بخش دوم : اختلالات اضطرابى
تعریف اضطراب
پرسش ۵ . لطفاً اضطراب را تعریف و فرق آن را با ترس بیان کنید.
پرسش 5 . لطفاً اضطراب را تعریف و فرق آن را با ترس بیان کنید.
اضطراب یک علامت هشدار دهنده است که خبر از خطرى قریب الوقوع مى دهد و شخصى را براى مقابله آماده مى سازد. همه انسان ها اضطراب را تجربه مى کنند و اگر در حد اعتدال باشد، نه تنها مضر نیست، بلکه به عنوان پاسخى سازش یافته تلقى مى شود و باعث مى گردد انسان، همواره خود را براى مقابله با خطرات ناگهانى و تهدید کننده آماده سازد. این نوع اضطراب را مى توان امرى طبیعى، مفید، سازنده و در عین حال یکى از مؤلفه هاى ساختار شخصیت به حساب آورد. اما در مقابل، اضطرابى مرضى نیز وجود دارد که باعث شکست، ناکامى و مانع فعالیت هاى عادى و بهنجار مى شود.
نشانه هاى این اضطراب عبارت است از:
«احساس ناخوشایند و نوعى دل واپسى مبهم که با چند احساس جسمى، مانند احساس خالى شدن سردل، تنگى قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد یا میل جبرى و ناگهانى براى دفع ادرار، بى قرارى و میل براى حرکت»[1] همراه است.
بنابراین اضطراب دو قسم است:
1. اضطراب طبیعى که هیچ گونه اختلالى در فعالیت هاى روزمره به وجود نمى آورد ؛ بلکه بخشى از زندگى هر انسان و آمادگى او براى انجام مسئولیت هاى فردى و اجتماعى است.
2. اضطراب مرضى که موجب کاهش سطح عملکرد و حتى اختلال در انجام مسئولیت هاى فردى و اجتماعى است و اختلال هاى متعددى؛ مانند هراس، اضطراب تعمیم یافته، وسواس فکرى – عملى و اختلال وحشت زدگى را موجب مى شود.
اما فرق اضطراب با ترس، این است که ترس، واکنش به تهدیدى معلوم، خارجى و از نظر منشأ بدون تعارض است؛ در حالى که اضطراب مرضى، واکنش در مقابل خطرى نامعلوم، درونى، مبهم و از نظر منشاء همراه با تعارض است[2].
به عبارت دیگر اضطراب ناشى از یک تعارض مبهم درونى است که موجب نگرانى و دلواپسى فرد مى شود، ولى ترس، ناشى از یک منبع تهدید کننده خارجى است و فرد دچار هیچ گونه تعارضى درونى نیست. مانند: ترس از تاریکى، ترس از سوسک، ترس از حیوان درّنده و… .
درمان اضطراب
پرسش 6 . براى رسیدن به تعادل روحى و از بین بردن اضطراب و تشویش درونى، از کجا باید شروع کرد ؛ آیا با ازدواج مى توان به اعتدال روحى رسید؟
پاسخ به این سؤل، دشواراست، زیرا عوامل گوناگونى مى تواند موجب اضطراب و نگرانى افراد شود و هر کس با توجه به شخصیت خود و شرایط زمانى و مکانى و شغلى و نیز میزان آسیب پذیرى و قوت و ضعف سیستم ایمنى، دچار اضطراب و نگرانى مى شود؛ در حالى که ممکن است همین شرایط، براى فرد دیگرى اضطراب زا نباشد. بنابراین نمى توان عوامل اضطراب را دقیقا مشخص کرد. در تعریف «اضطراب» آمده است: «اضطراب ترسى است مبهم که عامل آن مشخص نیست».
به طور کلى مى توان گفت: حوادث ناگوار دوران کودکى، حوادث غیرمنتظره در زمان حاضر، بیمارى هاى سخت، عدم مهارت هاى کافى براى بر عهده گرفتن مسئولیت و نبود مهارت هاى اجتماعى و ارتباطى را مى توان از جمله عوامل روان شناختى اضطراب برشمرد.
علاوه بر این، ضعف اعتقادات و باورهاى دینى یا ضعف ایمان، گناهان و انجام ندادن تکالیف شرعى و دورى از امور معنوى، مى تواند زمینه بروز اضطراب را در فرد به وجود آورد.
براى درمان اضطراب ابتدا باید ریشه هاى آن را از طریق جلسات روان درمانى، جستجو کرد و سپس به درمان آن پرداخت که بیان آن در این نوشتار نمى گنجد.
اما از نظر دینى راه مقابله با اضطراب ها و نگرانى ها عبارت است از:
تقویت ایمان، دورى از گناه، شناخت تکلیف و انجام وظایف دینى، ذکر و یاد خدا، اُنس با قرآن، «ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللّهِ…»[3] خواندن ادعیه، با توجه به معانى آنها، معاشرت با افراد مؤن و متقى، شرکت در مجالس مذهبى.
آنچه گفته شد بیشتر جنبه کلى دارد و درمان اضطراب یا هر بیمارى روانى دیگر، نیاز به جلسات مشاوره حضورى دارد تا ابتدا مشکل و علل آن شناسایى و سپس راه هاى مقابله با آن ارائه شود.
درباره اینکه آیا ازدواج مى تواند نگرانى و اضطراب را از بین ببرد یا کاهش دهد؟ باید گفت: که این امر بستگى به این دارد که علت اضطراب و نگرانى چیست؟ اگر علت آن تنهایى، نیازهاى عاطفى و نیازهاى جنسى باشد، به طور قطع ازدواج – در صورتى که با معیارهاى صحیح و با فرد مناسب انجام گیرد – موجب کاهش اضطراب و حتى از بین رفتن نگرانى ها مى شود. اما اگر ریشه و علل اضطراب، عواملى غیر از نیازهاى مربوط به ازدواج باشد، معلوم نیست از طریق ازدواج بتوان آن مشکلات را حل و نگرانى ها را برطرف کرد بنابراین لازم است با مراجعه به مشاور مسائل و مشکلات خود را مطرح کنید تا راه کارهاى مناسب براى مقابله با اضطراب و نگرانى ارائه شود.
آرامش روانى
پرسش 7 . چه کنم تا همیشه آرامش خاطر داشته باشم؟
نگرانى ها داراى انواع مختلفى است؛ که بعضى از آنها طبیعى بوده و باید در روان آدمى حاضر باشد؛ ولى برخى نیز نابجا بوده و باید به مبارزه ریشه اى با آن پرداخت.
در هر صورت آرامش روانى، امرى مطلوب است که براى دست یابى آن باید تلاش کرد، عمل به توصیه هاى زیر مى تواند در این رابطه کارساز باشد:
1. سعى در درک صحیح از فلسفه زندگى و حیات؛ این مقوله کمک خواهد کرد تا انسان، جایگاه خود را در هستى بشناسد و در پرتو آن، راه درست زندگى را بیابد. دسترسى به این نکته، بخش مهمى از نگرانى ها را برطرف خواهد ساخت.
2. یاد خدا و توجه به جایگاه او در هستى و اینکه ما در حال سیر به سوى او هستیم: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»[4].
3. بر پاداشتن نماز در اوقات خود و با توجه به شرایط و آداب آن؛
4. تلاوت قرآن و تأمّل و تدبّر در آیات آن؛[5]
5. دعا و راز و نیاز با خالق هستى، به ویژه در شب ها و مواقع تنهایى؛[6]
6. توکل به خداوند در همه امور زندگى و اعتماد و اعتقاد به قضا و قدر الهى[7].[8]
7. در صورت نیاز ازدواج نقش مؤثرى در سکینه و آرامش خاطر دارد[9].
اضطراب امتحان
پرسش 8 . من خیلى درس مى خوانم، حتّى بعضى مواقع صفحه هاى دفترم نیز هنگام امتحان یادم مى آید؛ ولى جواب ها را فراموش مى کنم. هنگام امتحان چنان نگران مى شوم و در دلهره فرو مى روم که هیچ کارى نمى توانم بکنم! به من بگویید چه کنم تا در امتحاناتم موفق باشم و اضطراب از من دور شود؟
از سؤال شما چنین فهمیده مى شود که اضطراب امتحان، شما را رنج مى دهد. این نوع اضطراب فرد را در خصوص توانایى هایش دچار تردید مى سازد و توان او را براى مقابله با موقعیت امتحان کاهش مى دهد. فردى که اضطراب امتحان دارد، ممکن است درس را بداند؛ امّا شدت اضطراب، وى را از آشکار ساختن معلوماتش باز دارد. این اضطراب مى تواند دو علت عمده داشته باشد: آشکار و پنهان.
1. علت آشکار؛ علت آشکار اضطراب امتحان، هراس از تحقیر و آبروریزى است. فرد احساس مى کند اگر موفق نشود، در برابر دوستان یا خانواده اش تحقیر مى شود و آبرویش مى رود. در واقع احساس مى کند عزت نفس و غرورش با موفقیت ارتباط دارد و اگر امتحان را خراب کند، از احترام دیگران محروم مى شود یا از دانشگاه اخراج مى گردد.
2. علت پنهان؛ گاه انسان بدان سبب که خود را به حرکت در مسیر طراحى شده، به وسیله دیگران ناگزیر مى بیند، دچار اضطراب مى شود.
برخى از پژوهشگران عواملى مانند فقدان مهارت هاى مطالعه را سبب اضطراب مى دانند و مى گویند: «چون فرد نمى داند چگونه و به چه روشى مطالعه کند، مطالب را خوب دریافت نکرده، هنگام امتحان مضطرب مى شود». در این صورت، باید به مهارت هاى مطالعه توجّه کافى مبذول شود و مطالب علمى و درسى با برنامه ریزى صحیح و بهره گیرى از روش هاى صحیح مطالعه شود تا هنگام امتحان مشکلى پیش نیاید.
روش هاى کاهش اضطراب امتحان
1. یاد خدا؛ با وضو در جلسه امتحان حاضر شوید، نام خدا را با توجّه کامل بر زبان جارى کنید و از او یارى جویید.
2. روى آوردن به خودگویى مثبت؛ برخى افراد در خلال موقعیت هاى اضطراب (نظیر امتحان)، در حالت خودگویى منفى فرو مى روند و عباراتى چون «با هیچ چیز درست نخواهد شد» و «من در این امتحان موفق نمى شوم» را بر زبان مى رانند! این خودگویى ها به افزایش سطح اضطراب و کاهش کارآمدى فرد مى انجامد. بنابراین، فرد باید به جاى خودگویى هاى منفى، به خودگویى هاى مثبت روى آورد؛ مانند «گام به گام پیش مى روم»؛ «مى توانم بر این موقعیت امتحان مسلط شوم».
3. فرمان به خویشتن؛ هنگام امتحان به خود بگویید: اضطراب قبل از امتحان، پدیده اى طبیعى است و هر کس ممکن است دچار آن شود. این اضطراب سبب نمى گردد امتحانم را خراب کنم و حتّى باعث مى شود خود را بیشتر و بهتر آماده سازم.
4. بیان اغراق آمیز اضطراب؛ اندکى قبل از امتحان احساس اضطراب خود را به طور اغراق آمیز بیان کنید؛ مثلاً بگویید: قلبم از شدت تپش مى خواهد بیرون بزند. حتّى به دوستانتان بگویید: «بچه ها این قدر ترسیده ام که گویا قلبم از سینه بیرون زده است». سعى کنید این احساس خود را پنهان نسازید. هر قدر این احساس در شما بماند، شدتش بیشتر مى شود. آشکار کردن این احساس، باعث مى شود دوستانتان تذکر دهند: جاى نگرانى نیست، ما هیچ احساس بدى نداریم. تو بى جهت چنین احساسى پیدا کرده اى. همین گفت و گوها و آشنایى با موقعیت هاى دوستانتان، اضطراب را کاهش مى دهد.
5. زودتر در محل آزمون حضور یافتن؛ ساعتى قبل از امتحان در محل حاضر شوید؛ ولى از مطالعه و بحث درباره امتحان بپرهیزید.
6. پدید آوردن آرامش فیزیکى؛ وقتى روى صندلى آزمون نشستید، دقایقى پیش از شروع امتحان – بى آنکه توجّه کسى را جلب کنید – چند نفس عمیق بکشید. سپس همه عضلات بدن را یکباره منقبض سازید، چند ثانیه صبر کنید و آن گاه همه را رها کرده، به آرامشى که از نوک پنجه هاى پا به طرف بالا مى آید توجّه کنید. در این هنگام، آرامش را به تمام نقاط بدنتان ببرید و آرام و آرام تر شوید. دوباره چند نفس عمیق بکشید و به خود چنین تلقین کنید: «راحتم، خیلى راحتم، آماده ام به خوبى امتحان دهم».
7. پدید آوردن آرامش روانى؛ هنگام امتحان، وقتى جاى مناسب یافتید و نشستید، چشم هایتان را ببنیدید و منظره زیبایى را که قبلاً دیده اید (رودخانه آرام، کوهستان پر برف، چمن زار زیبا و…)، در ذهن مجسم کنید. خود را در آن محل زیبا ببینید و آرامشى را که مى توانید در آن مکان داشته باشید، احساس کنید. پس از چند ثانیه، چشم هایتان را باز کنید و با این احساس آرامش به استقبال امتحان بروید.
8. پاسخ گزینشى به پرسش ها؛ قبل از پاسخ دادن به پرسش ها، به اجمال در آنها بنگرید. نخست به پرسش هایى که پاسخش را کاملاً مى دانید، پاسخ دهید و سپس سراغ دیگر سؤل ها بروید.
امیدواریم با توجّه به آنچه درباره اضطراب و «اضطراب امتحان» بیان شد و اهتمام کامل و دقیق به راه کارهاى ارائه شده، اضطراب امتحان را به حداقل ممکن کاهش دهید. البتّه این هدف به تدریج به دست مى آید.
بى تردید با اجراى پیوسته نکات کاربردى یاد شده، به موفقیت کامل دست خواهید یافت.
ناخن جویدن
پرسش 9 . من در حالت اضطراب و نگرانى ناخن هاى دست و پایم را – با اینکه درد شدیدى دارد – از ته مى کشم؛ مرا راهنمایى کنید.
راه کارهاى زیر تأثیر به سزایى در درمان این بیمارى دارد:
1. سعى کنید با خود کنترلى، میزان و دفعات ارتکاب به این عادت را روز به روز کاهش دهید و با یادداشت نمودن آن، کاهش تدریجى آن را دنبال کنید.
2. زمان ها و موقعیت هایى که این حالت بروز مى کند، شناسایى کرده و در آن موقعیت ها خود را به اعمال و افکار دیگر (مانند مطالعه و کارهاى ظریف) مشغول سازید.
3. عوامل اضطراب و ناخن جویدن را شناسایى کرده و آنها را کاهش دهید و از صحنه زندگى حذف کنید. براى مثال اگر به هنگام شنیدن اخبار، این عادت بروز مى کند، در این موقع به کارهاى دستى (مانند خطاطى، بازى با قلم و تمرین خط و گفتن ذکر و شمردن آن به وسیله تسبیح و…) مشغول شوید و مدت زمان گوش دادن به اخبار را کاهش دهید.
4. اگر از به کارگیرى این دستورالعمل ناتوان و یا آن را کم تأثیر مى دانید، از دست کش و یا کیسه استفاده کنید به محض بروز این حالت، دست خود را در کیسه یا دست کش قرار دهید.
5. شخصى را بخواهید تا هرگاه مشاهده کرد شما به این عادت مشغول شده اید، دست شما را بگیرد و یا با یک روش آزار دهنده (مانند فشار دادن به دست شما) رفتار شما را کنترل کند. کافى است چندین روز این عمل را انجام دهید تا این عادت فراموش گردد.
6. هر روز به صورت مرتب ورزش کنید، به خصوص به هنگام صبحگاه.
7. هنگام ورزش چندین بار نفس عمیق بکشید و اکسیژن خون خود را افزایش دهید.
8. قرآن زیاد بخوانید و به صورت مرتب و منظم چند وعده در روز قرآن بخوانید.
9. ذکر «لاحول ولا قوة الا باللّه» را زیاد بگویید.
10. هنگام گفتن ذکر تسبیح در دست بگیرید و این ذکرها را با تسبیح بگویید.
11. سر انگشتان خود را با موادى تلخ و بدبو آلوده کنید که به محض گذاشتن در دهان تلخى و بوى بد آن شما را اذیت کند.
12. هنگام گوش دادن به درس یا تماشاى تلویزیون دست هاى خود را زیر چانه یا کنار گوش خود نگذارید؛ یا تسبیح دست بگیرید و دست هاى خود را مشغول کنید یا روى نشیمنگاه بنشید و دست ها را دور پاها درهم قفل کنید.
اضطراب اجتماعى و کم رویى
پرسش 10 . متأسفانه با مشکل بزرگ خجالت رو به رو هستم. هنگام پرسیدن درس توسط استاد دچار اضطراب مى شوم و دست هایم مى لرزد و به خوبى نمى توانم جواب دهم. این وضعیت سبب شده مورد تمسخر دیگران قرار گیرم. این حالت در روحیه ام تأثیر منفى داشته است، به طورى که از دیگران کناره گیرى مى کنم. لطفا کمکم کنید و راهى نشان دهید تا از این حالت رهایى یابم. البته باید متذکر شوم در جمع دختران این گونه نیستم؟
آدمى موجودى اجتماعى و نیازمند ارتباط با دیگران است؛ خجالت و کم رویى، آفتى است که آدمى را از کاروان رو به تعالى و ترقّى باز مى دارد؛ به قابلیت هاى نهفته فرصت بروز نمى دهد و توان ها و استعدادها را سرکوب و نابود مى سازد.
از دیدگاه روان شناختى، کم رویى توجهى غیرعادى و اضطراب آلود به خویشتن است که در یک یا چند موقعیت اجتماعى، تجلّى مى کند و فرد را در انواع تنش هاى روانى، شرایط نامناسب عاطفى و شناختى و نابسامانى هاى جسمى و زیستى فرو مى برد و موجب بروز رفتارهاى خام و نسنجیده و واکنش هاى نامناسب مى گردد. این پدیده، با توجّه به ضعف و شدتش، انواع پیامدهاى زیستى و روانى و شناختى؛ – مانند تشدید ضربان قلب، تغییر رنگ چهره، اختلال در تنفس، لرزش بدن و دستان، تغییر فرکانس صدا، لکنت زبان، خشکى دهان، انزواطلبى، عدم پذیرش، فرار از فعالیت ها، عدم دفاع از خود، افت شخصیت، رکود علمى، مشکل دوست یابى و حتّى جهالت و نادانى – به دنبال مى آورد.
بنابراین خجالت، افزون بر اینکه انسان را از فعالیت هاى فردى باز مى دارد و زندگى شخصى را فلج مى کند، زمینه فعالیت هاى اجتماعى را نیز نابود مى سازد و اندک اندک، سلامت جسم و بهداشت روان را در معرض تهدید قرار مى دهد. همان گونه که به درستى تشخیص داده و اقدام کرده اید، با تصمیمى جدّى و همتى بلند، به مبارزه با خجالت و کمرویى بپردازید. تصمیم جدى بگیرید و با تکیه بر توانمندى واقعى خود، توان خدا دادى و استعداد نهفته وجودتان را هر چه زودتر، از چنگال غول خیالىِ عجز و بى کفایتى رهایى بخشید.
همان گونه که مى دانید وگاه تجربه کرده اید، خجالت و کمرویی، هرگز با ناتوانى برابر نیست. خجالتی بودن به معناى ناتوان شمردن خویش است، نه ناتوان بودن.
از سوى دیگر، بیشتر صاحب نظران معتقدند: خجالت خصلتى ژنتیکى نیست تا خود را مقهور آن بدانید و در برابرش تسلیم شوید! این پدیده محصول شناخت نادرست خود و دیگران و سازش نایافتگى هاى اجتماعى و حتّى رفتارهاى غلط آموخته شده است. بى گمان با شناخت توانمندى هاى خود، برخى عوامل مؤر در بروز آنها و رعایت دقیق و مستمر و کامل راه کارهاى ارائه شده، مى توان به مطلوب ترین سطح سازش یافتگى اجتماعى و مؤرترین شکل ارتباط با دیگران دست یافت. فقط کافى است به توانایى تان ایمان داشته باشید. توانایى هاى خود را در فعالیت هاى گذشته مرور کنید و موفقیت هاى هر چند ساده خویش را برشمرید. از آنجا که عوامل بروز خجالت و کم رویى، در نوعى شناخت غلط از خویشتن ریشه دارد، کافى است به شناختى صحیح و واقع بینانه از خود دست یابید تا این سدّ تعالى و ترقّى را پشت سر گذارید. به عبارت دیگر باید خودپنداره اى که از خود دارید را اصلاح کنید.
بر این اساس، به عنوان یک راه کار کلى، خوب است از بعضى عوامل مؤر در بروز خجالت آگاه شوید تا با حذف آنها به مطلوب دست یابید. تربیت غلط خانوادگى، آلوده ساختن محیط خانه و فضاى ذهن خویش به حالت هاى رعب، وحشت، تهدید، ترس، دلواپسى، مراقبت هاى شدید و افراطى از رفتارها و اعمال خود، مقایسه خود با دیگران، خود بزرگ بینى و خود کوچک بینى افراط گونه و عدم آگاهى از مهارت هاى اجتماعى، احساس تنهایى و ترس از طرد و مسخره شدن و مقبول واقع نشدن بخشى از عوامل کمرویى است.
روشن است هر که در فضاى آلوده بدین عوامل، به سر برد، با نوعى احساس شرم، ترس، دلهره، گنه کارى، بى عرضگى و حقارت رشد مى کند. در نتیجه همیشه خود را فردى ضعیف مى بیند و جرأت هیچ اقدامى در خویش نمى یابد! این فرد حتّى از قضاوت دیگران درباره اعمال و رفتارش مى پرهیزد؛ خود را از انظار دیگران مخفى نگه مى دارد و از انجام دادن عملى که مورد مشاهده و ارزیابى دیگران قرار مى گیرد، اجتناب مى ورزد.
بى تردید با شناخت عوامل مؤر در بروز خجالت و حذف آنها از صحنه زندگى و فضاى ذهن خویش گام هاى مؤثرى مى توان براى درمان آن بردارید. سپس به راهکارهاى زیر عمل کنید تا هر چه زودتر از چنگال مخوف کمرویى نجات پیدا کنید.
راهکارهاى عملى
بر اساس شناختى که از علل بروز خجالت دارید، هرگز نباید درمان آن را در داروخانه ها و لابه لاى اقدامات پزشکى و آرام بخش ها و تقویت کننده ها جست و جو کنید. اساس درمان بر تغییرات شناختى و اصلاح رفتارى و از یاد بردن رفتارهاى مبتنى بر خود کم بینى استوار است و از روش هاى شناخت درمانى و تغییر در باورها و نظام ارزشى و افزایش مهارت هاى اجتماعى و توانایى هاى شغلى و حرفه اى و تحصیلى پیروى مى کند. بر این اساس چند روش عملى ذکر مى شود؛ امید است مفید و در راه نیل به هدف مؤر باشد:
الف. ایجاد تغییر و اصلاح در شناخت خود از خویشتن:
باید شناخت خود از توانایى ها، استعدادها، ویژگى هاى شخصیتى خویش را اصلاح کنید و با واقعیت تطبیق دهید. پس:
1. در برابر آینه ایستاده، جلوه هاى رفتارى خوشایند، حالات بدنى و برداشت هاى مثبتى که از وضعیت ظاهرى خود دارید، یادداشت کنید و روزى چند بار با صداى بلند بخوانید، مانند این جمله: «من خوش قامت هستم» و… .
2. فهرستى از ده لغت یا عبارت – که بیانگر ویژگى هاى مثبت شخصیت شما است – تهیه کنید و روزى چند بار آنها را در قالب جمله کاملى بخوانید ؛ مثلاً بگویید: «من باهوش هستم» و… .
3. خاطرات و تجارب جالب خود را براى دوستان صمیمى تعریف کنید.
4. هرگز به اندیشه و شناخت هاى آزار دهنده (مانند احساس حقارت، ناتوانى، بى کفایتى، شرمندگى و…) اجازه ندهید فضاى ذهن شما را اشغال کند. به محض ورود این افکار، ذهنیت هاى مطلوب و ویژگى هاى مثبت خود را با صداى بلند تکرار کنید.
5. هرگز تصور کمرو بودن را به ذهن خود راه ندهید و واژه ها و عبارت هایى چون: «من خجالتى هستم»، «من کمرو هستم» و «من جرأت بیان ندارم» را به زبان نیاورید، بلکه جرأت و شهامت را به خود تلقین کنید، و با صداى بلند در طول روز، چندین نوبت بگویید: من شهامت بیان این سخن، عمل و فعالیت را دارم. اجازه ندهید خاطره شکست هاى قبلى به اندیشه شما راه یابد. موفقیت هاى گذشته را به خاطر آورید.
6. شناخت خود از جنس مخالف را تصحیح کنید. او نیز شخصى مانند شما و همه انسان هاى دیگر است. البته رعایت حیا و عفت در مقابل نامحرم امرى مطلوب و شایسته است و هیچ گاه شرم و حیا، در مقابل نامحرم را مساوى با کم رویى و خجالت نگیرید.
ب. اصلاح رفتار و تغییرات رفتارى
بکوشید در جهت مخالف کمرویى رفتار کنید؛ پس:
1. هرگز خود را سرزنش نکنید.
2. بر اساس شناختى که از خود دارید، براى خویش هدفى در نظر بگیرید و براى رسیدن به آن، برنامه ریزى کنید براى مثال بر اساس شناخت از خود، ارائه یک گزارش را به عهده بگیرید ؛ براى تهیه و کیفیت ارائه آن، برنامه ریزى کنید و با تمرین در خلوت و نیز ارائه آن نزد دوستان صمیمى و گروه هاى کوچک، خود را براى ارائه در کلاس آماده سازید.
3. هنگام سخن گفتن، خود را گرفتار آداب و رسوم و تکلّف هاى بى مورد نسازید. ساده، راحت و عارى از هرگونه آداب خاصّ، هدفتان را بیان کنید. در فعّالیّت هاى آغازین، خواسته و هدف خود را به صورت یک جمله بنویسید و نوشته را بخوانید.
4. پرسش ها و مطالب اولیه را کوتاه و مختصر انتخاب کنید.
5. ارتباط بصرى با مخاطب را حفظ کنید.
6. همیشه سخن را با مقدمه، یا یک کلمه جالب آغاز کنید و از به کارگیرى کلمات پیچیده بپرهیزید. کلمات آغازین باید متدوال و جذاب باشند.
7. قبل از سخن گفتن، مطلب مورد نظر را نوشته، در ذهن مرور و تمرین کنید و شکل بیان و مهارت لازم را فراهم آورید.
8. هنگام سخن گفتن، به دیگران و قضاوت و حرکات و سکناتشان هرگز توجّه نکنید. گفتارتان را پى گیرید و با خونسردى به هدف بیندیشید.
9. موانع احتمالى و افکار و اعمال مزاحم را شناسایى و ذهن خود را براى مقابله با آن آماده سازید ؛ مثلاً اگر خنده حاضران از ادامه سخن باز مى دارد، شما نیز بخندید.
10. به کار خود پاداش دهید. یک نفس عمیق، به خود آفرین گفتن، یا باز گفتن تفصیلى و با آب و تاب آن براى نزدیکان، مى تواند پاداش به شمار آید.
11. از جزئیات بکاهید و اصل سخن را به صورت خلاصه و گویا بیان کنید.
12. اجازه سوء استفاده به دیگران ندهید. کافى است به کار خود ادامه داده، در صورت روبه رو شدن با واکنش آنان، خود را در مقابل آنان احساس نکنید.
13. در انجام رفتارهاى اجتماعى کوچک و در محیط هاى دیگر – که بیشتر احساس راحتى مى کنید – فعال باشید. این کار را از سلام کردن، احوال پرسى، جواب سلام دادن، نگاه کردن، تعارف کردن و تعارف شنیدن آغاز کنید و با تمرین به کارهاى بزرگ تر و مهم تر گسترش دهید.
14. با افراد فعّال و پر تحرکى که احساس خجالت نمى کنند، بیشتر مأنوس باشید و از خجالتى ها فاصله بگیرید.
15. همیشه کلامى براى گفتن و عمل یا هنرى براى ارائه به جمع داشته باشید و آن را ارائه کنید. در جاهایى که کمتر احساس کم رویى مى کنید و شبیه کلاس است، فعّال تر باشید.
16. توجه داشته باشید تا زمین نخورید، راه رفتن نمى آموزید. پس باید نقد دیگران و تمسخر آنها باشد، تا شما مجال رشد بیابید. بنابراین، اگر با عکس العمل دیگران روبه رو شدید، یا در فعالیت هاى آغازین احساس ناتوانى کردید، از ادامه سخن یا عمل چشم بپوشید ؛ هر چند مى توانید آن را ارائه کنید و از این راه، براى ارائه بهتر و کامل تر مطالب آماده شوید.
در پایان باید یادآور شد، این مقصود اندک اندک به دست مى آید؛ نه با چند جلسه تمرین و خواندن چند جلد کتاب. اجراى پیوسته دستور العمل ها، تکنیک ها و رفتارها در رسیدن به هدف سودمند است. موفقیت روز افزون شما جوانان جویاى دانش و دوستدار پاکى آرزوى ما است.
اضطراب کنفرانس
پرسش 11 . جرأت کنفرانس دادن را ندارم ؛ احساس مى کنم آن گونه که باید بر سخن گفتن مسلط نیستم و نمى توانم آنچه را که مى دانم بر زبان آورم. در ضمن اگر کسى هنگام سخن گفتن انتقاد کرد، چگونه باید برخورد کنیم؟ لطفا راهنمایى ام کنید.
یکى از علل نداشتن جرأت براى ارائه کنفرانس یا سخنرانى، نداشتن اعتماد به نفس کافى است. اگر بتوانید قبل از شروع کار، اراده و اعتماد به نفس خود را تقویت کنید و به خود تلقین کنید که قادر بر انجام این کار هستید، مشکل شما تا حد زیادى حل مى شود. علاوه بر این، در اینجا به بعضى از راه کارهایى دیگر براى برطرف شدن این مشکل اشاره مى شود. اما قبل از آن توجه به مقدمه اى در این باره بایسته است:
اضطراب و ترس از شرکت در برنامه هاى جمعى، علل زیادى دارد. یکى از آنها داشتن افکار منفى است و چون زیر بناى احساسات انسان افکار او است، اگر این افکار منفى باشد، احساسات او نیز منفى و تخریب گر خواهد بود. اگر بتوانید افکار منفى را تبدیل به افکار مثبت کنید، ترس شما از بین مى رود.
چند نمونه از افکار منفى که منجر به ترس از سخن گفتن در حضور جمع مى شود عبارت است از:
«اگر من صحبت کنم، مى ترسم عصبى و مضطرب شوم و نتوانم نظراتم را به روشنى بیان کنم»؛ «من نباید مضطرب شوم»، «اگر نتوانم درست صحبت کنم، همه مرا مورد تمسخر قرار مى دهند»؛ «این اتفاق نشان مى دهد من آدم بى عرضه و حقیرى هستم» و… .
اگر شما بتوانید این افکار منفى را تبدیل به افکار مثبت کنید، یقیناً مشکلتان حل خواهد شد؛ یعنى، به جاى اینها این گونه فکر کنید: «اگر من صحبت کنم ممکن است ابتدا عصبى و مضطرب شوم، اما این طبیعى است، وقتى شروع کردم، آرامش بیشترى پیدا مى کنم. من بزرگترین جلسه گردان و سخنران دنیا نیستم، اما مى توانم نقطه نظرهایم را ارائه دهم». «هیجان داشتن اشکال ندارد؛ همه ما در این موقع چنین احساسى پیدا مى کنیم».
اینکه چرا باید این طور فکر کنیم، به این دلیل است که ما اگر در مقابل اضطراب خود مقاومت کنیم، وضع بدتر مى شود. پس باید آن را بپذیریم؛ ولى بزرگ نمایى نکنیم.
در مورد این فکر منفى – که ممکن است شما را مسخره کنند – به خود بگویید: «لازم نیست همه مردم دنیا مرا قبول داشته باشند، زیرا من هرگز انسان کاملى نیستم؛ پس طبیعى است که مورد تمسخر عده اى باشم».
در مورد این فکر منفى – که آدم بى عرضه و حقیرى هستید – به خود بگویید: «هیچ رابطه اى بین خوب حرف زدن در جمع و اینکه من یک انسان حقیر و بى ارزش و بى عرضه باشم، وجود ندارد. این فرض غلط است که اگر عده اى مرا قبول ندارند و حقیر مى پندارند؛ همه مردم مرا حقیر بپندارند و هیچ کس مرا دوست نداشته باشد».
بنابراین ما مى توانیم با اصلاح افکار منفى خود، بسیارى از احساسات نادرستمان را – که برخاسته از این افکار منفى است – از بین ببریم.
حال با توجه به این مقدمه، نکات زیر – براى تقویت روحیه تان به هنگام حضور در جمع دوستان و آشنایان یا براى ارائه کنفرانس – پیشنهاد مى شود:
هنگام برخورد با کسى که از شما انتقاد مى کند، بهترین و مناسب ترین شیوه را انتخاب کنید و کارى کنید که انتقاد او از حالت خصمانه، به حالتى دوستانه تبدیل شود. شما با این کار، هم انتقاد او را سازنده مى کنید هم او را خلع سلاح مى نمایید و از اضطراب خود نیز مى کاهید.
براى این کار لازم است هیچ عکس العمل متضاد و پرخاشگرانه اى بروز ندهید و اگر انتقادهاى او، داراى نکته مثبتى است، آن را بپذیرید.
در اینجا با چند مثال مطلب را بیشتر توضیح مى دهیم:
فرض کنید سر قرار حاضر نشدید، دوستتان در مقام انتقاد از شما مى گوید: «همیشه دیر مى کنى. از انتظار کشیدن خسته شده ام»؛ شما در پاسخ بگویید: «بله حقیقت دارد. دیر کردم و حق دارى عصبانى شوى». با این پاسخ، هم دوستتان احساس مى کند کسى به حرفش گوش داده و مورد احترام قرار گرفته است و هم از شدت ناراحتى او کاسته مى شود. اما اگر حالت تدافعى بگیرید و عذر و بهانه بیاورید، او را عصبانى تر مى کنید.
مثال دیگر:
براى تهیه یک گزارش یا مقاله، زحمت زیادى کشیده اید؛ ولى استاد یا همکلاسى تان، به شما مى گوید: «گزارش (یا مقاله) بسیار بدى نوشته اى؛ حواست کجا بود؟! آیا هنگام نوشتن خیالاتى شده بودى؟» شما مى توانید بگویید: «مثل اینکه نکته مهمى را فراموش کرده ام. البته وقت زیادى صرف تهیه این گزارش کرده ام. ممکن است نظر خود را بیشتر توضیح دهید؟» این طرز برخورد، از شدت عصبانیت استادتان مى کاهد و به احتمال زیاد، بهتر با شما گفت و گو مى کند و راهنمایى مفیدترى به شما ارائه مى دهد.
مثال دیگر:
فرض کنید لباس تازه اى خریده اید و همه از آن تعریف مى کنند؛ ولى در این میان کسى به شما مى گوید: «این پیراهن سبز روى تن تو گریه مى کند»؛ شما براى خلع سلاح کردن او بگویید: «ممکن است لباس سبز به تن من نیاید، به نظر شما چه رنگى بیشتر به من مى آید؟»
شما با این پاسخ هم انتقاد او را محترمانه پاسخ داده اید و از این بابت رنجشى در دلتان ایجاد نشده و هم مانع این شده اید که به بحث بى فایده اى درباره رنگ لباس کشیده شوید.
مثال دیگر:
فرض کنید کمى اضافه وزن دارید و دوستتان مى گوید: «آدم پرخور و چاقى هستى. اختیار غذا خوردنت را ندارى»؛ در پاسخ مى توانید بگویید: «بله حق با شماست؛ باید از وزنم کم کنم. بهتر است غذا خوردنم را کنترل کنم».
بنابراین در مواجه شدن با انتقادهاى دیگران، سه راه وجود دارد:
1. ناراحت شوید و واکنش تدافعى از خود نشان دهید.
2. خود خورى کنید و با ناراحتى سکوت نمایید.
3. به روش هایى که در بالا گفته شد؛ (یعنى پیدا کردن نکته مثبت در انتقاد او و پذیرش آن و توضیح خواستن بیشتر درباره سخنانش). در این صورت بکوشید او را خلع سلاح کنید و از حالت تهاجمى، به حالت سازنده تبدیلش کنید.
به نظر ما روشى که هم شما را راضى مى کند و هم فرد منتقد را قانع مى سازد و او را آماده مى کند که به سخن شما گوش دهد و به شما احترام گذارد، روش سوم است. در حالى که روش اول و دوم به عمق اختلاف و ناراحتى مى افزاید و مشکلى را هم حل نمى کند.
ارتباط اجتماعى
پرسش 12 . احساس مى کنم انسان اجتماعى و برون گرا نیستم ؛ زیرا هنگام حضور در جمع دوستانه یا مهمانى حرف زیادى براى گفتن نمى یابم. اگر هم حرفى داشته باشم، نمى توانم صریح و با آرامش بیان کنم و مجبور مى شوم در گوشه اى ساکت بنشینم و فقط به صحبت هاى دیگران گوش داده، جواب آرى یا نه بگویم. این سکوت بیش از حد باعث نارضایتى و ناراحتى طرف مقابل مى شود ؛ زیرا به قول خودشان من یک فرد با حال نیستم. فرق من با کسى که صحبت هایش روان است و به راحتى مى تواند در دل دیگران نفوذ کند و سخنان ارزشمند بگوید در چیست؟ چرا او با آرامش و راحتى نظرش را ابراز مى کند ؛ ولى من با خجالت و احتیاط… احساس مى کنم وقتى کسى بار اول با من برخورد مى کند، مرا بهتر از آنچه هستم مى بیند ؛ ولى بعد از مدتى برخوردش دگرگون مى شود و حتى سعى مى کند خود را کنار بکشد.
در ابتدا لازم است توجه شما را به چند نکته روان شناختى جلب گردد:
یکم. یکى از ابعاد وجودى انسان، «بعد اجتماعى» او است؛ به گونه اى که گفته اند: انسان موجودى اجتماعى است. و باید در بستر اجتماع با هم نوعان خود زندگى کند. پس همان طور که در دیگر ابعاد مانند بُعد شناختى و زیستى از رشدى مناسب برخوردار مى شود؛ بعد اجتماعى انسان نیز باید به رشد و تکامل کافى برسد تا بتواند به تدریج در صحنه هاى گوناگون با دیگران، روابط مناسب ترى داشته باشد؛ مهارت هاى اجتماعى را یاد بگیرد و در تکامل با هم نوعان خود، به یک رشد هماهنگ در تمام ابعاد وجودى خود دست یابد.
حال اگر به هر دلیلى، فرآیند اجتماعى شدن و یادگیرى مهارت هاى ارتباطى با دیگران و اطرافیان، به درستى تحقق پیدا نکند؛ فرد دچار اضطراب و فشارهاى روانى ناشى از آن مى شود و زمانى که به صحنه هاى متنوع و مختلف اجتماعى گام مى نهد، فشار و ناراحتى و کم رویى را بیشتر احساس مى کند. بنابراین، از همان ابتداى کودکى، باید به این بُعد مهم توجه کافى مبذول شود و خانواده ها، معلمان و مربیان، براى رشد و شکوفایى کودک در زمینه اجتماعى شدن و ایجاد ارتباط با همسالان و دیگران، از هیچ تلاشى دریغ نورزند. متأسفانه بعضى از خانواده ها یا معلمان و مربیان، به دلیل عدم آگاهى، نداشتن امکانات و قدرت، چنین زمینه اى را براى رشد کودک فراهم نمى سازند! در نتیجه کودک از نظر اجتماعى رشد لازم را نمى کند و وقتى به صحنه هاى بزرگ تر اجتماعى گام مى نهد؛ احساس مى کند قدرت دوست یابى ندارد و نمى تواند، با همکلاسى هایش صمیمى باشد، و قادر به ارائه سخنرانى، یا کنفرانس در برابر جمع نیست… . بدین ترتیب، به رغم توان علمى اش، اظهار عجز مى کند و به تدریج گوشه گیر مى شود.
دوم. انسان ها همان طور که از نظر ویژگى هاى ظاهرى، متفاوت آفریده مى شوند و هیچ دو فردى – حتى دوقلوهاى همسان – یک سان نیستند؛ از نظر خصوصیات شخصیتى و ویژگى هاى اخلاقى و رفتارى نیز تفاوت هاى بسیار دارند. هر شخص، تحت تأثیر عوامل وراثتى و محیطى تقریباً به شخصیتى منحصر به فرد و متمایز از دیگران تبدیل مى شود. به همین سبب، روان شناسان بر تفاوت هاى فردى انسان تأکید بسیار مى ورزند. درون گرا و برون گرا بودن افراد نیز، در شمار این تفاوت ها قرار دارد. هر یک از این دو حالت کلى، منشأ رفتارهاى ظاهرى مى شود و به فعالیت هاى ویژه مى انجامد. البته تا وقتى از حد اعتدال و سطح بهنجار خارج نشود؛ نمى توان یکى از این دو حالت کلى را غلط و ناصحیح خواند. بنابراین، انسان درون گرا، تا وقتى گوشه گیر، کم رو و بدون اعتماد به نفس نشود، برچسب نابهنجارى نخواهد خورد.
سوم. گاه افراد، به خاطر عدم اعتماد به نفس، نمى توانند ارتباط هاى اجتماعى خود را توسعه دهند و به تدریج دچار خودکم بینى یا احساس ناکارآمدى مى شوند! در نتیجه فکر مى کنند نمى توانند در روابط اجتماعى خود، موفق باشند و انتظارات دیگران را در تعاملات اجتماعى برآورده سازند. اما اگر کم رویى و خجالت را کنار بگذارند، مشکل آنان به مقدار زیادى حل خواهد شد.
اضطراب کلاس
پرسش 13 . من دخترى 21 ساله هستم. هنگام پرسیدن درس دچار اضطراب مى شوم و دست هایم مى لرزد و مورد تمسخر دیگران قرار مى گیرم براى همین از دیگران کناره گیرى مى کنم. البته وقتى در میان دختران صحبت مى کنم دچار اضطراب نمى شوم، راهنمایى ام کنید.
به نظر مى آید على رغم این که شما از توانایى هاى خوبى برخوردارید، ولى مشکل کم رویى دارید. براى این که علت این مسئله را بهتر بشناسید با راهکارهایى که ارائه مى شود مشکل را برطرف کنید، کمى در این زمینه توضیح مى دهیم؛ در فرهنگ ملى و دینى ما ایرانیان، مانند سایر ملل، آداب و رسومى وجود دارد که اگر خوب رعایت شوند، فرایند اجتماعى شدن به آسانى تحقق پیدا مى کند.
از جمله این آداب، سلام کردن و احوال پرسى از دوستان و خویشاوندان است در برخورد و معاشرت با دیگران سعى کنید:
1. در سلام به هم جنسان خود و کسانى که برداشت خاصى ندارند؛ پیش قدم باشید.
2. با جملات مرسوم و محبت آمیز، احوال پرسى کنید.
3. تلاش کنید که در کارهاى اجتماعى در محیط خانه، مدرسه و دانشگاه مانند اردو و بازى هاى دسته جمعى شرکت کنید نقش فعالى را بپذیرید.
4. هنگام صحبت با دیگران یا در مقابل جمع به اعضاى بدن خود (دست، پا، نحوه صحبت و…) هیچ توجهى نکنید و توجه خود را بر مطلبى که مى گویید متمرکز کنید.
5. قبلاً مطلبى را که مى خواهید در مقابل جمع بازگو کنید چندین بار در مقابل آینه تکرار کنید و فرض کنید که در مقابل جمع مى باشید.
6. سعى کنید بر آنچه مى خواهید بگویید تسلط کافى داشته باشید.
7. اگر با شکست مواجه شدید، خود را نبازید و براى بار دیگر خود را آماده انجام آن کار بکنید.
8. قبل از این که در مقابل جمع قرار گیرید به خودتان تلقین کنید که «مى توانم در مقابل جمع صحبت کنم».
9. وقتى حالت اضطراب پیدا مى کنید سعى کنید همه ماهیچه هاى بدنتان را آرام و شل کنید.
10. براى شکستن جو حاکم بر جمع و آرامش در صحبت کردن سعى کنید داستان هاى کوچک، طنز، لطیفه هاى شیرین و مناسب را که افراد خبره در جلسات سخنرانى بیان مى کنند، در دفترچه اى یادداشت کنید و شما نیز در شرایط مقتضى از آنها استفاده کنید. مطمئن باشید با جدیت، پشتکار و تمرین به خوبى مى توانید بر مشکل اضطراب اجتماعى و کم رویى پیروز شوید. ضمناً از این که متذکر شده بودید در جمع دختران این گونه نیستید، از این جمله شما برداشت مى شود که کلاس شما مختلط مى باشد ؛ یعنى، در کلاس شما هم پسرها شرکت مى کنند و این حالت فقط در مقابل جنس مخالف نمود مى کند، در این صورت باید عرض کنیم این حالت؛ نشانه حجب و حیاى شما مى باشد که در مقابل پسران دارید. بهتر است که به این ویژگى بها داده شود و به عنوان یک ارزش مثبت از آن دفاع کرد.
امام على علیه السلام فرمود: «زیباترین جامه هاى دین شرم است و شرم کلید همه خوبى هاست» و در جاى دیگر فرمود: «خردمندترین مردم با شرم ترین آنهاست»[10]. بنابراین اصلاً نگران نباشید ولى در عین حال سعى کنید اعتماد نفس خود را تقویت کنید.
هول شدن
پرسش 14 . براى جلوگیرى از هول شدن، کم جرأتى، تپق زدن هنگام حرف زدن و دست و پاى خود را در مقابل جمع گم کردن، چه باید کرد. در ضمن براى کسب اعتماد به نفس، مرا راهنمایى کنید؟
در این باره باید گفت این مسأله اى که شما مطرح کردید، گرچه آزاردهنده و گاهى اوقات مشکل آفرین است، اما قابل حل است و شما مى توانید به راحتى بر این مشکل غلبه پیدا کنید، منتها براى حل آن؛ اول باید عوامل آن را بشناسید بعد با پشتکار، جدیت و حوصله به تدریج آنها را برطرف کنید.
به نظر مى آید این مشکل ناشى از اضطراب اجتماعى است؛ یعنى، شما علیرغم این که توانایى هایى دارید اما در اجتماع و در حضور دیگران جرأت ارائه آنها را ندارید و معمولاً به قول خودتان هول مى شوید.
براى روشن تر شدن مطلب کمى بیشتر در مورد اضطراب توضیح مى دهیم.
اضطراب در واقع جزء ساختار شخصیت انسان است و اگر در حد اعتدال آمیز باشد نه تنها هیچ مشکلى براى انسان ایجاد نمى کند بلکه بسیارى از خطرات را نیز دفع مى کند و موجب انجام کارها در زمان خودش مى شود مثلاً این اضطراب است که باعث مى شود ما براى درمان به پزشک مراجعه کنیم. این اضطراب است که باعث مى شود راننده با دقت رانندگى کند یا کتابى را که ما از کتابخانه به امانت گرفته ایم به موقع آن را برگردانیم یا خودمان را براى امتحانى که در پیش داریم آماده کنیم. اگر اضطراب جزء ساختار شخصیت انسان نبود مشکلات جدى و خطرناکى، زندگى وى را تهدید مى کرد پس اضطراب اعتدال آمیز موجب استمرار و دوام زندگى انسان مى شود.
اما گاهى اوقات به هر دلیلى ممکن است سطح اضطراب افزایش پیدا کند و از حد اعتدال خارج شود. در این صورت نه تنها اضطراب مفید نیست بلکه موجب اختلال در عملکرد و فعالیت هاى انسان مى شود. از جمله این اضطراب ها که جنبه مرضى دارد، اضطراب اجتماعى است که نتیجه آن کم رویى است و موجب مى شود انسان نتواند در حضور جمع و در برخورد با افراد جدید کار خودش را درست انجام دهد و یا ارتباط مناسب با دیگران برقرار کند.
منشأ این اضطراب عدم یادگیرى مهارت هاى اجتماعى است. یکى از جنبه ها و ابعاد وجودى انسان که باید از همان اوایل کودکى مورد توجه خانواده و مدرسه قرار گیرد تا رشد کند بعد اجتماعى است و اگر این رشد خوب تحقق پیدا نکند در نوجوانى و جوانى فرد دچار اضطراب اجتماعى مى شود و با مشکلاتى مواجه مى گردد. گاهى اوقات اعضاء خانواده به دلایل گوناگونى از این امر غفلت مى کنند یا این که کودک افراد تأثیرگذار را از دست مى دهد یا به خاطر شلوغى خانواده بعضى از برنامه ریزى هاى تربیتى مورد کم توجهى قرار مى گیرد، یا این که خود والدین نیز دچار این مشکل هستند و کم کم به فرزندان آنها نیز سرایت مى کند و آنها نیز دچار این مشکل مى شوند. ولى خوشبختانه انسان تا پایان عمر مى تواند در مؤفه هاى شخصیتى خود تغییر ایجاد کند رفتار خود را اصلاح کند یا رفتارهاى مطلوبى را که یاد نگرفته است یاد بگیرید.
یکى از رفتارهایى که انسان باید یاد بگیرد، مهارت هاى ارتباطى است؛ یعنى، نحوه ارتباط مناسب با دیگران، صحبت کردن در جمع، توانایى در بیان خواسته هاى خود. اگر به هر دلیلى این یادگیرى در زمان کودکى محقق نشد، در نوجوانى و جوانى و حتى بزرگسالى مى توان جبران کرد؛ یعنى، مثل رانندگى که اگر انسان در نوجوانى امکان یادگیرى آن برایش فراهم نبود در جوانى و بزرگسالى نیز مى توان یاد گرفت، بنابراین هیچ جاى نگرانى نیست.
براى یادگیرى روابط اجتماعى توجه و عمل به راه کارهاى زیر مناسب است:
1. اجتناب از زندگى فردى و حضور پیدا کردن در جمع.
2. پیش قدم شدن در سلام و احوال پرسى کردن.
3. به عهده گرفتن مسؤلیت در خانه، کلاس و محل کار و…
4. یادداشت کردن اصطلاحات متعارفى که در برخورد با دیگران باید به کار برد و تمرین کردن آن در روابط با دیگران.
5. اجتناب از منفى بافى و شکسته نفسى.
6. یادآورى کردن جنبه هاى مثبت و نقاط قوت خود (یعنى انسان به خودش تلقین کند که داراى توانایى هایى است. مثلاً همین که در دانشگاه قبول شده این جنبه مثبت و حاکى از توانمندى اوست).
7. شرکت در گردش هاى دسته جمعى و مسؤلیتى را در جمع به عهده گرفتن.
8. ایجاد ارتباط و دوستى با افراد خوش مشرب و با نشاط.
9. موارد فوق را خیلى باید تمرین کنید و خیلى زود و با عجله و شتاب زده نخواهید به نتیجه برسد بلکه به تدریج و با حوصله کار را دنبال کنید حتماً موفق خواهید شد.
10. به خود تلقین کنید که مى توانم فلان کار را انجام دهم و با تلقین به خود آرامش بدهید.
11. در همه کارها به خداوند قادر متعال و غنى مطلق توکل کنید زیرا از آثار روانى توکل ایجاد اعتماد و اطمینان به تکیه گاهى محکم در فراز و نشیب هاى زندگى، عزت نفس، خودپنداره مثبت و بالاخره افزایش اعتماد به نفس است.
چنانچه قرآن کریم مى فرماید: «مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[11] و «وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ وَ کَفى بِاللّهِ وَکِیلاً»[12].
اعتماد به نفس
پرسش 15 . لطفاً روشى به من یاد بدهید تا جرأتم زیاد شود و بتوانم حرف بزنم؟
نداشتن جرأت در انجام کارها و عدم اعتماد به نفس، ممکن است ناشى از حالات زیر باشد:
الف. خود کم بینى ؛ انسان با آنکه داراى ارزش ها و لیاقت هاى خاص خود است، ولى خود را ناچیزتر از آنچه هست، مى انگارد! به عبارت دیگر خود و ارزش هاى خویش را باور ندارد.
ب. دیگر بزرگ بینى ؛ منظور این است که گاهى انسان براى دیگران هیبتى تصوّر مى کند و آن چنان آنها را در خیال خود بزرگ جلوه مى دهد، که گویى خودش در برابر آنان مورى به درگاه سلیمان و یا ذره اى در برابر خورشید است و همین امر باعث مى شود وقتى در برابر آنها قرار گرفت، دست و پاى خودش را گم کند.
ج. عدم اعتماد به نفس ؛ این امر گاهى به جهت عدم تسلّط است؛ چون بر چیزى که باید بازگو کند، کاملاً مسلّط نیست و دچار تزلزل مى شود.
براى درمان این پدیده مى توان به راهکارهاى عملى زیر توجه کرد. البته ضرورى است این راه کارها به طور جدى و پى گیر دنبال شود:
1. قبل از هر چیز، شناخت خود را از توانمندى ها و نقاط قوت و خصوصیات مثبت خویش گسترش دهید و در نتیجه خود را مثبت ارزیابى کنید.
2. به تجربه هاى تلخ و شکست هاى گذشته و نیز احساسات و تخیلات منفى درباره خود نیندیشید و بکوشید آنها را از فضاى ذهن تان بیرون بریزید.
3. در انتخاب دوستان، همدرسى ها و هم اتاقى هاى خود دقت کنید. بکوشید با افراد بانشاط و اجتماعى بیشتر رفت و آمد کرده و از نحوه برخورد و روابط اجتماعى آنها الگو بگیرید.
4. اگر در ابتدا دچار اضطراب شدید، نباید نگران شوید ؛ تا به زمین نخورید راه رفتن را نمى آموزید.
5. در محیط هاى دوستانه بیشتر صحبت کنید.
6. اگر وارد محیط جدیدى شدید، سعى کنید به آداب رسوم آن آشنا شوید ؛ ولى محکوم آن نشوید.
7. اگر به هنگام صحبت از نگاه کردن در چهره دیگران هراس دارید و موجب اضطراب شما مى شود، سعى کنید به آنها خیره نشوید و به آنها توجه نکنید.
8. مسئولیت پذیرى در اجتماع را در کارهاى کوچک و کوتاه مدت، آغاز و تمرین کنید تا ابهت خیالى این محیط براى شما از بین برود.
فرق اعتماد به نفس و تکبر
پرسش 16 .لطفا تفاوت و مرز میان «تکبر، خودپسندى و خودستائى» با «عزت نفس و اعتماد به نفس» را بیان کنید، چرا که گاهى نمى توانم تشخیص دهم عمل من از روى تکبر بوده است یا از روى عزت نفس؟
قبل از بیان تفاوت میان تکبر و عزت نفس و اعتماد به نفس، باید ابتدا، معنا و مفهوم این اصطلاحات روشن شود، آنگاه به تفاوت آنها با یکدیگر بپردازیم.
تکبر؛ یعنى آدمى، خود را نسبت به دیگران – به جهت کمالى که در خود مى بیند بزرگ شمارد؛ خواه آن کمال را داشته باشد یا نه و خواه آن صفتى را که دارد و به آن مى بالد فى الواقع هم کمال باشد یا نه[13] مانند تکبر شیطان نسبت به انسان، آنجا که در پاسخ خداوند که فرمود چرا به آدم سجده نکردى – گفت: من از آتش خلق شده ام و آدم از خاک آفریده شده است[14].
خودپسندى؛ یعنى، آدمى خود را به جهت کمالى که در خود مى بیند بزرگ شمارد، خواه آن کمال در واقع وجود داشته باشد یا نه، منتها در اینجا دیگر پاى غیر در میان نیست، برخلاف تکبر که خود را نسبت به دیگران بزرگ مى بیند.
اعتماد به نفس؛ یعنى، علاوه بر اینکه انسان خودش را مثبت ارزیابى مى کند، به این باور هم رسیده که توان کافى براى انجام کارهایش دارد و مى تواند از توانمندى هاى خود، به خوبى در جهت نیل به اهدافش استفاده کند.
به عبارت دیگر خود را باور کرده و توانمندى هایش را به صورت واقع بینانه ارزیابى مى کند و در هر شرایطى، مى تواند از این توانمندى ها به خوبى استفاده کند و هیچ گاه شکست ها موجب تغییر این باورها نسبت به خودش نمى شود؛ بلکه شکست ها را به خوبى تحلیل و سپس به عنوان سکوى پرش براى دستیابى به اهداف خود از آن استفاده مى کند.
با دقت در معنا و مفهوم اصطلاحات فوق، به خوبى تفاوت آنها روشن مى شود. اگر انسان، خود را داراى کمالى مى داند و تصور مثبتى از خود دارد، براى اینکه دچار غرور نشود، باید راه تواضع را در پیش گیرد و هیچ گاه به خود نبالد که من داراى چنین کمالى هستم!! بلکه از آن توانمندى یا آن صفت کمال، در راه صحیح استفاده کند.
بنابراین تکبر و غرور، در مقابل تواضع است و راه درمان آن نیز فروتنى کردن در مقابل دیگران است. همواره در سلام کردن بر دیگران پیشى بگیرید و توقع نداشته باشید دیگران به شما سلام کنند. احترام به انسان هاى دیگر – هر چند از نظر سنى و یا علمى از شما پایین تر باشند – موجب مى شود دندان تکبر از شما کنده شود و شاخ غرور بشکند. فکر کردن به نقص ها و عیوبى که دارید، از حرارت غرور مى کاهد و شعله هاى تکبر را خاموش مى کند. اما عزت نفس در مقابل، سبکى و رذالت است. عزت نفس امرى پسندیده و مطلوب است و مؤن باید براى تقویت آن کوشا باشد. به طورى که با حفظ عزت نفس بتواند؛ در مقابل گناه، خود را حفظ کند و در تأمین نیازهاى خود هیچ گاه در مقابل متمکنین و پولداران، خود را خوار و ذلیل نکند و مناعت طبع را پیشه خود سازد[15].
ترس از حوادث
پرسش 17 . راه مبارزه با ترس و اضطراب بیش از حد و بلایاى طبیعى و… چیست؟
«ترس معقول» ترسى است که در آن، احتمال وقوع یک خطر واقعى وجود داشته باشد. در این ترس، هیچ گونه سرزنشى متوجه شخص نیست؛ بلکه از این جهت که از یک امر خطرناک ترسیده و پرهیز نموده است مورد تأیید دیگران است. براى مثال اگر کسى از ترس مواجهه با یک حیوان درنده خطرناک، از رفتن به بیابان و یا جنگل خوددارى کند، هیچ کس او را بابت این ترس سرزنش نمى کند؛ بلکه اگر او به این ترس خود اعتنا نکند و خود را در موضع خطر قرار دهد، مورد سرزنش افراد عاقل قرار مى گیرد.
در مقابل، «ترس موهوم» قرار دارد؛ یعنى، درواقع خطرى انسان را تهدید نمى کند؛ ولى توهمات او به گونه اى است که خود را مواجه با خطر مى بیند؛ مانند شخصى که از تاریکى مى ترسد و گمان مى کند خطرى او را تهدید مى کند! در حالى که مى داند در آن مکان تاریک، چیز خطرناکى وجود ندارد. این ترس موهوم «جُبن» نامیده مى شود و چیز خوبى نیست و انسان باید آن را از خود دور کند تا بتواند شجاعت لازم را در زندگى داشته باشد[16].
ترس غیرمعقول یا هراس، ریشه در بدآموزى ها دارد و اغلب اکتسابى است. بشر به علت نادانسته ها (جهل ها) و نیز به دلیل نیافتن راه حل منطقى، از بسیارى عوامل ناشناخته زیستى، – چون مرگ و میر، ترس از حیوانات، ترس از آینده اى مبهم و… – همواره هراسان بوده است. البته شروع بسیارى از هراس ها تدریجى است و شناخت عوامل تسریع کننده آن مشکل است.
برخى از محققان[17] ترس ها را به پنج نوع دسته بندى کرده اند:
1. ترس از تفرد، (مثل گریز از ازدحام یا تنها ماندن در خانه) ؛
2. ترس از حیوانات ؛
3. ترس از قطع عضو ؛
4. ترس هاى اجتماعى (مثل ترس از زیر نظر بودن دیگران هنگام کار) ؛
5. ترس از طبیعت (مثل بلندى کوه).
طبیعى است که براى غلبه بر هر یک از انواع ترس، راه کارهاى مختلفى ارائه شده است. علاوه بر این، باید دید این ترس در چه مرحله اى از مراحل رشد انسان شکل گرفته است و متناسب با آن مرحله (کودکى، نوجوانى یا جوانى و…)، راه هاى غلبه را پیگیرى کرد.
اما در مورد ترس شما توصیه مى شود؛ ابتدا ترس واقعى نهفته در پشت ترس فعلى تان را بشناسید و آن وقت ترس اصلى خود را به عنوان افسانه اى از بین ببرید و هر وقت که بدان فکر مى کنید، بگویید: این ترس پنهانى در واقع افسانه است نه واقعیت! در این صورت ترس شما – هر اندازه که شدید باشد – باز به صورت یک دروغ در نظرتان جلوه گر خواهد شد؛ زیرا واقعیتى ندارد.
در گام دوم، باید بدانید؛ ترس موجب بى قرارى مى شود و شخص اگر موردى براى ترسیدن هم نداشته باشد، باز آن را براى خود مجسّم مى کند و ترس مى تراشد! باید سعى کنید در چنین مواقعى دراز بکشید و یکایک قسمت هاى بدنتان را به حال خود رها و عضلاتتان را شل کنید. فکرتان را به هیچ چیز متوجه نسازید و یا اگر متوجه کردید، خاطرات خوش زندگى را مرور کنید. روزى دو سه بار به همین قسم روح و جسمتان را استراحت دهید. از جملات خودآموزى استفاده کنید؛ براى مثال با خود بگویید: «هر وقت دچار وحشت شوم، این امر نشانه آن است که من از بدى و زشتى متنفرم؛ و یقین داشته باشم به زودى آرامش را به دست خواهم آورد». کلمات مثبت را دائم تکرار کنید.
با عمل به راه کارهاى زیر ترس موهوم را از خود دور سازید:
1. به عوامل ترس زاى موجود در ذهنتان پاسخ دهید ؛ مثلاً به خود بگویید: چرا از اینها مى ترسم و چرا بلاهاى طبیعى ترس دارد؟ بعد به خود بگویید: به این دلایل… بلاهاى طبیعى ترس ندارد ؛ یعنى، با دلیل قانع کننده، به مقابله ذهنى و شناختى ترس خود بروید.
2. مطالب علمى مربوط به حوادث طبیعى را، مطالعه کنید و ذهنتان را با این امور چندش آور آشنا سازید.
3. اگر در خیابان و کوچه با این حوادث و بلاهاى طبیعى و غیرطبیعى مواجه شدید، رفتار عادى خود را ادامه دهید ؛ حتى چشم هاى خود را باز نگه دارید.
4. هرگاه این گونه ترس ها و اضطراب ها بر شما غلبه کرده، یاد خداوند متعال را در ذهن و فکرتان زنده کنید و بیشتر به یاد آرامش بخش دل ها باشید.
وحشت از مرگ
پرسش 18 . چگونه مى توانم از وحشتى که مرگ در ذهنم ایجاد کرده رهایى یابم؟
مرگ یکى از رخ دادهاى زندگى و از سنت هاى قطعى در نظام آفرینش است به رغم عمومیّت این پدیده، مواجهه با مرگ خود یا عزیزان براى بیشتر افراد، بسیار التهاب زا است و عوامل متعدد شناختى، عاطفى و رفتارى دارد.
مهم ترین عاملى که مرگ را اضطراب آور و التهاب زا کرده، تنفر از نابودى و گرایش به بقا است بنابراین اگر افراد نگرش خود را نسبت به مرگ اصلاح کنند و این حقیقت را در یابند که مرگ فنا و نابودى نیست، بلکه بقا و استمرار حیات واقعى است؛ این نگرانى ها و وحشت زدگى ها، برطرف مى شود.
روش هاى مقابله
1. اصلاح نگرش نسبت به مرگ: از دیدگاه همه ادیان الهى – از جمله دین مبین اسلام – مرگ نابودى نیست. قرآن این تفّکر را که انسان با مرگ نابود مى شود، به شدت رد مى کند و آن را ناشى از جهل مى داند! قرآن کلمه «توفّى» – که به معناى «بازستاندن کامل» است – در مورد مرگ به کار مى برد، یعنى، که انسان علاوه بر این بعد جسمانى، واقعیت دیگرى دارد که هنگام مرگ، خداوند این واقعیت را پس مى گیرد. اعتقاد به این حقیقت قرآنى، گرایش ذاتى انسان به بقا را در معرض خطر قرار نمى دهد.
2. توجه به زیبایى ها و جلوه هاى زندگى پس از مرگ: انسان ها علاقه مند به زیبایى ها، راحتى ها و دلبستگى هاى میان فردى هستند و فکر مى کنند مرگ بر همه این امور خوشانید خط بطلان مى کشد؛ اما آموزه هاى دینى افراد را به این حقیقت متوجه مى سازد که زیبایى ها و دلبستگى هاى این دنیا، قابل مقایسه با جلوه هاى زیباى زندگى بعد از مرگ نیست و زندگى دنیا در برابر حیات اخروى، بسیار محدود و زود گذر است.
قرآن در این باره مى فرماید: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»[18]؛ «زندگى دنیا چیزى جز بازى و سرگرمى نیست و زندگى واقعى در سراى دیگر است»[19].
3. رضایت به مقدارات الهى: این امر باعث مى شود که فرد هنگام مرگ، کمتر دچار برخى تجارب ناخوشایند روانى و بیمار گونه گردد. در فرهنگ غرب، به انسان و آزادى او اصالت داده و در همه جنبه هاى زندگى به او اختیار تام مى دهند و در واقع او را مالک اصل خود مى دانند؛ ولى در دیدگاه اسلام، انسان کامل، بنده خدا و مملوک او است و کمال انسان در بندگى و اطاعت از خداوند است. این بندگى با احساس محبت نسبت به خداوند همراه است. خداوند نیز هنگامى که خطابى محبت آمیز به انسان ها دارد، آنان را با عنوان «بندگان من» مى خواند و مى فرماید:
«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. فَادْخُلِی فِی عِبادِی. وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»[20]؛ «اى نفس هاى مطمئن و آرام به سوى پروردگار خویش باز گردید، در حالى که خداوند از شما راضى و شما نیز از خداوند راضى هستید، وارد بندگان من شوید، وارد بهشت من شوید».
اگر این اعتقاد براى انسان درونى شود، در مقابل مرگ حالت تسلیم و رضا در پیش مى گیرد و نگرانى از وجودش رخت مى بندند. البته رضایت نسبت به مرگ، بدین معنا نیست که انسان بدون جهت و با دست خود، خویشتن را به کام مرگ بیندازد! قرآن در این زمینه مى فرماید: «لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ»[21]؛ «خود را با دست خویش به وادى هلاکت نیفکنید».
تعالیم اسلامى سعى دارد حالت رضا را در انسان تقویت کند. بشارت خداوند به شکیبایانى است که در هنگام بروز حوادث، ناگوار مى گوید: «ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم»[22] و روایات اسلامى مرگ را رحمتى از جانب خداوند براى بندگان مؤمن مى دانند و مى کوشند که در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ایجاد کنند.
4. توجه به عمومیّت مرگ: انسان باید به این واقعیت توجه کند که مرگ یک سنت و قانون قطعى و خلل ناپذیر حاکم بر نظام آفرینش است و همه موجودات – به جز خالق یکتا – با چنین پدیده اى مواجه مى شوند؛ چنان که قرآن در این باره مى فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»[23]؛ «هر نفس طعم مرگ را مى چشد». خود این فکر موجب تسکین مى شود.
5. یاد مرگ: در فرهنگ اسلامى توصیه شده که مسلمانان نباید از مرگ غافل باشند.
پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: «اکیس الناس من کان اشدّ ذکرأ للموت»[24]؛ «زیرک ترین مردم کسى است که بیشتر به یاد مرگ باشد».
این امر باعث مى شود انسان خودش را آماده مرگ کند و براى به دست آوردن این آمادگى، از محرمات بپرهیزد. وقتى فرد مرگ خود را از قبل تصور و پیش بینى کند، با فراهم آوردن شرایط و فضاى روانى مناسب، خود را آماده مواجهه با آن مى کند و از تنیدگى او کاسته مى شود و با این پدیده سازگارى بهترى خواهد داشت[25].
تعریف وسواس
پرسش 19 . وسواس یعنى چه و بر اساس چه ویژگى هایى مى توان آن را شناخت؟
وسواس در واقع، فکر یا تصویرى است که به رغم اراده انسان، به هشیارى (ذهن) وى هجوم مى آورد، سازمان روانى را تحت سیطره خود قرار مى دهد و اضطراب گسترده اى را در فرد بر مى انگیزد[26].
این افکار مزاحم، غالباً بیمار را به تکرار برخى کارها و اعمال بى فایده وا مى دارد. بیمار با اینکه مى داند این افکار و اعمال غیرمنطقى و بى فایده است؛ اما نمى تواند خود را از چنبره آنها رهایى بخشد بلکه خود را مجبور به انجام آنها مى بیند. این اعمال اجبارى، زندگى فرد را مختل مى کند و وقت زیادى را از او مى گیرد. علاوه بر اینکه واکنش منفى اطرافیان را نیز برمى انگیزاند و موجب تمسخر یا مخالفت علنى دیگران مى شود. در نتیجه این روند به پنهان کارى، تردید، تشویش، عدم اعتماد به نفس و در مراحل شدیدتر تهاجم و صدمه به دیگران، افسردگى و… مى انجامد[27]. بنابراین «وسواس» یکى از بیمارى هایى است که از پیچیدگى زیادى برخوردار است و در صورتى که درمان نشود، زندگى فردى و اجتماعى بیمار را مختل مى کند و مشکلات جدى ترى نیز براى اطرافیان فرد وسواسى به وجود مى آورد.
وسواس بر دو گونه است:
1. وسواس فکرى عبارت است از: عقاید، افکار تکانه ها یا تصاویر ذهنى پایدارى که مزاحم و نامناسب مى نمایند و به اضطراب یا پریشانى آشکار منجر مى شوند.
فرد وسواسى به خوبى مى داند که این وسواس هاى فکرى، محصول ذهن خود او هستند و از خارج تحمیل نمى شوند.
2. وسواس هاى عملى رفتارهایى تکرارى (مانند شستن، منظم کردن، بازبینى) یا اعمال ذهنى (مانند دعا کردن، شمارش، تکرار واژه ها به آرامى) هستند که هدف آنها پیشگیرى یا کاهش اضطراب و پریشانى است؛ نه به دست آوردن لذت یا رضایت[28].
در دوران کودکى و نوجوانى، احتمال ابتلا به وسواس وجود دارد؛ همچنان که در بزرگ سالى نیز چنین است. متوسط سن شروع در مردان پایین تر از زنان است؛ یعنى، بین شش تا پانزده سالگى براى مردان و بین بیست تا سى سالگى براى زنان بیش تر پیش مى آید. در بیشتر موارد شروع این اختلال تدریجى است؛ ولى در بعضى موارد شروع حاد و ناگهانى نیز دیده شده است[29]. بنابراین همچنان که «بزرگ سالان به وسواس مبتلا مى شوند، کودکان نیز مبتلا مى شوند با این تفاوت که بزرگ سالان به غیرمنطقى بودن افکار یا اعمال وسواسى آگاهى دارند؛ ولى ممکن است کودکان فاقد آگاهى و شناختى کافى براى انجام این قضاوت باشند»[30]. البته نمودهاى اختلال وسواس فکرى – عملى در کودکان، به طور کلى شبیه به نمودهاى آن در بزرگ سالى است[31].
ویژگى ها و عوامل وسواس
پرسش 20 . لطفاً در صورت امکان، ویژگى هاى افراد وسواسى را بیان کنید و عوامل آن را برایم بگویید.
شایع ترین ویژگى هاى افراد وسواسى عبارت است از:
1. همواره افکار و اعمال خاصى، ذهن این گونه افراد را اشغال مى کند.
2. آنان احساس مى کنند این اشتغالات ذهنى (افکار وسواس)، به صورت اجبارى و به صورت مداوم، ذهن آنها را اشغال کرده است.
3. افکار و اعمال وسواسى، براى اشخاص مبتلا رنج آور، غیرقابل کنترل و نامطلوب و غیرقابل قبول است.
4. فرد مبتلا، افکار و اعمال وسواسى را غیرمنطقى مى داند؛ اما قادر به کنترل آنها نیست.
5. چنین شخصى احساس مى کند باید با این افکار و اعمال وسواسى، مقابله کند؛ اما مى ترسد اضطرابش افزایش یابد[32].
6. احساس اضطراب شدید مى کند.
علل به وجود آمدن وسواس
تحقیقات انجام گرفته توسط متخصصان در زمینه آسیب شناسى بیمارى وسواس، عوامل گوناگونى را در بر دارد که به صورت خلاصه به آنها اشاره مى شود:
1. عوامل زیست شناختى
الف. براساس مطالعاتى که روى سیستم عصبى و مغز افراد مبتلا به وسواس شده است، در افراد مبتلا به وسواس شدید، بطن هاى چپ مغزى گشادتر و حجم هسته هاى دمدار کمتر باشد.
ب. توارث: مطالعات ژنتیکى نشان مى دهد در موارد بسیار کمى، این اختلال ارثى است. تحقیقاتى که روى دوقلوهاى یک تخمکى شده، نشان مى دهد میزان بروز این اختلال نسبت به دوقلوهاى دو تخمکى بیشتر است. همچنین در خویشاوندان نسبى درجه اول این اختلال بیشتر دیده مى شود[33].
2. عوامل محیطى
عوامل محیطى مثل یادگیرى و مشاهده الگوها، نقش بسیار مؤثرى در شکل گیرى وسواس دارد.
برخى نیز اضطراب، ترس و کم رویى، عدم امنیت، ضعف روحى و تحولات ایام بلوغ را در ایجاد وسواس، مؤثر مى دانند و بعضى هم منشأ اجتماعى را در آن دخیل مى دانند و عواملى را در تشدید وسواس مؤثر مى بینند؛ از قبیل بیمارى و ناتوانى جسمانى و یا محیط زندگى، اختلافات خانوادگى، توقعات بیش از حد والدین از فرزندان (سخت گیرى هاى بى مورد، نسبت به فرزندان)، عدم اطلاع کافى از احکام دینى و… .
به طور کلى افرادى که در چنین شرایط خانوادگى قرار گیرند، یا برخى از اعضاى خانواده به وسواس مبتلا باشند و همین طور عوامل اضطراب زا در فرآیند رشد آنها وجود داشته باشد، زمینه ابتلا به بیمارى وسواس را بیشتر از دیگران دارند.
وسواس عملى
پرسش 21 . مدتى است که دچار شک و تردید شده ام شک در تمیز بودن بدن، لباس خود و دیگران و حتى شک به صندلى هاى اتوبوس و مینى بوس که آیا تمیز هستند یا نه و همین شک باعث شده دچار گناه بزرگ اسراف شوم! این شک باعث تنفر من از شوهر و تنفر شوهر از من شده است ببخشید مى خواهم بى پروا صحبت کنم مى خواهم با شما راحت صحبت کنم مرا ببخشید.
خدا نکند چیز نجسى با بدنم تماس پیدا کند توالت که مى روم در، دیوار، آفتابه و همه چیز را نجس مى دانم! اگر لباسم به آفتابه یا دیوار توالت برخورد کند حتماً، باید درآورم و بشویم بعد از توالت چه چیز نجس (مثلاً پاشیدن آب از کاسه توالت) به پایم برسد چه نرسد، باید مدت ها پاهایم را بشویم با آب خالى هم دلم راضى نمى شود. باید حتماً با ریکا یا مایع صابون بشویم، آن هم نه یک بار نه دوبار ؛ بلکه شاید ده بار خودم هم از این وضع خسته شده ام ؛ با توجه به اینکه الان حامله هستم و خم شدن برایم مشکل است ولى توجهى به این چیزها ندارم! حتماً باید بعد از توالت پاها و دست هایم را چندین بار آب بکشم! فکر مى کنم نجاستى در عمق دست و پایم فرو رفته که با یک بار دوبار پاک نمى شود! غسل جنابت که مى خواهم بکنم باید دوبار بدنم را لیف و صابون دو سه بار زیر آب بگیرم و چندین بار غسل کنم تا دلم راضى شود.
سر شوهرم داد مى زنم مبادا بدنت حین حمام رفتن به در، دیوار یا جایى برخورد کند، حتى چهارچوب هاى در را نجس تصور مى کنم! موقع رد شدن لباسم را جمع مى کنم که مبادا لباسم با چارچوبه در یا دیوار تماس پیدا کند. راستش را بخواهید این کارها فقط براى این است که فکر مى کنم اگر این کارها را انجام ندهم، نمازم مورد قبول واقع نمى شود. همین کارها باعث شده نماز خواندن برایم سخت باشد، موقع وضو چندین بار شک مى کنم، وضو که تمام مى شود، شک مى کنم، نکند لاى انگشتانم را دست نکشیدم، نکند! مسح سر یا پا را انجام ندادم، براى هر نماز باید دو یا سه بار وضو بگیرم تا دلم راضى شود. حال نماز را که شروع مى کنم، شک در نماز شروع مى شود، مجبورم یک نماز را چندین بار بشکنم و هر نمازى را دو یا سه بار بخوانم ؛ از شما مى خواهم مرا راهنمایى کنید.
مؤثرترین عاملى که در درمان این بیمارى مؤثر است، تصمیم جدى خود شما است. اگر واقعاً مى خواهید خود و خانواده و اطرافیان را از عوارض این بیمارى نجات دهید، عزم خود را جزم کنید و مطمئن باشید که با پشتکار و حوصله، به تدریج مشکل شما حل خواهد شد.
یکى از آفت هاى درمان وسواس این است که درمان جو کمتر به توصیه هاى درمان گر توجه مى کند و محور مقابله با مشکل را تفکر و فهم خود قرار مى دهد! حال آنکه یکى از عوامل اصلى در به وجود آمدن بیمارى وسواس، تفکر نادرست و شناخت غلط بیمار است. بنابراین:
گام اول، اولین اقدام براى حل مشکل این است که فرد وسواسى، باید تفکر، منطق و نگرش خود را اصلاح کند، وگرنه حاصل تفکرات نادرست و منطق اشتباه، چیزى جز همان افکار وسواسى نیست. اگر بپذیرید که شما در حال حاضر در محاصره افکار تکرارى و اجبارى اشتباه هستید، پس باید اول افکار خود را کنترل و آنها را اصلاح کنید.
گام دوم، اصلاح و تغییر شناخت نسبت به احکام و مناسک دینى است. همان طور که در سایر امور به نظر کارشناس مراجعه مى شود، در مسائل دینى نیز باید به کارشناس دینى (مجتهد جامع الشرایط) مراجعه شود و هر چه او گفت، طبق آن عمل گردد.
گام سوم، این است که باید علت اصلى این بیمارى را شناسایى کنیم. تقریباً همه متخصصان ریشه وسواس را اضطراب مى دانند، بنابراین وسواس زیر مجموعه بیمارى هاى اضطرابى است: که ریشه آن باید شناسایى شود.
با توجه به آنچه گفته بیان شد، چاره اى نیست جز اینکه شما به روان پزشک یا روان شناس بالینى مراجعه و به صورت حضورى، مشکل خود را مطرح کنید و طى جلسات متعدد به حل آن بپردازید. ما تنها مى توانیم شما را راهنمایى کنیم؛ اما درمان چیزى بیش از راهنمایى است و باید در یک بستر مناسب انجام گیرد.
بر این اساس نکاتى چند به عنوان راهنمایى بیان مى شود تا زمینه اى براى درمان اصلى شما باشد:
الف. بدانید که وسواس یک مرض جسمى و روحى است که باید به متخصصان اعصاب و روان مراجعه کنید تا معالجه آن، به راحتى صورت گیرد.
ب. از نظر شرعى وسوسه از شیطان است و نباید از آن پیروى کرد.
در روایت آمده است که: «شیطان دوست دارد شما از او پیروى نمایید».
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده است: «مقدار آب لازم براى وضو حدود یک کیلو و براى غسل حدود سه کیلو است»[34]. بعد مى فرماید: «مردمى بعد از من مى آیند که این مقدار را کم مى شمارند، اینها از امت من نیستند».
ج. اسلام دین سهل و آسانى است که خود پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: «من براى شما یک دین آسان آورده ام» حال اگر بنا باشد یک وضو و یا غسل، این قدر وقت انسان را بگیرد و به این اندازه مشکل باشد، این چه دین آسانى خواهد بود؟ از طرفى اگر کسى خلاف آنچه که پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام دستور داده اند، عمل کند، این دهن کجى به آنان محسوب مى شود و گناه بزرگى است!!
براى مثال پیامبر صلى الله علیه و آلهمى فرماید: «چیز نجس را بعد از برطرف شدن عین نجاست، یک مرتبه که زیر آب جارى شستید، پاک مى شود»[35]، آن وقت اگر شما بیشتر از این مقدار آب مصرف کردید، خداى ناکرده اهانت به پیامبر صلى الله علیه و آله است (زیرا معنایش این است که آنچه پیامبر صلى الله علیه و آلهفرموده، درست نیست و این کار من صحیح است)!!
از طرفى مصرف بیشتر از مقدار لازم آب اسراف است که از گناهان کبیره محسوب مى شود. با توجه به آنچه گفته شد، باید بگوییم وضو و غسل به آن کیفیتى که شما نوشته اید، لازم نیست و هیچ مجتهدى چنین کارى را اجازه نداده است. بنابراین سعى کنید به طور معمولى و مثل دیگران وضو و غسل را انجام دهید و شستن داخل گوش و بینى لازم نیست و شستن ظاهر آن کفایت مى کند.
مراحل اصلى غسل (که در چند دقیقه به پایان مى رسد)، عبارت است از:
1. نیت ؛ براى نیت لازم نیست گوش ها را بگیرید و به زبان چیزى بگویید ؛ بلکه همین مقدار که قلباً مى دانید براى چه کارى به حمام آمده اید و نیت شما انجام غسل است، کفایت مى کند.
2. بعد از نیت سر و گردن را بشویید.
3. بعد تمام طرف راست تا کف پا و سپس تمام طرف چپ را بشویید.
پس دقت هایى که نوشته اید، هیچ لزومى ندارد و وظیفه شما این است که به طور معمولى غسل کنید و به شک هاى خود اعتنا نکنید ؛ زیرا شک آدم وسواسى، هیچ اعتبارى ندارد، شما اگرچه به نظر خودتان غسل باطل انجام مى دهید، باز نباید اعتنا کنید و از این به بعد به طور معمولى غسل کنید و مسئولیت آن را ما به عهده مى گیریم.
د. همان طور که مى دانیم در زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام با اینکه آب لوله کشى و امکانات بهداشتى فعلى موجود نبود، مسلمانان به طور عادى زندگى مى کردند و در خصوص طهارت و نجاست مشکل خاصى نداشتند.
ه . توجه به اینکه یقین شخص وسواس، براى وى معتبر نیست؛ بلکه در پاک شدن و نجس شدن اشیا، باید به نظر عرف مراجعه کند و در آب کشیدن اشیا و انجام غسل، به طور عادى و مانند عرف عمل کند.
و. خداوند تکلیف شاق براى بندگان خود معین نکرده است؛ بنابراین عزم خود را جزم کنید و تصمیم بگیرید بر این دشمن درونى غلبه نمایید. به برنامه ها و راه کارهاى زیر عمل کنید و به حصول نتیجه یقین داشته باشید:
1. ذکر «لا اله الا اللّه » و «لا حول ولا قوه الا باللّه » را بسیار بگویید.
2. شب ها موقع خوابیدن این جملات را با خود بگویید: من به خواست خدا قطعاً خواهم توانست براین بیمارى و ضعف غلبه کنم ؛ من براى غلبه بر این وسوسه ها کاملاً نیرومندم ؛ من از ضعف و زبونى بیزارم و بر ترک این عادت ناپسند مقتدرم.
3. استعاذه و پناه بردن به خداوند را با خواندن سوره هاى «فلق» و «ناس» و نیز تکرار «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم» و «لا حول و لا قوه الاّ باللّه » فراموش نکنید.
4. یکى از دوستان خوب و مورد اعتمادتان را براى مشورت برگزینید. ایشان نیز همواره ضرورت تغییر رویه را به شما یادآور شود تا مقدارى از بایدهاى ناخواسته شما کاهش یابد.
وسواس فکرى
پرسش 22 . گاهى اوقات احساس بدى نسبت به مقدسات در درونم ایجاد مى شود و این حالت باعث مى شود نسبت هاى ناروایى به آنها بدهم و حتى به جهت همین یک بار خودکشى برایم آسان شد ؛ لطفاً مرا راهنمایى کنید.
چنان که پیش تر گذشت «وسواس» اختلالى است که انسان، بدون اختیار و از روى اجبار، عملى را مکررا انجام مى دهد و یا مطلب و موضوعى را در فکر و ذهن خود تکرار مى کند. اولى را «وسواس عملى» و دومى را «وسواس فکرى» مى گویند. در واقع در ذهن فرد وسواسى، اختلالى به وجود مى آید که توقف قطعى آن فکر یا عمل حاصل نمى شود. اغلب مبتلایان به وسواس فکرى، افکار بیهوده و شرم آور یا وحشتناکى در ذهن خود به وجود مى آورند که این افکار، در چرخه اى بى پایان، مرتب تکرار مى شود.
نکته دیگر اینکه مبتلایان به این اختلال، قادرند پریشانى و ناراحتى خود را، به عنوان یک مسئله خصوصى، پنهان نگه دارند و گاهى چندین ساعت دور از چشم دیگران، صرف افکار یا کارهاى مخفیانه خود کنند. خوشبختانه شما با طرح مشکل و موضوعى که شما را در رنج قرار داده است، در واقع تصمیم به حل و درمان آن دارید.
بنابراین شما نیمى از راه درمان را پیموده اید و براى ادامه و حل کامل آن، باید ضمن توجّه به ضررها، عوارض و پیامدهاى سوء وسواس، راه کارهاى ارائه شده را انجام دهید تا سلامتى کامل براى خود به ارمغان آورید.
الف. ضررهاى وسواس عبارت است از:
1. اتلاف وقت و از دست دادن سرمایه ارزشمند عمر (زیرا بازیابى زمان از دست رفته امکان ندارد)؛
2. عدم توانایى در تمرکز حواس و ایجاد حواس پرتى؛
3. بازماندن از کارهاى اصلى (از جمله تحصیل علم و مطالعه و درس خواندن و به دنبال آن افت تحصیلى)؛
4. خسته شدن ذهن و بى حوصله شدن فرد براى فکر کردن درباره موضوعات مهم و اساسى زندگى و تحصیلى.
ب. راه کارهاى عملى جهت مقابله با وسواس فکرى عبارت است از:
1. غرقه سازى؛ بدین صورت که فرد مبتلا به وسواس، یک وقتى را با اختیار خود انتخاب کند و تنها در آن وقت، آن قدر خود را در معرض همان موضوعى که از آن رنج مى برد قرار دهد تا از آن فکر خسته و متنفّر شود. بنابراین هر روز، زمانى را به فکر کردن درباره موضوع وسواس فکرى خود اختصاص دهید و آن چنان و آن قدر درباره آن فکر کنید که از آن متنفّر شوید. به طورى که هرگاه بدون اختیار هم ذهنتان به آن معطوف شد آن حالت تنفر در شما زنده شود.
2. هرگاه ذهنتان بدون اختیار مشغول همان اوهام و افکار بیهوده شد، با گفتن ذکر «لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظیم» از جاى خود بلند شده، تغییر حالت دهید تا بدین وسیله از آن فکر تکرارى و وسواس رهایى یابید.
3. کش نازکى را دور مچ دست خود ببندید. هرگاه افکار وسواس به سراغ شما آمد، با کشیدن کش و رها کردن آن روى دستتان و ایجاد درد مختصر روى مچ خود، از آن فکر رهایى یابید.
4. با خود عهد ببندید و برنامه ریزى کنید که زمان فکر کردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصى باشد (مثلاً 30:4 تا 5 بعدازظهر) و در طول روز هرگاه اوهام و افکار وارد ذهنتان شد، به خود بگویید: زمان فکر کردن فلان ساعت مقرر است و در آن زمان نیز مدتى را به فکر کردن درباره آن موضوع، اختصاص دهید و ذهنتان را به آن مشغول سازید تا اینکه در طول روز و به طور پراکنده، ذهنتان مشغول آن نباشد. ضمنا آن زمان اختصاصى را به تدریج در طى (مثلاً سى روز) روزى یک دقیقه کم کنید تا به صفر برسد.
5. هر روز به خود تلقین کنید که «من قادرم افکار وسواسى را کنار بگذارم»؛ زیرا تلقین یکى از راه هاى مبارزه با افکار منفى است و وسواس فکرى نیز چیزى جز یک فکر منفى مزاحم نیست.
6. دو عامل عمده اى که به این گونه مشکلات دامن مى زند، بیکارى و تنهایى است. البته تعارضات فکرى و روانى مبتنى بر گذشته فرد، در این میان تأثیرگذار است و ریشه یابى آن نیازمند فرصت کافى و صبر و حوصله و پشتکار است. بنابراین براى اوقات شبانه روز، جدولى را تهیه و کارها و فعالیت شبانه روزى خود را در آن یادداشت کنید. برنامه تدوین شده، باید متناسب با توانایى جسمى و روانى شما باشد و از هر گونه افراط و تفریط خوددارى کنید. اوقات فراغت را نیز با نوعى فعالیت ورزشى، نظافت اتاق، مطالعه روزنامه، انجام فعالیت هاى هنرى و هر کار مورد علاقه دیگرى، پر کنید.
7. از آنجا که افکار مزاحم معمولاً در تنهایى بیشتر به ذهن افراد هجوم مى آورد، حتى المقدور از قرار گرفتن در مکان هاى خلوت و تنهایى، به مدت زیاد بپرهیزید و سعى کنید مطالعات خود را در کتابخانه و قرائت خانه هاى عمومى انجام دهید. در اتاق، تنها نخوابید و هنگام غذا خوردن، تنها غذا نخورید و تنها مسافرت نکنید.
هرگاه احساس تنهایى کردید، از جاى خود برخیزید و با دیگران ارتباط برقرار کنید. ورزش هاى دسته جمعى انجام دهید. ارتباط خود را با افراد شاد و اجتماعى بیشتر کنید و از گوشه گیرى بپرهیزید.
8. همیشه در برگه هایى، موضوعات مختلف علمى و غیر علمى را یادداشت شده داشته باشید و در صورتى که افکار مزاحم به سراغتان آمد، موضوع و مسأله اى جایگزین داشته باشید که با اختیار خودتان در آن باره بیندیشید و آن فکر مزاحم را کنار بگذارید. به هر حال همیشه موضوع جایگزین براى فکر کردن داشته باشید.
گفتنى است درمان وسواس فکرى، نیازمند صبر و حوصله و پشتکار در به اجرا درآوردن راه هاى فوق است تا به تدریج از آن افکار رهایى یابید و انتظار حل و درمان سریع آن را نداشته باشید. به این نکته مهم و حیاتى نیز توجه داشته باشید که این گونه افکار مزاحم، به عنوان یک بیمارى تلقى مى شود و شما هرگز مؤخذه نخواهید شد. به عبارت دیگر گناه نیست و از این نظر مطمئن باشید. دلیل آن هم غیراختیارى بودن آن است و همین نامه و پرسش شما، حکایت از آن مى کند که در صدد حل آن بوده و ناخواسته به ذهنتان مى آید. گناه آن است که اظهار عجز کنید و از رحمت و لطف و مهربانى خداوند متعال مأیوس شوید. بنابراین نا امیدى و یأس از خداوند زشت و ناپسند است. مطمئن هستیم با پى گیرى هایى که خواهید کرد، این مشکل قابل حل است.
نظر اسلام درباره وسواس
پرسش 23 . تعالیم دین اسلام در مورد یک آدم وسواسى به چه صورت است؟ اسلام چه صحبت هایى با یک فرد وسواس دارد؟
پاسخ به این پرسش را با مطلبى از امام صادق علیه السلام آغاز مى کنیم. در روایتى نقل شده است:
به امام صادق صادق علیه السلام گفتند: شخصى هست که داراى عقل و بینش خوبى است؛ اما قدرى در وضو و نمازش وسواس دارد؛ حضرت فرمود: این چگونه آدم عاقلى است که پیروى از شیطان مى کند. بعد فرمود: «ان الشیطان یحب ان یطاع»[36]؛ «شیطان دوست دارد که از او پیروى شود».
در روایت دیگرى امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال از تکلیف کسى که در تعداد رکعت هاى نماز زیاد شک مى کند – به طورى که اصلاً نمى داند چند رکعت خوانده و چند رکعت باقى مانده است – فرمود: باید نمازش را اعاده کند. سپس به امام عرض شد: زیاد شک مى کند، به طورى که هر چه هم اعاده کند باز شک مى کند؛ فرمود: به شک خود اعتنایى نکند[37] [و به نمازش ادامه دهد].
امام علیه السلام در ادامه فرمود: «با شکستن نماز، شیطان پلید را به خودتان عادت ندهید که با این کار، او را به طمع اندازید؛ زیرا شیطان خبیث است و بر هر چه عادتش دهند، عادت مى کند. پس هر یک از شما (که کثیرالشک باشد)، به شک خود اعتنا نکند و نمازش را زیاد نشکند؛ چون اگر چند مرتبه به شک خود اعتنا نکرد، دیگر دچار شک نخواهد شد. شیطان پلید مى خواهد مطاع باشد؛ لذا اگر نافرمانى شود، دیگر به طرف شما نمى آید».
از این گونه روایات استفاده مى شود که؛ وسواس، نشانه جهل است و آدم وسواسى جاهل تلقى مى شود و نباید به شک هاى خود اعتنا کند و وظیفه دارد مانند افراد عادى در آنچه دچار وسواس است، عمل کند؛ یعنى، از هر چیزى که عموم مردم نجس مى دانند، اجتناب کند، نه بیشتر و در شستن لباس و بدن و یا وضو و غسل، مانند سایر مردم عمل کند و بیشتر از آن اسراف است و جایز نیست. در واقع کسى که بیشتر از مقدارى که شرع مقدس براى شستن و تطهیر محل نجس تعیین کرده، آب مى ریزد و یا در انجام دیگر اعمال عبادى یا غیرعبادى، تکرار و افراط مى کند؛ نوعى دهن کجى به شارع مقدس و دستورات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلاماست. پس همان طور که تفریط و بى مبالاتى و بى توجهى نشانه جهل و نادرست است؛ افراط و زیاده روى نیز از نظر ائمه اطهار علیهم السلامو شرع مقدس، مردود است.
حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه مى فرماید: «لا تَرَى الْجَاهِلَ إِلاّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً»[38]؛ «افراط و تفریط هر دو نشانه جهل و بى عقلى است».
آدم وسواسى نیز در فکر و یا عمل دچار حساسیت بیش از اندازه شده و از حد متعادل و معین خارج شده است. آرى در مراحل اولیه، شک و تردید – چه در افکار و چه در اعمال – ناخواسته و غیراختیارى است و بدون اراده شخص به ذهن فرد مى آید و یا در عمل و رفتارش ظاهر مى شود و به عبارتى یک نوع بیمارى است که در وجود او رخنه کرده است، اما تداوم و عدم تداوم آن قابل کنترل است.
از نظر اسلام شخص وسواسى بیمار تلقى مى شود و رفتار او، رفتارى نابهنجار است. اسلام براى اعمال یا افکار وسواسى، اعتبارى قائل نیست و به چنین فردى توصیه مى شود به افکارش بى توجه باشد و ترتیب اثر ندهد، بلکه مثل سایر مردم به مسائل نگاه کند و مناسک دینى را نیز مثل عموم مردم انجام دهد.
حتى اسلام در مواردى که وسواس شدت پیدا مى کند، رعایت برخى از مسائل (مثل طهارت، وضو، غسل و…) را از عهده فرد مبتلا به وسواس برداشته، مى گوید: با همان بدن یا لباسى که فکر مى کند نجس است یا همان وضو و غسلى که احساس مى کند باطل است نماز بخواند، هیچ اشکالى ندارد.
برخى از مراجع در پاسخ به افراد وسواسى – که در طهارت و نجاست به وسواس مبتلا شده اند – مى فرمایند: «شما گرفتار وسواس هستید و تنها درمان آن بى اعتنایى است. فتواى ما براى شما این است که ببینید مؤمنان دیگر، چه اندازه به این امور اعتنا مى کنند، به همان اندازه اعتنا کنید؛ بقیه براى شما پاک است»[39].
علاوه بر اینکه فرد بیمار – اعم از بیمارى جسمانى یا روانى – به حکم عقل باید به متخصص و کارشناس مراجعه کند و اسلام نیز این حکم عقلى را تأیید مى کند. از این رو، اگر آن قدر وسواس دارد که در انجام کارهاى روزمره و اعمال عبادى دچار مشکل مى شود، باید به متخصص مراجعه کند و تحت درمان قرار گیرد.
وسواس در طهارت
پرسش 24 . همیشه مى گویند اسلام دین راحتى است، دستوراتش باعث آرامش خاطر افراد و مایه آسایش آنان است. کجا این چنین است؟ از وقتى که مکلف شده ام و دستورات اسلام را اجرا مى کنم اعصابم خراب و آسایش از من سلب شده است! از یک طرف مى نویسند احکامى را که غالباً به آن نیاز پیدا مى کنید، واجب است یاد بگیرید. از طرف دیگر احکام را یاد مى گیریم، زندگى مختل مى شود. احکام نجاسات و مطهرات را خوانده ام، الان همه زندگى در نظرم نجس هستند. از خانه گرفته تا خوابگاهم در دانشگاه. از اتاق گرفته تا فرش ها و آشپزخانه و هال و حمام. از کوچه گرفته تا خیابان همه و همه در نظرم نجس هستند. لطفاً کمکم کنید و من را از این بدبختى نجات دهید.
شاید ما نیز اگر به جاى شما بودیم و دچار گرفتارى هاى وسواس مى شدیم و آن را از اسلام مى دانستیم، مى گفتیم خوش به حال غیرمسلمانان؟! شما خود مى دانید که اسلام هرگز چنین دستوراتى را نداده است و در سیره هیچ یک از پیشوایان دین نیز، چنین برنامه هایى دیده نمى شود (که به جهت پاکى و نجسى، عرصه را بر خود و اطرافیانشان تنگ کنند)! با توجه به اینکه شما تحصیل کرده هستید، یک نکته اساسى را با شما درمیان مى گذاریم: آیا براى نماز، مکلّف به پاکى واقعى لباس و بدن هستیم یا به پاکى ظاهرى؟!
توضیح آنکه اگر ندانیم لباس و بدن ما نجس است و با آن نماز بخوانیم، آیا نماز ما صحیح است یا خیر؟ به فتواى همه علما، چنین کارى صحیح است؛ چون طهارت بدن و لباس شرط ظاهرى است، نه واقعى؛ یعنى، لازم نیست در واقع لباس و بدن پاک باشد؛ بلکه همین مقدار که ندانیم نجس است، کافى است (هر چند واقعاً نجس باشد). از همین رو قاعده اى در فقه مطرح است به نام «اصل طهارت»؛ مقتضاى این اصل آن است که هر چیزى پاک است؛ مگر آنکه بدانیم نجس است. از طرفى تفحص و جست و جو در موضوعات لازم نیست.
پس در آغاز باید آنچه را که به صورت نادرست درک کرده اید، تصحیح کنید، تا زمینه براى اصلاح حالت وسواس فراهم گردد. یقین شما در مورد نجس شدن چیزها معتبر نیست. بنابراین به آن هرگز اعتنا نکنید و براى مدتى این گونه فرض کنید که اساساً شما تکلیفى در مورد نجاست و طهارت ندارید؛ چه اینکه از نظر شرعى، هر تکلیفى که موجب مشقّت باشد، ساقط مى شود.
به تردیدهاى خود توجه نکنید، چیزى را که نمى دانید پاک است یا نجس، پاک بدانید و همان گونه که گفته شد به خود تلقین کنید که اگر نجس هم باشد، من تکلیفى ندارم. براى بعد از زمان بهبودى، الان فکر نکنید؛ شما فعلاً تکلیفى ندارید.
در این رابطه، برنامه اى براى شما عرضه مى شود، اگر واقعاً خواهان نجات خود و زندگى تان هستید دقیقاً آن را اجرا کنید:
1. هر موقع آرامش داشتید – به ویژه شب ها در موقع خوابیدن – این جملات را با خود تکرار کنید (تا دو ماه): «من کاملاً قادر هستم بر مشکل وسواس خویش غلبه کنم و با استعانت از خداوند، از همین فردا در این مسیر قدم خواهم برداشت»؛ «من مى توانم بر این عادت ناپسند غلبه کنم و سلامت و بهداشت روانى خود و خانواده ام را تضمین کنم». «هرگز اسلام و قرآن دستورات غیرقابل اجرا و مشقّت آور نداده است. من هم از همین فردا مثل بقیه مردم رفتار خواهم کرد و از وسوسه هاى شیطان دورى خواهم کرد».
2. هر شب کارهاى روزانه خود را کنترل و تعداد موارد مثبت و منفى را یادداشت کنید. روز بعد سعى کنید از تعداد موارد منفى (عمل به وسواس) کاسته و بر موارد مثبت بیفزایید؛ این کار را نیز تا دو ماه ادامه دهید.
3. صله رحم زیاد کنید؛ با خویشان خود خیلى گرم بگیرید و اظهار محبت کنید. حتى الامکان با آنها هم غذا بشوید و در صورت امکان هر هفته یک بار به صورت خانوادگى به تفریح بروید.
4. در مراسم مذهبى (مانند نماز جماعت و…) شرکت فعال داشته باشید و با دیگر شرکت کنندگان بسیار دوستانه و صمیمى برخورد کنید.
5. با اهل خانه با احترام و صمیمیت برخورد کنید و در برابر هیچ حرکتى از آنان، حساسیت و واکنش تند نشان ندهید.
6. خود را از دیگران، نه برتر بدانید و نه کمتر.
7. در حد امکان به ورزش بپردازید.
8. حتى الامکان بکوشید دوستان خوبى براى خود پیدا کنید و روابط صمیمانه و مشارکت هاى علمى و عملى را پایه گذارى کنید.
9. در مورد حمام رفتن و آب کشیدن به برنامه زیر عمل کنید.
الف. اول با خود مشخص کنید که مثلاً یک لباس معمولى یا نجس را چند بار و در چه مقدار زمان مى شویید و آب مى کشید ؛ سپس آن را بنویسید (فعلاً فرض مى کنیم شش بار و از نظر زمانى پانزده دقیقه) ؛
ب. حالت روحى خود را پس از این مقدار شستن ثبت کنید (مثلاً آیا بعد از این همه شستن، باز لباس را پاک مى دانم یا نجس؟ آیا با خیال راحت از آن دست مى کشم یا با دغدغه خاطر؟) ؛
ج. تصمیم قطعى بگیرید که از زمان و تعداد دفعات شستن، کم کنید (مثلاً شش دفعه را به چهار بار و پانزده دقیقه را به ده دقیقه تغییر دهید) ؛
د. بعد از عمل شستن به خود بگویید. به خدا قسم! پاک پاک است و دیگر بهتر از این نمى شود. اگر نجس هم باشد، هیچ اشکالى ندارد ؛ وظیفه من این است که همین را بپوشم.
10. ورزش آرام و پیاده روى را فراموش نکنید.
11. همواره به خود با جدیت کامل تلقین کنید که من سالم سالم هستم و هیچ مشکلى ندارم.
12. با خانواده، دوستان و دیگران بسیار گشاده رو، خندان و گرم برخورد کنید. مطالب خوبى بگویید و با آنان بخندید (حتماً این عمل را انجام دهید).
13. به سرگرمى هاى هنرى سالم، بپردازید و فرصت هاى خود را با مطالعه و برنامه هاى مفید دیگر پر کنید و فرصتى براى هجوم افکار وسواسى باقى نگذارید.
14. ذکر خدا را بسیار بگویید و سوره هاى «الناس» و «فلق» را زیاد بخوانید. نسبت به مواردى که تردید دارید (مثلاً ممکن است تصور کنید که به خاطر شیوه عملى آنها تمام خانه و وسایل آن نجس باشد؛ بدانید کاملاً حکم شرعى، خلاف این است. شما باید تمام خانه و وسایل را پاک بدانید و فقط مواردى را که نجس شدن آن را عیناً و دقیقاً با چشم خود دیده اید، نجس بدانید. حتى از نظر شرعى نسبت به موارد مشکوک لازم نیست تحقیق کنید که آیا پاک است یا نجس؛ بلکه از نظر شرعى اصل در همه چیز «طهارت» است، حتى در بسیارى از جاها وضع خیلى بدتر از خانه شما است.
بر اساس روایات متعددى در این زمینه، درباره مطالب خیلى حادى از ائمه علیهم السلام سؤال مى کردند و با آنکه بسیارى از آنها، از خوردنى ها هم بوده است؛ در همه موارد حکم طهارت جارى مى کردند. در این مورد اکیداً توصیه مى شود، به احساسات و گرایش هاى روحى خود توجه نکرده و کاملاً طبق همین وظیفه عمل کنید؛ مطمئن باشید هیچ مسئله اى ندارد. حتى اگر موردى واقعاً هم نجس بوده – چون به حکم ظاهرى شرعى عمل کرده اید – هیچ مشکلى ندارید.
پی نوشت ها
[1]. اقتباس از: کاپلان سادووک، خلاصه روان پزشکى، ج 2.[2]. همان.
[3]. زمر 39، آیه 23.
[4]. بقره 2، آیه 156.
[5]. مزمل 73، آیه 20.
[6]. بقره 2، آیه 186.
[7]. احزاب 33، آیه 23.
[8]. براى مطالعه بیشتر ر.ک:
الف. محمود اکبرى، غم و شادى در سیره معصومان.
ب. نورمن و نینت پیل، مثبت درمانى، ترجمه توراندخت تمدن، نشر دایره، پاییز 1378.
[9]. روم 30، آیه 6.
[10]. ر.ک: محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 3، انتشارات دارالحدیث.
[11]. طلاق 65، آیه 3.
[12]. احزاب 33، آیه 3.
[13]. ملا احمد نراقى، معراج السعاده، انتشارات حکمت، 1366، ص 278 ؛ دستغیب شیرازى، گناهان کبیره، ص 114.
[14]. اعراف 7 آیه 12.
[15]. براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. مهدى نراقى، جامع السعادت ؛
ب. شهید دستغیب، گناهان کبیره.
[16]. کاپلان سارووک، خلاصه روانپزشکى، ترجمه نصرت اللّه پورافکارى.
[17]. همان.
[18]. عنکبوت 29، آیه 64.
[19]. اقتباس از ام رابین دیماتئو، روان شناس سلامت، ترجمه سید مهدى موسوى اصل و همکاران، ج2، انتشارات سمت، چاپ اول، زمستان 1378.
[20]. فجر 89، آیات 27 – 30.
[21]. بقره 2، آیه 195.
[22]. بقره 2، آیه 156.
[23]. آل عمران 3، آیه 185.
[24]. بحار الانوار، ج 6، ص 130.
[25]. همان.
[26]. دادستان، روان شناسى مرضى تحولى، تهران: انتشارات سمت، ج 1، ص 147.
[27]. حائرى، شناخت وسواس و درمان آن، انتشارات مجمع ذخائر اسلامى، 1377، ص 42.
[28]. DSM_IV، متن تجدید نظر شده راهنمایى تشخیصى و آمارى اختلال هاى روانى، ص 686 و 687، چاپ چهارم، 2000.
[29]. همان.
[30]. همان، ص 687.
[31]. همان، ص 690.
[32]. اقتباس از: حسین آزاد، آسیب شناسى روانى، انتشارات بعثت، چاپ چهارم، پاییز 1376.
[33]. اقتباس از: کاپلان سادووک، خلاصه روانپزشکى، ترجمه نصراللّه پور افکارى.
[34]. وسائل الشیعه، ج 1، ص 512، ح 3.
[35]. همان.
[36]. امام خمینى، چهل حدیث، مؤسسه نشر آثار امام خمینى.
[37]. به نقل از: محمود ارگانى، شناخت وسواس و درمان آن.
[38]. نهج البلاغه، حکمت 70.
[39]. براى آگاهى بیشتر ر.ک: ناصر مکارم شیرازى، استفتائات جدید، ج 2، صص 43-41.
بخش دوم : اختلالات اضطرابى