دین و اندیشه

حفظ ظاهر یا ظاهرسازی!

پرسش و پاسخ

ظاهر افراد سلیقه شخصی خودشان است اگر دل پاک باشد، چه اشکالی دارد که هر کسی تیپ و قیافه دلخواه خود را داشته باشد؟

یکی از ویژگی‌های ‌انسان این است که ظاهر و باطن او بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. می‌توان گفت ظاهر آدمی تفسیر باطن او است چنانچه باطن انسان نیز تحت تأثیر ظاهرش می‌باشد. 
حتی می‌توان گفت ظاهر انسان دست‌اندرکار نقش‌زنی بر باطن او است به‌طوری که بسیاری از حالات باطنی سایه‌اند و دست و پا و نگاه و صدای افراد صاحب سایه‌ می‌باشند. از این‌رو هرگاه نقشی بر پیکر انسان نمودار شود، شبحی با رنگ و بوی خود در باطن خواهد افکند. شگفت‌تر آن‌که حتی اگر این نقش و نگار و خط و آرم به طور تفریحی و کوتاه مدت هم باشد باز طنینی درونی خواهد داشت و اگر آن خط و نقش، منفی باشد تأثیری منفی بر روح و فطرت پاک انسان می‌گذارد و به طور ناخواسته او را به سوی ناهنجاری و هنجارشکنی می‌کشاند تا آنجا که هم «تیپ»ها هم «تیم» می‌شوند و کسانی که در ابتدا تیپ خودشان را یک سلیقه شخصی می‌دانستند رفته رفته و ناخواسته در گروه و تیمی قرار می‌گیرند که بیرون آمدن از آن شبکه و دام آنها، به آسانی ممکن نیست. 
اما کسانی که با ظاهر آراسته و متین در دانشگاه و اجتماع ظاهر می‌شوند به طور معمول با بچه‌های درسخوان و نمازخوان همراه و هم‌گروه می‌شوند. اهمیت حفظ ظاهر خوب و همراهی با خوبان در زندگی به اندازه‌ای است که امام علی‌(علیه السلام) می‌فرماید: اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده (تظاهر به بردباری کن)، چه، اندک پیش می‌آید که کسی خود را به گروهی شبیه سازد و جزو آنان نشود. [ «ان لم تکن حلیماً فتحلّم فانه قلّ من تشبّه بقوم الا اوشک ان یکون منهم». نهج البلاغه، حکمت 207.] 
و همچنین تقلید از ظاهر غیر شرعی افراد به قدری در فساد باطن مؤثر است که تشبّه به کفار و فساق یکی از گناهان بزرگ شمرده شده است. اگر ظاهر تغییر کند باطن فرد را نیز به مرور تغییر می‌دهد و در این‌صورت نیز به خاطر وجود هم‌خوانی باطن فرد با ظاهرش هیچ نوع مقاومتی در قبال تغییرات باطنی خود نمی‌کند. مسئله شبیه‌سازی علاوه بر این موجب قضاوت دیگران بر افراد می‌شود و از آنجا که این قضاوت‌ها بر اساس روال رایج عرفی از روی ظاهر افراد رخ می‌دهد لذا حتی اگر باطن ما بهتر باشد و به اصطلاح دلمان هم پاک باشد باز با قضاوت منفی اطرافیان و جامعه مواجه خواهیم شد و قضاوت دیگران نیز – حتی اگر آن را ابراز نکنند – در شکل دهی به شخصیت ما مؤثر است. نمی‌توان گفت ما برای دیگران زندگی نمی‌کنیم و قضاوت مردم برای ما مهم نیست چراکه برداشت انسان از شخصیت خود تا حدودی تابع برداشت دیگران از اوست[ به تعبیر روان‌شناسان انسان‌ها به ویژه توده عوام مردم، برداشتشان از شخصیت خود تا80 درصد تابع برداشت دیگران از آنهاست…]و اگر قضاوت عمومی نسبت به ما بد باشد ما نیز ناخودآگاه بر این تلقی صحه گذاشته و اهتمامی برای خویشتن‌داری و ابراز رفتار نیک در خود نخواهیم داشت زیرا نه خودمان چنین توقعی از خود داریم و نه جامعه چنین انتظاری از ما دارد و لذا گاهی با وجود علاقه به انجام کار نیک از آن هراس داشته و خجالت می‌کشیم که مبادا دیگران خیلی تعجب کنند و تابلو شویم! یا آن‌که دوستانمان با طعنه ما را متهم به بچه مثبت بازی نمایند!! 
تا اینجا تأثیرات ظاهر بر باطن بررسی گردید و به این نتیجه رسیدیم که اگر باطن برای ما مهم است و در سلوک دینی خود نیز به دنبال حفظ این اصل و ریشه هستیم باید به اصول و قواعد ظاهری دین پایبند باشیم. درست است که ظاهر فرع بر باطن است ولی تنها راه ساختن دل پاک و قلب سلیم عمل است و عمده اعمال صالح نیز ظاهری‌اند. 
از سوی دیگر باطن نیز در کار نقش‌آفرینی در ظاهر است[ ارتباط و تلازم ناگستنی ظاهر و باطن یک اصل دینی است همان‌طور که اصلاح و حفظ قلب سلیم نیز یک اصل است ایندو اصل هیچ تناقضی ندارند بلکه مکمل یکدیگرند. ]. هر بذری در دل بپاشید شاخ و برگ آن بر پوست خواهد نشست. پس اگر تغییری در باطن آدمی ‌رخ دهد، بر ظاهر نمودار خواهد شد و اگر تغییری در ظاهر پدید آید به جان خواهد نشست. 
بر این اساس یکی از اصول مهم تربیت، توجه به ظاهر است و اهمیت آراستگی و متانت ظاهر به گونه‌ای است که هرگاه بخواهیم تغییر و تحولی در باطن کسی پدید آوریم باید در ظاهر او تغییر ایجاد کنیم یا امکان این کار را برای خود او فراهم آوریم. 
به عبارت دیگر اگر نگاه کردن، سخن گفتن، سکوت کردن، گوش کردن، 
راه رفتن، نشستن، غدا خوردن و… به‌گونه‌ای مطلوب تنظیم شوند، احساسات و افکار و تصمیم‌گیری‌های مطلوبی در درون خواهند انگیخت. بسیاری از توصیه‌های دینی به تغییرآفرینی در ظواهر نظر دارد.[ ر.ک: نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، صص 22-77. ] 
قرآن کریم در خصوص تأثیر باطن بر ظاهر می‌فرماید: 
(((وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ )))[ حج (22)، آیه 32.] 
مؤمنین وقتی به تعظیم شعائر می‌پردازند که تقوای واقعی در دل‌های آنان محقق شده باشد و هر قدر تقوا بیشتر شود علاقه به تعظیم شعائر نیز بیشتر خواهد شد. 
از سوی دیگر عمل ظاهری ما نیز باطن ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در امیال و علاقه‌های ما مستقیم یا غیرمستقیم تحول ایجاد می‌کند. بسیاری از تزلزل‌های اعتقادی‌ یا گرایش‌های انحرافی ما منشأ عملی دارد. 
قرآن کریم می‌فرماید: 
(((ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَن کذَّبُوا بِآیاتِ الله وَ کانُوا بِها یستَهزِؤُنَ)))؛[ روم (30)، آیه 10.] 
«سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و پیوسته آن را مسخره می‌نمودند». 
بنابر آنچه گفته شد ظاهر و باطن انسان، دو جهان مستقل و جدا از هم نیستند؛ بلکه میان آن دو، ارتباطی محکم و تأثیری دوجانبه وجود دارد[ در روان‌شناسی نیز تحت عنوان تیپولوژی مطالبی در ارتباط ظاهر و باطن افراد آمده است در این علم با توجه به تیپ ظاهری و گرایشات بیرونی فرد مثل نوع رنگ و لباس و طبیعت و… مورد علاقه پی به شخصیت درونی وی می‌برند. این مسئله در علوم اجتماعی نیز مورد پذیرش جامعه شناسان است و تغییرات ظاهری در فرهنگ و رفتار عمومی را نشانی تغییر در حوزه باورها و ارزش‌های مردم می‌دانند.]. البته باطن، اساس وجود انسان را تشکیل می‌دهد. معرفت و محبت، عوامل باطنی اند که در ظاهر تأثیر می‌ گذارند. 
امام علی(علیه السلام) می‌فرمایند: 
«ما جَفّتِ الدُّموعُ اِلا لِقَسوَةِ القُلُوب وَ ما قَسَتِ القلوبُ اِلا لِکثرةِ الذّنوب»[ علل الشرائع، ج 1، ص81.]؛ «خشکی اشک چشم، نتیجه سنگ‌دلی است، و سنگ‌دلی محصولِ گنه‌کاری است». 
اینکه کسی از اشک چشم محروم می‌ شود، حالتی ظاهری است، ولی ریشه اش قساوت قلب است که یک امر باطنی است و در ظاهر و حالات جسم اثر می‌گذارد. قساوت دل نیز، ثمره گناه زیاد است که مربوط به رفتارهای ناهنجار ظاهری است. پس اگر تغییری در باطن آدمی ‌رخ دهد، بر ظاهر نمودار خواهد شد و اگر ظاهر تغییر نپذیرد باید ریشه آن را در باطن جست.[ ر.ک: همیشه بهار، ص 62.] 
و خلاصه آن‌که رعایت احکام ظاهری و تقید به ظواهر و شعائر دینی دارای آثار و فواید زیر می‌باشد: 
 

الف. آثار فردی 
 

1. موجب اصلاح باطن‌ و خودسازی و طهارت نفس می‌گردد. 
2. عامل برداشت مثبت از شخصیت خود و رعایت بیشتر تقوا می‌گردد چرا که علاوه بر ایجاد توقع رفتار نیک از منظر خود و دیگران یک تذکر دائمی نیز به خود فرد می‌دهد مانند لباس روحانیت برای طلبه. 
3. باعث جذب دوستان خوب و طرد رفیقان ناباب خواهد شد. 
 

ب. آثار اجتماعی 
 

1. جامعه را به رنگ خدا درمی‌آورد. 
2. تبلیغ دین و دعوت عملی به دین‌داری ‌است. 
3. امر به معروف عملی است و موجب الگو قرارگرفتن همان رفتار و یا پوشش برای دیگران خواهد شد. 
4. تقویت لشکر حق است چرا که هر لباس یا رفتار ظاهری پرچمی از لشکر حق یا باطل است. 
5. نشان کارآمدی نظام اسلامی در تربیت انسان تراز اسلام بوده و موجب یأس و ناامیدی دشمنان در جذب جوانان و امیدواری مسؤولان در پیشبرد هر چه بیشتر اهداف اسلام خواهد شد. 
در پایان گفتنی است که حفظ ظاهر بر اساس اصول و ضوابط دینی و توجه به آراستگی و متانت اسلامی با «ظاهرسازی» متفاوت است؛ زیرا ظاهرسازی برای خودنمایی می‌باشد و بدیهی است که بسیار نکوهیده است.

حفظ ظاهر یا ظاهرسازی!

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا