دین و اندیشه

عقل زنان در قرآن

پرسش و پاسخ

با عرض سلام و احترام. ببخشید در دانشگاه راجع به ناقص العقل بودن زنان صحبت شد و من با استفاده از ایه ی ۱۹۵ ال عمران که استاد قرائتی فرمودند عنوان کردم که زنان جز اولی الباب هستند. الان دوستان با استفاده از این متن این استناد را زیر سوال بردند. میشه خواهش کنم در جواب دادن به من کمک کنید؟ با تشکر و احتراماستدلال من:در ایات ۱۹۱ تا ۱۹۴ ال عمران اولی الالباب توصیف میشوند و در ایه ۱۹۵ خداوند به دعاهای انان اجابت می فرماید و خطاب به انان می فرماید من عمل هیچ کدام از شما(اولی لباب) چه مرد چه زن را ضایع نمیکنم.مثالی که عرض کردم برای توضیح این بود که یک حدیث یا ایه به تنهایی نمی تواند مورد استناد قرار بگیرد بلکه باید با توجه به ایات دیگر و شان نزول تفسیر شوند.استدلال دوستان:
در مورد این آیه هم که خیلی جالب هست؛
شان نزول این آیه به این صورته که :

آیات پیشین درباره صاحبان عقل و خرد، و نتیجه اعمال آنها مى باشد و شروع آیه با فاء تفریع روشنترین دلیل این پیوند است ، با این حال شاءن نزولهایى براى آیه در روایات و کلمات مفسران آمده است که البته منافاتى با پیوستگى آیه با آیات قبل ندارد.
از جمله نقل شده است که ام سلمه (یکى از همسران رسول خدا) خدمت پیامبر صلى اللّه علیه و آله عرض کرد: در قرآن از جهاد و هجرت و فداکارى مردان ، فراوان بحث شده ،
شده ، آیا زنان هم در این قسمت سهمى دارند؟
آیه فوق نازل شد و به این سؤ ال پاسخ گفت .
و نیز نقل شده که على (علیه السلام ) هنگامى که با فواطم (فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر پیامبر و فاطمه دختر زبیر) از مکه بمدینه هجرت کرد، و ام ایمن یکى دیگر از زنان با ایمان در بین راه نیز به آنها پیوست ، آیه فوق نازل گردید.

منبع:
http://zekr.tebyan.net/#SourehID=۳&Aye=۱۹۵&pi=۰&PageID=۷۶&TabIndex=۲

بنابراین و باتوجه به اینکه میدانیم آیات قرآن و ترتیب و کنارهم قرار گرفتن سوره ها هم بعد از فوت پیامبر اسلام بوده است ؛ استدلال به توالی و ارتباط این آیات آنچنان مستحکم نیست

1. با استفاده از این ایات نمی توان گفت زنان اولو الباب هستند بلکه باید گفت هر کس چه مرد و چه زن که ویژگیهای یاد شده در ایات 191 تا 194 سوره آل عمران را داشته باشند از اولی الباب محسوب می شود .2. به نظر می رسد راه حل چندان مناسبی برای پاسخ به این شبهه انتخاب نکرده اید و استدلال شما چندان واضح و روشن نیست . پاسخ روشن و قانع کننده ای که در مورد شبهه نقصان عقل زنان می توان داد این است :یکی از شبهاتی که از دیر باز، حول محور زن و شخصیت وی مطرح بوده، شبهه نقصان عقل زن می باشد . این شبهه آن چنان فراگیر گردیده که از بین خود زنان نیز موافقانی پیدا نموده است . بدین معنا که این شبهه برای برخی از زنان هم که از آگاهی کافی برخوردار نیستند، قابل پذیرش شده است .مطلبی که ذکر آن ضروری می باشد این است که این شبهه را عده ای یا از روی ناآگاهی و یا به عمد، از خطبه معروف امیرالمؤمنین ( علیه السلام) برداشت نموده و در جامعه گسترش داده اند . در قسمتی از این خطبه که پس از جنگ جمل ایراد شده، چنین آمده است:
«معاشر الناس! ان النساء … نواقص العقول … و اما نقصان عقولهن فشهادة امراتین کشهادة الرجل الواحد …» (1)
این خطبه که در نگاه بدوی در نکوهش زنان ایراد شده است، در جوامع علمی و دانشگاهی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و نظرات مختلفی پیرامون آن ابراز شده است . پرسشی که در این زمینه وجود دارد، این است که آیا زنان واقعا عقلشان کم است و در مقایسه با مردان، قوه درک و فهم شان ناقص است؟
و آیا این مطلب با آیات قرآنی که زن و مرد را در مساله تفکر و خرد، به یک اندازه مسؤول دانسته، تناقضی ندارد؟
برای پاسخ به این سؤال و بسیاری پرسش های دیگر، پرداختن به نکاتی چند، قابل اهمیت می نماید:
معانی عقل
راغب در «مفردات » می فرماید: «اصل عقل، امساک، نگهداری و منع چیزی است . عقل به دو چیز گفته می شود: نخست به قوه ای که آماده قبول دانش است و این همان چیزی است که اگر در انسان نباشد، تکلیف از او برداشته می شود و در احادیث از این عقل تمجید شده است . و دوم به علمی که انسان بوسیله این قوه کسب می کند، عقل می گویند و این همان چیزی است که قرآن کافران را به خاطر تعقل نکردن، مذمت کرده است .» (2)
ابن منظور در «لسان العرب » می نویسد:
«عقل، مخالف حمق است، و گفته شده عاقل کسی است که نفس خود را حبس کرده و آن را از هوی و هوس دور نگه داشته است … و عقل را عقل نامیده اند، چون صاحبش را از افتادن در مهلکه ها دور نگه می دارد و گفته شده که عقل وسیله ای است که انسان را از سایر حیوانات جدا می کند .» (3)
معنای عقل در آیات و روایات
آن چه از آیات قرآنی و روایات معصومین ( علیهم السلام) برمی آید، این است که عقل، چیزی است که انسان به وسیله آن حق را فهمیده و به آن عمل می نماید . پس در فرهنگ دین آن که درست درک نمی کند، عاقل نیست و کسی که درک می کند و عالم است، ولی به علمش عمل نمی کند نیز عاقل نیست .
هنگامی که خداوند در قرآن کافران را سرزنش می کند، به این دلیل است که آنان تعقل نمی کنند و درک صحیحی از حق و حقیقت ندارند، و آن گاه که عالمان بی عمل را مورد نکوهش قرار می دهد، از کاستی و عدم تعقل آنان یاد می کند .
در اینجا، به عنوان نمونه، به دو آیه اشاره می نماییم: «ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا» ; (4) آیا می پنداری که بیشتر آن ها می شنوند یا تعقل می کنند، اما آن ها جز مانند حیوانات نیستند، بلکه از آن ها گمراه ترند .
– «اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون » ; (5) آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید، اما خودتان را فراموش می نمایید . با این که شما کتاب را می خوانید، آیا نمی اندیشید؟
همچنین از جمیع روایاتی که در مورد عقل نقل گردیده است، استفاده می گردد که مراد از عقل، همان قوه تشخیص و ادراک و وادار کننده انسان به نیکی و بازدارنده او از شر و فساد است .
امام جعفر صادق ( علیه السلام) می فرمایند: «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان » ; (6) عقل چیزی است که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت به واسطه آن به دست آید .
انواع عقل
1 – عقل نظری: مراد از عقل نظری، قوه ای است که متکفل درک انسان از جهان واقع است .
2 – عقل عملی: عقل عملی به معنای درک حسن و قبح اشیاء است . به عبارت دیگر، به کمک عقل عملی می توان خیر را از شر تشخیص داد .
3 – عقل ابزاری: قدرت برنامه ریزی برای رسیدن به هدف مطلوب را عقل ابزاری یا عقل معاش می گویند .
در عقل عملی و نظری، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست و هر دو به یکسان از این دو نوع عقل بهره ورند . اگر تفاوتی بین زن و مرد از نظر عقلی باشد، در مورد عقل ابزاری است . که این خود نیز جای بسی تامل دارد; چرا که زنان بسیاری هستند که در عقل ابزاری نیز، بر مردان پیشقدم اند .
علاوه بر آن، عقل ابزاری، مایه تقرب به خدا نیست; زیرا این عقل بیشتر مربوط به امور اجرایی و مسائل سیاسی می شود . و این نشانه آن نیست که اگر کسی در مسائل مدیریتی سیاسی، اقتصادی، علمی و … عقل بیشتر و قوه درک وسیعتری داشت، به خدا نزدیک تر است .
علامه جوادی آملی در این باره می فرمایند: «آن عقلی که ممکن است در مرد بیش از زن باشد، عقل علوم سیاست و کارهای اجرایی است و اگر کسی در مسائل سیاسی و اجرایی عاقل تر و خردمندتر بود، نشانه آن نیست که به خدا نزدیک تر است . چه بسا همین هوش سیاسی یا علمی او را به جهنم بکشاند . چه بسا مردی در علوم اجرایی بهتر از زن بفهمد، اما توان تعدیل و عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد .» (7)
البته در مورد نقصان عقل زن و خطبه 80 امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام)، دیدگاه ها و نظرات مختلفی بیان شده است که در این مجال به برخی از آنان می پردازیم:
نظریه اول: منظور از «نواقص العقول » در خطبه، فرد خاصی است که در جنگ جمل حضور داشته و مسبب این غائله بوده است . (8)
نقد و بررسی:
این دیدگاه به چند دلیل درست به نظر نمی رسد: اولا: روایت نهج البلاغه، مشتمل بر تعلیل عام و ضمیر جمع مؤنث است، لذا نمی توان آن را بر شخص خاص حمل کرد .
ثانیا: حضرت علی ( علیه السلام) مقامش اولی از این است که اقدامات فتنه گرانه یک فرد را بهانه ای برای بیان یک حکم عام کرده باشد .
ثالثا: درباره نقصان عقل زن، روایات دیگری نیز وارد گردیده و این منحصر به نهج البلاغه نیست . (9)
نظریه دوم: منظور از نقصان عقل، کاستی تعقل است، نه کمبود قوه عقل .
به این ترتیب که مرد و زن در بهره مندی از قوه عقل یکسان هستند، اما به دلیل غلبه احساسات و عواطف مادری و همسری در زن، جنبه تعقل زن در مقایسه با مرد کمتر است . و احساسات قوی زنانه در بهره گیری از عقل، گاه به مثابه مانع عمل می کند . (10)
نقد و بررسی:
هر چند این نظریه تا حدودی قابل پذیرش است، اما نمی تواند دلیل تام باشد، زیرا آیات فراوانی وجود دارد که در جنبه تعقل، مرد و زن را به یک اندازه مسؤول می داند . (11) و خطابات شارع مقدس در این زمینه نسبت به زن و مرد مساوی است .
نظریه سوم: نقص عقل در زنان پدیده ای اجتماعی و فرهنگی است; نه پدیده ای تکوینی . (12)
توضیح این که نقص عقل زنان، در کلام امام علی ( علیه السلام)، پدیده ای مربوط به شرایط خاص اجتماعی است . صاحبان این دیدگاه معتقدند که مردان در به وجود آوردن محیط نامناسب برای رشد عقلی زنان نقش داشته اند . لذا با تغییر شرایط اجتماعی می توان این کاستی را جبران کرد .
نقد و بررسی:
اولا: اگر بپذیریم که زن و مرد اختلاف استعدادی ندارند و تفاوت عقلی میان دو جنس به تاثیرات اجتماعی باز می گردد، شریعت اسلام باید راهی برای اصلاح این حالت و ارتقای زنان به وضعیتی برابر با مردان پیشنهاد می کرد، نه آن که با احکام و مقررات خود بر استمرار این وضعیت صحه گذارد .
علامه طباطبایی در مخالفت با این دیدگاه می فرماید: «از اشکالاتی که متوجه این رای است، آن است که اجتماع از قدیمی ترین عهد پیدایشش، به تاخر زن از مرد، در برخی امور قضاوت کرده است و اگر طبیعت مرد و زن مساوی بود، خلاف این حکم دست کم در برخی زمان ها ظاهر می شد . مؤید این اشکال آن است که تمدن غرب با تمام عنایتی که بر پیش بردن زن دارد، نتوانسته مرد و زن را مساوی کند و پیوسته نتیجه سنجش ها موافق نظر اسلام در تقدم مردان بر زنان در امر حکومت و قضاوت و جنگ است .» (13)
ثانیا: نقصان آگاهی های اجتماعی و آشنا نبودن به پیچیدگی روابط اجتماعی، غیر از نقصان عقل است و نمی توان این دو را مترادف هم دانست; چرا که این مطلب، تنها نشان دهنده نقصان اطلاعات اجتماعی زن است، نه نقصان عقل و تعقل .
در زمینه نقصان عقول زنان، دیدگاه های مختلف دیگری نیز وجود دارد که ایرادهایی بر آن ها وارد است . و ما به همین مقدار بسنده می نماییم .
حال باید دید دیدگاه صحیح و قابل قبول در این باب چیست؟
در شرع مقدس، عقل حداقل دو کاربرد دارد:
الف: به معنی فهم و ادراک: (14) که در این جنبه، زن و مرد اشتراک دارند و حکمت پروردگار ایجاب می کند که این گونه باشد; زیرا چنان که گذشت، خداوند در آیات متعددی زن و مرد را به یک اندازه به تعقل و فهمیدن، دعوت می نماید . و اگر زنان از فهم و درک کمتری نسبت به مردان برخوردار بودند، این خطابات نسبت به زنان لغو بود; زیرا خداوند آن ها را به چیزی موظف کرده که در اختیار آنان نیست، و مسلم است که خدای حکیم از لغوگویی منزه است .
بنابراین، زن و مرد در این جنبه هیچ تفاوتی ندارند .
ب) تدبیر و مدیریت:
یکی از جنبه های عقل، تدبیر و اندیشه در امور مدیریتی است . و این همان جنبه و کاربردی است که در فرمایش حضرت علی ( علیه السلام) از نقص و ضعف آن سخن به میان آمده است; چرا که به جهت مصالحی، جنبه تدبیری عقل در زنان ضعیف تر است . به همین دلیل، بعضی امور مثل سرپرستی خانه به مرد واگذار شده است . که از میان این مصالح، می توان به قوی بودن احساسات و عواطف در زنان اشاره کرد . و این نه تنها کاهش ارزشی نیست، بلکه خود، امتیازی بزرگ برای زنان به شمار می آید; چرا که همین عواطف رقیق زنانه است که در بسیاری موارد، از جنایات و فجایع، جلوگیری نموده است .
علاوه بر آن، پشت سر هر مرد بزرگی، مهر و عطوفت مادری دلسوز یا همسری مهربان قرار گرفته است، که اگر چنین نبود، جرم و جنایت دنیا را فرا می گرفت و انواع بیماری های روحی، روانی و اخلاقی در جهان عمومیت پیدا می کرد .
دلیل شهادت دو زن:
در مورد این که چرا زن به تنهایی نمی تواند شهادت بدهد و شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است؟ باید بگوییم که بین رؤیت وقایع بین زن و مرد هیچ تفاوتی نیست، چون هر دو از این حس به طور مساوی برخوردارند، و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد .
اما به دلیل این که محل محاکمه و دادگاه محل تشنج، التهاب و درگیری است و زن نیز دارای احساسات و عواطف رقیق می باشد، به راحتی می توان، با اندکی گریه، قسم خوردن، احساسات او را تحریک نمود . لذا شارع مقدس شهادت یک زن را کافی ندانسته و برای این که زن دچار تحریک عواطف و در نتیجه، بیراهه رفتن در امر شهادت نشود، مکمل دیگری بر او از جنس خودش قرار داده است تا این خلا جبران شود .
به همین علت، آن گاه که حضرت علی ( علیه السلام) می فرماید: «ان النساء نواقص العقول » ، دلیل آن را نیز بیان نموده و شهادت دو زن که مساوی با شهادت یک مرد است را منشا این نقصان می داند .
و همان گونه که آمد، این نقصان از ارزش زنان هیچ نمی کاهد . همان گونه که نقص مرد در زمینه سهم در دستگاه خلقت، نقص ارزشی برای او محسوب نمی گردد; زیرا همان گونه که می دانیم، سهم مرد در ایجاد و رویاندن بذر انسانی بسیار کمتر از زنان است; چرا که زن در دستگاه خلقت، با تمام موجودیتش، در اجرای فرمان الهی، انسانی را در بطن خویش می پروراند و در این زمینه بر مرد برتری دارد .
بنابراین، معنای «نقص عقل » در فرمایش حضرت علی ( علیه السلام)، «ضعیف بودن جنبه تدبیری عقل در زنان می باشد» و این هیچ ربطی به فضیلت یا عدم فضیلت زن و مرد ندارد، بلکه ضعیف بودن این جنبه در زنان، در مقابل با قوی بودن احساسات و عواطف در آن ها یک فضیلت به حساب می آید . و اگر مرد در این جنبه قوی تر از زن است، در مقابل از عاطفه و احساس کمتری برخوردار است . لذا هیچ کدام از این ها معیار برتری زن بر مرد یا مرد بر زن نیست .
پی نوشت ها:
1 – خطبه 80، نهج البلاغه .
2 – راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده عقل .
3 – ابن منظور; لسان العرب، ج 9، ص 326 .
4 – فرقان/44 .
5 – بقره/44 .
6 – اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل، ص 12 و 11 .
7 – آیت الله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 251 .
8 – نصرت الله جمالی، زن در نهج البلاغه، ص 19 .
9 – ر . ک: من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 391 و ر . ک: وسائل الشیعه، ج 2، ص 344 .
10 – ر . ک: فاطمه علایی رحمانی، زن از دیدگاه نهج البلاغه، ص 118 و 117 .
11 – زخرف/3، بقره/164 و 171، حدید/17، یونس/100، انفال/22، ملک/10 و … .
12 – قاسم امین، تحریر المرئه، ص 17 و مهدی مهریزی، زن، ص 44 .
13 – علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 2، ص 389 .
14 – ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 326 .
منبع : شمیم یاس – فروردین 1383، شماره 13 – شبهه نقصان عقل زن

عقل زنان در قرآن

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا