عدم ترور ابن زیاد
چرا حضرت مسلم با اینکه براى کشتن ابن زیاد فرصتى به دست آورد، از آن سر باز زد؟
در قاموس قرآن کریم و فرهنگ متعالى و نجات بخش اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، پیروزى بر دشمن از راه ظلم و ستم، حیله و نیرنگ محکوم است؛ چنان که در یکى از جنگ هاى عصر حکومت حضرت على(علیهالسلام)، منافقان و دشمنان آن حضرت درون یک جنگل پنهان شدند. شخصى پیشنهاد آتش زدن جنگل را داد، حضرت على(علیهالسلام) براى اجتناب از ظلم و ستم فرمود: «لا اطلب النصر بالجور».[ مقتل ابى مخنف.]
حضرت مسلم نیز تربیت یافته مکتب اسلام و اهل بیت علیهم السلاماست؛ از این رو هنگامى که هانى و شریک بن اعور مریض شدند و قرار شد ابن زیاد به عیادت آنان برود، شریک به مسلم گفت: وقتى او آمد، او را به قتل رسانیده، بر دارالاماره جلوس کن! اما میزبان مسلم (یعنى هانى بن عروه) با این پیشنهاد مخالفت کرد. ابن زیاد آمد و نشست و پس از قدرى گفت و گو، بلند شد و رفت. نظیر همین
سؤال را شریک از مسلم پرسید، او فرمود: به جهت دو خصلت ابن زیاد را نکشتم: یکى به دلیل عدم رضایت هانى بن عروه که گفت نمى خواهم خون او در خانه من ریخته شود و دیگر اینکه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:
«ان الایمان قیّد الفتک و لا یفتک المؤمن»[ وقعه الطف، ص 114.]؛ «ایمان به فتک (یورش بردن، حمله ناگهانى، ترور) قید و بند زده است و مؤمن نباید مورد حمله قرار گیرد». هانى گفت: آرى! اگر او را کشته بودى، فردى فاسق، فاجر و کافرى حیله گر را کشته بودى؛ ولى من راضى نشدم و کراهت داشتم که خون او در خانه من ریخته شود.[ ابو جعفر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 271.]
عدم ترور ابن زیاد