلاً فرانسه – را که مربوط به سه قرن یا دو قرن پیش هست، بخوانید، وضع امروزِ آنجا را هم مطالعه کنید، خواهید دید مردمِ آنجا از لحاظ اخلاقى بمیزان بسیار زیادى عقب رفتهاند. این وضعیتى که امروز بر آنجا حاکم است، آن روزها حاکم نبود. پیشرفت تمدن غربى در طول قرنهاى متمادى، این کشورها را از لحاظ اخلاقى دچار مشکل کرده؛ آنها را از لحاظ اخلاقى به انحطاط کشانده؛ از لحاظ وضع زندگى هم به آنها خدمتى نکرده؛ یعنى فقر در آنجاها برنیفتاده است. در آنجا کار و تلاش زیاد است؛ اما دستاورد و محصول براى فرد و براى خانواده کم. بنابراین، پیشرفت غربى، پیشرفت ناموفقى است.ما باید پیشرفت را با الگوى اسلامى – ایرانى پیدا کنیم.»(بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد ، 25/2/86 )
جریان لیبرالیسم و وظیفه ما