بخش سوم : اختلالات خلقى
افسردگى، علل و درمان آن
پرسش ۲۵ . مدتى است احساس غمگینى شدید مى کنم و نگرانم که نکند افسرده شده ام. لطفاً کمى درباره افسردگى توضیح دهید و بگویید چرا انسان مبتلا به افسردگى مى شود؟
پرسش 25 . مدتى است احساس غمگینى شدید مى کنم و نگرانم که نکند افسرده شده ام. لطفاً کمى درباره افسردگى توضیح دهید و بگویید چرا انسان مبتلا به افسردگى مى شود؟
«افسردگى» از اختلالات خلقى محسوب مى شود که شیوع آن حدود 15 درصد در طول عمر، و براى زنان تا 25 درصد نیز گزارش شده است[1]. افرادى که به افسردگى مبتلا مى شوند، در واقع عواطف و هیجانات آنها دچار اختلال مى شود و قادر به ابراز هیجانات و عواطف خود نیستند. اگر کسى پنج تا (یا بیشتر) از علایم زیر را در یک دوره یک هفته اى داشته باشد، دچار افسردگى اساسى شده است؛ البته به شرط این که این علایم ناشى از یک بیمارى جسمانى نباشد:
1. خُلق افسرده در اکثر مواقع روز (مثل احساس غمگینى و پوچى) ؛
2. کاهش قابل توجهى در علاقه یا احساس به فعالیت هاى روزمرّه (تقریباً در همه روز) ؛
3. بى خوابى یا پرخوابى تقریباً هر روز ؛
4. احساس خستگى مفرط تقریباً هر روز ؛
5. تحریک یا کندى روانى – حرکتى تقریباً هر روز ؛
6. احساس بى ارزشى ؛
7. کاهش تمرکز و کاهش توانایى تفکر ؛
8. افکار خودکشى به صورت مکرر (البته بدون داشتن طرح خاص یا اقدام به خودکشى)[2].
علل افسردگى
علل گوناگونى، منجر به بیمارى افسردگى مى شود؛ از جمله:
1. عوامل روانى – اجتماعى ؛ مانند: رویدادهاى زندگى و استرس محیطى.
2. عوامل ژنتیکى ؛ مطالعات خانوادگى نشان مى دهد که با کم شدن میزان قرابت خانوادگى، احتمال ابتلا به اختلال خُلقى نیز کاهش مى یابد. همچنین اگر یکى از والدین مبتلا به اختلال افسردگى است، 25 درصد شانس ابتلا به اختلال خُلقى در فرزندان وجود دارد. و اگر پدر و مادر هر دو افسرده باشند، شانس بچه ها براى ابتلا به افسردگى 50 تا 75 درصد افزایش مى یابد.
3. عوامل زیست شناختى ؛ نوسان در پیک هاى عصبى – به ویژه دو ناقل عصبى به نام هاى نوراپى نفرین[3] و سروتونین[4] – نقش مؤثرى در اختلالات خلقى دارند[5].
گفتنى است همه انسان ها نوسانات خلقى و غمگینى را در زندگى تجربه مى کنند و نباید به محض غمگینى، احساس کنند که به اختلال افسردگى مبتلا شده اند. فقط در صورتى مى توان برچسب افسردگى را به کسى زد که حداقل پنج علامت از نشانه هاى ذکر شده، به صورت مستمر در او مشاهده شود.
دل مردگى
پرسش 26 . مدتى است دچار کسالت و دلمردگى شده ام. انگیزه براى انجام هیچ کارى را ندارم، آرامش روحى ندارم ؛ همیشه نگرانم ؛ براى رهایى از این حالت و براى رسیدن به آرامش روحى و کاستن افسردگى و سردرگمى چه باید کرد؟
همه ما گاهى غمگینى، دلمردگى و کسالت روحى را در زندگى تجربه مى کنیم و شاید یکى از رموز نهفته در نظام آفرینش، براى بهره مندى و لذّت بردن بیشتر از لحظات زندگى، همین تجربه هاى ناخوشایند و کسالت هاى روحى باشد.
همان طور که بیمارى یک امرى ناخوشایند براى تمام انسان هاست امّا براى پى بردن به ارزش سلامتى و استفاده لذتبخش از تندرستى و قدردانى و سپاسگزارى از آفریننده همه زیبایى ها، تذکر بسیار مهمى است به انسان به عبارت دیگر براى پى بردن به ارزش هر نعمتى، ابتلا به فقدان آن، بهترین هشدار دهنده و مناسب ترین وسیله براى بیدارى انسان و استفاده بهینه از نعمت هاى الهى است. بنابراین بیمارى و کسالت نیز یک نعمت است و اگر نگاه ما به زندگى و حوادث آن این گونه باشد، به طور کلى همه چیز عوض خواهد شد و همه فشارهاى روحى و افسردگى ها تبدیل به نشاط و شادابى مى شود.
مشکل اساسى و محور همه پریشانى هایى که بر زندگى شما سایه افکنده و همه چیز را تیره و تار و سیاه مى بینید، نگرش منفى به زندگى، محیط اطراف و مهمتر از همه نسبت به «خود» است. شما همواره روح و روان خود را آماج تیرهاى سهمگین تفکرات منفى و زیر بمباران منفى نگرى هاى خود قرار داده اید و طبیعى است که نتیجه این بمباران، چیزى جز تخریب روحیه و از دست دادن نشاط و ابتلا به افسردگى و پریشانى نیست. پرسش این است که چرا خود را بدون دلیل متهم مى کنید؟! چرا دنیا و زندگى در آن را براى خود، زندان تصور مى کنید؟! چرا خود را سردرگم و گرفتار در پیچ و خم هاى زندگى مى کنید؟! چرا خود را در بن بست تفکرات منفى قرار داده، آیه یأس مى خوانید؟!
همه این سردرگمى ها، بن بست ها، ناامیدى ها، خستگى هاى روحى و بالاخره افسردگى ها، ناشى از همین منفى بافى هایى است که شاید از دوران نوجوانى، به صورت ناخودآگاه به دام آن گرفتار شده اید!
به هر حال براى رفع مشکل شما، راه کارهایى ارائه مى شود که امیدواریم ضمن به کارگیرى آنها، به صورت جدى شاهد سلامتى و بهبود وضعیت وقتى شما باشیم:
1. اجتناب از تنهایى؛ بکوشید به جز مواقعى که ضرورت دارد، در تنهایى قرار نگیرید.
2. با افکار منفى خود مقابله کنید؛ یعنى، هر وقت این افکار به شما هجوم آورد. به هر صورت ممکن خود را از چنبره آن نجات دهید؛ براى مثال خود را به کارى مانند مطالعه یا هر کار دیگرى که امکان انجام آن براى شما هست، مشغول کنید و نگذارید ذهن شما جولانگاه افکار منفى باشد.
3. به جنبه هاى مثبت خود فکر کنید و بکوشید آنها را در یک برگه اى به صورت فهرست، لیست کنید.
4. به جاى اینکه به کمبودها، عیب ها و ناکامى هاى خود بیندیشید؛ به موفقیت ها و آن امکاناتى که در زندگى از آن بهرمند بوده و هستید فکر کنید. به عبارت دیگر امکانات و شرایط زندگى ما مانند یک لیوانى است که بخشى از آن پُر است و بخشى خالى؛ به آن بخش پُر فکر کنید و از آن بهره ببرید و غصه آن نیمه خالى را نخورید. فرصت هاى زندگى را مغتنم بشمرید و از آنچه در آینده پیش خواهد آمد، نگران نباشید.
5. با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، و متدین و در عین حال مثبت نگر معاشرت کنید و از افرادى که همیشه وقتى با آنها مواجه مى شوید از زندگى شکایت مى کنند، دورى گزینید.
6. ورزش را جزء ضرورى ترین فعالیت هاى خود قرار داده هر روز حداقل نیم تا یک ساعت ورزش کنید.
7. هر چه مى توانید قرآن بخوانید و از دعاهاى اهل بیت علیهم السلام بهره بگیرید: «فَاقْرَؤا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ»[6] البته قرآن را با تأنى و توجه به معنا تلاوت کنید.
8. از بیکارى و بى برنامگى بپرهیزید و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر کنید.
9. براى برنامه ریزى اوقات شبانه روزى، حتماً با مشاور گفت و گو کنید یا از دوستان موفق خود کمک بگیرید.
10. به تغذیه خود – به خصوص صبحانه – اهمیت بدهید و هیچ گاه بدون خوردن صبحانه، مشغول تحصیل یا مطالعه نشوید.
11. هر وقت احساس دلتنگى مى کنید، حدود ده دقیقه دوش آب ولرم بگیرید و در صورت امکان شنا کنید.
12. به مسائل معنوى – به ویژه نماز اول وقت – اهمیت فوق العاده بدهید.
13. با توسل به اهل بیت علیهم السلام از آنها بخواهید که شما را کمک کنند و همواره امیدوار به لطف و رحمت خدا باشید.
بى انگیزگى
پرسش 27 . مدتى است نسبت به همه چیز بى احساس شده ام و شوق تلاش و کوشش و مطالعه ندارم. دوست دارم سرتاسر وجودم کار و تلاش و مطالعه شود ؛ لطفاً مرا راهنمایى کنید.
این حالت اگر به صورت موقتى باشد، جاى نگرانى نیست. معمولاً بیشتر افراد گاهى بى نشاط و احساس خستگى و غم و اندوه مى کنند. اما اگر این حالت ها استمرار دارد، مى تواند نشانه اى براى بعضى از مشکلات باشد. البته این مشکلات هم جاى نگرانى ندارد و مى توان با برخورد منطقى و علمى و استفاده از مشاوران مجرّب بر آنها فایق آمد.
به نظر مى رسد یکى از علل خستگى شما مى تواند، یکنواختى زندگى، کار مستمر بدون تفریح و بدون تنوع، در نوع فعالیت هاى روزمره باشد ؛ لذا باید هر از چند گاهى یک تغییر و تحول در زندگى خود ایجاد کنید.
براى مثال در صورت امکان، به مسافرت هاى کوتاه مدت بروید ؛ با افراد خوش مشرب طرح دوستى بریزید و روزانه یا به صورت هفتگى گپى دوستانه داشته باشد ؛ ورزش کنید و بالاخره تغییرى در زندگى خود ایجاد کنید تا از حالت یکنواختى بیرون آید و از عوارض آن (خستگى فکرى و کاهش کارآمدى توانایى هاى ذهنى) نجات پیدا کنید.
نکته دیگر داشتن یک برنامه منظم براى اوقات شبانه روزى است؛ بکوشید برنامه اى را تنظیم نموده و با برنامه زندگى کنید. در حد توان کار فکرى و مطالعاتى داشته باشید. هر وقت احساس خستگى کردید، مطالعه را رها کنید و به کار دیگرى بپردازید. ساعات مطالعه شما پى در پى نباشد و در بین آن لحظاتى را استراحت کنید. مطالعات خود را هدفمند کنید؛ یعنى، اول براى خود سؤال ایجاد کنید و بعد براى پاسخ به آن پرسش، به مطالعه بپردازید یا اینکه موضوعى را انتخاب نموده و براى شناخت آن مطالعه کنید. علاوه بر نکات فوق، به تذکراتى که در پى مى آیند توجه کنید و آنها را بکار گیرید:
1. بعد از 45 دقیقه مطالعه، حدود 10 تا 15 دقیقه استراحت کنید و در این فرصت نوشیدنى یا میوه اى میل کنید.
2. هرگاه خسته شدید، کتاب را براى لحظاتى کنار بگذارید و چشمان خود را چند دقیقه اى ببندید.
3. روزانه حداقل نیم ساعت ورزش کنید (ترجیحاً صبح ها).
4. هنگامى که خیلى احساس کسالت مى کنید، در صورت امکان شنا و یا دوش آب ولرم بگیرید.
5. حتماً از مواد غذایى قنددار (مانند خرما و کشمش) به ویژه در دوران امتحانات، استفاده کنید.
توجه به این نکته بایسته است که حالات روحى انسان، همواره یکسان نیست. گاهى اوقات انسان با نشاط و شاداب است و گاهى نیز غم و اندوه را تجربه مى کند ؛ از این حالات نگران نباشید. البته اگر حالت غم و اندوه و خستگى مفرط و بى حوصلگى شما، استمرار پیدا کرد ؛ حتماً به روان شناس یا روان پزشک مراجعه کنید.
اینکه نوشته اید: «مى خواهم سرتاسر وجودم کار و تلاش و مطالعه شود»؛ گرچه خواسته بدى نیست، اما باید انتظار ما از خودمان، متناسب با توانایى هایمان باشد. همچنین افراط و تفریط در هر کارى موجب مشکلاتى براى انسان مى شود؛ لذا توجه به نکات زیر ضرورى است:
1. ساعات شبانه روزى را تقسیم کنید و در این برنامه همه نیازهاى خود را مورد توجه قرار دهید. (خواب، غذا، کار و مطالعه، تفریح، عبادت و…).
2. چرخه خواب خودتان را تنظیم کنید و حداقل هفت ساعت براى خواب قرار دهید و از این میزان 85 درصد آن منحصراً در شب باشد.
3. حتماً با دیگران معاشرت داشته باشد (البته دوستان خوب و مناسب).
4. نمازها سر وقت و تا حد امکان با جماعت بخوانید.
5. تلاوت قرآن را جزء برنامه هاى خود قرار دهید و هر روز چند آیه – با توجه به معنا و به ترتیب – تلاوت کنید.
6. به اصل تدریجى بودن در زمینه رشد علمى و روحى توجه داشته باشید ؛ یعنى، بدانید که انسان کم کم و به تدریج مى تواند کمال پیدا کند و نمى تواند خیلى زود به همه کمالات دست یابد.
7. امیدوار به رحمت و مغفرت خداوند باشید و بر او توکّل کنید. بدانید که او هیچ گاه ما را تنها نگذاشته و همواره ما را مورد لطف و رحمت خود قرار مى دهد.
مهارت ارتباطى
پرسش 28 . نمى توانم محبت و دوستى ام را نشان دهم (خانواده و دوستانم) و بسیار کم حرف هستم و ارتباط با دیگران را به یاد ندارم و اگر در جمع باشم فقط با بله و خیر، به آنها جواب مى دهم، اینها مشکلات اصلى من است لطفاً راهنمایى کنید.
تقویت مهارت هاى ارتباطى
شما باید با تمرین، مهارت هاى ارتباطى را در خود تقویت کنید. برقرارى ارتباط با دیگران، یک نوع هنر است و این هنر قابل یادگیرى است؛ یعنى، همان طور که خیلى از رفتارها را با مشاهده رفتار دیگران و تمرین و تکرار آموخته ایم؛ مهارت هاى ارتباطى را نیز باید بیاموزیم و با تمرین و تکرار آنها را به عادت و ملکه تبدیل کنیم، آیا شما در سال هاى اول کودکى، مثل الان مى توانستید به راحتى غذا بخورید، لباس هاى خود را بپوشید، رانندگى کنید، مقصود خود را روى کاغذ بیاورید و بنویسید و…؟ هرگز؛ اما الان همه این مهارت ها را به راحتى و بدون اضطراب انجام مى دهید؛ بر این اساس مى توانید مهارت هاى ارتباطى را نیز یاد بگیرید. از همین الان یادگیرى این مهارت را آغاز کنید.
براى موفقیت در این کار با دقت به راه کارهاى زیر عمل کنید:
1. نخستین گام براى ایجاد ارتباط با دیگران، «جرأت ورزى» است ؛ یعنى، بدون ترس و با جرأت، باب سخن را با دیگران باز کنید. البته ابتدا کمى دشوار است ؛ مانند کسى که مى خواهد وارد استخر آب شود ؛ ولى کمى از سردى آب دلهره دارد. اما وقتى داخل آب رفت، به تدریج احساس مى کند نگرانى او یک امر واقعى نبوده و آب نه تنها ترس ندارد ؛ بلکه شنا کردن در آن، بسیار فرح بخش و لذت آور است.
2. در گام دوم کلمات «سلام و احوال پرسى» را بر زبان جارى کنید.
3. هنگام سلام کردن، بکوشید با نگاه محبت آمیز، انرژى مثبت و رابطه محبتى با طرف مقابل برقرار کنید.
4. با مشاهده رفتار و گفتار دیگران، بکوشید از تجربیات و مهارت هاى دیگران الگوبردارى کرده و از آنها استفاده کنید. البته الگو بردارى نباید منجر به تقلید کورکورانه از دیگران شود. به عبارت دیگر مهارت و فن را بیاموزید ؛ خودتان آن را اجرا کنید.
5. جملات زیبایى که براى ایجاد ارتباط مناسب است، یادداشت و آنها را تکرار کنید تا در مواقع ضرورى از آنها بهره بگیرید.
6. اگر در مراحل آغازین، دچار مشکل شدید و گاهى در ایجاد ارتباط شکست خوردید، هرگز نهراسید و مأیوس نشوید. و با جدیت تمام به ایجاد ارتباط با دیگران اهتمام بورزید تا به تدریج بر این مهارت تسلط یابید. مطمئن باشید اگر تمرین و تکرار کنید و جرأت داشته باشید و از شکست نهراسید ؛ طولى نخواهد کشید که مشکل ارتباطى شما برطرف خواهد شد و به راحتى با دیگران ارتباط عاطفى برقرار خواهید کرد.
علل فراموشى
پرسش 29 . من به تازگى دچار فراموشى شدید شده ام به طورى که نیم ساعت قبل را به یاد ندارم و همچنین خیلى افسرده هستم؟
ابتدا علل فراموشى را مرور مى کنیم و سپس عواملى که در تقویت حافظه مؤر است بیان مى گردد.
یک. علل فراموشى
یکى از نگرانى هاى شایع – به ویژه در میان دانشجویان – فراموشى است.
دانشجویان معمولاً از حافظه خود و فراموشى سریع مطلب همواره شکایت مى کنند. این نگرانى ها در زمان امتحان دو چندان مى شود و گاهى منجر به از دست دادن اعتماد به نفس مى گردد؛ چرا این نگرانى ها درباره حافظه وجود دارد؟
به طور کلى مى توان علل فراموشى را به دو دسته تقسیم کرد:
1. آسیب هاى جسمانى ؛ (مانند بعضى از بیمارى ها)، آسیب هاى مغزى (مثل بروز ضایعه اى در مغز، ضربه مغزى، سکته هاى مغزى و مسمومیت هایى که منجر به تخریب یا آسیب نورون هاى عصبى مى شود). همچنین انواع دمانس هاى مغزى، مشکلاتى از قبیل بیمارى آلزایمر را به دنبال دارد که همه این مشکلات جسمانى، مى تواند موجب کاهش کارآیى حافظه و بالاخره فراموشى شود.
2. مشکلات روحى ؛ (مانند اضطراب، افسردگى و…).
علاوه بر اینها عوامل دیگرى نیز در فراموشى نقش دارد که بیشتر در زمان حفظ و یادگیرى رخ مى دهد؛ از جمله:
الف. عدم توجه و تمرکز کافى هنگام رمز گردانى و به خاطر سپردن؛
ب. محدودیت ظرفیت حافظه؛
ج. گذشت زمان و عدم تکرار مطالب؛
د. به هم ریختگى و عدم انسجام مطالب هنگام یادگیرى؛
ه . تداخل مطالب و موضوعاتى که قبل یا بعد از یادگیرى رخ مى دهد؛
و. بى انگیزگى و بى هدفى هنگام یادگیرى و به خاطر سپردن مطالب؛
ز. مشکلات روحى هنگام یادگیرى و زمان بازیابى (مثل افکار اضطراب آمیز)؛
ح. نامناسب بودن زمان و مکان یادگیرى؛
ط. زوال مطالب در انبار حافظه؛
دو. راه هاى بهسازى حافظه
1. توجه و تمرکز کافى هنگام رمزگردانى مطالب؛
2. تکرار و تمرین مطالب حفظ شده تا از حافظه کوتاه مدت وارد حافظه بلند مدت شود؛
3. دسته بندى و سازماندهى مطالب؛
4. تقطیع مطالب هنگام حفظ کردن (براى افزایش ظرفیت حافظه، باید اعداد و ارقام و کلمات و جملات را تقطیع کرد. براى مثال اگر بخواهید یک عدد 16 رقمى را حفظ کنید، قطعاً با مشکل مواجه خواهید شد؛ اما اگر آن را به چهار قطعه تقسیم کنید به راحتى مى توانید آن را حفظ کنید)؛
5. استفاده از رمز معنایى (یعنى هنگام رمزگردانى و به خاطر سپردن، به جاى اینکه عین جملات و کلمات را حفظ کنید، معناى آنها را به خاطر بسپارید)؛
6. انتخاب زمان و مکان مناسب براى یادگیرى مطالب؛
7. داشتن آرامش روانى هنگام یادگیرى؛
8. اجتناب از عوامل حواس پرتى؛
9. تصویر سازى ذهنى؛ مثلاً مکان هایى که هنگام قدم زدن در خانه از آنها رد مى شوید را به خاطر بسپارید سپس به تعداد این مکان ها واژه هاى بى ارتباط با یکدیگر را حفظ کنید. براى این کار تصویرى ذهنى مى سازید که در آن اولین واژه به اولین مکان و دومین واژه به دومین مکان و… اختصاص دارد و این کار را تا آخر ادامه دهید. پس از اینکه واژه ها را به این طریق حفظ کردید به راحتى مى توانید آنها را با «قدم زدن ذهنى» به یاد آورید. هر مکان یک تصویر ذهنى و هر تصویر ذهنى یک واژه را بازیابى مى کند. این روش، بدون شک مؤثر است که به طور حرفه اى، براى تقویت حافظه از آن استفاده مى شود[7].
10. حفظ کردن قرآن و نقش مؤثرى در تقویت حافظه دارد؛
11. استفاده از روش پس ختام (پیش خوانى، سؤال کردن، خواندن، به خود پس دادن و آزمودن)[8].
شاید یکى از علل افسردگى همین فراموشى ها باشد. البته این احتمال نیز وجود دارد که افسردگى باعث فراموشى و کاهش توانایى ذهنى شده است. در هر حال باید با مراجعه به متخصص مسئله بررسى شود.
خود کم بینى
پرسش 30 . من دخترى هستم خیلى غمگین، با اینکه همه چیز در زندگى برایم مهیا است باز هم افسرده ام. احساس مى کنم دخترهاى دیگر از من خیلى سرتر هستند و از اینکه من این زیبایى را ندارم، دلگیر مى شوم. نسبت به دیگر دخترهاى فامیل، لاغرتر هستم و به قول خودشان مؤمن تر. ولى اشتباه مى کنند! مسئله دیگر، خواستگارهایم مى باشند، نمى دانم چرا وقتى برایم خواستگار مى آید، خوشحال نمى شوم! فکر مى کنم به خاطر این است که بعد از دیدن مى گویند: لاغر یا زشت یا خشک مقدس است. من نمى دانم چه گناهى کرده ام که این همه باید حرف بشنوم، خدا عاقبت ما را ختم به خیر کند بارها و بارها این حرف را به خودم گفته ام که اینها چى هست! که انسان بخواهد خودش را ناراحت کند ؛ ولى نمى دانم این دل صاحب مرده چرا راضى نمى شود. لطفاً شما مرا راهنمایى کنید؟
پاسخ به این پرسش را با گفتارى از امام على علیه السلام آغاز مى کنم. آن حضرت مى فرماید: «قیمت هر انسانى به اندازه ى خوبى هاى او است»[9]؛ یعنى، اگر کسى داراى صفات خوبى باشد، به همان اندازه ارزش دارد.
امام صادق علیه السلام نیز مى فرماید: «براى زنان نمى توان قیمتى گذاشت ؛ زیرا خوبانشان ارزشى بالاتر از طلا و نقره دارند و بدانشان کمتر از خاک اند»[10].
بدون تردید اگر انسان ها در روابط خود با دیگران و ارزش گذارى و نمره دادن به آنها، به معیارهایى دینى، توجه مى کردند، بسیارى از این مشکلات به وجود نمى آمد و همگى در یک فضاى سالم زندگى مى کردند، اما چه کنیم که جنبه هاى ظاهرى (مانند قیافه و چهره و امکانات اقتصادى و پست و مقام) معیارهاى درجه اول انتخاب دوست و همسر و سایر روابط اجتماعى براى برخى مردم گردیده و معیارهاى اصلى (مانند تقوا، ایمان، عفت و پاکدامنى، صداقت و امانت دارى و…) رنگ باخته و یا به عنوان معیارهاى درجه دوم و فرعى تلقى مى شود.
اسلام با این گونه تفکرات مبارزه کرده و سیره عملى پیامبر اسلام، بهترین دلیل این مدعا است. آن حضرت، جویبر مسلمان و مؤمن را – که قیافه ظاهرى چندانى نداشت – به همسرى یکى از زیباترین و ثروتمندترین دختران مدینه درآورد و فرمود: «اگر مرد مؤمن باشد؛ مى تواند با هر زن مؤمنى ازدواج کند»[11].
و نیز فرمود: «با دختران زیبایى که از اخلاق درستى برخوردار نیستند، ازدواج نکنید؛ زیرا آنان مانند سبزه هاى کنار زباله دانى اند»[12].
با این مقدمه توجه شما را به چند نکته مهم جلب مى کنیم:
1. بکوشید ارزش هاى واقعى تان مسائل معنوى باشد و نگرانى شما، بیشتر براى به دست آوردن زیبایى هاى باطنى باشد. به عبارت دیگر توجه شما به حسن سیرت باشد، نه حسن صورت.
2. گرچه شما به تصور خودتان از زیبایى ظاهرى بهره کمترى نسبت به دیگران دارید ؛ ولى مگر همه چیز در زیبایى ظاهرى خلاصه مى شود؟! آیا بهتر نیست به آن نعمت هایى که خداوند در اختیارتان گذاشته، فکر کنید و به جاى افسردگى شکرگذار باشید؟
3. در روایتى از امامان علیهم السلام رسیده است: در مسائل مادى همیشه به کمتر از خودتان بنگرید تا حالت رضایت و شکرگزارى شما بیشتر شود. شما هم همیشه به افرادى فکر کنید که داراى نقص عضوهایى چون نابینایى، فلج و مانند آن هستند ؛ ولى با روحیه اى بسیار بالا زندگى مى کنند. درباره لقمان گفته اند: بسیار زشت و بدشکل بود ؛ ولى بر اثر کسب علم و معرفت، به درجه اى رسید که بخشى از قرآن به سخنان ارزشمند او پرداخته و سوره اى نیز به نام او است.
پس شما به جاى اینکه به کمبودها، عیب ها و ناکامى هاى خود فکر کنید، به موفقیت ها و آن امکاناتى که در زندگى از آن بهره مند بوده و هستید بیندیشید.
از منفى بافى نسبت به خودتان اجتناب کنید ؛ از کجا معلوم که قیافه شما جذاب نیست ؛ شاید این تفکرات منفى و احساس خودکم بینى، باعث شده که شما خود را از نظر قیافه ظاهرى کمتر از دیگران ارزیابى کنید! چه بسا افرادى، به قیافه و صفات پسندیده شما (مانند عفت، نجابت و پاکدامنى) غبطه مى خورند. بنابراین خودتان را دست کم نگیرید و هنگامى که به مجالس جشن یا سایر مجالس عمومى مى روید، حتماً به ظاهر خود اهمیت دهید. لباس هاى خوب و زیبا بپوشید و آرایش کنید (البته با رعایت شئونات اسلامى).
4. در فعالیت هاى اجتماعى مثل مسجد، بسیج، کارهاى هنرى دسته جمعى و مانند آن شرکت کنید و از این طریق با افراد شاداب، فعال، متدین و در عین حال مثبت نگر معاشرت کنید و براى خود دوستان زیادى به دست آورید.
5. ورزش را جزء ضرورى ترین فعالیت هاى خود قرار دهید و هر روز حداقل نیم ساعت ورزش کنید (هر ورزشى که مورد علاقه شماست) ترجیحاً ورزش بدن سازى.
6. به تغذیه خود، خصوصاً صبحانه اهمیت بدهید و هیچگاه بدون خوردن صبحانه خود را مشغول کار یا مطالعه نکنید.
7. با توجه به نکته 5 و 6 مشکل لاغرى خود را از بین ببرید زیرا نه تنها زیبایى شما افزایش مى یابد بلکه براى سلامتى و آینده شما به عنوان یک مادر ضرورت دارد.
8. از بیکارى و بى برنامگى اجتناب کنید و اوقات فراغت خود را با مطالعه کتاب هاى مفید در زمینه هاى علمى و مذهبى پر کنید.
9. به امور معنوى (مثل قرائت قرآن، دعا، نماز و شرکت در مجالس مذهبى) توجه داشته باشید و به این طریق رابطه عاشقانه اى با آفریدگار خود برقرار کنید که بهترین دوست و مونس شما در تنهایى است و درد و دل شما را مى شنود.
از خود بى زارى
پرسش 31 . من هر چه مى کنم باز هم از خودم بیزارم و احساس مى کنم موجودى هستم که به هیچ کس نفعى نمى رسانم و از وجود خودم خسته ام و بى هدف زندگى مى کنم! با اینکه عشقم خداست ولى گاهى از او، از پدر و مادرم، از دوستان و اطرافیانم بیزار مى شوم و به تنهایى پناه مى برم و گریه مى کنم. چه کنم که دوست خوبى براى دوستانم، فرزند خوبى براى خانواده ام، و بنده خوبى براى خدایم باشم؟ من را راهنمایى کنید؟
مسئله تربیت و خودسازى، یکى از مسائل مهم هر انسان آگاه و خردورز است. تربیت – به عنوان پروراندن و شکوفا کردن استعدادهاى درونى انسان – یکى از دغدغه هاى اصلى هر فرد مسلمان و معتقد به خدا است.
بر اساس آیات قرآن اگر انسان براى اصلاح اخلاق و رفتار خود نکوشد و در برابر خواهش هاى نفسانى و وسوسه هاى شیطانى مقاومت نکند، انسانیت خود را از دست داده و حیوان و بلکه بدتر از یک حیوان شده است[13].
البته مبارزه با هواى نفسانى و قدم گذاشتن در طریق خودسازى و اصلاح بسیارى از رفتارها – از جمله دوست خوب بودن براى دوستان، فرزند خوب براى خانواده و بنده خوب براى خدا – کار آسانى نیست و نیاز به مقاومت و صبر و تحمّل سختى هاى فراوان دارد؛ چنان که در تفسیر مجمع البیان درباره این آیه «یا أَیُّهَا الاْءِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ»[14] آمده است: انسان حرکت به سوى پروردگارش را با مشقت و سختى طى مى کند. به همین جهت رسول خدا صلى الله علیه و آله مبارزه و تلاش براى خودسازى و تربیت نفس را «جهاد اکبر» دانست که از جنگ با دشمن هم سخت تر است.
اصلاح اخلاق و رفتار کار ساده اى نیست و نیاز به مقاومت، پیگیرى و تلاش دائمى دارد. البته این سخن بدین معنا نیست که انسان نا امید شود و تصور کند هیچ راهى براى موفقیت نیست؛ چون که تربیت امرى تدریجى است و باید قدم به قدم پیموده شود و لذا بى حوصلگى و بى صبرى آفت این راه است.
بر اساس آیات فراوانى از قرآن اشاره شده که شیطان، در صدد است تا کسانى را که مى خواهند راه خدا را بروند و در انسانیت به کمال برسند، به وسیله دسیسه هاى مختلف از این کار باز دارد.
یکى از راه هاى شیطان در گمراه کردن انسان ها، «ناامید کردن» است. او مى کوشد احساس گناه، خود کم بینى، بى لیاقتى و مانند آن را به شخص القا کند تا از ادامه راه باز بماند. به همین دلیل آیات و روایات، به شدت از ناامیدى نهى نموده و همگان را به توکل بر خدا و اعتماد به نفس تشویق کرده است.
البته اگر کسى راه و برنامه درستى براى خودسازى نداشته باشد، نمى تواند به موفقیت برسد و امکان شکست او زیاد است. به همین جهت بزرگان دین تأکید دارند که نخستین قدم براى تربیت، آگاهى از اصول تربیت و راه هاى آن است. بنابراین باید با مطالعه کتاب هاى مفید و نیز مشورت با اساتید اخلاق، خود را به سلاح علم و معرفت مجهز نموده و با توکل بر خدا و پشتکار و تلاش دائمى، حرکت خود را آغاز کنید.
مراقبه و محاسبه
یکى از راه هاى اصلى خودسازى مراقبه و محاسبه است.
«مراقبه» یعنى، در آغاز هر کارى کمى مکث کنید؛ اگر واجب است، حتماً آن را انجام دهید و اگر حرام است، ترک کنید. اگر نه حرام است و نه واجب، در انجام و ترک آن، مختارید. اصل این توجّه و مراقبه، چندین فایده دارد:
اولاً، انسان به حرام نمى افتد و نیز واجبى از او ترک نمى شود.
ثانیاً، انسان از غفلت بیرون مى آید و حالت توجه پیدا مى کند.
ثالثاً، انسان وقتى حالت توجه یافت مى تواند ترک حرام و فعل واجب را به قصد قربت، انجام دهد.
«محاسبه» یعنى، شب به محاسبه بنشینید که آیا مراقبه، طول روز را خوب انجام داده اید یا نه. در صورت خوب انجام دادن شکر خداى را به جا آورید و اگر خوب انجام نداده اید، علت یابى کنید تا به مرور نقص ها و علت عدم موفقیت را کشف کنید تا بعد از سال ها، به جایى برسید که حتى یک گناه از شما صادر نشود.
حضرت على علیه السلام مى فرماید: «ان هذه النفس لامارة بالسوء فمن اهملها، جمحت به الى الماثم»[15]؛ «همانا این نفس پیوسته به بدى و زشتى امر مى کند، پس هر کسى آن را مهمل به حال خود واگذارد، او انسان را به سمت گناهان مى کشاند». بنابراین مراقبه و محاسبه را باید جدى گرفت که از اساسى ترین دستورات اخلاقى و سازنده نفوس است[16].
اما درباره اینکه گاهى از خود بیزار مى شوید و… گفتنى است: انسان، از نظر خلقى و عاطفى، معمولاً حالت یک نواخت ندارد. همه انسان ها کم و بیش، دوره هایى از غمگینى و افسردگى را تجربه مى کنند و این امرى طبیعى است. علت این پدیده، گاهى شناخته شده است (مانند از دست دادن عزیزان، شکست، غربت و دورى از خانواده) و گاه ناشناخته.
افسردگى از اختلالات خلقى شایع است و معمولاً در خانم ها، بیشتر از مردان شایع است؛ زیرا زمینه برون ریزى ناراحتى ها براى مردان، فراهم تر است.
زنان معمولاً خودخورى مى کنند و زمینه بروز ناراحتى ها براى آنها کمتر فراهم مى شود. البته خداوند مکانیسم هاى جالبى در وجود ا نسان قرار داده که تا حد قابل توجهى، در تنظیم حالات خلقى و عاطفى وى مؤر است. خنده و گریه در شمار این مکانیسم ها جاى دارد و در تنظیم حالات عاطفى و خلقى انسان مؤر است.
گاهى انسان با چند دقیقه گریه، کاملاً از ناراحتى ها تخلیه مى شود و گاه با شرکت در محافل شادى آفرین یا قرار گرفتن در جمع دوستان و شنیدن مطالب طنزآمیز و خنده دار، به تخلیه هیجانى و نشاط دست مى یابد.
«گرچه غمگینى و اندوه، معادل افسردگى نیست؛ اما بدون تردید، افسردگى شامل حالت غمگینى است که بر زندگى روزمرّه، فعالیت، ارزشیابى خود، قضاوت و کنش هاى ابتدایى (مانند خواب و اشتها) اثر مى گذارد. غمگینى مى تواند واکنشى نسبت به یک رویداد رنج آور باشد»[17].
عارض شدن حالت غمگینى تا حدود زیادى امرى طبیعى است و شاید بیشتر انسان ها در زندگى، بارها آن را تجربه کرده اند. «هنگامى مرضى محسوب مى شود که از لحاظ شدت و طول مدت – با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد – جنبه افراطى پیدا مى کند و به خصوص وقتى بدون علت ظاهرى، آشکار شود.
بنابراین غمگینى افراطى یا بدون علت موجه، در چهارچوب افسردگى قرار مى گیرد و وجود عوامل آمادگى و آسیب پذیرى فردى را القا مى کند. این عوامل مى توانند ژنتیکى، روان شناختى، زیست شناختى یا محیطى باشد و در اغلب موارد با در هم تنیدگى آنها مواجه هستیم»[18]. اگر اندوه طولانى و مستمر شد و حداقل با نشانه هایى، چون کم خوابى یا پرخوابى، بى اشتهایى، کُند حرکتى، کاهش عملکرد، ناتوانى فکرى، بى حوصلگى و… همراه باشد، باید به روان شناس یا روان پزشک مراجعه کرد[19].
به کارگیرى راه کارهاى زیر براى مقابله با مشکل یاد شده بسیار مفید است:
1. بکوشید جز در مواقع ضرورى در تنهایى قرار نگیرید.
2. با افکار منفى خود مقابله کنید. هر وقت این افکار به شما هجوم آورد، به هر صورت ممکن خود را از چنبره آن نجات دهید ؛ براى مثال خود را به مطالعه یا هر کار دیگرى مشغول سازید و نگذارید ذهن شما جولانگاه افکار منفى باشد.
3. به جنبه هاى مثبت خود بیندیشید و آنها را در برگه اى فهرست کنید.
4. به جاى کمبودها، عیب ها و ناکامى ها، به موفقیت ها و امکاناتى که در زندگى از آن بهره مندید، فکر کنید. امکانات و شرایط زندگى، مانند لیوانى است که بخشى از آن پر و بخشى خالى است. بکوشید به بخش پر بیندیشید و از آن بهره ببرید. غصه آن نیمه خالى را نخورید ؛ زیرا در این صورت نمى توانید از آنچه دراختیار دارید بهره مند شوید. فرصت هاى زندگى را مغتنم شمارید و از آنچه در آینده پیش مى آید، نگران نباشید.
5. با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، متدین و در عین حال مثبت نگر معاشرت کنید و از افرادى که همیشه از زندگى شکایت مى کنند، دورى گزینید.
6. ورزش را از ضرورى ترین فعالیت هاى خود بدانید و هر روز حداقل 60 – 30 دقیقه به ورزش مورد علاقه تان بپردازید.
7. هر چه مى توانید قرآن بخوانید و از مضامین بلند دعاهاى اهل بیت علیهم السلام بهره گیرید. البته قرآن را با تأنّى و توجه به معنا تلاوت کنید.
8. از بى کارى و بى برنامگى بپرهیزید و همه اوقات خود را به طور منطقى پر کنید.
9. براى برنامه ریزى اوقات شبانه روز، حتماً با مشاور صحبت کنید و یا از دوستان موفق کمک بگیرید.
10. به تغذیه – خصوصاً صبحانه – اهمیت دهید و هیچ گاه بدون خوردن آن به کار (مطالعه، حضور در کلاس و)… نپردازید.
11. هر وقت احساس دلتنگى مى کنید، حدود ده دقیقه دوش آب ولرم بگیرید و در صورت امکان شنا کنید.
12. به مسائل معنوى – به ویژه نماز اول وقت – فوق العاده اهمیت دهید.
13. با توسل به اهل بیت علیهم السلام از آنان بخواهید به شما کمک کنند و همواره به لطف و رحمت خدا امیدوار باشید.
14. مطالعه کتاب رمز پیروزى مردان بزرگ، جعفر سبحانى، توصیه مى شود.
تلقین منفى
پرسش 32 . احساس مى کنم کارایى مغزم کم شده است. همه از بیکارى در رشته ام مى گویند ؛ لطفاً مرا راهنمایى کنید؟!
سؤال شما به دو مطلب متفاوت اشاره دارد:
بخش اول، نگرانى و شکایت از کاهش عملکرد مغز و ذهن؛
بخش دوم، مربوط به رشته تحصیلى است.
در پاسخ به بخش اول سؤال گفتنى است؛ کاهش کارآیى ذهنى مى تواند علل گوناگونى داشته باشد که به بعضى از آنها اشاره مى شود:
1. ممکن است بر اثر برخى از مشکلات روحى (مثل اضطراب و افسردگى) تمرکز شما کم شده و در نتیجه این مشکل به وجود آمده باشد.
2. سوء تغذیه و کمبود برخى از مواد مورد نیاز بدن و مغز (مانند مواد قندى) مى تواند کارایى سیستم عصبى را کاهش دهد.
3. اختلال خواب (پرخوابى یا بى خوابى) و نامنظم شدن چرخه خواب و نیز عدم استراحت کافى، نیز بى تأثیر نمى باشد.
4. تلقین منفى نسبت به توانمندى هاى خود، عامل دیگرى است براى اینکه انسان خود را ناتوان و ضعیف ارزیابى کند.
5. بى انگیزگى، یأس و ناامیدى نسبت به آینده شغلى، موجب بروز این گونه نگرانى ها مى شود.
6. بیمارى هاى جسمانى – مانند اختلال در سیستم عصبى و نامنظم شدن ناقلین و پیک هاى عصبى – در کاهش کارآیى مغز نقش دارد.
به نظر مى رسد بدون اینکه هیچ گونه برچسبى به خودتان بزنید و بدون تلقین منفى، هر چه زودتر به مشاور مراجعه کنید تا مشکل شما از ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گیرد. عامل اصلى آن، مشخص شود. چه بسا مشکلى که مطرح کرده اید، توهمى بیش نیست و اصلاً توانایى ذهنى شما کاهش پیدا نکرده است.
بخش دوم سؤال شما در واقع نوعى نگرانى درباره رشته تحصیلى و آینده شغلى است.
در این زمینه نیز توجه به نکات زیر بایسته است:
1. بى تردید رشته تحصیلى نقش تعیین کننده اى در آینده شغلى هر کس دارد. البته برخى رشته ها در نظر مردم، ارزش بیشترى دارد و براى آنها اهمیت خاصى قائل اند. این اختلاف نظر، موجب کاهش ارزش علمى و عملى آن نمى شود. اگر بخواهید در زندگى شخصى و علمى به خواست مردم توجه کنید و مطابق نگرش آنها عمل کنید، هرگز ره به جایى نخواهید برد ؛ زیرا هر رشته مورد علاقه شما ممکن است مورد بى مهرى عده اى دیگر باشد. در انتخاب رشته تحصیلى، دو عنصر مؤر است: الف. علاقه شخصى، ب. توانمندى ذهنى.
این دو عنصر، در وجود شما هست ؛ زیرا هم به رشته خود علاقه مندید و هم توان یادگیرى آن را دارید. با وجود این دو عنصر، دیگر خواست مردم و سخنان آنان، نباید در شما تأثیرى بگذارد.
2. از امروز دیگر عبارت ناتوانى مغزى و هوشى را بر زبان نیاورید که خود یک نوع تلقین منفى است و موجب از کف دادن توانایى هاى شما مى گردد. اگر شما ناتوان بودید، پس چگونه به دانشگاه راه یافته اید ؛ در حالى که خیلى از افراد به این موفقیت دست نیافته اند؟! باور داشته باشید که امروز نیز از همان توانمندى ها برخوردارید.
3. فهرستى از لیاقت ها و توانایى هاى خود را تهیه کنید و روزى دو یا سه بار آن را بخوانید. بکوشید روزى یک صفت خوب به آن اضافه کنید.
4. در به کارگیرى حافظه و توان هوشى خود، تردید نکنید. آیات قرآن و اشعار ارزشمند را حفظ کنید. کتاب هاى مورد علاقه خود را مطالعه و همواره از توانمندى هاى خود استفاده کنید.
5. هرگاه سؤلى براى شما مطرح شد، آن را یادداشت کرده و درباره جواب آن بیندیشید. در آن زمینه مطالعه و یا از دیگران سؤل کنید. هرگز با تلقین اینکه «من نمى دانم و…»، به خواندن مکرر سؤل نپردازید.
6. به صورت مرتب و با برنامه، هر روز دو نوبت قرآن بخوانید ؛ به خصوص به هنگام صبح و شب (قبل از خواب).
7. افکار منفى را به ذهن خود راه ندهید. همیشه به آینده مثبت بیندیشید. لازم است بدانید مغز انسان گنجایش بسیار بالایى دارد. شاید برایتان جالب باشد بدانید ادیسون تنها از 13 درصد ظرفیت مغز خودش استفاده کرده است و افراد متخصص، اغلب تنها از 8 درصد توانایى مغزشان استفاده مى کنند ؛ بنابراین مغز ما انسان ها گنجایش بسیار زیادى دارد و باید تلاش کنیم از این ظرفیت بالا و پتانسیل عظیم حداکثر استفاده را ببریم.
روحیه منفى
پرسش 33 . پس از ورود به دانشگاه، دچار حالات روحى و روانى منفى شده ام چگونه از آنها رهایى یابم؟
حالات روحى و روانى انسان همیشه یکنواخت نیست؛ بلکه فراز و نشیب دارد؛ یعنى، گاهى انسان شاداب و با نشاط است و گاهى ناراحت و غمگین مى شود. از نظر شناختى نیز وضعیت روحى انسان به گونه اى است که گاهى آمادگى خوبى براى فراگیرى و آموختن دارد و گاهى این آمادگى کاهش مى یابد و این امرى طبیعى است و جاى نگرانى ندارد. امّا اگر مدت زمان غمگینى و بى حوصلگى، بر دوران شادابى غلبه پیدا کند و یا به گونه اى باشد که همه اوقات را فرا بگیرد و شادابى و نشاط از زندگى انسان رخت بر بندد و همواره انسان بى حوصله، بى نشاط و غمگین، کم اشتها، انزوا طلب و… باشد و این وضعیت ادامه پیدا کند؛ اینها علایم افسردگى است و نشان مى دهد که فردى با چنین علایم و نشانه هایى دچار افسردگى شده است و باید براى رفع این مشکل چاره اى بیندیشد. البته باز هم جاى نگرانى نیست، چه اینکه بسیارى از افراد، افسردگى را به نحوى در زندگى خود تجربه مى کنند و این بیمارى خوشبختانه قابل درمان است.
بهتر است مشکل خود را به صورت حضورى با یک مشاور در میان بگذارید تا علل این حالات روحى بررسى شود؛ چه بسا با روشن شدن علت آن به راحتى مشکل برطرف شود. اما براى راهنمایى و استفاده بیشتر از مشاوره حضورى، به عوامل احتمالى این حالات روحى منفى اشاره مى شود:
1. ممکن است شما قبل از آمدن به دانشگاه، یک تصویر آرمانى و ایده آلى از دانشگاه در ذهن خود ترسیم کرده اید و بعد از ورود به آن، احساس کرده اید وضعیت دانشگاه با آن تصویر شما، منطبق نیست! در نتیجه فکر مى کنید آن گمشده شما و یا به عبارتى دیگر آن اهداف و آرزوهایى که داشته اید، در دانشگاه قابل دسترسى نیست! همین حالت باعث نگرانى و افسردگى شما شده و نگرش منفى در شما ایجاد کرده است.
2. احتمال دارد غربت و دورى از خانواده، موجب این حالت شده (البته در صورتى که دانشگاه شما در شهر خودتان نباشد).
3. برخورد دانشجویان، اساتید و… چه بسا خوشانید شما نبوده و این به تدریج باعث شکل گیرى یک نگرش منفى در شما شده است.
4. بین اهداف و رفتار شما ممکن است تعارض باشد. همه این احتمالات باید بررسى شود تا علت مشکل مشخص گردد و لازمه روشن شدن علت، مشاوره حضورى است؛ لذا توصیه مى شود حتماً به مشاور مراجعه کنید.
احساس عجز
پرسش 34 . از بیمارى پوستى که عارض من شده احساس عجز مى کنم و هنوز نتوانسته ام این بیمارى را به خود بقبولانم و دائماً رنج مى برم، خواهشمندم راهنمایى کنید.
از خداوند متعال براى شما و همه بیماران آرزوى سلامتى مى کنیم. در عین حال توجه شما را به نکات زیر جلب مى کنیم.
یکم. خداى متعال، ملاک برترى را «تقوا» دانسته و فرموده است: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اَللَّهِ أَتْقاکُمْ»[20]؛ «گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست».
بر این اساس احساس حقارت از آن کسى است که تقوایش کمتر است. شما نیز به عنوان فردى مؤمن و باتقوا نباید احساس حقارت کنید. انسان مؤمن، زمانى باید احساس حقارت و ذلت کند که مرتکب گناهى شده باشد. مؤمن همیشه عزیز است و عزت واقعى از آن خدا و مؤمنان است[21].
دوم. بیمارى و صحّت و سایر رویدادهاى زندگى، براى انسان ها نوعى امتحان است و خداوند هر شخصى را به گونه اى مى آزماید. از این طریق انسان مى تواند به مراتب بالاتر کمال برسد، بنابراین با صبر و شکیبایى و توکل بر خدا و کمک گرفتن از او، از این آزمون الهى موفق به در آیید و از این فرصت به دست آمده کمال استفاده را کند. درست است که شما با این بیمارى دچار یک نقص ظاهرى شده اید، اما این عیب نمى تواند مانع رشد و تکامل معنوى شما شود. بسیارى از افراد هستند که به رغم زیبایى ظاهرى اما – به واسطه سیرت نکوهیده – هنوز موفق نشده اند گامى در مسیر کمال بردارند. بکوشید سیرت نیکو داشته باشید.
به قول شاعر:
صورت ظاهر برادر هیچ نیست
اى برادر سیرت زیبا بیار[22]
شما گمان مى کنید زیبایى و قیافه ظاهرى و یا امکانات مادى تضمین کننده خوشبختى است و بیمارى و مانند آن، سبب نگون بختى؟! چه بسیار افرادى که به رغم داشتن جمال زیبا و سایر امکانات مادى، گرفتار غفلت و غروراند و…!!
سوم. این بیمارى نباید به عنوان نقص و ناکارآمدى بشمار آید. آیا از شخص با ایمان و تحصیل کرده اى مانند شما، انتظار مى رود که به استقبال حوادث ناگوار و ناخواسته برود؟! و به اندک بهانه اى، خود را ببازید و تسلیم آن حادثه شود؟! به فرض که قیافه ظاهرى شما دستخوش تغییر شود، آیا چاره اندیشى شما این است که تسلیم آن شوید؟! هنر این نیست که تسلیم حوادث ناگوار شوید! هنر و توانمندى آن است که آن را در وجود خود، حل کنید و اندک اندک آن را از خود دور سازید. نگذارید زندگى شما را تهدید و آینده دنیوى و حیات اخروى شما را ویران سازد.
دنیا همیشه با ناملایمات همراه بوده است و باید خداى را شکر کنید که بیمارى شما حیاتتان را تهدید نمى کند و از نظر زیستى مشکلى ندارید. به راستى اگر به جاى افراد مبتلا به بیمارى هاى صعب العلاج بودید، چه مى کردید؟!
چهارم. سعى کنید خودتان را با همه جنبه هاى مثبت و منفى باور کنید و بپذیرید همه انسان ها در کنار نقاط مثبت خود جنبه هاى منفى نیز دارند. انسان هاى سالم سعى مى کنند خودشان را بپذیرند و از فرصت ها و ظرفیت هایى که دارند نهایت استفاده را ببرند.
پنجم. براى گشوده شدن مشکلات خود، هرگز راه دعا و توسّل را فراموش نکنید و بدانید خداوند براى تمام بندگانش، مشکل گشایى مى کند و اگر بیمارى داده، درمان آن را هم قرار داده است. هم به دنبال درمان آن باشید و هم دعا را فراموش نکنید. بى تردید مشکلات شما با دعا و اعتقاد به آن حل خواهد شد.
احساس حقارت
پرسش 35 . مشکل مهم من احساس حقارت بیش از اندازه و نداشتن اعتماد به نفس است. چگونه مى توانم از این حالت نجات یابم. شاید بهتر باشد از زندگى روزانه ام مثال هایى بزنم و مواردى را که فکر مى کنم در این احساس ریشه دارد، برشمارم:
1. در کلاس هیچ وقت اجازه سؤل کردن به خود نمى دهم ؛ چون فکر مى کنم سؤلم خیلى احمقانه و پیش پا افتاده و از نظر استاد و دانشجویان، بسیار ساده و بى اهمّیّت است.
2. هیچ وقت دوست ندارم به میهمانى بروم ؛ زیرا حس مى کنم دیگران طور دیگرى به من نگاه مى کنند و مرا بى کفایت مى دانند.
3. هرگاه در رسیدن به یکى از خواسته ها و اهدافم – هر چند بسیار جزیى و کم اهمیّت باشد – شکست بخورم، خویشتن را خوار مى شمارم و به شدت سرزنش مى کنم.
همان طور که آگاهى از خویشتن، مى تواند انسان را از هرگونه خیال بافى و افکار منفى درباره خود رهایى بخشد و وى را به سمت کمال واقعى و اصلاح کاستى ها رهنمون گردد؛ نبود اعتماد به نفس و منفى بافى، مى تواند مانع شکوفایى قابلیت ها و خلاقیّت ها و ایفاى مسئولیت ها شود.
اعتماد به نفس، انسان را مستقل و به دور از هرگونه وابستگى بار مى آورد و براى انجام مسئولیت هاى فردى و اجتماعى آماده مى کند. این امر سبب مى شود، فرد مسئولیت هاى خویش را با اطمینان کامل انجام دهد و با افزایش قابلیت ها و توانایى هایش، از هرگونه توقف و سکون بپرهیزد. در واقع اعتماد به نفس، به معناى باور کردن قابلیت هاى خویش، روبه رو شدن فعال با رویدادهاى زندگى و انجام دادن درست وظایف است. بنابراین، اعتماد به نفس از درون فرد سرچشمه مى گیرد، نه از بیرون. افرادى که از اعتماد به نفس کافى برخوردارند، استقلال عمل دارند و مسئولیت پذیر و پیشرفت گرایند، ناکامى هاى زندگى را مى پذیرند اما هیچ گاه تسلیم نمى شوند. بر ایجاد رابطه با دیگران توانایند و از هرگونه گوشه گیرى دورى مى جویند.
کسانى که از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستند، از مشکلات زیر رنج مى برند:
1. احساس خود کم بینى ؛ این گونه افراد در اکثر اعمال و نگرش هایشان، احساس عدم اطمینان و درماندگى مى کنند؛ خود را در مواجهه با مشکلات ناتوان مى بینند و جملاتى چون «نمى توانم این کار را انجام دهم»، «هرگز قادر به یادگیرى در سطوح عالى نیستم» و «توان نیل به مراتب عالى ندارم»، همیشه ذهن این افراد را به خود مشغول مى کند.
2. بروز احساسات و عواطف منفى ؛ رفتار این افراد، حاکى از نوعى خشونت، بى قیدى و بدخلقى است. به سبب عدم پذیرش محورى به نام «خود»، همواره در انعکاس علایق خویش با تردید و تغییر رو به رویند و توان ابراز رفتار عاطفى مناسب ندارند.
3. گریز از موقعیت هاى نگران زا ؛ در برابر فشارهاى روانى – به ویژه ترس و خستگى و آنچه موجب آشفتگى مى شود – بسیار کم تحمّل اند؛ حتّى موردى مانند امتحان، ممکن است برایشان بحران هایى اضطراب زا فراهم آورد و به عدم موفقیتشان بینجامد.
4. نومیدى ؛ یأس از دستیابى به اهداف، رایج ترین ویژگى این افراد است.
5. کم رویى ؛ یکى از شایع ترین صفات این افراد، کم رویى است و معمولاً در برقرارى ارتباطات اجتماعى در صحنه هاى گوناگون زندگى، با مشکل جدى روبه رو هستند.
6. رنج عمیق ؛ ناراحتى و اندوه، همچون ابرى سیاه بر زندگى آنها سایه افکنده است.
اکنون در پرتو شناخت مختصر در این زمینه اشاره به بعضى از راه کارهاى عملى جهت تقویت اعتماد به نفس اشاره مى شود. امید است رعایت این موارد به کاهش مشکل شما بینجامد؛ زیرا همان طور که خودتان نیز نگاشته اید، مشکل شما در عدم اعتماد به نفس یا ضعف آن ریشه دارد. بى تردید با تقویت اعتماد به نفس و به دست آوردن درکى صحیح از خود و توانایى هایتان بر مشکلات چیره مى شوید و به تدریج احساس عدم کفایت و کهترى به احساس سربلندى تبدیل مى شود:
1. استعدادهاى خود را هر چه بیشتر بشناسید ؛ شناخت استعدادها و قابلیت هایتان مى تواند در کسب اعتماد به نفس مفید واقع شود و شما را از دام ناامیدى رها سازد. بدین منظور، استعدادها و توانمندى هاى مختلف علمى، ورزشى، هنرى، کلامى و… خویش را یادداشت کنید و هر روز آن را براى خود بخوانید.
2. بر توانایى ها و موفقیت هاى گذشته خود تکیه کنید ؛ باید بر توانایى هاى خویش تکیه کنید و ضمن مرور موفقیت هاى گذشته، آنها را در کانون تمرکز و توجّه خود قرار دهید.
3. گذشته ناموفق و شکست ها را فراموش کنید ؛ اگر تصورى نامطلوب از گذشته دارید، به دست فراموشى سپارید. تصور نامطلوب اجازه نمى دهد به تغییرات خویش پى ببرید و حقیقت کنونى خود را دریابید.
4. خود را مثبت ارزیابى کنید ؛ درباره خویش مهربان باشید و شخصیت خود را با دید مثبت ارزیابى کنید. در شایستگى خویش، تردید نکنید و خود را با صفات خوب بشناسید و در انجام کارها توانا بدانید.
5. ریسک کنید ؛ روى تجربیات جدید، با دید یادگیرى بیشتر فعالیت کنید و از شکست نهراسید. چنانچه این گونه عمل کنید، امکانات جدیدى براى شما فراهم مى آید و حس خویشتن پذیرى تان تقویت مى شود.
6. از خواهش هاى خود بکاهید ؛ عزّت و سربلندى انسان در گرو عدم درخواست هاى مکرّر از دیگران است. به خود متکى باشید و به آنچه هستید و دارید، اکتفا کنید تا اعتماد به نفس بیشترى به دست آورید.
7. خود را با دیگران مقایسه نکنید ؛ هرگز خود یا موفقیت هایتان را با دیگران مقایسه نکنید. همواره به رقابت با خویش بپردازید؛ زیرا هر کس از شرایط و امکانات ویژه اى برخوردار است.
8. ارتباط با خدا را حفظ و تقویت کنید ؛ مهم ترین روش کسب اعتماد به نفس، ارتباط با خداوند ونیایش با او است. اگر حضور در برابر خالق هستى و کمال مطلق را احساس و به او تکیه و اعتماد کنید و بزرگى اش را دریابید و به او بپیوندید؛ به بزرگى شخصیت خویش واقف خواهید شد. بنابراین، در نمازها حضور قلب بیشترى پیدا کنید و خود را با ذات اقدس الهى مرتبط بدانید.
9. از هدف هاى کوچک و متوسط شروع کنید ؛ یکى از علل شکست هاى مکرر افراد و خود کم بینى، در نظر گرفتن هدف هاى بزرگ و دست نیافتنى است. براى اینکه به خودباورى و اعتماد به نفس برسید، ابتدا از هدف کوچک تر شروع کنید تا با دست یافتن به هدف و چشیدن طعم موفقیت، اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمندى در شما تقویت شود.
زشتى قیافه
پرسش 36 . من خودم از قیافه ام بدم مى آید، همیشه فکر مى کنم زشت ترین دختر دنیا هستم ؛ مى خواهم این ذهنیت را از بین ببرم، چه کنم؟
جامع نگرى و واقع بینى از پایه هاى اندیشه صحیح است و زمانى مى توان به این مهم دست یافت که جنبه هاى مختلف هر پدیده مورد توجه قرار گیرد و از نگرش تک بعدى دورى شود. به هر چیزى نگاه کنید، داراى جنبه هاى مثبت و منفى است؛ انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بنابراین براى اینکه نگرش صحیح و جامعى – چه از محیط اطراف و چه نسبت به خود داشته باشیم – باید به هر دو جنبه آن توجه کنیم. نقاط قوت چیزى ما را به نادیده گرفتن ضعف هاى آن نکشاند و برعکس نقاط ضعف چیزى، ما را از مشاهده مسائل مثبت و ارزشمند آن محروم نکند.
روان شناسان مى گویند: انسان سالم، کسى است که خود را آن گونه که هست، بپذیرد؛ یعنى، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف خود را مد نظر قرار دهد؛ زیرا بزرگ جلوه دادن نقاط قوت، به خود بزرگ بینى منجر مى شود و با برجسته کردن نقاط ضعف، احساس کهترى و نا ارزنده سازى در فرد به وجود مى آید. انسان پخته و سالم، کسى است که به هر دو جنبه نگاه کند و از هر گونه افراط و تفریط بپرهیزد. با این مقدمه کوتاه، توجه به چند نکته زیر ضرورى است:
یکم. باید دید این ذهنیت و تصویرى که از خود دارید، چقدر با واقعیت مطابق است؟! چه بسا افراد با منفى نگرى و نگرش خاصى، نمى توانند واقع را آن گونه که هست، مشاهده کنند. بایسته است در این باره خوب بیندیشید و از هر گونه مبالغه در این باره اجتناب کنید.
دوم. به فرض که از نظر ظاهرى چنین نقطه ضعفى در شما وجود دارد؛ ولى باید دید آیا تمام هستى شما در همین مطلب خلاصه مى شود و هیچ نقطه قوتى در شما نیست!؟ به نظر نمى رسد که از نعمت هاى وجودى دیگرى برخوردار نباشید. اگر فقط اندکى در این باره بیندیشید، صدها خصوصیت مثبت و ارزشمند در خودتان مى یابید که به سادگى، از کنار آن گذشته اید و توجه چندانى به آنها نکرده اید. بنابراین توصیه مى شود آنها را به یاد آورده و براى خود بازگو کنید و به زبان آورید و یا روى کاغذى یادداشت کنید. به خود بباورانید که من از این امتیازات و ارزش هاى مثبت بهره مند هستم.
سوم. زیبایى ظاهرى گر چه یک امتیاز محسوب مى شود، اما علت موفقیت، سعادت و خوشبختى انسان نیست. افراد زیادى هستند که از وضعیت ظاهرى چندانى برخوردار نیستند؛ ولى هیچ گاه احساس بى ارزشى نمى کنند، بلکه احساس خوشبختى و موفقیت دارند و با آرامش زندگى مى کنند و با تکیه بر جنبه هاى مثبت و ارزشمند خود بسیار شاد و با نشاط هستند. بنابراین، خوشبختى، مساوى با خوش چهره بودن نیست.
چهارم. بسیارى از شرایط و موقعیت هایى که در آن واقع هستیم، در اختیار ما نیست و بر طبق ذوق و سلیقه و خواست ما شکل نگرفته است. گاهى با آرزوهاى ما مطابقت ندارد و در واقع نمى توان آن گونه که ما مى خواهیم شرایط و امکانات را تغییر دهیم. اما مى توانیم خود را با آن موقعیت ها منطبق کنیم و با انعطاف و اصلاح نگرش خود و پذیرفتن این واقعیت هاى خارجى به سازگارى با خود و اطراف خود بیندیشیم و عمل کنیم.
در این رابطه نکاتى چند بیان مى شود؛ امید است با به کار بستن آنها، از این ذهنیت خارج شوید:
1. موفقیت هاى گذشته و توانمندى هاى مختلف خود را در ذهن تان مرور کنید.
2. از نظر جسمانى و ظاهرى، خود را با دیگران مقایسه نکنید.
3. هرگاه جلوى آینه قرار گرفتید، خود را به داشتن ویژگى هاى مثبت ظاهرى تلقین کنید.
4. درباره خوشبختى و سعادت مطالعه کنید و خوب درباره ملاک ها و معیارهاى آن بیندیشید.
5. درباره انواع زیبایى ها – اعم از ظاهرى و معنوى – و ارزش و اهمیت هر کدام و نقش هر یک در موفقیت و خوشبختى انسان ها، بیشتر بیندیشید و مطالعه کنید.
مطمئناً در خواهید یافت زیبایى هاى معنوى بسیار متنوع تر و نقش آفرینى آن در زندگى بیشتر و عمیق تر است.
6. سعى کنید خود، پنداره[23] خود را اصلاح کنید؛ یعنى تصویرى مثبت از خوددرست کنید و ریشه و اساس نگرش منفى که شما به قیافه ظاهرى خود پیدا کرده اید، همین خود پنداره منفى است و توصیه هایى که شده همه براى این است که شما نگرشى که از خود دارید تغییر دهید.
هدف زندگى
پرسش 37 . دانشجوى ریاضى ام و از اینکه این رشته در به کمال رساندن انسان نقشى ندارد، بعضا احساس پوچى مى کنم، لطفاً مرا راهنمایى کنید؟
به نظر مى رسد رشته تحصیلى و درس ریاضى، مشکل اصلى شما نیست؛ لذا باید دید «این احساس پوچى» ناشى از چه عواملى است؛ اگر آن عوامل شناسایى شود و برخورد مناسبى با آن اتخاذ گردد، قطعاً مشکل برطرف مى شود. احتمالاتى که مى توان براى این مشکل بر شمرد عبارت است:
1. روشن نبودن هدف نهایى در زندگى ؛ هر کسى اهدافى را در زندگى خود دنبال مى کند؛ اگر اهداف انسان در زندگى مشخص نباشد، دچار سر در گمى، پوچى و نابسامانى هاى زیادى مى شود. باید دانست که بسیارى از مشکلاتى که افراد در زندگى به جهت این است که هدف خود را در زندگى تعیین نکرده اند. اگر شخصى هدفش در زندگى روشن باشد، هم مسیر و جهت حرکت او معلوم است و هم داراى انگیزه و نشاط لازم براى رسیدن به هدف. علاوه بر این، داشتن هدف خود معیارى براى ارزشیابى حرکت و فعالیت هاى روزمره است. بنابراین یکى از راه هاى نجات از پوچى و سردرگمى تعیین اهداف – به ویژه هدف نهایى – در زندگى است.
2. فقدان آگاهى هاى لازم براى دستیابى به هدف نهایى ؛ هر انسانى براى رسیدن به اهداف خود، به سه نوع آگاهى نیاز دارد:
الف. آگاهى به مراحل و منازلى که باید طى کند تا به هدف خود برسد ؛
ب. آگاهى نسبت به ابزار و وسایل حرکت و شیوه استفاده از آنها ؛
ج. آگاهى از موقعیت و وضعیت بالفعلى که در ابتداى حرکت و در طول حرکت دارد.
پس مهم ترین چیزى که براى نجات از سرگردانى و پوچى مهم است، تعیین هدف نهایى در زندگى است و بعد انتخاب اعمال و رفتارى است که باعث دستیابى به آن هدف است.
ممکن است سؤال شود که هدف نهایى هر انسانى چیست؟
براى روشن شدن هدف نهایى بیان این نکته لازم است که هر انسانى اهدافى در زندگى دارد که یکى از آنها «هدف نهایى» است. بنابراین اهداف مختلفى نیز براى هر کس مطرح است که مى توان آنها را به سه دسته تقسیم کرده:
1. اهداف ابتدایى (اولیه)، 2. اهداف متوسط، 3. هدف نهایى.
براى روشن شدن مطلب، اهداف سه گانه (اولیه، متوسط و نهایى) را در قالب یک مثال ترسیم مى کنیم.
کوهنوردى را فرض کنید که مى خواهد به قله کوه صعود کند. صعود به این قله بلند. هدف نهایى کوهنورد است. ورزش کردن هدف اولیه او و هدف متوسط او نیز ممکن است این باشد که از طریق این ورزش، درآمدى براى امرار معاش خود به دست آورد.
هدف نهایى انسان چیست؟ از آموزه هاى دینى استفاده مى شود که هدف نهایى انسان «قرب و رضوان الهى» است؛ یعنى، نزدیک شدن به خداوند توأم با رضایت او است. لازمه رسیدن به این هدف، این است که اهداف اولیه و متوسط انسان نیز تأمین شود. هدف نخستین زندگى، تأمین نیازهاى اولیه آن است. اهداف متوسط رسیدن به خود شکوفایى است؛ یعنى فعلیت بخشیدن به استعدادها و توانایى هاى بالقوه که در ساختار وجودى هر انسانى نهادینه شده است. همه اینها مقدمه اى است بر اینکه انسان به هدف نهایى خود (کسب رضایت الهى) نائل آید.
در شرایط فعلى جامعه ما، هر کسى در هر زمینه اى که بتواند به مردم خدمت کند، مى تواند رضایت الهى را به دست آورد و با هر عمل خیرخواهانه خودش، مى تواند یک قدم به هدف نهایى (قرب و رضوان الهى) نزدیک شود: پزشک با معالجه بیماران، روحانى با آشنا کردن مردم به معارف الهى، کشاورز با تولید محصولات کشاورزى، معلم با تعلیم و تربیت دانش آموزان، کارگر با کار و کوشش خود و دانشجو با تلاش و پشتکار جهت کسب مهارت هاى علمى و حرفه اى و کسب آمادگى هاى لازم براى خدمت رسانى به جامعه و حرکت در مسیر الهى. آنچه مهم است و به اعمال ارزش مى بخشد، یا اینکه اعمال ما را از بین مى برد و یا ارزش آن را کاهش مى دهد، نیّت است. بنابراین انجام تکلیف و وظیفه اى که به دوش انسان گذاشته شده و هر کار مشروعى، مى تواند انسان را به کمال واقعى خودش برساند. امّا اگر هدف انسان مشخص نباشد و آگاهى هاى لازم براى رسیدن به آن هدف را نداشته باشد و اعمال اختیارى خود را با قصد قربت و به عنوان وظیفه و تکلیف و احساس مسئولیت انجام ندهد؛ علم توحید هم نمى تواند انسان را به کمال برساند؛ بلکه موجب دورى او از خداوند مى شود. بنابراین رشته ریاضى و هر رشته علمى دیگرى، مى تواند در رسیدن انسان به کمال نقش مثبت داشته باشد و شما از این بابت به هیچ وجه نباید نگران باشید و احساس پوچى و بى ارزشى کنید.
درمان پوچ گرایى
پرسش 38 . به پوچ گرایى و بدبینى گرفتار شده ام، مرا راهنمایى کنید. ضمنا نگرانى و ناامیدى نیز به من روى آورده، چه کنم؟ کمکم کنید.
پوچ گرایى، بدبینى و حالات پیش آمده براى شما، علل و عوامل مختلفى دارد که اهم آنها عبارت است از:
1. نداشتن فلسفه درست و اساسى در زندگى؛
2. فقدان ایده آل و آرمان عالى و معنوى،
3. مسائل و مشکلات تربیتى و خانوادگى؛
4. تجربه متعدد ناکامى و شکست در زندگى؛
5. تعارضات فکرى و ناتوانى در حل آنها؛
6. بحران هویت.
مشکلاتى که طرح کرده اید، کم و بیش در بسیارى از جوانان هم سن و سال شما وجود دارد. جوانانى که مانند شما در پى اهداف و آرمان هاى بلند و ارزشمندى هستند، با مشکل مضاعفى رو به رو مى شوند؛ زیرا – علاوه بر مشکلات روحى ناشى از دوران جوانى و محرومیت ها و فشارهاى دوران تحصیل – از اینکه بین وضع موجود و آرمان مطلوبشان، فاصله زیادى احساس مى کنند، رنج جانکاهى آنان را مى آزارد. در عین حال باید دانست زندگى، مجموعه اى از شادى و رنج، کامروایى و ناکامى، تلخى و شیرینى و خلاصه میدان جنگى است که هرکس در آن، سهمى از پیروزى و شکست دارد. همه اینها به شکل هاى گوناگون، در زندگى هر فرد وجود دارد و در ایام جوانى و تحصیلى، این فشارها شدیدتر است.
اما چه باید کرد؟
نکته مهم و اساسى، نحوه برخورد انسان با این مسائل است. در این رابطه دو گونه برخورد مى توان داشت:
1. واکنش انفعالى
در برخورد انفعالى، انسان همواره مشکلات را بزرگ مى بیند و در بیشتر صحنه ها خود را شکست خورده مى پندارد. به رغم اینکه از خود انتظاراتى بیش از حد توانش دارد، در گشودن راه و گام نهادن به سوى هدف، خود را ناتوان مى بیند. امکانات، توانمندى ها و موفقیت هاى خویش را فراموش مى کند و کم کم احساس یأس، ضعف و سستى نموده و خود را بیمار مى پندارد. اگر این روند ادامه یابد، گرفتار بیمارى هایى مى شود که با هیچ دارویى درمان نمى شود؛ جز با تغییر در روحیه و تغییر در سبک زندگى.
2. واکنش فعال
انسان در برخورد فعال به مقایسه معقول و منطقى، بین خواسته ها و توانمندى ها و شکست ها و پیروزى ها مى پردازد. توقع از خویش را با واقعیات و توانایى هاى فردى و شرایط محیطى و اجتماعى، تنظیم مى کند و با جدّیت، نشاط و روحیه بالا، به فعالیت و تلاش مى پردازد. توصیه ما به شما این است که:
1. همواره به آرمان هاى دست نیافتنى نیندیشید؛ بلکه خواست ها و تمایلات خود را متناسب با میزان و سطح توانایى ها خود تنظیم کنید.
2. موفقیت و کامیابى هایى را که در زندگى تجربه کرده اید در نظر بگیرید و آنها را در یک دفترچه یادداشت و هر روز آن را مرور کنید.
3. نشاط خود را همواره حفظ کنید و هرگز خود را مریض و ضعیف به حساب نیاورید. براى حفظ نشاط همه روزه ورزش کنید.
4. بروز مشکلات را در زندگى، امرى عادى بدانید و به همان اندازه، آنها را بپذیرید که کامیابى ها را پذیرا هستید.
5. براى رشد معنویت، باید براى خود برنامه ریزى کنید. البته برنامه سنگین نریزید؛ ولى در اجراى آن مداومت و جدیت داشته باشید.
6. براى شرکت در فعالیت هاى فرهنگى، هر قدر مى توانید تلاش کنید و اگر اصلاً نمى توانید، در فرصت هاى دیگر این کار را انجام دهید.
7. همواره از خداوند در همه امور مدد جویید و نسبت به آنچه او مقدر مى فرماید، راضى باشید.
اما در مورد نگرانى شما و ناامیدى از آینده بهتر است پاسخ را با این روایت آغاز کنیم: «ما فات مضى و ما سیأتیک فاین قم فاغتنم الفرصة بین العدمین»[24]؛ «گذشته گذشت و از آینده هم هنوز خبرى نیست پس فرصت را بین دو امرى که موجود نیستند، مغتنم شمار». شما از آینده خبر ندارید تا درباره آن نگران و مأیوس باشید؛ آینده نیز ریشه در زمان حال دارد. پس اگر در صدد اصلاح امور آینده خود هستید، باید آنچه امروز وظیفه شما است، با دقت و به خوبى انجام دهید. این تنها راهى است که آینده شما را تأمین خواهد کرد. وقت خود را صرف امرى کنید که در دسترس شما است و آن زمان حال است. هر روز فرصتى است که باید از آن استفاده کرد. خوشى ها و آسایشى که امروز در اختیار داریم، نباید به خاطر آینده اى که خبرى از آن نداریم، مکدر سازیم؟
حضرت على علیه السلاممى فرماید: «نگرانى هاى سال را بر نگرانى امروزت اضافه مکن ؛ براى امروز مشکلات خودش کافى است»[25]، اگر به زندگى گذشته خود توجه کنید، همه جا و در همه مراحل لطف و رحمت خداوند را آشکارا مى بینید و توجّه به نعمت هاى بى پایان او انسان را شکرگزار مى کند.
یکى از نعمت هاى خدا امکان تحصیل در مراکز آموزش عالى است. هر سال هزاران نفر در کنکور شرکت مى کنند و عده زیادى، به هر دلیل، در این آزمون ناموفق هستند. استعداد و امکاناتى که خداوند به شما عطا کرده، دلیل موفقیت شما بوده است و لذا عقل سلیم حکم مى کند انسانى چون شما شکرگزار خدا باشد.
سعدى در دیباچه گلستان چه زیبا گفته است:
باران رحمت بى حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بى دریغش همه جا کشیده ؛ پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزى بخطاى منکر نبرد.
اى کریمى که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور دارى
دوستان را کجا کنى محروم
تو که با دشمنان نظر دارى
محبت مادر به انسان بالاترین محبت ها است و اگر بفهمیم که محبت خداوند به انسان، هزاران بار از محبت مادر بیشتر است، در همه امور به او پناه مى بریم و لطف او را در لحظه لحظه زندگى مى بینیم. ضمناً نباید به هیچ وجه از آینده خود، مأیوس باشید و در برابر مشکلات، سر تعظیم فرود آورید.
شما با اراده قوى و تصمیم جدى و با توکّل بر خداوند، مى توانید ایمانتان را به خدا محکم کنید و از دام هاى شیطان رهایى یابید. قطعاً در وجود شما، نقاط مثبت و خوبى هایى وجود دارد که اگر به آنها توجه داشته باشید و به شکوفایى آنها بپردازید، از بدى ها و نقاط منفى خود گریزان خواهید شد و آنها را از وجود خود، ریشه کن ساخت.
چرا نباید به آینده امیدوار باشید؟ دانشجویى نظیر شما – که مشغول تحصیلات عالى است و مى تواند با تلاش و جدیت در آینده براى خود شغل مناسبى پیدا کند و با شخص شایسته و صالحى ازدواج نموده و تشکیل خانواده دهد – به چه دلیل باید ناامید باشد؟ و چرا باید از لطف و عنایت پروردگار مأیوس گردد؟ بنابراین:
1. با افراد شاد، خوشبین و امیدوار مجالست داشته باشید و از روحیه آنان الهام بگیرید.
2. از اساتید دلسوز و متعهد کمک بگیرید.
3. منزوى نباشید و با افراد با تجربه و متعهد، ارتباط صمیمانه برقرار سازید.
4. کتاب هایى را که در زمینه شادکامى، رمز موفقیت، راز موفقیت مردان بزرگ و… نوشته شده، با دقت بخوانید و به دستورات آنها عمل کنید.
5. ورزش کنید ؛ زیرا ورزش در شادى روح و سلامت جسم مؤر است.
6. در محیط هاى شاد و سالم، به استراحت و تفریح بپردازید.
7. از همنشینى با افراد منفى گرا بر حذر باشید.
8. از بحث هاى رنج آور با این و آن اجتناب کنید.
9. بدانید مشکلات و رنج ها، همیشگى نیست و روزگار در حال تغییر و تحول است و چه بسا حوادث پیش بینى نشده اى، در حل مشکلات به یارى انسان بشتابد.
10. سفرهاى شاد و سیر و سیاحت هاى علمى، براى شما لازم و مؤر است.
11. خاطرات تلخ را به دست فراموشى سپارید و از بازگو کردن آن براى دیگران، بپرهیزید.
12. اگر ذوق هنرى دارید، به کارهاى هنرى – از قبیل کاریکاتور، گرافیک، نقاشى، خط، نویسندگى و… – بپردازید.
13. نیایش و دعا مؤر و نافذ است ؛ بنابراین از دعاها و مناجات هاى دلنشین غافل نباشید. در این راستا نیایش هایى هم چون: مناجات خمسه عشر، دعاى کمیل و نیز صحیفه سجادیه بویژه دعاى مکارم الاخلاق را همواره بخوانید و باور داشته باشید که نیایش و دعا سرنوشت ساز است، با خدا انس بیشترى داشته باشید و با او درد دل کنید.
14. در اوقات فراغت، به تفصیل نعمت ها و الطاف الهى را از قبیل اصل وجود، سلامتى، توفیق تحصیل و… و نیز بلایایى که خدا از شما دور کرده است، یادآور شوید و ضمن سپاسگزارى از او، قلب خویش را مالامال از محبت و عشق الهى کنید.
15. قرآن کلام خدا است. از تلاوت و تدبّر در آیه هاى آن هر چند اندک، دریغ نکنید؛ زیرا تلاوت قرآن اگر توأم با تدبر و تفکر باشد، اثرات معنوى فراوان دارد و شما را با خدا مأنوس تر مى سازد و باعث آرامش روح و روان شما مى گردد.
بى حوصلگى
پرسش 39 . من دانشجوى رشته پرستارى و 21 ساله ام ؛ در یکى از تشکل هاى دانشجویى فعالیت مى کنم به مسائل مذهبى خیلى عقیده دارم و بسیار هم دوست دارم در این زمینه فعالیت کنم ؛ ولى مدتى است که بى انگیزه شده ام! احساس مى کنم دنیا خیلى تکرارى شده است ؛ هر چند در کارهایم تنوع و تغییر ایجاد مى کنم، ولى باز این احساس وحشتناک را نمى توانم از خود دور کنم و همیشه این سؤل را از خود مى کنم که «حالا من درسم را بخوانم خوب؟ آخرش چى» یا مى میرم و در آن دنیا عذاب مى کشم یا نه آخرش چى مى شه؟! احساس مى کنم خیلى بى هدف شده ام ؛ فکر مى کنم زندگى مرحله به مرحله طى مى شود ولى آن چیزى را که دوست دارى به آن نمى رسى؟ از همه چیز خسته شده ام تا کى کار تکرارى کنم در صورتى که نمى دانم این کارها نتیجه اش چه مى شود؟
یکى از مهم ترین انگیزه هاى هر انسانى، «کمال طلبى و خودشکوفایى» است. این انگیزه مهم ترین عامل و محرّک در شکل گیرى و جهت دهى به رفتار انسان ها است. هر رفتارى که ما انجام مى دهیم، در واقع محصول سه عامل – انگیزه، نیاز و هدف – است. اگر این سه عامل در کنار هم قرار گیرند، شرایط تحقق یک رفتار فراهم مى شود؛ اما گاهى شناخت افراد نسبت به این سه عامل، دچار مشکل مى شود.
به عبارت دیگر وجود برخى ابهامات، موجب مى شود چیزى که در حد یک انگیزه است، جاى هدف را بگیرد و یا در مصداق نیاز مشکلاتى به وجود مى آید. در نتیجه کسى که تحت تأثیر این عوامل سه گانه فعالیتى مى کند، در استمرار فعالیتش انحراف یا لغزش و یا دچار دلسردى مى شود.
به یقین ورود به دانشگاه، نمى تواند هدف غایى یک دانشجو باشد. دانشگاه یکى از اهداف واسطه اى است که راهیابى به آن، انگیزه و شوق در انسان ایجاد مى کند تا با تمام توان، تلاش کند و به هدفش (رسیدن به کمال) دست یابد. بنابراین هیچ گاه نباید به دانشگاه، به عنوان هدف غایى و نهایى نگاه کرد. در واقع وارد شدن به دانشگاه؛ یعنى، آغاز یک حرکت جدید و مشخص. دانشگاه مسیر علمى شما را مشخص تر مى کند و جهت حرکت به سوى کمال و هدف نهایى را نشان مى دهد. بنابراین دانشگاه جاى ماندن و رسیدن نیست؛ بلکه یک مسیر است به سوى آنچه اهداف بعدى زندگى اقتضا مى کند.
اگر دانشجو به دانشگاه این گونه نگاه کرد، بعد از ورود به دانشگاه با تمام توان، مى کوشد از امکانات و شرایطى که براى رشد او فراهم شده، استفاده کند و هر روز احساس بهترى نسبت به روز قبل؛ زیرا یک گام به اهدافش نزدیک تر شده است.
اما کسانى که دانشگاه را به عنوان هدف در ذهن خود ترسیم کرده اند، وقتى وارد دانشگاه شدند، در همان هفته هاى اول، تمام آمال و آرزوهایشان رنگ مى بازد و احساس مى کنند دانشگاه سرابى بیش نیست و به دنبال آن، احساس پوچى و خلأ مى کنند و با خود مى گویند: «راستى اینجا دانشگاه است، اینجا همان جایى است که تمام آمال و آرزوهاى خودم را در آن جست وجو مى کردم! پس چرا احساس بى نیازى نمى کنم؟ چرا دانشگاه تشنگى مرا بر طرف نمى کند؟».
به دنبال این تفکرات، دچار پوچى، بى هدفى و سردرگمى مى شود. بنابراین یکى از مهم ترین عواملى که این حالت پریشانى و نگرانى را به وجود مى آورد، عدم آگاهى نسبت به هدف و در نتیجه تفکیک نکردن بین هدف و وسیله است.
عامل دیگرى که موجب این حالت مى شود، همنشینى با افرادى است که تفکّرات منفى، نسبت به خود و جامعه دارند. این افراد همیشه دم از یأس و نا امیدى مى زنند و آینده را براى خود تیره و تار مى دانند و همین فکر را به دوستان و همکلاسى هایشان نیز القا مى کنند! براى پیشگیرى از این گونه مشکلات، باید در انتخاب دوست، دقّت بیشترى کرد و با افرادى ارتباط دوستانه و یا معاشرت داشت که به خوبى درک کنند که دانشگاه هدف نیست؛ بلکه وسیله اى است براى رسیدن به هدف. همچینین دچار تفکرات منفى گرایانه نباشند؛ بلکه داراى نشاط روحى و تفکرات مثبت گرایانه باشند.
توصیه ما به شما این است که:
1. همواره به آرمان هاى دست نیافتنى نیندیشید ؛ بلکه موفقیت هاى خود را نیز در نظر گیرید.
2. خواست ها و تمایلات خود را با توانایى هایتان هماهنگ کنید.
3. به خود اجازه ندهید مادیات و دنیاى زودگذر، شما را ناراحت کند ؛ زیرا خداوند همه جهان مادى را براى شما آفریده و آن را در اختیار شما قرار داده است. بنابراین شایسته نیست انسان اسیر مادیات شود.
4. بدانید که مشکلات و رنج ها، همیشگى نیست و روزگار در حال تغییر و تحول است و چه بسا حوادث پیش بینى نشده اى نیز در حل مشکلات به یارى انسان بشتابد.
احساس تنهایى
پرسش 40 . دخترى هستم 23 ساله و دانشجوى سال سوم. مشکل من این است که احساس مى کنم براى ادامه زندگى انگیزه اى محکم ندارم و به همه چیز بى علاقه ام. در واقع همیشه منتظر رسیدن آینده هستم تا شاید تحولى در زندگى ام رخ دهد و این بى حوصلگى را از من دور کند. از زندگى خسته ام و همیشه در پى یک نیروى محرک، انگیزه یا عشق مى گردم ؛ زیرا احساس مى کنم تنها به این وسیله شور و گرمى به زندگى ام باز مى گردد ؛ به عبارت دیگر، دوست دارم هر چه زودتر ازدواج کنم. البتّه در این زمینه آدم سخت گیرى نیستم. راستش همیشه مى ترسم به گناه بیفتم. بسیارى از دانشجویان کم کم تحت تأثیر محیط قرار گرفته و انسان هاى دیگرى شده اند! من خودم دانشجو هستم و در خوابگاه زندگى مى کنم. از نزدیک مشاهده مى کنم که بسیارى از دوستانم کم کم راه خیابانى شدن و گشت و گذار در پارک و… را در پیش گرفته اند! فقط و فقط به این دلیل که فکر مى کنند عفّت و حجاب صحیح، مانع ازدواج آنها مى شود! خواهش مى کنم راهنمایى ام کنید تا قبل از آنکه خداى نکرده دیر شود، مشکلم را حلّ کنم.
بى تردید آنچه مطرح کردید، مشکل بسیارى از جوانان جویاى آرامش جامعه فعلى ما است؛ هر چند گروهى جرأت پرسیدن و چاره جویى ندارند!! احساس مسئولیت شما قابل تقدیر و تحسین است.
پرداختن به علل و عوامل وضع موجود، در چند سطر نمى گنجد. همان گونه که خود نیز گفته اید، سبب بى حوصلگى، خستگى و نداشتن شور و اشتیاق به درس و برنامه هاى مختلف، احساس تنهایى و عدم تأمین یکى از نیازهاى اساسى است. روان شناسان بر این باورند که انسان – در هر مرحله اى از حیات خویش – به محبت نیاز دارد و علاقه مند است دیگران دوستش بدارند. این نیاز، پس از سن بلوغ، تبلور فزون ترى مى یابد و لزوم ارتباط با جنس مخالف، آشکارتر مى گردد. تنها راه قابل قبول ابراز محبت و برقرارى دوستى میان زن و مرد، ازدواج است. پس ازدواج پاسخ یکى از نیازهاى اساسى انسان در مرحله اى خاص از زندگى است. با ازدواج، کانونى ایجاد مى شود که در آن زن و مرد احساس آرامش مى کنند؛ انگیزه ادامه زندگى مى یابند و بى حوصلگى، خستگى و احساس تنهایى شان از میان مى رود. نیاز به امنیت خاطر، معاشرت، درد دل کردن، تشویق و تمجید، مقبولیت و جلب توجّه و نیاز به محبت، در سایه ازدواج تأمین مى شود. این نیازها، اگر به درستى و به موقع ارضا نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند، نابسامانى ها و زیان هاى فراوانى پدید مى آورند. بنابراین، ازدواج از عوامل اصلى آرامش، و سکون و تعادل است. ازدواج به زندگى زن و مرد جهت مى بخشد و افراد نگران، مضطرب و سرکش را رام ساخته، اسباب حفظ سلامت تن و روانشان را فراهم مى آورد.
ویل دورانت، درباره ازدواج مى نویسد: «اگر راهى پیدا شود که ازدواج در سال هاى طبیعى انجام گیرد، بیمارى هاى روانى و فحشا، احساس تنهایى و گوشه گیرى ناپسند و انحرافات جنسى – که زندگى را لکه دار کرده است – تا نصف تقلیل خواهد یافت».
پس وقتى انسان، از نظر زیستى، فکرى، روانى و اجتماعى، براى ایفاى نقش همسرى آمادگى پیدا مى کند، هرگونه احساس و رفتار ازدواج گریزى، بى دلیل است. به تعویق انداختن غیرمنطقى این امر مهم، آرامش فکرى و بهداشت روانى را از میان مى برد و به تدریج احساس نا امنى، نگرانى و اضطراب را بر فرد چیره مى سازد. این همان حقیقتى است که چهارده قرن قبل، قرآن با بیانى ساده، عمیق و پر معنا بیان داشته است: «او است آن کس که شما را از نفس واحدى آفرید، و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد…»[26].
بنابراین، پیمودن طریق رشد، نیل به کمال انسانى و تقرب به ذات حق تعالى، در گرو ارضاى نیازهاى غریزى و فطرى انسان است؛ به شرط آنکه تأمین آنها از طریق صحیح و مورد تأیید عقل، شرع و عرف صورت گیرد.
از طرف دیگر، قرآن به مردم دستور مى دهد: «مردان و زنان بى همسر را همسر دهند»[27]. بنابراین، برنامه ریزى و تلاش در جهت ازدواج جوانان از وظایف اصلى خانواده ها، جامعه و مسئولان فرهنگى اقتصادى و اجتماعى است.
در این گستره، هر کس مسئولیت خاصى دارد؛ خانواده ها باید با اجتناب از تشریفات، کاهش سطح انتظارات و فراهم آوردن امکانات اولیه و جامعه و نهادهاى اجتماعى با ایجاد تسهیلات مالى و… .
امّا اگر به هر دلیلى خانواده ها، افراد جامعه، مسئولان، نهادها و دیگران، به وظیفه خویش عمل نکنند یا امکانات و موقعیت به آنها اجازه فعالیت ندهد، شما و دیگر جوانان چه باید بکنید؟ آیا انسان مى تواند براى رسیدن به آرامش روانى و تأمین یکى از نیازهاى اساسى خود، به هر اقدامى دست بزند؟! آیا براى یافتن شریک زندگى، باید از بسیارى هنجارهاى صحیح و مورد پسند عرف و عقل و شرع دست کشید و در هر محل و کوى و برزن در پى این و آن دوید؟! به عبارت دیگر، آیا مى توان براى به دست آوردن آرامش روانى، آرامش خود را از میان برد؟! بى تردید پاسخ منفى است؛ ولى بهتر آن است به تجربه هاى تلخ جوانانى توجه کنیم که گمان مى کردند مى توان با زیر پا گذاشتن عفت و حجاب و سایر هنجارهاى پذیرفته شده جامعه و مورد تأکید دین، به آرامش رسیده و به همسر دلخواه دست یابند!!
یکى مى نویسد: «… آرى، اکنون دریافته ام پسر غریبه اى که در کوچه و بازار با دخترى طرح آشنایى مى ریزد، قصد ازدواج با او را ندارد و سرانجام دوستى هاى خیابانى چیزى جز ندامت و رسوایى نیست».
دیگرى براى ما نوشته است: «… اکنون پى برده ام حتّى پست ترین پسران، دنبال سنگین ترین و باوقارترین دختران مى گردند» و… .
بنابراین، راهى که دیگران پیش گرفته اند، نه مورد تأیید علم و تجربه است و نه عقل و شرع و عرف جامعه آن را مى پذیرد. از طرف دیگر، تجربه هاى تلخ و اندوه بار بسیارى از جوانان شکست خورده و پشیمان، نادرستى این روش را ثابت مى کند. بیشتر این روابط و عشق ها، به ازدواج نمى انجامد؛ و یا پس از مدتى به طلاق مى کشد و چنانچه به طلاق منجر نشود، زندگى آرام و سالم به ارمغان نمى آورد؛ زیرا خاطره روابط نامشروع گذشته، سبب از میان رفتن آرامش روحى مى شود! این مسئله به طور ناخودآگاه فرد را رنج مى دهد و نمى گذارد واقعاً به همسرش عشق بورزد.
در نتیجه ازدواجى که باید آرامش به ارمغان آورد، تهدید کننده آرامش مى شود. ممکن است بپرسید: افرادى چون من چگونه مشکل خود را حلّ کنند؟ براى رسیدن به پاسخ، توجّه به نکات زیر بایسته است:
1. سن ازدواج در جامعه کنونى، با توجّه به وضعیت فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى، بالا است. بنابراین، زیاد نگران به تأخیر افتادن آن نباشید. این مشکل بسیارى از جوانان کشور است که امیدواریم با تدابیر لازم در دراز مدّت حلّ شود.
2. مطمئن باشید با حفظ شئون اخلاقى و دینى و رعایت وقار، متانت و حجاب کامل، بهتر خواهید توانست خود را از دام خطا و گناه حفظ کنید. بى تردید جوانان غیرتمند و اهل زندگى و هم شأن شما، سراغ افرادى چون شما خواهند آمد و براى ازدواج از شانس بیشترى برخوردارید. پس در حفظ متانت و وقار خود بیشتر دقّت کنید.
3. چنانچه در دانشگاه یا شهرستان محل سکونت شما مرکز یا کانون ازدواج مورد اعتماد وجود دارد، به آنجا مراجعه و شرایط خود را براى ازدواج ارائه کنید تا اسباب ازدواج تان فراهم گردد. تأکید مى شود آن مرکز باید کاملاً شناخته شده، مورد اعتماد و تأیید مسئوولان رسمى دانشگاه باشد.
4. به منظور کاهش موقت این نیاز غریزى و پیشگیرى از سقوط در دام گناه و لغزش هاى احتمالى، رعایت نکات زیر سودمند است:
الف. حتّى المقدور روزى یک ساعت ورزش کنید تا انرژى زاید بدنتان کاستى پذیرد.
ب. اگر توان جسمى دارید، هفته اى یک یا دو روز روزه بگیرید.
ج. افکار خویش را کنترل کنید و از اندیشیدن درباره مسائل جنسى بپرهیزید.
د. مراقب نگاه ها خود باشید و به روابط افراد متأهل با یکدیگر و چهره و اندام جنس مخالف و فیلم هاى تحریک کننده نگاه نکنید.
ه . اوقات فراغت خود را با شرکت در برنامه هاى مختلف علمى، فرهنگى و دینى و انجام دادن کارهاى شخصى، هنرى و علمى پر کنید. بکوشید هیچ گاه بیکار و تنها نباشید.
و. در انتخاب دوستان صمیمى و هم اتاقى تان دقّت کرده، با افراد متین، باوقار، با عفت، متدین و با ادب ارتباط داشته باشید و در فرصت هاى آزاد درباره مسائل علمى، تحصیلى، اخلاقى و دینى گفت وگو کنید.
ز. سعى کنید نمازهاى روزانه را اول وقت و به جماعت بخوانید.
ح. پس از نماز صبح، آیاتى از قرآن را تلاوت کنید ؛ در معانى آن بیندیشید و براى حلّ مشکلات خود، از خداوند متعال یارى جویید.
امیدواریم، ضمن رعایت راهکارهاى ارائه شده، همسرى شایسته بیابید و زندگى شاد و سعادتمندى در انتظارتان باشد[28].
خودکشى
پرسش 41 . من تمایل به خودکشى دارم، گناه آن را براى من شرح دهید.
قبل از بیان دیدگاه اسلام درباره خودکشى، بایسته است علل تمایل به این پدیده شوم بررسى شود.
به طور کلى خودکشى سه علت عمده دارد:
1. پوچ گرایى و احساس بى ارزشى،
2. افسردگى،
3. اعتراض به وضعیت موجود و حاکم بر خانواده یا جامعه.
اقدام به این عمل، به هر دلیلى، امرى غیرمعقول، غیرمنطقى و احمقانه است و در هیچ فرهنگى پذیرفته نیست.
بنابراین فردى که چنین افکارى به ذهن او خطور مى کند، باید هر چه زودتر به مشاور مراجعه کند تا این تفکرات نادرست اصلاح شود. اگر علت آن افسردگى باشد، باید تحت درمان قرار گیرد و اگر نوعى اعتراض به وضع موجود باشد، باید به او تفهیم شود که خودکشى بدترین نوع اعتراض است و راه هاى منطقى و بهتر و مؤثر وجود دارد و خودکشى هیچ مشکلى را حل نمى کند.
اما نظر اسلام درباره خودکشى
از دیدگاه اسلام، مالک همه چیز – از جمله انسان – خداوند است و او است که حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آنجا که او رخصت دهد، جایز و جایى که او اذن ندهد، غیرمجاز است. از جمله این موارد، کشتن انسان است. در این موضوع هیچ تفاوتى بین انتحار و دیگر کشى نیست، چرا که این کار سلب حق حیات از خود و یا دیگرى است. خداى سبحان انسان را از این امر برحذر داشته، مى فرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً»[29]؛ «آن کس که انسانى را بدون اینکه قاتل باشد و یا در زمین فساد کند، بکشد گویا همه مردم را کشته است».
مرگ و حیات یک نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حیات اجتماع نیست، ولى شباهتى به آن دارد؛ ازاین رو در جایى که اذن خداوند نیست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آنجا که خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هیچ کسى نه حق کشتن دیگرى را دارد و نه حق کشتن خود را. این بدان جهت است که از دیدگاه اسلام و همه مکاتب الهى، حیات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. از این رو هرگاه این حق، وسیله اى براى قتل نفوس دیگر یا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شایسته حاکم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآیند، این حق به نفع دیگران سلب مى شود[30].
به طور کلى مى توان گفت:
الف. حیات، موهبتى خداوندى است و حق زندگى براى همه انسان ها تضمین شده است و همه دولت ها، جمعیت ها و افراد مکلف به حمایت و دفاع از این حق اند و کشتن هیچ کس، بدون مجوز شرعى جایز نیست.
ب. استفاده از هر وسیله اى، براى نابودى چشمه سار حیات بشرى، حرام است.
ج. حفظ ادامه حیات بشرى – تا آنجا که مشیت الهى تعلق گیرد – واجب است ؛ خواه در مقابل تعدّى دیگران و یا تعدى بر خویشتن (مانند خودکشى) و یا محافظت از حیات دیگران.
نتیجه آنکه در نگرش الهى «حق حیات»، عطاى الهى است که مسئولانه به انسان عطا شده است. پس باید در حفظ آن مراقب بود؛ چه اینکه «حیات»، فقط «حق» نیست؛ بلکه حفظ آن، «تکلیف» است.
با توجه به تحلیل مذکور به آیات دیگرى از قرآن و دو حدیث شریف درباره حرمت شدید «خودکشى» اشاره مى شود.
خداوند مى فرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً . وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللّهِ یَسِیراً»[31]؛ «و خود را مکشید، زیرا خداوند به شما مهربان است و هر کس چنین کارى را از روى عداوت و ستم انجام دهد، به زودى او را در آتش مى اندازیم و این کار براى خدا آسان است».
به نظر برخى از مفسران مقصود از «أَنْفُسَکُمْ»، نفوس مردم اجتماع است؛ بنابراین معناى آیه چنین مى شود: «همدیگر را از روى عداوت و ستم مکشید»؛ لکن آیه شامل هرگونه قتل نفس مى شود و به مقتضاى آیه 32 سوره «مائده» هر کس که بى گناهى را (بدون عنوان قصاص یا افساد در روى زمین) بکشد، مانند آن است که همه انسان ها را کشته است.
از طرفى امام صادق علیه السلام با استناد به همین آیه مى فرماید: «من قتل نفسه متعمداً فهو فى نار جهنم خالدا فیها قال اللّه عز وجل: (ولا تقتلوا انفسکم…)»[32]؛ «هر کس عمداً خودکشى کند، براى همیشه در آتش جهنم عذاب خواهد بود».
امام باقر علیه السلام فرموده است: «اِنَّ المُؤِن یبتلى بِکُلِّ بَلیّة و یَموت بِکُل مَیتَة إِلاّ اِنَّهُ لایقتل نَفسه»[33]؛ «مؤن به هر بلایى مبتلا مى شود و با هر نوعى مرگ مى میرد؛ ولى خودکشى نمى کند».
قرآن کریم در مورد قتل نفس فرموده است: «أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً»[34]؛ «هرکس نفسى را بدون قصاص و یا فساد در زمین کشت مثل این است که همه مردم را کشته است».
برخى از مفسران در توجیه این آیه گفته اند: کسى که شخصى را به ناحق مى کشد، در واقع انسان و انسانیت در نزد او بى ارزش است و اگر یک نفر را بکشید، مثل این است که همه انسان ها را کشته است. همه مفاسد و زیان هایى که در کشتن دیگران هست، در خودکشى نیز وجود دارد، از جمله:
1. خودکشى، نافرمانى و سرپیچى از دستور خداوند است و کسى که دستور خدا را نادیده انگارد و سرپیچى کند، مستحق عذاب مى گردد.
2. خودکشى دلیل بر عدم ایمان و یأس و نا امید شدن از خدا است و یأس و نا امیدى از «او»، بزرگ ترین گناهان است که گاهى در رتبه شرک و کفر قرار دارد.
3. کسى که دست به خودکشى زده – همانند کسى که دیگرى را کشته – انسان و انسانیت در نظرش بى ارزش شده است. از این جهت بین خودکشى یا کشتن دیگران، فرقى نیست و همان گونه که هر کس، دیگرى را بکشد مستحق عقوبت و عذاب مى گردد؛ انسانى که خودکشى کرده، نیز مستحق عقوبت و عذاب الهى مى گردد و این با عدالت خدا هیچ گونه منافاتى ندارد.
4. خودکشى، گناهى کبیره است؛ اما اینکه عقوبت آن دقیقاً چیست و آیا موجب عذاب ابدى است یا نه، روشن نیست. چه بسا نسبت به افراد و شرایط آنها، مجازات هاى متفاوتى وجود داشته باشد؛ اما به هر حال خودکشى عملى نادرست است که نه دین بر آن صحّه مى گذارد و نه عقل و خرد انسانى.
5. در نظام هاى حقوقى جهان، نیز اساساً خودکشى نوعى بزهکارى و جرم تلقى مى شود؛ از این رو شخصى که به خودکشى کننده در جهت انتحار کمک کند، شریک جرم شناخته شده و مجازات مى شود و این فرع بر جرم بودن خودکشى است[35].
در پایان توصیه مى شود به نکات و توصیه هاى مشفقانه ما توجه کرده و بکوشید آنها را رعایت کنید:
1. هرگز در طول شبانه روز بیکار و تنها نباشید و اگر ناگزیرید ساعاتى را به تنهایى سر کنید، از مطالعه کتاب هاى مفید – به خصوص مذهبى -[36] غفلت نکنید.
2. براى تمام اوقات شبانه روز، برنامه منظم ریخته و هیچ زمانى بى کار نباشید و اوقات فراغت خود را با کارهاى مختلف ورزشى، علمى، هنرى، کمک به دیگران، دید و بازدیدها و… پر کنید. همچنین در انجام وظایف دینى جدى باشید ؛ به خصوص از نماز اول وقت و جماعت بیشتر بهره جویید.
3. در فعالیت هاى دسته جمعى، اردوها، تجمع هاى دوستانه، ورزش دسته جمعى و… شرکت فعال داشته باشید.
4. با افراد نماز خوان و متعهد و موفق، بیشتر مرتبط باشید.
5. توانایى ها، موفقیت ها و نعمت هاى خدادادى را روى کاغذى یادداشت نموده و هر روز و هنگام هجوم افکار منفى، آن را بخوانید.
6. تنها راه خروج از بن بست و مشکلات زندگى، امید و توکل بر خدا، دعا و توسل و توبه است که همه ناشدنى ها را ممکن مى کند و راه رهایى را به روى انسان مى گشاید. بهترین شاهد هم زندگى آرامش بخش بندگان مؤن است که به تجربه و واقع رسیده است که ایمان به مبدأ و معاد، سرمایه اصلى سعادت دو گیتى به شمار مى رود که اگر درست و به صورت منطقى براى آدمى حاصل شود، پوچ گرایى و بیهوده انگارى براى همیشه از بین مى رود و شکوفه هاى شفابخش و اطمینان آفرین در زندگى پدیدار مى شود. پس انسان نباید هیچ گاه از رحمت و لطف الهى نا امید باشد.
عوامل و درمان عصبانیت
پرسش 42 . ریشه و درمان عصبانیت را شرح دهید؟
عصبانیت نمود و جلوه خشم و غضب است و غضب در واقع یک حالت نفسانى و درونى است که آدمى را وادار به رفتارى پرخاشگرانه و غلبه و انتقام نسبت به دیگرى مى کند. البته اصل «قوه غضب» در انسان وجود دارد و در حفظ و بقاى وى نقش به سزایى ایفا مى کند؛ اما این قوه نیز مانند سایر قواى نفسانى باید کنترل و در جهت صحیح از آن استفاده شود و از افراط و تفریط نسبت به آن اجتناب گردد؛ زیرا افراط در آن موجب ناکارآمدى فکر و عقل مى شود و خطرات و خسارات جبران ناپذیرى را در پى دارد. تفریط در آن نیز موجب جبن و خوارى مى شود و از پیامدهاى بد آن بى غیرتى و بى تفاوتى نسبت به مسئولیت هاى فردى و اجتماعى است. البته بحث ما در اینجا، بیشتر مربوط به جنبه افراطى غضب و (عصبانیت) است؛ از این رو زیان هایى که ناشى از شعله ور شدن غضب را به اختصار بیان مى کنیم، سپس به عواملى مى پردازیم که موجب شعله ور شدن غضب و بروز عصبانیت و پرخاشگرى مى شود و در پایان راه کارهایى به منظور کنترل آن بیان مى کنیم.
پیامدهاى غضب و عصبانیت
1. غضب، فکر و عقل انسان را ناکار آمد و زمین گیر مى کند؛ چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «غضب، دل مرد دانا را هلاک مى کند»[37].
2. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «غضب، ایمان را فاسد مى گرداند ؛ همان گونه که سرکه عسل را فاسد مى کند»[38].
3. غضب کلید هر بدى است[39] و شیطان همه وجود فرد غضبناک را تسخیر مى کند و او را به هر عمل زشتى وامى دارد.
4. از آثار بد غضب این است فرد غضبناک و عصبانى رفتارهاى نادرستى – مانند فحش دادن و پرخاشگرى کلامى، شماتت، مسخره کردن، فاش کردن اسرار و بدگویى از دیگران – را از خود بروز مى دهد. علاوه بر این موجب دشمنى دوستان و شماتت دشمنان، انزواى اجتماعى، افسردگى و بیمارى هاى جسمانى و روانى مى شود. بنابراین کنترل عصبانیت امرى بایسته و اجتناب ناپذیر است؛ وگرنه موجب هلاکت انسان و خسارات جبران ناپذیرى مى شود.
عوامل غضب و عصبانیت
عصبانیت مى تواند عوامل گوناگونى داشته باشد، از جمله:
1. صفات رزیله اى (مانند، حسادت، کبر و غرور، حرص، حب جاه و مال)؛
2. کم حوصلگى و کم ظرفیتى؛
3. ضعف و ناتوانى مزاج؛
4. عدم اعتماد به نفس؛
5. حساسیت هاى افراطى؛
6. منفى بافى و سوء ظن به دیگران؛
7. همانندسازى و تقلید از والدین، همسالان و همکلاسان؛ و به علاوه یادگیرى از جمله عوامل خشم و عصبانیت هستند.
راهکارهاى درمان عصبانیت
اما دلیل آن – هر چه که باشد – با راه کارهایى که ارائه مى شود، مى توان تا حدود زیادى از آن پیشگیرى نمود:
1. هنگامى که عصبانى مى شوید، در خودتان یک تغییر حالت فیزیکى ایجاد کنید؛ مثلاً مقدارى قدم بزنید و سعى کنید در آن لحظات تصمیم نگیرید و اگر آب در دسترس شما است، مقدارى آب خنک میل کنید و دست و صورت خود را با آن شست و شو دهید.
2. اگر امکان دارد، هنگام عصبانیت یا بى حوصلگى و کسالت، یک دوش آب ولرم بگیرید.
3. چند لحظه دراز بکشید و چشمان خود را ببندید و همه ماهیچه هاى خود را شل کنید تا آرامش عضلانى پیدا بیابید. و فکر خود را از آنچه موجب عصبانیت شما شده است، منصرف کنید و به عضلات بدن خود تمرکز یابید.
4. به خودتان تلقین کنید: که اتفاق خاصى نیفتاده؛ مگر آسمان به زمین آمده است؟ دیگران در چنین مواردى چه مى کنند؟ آیا همه عزا مى گیرند؟ هر کس به کارى مشغول مى شود و به این گونه موارد اعتنایى نمى کند.
5. همیشه فضاى ذهنى و روانى خود را براى شنیدن و دریافت رفتارهاى نابجا و خلاف انتظار آماده سازید؛ به این معنا که همیشه انتظار داشته باشید دیگران با شما، به بدترین شکل برخورد کنند اگر کسى مدتى چنین کند، به تدریج صفت حلم در او به وجود مى آید و علاوه بر این، حسن خلق نیز براى او حاصل مى شود و خود را براى تحمل آن آماده کنید.
6. اگر گاهى سریع سخن گفتید و عجولانه تصمیم گرفتید و رفتار نابجا از شما سرزد؛ به سرعت خود را سرزنش و حتى در لفظ، اظهار پشیمانى کنید و وعده ها و قول هاى خود را در ذهن خویش، حاضر سازید.
7. از خود ارزندگى نابجا و شخصیت قائل شدن بیش از اندازه براى خود، بپرهیزید و تنها هنجارها را رعایت کنید از این رو به سراغ رفتارهاى متواضعانه – همانند تقدم در سلام، همنشینى مناسب با افراد پایین تر، ابراز ارادت به کوچک ترها، مصافحه و احوال پرسى، تفریح و صحبت با دیگران – اقدام کنید.
8. ذکر «لا حول و لا قوة الا باللّه » را زیاد بر زبان جارى سازید و سوره «والعصر» را زیاد بخوانید. تکرار اذکار «استغفراللّه ربى و اتوب الیه» و «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» نیز مفید است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «خداوند به برخى از انبیا وحى کرد،: اى فرزند آدم! در وقتى که غضبناک گردیدى، مرا یاد کن تا من هم تو را در وقت غضبم یاد کنم و تو را هلاک نسازم»[40]. بنابراین یاد خدا علاوه بر اینکه آتش خشم را خاموش مى کند، موجب آرامش انسان مى شود و در قیامت نیز آثار مثبتى به دنبال دارد.
9. به هنگام احساس عصبانیت، سریع تغییر وضعیت و موقعیت دهید و از آن محیط دور شوید؛ مثلاً اگر در منزل این حادثه رخ داد، لباس پوشیده و منزل را ترک کنید.
10. وقتى که با امور عصبانیت آفرین مواجه هستید، براى مدتى (حدود 10 تا 15 دقیقه)، راه دریافت هاى حسى خود را سد سازید براى مثال جلوى گوش خود را بگیرید و چشمان خود را ببندید و سر خود را پایین اندازید تا دریافت هاى عصبانیت را تحت کنترل شما در آیند و موجب تحریک بیشتر شما نشوند.
11. اگر رفتار و یا صفتى که در شخصى هست، موجب عصبانیت شما شده، آن را شوخى تلقى کنید و به شکلى، خود را از تیررس او دور در نظر بگیرید. یعنى؛ از در نظر گرفتن خویش به عنوان مخاطب رفتارهاى دیگران پرهیز کنید؛ مثلاً از مشاهده کسى که فحش مى دهد با خود بگویید مخاطب او من نیستم و در این هنگام از صحنه دور شده و راه دریافت هاى حسى را سد سازید تا بیشتر مورد هجوم قرار نگیرید.
12. براى توجیه رفتارهاى خلاف انتظار دیگران، توجیه مناسبى داشته باشید و آنها را مقصر تلقى نکنید؛ مثلاً بگویید: خودم از این فرد بدتر رفتار مى کنم، او اشتباه گرفته و مقصر نیست. اشتباه من باعث رفتار نامناسب او شده است.
13. به نظرات و عقاید دیگران احترام بگذارید و محترمانه با آنها رفتار کنید.
14. در کارهاى مهم با مشورت خواستن از دیگران، تصمیمات خود را استحکام بخشید و از اقدامات عجولانه و خام بپرهیزید.
15. بیشتر با افراد حلیم، صبور، غیرعصبى و خوش مشرب معاشرت کنید و از دوستى و حرف شنوى افراد تند مزاج بپرهیزید.
16. همیشه خود و رفتارتان را درست و صحیح تلقى نکنید و احتمال خطا در کارهاى خود را بدهید.
17. به عنوان تمرین گاهى با افرادى که سلیقه آنها را نمى پسندید، برخورد کوتاه مدت داشته باشید.
18. روایات و آثارى که در مذمّت غضب رسیده، مطالعه کنید و احادیثى که در مدح و ثواب حلم و خود نگاه دارى وارد شده، مورد توجه قرار دهید[41].
19. موارد بالا در برنامه اى منظم و در یک جدول و نمره دادن به عملکرد خود و رعایت این امور، سعى در تقلیل موارد تخلف داشته باشید و همت خود را به افزایش صبر و تحصیل سعه صدر معطوف بدارید.
بهانه گیرى
پرسش 43 . برادرم امسال سال دوم دبیرستان رشته کامپیوتر مى خواند. رفتار ایشان طبق پرس و جوهایى که از دوستانش داشتم، بسیار خوب است ؛ در حالى که اخلاق او در خانه بسیار بد است، زیرا در مقابل کوچک ترین بى توجهى نسبت به خودش، بسیار ناراحت مى شود و حتى از حرف هاى بسیار رکیک استفاده مى کند، مثلاً وقتى پدر یا مادرم براى یکى از ماها لباسى مى خرد، او دعوا راه مى اندازد که چرا براى من نخریده اید یا بهانه الکى مى گیرد! گاهى با پدرم به جر و بحث مى پردازد، مثلاً وقتى کار بدى مى کند و پدر به او گوشزد مى کند، او زیر بار نمى رود. حتى شده گاهى اوقات پدرم با او شوخى مى کند، او به قضیه جدى نگاه مى کند و پدرم را به عنوان دشمن خود مى داند! خواهشمند است مرا راهنمایى کنید. که چگونه مى توانم او را از این وضع نجات دهیم؟ رفتار ما در مقابل او چگونه باید باشد؟
در رابطه با وضعیت برادرتان، توجه شما و خانواده به چند نکته مهم جلب مى شود:
برادر شما در سن نوجوانى قرار دارد و نوجوان ویژگى هاى خاصى دارد که اگر در برخورد با او به این ویژگى ها توجه نشود، ممکن است مشکلات و بحران هایى براى وى و خانواده به وجود آید.
از جمله ویژگى هاى مهم نوجوان، روحیه استقلال طلبى او و جدا شدن از وابستگى هاى قبلى است. نوجوان مى خواهد پا به دنیاى بزرگ سالان بگذارد و خود را از قید و بند تقلید و پیروى از دیگران آزاد کند. از این رو از دستورات و برخوردهاى آمرانه دیگران – حتى پدر و مادر و افراد بزرگ تر – بیزار است و نمى تواند بپذیرد دیگران با او آمرانه برخورد مى کنند. البته این روحیه، کاملاً طبیعى است؛ چه اینکه نوجوان در حال گذار از مرحله کودکى و پا گذاشتن در دنیاى بزرگ سالى است و لازمه آن شکستن تقیّدات، محدودیت ها و وابستگى ها است. در عین حال روحیه نوجوان بسیار لطیف، تحریک پذیر و از نظر روانى بسیار حساس است. از سوى دیگر به دلیل رشد عقلى و شناختى، از توانمندى هاى قابل توجهى برخوردار است؛ از این رو مى خواهد خود تصمیم بگیرد و خود انتخاب کند و نهایتاً مى خواهد مسائلش را خود حل کند. لازمه چنین ویژگى و روحیه اى، این است که نوجوان با خانواده مخالفت هایى دارد و حتى ممکن است درگیرى و نزاع هایى نیز داشته باشد. بنابراین خانواده در برخورد با نوجوان، باید روش خود را تغییر دهد و الاّ با بحران هاى جدى مواجه خواهد شد و چه بسا او از خانواده طرد شود و یا اینکه خود تصمیم به جدایى از خانواده بگیرد؛ نتیجه این طرد یا جدایى، افتادن در دام شیادان و فرصت طلبان خواهد بود. بنابراین بسیارى از این رفتارهاى نابهنجار و مشکل زا، مقتضاى این دوره است و یا به دلیل عدم برخورد مناسب اطرافیان با نوجوان است. از این رو رعایت راه کارهاى زیر، ضرورى است و تا حدود زیادى به حل مشکل کمک مى کند:
1. از برخورد آمرانه با نوجوان بپرهیزید.
2. مخالفت هاى او را امرى طبیعى تلقى کنید.
3. در تصمیم گیرى ها او را مشارکت دهید و با او مشورت کنید و به نظرش احترام بگذارید.
4. با او رابطه دوستانه برقرار کنید (به ویژه والدین) ؛ اگر با او دوست شوید، بسیارى از مشکلات و تعارضات حل خواهد شد و احتمال اینکه در بیرون خانه جذب افراد ناباب خانه شود، بسیار کاهش مى یابد.
5. به والدین یادآورى کنید تا در تأمین نیازمندى هاى اعضاى خانواده، مدیریتى صحیح اتخاذ کنند ؛ به این صورت که وقتى مى خواهند وسایل مورد نیاز فرزندان را تهیه کنند، زمان هاى خاصى را متناسب به نیازهاى فرزندان در آن فصل براى همه آنها خرید کنند براى مثال اگر تابستان است و مى خواهن لباس تابستانى بگیرند، براى همه فرزندان بگیرند و همین طور در فصل زمستان… این کار باعث ایجاد هماهنگى متناسب با نیازهاى فرزندان در خانواده مى شود و ثانیا از خریدهاى ناگهانى – که موجب تنش بین فرزندان مى شود – جلوگیرى مى کند.
6. از برخوردهاى ناعادلانه پرهیز شود ؛ افراد با یکدیگر فرق کنند و ممکن است محبوبیت آنها در دل ها متفاوت باشد. در ابراز عواطف و احساسات، باید فرقى بین افراد گذاشته نشود، زیرا بسیارى از این نابهنجارى ها و تعارضات ناشى از رفتارهاى نسنجیده والدین است. آنان باید با تدبیر محبت هاى خود را عادلانه میان فرزندان تقسیم کنند تا جلوى حسادت بین آنها گرفته شود.
7. به روابط او بیرون از خانه توجه بیشترى داشته باشید و در صورت نامناسب بودن دوستانش، افراد بهترى را جایگزین کنید یا از طریق معاشرت با خانواده هاى سالم – که فرزندان پسر هم سن و سال او دارند – بیشتر رفت و آمد کنید تا آنها با هم دوست شوند و خلأ دوستان سالم پر شود.
9. از سختگیرى هاى بى مورد نسبت به او بپرهیزید.
10. او را سرزنش نکنید، زیرا سرزنش زیاد، آتش لجاجت او را شعله ورتر مى کند.
خودباختگى
پرسش 44 . من عصبانى هستم و از حضور در جمع، هراس دارم و از موفقیت در زندگى بیمناکم، مرا راهنمایى کنید.
بدون تردید مسائل طرح شده در سؤال، با هم ارتباط دارند و عوامل گوناگونى دست به دست هم داده و موجب بروز این مشکلات گردیده است. با شناسایى عوامل و برطرف کردن آنها، به تدریج همه این مشکلات حل خواهد شد. به طور قطع، اضطراب و پایین بودن اعتماد به نفس، نقطه مشترک همه این مشکلات است. خوشبختانه هم اضطراب را مى توان در حد اعتدال کنترل کرد و هم اعتماد به نفس را تقویت نمود. اندکى همّت، صبر و استقامت و به کارگیرى راه کارهاى توصیه شده، زمینه حل و درمان این مشکلات را فراهم مى کند.
نکته مهمى که در نخستین گام باید مد نظر قرار دهید، تغییر و اصلاح شناختى است که نسبت به خود دارید. به عبارت دیگر، تصویرى که از خود در ذهنتان ترسیم کرده اید، باید اصلاح شود. خود را فردى کم ظرفیت، بى حوصله، ترسو و ناتوان فرض کرده اید؛ در نتیجه زود از کوره در مى روید و عصبانى مى شوید و از حضور در جمع هراس دارید و درباره آینده خود بیمناکید. بنابراین توصیه مى شود از همین الان تصمیم بگیرید به جاى فکر کردن به ناتوانى ها و شکست ها، فقط به توانمندى ها و نکات مثبت خود فکر کنید و آنها را از لا به لاى افکار منفى خود بیرون بکشید و روى آنها بیندیشید تا بتوانید از آن جنبه هاى مثبت، استفاده مناسب ترى ببرید. براى این کار دفترچه یا لیستى تهیه کنید و توانایى هاى خود را – هر چند کوچک و معمولى – یادداشت و روزى دو بار آن را مرور کنید و هر بار بکوشید نکته مثبت دیگرى از توانمندى هاى خود را کشف و به آن اضافه کنید. با این کار پس از یک هفته یا بیشتر، به روشنى در مى یابید که آن قدر هم که خودتان فکر مى کنید، ضعیف و ناتوان نیستید و در مقایسه با دیگران چیزى کم ندارید. اگر باور کنید و بفهمید که دیگران نیز مثل شما هستند و شما از آنها چیزى کم ندارید، مشکل کمرویى تان نیز رفع مى شود و دیگر از صحبت در جمع هراس نخواهید داشت؛ زیرا همه ما از یک طبیعت مشترک بهره مندیم و از این حیث هیچ کس نسبت به دیگرى برترى ندارد. بنابراین دلیلى ندارد کسى خود را برتر از ما فرض کند و یا به حرف و سخن ما بخندد و ما را مسخره کند.
شاید علت اینکه از حضور در جمع واهمه دارید، این باشد که احتمالاً شما فکر مى کنید همواره در معرض دید و قضاوت دیگران هستید و از واکنش دیگران نسبت به اعمال و گفتار خود نگران هستید! حساسیت بیش از حد شما به نگاه و رفتار دیگران، موجب شده دچار کم رویى و هراس از جمع گردید باید بدانید این طور نیست که دیگران به همه رفتارها و گفتارهاى شما دقت کنند؛ همان گونه که خود شما نیز به تمامى رفتار، و گفتارهاى دیگران توجه ندارید. علاوه بر این، باید در زندگى راحت تر بود و از حساسیت ها کم کرد؛ آیا ندیده اید کسانى را که در کلاس سؤل هاى پیش پا افتاده اى را مطرح مى کنند یا به پرسش معلم جواب نامناسب و غلط مى دهند و از خنده اطرافیان هیچ ناراحت نمى شوند؛ شما نیز از واکنش اطرافیان ناراحت نشوید و برایتان اهمیتى نداشته باشد؛ باید دل را به دریا بزنید و سؤلات خود را همان موقع که پیش مى آید – بدون ترس و واهمه – مطرح کنید. اوایل کمى سرخ مى شوید و زبانتان گیر مى کند؛ ولى پس از چند بار دیگر مشکلى نخواهید داشت. اگر هم دیگران از حرف شما بخندند، بکوشید خودتان نیز همراه آنان بخندید و از اینکه باعث شادى دیگران شده اید، احساس شادمانى کنید، و احساس شرم و نگرانى را از خود دور کنید.
از آنجایى که برخى از مشکلات رفتارى، ممکن است ناشى از مشکلات جسمانى باشد؛ از این رو توصیه مى شود برنامه اى منظم و مناسب براى تغذیه، خواب و فعالیت روزانه خود تنظیم کنید. در برنامه خود نکات زیر را رعایت کنید:
1. به گونه اى برنامه ریزى کنید که هفت تا هشت ساعت خواب شما در بهترین و مناسب ترین ساعات خواب تأمین شود.
2. قبل از خواب، غذاى سبک بخورید که خواب راحت ترى داشته باشید.
3. از تماشاى زیاد و افراطى تلویزیون و گوش دادن به موسیقى و سر و صداى زیاد بپرهیزید و سعى کنید محیط آرام و بى سر و صدا داشته باشید.
4. هرگاه زمینه عصبانیت برایتان پیش مى آید، با عوض کردن محیط یا وضعیت خود، حالت آرامش را دوباره به خود برگردانید ؛ مثلاً اگر در حالت ایستاده اید، بنشینید و اگر نشسته اید، برخیزید و یا بخوابید. اگر در اتاق هستید، بیرون بروید و دست و صورت خود را بشویید یا وضو بگیرید. ذکر صلوات یا اذکار دیگر را به آرامى و متانت، پیش خود تکرار کنید و شیطان را لعنت کنید. نفس عمیق بکشید تا اکسیژن بیشترى به مغز شما برسد و…. با این روش ها مى توانید به راحتى عصبانیت خود را کنترل کنید.
5. براى صبحانه حتماً از عسل، خرما، گردو و یا مغز پسته، همراه با کره یا پنیر استفاده کنید.
6. از خوردن ترشى بپرهیزید یا حتى الامکان هنگامى که غضبناک و عصبانى هستید ترشى نخورید و در اوقات دیگر نیز کمتر ترشى مصرف کنید.
7. در روز دو لیوان آب میوه میل کنید و از مایعات زیادترى استفاده کنید.
8. از انگور، خیار و گوجه فرنگى – که میوه هاى نشاط آور و آرام بخشى هستند – بیشتر استفاده کنید.
9. سبزى جعفرى، نشاط آور است. اسفناج و ماست نیز مى تواند غذایى خوب و سبک باشد.
10. ورزش و تحرک همراه با نفس هاى عمیق را در روز حتماً انجام دهید.
11. تفریح و استراحت و رفتن به خارج از شهر، براى شما لازم است. اگر هفته اى یک بار به خارج از شهر رفته و در یک چمن زار – بدون جوراب – کف پاى خود را روى چمن بگذارید و چند قدمى راه بروید، احساس آرامش و نشاط خواهید کرد.
12. استحمام یک روز در میان و پوشیدن لباس پاکیزه و مناسب (نه لباس چسبان و تنگ) را نیز فراموش نکنید.
مطمئن باشید اگر به طورى جدى و مستمر به این راه کارها عمل کنید، نتایج ثمربخش آن را شاهد خواهید بود و تغییرات اساسى در افکار، رفتار و حالات روحى شما رخ خواهد داد.
زودرنجى
پرسش 45 . من اخلاق خاصى دارم که با یک مسئله کوچک، زود برافروخته و عصبى مى شوم. خیلى سعى کرده ام با صبر و سکوت بر این حالت غلبه کنم و واکنش هاى نابجا نشان ندهم ؛ با این حال هنوز کاملاً بر این مشکل فائق نیامده ام. براى مثال وقتى از من انتقاد مى شود، غالباً یا به توجیه عمل خود مى پردازم یا اگر طرف مقابل پافشارى کند و به نظر من حرفش غیرمنطقى باشد، عصبى مى شوم البته خودم هم خیلى اهل انتقاد از دیگرانم، حال چگونه در خلق و خو و واکنش هایم ثبات عقلانى و منطقى ایجاد کنم و بى جهت عصبى نشوم؟
براى تقویت حلم و بردبارى، باید طبق برنامه اى جدى، به تقویت اراده خود بکوشید و همواره سعى کنید برخود مسلط باشید. در این رابطه راه مختلفى وجود دارد، ولى مهم آن است که در درمان آن کاملاً جدى باشید و توصیه ها را بدون کمترین کاستى، به اجرا گذارید:
1. کاملاً به خود مطمئن باشید که مى توانید روحیه خود را تغییر دهید؛ ولى براى نتیجه گیرى عجول نباشید. با خود بیندیشید که حداقل یک سال باید بر روى رفتارهاى خود کنترل داشته باشید و اگر چنین کردید، حتماً پس از آن در رفتار شما دگرگونى حاصل خواهد شد.
2. از حساسیت بیش از حد در هر زمینه بپرهیزید.
3. در هر مسئله اى ابتدا از دیگران انتظار بدترین برخورد را داشته باشید و خود را براى تحمل آن آماده کنید. این امر باعث مى شود برخوردهاى بهتر از مورد انتظار در شما، ایجاد خشنودى کند. در حالى که اگر همیشه انتظار برخورد خوب را داشته باشید، چه بسا نتیجه عکس خواهید گرفت.
4. با خود شرط کنید که هیچ گاه و در هیچ شرایطى، برخورد تند نداشته باشید و اگر ناگهان از شما برخورد تندى سر زد، خود را جریمه کنید؛ مثلاً تصمیم بگیرید – یا در صورت امکان نذر کنید – اگر بر سر کسى فریاد زدید، فلان مبلغ صدقه بدهید، یا نماز شب بخوانید، و یا یک روز روزه بگیرید.
5. از تفریحات سالم و تقویت کننده اراده – مانند کوهنوردى، شنا، دو و پیاده روى و گردش در طبیعت و… – نیز استفاده کنید.
6. در تصمیم گیرى ها، با افراد عاقل و پخته مشورت کنید و از اقدامات عجولانه و مطالعه نشده بپرهیزید.
7. بیشتر با افراد خوش خلق و غیرعصبى معاشرت کنید.
8. از موقعیت هاى که زمینه تندخویى در آن وجود دارد، بپرهیزید و در موقعیت هایى حضور یابید که رفتار پرخاشگرانه در آنجا دیده نمى شود.
9. قبل از هر عملى در مورد پیامد آن بیندیشید و آن گاه اقدام کنید. با تمرین این راهکار و بکارگیرى آن در مورد تمام رفتارها، اندک اندک کنترل خویش را بر تمام رفتارها توسعه بخشید.
10. به برخى رفتارها و حالاتى که از افراد سر مى زند و باعث عصبانیت شما مى شود، توجه نکنید براى مثال اگر کسى با حرف ناروا شما را بر مى افروزد، از شنیدن و گوش سپردن به سخنان وى اجتناب کنید و حتى گوش ندهید یا محیط را ترک کنید و دیگر به گفته هاى او دقت و توجه نکرده و آنها را در ذهن خود مرور نکنید. نسبت به دیگر اعمال فیزیکى و رفتارهاى پرخاشگرانه و تحریک کننده نیز همین طور واکنش نشان دهید و راه بى توجهى و تغافل را پیش گیرید.
11. با مطالعه و تفکر سطح شناخت خود را از زشتى، ناپسندى و غیرقابل جبران بودن اعمال پرخاشگرانه بالا ببرید. براى مثال روایات، آیات و داستان هایى در مورد این نوع رفتارها و آثار آنها، مطالعه کنید و بعد در مورد آنها بیندیشید. حتى در بعضى موارد، به آثار رفتار تند خود، توجه و زشتى آن را در ذهن خود مرور کنید، به گونه اى که به یک حالت خود هشدارى از درون دست یابید. آثار فردى و اجتماعى و پیامدهاى حیثیتى آن عمل زشت را لحظه به لحظه در نظر آورید و زشتى آن را براى خود بزرگ جلوه دهید تا از درون از آن عمل متنفّر شوید.
12. به هنگام بروز عصبانیت و تندخویى، به سرعت حالات خود را تغییر دهید؛ مثلاً اگر ایستاده اید، بنشینید و اگر نشسته اید، دراز بکشید و صورت خود را با آب سرد بشویید و یک لیوان آب خنک بیاشامید و خود را از موقعیت دور سازید[42].
13. از خواندن قرآن، به مقدار زیاد و در نوبت هاى متعدد در طول 24 ساعت، هرگز غفلت نورزید؛ زیرا قرآن تأثیر زیادى در رسیدن به حالت سکینه و آرامش درونى دارد. همین طور عبادت و نماز را در اول وقت و با حضور قلب کامل به جا آورید که تأثیر بزرگى در رسیدن به اطمینان خاطر و آرامش دارد.
14. بعد از استحمام و به هنگام خروج از حمام، دو پاى خود را تا قوزک با آب سرد بشویید.
15. دیگر رفتارهاى عادى و روزمره خود را نیز با تسلّط کامل بر رفتار و بدون شتابزدگى انجام دهید و آنها را آرام آرام تعقیب کنید تا نرم خویى و پرحوصلگى، بر تمام رفتارهاى شما حاکمیت پیدا کند.
16. شرح موارد فوق را در جدولى بنویسید و موارد انجام و یا تخلف از آن را یادداشت کنید. سعى کنید موارد تخلف را کاهش داده و بیشتر از پیش، خود را به انجام آنها مقید سازید. حتى قبل از بروز آن موقعیت ها و به صورت مستمر، راه کارهاى فوق را سرلوحه اعمال خود قرار دهید. از آن به بعد باید میزان موارد پرخاشگرى شما کاهش یابد و آنها را نیز یادداشت کنید و کم کم از میزان آنها در طول روز، هفته و… بکاهید و خود تنبیهى را به کار گیرید.
انتقاد پذیرى
پرسش 46 . چگونه انتقادپذیر و انتقاد کننده خوبى باشیم؛ که هم انتقادم واقعاً سازنده باشد و هم در آنها تأثیر مثبت ایجاد کند؟
چگونگى انتقاد از دیگران، بیشتر مربوط به بحث مخاطب شناسى و تأثیرگذارى است. اگر از اصول روان شناختى در تأثیرگذارى، آگاهى کافى داشته باشید و به آن پایبند بمانید، به هدف مورد نظر خواهید رسید. به همین دلیل نکاتى درباره نحوه تأثیرگذارى ارائه مى گردد.
مسئله تأثیرپذیرى یا تأثیرگذارى در حدود کیفیت آن، بستگى به توانایى و قابلیت هاى انسان در ابعاد مختلف دارد. مهم ترین امورى که در تأثیرگذارى دخالت دارد، ویژگى هاى روحى – از قبیل اراده استوار، اخلاق نیکو، حسن معاشرت و آگاهى ها و توانایى هاى علمى بالا – است. تأثیرپذیرى مثبت نیز تا حدودى، به این امور و میزان انعطاف پذیرى و حقیقت طلبى شخص ارتباط دارد؛ اما تأثیر پذیرى هاى منفى برخاسته از ضعف آگاهى و اراده است. بنابراین به هر اندازه در تقویت اراده خود، گسترش صفات حسنه و خلق و خوى پسندیده و افزون سازى آگاهى و دانش خود تلاش کنید، به تدریج توان تأثیرگذارى بیشترى خواهید داشت[43].
با رعایت اصول و نکات فوق، مى توانید میزان تأثیرگذارى خویش را افزایش دهید:
1. کار خود را با تحسین و قدردانى صمیمانه از طرف مقابل شروع کنید.
2. برنامه خود را با برجسته کردن یک یا چند نکته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسین صادقانه از وى، به خاطر وجود آن امر مثبت، ارتباط خود را با وى پى گیرى کنید.
3. در صورتى که اشتباه و لغزشى در وى مشاهده کردید، مستقیما از او گلایه نکنید و وى را مورد انتقاد مستقیم و سرزنش خود قرار ندهید.
4. قبل از انتقاد از دیگران، درباره اشتباهات خود حرف بزنید.
5. شنونده خوبى باشید و دیگران را تشویق کنید درباره خود براى شما حرف بزنند.
6. صمیمانه دیگران را دوست داشته باشید و به آنها این محبت باطنى خود را اعلام دارید.
7. به دیگران اعتبار بدهید و کارى کنید که احساس کنند مهم هستند.
8. در مخاطب خود، نسبت به کارى که مى خواهید انجام دهد، میل شدیدى ایجاد کنید و فضاى روانى لازم را براى انجام آن عمل فراهم سازید.
9. هر رفتارى را که از دیگران نسبت به خود انتظار دارید، همان را با ایشان در پیش گیرید.
10. نقطه نظرات و دیدگاه هاى خویش را بر دیگران تحمیل نکنید؛ زیرا مردم سخن کسى را که بخواهد عقیده اش را بر آنان تحمیل کند، نمى پذیرند و با کسى که همچون یک سرپرست با ایشان رفتار مى کند، دوستى نمى ورزند و به او اعتماد نمى کنند[44].
دل شوره گى
پرسش 47 . من با کوچک ترین حرفى ناراحت و عصبانى مى شوم اضطراب و دل شوره پیدا مى کنم، و سرم درد مى گیرد. ضربان قلبم افزایش پیدا مى کند و دچار تنگى نفس مى شوم هر چه درس مى خوانم فراموش مى کنم؟ لطفا براى حل این مشکل راهنمایى ام کنید.
به نظر مى رسد شما دچار نوعى اختلال به نام «اختلال اضطرابى» شده اید؛ چرا که علایم و نشانگان این اختلال در سؤل شما، مشاهده مى شود. بعضى از نشانه ها و علایم اضطراب در سطح رفتار و در سطح بدن عبارت است از:
الف. تحریک پذیرى و خشم ؛ یعنى، در اکثر موارد، وجود یک اضطراب و دل شوره شدید، موجب مى شود فرد در برابر جزئى ترین سرزنش ها یا تذکّرها، حساسیت نشان دهد و به صورت مکرّر دچار خشم شود. بنابراین، از خشم و ناراحتى، به عنوان یک شیوه بیان اضطراب، استفاده مى شود.
ب. اختلال توجّه و فراموشى ؛ یعنى، در اثر اضطراب، توانایى تمرکز افراد در کارها و قدرت حافظه آنها دچار اختلال مى شود و حتى باعث فراموشى درس ها مى گردد.
ج. نشانه هاى بدنى ؛ از جمله افزایش ضربان قلب، افزایش فشار خون، بحران هاى تنفّسى، تنگ شدن عروق و رگ ها (که موجب خشک شدن دهان و پریدگى رنگ مى شود)، سردردها، دل دردها و یا اختلال در سیستم گوارش و هاضمه و اختلال خواب.
براى درمان و مقابله با اختلال اضطرابى، راه ها و شیوه هاى درمانى متعددى وجود دارد؛ از جمله:
1. شیوه آرمیدگى
یادگیرى آرمیدگى مانند هر مهارتى، نیاز به زمان و تمرین دارد. بیشتر افراد مى توانند با سى دقیقه تمرین روزانه به مدت یک ماه، به نتایج مهم و پایدار دست یابند. شما مى توانید تمرین آرمیدگى را در حالت دراز کشیده و یا بر روى یک صندلى راحتى، به صورت نشسته انجام دهید. در یک اتاق ساکت و نسبتاً گرم نشسته و همه چراغ ها را خاموش کنید و چشم هایتان را ببندید. این امر حواس پرتى را کاهش داده و به شما در تمرکز بر روى احساسات بدنى تان کمک خواهد کرد.
قبل از اینکه تمرین ها را به طور واقعى شروع کنید، براى چند دقیقه با چشمان بسته، از طریق بینى نفس بکشید. سعى کنید تنفّس آهسته، عمیق و از سر معده باشد. اجازه دهید قفسه سینه تان باز و پر از هوا گردد. فشار نیاورید. با تمرین، این شکل از تنفس به طور طبیعى در شما ایجاد خواهد شد. با هر بازدم، کلمه «آرام» را در ذهن خود تکرار کنید. با انجام دادن این عمل، عضلات بدن شما کم کم آرام شده و احساس آرامش به طور طبیعى در شما ایجاد خواهد شد. هنگامى که همه تمرین ها را به اتمام رساندید، دوباره به کلمه «آرام» بازگردید و با هر بازدم آن را در ذهن تان تکرار کنید. بدین ترتیب یک تداعى میان کلمه «آرام» و احساس آرامش عمیق عضلانى، در بدنتان بر قرار خواهد شد؛ به طورى که عاقبت صرفاً با بستن چشم هایتان و اندیشیدن به کلمه «آرام»، مى توانید این احساس را در خود ایجاد کنید.
2. کنترل نَفَس نَفَس زدن
نفس نفس زدن حالتى ناشى از تنفس سطحى و سریع از قسمت بالاى قفسه سینه است. این حالت در لحظاتى که سطح اضطراب بالا است دیده مى شود.
براى کنترل نفس نفس زدن، دو جنبه وجود دارد:
«توقّف تنفّس بیش از حد سریع»
«پر کردن ریه ها از دى اکسید کربن».
شما باید یاد بگیرید در ابتداى شروع حالت اضطراب، از الگوى تنفس تان آگاه شوید و چنانچه متوجه شدید تنفّس تان سریع شده است:
2-1. مشغول هر کارى هستید، آن را متوقف ساخته و سعى کنید، محلّ ساکتى براى نشستن بیابید.
2-2. چشماهایتان را بسته و در ذهن تان بر روى کلمه «آرام» تمرکز کنید.
2-3. سعى کنید تنش مربوط به قسمت بالاى بدن را رها سازید. از نشستن به حالت قوز کرده – که احتمال نفس نفس زدن را افزایش مى دهد – خوددارى کنید.
2-4. به آهستگى از سرشکم، نه از قفسه سینه، تنفس کنید. به هنگام دم، چهار شماره به آهستگى بشمارید و بازدم نیز با چهار شماره آهسته صورت گیرد.
2-5. بر روى بازدم تمرکز کنید. اگر علایم اضطراب بعد از چند دقیقه بر طرف نشود، این احتمال وجود دارد که شما به سرعت و به طور مؤر عمل نکرداید. بنابراین لازم است از شیوه تنفس مجدّد استفاده کنید که این شیوه، مستلزم تنفس صرف از هواى بازدم است.
3. پرت کردن حواس
تفکّر در مورد نشانه هاى ناخوشایند، موجب تشدید آنها خواهد شد. این نشانه هاى تشدید شده، باعث مى شود ما احساس اضطراب کنیم.
شیوه هاى متعددى، براى پرت کردن حواس وجود دارد؛ یکى از آنها شیوه توقّف فکر است؛ به این طریق که باید روى افکار منفى و رنج آور تمرکز کرده و آنها را با صداى بلند بیان کنید. همان طور که به تدریج بیشتر و پیش تر در این افکار غرق مى شوید، ناگهان با صداى بسیار بلند، فریاد مى زنید: «بس کن» و هم زمان دست هایتان را به شدّت به هم مى زنید. بلافاصله بعد از انجام این کار، در مى یابید که این سر و صداى شدید، سلسله افکار شما را قطع کرده است. در بیشتر موارد همین کافى است تا آنچه که ذهن تان را مشغول داشته است، قطع شود. البته باید این شیوه را براى چندین مرتبه تمرین کنید تا دریابید که با فریاد «بس کن»، افکار به طور موفقیت آمیزى قطع مى شود.
مرحله بعدى، اندیشیدن به افکار رنج آور بدون بیان آنها با صداى بلند و هم زمان فریاد کشیدن کلمه «بس کن» است. در آخرین مرحله، تفکر بدون صداى بلند و به ذهن آوردن کلمه «بس کن»، بدون بیان آن است. بکوشید بعد از کلمه «بس کن»، به محرّکى که براى شما شوک آور است (مثل صداى بلند) فکر کنید.
4. ایجاد درد خفیف
احساس درد، علامت هشدار دهنده اى به مغز، جهت حفظ بدن از آسیب بیشتر، است. نشانه هاى اضطراب را مى توان با تمرین استفاده از یک احساس ملایمى از درد (مثل فشارى که با ناخن ها به کف دست وارد مى شود، یا نیشگون گرفتن لاله گوش، و یا گاز گرفتن آهسته لب) کنترل کرد.
شیوه دیگر، بستن یک کش به مچ دست است که مى توان در پاسخ به افکار غیرمنطقى و اضطراب آور، کش را کشید و ضربه اى وارد کرد.
5. تمرکز محیطى
این شیوه به تمرکز و توجّه بر روى جزئیات خاص در دنیاى اطراف تان مربوط مى شود. نمونه اى از این روش، مى تواند تمرکز بر روى شماره اتومبیل ها جهت ساختن یک کلمه مرکب از همه حروف حک شده بر روى پلاک و یا در یک مهمانى شلوغ، شمردن افراد چشم آبى باشد. از این طریق ذهن مشغول و فعّال مى شود و هیچ فرصتى براى تفکّر منفى و اضطراب آور، پیدا نمى کند.
6. استفاده از یک شى ء پل زننده
یک شى پل زننده شیئى است که شما را به یاد خاطرات خوش گذشته مى اندازد. براى مثال، عکسى از یک روز تعطیل بسیار شاد. شما مى توانید هر جا که مى روید این شى را با خودتان حمل کنید و از آن به عنوان راهى براى ایجاد آرامش و انبساط روحى استفاده کنید.
7. بازى هاى ذهنى
گاهى اوقات بازى هایى که نیاز به تمرکز افکار دارد، مى تواند به پرت کردن حواس از موضوعات فشارزا و اضطراب آور کمک کند. براى این منظور یک کتابچه جدول و یا بازى هایى همچون کلمات متقاطع، یافتن کلمات مخفى و… خریده و خود را در اتوبوس یا هنگام نهار و… با آن مشغول سازید. این کار مى تواند به شما در ممانعت از پرداختن به موضوعات فشارزا و اضطراب آور کمک کرده و فکر شما را منحرف سازد.
اما آنچه در درمان شما بسیار مؤثر است توجه به امور معنوى، انس با قرآن، دعا و یاد خدا است تلاش کنید. علاوه بر انجام راهکارهاى فوق، ایمان و باورهاى دینى خود را تقویت کنید به مناسک و عبادات مانند: نماز اول وقت، اهمیت بیشترى بدهید از گناه و کارهاى حرام پرهیز کنید به دیگران سوء ذهن نداشته باشید و تفسیر منفى از رفتار دیگران نکنید هرگاه ناراحت شدید با گفتن ذکر «لا اله الا اللّه » و «استغفراللّه » آرامش خود را حفظ کنید. اعمال و رفتار دیگران را حمل بر صحت کنید و عفو و گذشت را در خود تقویت کنید و با نگاهى مثبت نسبت به دیگران، سینه خود را از خشم و غضب نسبت به دیگران، خالى کنید زیرا وقتى ذهن و دل انسان مدفن افکار بد و خشم آلوده باشد جسم و روح انسان را فاسد و نابود مى کند.
پی نوشت ها
[1]. کاپلان سادووک، خلاصه روانپزشکى، ترجمه پورافکارى، ج 2، ص 228، انتشارات شهر آشوب.
[2]. همان.
[3] 1Norepinephrine.
[4] 2.serotonin
[5]. همان، صص 218-226.
[6]. مزمل 73، آیه 20.
[7]. اتکپنسون و هلیکارد، زمینه روان شناسى، ج 1، انتشارات رشد، چاپ 14.
[8]. همان، صص 491 – 558.
[9]. نهج البلاغه، حکمت 81.
[10]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 47.
[11]. کافى، ج 5، ص 339.
[12]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 35.
[13]. اعراف 7، آیه 179.
[14]. انشقاق 84، آیه 6.
[15]. على سعادت پرور، الغرر والدرر، باب النفس، به نقل از سرّالاسرار، ج 1، ص 305، ح 20.
[16]. براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک:
الف. خودسازى، آیة اللّه ابراهیم امینى ؛
ب. چهل منزل سلوک، سید کاظم ارفع ؛
ج. جهاد با نفس، آیة اللّه مظاهرى ؛
د. خودشناسى در تربیت اسلامى، تألیف سید یوسف ابراهیمیان آملى.
[17]. دادستان، روان شناسى مرضى تحولى از کودکى تا بزرگسالى، ج 1، ص 270، انتشارات سمت، چاپ دوم 1376.
[18]. همان.
[19]. براى مطالعه بیشتر ر.ک: همان.
[20]. حجرات 49، آیه 13.
[21]. منافقون 63، آیه 8.
[22]. سعدى.
[23] 1. Self – concept.
[24]. محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 10، باب الفرصه، ح 15786.
[25]. وسائل الشیعه، ج 17، باب 13، ح، 21952، ص 50.
[26]. اعراف 7، آیه 189.
[27]. ر.ک: نور 24، آیه 32.
[28]. «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها…» ؛ اعراف7، آیه 189.
«وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ…» ؛ نور (24)، آیه 32.
[29]. مائده 5، آیه 32.
[30]. ر.ک: مائده 5، آیات 32 و 33 ؛ بقره (2)، آیات 178 و 179 و 217.
[31]. نساء4، آیات 29 و 30.
[32]. وسائل الشیعه، باب تحریم قتل الانسان نفسه، ج 19، ص 13، ح 2 و 3.
[33]. همان.
[34]. مائده 5، آیه 32.
[35]. براى آگاهى در این زمینه ر.ک:
الف. مسائلى از دیدگاه اسلام، ناصر مکارم شیرازى ؛
ب. خودکشى: پیدایش، عمل، درمان، پییر مورون، ترجمه مازیار سهند ؛
ج. بحران خودکشى، على اسلامى نسب.
[36]. مانند تفسیر نمونه و آثار آقاى قرائتى.
[37]. بحار الانوار، ج 73، ص 226، ح20.
[38]. کافى، ج2، ص 303، ح3 ؛ بحار الانوار، ج72، ص 274، ح24.
[39]. همان.
[40]. بحار الانوار، ج73، ص 276، ح29.
[41]. ر.ک: محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 9، باب غضب ؛ ج 3، باب حلم ؛ بحارالانوار، ج 71، باب الحلم والعفو و کظم الغیظ.
[42]. ر.ک: محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 9، باب دواءُ الغضب.
[43]. براى مطالعه بیشتر ر.ک: معراج السعاده، بحث غضب و حلم.
[44]. ر.ک: الف. محمد محمدى رى شهرى، دوستى در قرآن، ترجمه سید حسن اسلامى، انتشارات مؤسسه فرهنگى دارالحدیث، چاپ اول، 1379.
ب. دیل کارنگى، آئین دوستیابى، ترجمه ریحانه جعفرى – پروین قائمى، انتشارات نشر پیمان، چاپ اول، 1378.
بخش سوم : اختلالات خلقى