تجمع در پاسارگاد؟
با سلام و احترام خدمت شما فرهیخته گرامی ، در برخی سایت ها و وبلاگ های وابسته یا متمایل به ملی گرایان در فضای مجازی تلاش شده تا تعداد شرکت کنندگان در این مراسم را زیاد نشان دهند و در این زمینه مانور تبلیغاتی به راه بیندازند که تعداد افراد با گرایش ملی گرایی و ناسیونالیستی در ایران رو به افزایش است ، درحالی که افرادی که در این مراسم شرکت می کنند ، الزاماً دارای تفکرات ملی گرایانه نبوده و از طیف های مختلف با انگیزه های متفاوت در این مراسم حضور پیدا می کنند از ملی گرا ها گرفته تا معتقدان به اسلام و برخی علاقمندان به تمدن و تاریخ کهن ایران و کسانی که برای شخصیت کوروش احترام قایلند و گردشگران و مساف
با سلام و احترام خدمت شما فرهیخته گرامی ، در برخی سایت ها و وبلاگ های وابسته یا متمایل به ملی گرایان در فضای مجازی تلاش شده تا تعداد شرکت کنندگان در این مراسم را زیاد نشان دهند و در این زمینه مانور تبلیغاتی به راه بیندازند که تعداد افراد با گرایش ملی گرایی و ناسیونالیستی در ایران رو به افزایش است ، درحالی که افرادی که در این مراسم شرکت می کنند ، الزاماً دارای تفکرات ملی گرایانه نبوده و از طیف های مختلف با انگیزه های متفاوت در این مراسم حضور پیدا می کنند از ملی گرا ها گرفته تا معتقدان به اسلام و برخی علاقمندان به تمدن و تاریخ کهن ایران و کسانی که برای شخصیت کوروش احترام قایلند و گردشگران و مسافران و… ضمن اینکه این تعداد جمعیت نسبت به تعداد شرکت کنندگان در مراسمات مذهبی بسیار کمتر است در همین شهر و سایر شهرهای دیگر کشور در همین ایام محرم شاهد حضور چشمگیر مردم در مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان بودیم که بیانگر روحیه مذهبی و ارادات مردم به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام می باشد . جایگاه دین و مذهب در میان مردم ایران چیزی نیست که بتوان با چنین حربه هایی آن را ضعیف جلوه داد . برخی تلاش می کنند با بزرگ نمایی کوروش و مسأله ملی گرایی , اسلامیت را کمرنگ جلوه دهند و تأثیرات اسلام را بر ایران و خدماتی که پس از اسلام در این کشور صورت گرفته است را نادیده بگیرند که این تفکری بسیارخطرناک محسوب می گردد هر چند گاهی اوقات باستان گرایی و توجه به ملی گرایی با هدف الگوگیری از دوران باستان و چهره های صرفا ملی در راستای نظام سازی و ساخت تمدن صرفا ملی صورت می گیرد اما باید توجه داشت که : اولاً؛ باستان گرایی معمولا بیشتر در قالب توجه به نمادها ، اسطوره ها و نیز آثار تاریخی برجای مانده از دوران باستان همچون تخت جمشید ، کوروش ، خاک ایران و … صورت می گیرد و فاقد هر گونه اندیشه الگوسازی می باشد و حتی با توجه به اشکالاتی که در برخی اندیشه های کهن دوران باستان وجود داشت و همین اشکالات باعث سقوط سریع آن در برابر سپاه اسلام و متعاقب آن اقبال عمومی و سریع به دین اسلام شد . ثانیاً؛ اینکه ظاهرا باستان گرایی و ملی گرایی با هدف احیای دوران عظمت و شکوه دوران باستان صورت می گیرد و معمولا به گونه ای عنوان می شود که احساسات و هیجانات ملی را برانگیزانده و چنان تصویر زیبا و باشکوهی از عاقبت احیای این امور ترسیم شود که همگان به آن راغب گردند و حال آنکه علیرغم این ظواهر زیبا اهداف دیگری در پس پرده وجود دارد که برخی از این اهداف عبارتند از : الف – جایگزینی اندیشه های دوران باستان به جای اندیشه های اسلام که همانگونه که گفته شد با توجه به نواقص فاحش اندیشه های دوران باستان ، نه تنها این امر کمکی به پیشرفت کشور نخواهد نمود بلکه حتی به دلیل برخی نواقص زیربنایی این اندیشه های غلط و عدم تطابق آنها با عقل ، فطرت و زمان باعث پسرفت کشور ما خواهد شد . ب – جایگزینی ارزشهای موهوم به جای ارزشهای متعالی و اصیل ؛ شایان ذکر است که ملت ما به هر حال چهارده قرن است که فرهنگ جدیدی را انتخاب کرده و ارزشهای جدیدی را بر اساس این فرهنگ اختیار کرده اند و امروزه همین ارزشها آنها را به سمت ایجاد یک تمدن بزرگ سوق می دهد و طبیعی است که تلاش دشمنان این است که ارزشهای متعالی را که باعث پیشرفت کشور و پی ریزی تمدن بزرگ اسلامی در مرحله اول و الگوگیری ملت های دیگر در مرحله دوم می شود را از ما گرفته و به جای آنان ما را با ارزشهای موهومی که جز تفرقه و چند پارگی نتیجه ای ندارد سرگرم سازد . ج – تضعیف روحیه پایداری و ایستادگی در برابر قدرتهای سلطه گر که این وظیفه را همواره دین مبین اسلام و آموزه های متعالی آن از جمله فرهنگ ایثار و شهادت بر عهده داشته است و این در حالی است که آموزه هایی همچون توجه به خاک و نژاد بدون در نظر گرفتن معیارهای دینی تنها شاید بتواند چند صباحی احساسات را تحریک نماید اما در مقام عمل برای ایستادگی پایدار ومقاومت همه جانبه کارآیی چندانی ندارد چنانکه علت شکست نیروهای کشورهای عربی در برابر رژیم اسرائیل در جریان جنگ های اعراب و اسرائیل در دهه 40 تا 70 اتکای این ارتشها به ناسیونالیسم عربی بود و نخستین پیروزی در برابر این رژیم زمانی حاصل شد که نیرویی همچون حزب الله به جای اتکاء به ارزشهای ملی به ارزشهای دینی و فرهنگ ایثار و شهادت اتکا نمود . ضمن اینکه بسیاری از ادعاهای ملی گرایان و باستان گرایان در عشق به خاک و میهن دروغی بیش نیست و نشانه آن این است که در جریان هشت سال جنگ تحمیلی نه تنها حتی یک ملی گرا در جبهه های دفاع مقدس حضور پیدا نکرد بلکه حتی بسیاری از آنان در پشت جبهه ها به تضعیف روحیه مردم پرداخته (همچون برخی بیانیه های نهضت آزادی که در مقاطع حساس جنگ به اعتراف برخی فرماندهان عراقی به عنوان تقویت روحیه ارتش عراق در میان ارتش عراق چاپ وتوزیع می شد)و از طرفی دیگر با دشمنان قسم خورده ای که از صدام حمایت می نمودند از در دوستی در آمده بودند . د – جداکردن ایران از جهان اسلام و برجسته کردن ماهیت باستانی آن به منظور جلوگیری از الگوشدن آن برای کشورهای اسلامی دیگر به ویژه در شرایطی که ایران اسلامی با پیشرفت هایی که با اتکا به روحیه جهادی و ایمانی در زمینه های مختلف به ویژه زمینه های علمی ، اقتصادی و سیاسی به دست آورده است و در عین حال حاضر به پذیرش ذلت در برابر قدرهای جهانی نشده است به الگویی برای ملت های مسلمان تبدیل شده است و این خطر وجود دارد که آنچه که در بهمن 57 در ایران اتفاق افتاد در این کشورها نیز اتفاق بیفتد کما اینکه امروزه با قیام های مردم منطقه چنین تحولاتی دور از انتظار هم نیست . بنابر این دشمنان تلاش می کنند تا با جداکردن ماهیت اسلام از ماهیت ایرانیان از هر گونه ایجاد حس همدلی و همیستگی میان ایران اسلامی با مسلمانان جهان جلوگیری نمایند . ه – تلاش برای گسست میان ملت ایران و ایجاد چند پارگی در میان آنها از طریق قوم گرایی با وجود اینکه امروزه اسلام عامل مهم وحدت بخش میان تمامی اقوام و طوایف ایرانی بوده است . همچنین دشمنان تلاش می کنند تا با برجسته شدن ملیت میان کشورهای اسلامی از اتحاد و یکپارچکی آنها جلوگیری نمایند یعنی همان بلایی که بر سر امپراتوری عثمانی در آوردند و با برجسته کردن عربیت و تجزیه امپراتوری عثمانی باعث به وجود آمدن وضعیت کنونی در منطقه خاورمیانه شدند که غصب سرزمین فلسطین و اشغال این کشور توسط صهیونیست ها نتیجه این سیاست بود . این در حالی است که بر خلاف تاکید بر ملیت در سرزمین های اسلامی امروزه سیاست خود قدرتها تاکید بر اتحاد بیشتر و کنار نهادن اختلافات قومی و نژاد ی و تاکید بر اشتراکات می باشد که تشکیل اتحادیه اروپا و برداشتن بسیاری از تشریفات مرزی مرسوم که عملا سرزمینهای عضو اتحادیه را همچون کشور واحدی نموده است تلاشی در راستای این اتحاد می باشد . و – تلاش برای از بین بردن پشتوانه تمدن 1400 ساله اسلام و در واقع بی ریشه نمودن یک کشور به بهانه باستان گرایی که بزرگترین آفت یک تمدن می باشد و قطع ارتباط تمدن امروز با ریشه های آن همچون بلایی که درترکیه آوردند و با تغییر خط ارتباط این کشور با فرهنگ و سابقه گذشته خود را قطع نمودند و همین بلا قرار بود در دوران پهلوی بر سر تمدن ایرانی نیز بیاید که با هوشیاری وواکنش علما و مردم ناکام ماند و اگر چنین اتفاقی می افتاد قطعا رها شدن از دام استبداد سیاه شاهنشاهی و افتخاراتی که امروزه در پرتو اتکا به فرهنگ ریشه دار اسلام صورت گرفت هرگز عملی نمی شد . از این رو باید مراقب ترویج چنین اندیشه های بود و به اهداف پشت پرده ای که در طرح چنین مطالبی وجود دارد و توجه داشت . در ادامه برای آشنایی بیشتر مناسب است به دیدگاه اسلام در مورد ملی گرایی و ورود اسلام به ایران اشاره کوتاهی داشته باشیم . « اسلام و ناسیونالیسم» ملی گرایی یا ناسیونالیزم (Nationalism) از جریان هایی است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پدید آمده و همچنان ادامه یافته است و هم به عنوان «ایدئولوژی» و هم «جنبش سیاسی» مطرح بوده است. این جریان، که از افکار ناسیونالیستی و لیبرال غربی متأثر بوده است، در قالب تشکیلاتی به نام «جبهه ملی» و احزاب وابسته پس از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به دست متفقین، در کشور فعال شده است. ملی گرایان به دلیل اثر پذیری از مکاتب فکری مختلف، شئون متفاوتی را از خود بروز داده اند. گرایش های لیبرال؛ مارکسیستی و اسلامی، از جمله این شئون است؛ اما آنچه روشن است منشأ غربی این جریان است. در همه گرایش های ملی گرایانه، اصالت با ملیت و کشور است ملی گرایان خود را هواخواه ملت، دارای تعصب ملی و وطن پرست می خوانند. 1- تعریف «ملی گرایی» به معنای دوست داشتن وطن و زادگاه، امری فطری است و قدمتی به اندازه ی تاریخ بشر دارد، اما آنچه به عنوان جریان ملی گرایی از آن سخن می گوییم، پدیده ای جدید است که ریشه در تحولات سیاسی – اجتماعی اروپای غربی دارد. با توجه به این نکته ملی گرایی یا ناسیونالیزم به عنوان یک مکتب از واژه ی Nation یعنی «ملت» گرفته شده است. «ملت» را جامعه معینی از مردم دانسته اند که ایدئولوژی، نهادها و آداب و رسوم مشترکی را شکل داده و دارای احساسی از مشابهت یا هم نوعی هستند. «ناسیونالیزم» یا «ملی گرایی» نیز آمیزه ای از وطن پرستی و آگاهی بر ملیت و یا یک حالت روحی است که در آن، فرد عالی ترین حد وفاداری خود را نسبت به ملیت و میهن خویش ابراز می دارد. (غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، ج1، ص 756) ملی گرایی ممکن است در اشکال مختلف زبانی، قومی، نژادی منطقه ای یا سرزمینی، تاریخی و فرهنگی ظهور نماید. با توجه به آنچه گذشت، ملی گرایی در ایران، جریانی است که از نظر ایدئولوژیک ریشه در مکتب ناسیونالیزم اروپایی دارد. افکار ملی گرایانه پس از ورود به ایران در قالب جبهه ی ملی به رهبری دکتر محمد مصدق تجلی یافت و با کمک جریان اسلامی نهضت ملی شدن صنعت نفت علیه استعمار انگلیس را به پیروزی رساند. این جریان بر خلاف جریان اصیل اسلامی بر «هویت ایرانی» به جای «هویت اسلامی» پای می فشارد. هدف ملی گرایان ایجاد یک حکومت ملی در کشور است. 2- تاریخچه ناسیونالیزم به معنای جدید – یعنی مکتب ملی گرایی در مقابل علاقه ی فطری به زادگاه – پدیده ای است متعلق به تاریخ غرب که به کشورهای دیگر از جمله ایران نیز سرایت کرده است. آغاز ناسیونالیزم به قرن 16 میلادی و اقدامات سلاطین و شاهزادگان اروپایی بر می گردد. آنان حکومت واحد مسیحی را بر هم زدند و جنگ های مذهبی را تشدید نموده، با ترویج افکار ناسیونالیستی بر قلمرو حکومت خود افزودند. با ظهور انقلاب فرانسه، ناسیونالیزم توان بسیاری یافت. در شرایط پس از این انقلاب، ناسیونالیزم با گرایش های لیبرال علاوه بر تأکید بر اصول آزادی، برابری و برادری، از خودمختاری گروه های خاصی هواخواهی می کرد که خود را متفاوت از افراد و گروه های یک کشور یا امپراتوری می شمردند. این پدیده در ایتالیا، آلمان و شوروی به ملی گرایی افراطی، نژاد پرستی و برتری ایدئولوژی و حزب خاص انجامید و پس از جنگ جهانی دوم در کشورهای آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا چهره ی ضد استعماری به خود گرفت و به نهضت های ملی منتهی شد. (حمید بهزادی، ناسیونالیزم، ص 134- 149) در ایران ناسیونالیزم، نخست با گرایش لیبرال در عصر مشروطه به شکل سطحی مطرح شد، اما در عصر رضا شاه شدت یافت و به بزرگداشت تمدن پیش از اسلام ایران پرداخت و اسلام را با دیده ی مهاجم نگریست و ارزش های اسلامی را تحقیر کرد. ناسیونالیست ها با تقدیس آداب و مظاهر باستانی و تلاش برای طرد لغات عربی از زبان فارسی و احیای «ایرانیت» به جای «اسلامیت»، تلاش های فرهنگی فراوانی را با پشتیبانی زورگویی های رضاخان پی گرفتند. آنان به جای اینکه با استعمار غربی و حاکمیت پنهان آنها بر امور کشور مبارزه کنند، به جنگ با اسلام برخاستند که روح ایران بود. (نک: حمید بصیرت منش، علما و رژیم رضا شاه، ص 46 – 51.) ناسیونالیست ها با طرد اسلام و پای فشاری بر برتری نژاد آرایی، کوشیدند به جای اسلام، غرب را خویشاوند ایرانیان معرفی کنند. نتیجه ی این عمل، فراهم شدن بستر سیطره ی غرب و چپاول منابع ملی ایران به ویژه نفت بود که در عصر پهلوی اول و دوم علیه ملت و به نفع غربی ها تحقق یافت. پس از سقوط رضا شاه و روی کار آمدن محمدرضا، در شرایط اشغال کشور، به طور طبیعی افکار ملی گرایی گسترش یافت. تداوم این افکار در سال 1328 ش. نخستین تشکیلات ملی گرا را به نام جبهه ی ملی بنیان نهاد. این جبهه از گرایش های مختلف فکری سر برآورد. جبهه ی ملی با فعالیت های فکری هواداران خویش و پشتیبانی جریان اسلامی به رهبری آیت الله کاشانی در این زمان، موفق شد نخست وزیری کشور را برای دو سال در دست بگیرد و مبارزه علیه انگلیس برای ملی شدن نفت را به پیروزی برساند، اما به دلیل بی تدبیری و اختلافات درونی، با کودتای 28 مرداد 1332 ش. دست آوردهای خود را از دست داد. تشکیلات ملی گرایان بعد از سرکوبی جبهه ی ملی اول با کودتا، در قالب جبهه ی ملی دوم در سال 1339 و سوم 1343 ش. فعالیت های ضعیفی داشت و تا جبهه ی ملی چهارم تداوم یافت. همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی در سال 1356 ش. جبهه ی ملی چهارم فعالیت خود را گسترش داد. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت بازرگان، بسیاری از ملی گرایان به عضویت دولت او در آمدند، اما به دلیل سیاست های سازشکارانه در برابر زورگویی های آمریکا و ناتوانی در پاسخگویی به خواست ملت انقلابی ایران، با استعفای بازرگان از صحنه ی قدرت خارج شدند. این گروه در سال 1360 ش. علیه لایحه ی اسلامی قصاص موضع گرفت و نصایح رهبر انقلاب را ناشنیده انگاشت. از این رو امام خمینی (ره)جبهه ی ملی را غیر قانونی و مرتد اعلام کرد و بدین سان، ملی گرایان به انزوا رفتند. (نک: مهدی نظر پور، جریان شناسی سیاسی، ص 24- 28) 3- مبانی فکری مبانی فکری ملی گرایان از پیچیدگی چندانی برخوردار نیست. اساس تفکر این جریان را یک باور افراطی سامان می دهد: اعتقاد به عظمت و بزرگی کشور و شعار اساسی ملی گرایان این است: «زنده باد وطنم!» از این رو، ممکن است ناسیونالیزم رنگ مکاتب دیگر را به خود بگیرد و گرایش های مختلف فکری در بین هواداران آنها پدید آید. در ایران نیز با نگاهی به احزاب و گروه های مربوطه صبغه ی اسلامی، مارکسیستی یا لیبرال آنها آشکار می گردد. اینک می کوشیم با توجه به آنچه گذشت، مبانی فکری جریان ملی گرا را به اختصار بیان کنیم. 1. تفاخر ملی یا وطن پرستی ملی گرایان با افتخار به مظاهر ملی، قهرمانان، شخصیت های علمی و فرهنگی کشور، آثار باستانی و مانند آن، ملت خود را تافته ی جدا بافته می دانند و به برتری ملت خود بر دیگر ملل اعتقاد دارند، آنان خود را وطن پرست می شمارند و خاک، زبان، تاریخ و دیگر متعلقات و ویژگی های ملی را مقدس می خوانند و بر غرور و تعصب ملی پای می فشارند. وطن محوری آنان باعث می گردد تا هر آنچه به کشور و ملت ارتباط دارد؛ حق به شمار آید و هر آنچه مربوط به بیگانه است، باطل محسوب شود. 2.باستان ستایی ملی گرایان در همه ی کشورها، به سختی میراث باستانی وطن خویش را می ستایند. در ملی گرایی ایرانی، باستان ستایی به ستایش آداب و رسوم ملی و فرهنگ پیش از اسلام تعلق دارد. این ستایشگری تنها همین دوره را در بر می گیرد و به دوران اسلامی نمی رسد و حتی به مظاهر تمدن اسلامی و آداب و رسوم و هنجارهای مبتنی بر آن با نگاه منفی می نگرد. سلسله های قبل از اسلام، اشکانیان، هخامنشیان، و آثار باقیمانده از آن دوران، آتشکده ها، تخت جمشید، پاسارگاد و مانند آن، فراوان ستایش می شوند. 3.بیگانه ستیزی در اندیشه ی ملی گرا تحقیر اقوام و ملل بیگانه و برخوردار از روحیه ی مقابله جویی و تعصب ضد خارجی یک اصل به شمار می رود. این اصل گاه به حد افراطی می رسد و موجب جنگ می شود. در ایران بیگانه ستیزی ملی گرایان، بیشتر به دشمنی با عرب و اسلام انجامیده است. تلاش ملی گرایان برای جایگزین کردن لغات فارسی به جای عربی در دوره ی رضا شاه با شکست مواجه شد. سعی ملی گرایان برای القای این تفکر غلط که اسلام موجب عقب ماندگی ایران است، از همین اصل فکری سرچشمه می گیرد. شگفت آنکه پان ایرانیست ها استعمارگران غربی را در قلمرو بیگانه ستیزی خویش نگنجانیده اند. بی گمان، غیر از دوره ی ملی شدن نفت، بسیاری از قراردادهای استعماری به دست کسانی امضاء شده است که ادعای وطن دوستی و ملی گرایی داشته اند. 4. ایرانیت به جای اسلامیت ملی گرایان در مبانی فکری خود، اصالت را به ایران و ایرانیت می دهند و با وجود خدمات فراوان اسلام به ایران، هویت ایرانی را از هویت اسلامی جدا می دانند. اسلام برای آنان یا اهمیت ندارد و یا از اهمیت درجه چندم برخوردار است. برخورد آنان با ارزش ها، هنجارها، نهادها و تأسیسات اسلامی نیزهمین گونه است. بر این اساس نگاه آنان به روحانیت و حوزه های علمیه نگاهی منفی است و به ولایت فقیه نیز معتقد نیستند. 5.سکولاریزم از جمله مبانی دیگر ملی گرایی، سکولاریزم به معنای جدایی دین از سیاست است. ملی گرایان حضور دین در صحنه ی سیاست را بر نمی تابند و معتقدند دین نباید قلمرو خود را بگستراند و همه ی عرصه های اجتماع و سیاست را فراگیرد. ملی گرایان ایرانی به دلیل گرایش های غرب گرایانه، انفکاک کامل قوه ی سیاسی از قوه ی روحانی را خواهانند. آنان تحت تأثیر مدرنیسم (مکتب نوگرایی) غربی، همان اصول و تفکر غرب در باب دین و سیاست را پی می گیرند. تلاش برای حاکمیت سکولاریزم در همه ی ابعاد در زمان رضا شاه با کمک و پشتوانه همین روشنفکران ملی گرا صورت گرفت. تأسیس نظام قضایی غربی و به تعبیر آنان «دنیا پسند»، سرکوب روحانیت، احیای مفاخر پیش از اسلام، کشف حجاب و تعطیل کردن مراسم عزاداری مذهبی، همه بر اساس این مبنا صورت می گرفت. 6. پذیرش نظام شاهنشاهی ایران 2500 سال در حاکمیت نظام شاهنشاهی قرار داشته است. ملی گرایان با اصالت دادن به ایران و باستان ستایی، اصل نظام سلطنت به عنوان رژیم تاریخی حاکم بر ایران را پذیرفته بودند. کسانی که پیش از انقلاب در قالب جبهه ی ملی گرد هم آمده بودند، حتی در شرایط استیصال نظام شاهنشاهی در آستانه ی پیروزی انقلاب، نظام شاهنشاهی را نفی نمی کردند. موضع اپوزیسیون یا مخالفت آنها تنها با دولت های حاکم رویارویی می کرد نه شاه و نظام سلطنت، شعار آنها این بود: «شاه باید سلطنت کند نه حکومت. » این بدین معنا است که شاه هیچ گونه مسئولیتی در قبال اداره ی کشور ندارد؛ اما جایگاه او به عنوان جایگاهی تشریفاتی همچنان محفوظ است. البته این تفکر نیز نشئت گرفته از نظام سلطنت مشروطه ی غربی بود.( مجتبی سلطانی، خط سازش، ج 1، ص 62 -70) بر این اساس آنان در مقابله با استبداد مبنای محکمی نداشتند و می کوشیدند از طریق قانون اساسی مشروطه اهداف خود را پیش ببرند. در برهه هایی از تاریخ معاصر ایران، همچون سال 1332ش. ملی گرایان به رهبری دکتر مصدق فرصتی طلایی برای ریشه کنی نظام فاسد شاهنشاهی، پس از فرار محمدرضا به خارج از کشور پیدا کردند، اما با توجه به مبنای فکری مذکور قدر این فرصت را ندانستند و سرانجام با کودتای 28 مرداد، زحمات آنان و ملت بر باد رفت. وطن دوستی – نه وطن پرستی – یعنی علاقه ی طبیعی و فطری به زادگاه، خاک، ملت و مفاخر و میراث گذشته امری فطری است و نه تنها ناپسند نیست که ستودنی است اما وطن پرستی، یعنی اصالت دادن به آب و خاک و ملیت و گزافه گویی برای بزرگ نمایی یک ملت چون روح خودستایی می آفریند و مقابله با دیگر اقوام و ملت ها را توجیه می کند، از نظر عقل و شرع ناپسند است و خلاف فطرت انسانی است. ملی گرایان با وطن محوری و نژاد پرستی، به شکل جاهلانه ای تنها آنچه را به ملت آنان منسوب است، حق می دانند. بر این اساس به گونه ی غیر منطقی بسیاری از حقایق را زیر پا می گذارند و یکسره آنچه را مربوط به دیگران است کوچک می شمارند. شعله ور ساختن احساسات نژادی و زبانی، برتری طلبی، دشمن سازی و تنفر از بیگانگان، تقدیس افراطی خاک و گذشته گرایی هنگامی که از حد طبیعی پای بیرون نهد، وحدت و امنیت ملی را نیز با خطر روبه رو می سازد و چه بسا منجر به برادر کشی، قوم زدایی و حتی تجزیه داخلی و جنگ خارجی و منطقه ای گردد. تبدیل ناسیونالیزم به فاشیسم در ایتالیای موسولینی و به ویژه در آلمان هیتلری مصائب عظیمی برای جهان به دنبال آورد. ارزیابی میراث و آثار گذشته یک ملت باید با بررسی عقلانی و پذیرش جنبه های سازنده و انسانی صورت پذیرد. نمی توان هر آنچه را مربوط به گذشته و تمدن باستان است، پذیرفت و ستود. از آن سو نیز نمی توان به طورکلی همه ی میراث سنتی را نفی نمود. نمی توان آداب و رسوم خرافی، بت پرستی و شرک را چون مربوط به گذشته ی باستانی یک کشور است کاری درست شمرد و در مقابل، آداب، ارزش ها و هنجارهای منطقی و عقلایی ملل دیگر را نیز نمی توان به کلی مردود دانست. حساسیت به حضور و فعالیت بیگانگان در وطن ضروری است، اما زیاده روی در این امر و تافته ی جدا بافته دانستن ملت خود، چه بسا به روحیه ی امپریالیستی یا تجاوزگری تبدیل شود و میان اقوام و ملت ها یا کشورها تنش بیافریند و به جنگی ویرانگر بینجامد. تندروی در این زمینه حتی موجب محروم شدن یک ملت از علوم و فنون دیگر ملت ها می شود. اصالت دادن به ایرانیت در مقابل اسلامیت، همانند اصالت بخشیدن به جسم در مقابل روح است. اسلام برای ایران به منزله روح است، شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران می نویسد: عکس العمل ایرانیان در برابر اسلام فوق العاده نجیبانه و سپاسگزارانه بوده و از یک نوع توافق طبیعی میان روح اسلامی و کالبد ایرانی حکایت می کند. اسلام برای ایران و ایرانی در حکم غذای مطبوعی بوده که به حلق گرسنه ای فرو رود یا آب گوارایی که به کام تشنه ای ریخته شود. طبیعت ایرانی مخصوصا با شرایط زمانی و مکانی و اجتماعی ایران قبل از اسلام این خوراک مطبوع را به خود جذب کرده و از آن نیرو گرفته است و نیرو و حیات خود را صرف خدمت به آن کرده است. (شهید مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 600) همانگونه که اشاره شد ، یکی از ویژگی های فکری ملی گرایان، برخورداری از گرایش های سکولاریستی است. تفکر سکولار ملی گرایان ناشی از تأثیر پذیری و انفعال آنان در برابر اندیشه ی غربی است. سکورلاریزم محصول عملکرد زیانبار و فساد آباء کلیسا در دنیای غرب است. برخی عبارات انجیل نیز مؤید این حقیقت است، از جمله در انجیل متی باب 22 می خوانیم: «مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا. » در این جمله قیصر مظهر سیاست و خدا مظهر دین است و بر جدایی این دو تأکید می شود. اشتباه طرفداران این جریان همسان پنداشتن اسلام با مسیحیت است. اسلام، دین و سیاست را به هیچ روی از هم جدا نمی داند. نگاهی اجمالی به آموزه های اسلامی این حقیقت را بر می نماید. (امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 1، ص 234.) ملی گرایان با پای فشردن بر سکولاریزم و کشاندن مردم به سوی دنیا گرایی صرف، آسیب های فراوانی بر بعد معنوی و تکامل آنان وارد می کنند. دفاع و حمایت ملی گرایان از نظام فاسد سلطنتی با وجود تبه کاری ها و ستمگری های این نظام به ویژه در دوره ی معاصر ایران و چپاول بیت المال، فروش کشور به بیگانگان طی قراردادهای مختلف، دست نشاندگی روس، انگلیس و آمریکا، استبداد و عقب نگه داشتن کشور لکه ی ننگی بر دامان آنها است. آری همه ی ما باید وطن و میهن خود را دوست بداریم، علاقه طبیعی به کشور در متن اسلام نهفته است. رهبران دین اسلام، زادگاه خود را دوست می داشتند. رسول اکرم (ص) خطاب به شهر مکه می فرماید: ای مکه! دوستت دارم. اگر مرا بیرون نمی کردند، هرگز تو را ترک نمی گفتم. (آیت ا… جعفر سبحانی، مقاله «ناسیونالیسم یا ملی گرایی ، مجله نور علم، ص 26.) اسلام درباره دفاع از وطن بالاترین سخن را دارد و عالی ترین انگیزه ها را برای دفاع پدید می آورد؛ انگیزه هایی که آفریدن آنها به هیچ وجه از ملی گرایی ساخته نیست. تاریخ ایران نشان می دهد که نیروهای مذهبی در پرتو آموزه های دین اسلام، بارها و بارها استقلال، آزادی، امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران را در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی حفظ کرده اند، اما بسیاری از مدعیان ملی گرایی هنگام خطر به کنج عافیت پناه برده و یا چمدان ها را بسته و گریخته اند. سرنگونی نظام 2500 ساله شاهنشاهی با فداکاری نیروهای دیندار و با رهبری اسلامی حاصل شد. تمامیت ارضی ایران در دفاع هشت ساله مقابل بعثی های تحت حمایت ابرقدرت ها، با فداکاری مسلمانان و مؤمنان مجاهد محفوظ ماند. ملی گرایان نه تنها در جنگ شرکت نکردند، بلکه با القاء شبهات از جمله درباره تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر و سعی در دلسرد کردن مردم، به نفع دشمن نیز گام برداشتند. بنابراین ملی گرایان در ادعای تعصب ملی داشتن نتوانسته اند، صداقت خود را ثابت کنند. واپسین سخن اینکه وطن دوستی جزء ذات اسلام است، اما وطن پرستی یا ملی گرایی خلاف اسلام است. از نظر اسلام هیچ قومی بر قوم دیگر برتری ندارد مگر به تقوا. خداوند در سوره حجرات، آیه 13، می فرماید: ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شعبه ،شعبه و قبیله، قبیله کردیم تا همدیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است. « ورود اسلام به ایران» ایرانیان از گذشته مورد توجه رسول خدا (ص) و خاندان عصمت و طهارت بوده اند چنانچه در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «اعظم الناس نصیبا فی الاسلام اهل فارس» یعنی: بهره ایرانیان در اسلام، از همه ملتهای دیگر بزرگتر است.و در روایت دیگری حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: سعادتمندترین عجم ها نسبت به اسلام، ایرانیان هستند.روایات پیامبر (ص) و اهل بیت علیهم السلام در مورد و گرایش ایرانیان به اسلام زیاد است که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست.اولین فرد مسلمان ایرانی صحابی معروف “سلمان فارسی“ است که تقوا و ایمان او بحدی رسید که پیامبر اکرم (ص) درباره او فرمود: «سلمان منا أهل البیت» سلمان از اهل بیت ماست.بعد از آن ایرانیان مقیم یمن به اسلام روی آوردند و آنرا پذیرفتند و اولین ارتباط رسمی ایرانیان با حضرت رسول اکرم (ص) موقعی بود که “بازان بن ساسان“ حاکم یمن دو نفر ایرانی به نامهای خسرو و بابویه را به مدینه فرستاد و پیام خسرو پرویز به آن حضرت را از طریق این دو نفر برای پیامبر (ص) فرستاد. خسرو پرویز نامه پیامبر اکرم (ص) را که وی را به پذیرش اسلام فراخوانده بود، پاره کرده بود و از “بازان“ خواسته بود تا نویسنده نامه را به نزد او اعزام کند، خسرو پرویز توسط شیرویه کشته و بازان هم اسلام آورد.در هنگامه ی بعثت پیامبر اکرم (ص) ایرانیان گرفتار رژیم فاسد و خودکامه شاهان ساسانی بودند که با استبداد و خودکامگی خود اختناق شدیدی بر ایران حاکم نموده بودند. آئین زرتشت که آئین رسمی ایرانیان پیش از اسلام بود هم آمیخته با خرافات و تحریف گشته و از جانب چنین رژیم منحوسی حمایت می شد. نظام نامعقولی که بر مردم حکومت می کرد مانع رشد شخصیت افراد بود تا آنکه اسلام، این آئین نجاتبخش به داد انسانهای مظلوم رسید و فطرت های تشنه را از آب گوارای چشمه ی توحید سیراب نمود. ظلم و ستم زمامداران آن چنان نارضایتی ها را تشدید نموده بود که ارتش ایران با وجود تجهیزات نظامی فراوان ، موفق نشدند در برابر سی هزار رزمنده مسلمان که حتی تجهیزات کافی هم در اختیار نداشتند مقاومت کنند و سرانجام سپاه به ظاهر قوی ایران در دو جنگ قادسیه (سال 15 هجری) و نهاوند (سال 21 هجری) شکست خورد و از آن پس اسلام در ایران نفوذ کرد و گسترش یافت. ایرانیان آئین اسلام را از جان و دل پذیرفته و با عشق وافری به دفاع، ترویج و نشر آن پرداختند. مردم ایران پس از حمله مسلمانان با آغوش باز دین جدید را پذیرفتند و پس از آن ارزنده ترین خدمات را در راه نشر و گسترش دین اسلام بکار بردند. اسلام نیز نقش اساسی و زیربنایی در رشد و توسعه فرهنگ و تمدن ایرانی ایفا نمود. در مورد نحوه پذیرش اسلام توسط ایرانیان باید نکاتی را مد نظر داشت: نکته اول: اسلام، نشانه ملیت خاصی ندارد، بلکه دینی جهانی است و اصولا هر چیزی که رنگ ملیت خاصی نداشته باشد، در میان اقوام مختلف قابلیت پذیرش دارد ، از طرفی معقول و خردپسند است، و از طرف دیگر فطری انسان است و دارای یک نیروی کشش و جاذبه خاصی است، که می تواند ملل مختلف را تحت نفوذ خود قرار دهد. در خود نیز قرآن جنبه جهانی اسلام کاملا تصریح شده، چنان که می فرماید: «إن هو إلا ذکر للعالمین، این قرآن چیزی جز تذکر برای جهانیان نیست» (سوره تکویر، آیه 27). مطلب دیگر این که مفاد آیاتی از قرآن این است که اسلام، نیازی به شما (عرب) ندارد فرضا شما اسلام را نپذیرید، اقوام دیگری در جهان هستند، که آنها از دل و جان اسلام را خواهند پذیرفت (سوره انعام، آیه 89- سوره نساء، آیه 133- سوره محمد، آیه 38). مطلب دیگر این که خروج یک عقیده، یک فکر، یک دین، از مرزهای محدود و نفوذ در مرزها و مردم دور دست اختصاصی به اسلام ندارد، مثلا حضرت مسیح علیه السلام در فلسطین به دنیا آمد و اکنون در مغرب زمین، بیش از مشرق، مسیحی وجود دارد.بودا، در هند متولد شد اما میلیونها نفر در چین به آئین وی گرویدند.حتی مسلکی مثل کمونیسم در آلمان و انگلیستان پیدا شدند ولی در چین و شوروی رواج یافتند. نکته دوم: در روزگاری که مسلمانان با دولت ساسانی می جنگیدند، کشور ایران با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگی هایی که داشت، از نظر نظامی بسیار نیرومند بود. در آن زمان دو قدرت بزرگ بر جهان حکومت می کرد؛ ایران و روم. سایر کشورها یا تحت الحمایه آنها بودند یا باجگزار آنها. ایرانیان آن روز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسایل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت، و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و امکانات دیگر، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند. اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی آن روز در سطحی که ایرانیان و رومیان آشنا بودند، آشنا نبودند. به همین جهت احدی در آن زمان نمی توانست، آن شکست عظیم ایرانیان را به دست اعراب مسلمان پیش بینی کند. در پیروزی مسلمانان، هر چند شور ایمان، اعتقاد به خداوند متعال و قیامت و صدق رسالت نبی اکرم (ص) و انگیزه رسیدن به اهداف مقدس دخیل بوده است، ولی تنها قدرت روحی و ایمان آنان کافی نبود که چنین فتوحاتی نصیب آنها شود. جمعیت آن روز ایران را در حدود 14 میلیون نفر تخمین زده اند که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند، و حال آن که تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند چگونه حکومت ساسانی، به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد؟ حقیقت این است که مهمترین عامل شکست حکومت را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آئین و رسوم اجحاف آمیز آن زمان دانست.این نارضایتی ناشی از جریانهای چند سال اخیر بعد از خسرو پرویز نبود، زیرا اگر توده های مردم نسبت به اساس یک رژیم یا آئین خوشبین باشند،در هنگام تهاجم دشمن مشترک با تمام قدرت به میدان خواهند آمد و تمام نارضایتی های جزئی و موقت را فراموش خواهند کرد. بلکه هجوم دشمن سبب اتحاد بیشتر و از بین رفتن اختلافات داخلی می شود. اما این به شرطی است که یک روح زنده که از مذهب یا حکومت آنان سر چشمه می گیرد در آن مردم، وجود داشته باشد. اجتماع آن روز ایرانیان یک اجتماع طبقاتی عجیب بود. حتی آتشکده های طبقات مختلف با هم فرق داشت، و طبقات بسته بود. هیچ کس حق نداشت از طبقه ای وارد طبقه دیگر بشود. یک بچه کفشدوز و یا کارگر نمی توانست با سواد بشود. تعلیم و تعلم در انحصار اعیان زادگان و موبد زادگان بود. دین زرتشت به قدری در دست موبد ها فاسد شده بود، که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمی توانست از صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد، حتی بعضی از محققین گفته اند اگر اسلام هم در آن وقت به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجا ایران را مسخر می کرد. بی علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان سبب می شد که سربازان آنها با میل و رغبتی به جنگیدن با مسلمانان نداشته باشند و حتی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند. مثلا چهار هزار سرباز دیلمی، پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند و این عده در تسخیر«جلولا»، به سپاه اسلام کمک کردند. بنا بر این لشکر کشی مسلمین علیه حکومت ایران فقط به خاطر برداشتن موانع پذیرش اسلام (حاکمان ظالم و ستمگر) بوده است، که نمی گذاشتند حقیقت اسلام در میان مردم شناخته گردد. یعنی همان کاری که پیامبر اکرم (ص) می خواستند با فرستادن نامه و پیک محقق نمایند و با عرضه اسلام به شاه ایران (خسرو پرویز) زمینه پذیرش را آماده نمایند ولی حاکم ظالم و خودسر که می توانست با لحظه ای درنگ و اندیشه سعادت خود و جامعه را بخرد با نابخردی، خود را بد عاقبت نمود و رسیدن همای سعادت را برای مردم ایران به تأخیر انداخت. ( مرتضی ، مطهری ، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران : صدرا ، 1374، ص 95-102) نکته آخر این که اسلام به صورت تدریجی و آرام در میان ایرانیان نفوذ نموده است. تاریخ نیز نشان می دهد که هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است.
تجمع در پاسارگاد؟