مدیریت خانواده
چرا باید مرد مدیرخانه باشد؟ مگرخانمها قدرت مدیریت ندارند؟ چرا مردها قوامون بر نسا هستند؟
قرآن و اسلام بر اساس آیه«الرجال قوّامون علی النساء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم؛(1) مردان سرپرست زنان هستند به خاطر مزیت هایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر آنکه از اموال شان برای آنان هزینه می نمایند»، مردان را به عنوان سرپرست و مدیر خانواده معرّفی مینماید. قوّام با «قَیّم» به یک معنا نیست، زیرا «قیّم» در باره یتیم و محجور(2) مطرح است. قیّم کسی است که امور یتیمِ صغیر یا سفیه و محجور را بر عهده دارد، زیرا آنها از لحاظ عقلی توانایی اداره خود را ندارند و واگذاردن امور به آنها صحیح نیست، پس افراد دارای شرایطی اداره امور زندگی آنان را عهده دار میشوند. در اصطلاح فقهی عهده داران را «قیّم» گویند اما زن، صغیر و سفیه و محجور نیست که نتواند امور خود را عهدهدار گردد. او از همه حقوق انسانی همچون مرد برخوردار است. آنچه مطرح است مدیریت خانواده است که با ازدواج زن و مرد شکل گرفته، همان گونه که اجتماع، سرپرست و مدیر میخواهد( که ارشاد، مدیریت، برنامهریزی و سازماندهی امور را به عهده دارد) در خانواده نیز مرد قیّم نیست، بلکه مدیریت، سرپرستی، سازماندهی و برنامهریزی را به عهده دارد. «ریاست» در نگاه دینی به معنای خدمتگزاری است نه ریاست. در ماده 1105 قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، مرد به عنوان رئیس خانواده معین شده است. در تبیین و تفسیر کلمه ریاست در این ماده باید گفت: برای ریاست دو تفسیر جداگانه میتوان در نظر گرفت: یکی ریاست را به معنای مطلقه دانستن، یعنی دستورات زوج بدون هیچ شرطی، از طرف زن باید به مورد اجرا گذاشته شود. در این صورت اطاعت زن از فرمان شوهر واجب است و در صورت سرپیچی از فرمان شوهر در هر مورد، مثل آن است که زن معصیتی انجام داده است و علاوه بر مجازات حقوقی و عرفی (که مثلاً می تواند عدم استحقاق زوج به نفقه که ضمانت اجرای مادی و دنیوی محسوب می شود، باشد) از نظر شرعی و اخروی نیز قابل مؤاخذه است. معنی دیگر ریاست، ریاست اداری و مدیریت خانه است به این معنا که مرد سرپرست و مدیر خانواده است.
اینکه در ماده فوق گفته شده «ریاست از خصایص شوهر است»، در واقع با ذکر این کلمه تکلیف اداره و سرپرستی منزل و تأمین معیشت به او واگذار شده و این مسأله حق حاکمیت نسبت به زن و خانواده را به شوهر نمیدهد.
این ماده حاوی بار تکلیفی برای شوهر است و جنبه ریاستی و حاکمیتی ندارد، به این دلیل واضح که قاعده فقهی مهمی با این مضمون «بنده کسی مباش، که خداوند تو را آزاد آفریده است» وجود دارد که اگر برای مرد جایگاهی به عنوان رئیس به معنای عام کلمه در نظر بگیریم، این امر از یک طرف با قاعده فقهی فوق الذکر منافات پیدا می کند و از طرف دیگر مخالف هم طراز بودن زن و شوهر در رابطه زناشویی میگردد.
رابطه زن و شوهر با ذکر این کلمه به رابطه حاکم و محکوم یا رئیس و مرئوس تبدیل نمیشود، بلکه این کلمه تکلیف اداره زندگی و تأمین مخارج را به عهده مرد قرار می دهد.(3)
باید توجّه داشت که تعالیم و آموزههای اسلامی مردسالاری را با نشانههایی که در ادامه بدان اشاره خواهد شد، کاملاً ناپسند و مردود میداند. برخی از این نشانهها عبارتند از:
1. به کارگیری انواع خشونت توسط مرد بر ضد زن و دیگر افراد خانواده.
2. محصور کردن زن در خانه و جلوگیری از بیرون رفتن منطقی و مشروع او.
3. جهتدهی اجبارگونه نوع خوراک و رفتار و منش زن و فرزندان مطابق میل و خواست مرد گرچه غیر منطقی یا حتی غیر مشروع باشد.
4. تحمیل کارهای دشوار و طاقت فرسا بر زن و وظیفه دانستن رسیدگی بیعیب و نقص و بی کم و کاست به امور مختلف منزل برای زن.
5. جلوگیری غیر معقولانه و مستبدانه از اشتغال سالم و مورد نیاز و مشروع زن در بیرون از خانه.
6. بی توجهی به حقوق مالی زن و قائل نشدن حق حاکمیت برای او و خودداری از پرداختن حقوق او حتی مهریهاش به رغم درخواست وی.(4)
مدیریت شایسته خانواده زمانی است که بر مبنای دین سالاری باشد با مشخصههای زیر باشد:
1ـ تنظیم برخوردها، روابط و مناسبات عمومی و خصوصیِ هر یک از زوجین با یکدیگر بر اساس آموزهها و تعالیم و حقوق تعیین شده دینی بر مقتضای عدالت.
2ـ رجوع به داوری حَکَم مقبول دینی برای رفع اختلافات و رضایت عملی و قلبی طرفین به نتیجه و رأی آن و تلاش در بهبود روابط بر پایه آن.
3ـ ایجاد فضایی مناسب برای تربیت دینی و اخلاقی اعضای خانواده.(5)
*با توجّه به مقدّمات فوق مدیریت مطلوب مرد در خانواده زمانی است که مبتنی و تلفیقی از 4 اصل(آموزش مداری، عاطفه مداری، کنترل مداری و قدرت مداری) باشد، که شرح آن به قرار زیر است.
1- آموزش مداری: از نگاه اسلام فطرت حق خواه، حق جو و حق شناس انسانها این زمینه را در آنان ایجاد کرده که با آموزش و شناخت حق بدان متمایل گشته و از انحراف و بدی گریزان باشند؛ لذا اگر در محیط خانواده مدیر( مرد) سرمایهگذاری لازم را در جهت بیدار کردن و شکوفا ساختن فطرت اعضای خانواده به عمل آورد و راههای درست و نادرست و پیامدهای آنها را برای اعضای خانواده خود روشن سازد، لاجرم آنها نیز به سوی حق و راه صحیح متمایل شده و از باطل و انحراف دوری خواهند نمود.
2- عاطفی مداری: شایسته آن است که به کارگیری عنصر عاطفه در مدیریت مرد در خانواده پررنگ باشد؛ زیرا «انسان بنده احسان است». هر فردی سعی میکند همرنگ محبوبش باشد و رضایت او را جلب کند؛ بنابراین اگر مرد با احسان، عاطفه و محبّت، در جذب همسر و سایر اعضای خانواده خود تلاش نماید، آنها نیز به طور طبیعی مطیع او خواهند گشت.
3- کنترل مداری: مدیریت در هر مجموعهای از جمله خانواده نیازمند کنترل به اندازهای که حساسیت برانگیز نبوده و به بدگمانی نیانجامد، میباشد؛ لذا در جهت پیشگیری و مدیریت صحیح شایسته است که مدیر خانواده با نظارتهای سنجیده افراد خانواده خود را کنترل نماید؛ زیرا هر چه مدیر در این زمینه فعالیت بیشتری داشته باشد لاجرم موفقتر خواهد بود.
4- قدرت مداری: گریگورا. آ.ل دانشمند آلمانی معتقد است: انقیاد با قدرت حاصل می شود و قدرت باید به اندازه کافی وجود داشته باشد و مکرر ظاهر شود تا قبل از اینکه در فرد زیر مجموعه نشانههای نافرمانی ظاهر شود، موفقیت کامل حاصل گردد.(6)
در واقع گرچه در برخی موارد مرد خانواده اجازه به کارگیری قدرت، زور و تنبیه را( با قیدهای فراوانی که در جای خود باید بحث شود) پیدا مینماید؛ امّا باید به این نکته نیز توجّه داشت که مردود بودن مدیریت استبدادی از نگاه اسلام بیانگر آن است که قدرت مداری جز در موارد بسیار محدود نظیر برخورد با زن ناشزه، ناپسند میباشد.
پی نوشت ها:
1) نساء، آیه 34.
2) کسی که از دخل و تصرف در داراییاش ممنوع و بازنگه داشته شده است.
3) شخصیت و حقوق زن در اسلام، مهدی مهریزی، ص230.
4) مجله پیام زن، مقاله «عدالت سالاری در خانواده»، سیدمهدی کاشمری، شماره 123، ص40.
5) مجله پیام زن، ش123، ص40.
6) روان درمانی خانواده، جِی هی لی، به نقل از گریگورا. آ.ل، مترجم دکتر باقر ثنائی، چاپ امیرکبیر، تهران، 1365.
مدیریت خانواده