دین و اندیشه

پیشرفت ژاپن و آلمان؟

پرسش و پاسخ

1832650_363.jpgمهمترین عواملی که موجب پیشرفت کشور ژاپن و آلمان شده را باید در برنامه ریزی مناسب و منسجم،تمرکز بر پیشرفت و ارتقای جایگاه کشور و بازسازی و جبران خسارت های ناشی از جنگ،استفاده صحیح از منابع مادی و انسانی،تلاش و کوشش پیگیر و سخت ملی در جهت ساختن کشور،ترویج روحیه صرفه جویی و مصرف صحیح و پرهیز از اسراف و هدر رفت منابع،نظم و انضباط کاری و فرهنگ سازی در جامعه در راستای پیشرفت کشور جستجو نمود و نابودی موقت ارتش در این کشورها نقشی در پیشرفت این کشور ها نداشته است.

1832650_363.jpgمهمترین عواملی که موجب پیشرفت کشور ژاپن و آلمان شده را باید در برنامه ریزی مناسب و منسجم،تمرکز بر پیشرفت و ارتقای جایگاه کشور و بازسازی و جبران خسارت های ناشی از جنگ،استفاده صحیح از منابع مادی و انسانی،تلاش و کوشش پیگیر و سخت ملی در جهت ساختن کشور،ترویج روحیه صرفه جویی و مصرف صحیح و پرهیز از اسراف و هدر رفت منابع،نظم و انضباط کاری و فرهنگ سازی در جامعه در راستای پیشرفت کشور جستجو نمود و نابودی موقت ارتش در این کشورها نقشی در پیشرفت این کشور ها نداشته است.

در عین حال نکته ای که در مورد پیشرفت این کشورها قابل توجه است این است که گرچه این کشورها در زمینه اقتصادی به پیشرفت های زیادی دست یافته اند و امروز به عنوان کشورهای پیشرفته شناخته می شوند ، اما چنین پیشرفتی به دلیل بی بهره بودن از عزت و اقتدار و استقلال ملی نمی تواند به عنوان یک الگوی مناسب مورد توجه قرار بگیرد ، امروز ژاپن با وجود پیشرفت خیره کننده اقتصادی ، در عرصه بین المللی منفعل بوده و نقش فعال و تأثیر گذاری در تحولات منطقه ای و جهانی ندارند و پیشرفتی که با ترس و هراس از آمریکا باشد و نتواند عزت و اقتدار را برای یک کشور به ارمغان بیاورد ، شایسته الگو برداری نیست . آلمان نیز با وجود همه پیشرفت ها دنباله رو اهداف و سیاست های آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده و اختیار چندانی از خود در عرصه تحولات بین المللی ندارد و بی تردید آموزه های دینی و سخن حیات بخش سرور و سالار آزادگان بر نرفتن زیر بار ذلت و ارزش زندگی با عزت ، اجازه الگو برداری از چنین الگوهایی را به ما نمی دهد و با توجه به تأکید فراوان اسلام بر پیشرفت و دورن مایه های فرهنگ اسلامی ایرانی ، مناسب ترین الگو در پیشرفت ، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است که از سوی مقام معظم رهبری مطرح گردید. ایشان در این زمینه فرمودند: «این طلسم که کسى تصور کند که پیشرفت کشور باید لزوماً با الگوهاى غربى انجام بگیرد. این وضعیت کاملاً خطرناکى براى کشور است. الگوهاى غربى با شرائط خودشان، با مبانى ذهنى خودشان، با اصول خودشان شکل پیدا کرده؛ بعلاوه ناموفق بوده. بنده به طور قاطع این را می گویم: الگوى پیشرفت غربى، یک الگوى ناموفق است. درست است که به قدرت رسیده اند، به ثروت رسیده اند؛ اما بشریت را دچار فاجعه کرده اند. پیشرفتهاى غربى، پیشرفتهایى است که امروز همه دنیا و همه بشریت دارند از آن رنج می برند؛ کشورهاى عقب مانده یک جور، کشورهاى پیشرفته یک جور. این همان پیشرفت و توسعه اى است که توانسته است گروه هاى معدود و انگشت شمارى از خانواده هاى ثروت را به ثروت برساند؛ اما ملتهاى دیگر را دچار اسارت و تحقیر و استعمار کرده؛ جنگ به وجود آورده و حکومت تحمیل کرده است و در داخل خود آن کشورها هم اخلاق فاسد، دورى از معنویت، فحشا، فساد، سکس، ویرانى خانواده و این چیزها را رواج داده. بنابراین، موفق نیست. پیشرفت تمدن غربى در طول قرنهاى متمادى، این کشورها را از لحاظ اخلاقى دچار مشکل کرده؛ آنها را از لحاظ اخلاقى به انحطاط کشانده؛ از لحاظ وضع زندگى هم به آنها خدمتى نکرده؛ یعنى فقر در آنجاها برنیفتاده است. در آنجا کار و تلاش زیاد است؛ اما دستاورد و محصول براى فرد و براى خانواده کم. بنابراین، پیشرفت غربى، پیشرفت ناموفقى است. آنچه که موجب می شود ما الگوى غربى را براى پیشرفت جامعه خودمان ناکافى بدانیم،در درجه اول این است که نگاه جامعه غربى و فلسفه هاى غربى به انسان-البته فلسفه هاى غربى مختلفند؛اما برآیند همه آنها این است-با نگاه اسلام به انسان،بکلى متفاوت است؛یک تفاوت بنیانى و ریشه اى دارد.لذا پیشرفت که براى انسان و به وسیله انسان است،در منطق فلسفه غرب معناى دیگرى پیدا میکند،تا در منطق اسلام.پیشرفت از نظر غرب،پیشرفت مادى است؛ محور،سود مادى است؛هرچه سود مادى بیشتر شد،پیشرفت بیشتر شده است؛افزایش ثروت و قدرت.این،معناى پیشرفتى است که غرب به دنبال اوست؛منطق غربى و مدل غربى به دنبال اوست و همین را به همه توصیه میکنند. پیشرفت وقتى مادى شد،معنایش این است که اخلاق و معنویت را میشود در راه چنین پیشرفتى قربانى کرد.یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ولى اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد.اما از نظر اسلام،پیشرفت این نیست.البته پیشرفت مادى مطلوب است،اما به عنوان وسیله.هدف،رشد و تعالى انسان است . پیشرفت کشور و تحولى که به پیشرفت منتهى میشود، باید طورى برنامه ریزى و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالى برسد؛ انسان در آن تحقیر نشود. هدف، انتفاع انسانیت است، نه طبقه اى از انسان، حتّى نه انسانِ ایرانى. پیشرفتى که ما میخواهیم بر اساس اسلام و با تفکر اسلامى معنا کنیم، فقط براى انسان ایرانى سودمند نیست، چه برسد بگوئیم براى طبقه اى خاص. این پیشرفت، براى کل بشریت و براى انسانیت است.» (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد ۱۳۸۶/۰۲/۲۵) همچنین فرمودند: « ما وقتى می گوئیم پیشرفت، نباید توسعه به مفهوم رایج غربى تداعى بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سیاسى و جهانى و بین‌المللى حرف رائجى است. ممکن است پیشرفتى که ما میگوئیم، با آن چه که امروز از مفهوم توسعه در دنیا فهمیده میشود، وجوه مشترکى داشته باشد – که حتماً دارد – اما در نظام واژگانى ما، کلمه پیشرفت معناى خاص خودش را داشته باشد که با توسعه در نظام واژگانى امروز غرب، نبایستى اشتباه بشود. آن چه ما دنبالش هستیم، لزوماً توسعه غربى – با همان مختصات و با همان شاخص ها – نیست. غربى ها یک تاکتیک زیرکانه تبلیغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا کردند و آن این است که کشورهاى جهان را تقسیم کردند به توسعه یافته، در حال توسعه و توسعه نیافته. خب، در وهله اول انسان خیال می کند توسعه یافته یعنى آن کشورى که از فناورى و دانش پیشرفته اى برخوردار است، توسعه نیافته و در حال توسعه هم به همین نسبت؛ در حالى که قضیه این نیست. عنوان توسعه یافته – و آن دو عنوان دیگرى که پشت سرش مى آید، یعنى در حال توسعه و توسعه نیافته – یک بارِ ارزشى و یک جنبه ى ارزش گذارى همراه خودش دارد. در حقیقت وقتى می گویند کشور توسعه یافته، یعنى کشور غربى! با همه خصوصیاتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهت گیرى سیاسى اش؛ این توسعه یافته است. در حال توسعه یعنى کشورى که در حال غربى شدن است؛ توسعه نیافته یعنى کشورى که غربى نشده و در حال غربى شدن هم نیست. این جورى می خواهند معنا کنند. در واقع در فرهنگ امروز غربى، تشویق کشورها به توسعه، تشویق کشورها به غربى شدن است! این را باید توجه داشته باشید. بله، در مجموعه رفتار و کارها و شکل و قواره کشورهاى توسعه یافته غربى، نکات مثبتى وجود دارد که اگر بناست ما اینها را یاد هم بگیریم، یاد می گیریم؛ اگر بناست شاگردى هم کنیم، شاگردى می کنیم؛ اما از نظر ما، مجموعه اى از چیزهاى ضد ارزش هم در آن وجود دارد. لذا ما مجموعه غربى شدن، یا توسعه یافته به اصطلاحِ غربى را مطلقاً قبول نمی کنیم. پیشرفتى که ما میخواهیم چیز دیگرى است. پیشرفت براى همه کشورها و همه جوامع عالم، یک الگوى واحد ندارد. پیشرفت یک معناى مطلق ندارد؛ شرائط گوناگون – شرائط تاریخى، شرائط جغرافیائى، شرائط جغرافیاى سیاسى، شرائط طبیعى، شرائط انسانى و شرائط زمانى و مکانى – در ایجاد مدلهاى پیشرفت، اثر می گذارد. ممکن است یک مدل پیشرفت براى فلان کشور یک مدل مطلوب باشد؛ عیناً همان مدل براى یک کشور دیگر نامطلوب باشد. بنابراین یک مدل واحدى براى پیشرفت وجود ندارد که ما آن را پیدا کنیم، سراغ آن برویم و همه اجزاء آن الگو را در خودمان ایجاد کنیم و در کشورمان پیاده کنیم؛ چنین چیزى نیست. پیشرفت در کشور ما – با شرائط تاریخى ما، با شرائط جغرافیائى ما، با اوضاع سرزمینى ما، با وضع ملت ما، با آداب ما، با فرهنگ ما و با میراث ما – الگوى ویژه ى خود را دارد؛ باید جستجو کنیم و آن الگو را پیدا کنیم. آن الگو ما را به پیشرفت خواهد رساند؛ نسخه هاى دیگر به درد ما نمی خورد؛ چه نسخه پیشرفت آمریکائى، چه نسخه پیشرفت اروپائى از نوع اروپاى غربى، چه نسخه پیشرفت اروپائى از نوع اروپاى شمالى – کشورهاى اسکاندیناوى، که آنها یک نوع دیگرى هستند – هیچ کدام از اینها، براى پیشرفت کشور ما نمیتواند مدل مطلوب باشد. ما باید دنبال مدل بومى خودمان بگردیم. هنر ما این خواهد بود که بتوانیم مدل بومى پیشرفت را متناسب با شرائط خودمان پیدا کنیم. من این بحث را در محیط دانشگاه دارم میکنم؛ معنایش این است که این تحقیق و این پیگیرى و این تفحص را شما دانشجو، شما استاد و شما عنصر دانشگاهى، با جدیت باید انجام بدهید؛ و ان شاءاللَّه خواهید توانست. مبانى معرفتى در نوع پیشرفت مطلوب یا نامطلوب تأثیر دارد. هر جامعه و هر ملتى، مبانى معرفتى، مبانى فلسفى و مبانى اخلاقى اى دارد که آن مبانى تعیین کننده است و به ما میگوید چه نوع پیشرفتى مطلوب است، چه نوع پیشرفتى نامطلوب است. آن کسى که ناشیانه و نابخردانه، یک روزى شعار داد و فریاد کشید که باید برویم سرتاپا فرنگى بشویم و اروپائى بشویم، او توجه نکرد که اروپا یک سابقه و فرهنگ و مبانى معرفتى اى دارد که پیشرفت اروپا، بر اساس آن مبانى معرفتى است؛ ممکن است آن مبانى بعضاً مورد قبول ما نباشد و آنها را تخطئه کنیم و غلط بدانیم. ما مبانى معرفتى و اخلاقى خودمان را داریم. اروپا در دوران قرون وسطى، سابقه ى تاریخى مبارزات کلیسا با دانش را دارد؛ انگیزه هاى عکس العملى و واکنشى رنسانس علمىِ اروپا در مقابل آن گذشته را نباید از نظر دور داشت. تأثیر مبانى معرفتى و مبانى فلسفى و مبانى اخلاقى بر نوع پیشرفتى که او میخواهد انتخاب کند، یک تأثیر فوق العاده است. مبانى معرفتى ما به ما میگوید این پیشرفت مشروع است یا نامشروع؛ مطلوب است یا نامطلوب؛ عادلانه است یا غیرعادلانه.» (بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان ، 88/2/27)

همچنین ر.ک: گزارش نگاهی به سرنوشت تعطیلی کوتاه مدت ارتش در ژاپن و آلمان/ پشت پرده نسخه آمریکایی برای تحقیر و چپاول دو ملت‌، مشرق نیوز

پیشرفت ژاپن و آلمان؟

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا