وهابیت و اخوان المسلمین؟
با سلام و احترام،اگر منظور شما تفاوت وهابیت با اخوان المسلمین (که حزب عدالت و توسعه ترکیه خود را منتسب به آن می داند) باشد، بایستی در این زمینه گفت: اخوان المسلمین که در سال ۱۹۲۸ در مصر به دست «حسن البنا»پایه گذاری شده، از یک سو اندیشه های سلفی گرایانه را در خود دارد و از سوی دیگر می کوشد روش انقلابی و استعمار ستیز را زنده کند. فلسفه وجودی اخوان را باید در شرایط و فضای حاکم بر آن زمان جهان اسلام بررسی کرد.
با سلام و احترام،اگر منظور شما تفاوت وهابیت با اخوان المسلمین (که حزب عدالت و توسعه ترکیه خود را منتسب به آن می داند) باشد، بایستی در این زمینه گفت: اخوان المسلمین که در سال 1928 در مصر به دست «حسن البنا»پایه گذاری شده، از یک سو اندیشه های سلفی گرایانه را در خود دارد و از سوی دیگر می کوشد روش انقلابی و استعمار ستیز را زنده کند. فلسفه وجودی اخوان را باید در شرایط و فضای حاکم بر آن زمان جهان اسلام بررسی کرد. به گفته حسن البنا، در این دوره، از یک سو احزاب موجود در مصر رویکردی کاملاً لیبرالی و ملی گرایانه داشتند از سوی دیگر، گرایش های ضد دینی ناشی از انقلاب «کمال مصطفی» در ترکیه، بر فضای دانشگاهی و روشن فکرانه مصر سایه افکنده بود. در چنین شرایطی، جنبش اخوان المسلمین مصر فعالیت خود را آغاز کرد. ویژگی این جنبش، گستردگی و فراگیری آن است؛ به گونه ای که این اندیشه در سایر کشورهای اسلامی نیز به شدت تأثیر گذاشت و در بسیاری از کشور های اسلامی فعال شد. البته ماهیت و روش فعالیت شاخه های اخوان در کشورهای مختلف تفاوت های بسیاری با هم داشت. اما آن چه رشد جنبش اخوان را سرعت بخشید، در گیری های اعراب و اسرائیل بود. هر چه ناکامی های کشورهای اسلامی در برابر زیاده خواهی های اسرائیل بیش تر می شد، نفوذ و رشد جنبش اخوان نیز گسترش می یافت. به همین علت، اوج رشد و بالندگی اخوان را می توان پس از شکست سنگین ارتش ها عرب در سال 1967 – که با شعار ناسیونالیسم عربی به جنگ اسرائیل رفته بودند- دید. اخوانی ها جنگ اعراب و اسرائیل را جنگ اسلام و یهود، و علت شکست اعراب را دوری از اسلام می دانستند. ماهیت سلفی گری اخوان، ماهیتی دینی است، نه فرقه گرایانه؛ یهود ستیز است، نه مسلمان ستیز. ارکان اندیشه اخوان را می توان در گزاره های زیر که در منشورشان آمده است، خلاصه کرد. 1 ـ اسلام نظامی جامع و متکامل بالذات است و واپسین مسیر زندگی، در همه حوزه های آن است. 2 ـ اسلام از دل دو منبع بر آمده و بر آن ها استوار است: کتاب و سنت نبوی 3ـ اسلام بر همه زمان ها و مکان ها انطباق پذیر است. چنین نگرشی کاملاً در تضاد با سلفی گری وهابی است. این نوع نگاه، مرجعیت سلف را به عنوان منبع تشریع بر نمی تابد و به دخالت عناصر زمان و مکان در اجتهاد اعتقاد دارد. اخوان دشمنان خود را سایر فرقه های اسلامی نمی پندارد؛ بلکه لبه تیز دشمنی آنان به سوی دشمنان خارجی نشانه رفته است. اخوان المسلمین هر چند در دوران رهبری حسن البنا روشی مسالمت آمیز و اصلاحی داشت، پس از کشته شدن او، در عصر «سید قطب»، حالتی انقلابی به خود گرفت. سید قطب با بهره برداری از مفهوم جاهلیتی که از «سید ابو الاعلی مودودی» وام گرفته بود، جهان را یک سره قلمرو جاهلیت اعلام کرد. حرکت هایی مانند حزب جهاد و نظریه پردازانی همانند «عبدالسلام فرج»، اخوانی ها را تهاجمی تر و انقلابی تر کردند تا به ترور انور سادات انجامید. مقایسه تطبیقی سلفی گری وهابی و سلفی گری اخوان المسلمین هر چند به جریان های اسلام گرا مثل اخوان المسلمین نیز سلفی گفته می شود، با نگاهی گذرا به سادگی می توان تفاوت بنیادین سلفی گری وهابی را با سلفی گری اخوان السلمینی مشاهده کرد. سلفی گری وهابی ماهیتی تکفیری و رویکرد اعتقادی دارد؛ در حالی ک سلفی گری اخوانی رویکردی سیاسی دارد و در واکنش به شرایط اجتماعی- سیاسی زمانه شکل گرفته است. سلفی گری اخوانی بازگشت به اسلام را در برابر مبارزه با دشمنان اسلام مانند یهود و آمریکا مطرح کرد و علت های شکست مسلمانان را دوری از ارزش ها و دین دانست؛ در حالی که سلفی گری و گذشته گرایی وهابیت، در راستای تکفیر مسلمانان به کار می رود و آتش فرقه گرایی و ستیزه جویی های داخلی را شعله ور می کند. سلفی گری وهابی شرایط زمان و مکان را در اندیشه های خود لحاظ نمی کند؛ ارتجاع و گذشته گرایی بر تمامی اندیشه های آنان سایه افکنده است؛ عقل و فهم صحابه و تابعین را بر عقل و فهم اندیشمندان قرن های بعدی مقدم می داند و قدرت تعقل و تفهم خود را تعطیل می کند؛ در حالی که در نگاه سلفی گری اخوانی، عقل و فهم اندیشمندان قرن های بعدی هرگز به طور مطلق طرد نمی شود. نکته دیگر این که، سلفی گری اخوانی، هر چند در دوره سید قطب رادیکال می شود، به شعله ور شدن آتش تفرقه میان مسلمانان نمی انجامد و هدفش مبارزه با سکولاریسم، لیبرالیسم و اندیشه غربی در حوزه فرهنگ و سیاست، و استیلای غیر مسلمانان به ویژه یهودیان است؛ در حالی که سلفی گری وهابی این گونه نیست. در بعد عقاید نیز رشید رضا(از اندیشمندان اخوانی)، هر چند تا حدودی به اندیشه سلفی گری وهابی نزدیک شد، در برابر حوادث تاریخ اسلام، همچون سلفیان وهابی، چشم ها را نبست و به یاری قدرت تحلیل، به نقد صحابه و تابعین پرداخت و با این که خلافت معتقد بود، در تعریف مرزهای آن، در زمره نظریه پردازان جدید خلافت قرار می گیرد. چنان که می بینیم، سلفی گری اخوانی را به هیچ رو نمی توان هم ردیف سلفی گری وهابی گذاشت و این دو، در مبانی، هدف ها و روش ها کاملاً با یک دیگر متفاوتند.(منبع: سلفی گری و وهابیت، سید علیزاده موسوی، انتشارات آوای منجی، سال 1391) اما از نظر تشکیلاتی و حکومتی، روابط عربستان سعودی با ترکیه، خصوصا در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه با فراز و نشیبهای متعددی روبرو بوده است، در مواقعی به دلایل داشتن منافع مشترک روابط تنگاتنگی داشته اند و در زمانهایی نیز به دلیل داشتن تضاد منافع، روابطشان به سردی گراییده است.
وهابیت و اخوان المسلمین؟