فرهنگ غرب-امر به معروف- فروپاشی خانواده درغرب
در کشور های غربی که بر اثر انجام ندادن امر بمعروف تمدن انها از بین رفته مثال بزنید و توضیح دهید؟
با عرض سلام خدمت پرسشگر محترم
ضمن تشکر از ارتباط جنابعالی با این مرکز،درابتدا خدمت شما عرض نماییم که امر بـه مـعروف و نهی از منکرتنها مختص دین اسلام ومسلمین نبوده بلکه در ادیان گذشته نیزمطرح بوده است. قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) به وجود این دو فریضه در ادیان گـذشته پرداخته است، با این حال عقاید برخی از فرقه ها که تشویق به اباحه گری در امور دینی می کنند، مخالف این فریضه جاری الهی است.
در قرآن کریم، ترک امر به معروف و نهی ازمنکر یکی از گناهان بنی اسرائیل شمرده شـدهاست. «کَانُوا لَا یَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ [سوره مائده، آیه 79] [و] از کار زشتى که آن را مرتکب مى شدند یکدیگر را باز نمى داشتند راستى چه بد بود آنچه می کردند.» تفاسیر و روایات این کار زشت را ترک امر به معروف و نهی ازمنکر دانسته است.
آیه دیگر درباره ترک این فرایض مهم توسط علمای یهودی و مـسیحی میگوید: « لَوْلَا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَصْنَعُونَ.[سوره مائده، آیه 63] چرا دانشمندان نصاری و علمای یهود، آنها رااز سخنان گناه آمیز و خوردن مال حرام، نهی نمیکنند؟! چه زشت است عملی که انجام میدادند» قرآن درباره سرنوشت تلخ قاتلان امـرانبه مـعروف در جوامع گذشته میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ [سوره آل عمران، آیه 21] کسانی که نسبت به آیات خدا کفر میورزند و پیامبران را بنا حق میکشند، و(نیز) مردمی را که امر به عدالت میکنند بـه قـتل میرسانند و به کیفر دردناک(الهی) بشارت ده»
پرسشگر گرامی،عدم اجرای فریضه امر به معروف ونهی از منکر درغرب ومسیحیت منجر به انحرافات بسیاری گشته ست که نمونه فرهنگی واجتماعی ان بحران اخلاقی و چالشهای پیش رو غرب و فروپاشی خانواده در غرب می باشد. گرچه
در جوامع غربی به دلیل شعار جدایی دین از سیاست، فرهنگ دینی حاکم نیست و به جای آن فرهنگ سکولار حاکم است که نتیجه آن این نوع رفتارها و روابط است. وجوه غالب در فرهنگ غربی،
ـ اصالت دادن به دنیا (Mammon) و دنیاگرایی (Secularity)
ـ استدلال عقلی (Rationality)
ـ ثروت اندوزی، قدرتطلبی
ـ بشرمداری (Humanism)
ـ خودمحوری (Egocenterism)
ـ لذتجویی و حسگرایی (Sensuality)
ـ عدم التزام عملی به دین.
دین در جوامع غربی :
دین به عنوان مهمترین مظهر هر فرهنگ محسوب شده و فرهنگ یکی از ارکان هر تمدنی می باشد اما در جامعه غربی به دنبال رنسانس که در واقع پدیده ای واکنشی در قبال هزار سال سلطه دین تحریف شده مسیحی بر آنها بود دین و به طور کلی خدا از عرصه زندگی انسان مدرن غربی کنار گذاشته شد و به جای آن اومانیسم یعنی انسان محوری جایگزین شد که بر طبق آن همه چیز جهان توسط انسان و برای انسان در همین دنیا مورد برنامه ریزی قرار می گرفت لذا با حذف دین از عرصه زندگی بشری تمدن غربی به مرور به پوچی رسید چرا که بر اساس ایدئولوژی تمدن غربی انسان مدرن محور قرار می گرفت و اصالت ماده (ماتریالیسم) و اصالت لذت (اپیکوریسم) به عنوان امور به ظاهر زیبا او را از توجه به امور پایدار از جمله امور اخروی باز داشته و باتوجه به سیراب نشدن روح معنویت خواه بشر نهایتا از سویی دچار بحران معنویت شده و از سویی دچار پوچی و بی هدفی می شد که برای درمان اولی به دینهای جایگزین روی می آورد که امروزه این کار با پدیده عرفانهای نو ظهور و دینهای ساختگی تعقیب می شود که البته معمولا به دلیل عدم اشباع خاطر معنویت خواه بشر به راههای فاسد دیگری منجر می شود و یا باز هم سر از پوچی در می آورد که در نهایت معمولا به افسردگی و خودکشی می انجامد بنابر این ماده گرایی که در ابتدای ظهور تمدن مدرن غربی مهمترین انگیزه انسان غربی برای توسعه و پیشرفت بود امروزه به مهمترین مانع توسعه تبدیل شده و بشریت را به سمت فنا و نیستی می کشاند .
بحران اخلاقی و چالشهای پیش رو غرب و فروپاشی خانواده در غرب
مطمئنا یکی از چالش های اساسی دوران جدید در غرب را باید در فساد و تباهی خانواده ها جستجو کنیم. طبق آمار و ارقام رسمی که هر ازگاهی از سوی نهاد بین المللی منتشر می شود وضعیت زنان و کودکان در غرب به شدت اسفناک است وآمار طلاق و فروپاشی خانواده نیز در این نوع جوامع به شدت بالاست. امروزه خانواده های تک والدینی به یکی از جنبه های دائمی و قابل توجه جوامع تبدیل شده است. تغییر الگوی مرسوم زن و شوهر و فرزندان به الگوهای دیگر نظیر خانواده های بدون پدر یا مادر، فرزندان بدون سرپرست، فرزندانی که با پدربزرگ ها و مادربزرگ هایشان زندگی می کنند یا زندگی مشترک بدون پیوند ازدواج، جمعیت شناسان و جامعه شناسان را با پرسش های زیادی روبه رو نموده است.ـ در سال 2000 میلادی، 5/13 میلیون نفر از والدین آمریکایی، سرپرستی 7/21 میلیون کودک و نوجوان زیر 21 سال را بر عهده داشته اند، در حالی که یکی از والدین آنها در جایی دیگر زندگی می کرده است. در آمریکا نسبت جمعیت به وجود آمده به وسیله زوج های ازدواج نموده ای که فرزند نیز دارند، از 40 درصد کل جمعیت در سال 1970 به 24 درصد کل جمعیت در سال 2000 کاهش یافته است.تعداد خانواده های تک والدینی در سال 2000 میلادی به 12 میلیون خانواده رسیده است. خانوارهای تک والدینی آمریکایی در دوره 1990 تا 2000 میلادی، از 9 درصد کل خانواده ها، به 16 درصد افزایش یافته اند. از مجموع والدین زندانی، 85 درصد آنان مادر و 15 درصد آنان پدر بوده اند. سال های اخیر میزان تولد فرزند در میان زنان ازدواج نکرده و همچنین نسبت والدینی که هرگز ازدواج ننموده اند، رشد پیدا نموده است.ـ تقریبا یک سوم زنانِ قیم فرزند در آمریکا هرگز ازدواج ننموده اند. خانواده های بدون پدر از 7 میلیون در سال 1990 به 10 میلیون خانواده در سال 2000 میلادی افزایش یافته اند. امروزه 8/13 میلیون فرزند در آمریکا (23 درصد از کل فرزندان آمریکایی) که زیر 15 سال سن دارند، با مادران شان زندگی می کنند. 7/2 میلیون فرزند نیز (5 درصد از کل فرزندان) با پدران شان زندگی می کنند. در سال 2000 میلادی، 5/13 میلیون نفر از والدین آمریکایی، سرپرستی 7/21 میلیون کودک و نوجوان زیر 21 سال رابر عهده داشته اند، در حالی که یکی از والدین آنهادر جایی دیگر زندگی می کرده است.امروزه 8/13 میلیون فرزند در آمریکا (23 درصد از کل فرزندان آمریکایی) که زیر 15 سال سن دارند، با مادران شان زندگی می کنند. 7/2 میلیون فرزند نیز (5 درصد از کل فرزندان) با پدران شان زندگی می کنند.
انسانهایی که به خاطر فرزندانشان ” در سال 2009 و 2010 میلادی 20 درصد زوج های جوان در اکثر کشورهای اروپایی و 31 درصد نیز در آمریکا پس از سه ماه زندگی مشترک به دلیل از دست دادن علاقه شان نسبت به یکدیگراز هم جدا شدند “حاضر به ازخودگذشتگی نیستند، پس چطور ممکن است به خاطر دیگر اعضای جامعه از حق خود بگذرند و برای منافع جمعی، منافع فردی را زیرپا بگذارند؟ البته این نیمی از ماجراست ، تحقیقات جدید کارشناسان امور خانواده در دانشگاه دوبلین در ایرلند نشان از این موضوع دارد که استفاده زیاد ازاینترنت و بازی های رایانه ای که میان اجتماعات مختلف و طبقات متفاوت رواج پیدا کرده است باعث شده تا اکثرزوج های جوان با مشکل ارتباطی با یکدیگرمواجه شده یا به عبارتی از یکدیگردلسرد شوند .
براساس این تحقیقات مشخص شد که هم اکنون هفت درصد زوج های جوان در سال های اول زندگی مشترک خود به دلیل آنکه اکثر اوقات خود را مقابل رایانه ها و استفاده از اینترنت می گذرانند علاقه خود را به هم از دست داده و در نهایت از یکدیگرطلاق می گیرند.
جان فارلی یکی از مشاوران ارشد این گروه تحقیقاتی خاطرنشان کرد :در سال 2009و 2010 میلادی 20 درصد زوج های جوان در اکثر کشورهای اروپایی و 31 درصد نیز در آمریکا پس از سه ماه زندگی مشترک به دلیل از دست دادن علاقه شان نسبت به یکدیگراز هم جدا شدند که علت اصلی طلاق و جدایی این زوج ها استفاده زیاد از اینترنت و رایانه اعلام شده است .
جامعه غرب؛ بزرگترین قربانی طلاق نیمی از ازدواجهای خود است. چراکه وارثان این جامعه فرزندان طلاقی هستند که اززندگی همین را فراگرفته اند: تنها برای خود بخواهند و آن گونه زندگی کنند که خودشان آزاد باشند.
به همین دلیل است که شاید در غرب اجتماعاتی باشد، اما دادن نام جامعه به آنها کمی مشکل است و تنها وجه مشترک آن با جامعه، اجتماع گروهی از افراد دور هم است بدون هدف یا خواسته مشترک ، بدون کار جمعی و بدون همکاری متقابل. امروزه علت حقیقی حکمفرمایی فرهنگ فردگرایی در غرب، طلاق است؛ و علت واقعی افزایش طلاق در فرهنگ غرب هم حاکمیت فلسفه اصالت خود و اصالت نفس است و این دور باطل را تنها اعضای جامعه می توانند از بین ببرند.
وقتی قرار است ابتدایی ترین و اساسی ترین یادگیری فرزندان در خانواده صورت گیرد، کودکان باید در فضایی مملو از آرامش و اعتماد رشد کنند و مبانی اخلاق و آداب را فراگیرند، نه در محیطی سرشار از تعارض و تنش که به کودک آموزش می دهد برای دیگران اهمیتی قائل نشود ونه در محیطی که هرکس برای اثبات خود، دیگری را تخریب می کند.
فرزند به یک اعتماد توامان به مادر و پدر خود نیاز دارد و اگر این اعتماد در فرزند از بین برود، چطور می خواهد به دیگر اقشار جامعه اعتماد کند؟
** تجربهی غرب درزمینه ی آزادی ارتباط بی حد و حصر مرد و زن:
باوجوداینکه کشورهای غربی ازنظر علم و فنّاوری پیشرفت کردهاند، لکن واقعیتهای موجود در کشورهای غربی نشان میدهد که فرهنگ در این کشورها مورد تهدید جدی قرارگرفته است. بحرانهای اخلاقی مختلف که بخشی از آن مربوط به آزادی ارتباط بین زن و مرد میشود، موجب تخریب بنیانها خانواده شده و نتایج بسیار تأسفآوری را به ارمغان آورده است. آقای Os Guinness در کتاب خود با عنوان«A Free Peoples Suicide: Sustainable Freedom and the American Future[11» که در سال 2012 چاپ شده است، بیان میدارد که نوع آزادی که در آمریکا است موجب بحران و سقوط جامعه آمریکا میشود و بایستی در برخی از مؤلفههای آزادی تجدیدنظر شود.
در این قسمت به چند نمونه از نتایج این بحرانهای فرهنگی اشاره میشود:
1- طبق گزارش سال 2013 موسسه ی Guttmacher از سال 1973 تا سال 2013 ، حدود 50 میلیون سقطجنین فقط قانونی در آمریکا اتفاق افتاده است.و فقط در سال 2011 06/1 میلیون جنین در آمریکا سقط شده است. بهگونهای که در سقطجنینهای بین سالهای 2000 تا 2008 ، 56 درصد سقطجنینها از طرف کسانی بوده است که ازدواجنکردهاند. 18درصد سقطجنینها را دختران نوجوان آمریکایی انجام میدهند.
4- تجاوزهای جنسی به زنان و حتی مردان در ارتش آمریکا گواه از سیر نشدن نفس انسان از لذات و مخصوصاً مسائل جنسی است. طبق گزارش نیویورکتایمز به نقل از وزارت دفاع آمریکا مطالعهای سری نشان میدهد که فقط در سال 2012، 26000 مرد و زن در ارتش مورد تجاوز قرارگرفتهاند که از این تعداد تنها 3374 گزارش رسمی شده است. این مقدار در سال 2013، 5061 مورد بوده است. وزیر دفاع وقت ایالاتمتحده آمریکا، در تاریخ 1 می 2014 اظهار داشته است که تجاوزهای جنسی 50درصد در ارتش آمریکا افزایشیافته است. این تجاوزها در ارتش آمریکا به حدی رسیده است که ادارهای به نام ادارهی جلوگیری از تجاوزهای جنسی در ارتش این کشور ایجادشده است.
5- طبق تحقیقات انجامشده در رستورانهای آمریکا که روزنامهی Daily mail آن را منتشر کرد، 90 درصد زنان کارگر در آنها مورد تجاوزهای جنسی مدیران رستورانها قرار میگیرند. این زنان از طرف مدیران مجبور میشوند که لباسهای جذاب بپوشند. همچنین طبق همین گزارش 50% مردان کارگر نیز مورد تجاوز قرار میگیرند.
6- در ایالاتمتحده آمریکا، 3 مورد از 4 تجاوز توسط افراد جدیدی صورت میگیرد که قبلاً مرتکب این جرم نشده بودند. از هر 4 زن یک زن ممکن است توسط شریک جنسی خود مورد تجاوز قرار گیرد.هرسال تخمین زده میشود که 25000 زن آمریکایی از تجاوز جنسی باردار میشوند. در هر دقیقه در آمریکا 3/1 زن (سن 18 و بالاتر مورد تجاوز قرار میگیرد . 51% زنان مورد تجاوز قرارگرفته، سنی بین 16 تا 21 سال دارند. 91% مورد تجاوز قرارگرفتگان زن و 9% مرد هستند. نزدیک 99% متجاوزین مرد هستند. سالیانه 92700 مرد در آمریکا مورد تجاوز قرار میگیردو بین یکسوم تا دوسوم مورد تجاوز قرارگرفتگان 15 سال یا کمتر دارند.
6- در مارس 2013 وزارت دادگستری آمریکا گزارشی ویژه تحت عنوان «قربانیان زن خشونت جنسی، 2010-1994»، وضعیت تجاوز علیه زنان را در بین این سالها بررسی کرده است.
در این گزارش آمده است که در بین سالهای 2010-2005، 78 درصد تجاوزها توسط اعضای خانواده، شریک صمیمی، دوست یا آشنا بوده است. در بین این سالها ، 80 درصد زنان برای آسیبدیدگیهای ناشی از خشونت جنسی، در بیمارستان، اورژانس یا مطب مورد معالجه قرارگرفتهاند. این میزان در سال 1994 تا 1998 35% بوده است. در خشونتهای جنسی صورت گرفته در بین این سالها از هر ده تجاوز یک تجاوز با حمل اسلحه بوده است. شکل زیر نیز نشان میدهد که برخی که در بین 1995 تا 2010 9% تجاوزهای جنسی علیه مردان اتفاق افتاده است. این تجاوزها در بین خانوادههای کمدرآمد (کمتر از 25000 هزار دلار در سال) 5/3 نفر به ازای هر 1000 نفر، در بین خانوادههای با درآمد متوسط 9/1 نفر در هر 1000 نفر و در بین خانوادههای بالای 50000 دلار و بیشتر 8/1 نفر در هر 1000 را شامل میشوند. لازم به ذکر است که روش جمعآوری دادهها و محاسبات و بررسی خطاها در انتهای این گزارش نیز ذکرشده است.
7- طبق گزارش سال 2010 NISVS، در ایالاتمتحده آمریکا از هر 5 زن یک زن و از هر 71 نفر مرد 1 مرد مورد تجاوز قرار میگیرند.
8- در بین دانشجویان کارشناسی نیز 19% زنان مورد اقدام به تجاوز جنسی از زمان ورود به دانشگاه قرارگرفتهاند.
فرهنگ غرب-امر به معروف- فروپاشی خانواده درغرب