احترام به مقدسات
چرا نسبت به تعظیم شعائر و احترام به مقدسات در جامعه اصرار میشود؟!
تعظیم بهمعنای تکریم نمودن و احترام گذاشتن است و از آنجا که بخش عظیمی از دستورات عبادی دین، احترام گذاشتن و تعظیم به مقدسات و توابع آنهاست خداوند متعال در قرآن به ذکر مصادیق و مواردی از این امورِ محترم، پرداخته است. اظهار ادب و احترام به مقدسات و آثار و نشانههای دینی ریشه در فطرت انسانها دارد و به بُعد عشق و پرستشِ فطرت بازمیگردد[ فطرت چند بعد دارد: علم جویی و کشف مجهولات، زیبایی دوستی، قدرت طلبی، تنوع طلبی، معشوق طلبی و پرستش…]؛ چرا که عاشق به دنبال تحصیل کمالات معشوق است و تعظیم به معشوق و تقدیس آثار و متعلقات او در واقع تعظیم به آن فضائل است و وسیلهای برای عرض ادب و نزدیکی به اوست.
شهید مطهری(ره) در این باره میفرماید:
«حس تعالی و تقدّس حسی است اصیل در بشر و از صمیم روح بشر سرچشمه می گیرد مثل حس حقیقتخواهی (علم)، نیکیخواهی (اخلاق)، زیباییخواهی (جمال). و این خود یکی از معماهای وجود بشر است که در برابر اموری ماورای منافع محسوس و ملموس خود، یک نوع تعظیم و تکریمی دارد و سر تعظیم فرود می آورد. سرسلسله مقدسات بشر، ذات احدیت است. خداوند قدّوس است که منزّه از جمیع نقصها است…»[ مجموعه آثار، ج 17، ص 446.]
آیتالله جوادی آملی نیز در عدم منافاتِ تعظیم شعائر با توحید عبادی میفرماید:
«… یکی از نمونههای بارز و برجسته در این باب، مسئله تسبیح اسم خداست. قرآن کریم گاهی تسبیح اسمِ خدا را طرح میکند، گاهی تسبیح خود خدا را؛ گاهی(((فسَبِّح بِاسمِ رَبِّک)))[ واقعه (56)، آیه 74. ] میگوید گاهی (((سَبَّحَ لِلّهَ)))[ حدید (57)، آیه 1. ] و (((یسَبِّحُ لِلّهَ)))[ جمعه (62)، آیه 1. ]؛ گاهی (((اذکرُوا نِعمَتِی الَّتِی أَنعَمتُ عَلَیکم)))[ بقره (2)، آیه 40. ] است و گاهی (((فَاذکرُونِی أَذکرکم)))[ همان، آیه 152.]؛ ذکر نعمت به دلالت التزامی موجب ذکر منعِم میشود و ذکر اسم الله نیز باعث ذکر الله میگردد. همانطور که در تمام فرهنگها و زبانها اسامی بهاعتبار دلالت بر معنا و مصداق خارجی، کسب تعریف میکنند و اگر آن مصداق، محترم باشد، اسماء نیز محترم و متبرّک میگردند؛ تعظیم شعائر و نشانهها نیز در واقع تعظیم صاحب نشان است. اسمای لفظی پایینترین مرتبه از اسماء الله هستند و تعظیم آنها مقدمهای برای رسیدن به اسمای حقیقی است. در عین حال که این اسمای لفظی محترماند- اسمِ الله را کسی نمیتواند بیوضو حتّی ببوسد بلکه باید باوضو باشد و با لَبِ طاهر اسم الله را ببوسد… این اسم دلالت دارد بر آن معنا و مفهوم، آن مفهوم دلالت دارد بر مصداق خارج … منظور از اسم در حقیقت آن اسمی است که اگر کسی او را داشته باشد میشود اسم اعظم و با آن مُرده زنده میشود. این طور نیست کسی یک مفهوم ذهنی داشته باشد بتواند مُرده زنده کند … پس اول احترام این اسماست، بعد درک معانی اسماست، بعد رسیدن به آن مصادیق اسماء الله است، بعد به آن معلّم اسماء رسیدن است. بنابراین تعظیم شعائر الهی نیز نهایتاً سالک را به تعظیم ربّ الارباب میرساند.»[ عبدالله جوادی آملی، درس خارج تفسیر، آیات سوره حج، اسفند 89، با اندکی تلخیص و تصرف.]
همانطور که گفته شد شعائر الهی بخشی از موارد قابل احترام در دین است[ حرمات اعم از شعائر است و لذا آیه 30 سوره حج «وَ مَن یعَظِّم حُرُماتِ الله فَهُوَ خَیرٌ لَهُ عِندَ رَبِّهِ». اعم از آیه32 است که میفرماید: «و من یعظّم شعائر الله فإنّها من تقوی القلوب». ] که خداوند متعال به تعظیم آنها توصیه نموده است. تکریم شعائر از نظر شکلِ ادای احترام، خود به دو صورت کلی تقسیم میشود:
1. کیفیتی که شرع مقدس برای تعظیم شعائر تعریف نموده است
2. شکلی که عرف مردم دنیا و یا آداب و رسوم یک فرهنگ خاص برای تعظیم میپسندد.
ادای احترام به نمادهای دینی در هر دو صورت، تعظیم شعائر بوده و موجب قرب معنوی میشود چرا که اطاعت امر الهی بوده و عبادت محسوب میگردد. اینک به توضیح این دو شکل کلیِ تعظیم (شرعی و عرفی[ مقتضیات فرهنگ عمومی و تمایلات فطری انسانها.]) میپردازیم:
اَشکال مختلف تعظیم شعائر از جهت شرعی
اغلب احکام و فرائض دینی از یک منظر، یا شکلی از انحای تعظیم شعائر الهیاند؛ مانند فریضه حج که تعظیم بیت الله است و یا خود جزء شعائر الهی هستند و یا مصداقی از هر دو؛ از اینرو بهجا آوردن آن فرائض به نحو کامل، تعظیم شعائر محسوب میشود؛ مثلاً بهجا آوردن نماز در اول وقت و به جماعت، تعظیم نماز است.
همچنین درباره قربانی کردن حیوانات که در مناسک حج و مناسبتهای دیگر توصیه شده، فرمودهاند:
«هرقدر قربانی بزرگتر و سالمتر باشد تعظیم بیشتری صورت گرفته و ثواب بیشتری دارد»[ دعائم الاسلام، ج 2، ص 182 ؛ الکافی، ج 4، ص 491.].
هم قربانی کردن بهعنوان یک رفتار، از شعائر محسوب میشود که تعظیم این عمل مستحب، به انتخاب حیوان بزرگ و سالم است و هم خود آن حیوانی که برای قربانی شدن انتخاب شده است جزء شعائر است که در مناسک حج به آن «هَدی» میگویند و لذا احترام به آن نیز تعظیم شعائر است و آدابی دارد که باید رعایت گردد.
امام صادق(علیه السلام) درباره تفسیر این آیه شریفه (((لَکم فِیها مَنافِعُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی)))[ حج (22)، آیه 33.] فرمودند:
«مقصود از فیها همان حیوانی است که برای قربانی تهیه کرده است که باید آن را نیز تعظیم نماید؛ بدین صورت که هر وقت نیاز شد بر پشت آن سوار شود ولی نباید هیچگونه فشار و آزاری بر آن وارد کند و شیر آن را نیز طوری و به اندازهای بدوشد که بر حیوان هیچ ضرری وارد نشود [تا روز عید قربان و هنگام ذبح].»[ تفسیر القمی، ج 2، ص84. و در آیه شریفه از هتک حرمت به آن نیز نهی شده است:
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتُحِلُّوا شَعائِرَ الله وَ لا الشَّهرَ الحَرامَ وَ لا الهَدی وَ لا القَلائِدَ وَ لا آمِّینَ البَیتَ الحَرامَ یبتَغُونَ فَضلا مِن رَبِّهِم وَ رِضواناً»، مائده (5)، آیه 2.]
اَشکال مختلف تعظیم شعائر از جهت عُرفی
به طور طبیعی اظهار ادب و احترام به مقدسات و آثار و نشانههای دینی ریشه در فطرت انسانها دارد و طبع سلیم انسانها بهطور معمول، بیحرمتی به ارزشها، مقدسات و بزرگان را نمیپسندند. انسان علاوه بر گرایش فطری به تقدیس و تعظیم خداوند، یک میل و علاقه قلبی به تعظیم، به صورتِ حرکات و رفتارهای ظاهری نیز دارد؛ گویا به دنبال عینیتبخشی و تحقق خارجی آن تعظیم و خواستار پرستشی محسوس است. اگر این گرایش به درستی راهنمایی نشود موجب سقوط انسان به ورطه شرک و بتپرستی میگردد! در این خصوص میتوان به دو داستان از قوم بنیاسرائیل اشاره نمود:
1. قرآن میگوید آنها علیرغم اعتقاد به خدا و نبوت موسی(علیه السلام)، علاقه وافری به مناسک ظاهری در تعظیم خدای خود داشتند؛ لذا از موسی(علیه السلام) درخواست یک خدای آشکار و عبادتی ظاهری کردند:
(((وَ جاوَزنا بِبَنی إِسرائیلَ البَحرَ فَأَتَوا عَلی قَومٍ یعکفُونَ عَلی أَصنامٍ لَهُم قالُوا یا مُوسَی اجعَل لَنا إِلهاً کما لَهُم آلِهَةٌ قالَ إِنَّکم قَومٌ تَجهَلُونَ)))[ اعراف (7)، آیه 138.]؛
«و هنگامیکه فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم تا به قومی رسیدند که بر [پرستش ] بتهای خویش همت می گماشتند. گفتند: ای موسی، همانگونه که برای آنان خدایانی است، برای ما [نیز] خدایی قرار ده!..».
2. داستان سامری که او نیز از این تمایل سوء استفاده کرده و گوساله طلا را بهجای خدا ارائه داد و عبادت آن را به آنها القا نمود و کرنش و طواف دور این گوساله چنان بر کام آنها خوش آمده بوده که میگفتند:
(((قالُوا لَن نَبرَحَ عَلَیهِ عاکفینَ حَتَّی یرجِعَ إِلَینا مُوسی)))[ طه (20)، آیه 91.]؛
«گفتند: ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهیم داشت تا موسی به سوی ما بازگردد!».
بنابراین آشنایی با چگونگی تعظیم شعائر، مسئلهای است که از حساسیت و ظرافت خاصی برخوردار است و لغزش در آن موجب افراط و شرک در عبودیت، یا تفریط و هتک مقدسات میگردد. از اینرو شناخت مصادیق شعائر و منطق حاکم بر تعظیم آنها یکی از موضوعات پردامنه و مهم است.
البته خلقت انسان با این فطرت و گرایش خالی از حکمت نیست؛[ آثار و برکاتی که در لابهلای پاسخها برای شعائر ذکر میگردد بخشی از این حکمت است.] خدای متعال نیز برای آنکه انسان با این ویژگیهای فطری به ورطه شرک و بتپرستی نیفتد، ضوابطی برای این تمایلات درونی و گرایشهای فرهنگی وضع نموده که به اختصار اشاره میشود:
خداوند نمادها و نشانههایی محسوس و ظاهری برای عبادت خود قرار داد و به تعظیم و تقدیس آنها امر نمود تا انسانها سراغ بت و آتش و… نروند!
در این بخش، خداوند در بیان مصادیق شعائر، مواردِ کوچک و دور از ذهن را نیز در قرآن آورده است (((وَ البُدنَ جَعَلناها لَکم مِن شَعائِرِ اللَّهِ)))[ «و ما حیوانی را نیز که برای قربانی کردن انتخاب نمودهاید (یا حیوان قربانی شده را) از شعائر الهی قرار دادیم»، حج (22)، آیه 36.] تا کمترین حدّ از شعائر از نظر خدا مشخص گردد و مردم خودشان از طریق مقایسه و اولویت، سایر مصادیق را تشخیص دهند.[ اگر این تصریح در قرآن و روایات نبود، شاید کسی جرأت نمیکرد گوسفند را نیز مصداقی از شعائر الله بداند و تعظیم آن را- به شکلی که در شریعت وارد شده- واجب بداند. اما آیه شریفه با تعیین کمترین درجه شعائر، کار فقها و مفسرین را آسان کرده و بهترین تعریف را با ذکر این مثال ارائه نموده است.]
در تعظیم شعائر از اعتقاد به الوهیت این نمادها منع نمود.
از احترام به نمادهای خودساخته و بیخاصیتی که هیچ نقشی در تقرب ندارند منع نمود. (((مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى)))[ زمر (39)، آیه 3.].
از سجده کردن در مقابل شعائر الهی (غیر از خانه کعبه) منع نمود.
برای تعظیم به شعائر، مراتب و شرایطی قرار داد که به میزان معرفت انسان و منزلت معنوی آن شعار الهی، تغییر میکند. شاید بتوان در این خصوص به مراحل ذیل اشاره نمود:
اول. اصل علاقه قلبی به انواع شعائر دینی،
دوم. زیارت، سلام و ابراز حمایت (ویژه شعائر انسانی یعنی آنجا که شعائر از اولیای خدا هستند)،
سوم. تولی و دوستی با دوستان و دوستداران شعائر،
چهارم. تبری، لعن و دشمنی با دشمنان آنها،
پنجم. تعظیم، تقدیس و تبرّک جستن،
ششم. دعوت دیگران به تعظیم شعائر و نهی از توهین به شعائر،
هفتم. هجرت و تغییر وطن بهخاطر تعظیم بیشتر شعائر،
هشتم. جهاد با دشمنان و مخالفان شعائر،
نهم. جانفشانی در راه حفظ حریم شعائر.
بدیهی است تعظیم عرفی بر این اساس و در این چارچوب نهتنها جایز است بلکه موجب قرب و تعالی بیشتر مؤمنین خواهد شد.
اکنون به پاسخ بخش دوم سوال میپردازیم.
حکم شرعی بیتفاوتی و ترک تعظیم شعائر
بیشک کسی که به قصدِ توهین به شعائر الهی، عملی انجام دهد معصیت نموده است؛ حتی اگر آن کار نزد مردم مسلمان، توهین تلقی نشود! اما اگر کسی به یکی از شعائر تعظیم نکند، و مردم نیز این ترک احترام را توهین ندانند، این فرد ترک واجب نکرده و کار حرامی انجام نداده است. البته اگر مردم متشرع در مواردی ترکِ احترام را توهین بدانند، احترام واجب میشود و در این صورت بیتفاوتی حرام خواهد شد. گاهی بیتفاوتی افراد بهطور موردی توهین نیست ولی بهصورت جمعی و یا تکرار بسیاری از افراد، اهانت محسوب میشود. ملاک و ضابطه در این موارد این است که در برخی از شعائر همواره باید عدهای در حال ادای احترام باشند و لذا تعظیم شعائر در این موارد واجب کفایی میگردد و کیفیت و اندازه تکلیف به شرایط زمانی و مکانی و اهمیت آن علامت دینی بستگی دارد به طور مثال در فریضه حج آنقدر جمعیت زائران اهمیت دارد که اگر خلوت شود حاکم اسلامی میتواند با تشویق و حتی با الزام، عدهای را با هزینه بیتالمال راهیِ حج تمتع نماید.
احترام به مقدسات