علم امام حسین به شهادت خود
چرا امام حسین باعلم به شهادت ،اقدام به قیام کردند
درباره امام حسین (ع) می دانیم و به نقل متواتر ثابت است که رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) از شهادت سید الشهدا (ع) خبر داده بودند و این اخبار در معتبرترین کتاب های تاریخ و حدیث ضبط شده است . صحابه ، همسران ، خویشاوندان و نزدیکان پیغمبر (ع) این اخبار را بلاواسطه و یا با واسطه شنیده بودند .همچنین وقتی امام حسین (ع) عازم هجرت از مدینه به مکه معظمه شد و هنگامی که در مکه تصمیم به سفر عراق گرفت ؛ اعیان و رجال اسلام در بیم و تشویش افتاده و سخت نگران شدند .
هم به ملاحظه اینکه به طور یقین می دانستند بر طبق اخبار پیغمبر (ص) شهادت در انتظار حسین (ع) است و هم به ملاحظه اوضاع روز و استیلای بنی امیه بر جهان اسلام و رعب و هراسی که از ظلم و ستم شان در دل ها افتاده و خفقانی که قلوب مسلمین را فرا گرفته بود ؛ از اینکه بتوان با حکومت ستمکار بنی امیه به مبارزه برخاست ، مأیوس و ناامید بودند و هم با امتحاناتی که مردم کوفه در عصر حضرت امیرالمومنین (ع) و امام حسن (ع) داده بودند ، روشن بود که امام حسین (ع) به سوی مرگ و شهادت سفر می کند و احتمال اینکه جریان به طور دیگر خاتمه یابد ، بسیار ضعیف بود .
امام حسین (ع) به طور مکرر از قتل خود خبر می داد ؛ اما از خلع یزید و تصرف ممالک اسلامی و تشکیل حکومت به کسی خبر نداد ؛ هر چند همه را موظف و مکلف می دانست که با آن حضرت همکاری کنند و از بیعت با یزید و اطاعت او امتناع ورزند و بر ضد او شورش و انقلاب بر پا نمایند . البته آن حضرت می دانست که چنین قیامی بر پا نخواهد شد و خودش با جمعی قلیل باید قیام کنند و کشته شوند . از این رو شهادت خود را به مردم اعلام می کرد . گاهی در پاسخ کسانی که از آن حضرت می خواستند سفر نکند و به عراق نرود می فرمود : من رسول خدا را در خواب دیدم و در آن خواب به کاری مامور شدم که اگر آن کار را انجام دهم سزاوار تر است .
در کشف الغمه از حضرت زین العابدین نقل شده که فرمود : به هر منزلی فرود آمدیم و بار بستیم، پدرم از شهادت یحیی بن زکریا سخن می گفت و از آن جمله روزی فرمود : از خواری دنیا نزد باری تعالی این است که سر مطهر یحیی را بریدند و به هدیه نزد زن زانیه ای از بنی اسرائیل بردند .
بنابر آنچه گفته شد مدارک و مصادر معتبر تاریخی دلالت دارند که امام حسین (ع) از شهادت خود و به دست نیامدن پیروزی نظامی ، علم و آگاهی داشت و قیام آن حضرت ، اعلان بطلان حکومت یزید ، احیای دین ، رفع شبهات و انحرافات فکری و نجات اسلام از ضربات کشنده حکومت یزید بود . هنر امام حسین (ع) در این بود که حقانیت خود را با پاسخ به دعوت کوفیان ، با تدبیر و عقلانیت پیش برد ؛ به گونه ای که بر همگان اتمام حجت شد و نهضت خود را با مظلومیت آمیخته کرد تا چهره ظالمان هر چه منفورتر در طول تاریخ باقی بماند و قابل محو شدن و کم رنگ تر شدن نباشد . لذا این رنگ الهی تنها با شهادت و اسارت جاودانه ماند .
اما در رابطه با حرمت قرار دادن نفس در معرض هلاکت به معنای مرگ نکاتی چند در خور توجه است:
1. خود را در معرض نابودى قرار دادن یا القاى نفس در تهلکه یکى از موضوعاتى است که به حسب اختلاف احوال و عناوین، گاه موضوع حکم تحریمى و گاه موضوع حکم الزامى و وجوبى مى شود و این طور نیست که مطلقاً القاى نفس در تهلکه حرام باشد؛ بلکه گاهى هم واجب است، و اگر فرضاً این آیه عموم داشته باشد، با ادلّه دیگر تخصیص مى خورد. اگر اسلام در معرض نابودى باشد و نجات آن متوقف بر القاى نفس در تهلکه باشد، آیا باز هم القاى نفس در تهلکه جایز نیست؟ آیا عقلاً و شرعاً کسى که براى حفظ جان خود اسلام را در تهلکه بگذارد، مسؤول نیست؟ آیا این مورد از دفاع و جهاد، اولى به فداکارى و وجوب نیست؟ فلسفه جهاد و دفاع، دعوت به توحید و آزاد کردن بشر از پرستش غیرخدا و حفظ اسلام و نجات دین از نابودى و یا حفظ کشور اسلام از تسلط اجانب است که طبق احکام جهاد و دفاع – با یقین به کشته شدن و افتادن نفوس بسیار در تهلکه – واجب است. اگر دفاع از سنگر و مرزى، متوقّف بر کشته شدن جمعى از لشکر بود و براى حفظ مملکت اسلام، دفاع از آن ضرورت داشت؛ باید با تحمل تلفات سنگین، به دفاع پرداخت و این القاى در تهلکه جایز؛ بلکه واجب است. 2. این حکم (حرمت القاى نفس در تهلکه)، حکم ارشادى و تأیید حکم عقل به قبح «القاى در تهلکه» است و بدیهى است که استنکار عقل در موردى است که مصلحت مهم تر در بین نباشد؛ ولى اگر حفظ مصلحت بزرگ ترى توقف بر آن یافت، عقل به جواز و گاه به لزوم و حسن القا، حکم مى کند. 3. هلاک و تهلکه به چند نحو متصور است که از آن جمله، نابودى و ضایع و بیهوده شدن است و ممکن است مراد از تهلکه در آیه شریفه، این قسم هلاکت باشد و این در موردى است که در القاى در تهلکه، مقصد صحیح شرعى و عقلى نباشد؛ اما اگر مقصد صحیح شرعى – مثل حفظ دین و اداى تکلیف و دفاع از احکام – در نظر باشد، فداکارى و جانبازى، القاى در تهلکه و فنا نیست. کسى که در راه خدا و براى حفظ دین و مصالح عموم کشته شود، ضایع و باطل نشده؛ بلکه باقى و ثابت تر گردیده است. پس در زمینه تحصیل مصلحت یا دفع مفسده اى که از نظر شرعى مهم تر از حفظ جان باشد، بذل جان و تن دادن به مرگ و شهادت، القاى در تهلکه نیست؛ نظیر صرف مال که اگر انسان آن را دور بریزد اسراف است؛ ولى اگر براى حفظ آبرو و شرافت یا استفاده بیشتر بدهد، بجا و مشروع است. 4. صبر و استقامت در میدان جهاد و دفاع از دین، بخصوص در مواردى که پشت کردن به جنگ سبب تزلزل و شکست سپاه اسلام و غلبه کافران شود و فداکارى موجب تشویق مجاهدان گردد – با علم به شهادت – ممدوح، بلکه واجب است و هیچ کس این گونه مردانگى و ثبات قدم و استقامت را، القاى نفس در تهلکه نشمرده است؛ بلکه همیشه – بخصوص در صدر اسلام – یکى از افتخارات بزرگ و سربلندى هاى سربازان، پرچم داران و فرماندهان بوده است؛ مانند استقامت تاریخى و جانبازى و فداکارى جناب جعفر طیار(ع) در جنگ موته.
این جانبازى و مجاهدت اقدام به شهادت درک سعادت و رستگارى و تقرب به خداوند متعال است؛ نه خودکشى و القاى نفس در هلاکت. 5. آیه کریمه اگر چه دلالت بر حرمت القاى نفس در تهلکه دارد؛ اما چون متعلَّق نهى عنوان «القا در تهلکه» است و مثل تعلق نهى به موضوعات خارجى (مانند شرب خمر یا قمار) نیست، تحقق مصداق و فرد آن، دائرمدار تحقق عنوان مذکور است. ممکن است یک اقدام و عملى در حالى و یا نسبت به شخصى، القا در تهلکه باشد و در حالى دیگر یا نسبت به شخصى دیگر، نباشد.
پس از بیان این مقدمات، گفتنى است که: یکم. امام از تمام امّت اعلم به احکام و معصوم از خطا و اشتباه است و آنچه از او صادر شود، طبق فرمان الهى و تکلیف شرعى مى باشد. دوّم. بنى امیه حضرت اباعبدالله(ع) را به شهادت مى رساندند؛ خواه به سوى عراق مى رفت یا در مکه مى ماند.
آن حضرت در این مورد تمام مصالح را ملاحظه کرد و هر کس با دقّت برنامه قیام آن حضرت را ملاحظه کند، مى فهمد که امام براى آنکه شهادت و مظلومیتش حداکثر فایده را براى بقاى اسلام و احیاى دین داشته باشد، تمام دقایق و نکات را مراعات کرد. سوّم. هدف امام حسین(ع) از قیام و امتناع از بیعت و تسلیم نشدن و تحمل آن مصایب عظیم، نجات دین بود و این هدفى بود که ارزش داشت آن حضرت براى حصول آن، جان خود و جوانان و اصحابش را فدا کند.
از این جهت شهادت را اختیار کرد و از آن مصیبت هاى بزرگ استقبال نمود. مقصود اصلى امام حسین(ع)، امتثال امر خدا و حفظ دین و حمایت از حق و کشیدن خط بطلان بر حکومت بنى امیه و افکار و هدف هاى آنها بود و مقدمه رسیدن به این مقصود، تسلیم نشدن و استقامت تا سر حد شهادت و آن همه حادثه بود. بنابراین استقامت در راه عقیده و حفظ دین، باعث سربلندى و افتخار است و موضوع آن از القاى نفس در تهلکه خارج مى باشد.
علم امام حسین به شهادت خود