تغییر هویتی شمر
در روضه ها شنیده ایمکه امثال شمر لعنت الله که سر امام حسین رو جدا کردند
قبل واقعه عاشورا آدم های خوبی بودند
مثلا شمر در جنگ صفین جانباز میشود و نزدیک بوده در رکاب امیر المومنین شهید شود
چگونه میشود که همچین آدم هایی چنین کارهایی انجام میدهند؟؟
«بصیرت یعنی اینکه بدانیم شمری که سر امام حسین(ع) را برید همان جانباز جنگ صفین بود که تا مرز شهادت پیش رفت» این جمله بخشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در ارتباط با عبرت های عاشوراست.و توجه داشته باشیم که:شناخت عوامل کمرنگ شدن دینداری در جامعه آن روز، یکی از مهمترین موارد شناخت بصیرت در نهضت عاشوراست. امام حسین(ع) با جامعه ای روبرو است که در آن دین لقلقه زبان ها و بازیچه دنیازدگی سیاست بازان شده و تردید و تحیر نسبت به مبانی دینی عمومیت یافته و استحمار، عابدان ظاهربین را آنگونه مسخ کرده بود که همواره در یک جا می چرخیدند و گامی به پیش نمی رفتند.یکی از شخصیت های مهم در تاریخ شیعه، شمربن ذی الجوشن است که بنا بر بسیاری از تاریخ ها قاتل امام حسین (ع) محسوب میشود. اما این شخصیت مغضوب پیشینه و سابقه ای داشته که شاید خیلی از ما از اون غافل باشیم که دانستنش خالی از لطف نیست.
1- شمر ۱۶ بار پیاده به سفر حج رفته بود
2- جزو امرا و فرماندهان سپاه حضرت امیر در جنگ صفین بوده و در رکاب امیر المومنین (امام زمان عصر خودش) تا مرز شهادت پیش رفته بود، یعنی زخم برمی دارد اما زنده می ماند همین فرمانده امام سوم شیعیان رو به قتل می رساند یعنی کسی که تا مرز شهادت پیش رفته بود شقی ترین مخلوقات میشود.
3- جزو فقها بوده و ماجرای حکم فقهی که در مورد یک موضوع فقهی که در حج صادر کرده در تاریخ بسیار معروف و مشهور است.
این شخصیت سه ویژگی بارز داشته که وقتی در متون مختلف تحقیق میکنی این سه ویژگی رو به صورت برجسته مشاهده میکنید:
اولین خصوصیت شمر شکم بارگی بود به طوری که میگفت: شکم از همه چیز برای من مهم تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد.
نکته ی دوم در شخصیت شمر حسادت علنی بود که چشم دیدن پیشرفت هیچکس را نداشت و به همین خاطر به کربلا آمد که نکند عبیداله بن زیاد پیشرفتی در مقام و منصب داشته باشد و اون از قافله پست و مقام جا بماند.
سومین خصوصیتی که شمر داشت، مسخره کردن دیگران بود و مدام دیگران را دست می انداخت.
البته از منظر دیگری 3 ویژگی متفاوتی هم برای شمر برشمرده اند: صدای دورگه(صدای بم)، پوست دورگه(بیماری پیسی) و اعتقادات دو رگه(ثابت قدم نبودن در اعتقادات). که در نهایت اعتقادات دو رگه کار دستش داد.
نکته ی جالب در مورد شمر این است که ابن حجر مى نویسد: در نماز جماعت حاضر مى شد و بعد از نماز توسّل مى کرد و مى گفت: اللّهمّ إنّک تعلم أنّی شریفٌ فاغفرلی; خدایا! تو مى دانى که من فرد خوبى هستم، پس مرا بیامرز!
راوى مى گوید: به او گفتم: چگونه از خدا انتظار دارى که تو را ببخشد، در حالى که تو فرزند دختر رسول خدا صلى اللّه علیه وآله را به قتل رسانده اى؟
شمر در پاسخ گفت: تو چه مى گویى؟ چه کار باید مى کردم؟ آنان که به ما امر کردند، امیران ما هستند و اگر ما مخالفت مى کردیم، از این حیوانات هم بدتر بودیم; زیرا که امیران ما واجب الاطاعه هستند!
پس اینکه می گوییم (اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا) خیلی دعای مهمی است که عاقبت بخیر بشویم.
تغییر هویتی شمر