فصل پنجم – موفقیت
تقویت اراده
در بین دوست و آشنا معروف شده که من با وجود خوش استعدادی و داشتن امکانات زیاد فرد بی اراده و سست عنصری هستم، نمی دانم قضاوت آن ها در مورد من تا چه حد درست است، حال سؤالم این است که چگونه و با استفاده از چه راهکاری می توانم اراده خودم را تقویت کنم؟
امام علی(علیه السلام) فرموده اند:
«الظَّفَرُ بالحَزْمِ والجَزْمِ؛[۱]پیروزی، با دوراندیشی واراده پایدار به دست می آید».
در بین دوست و آشنا معروف شده که من با وجود خوش استعدادی و داشتن امکانات زیاد فرد بی اراده و سست عنصری هستم، نمی دانم قضاوت آن ها در مورد من تا چه حد درست است، حال سؤالم این است که چگونه و با استفاده از چه راهکاری می توانم اراده خودم را تقویت کنم؟
امام علی(علیه السلام) فرموده اند:
«الظَّفَرُ بالحَزْمِ والجَزْمِ؛[1]پیروزی، با دوراندیشی واراده پایدار به دست می آید».
شایسته است قبل از هر چیز به این نکته اشاره نماییم که فرد با اراده کسی است که وقتی در مورد کاری به خوبی تأمل کرد و تصمیم به انجام آن گرفت، سعی می کند با ثبات قدم آن را به اجرا در آورد. او در حقیقت هدفی معقول دارد که تا به آن نرسیده، از تعقیب آن باز نمی ایستد؛ بنابراین پافشاری بر تصمیمی نادرست یا داشتن میلی قهرمانانه ثبات قدم نخواهد بود.
فرد سست اراده نیز کسی است که در مواجهه با کمترین مشکلی از انجام دادن کار، دل سرد شده و دست از کوشش برمی دارد. در حقیقت «افراد بی اراده، با هر میزان هوش و استعداد، امکان استفاده از فرصت های مناسب را در خود نمی یابند و اغلب به دلیل همین ضعف روانی، موقعیت های ارزشمند زندگی خود را از دست می دهند و به قولی اگر شانس هم به روی ایشان لبخند بزند، آن ها بدان بی اعتنا خواهند بود».[2] برخی از علل ضعف اراده عبارتند از: توجه بیش از حد به امیال و خواسته های نفسانی مانند پرخوری، پرخوابی، غنا و موسیقی، تلقین های منفی، کم همتی، نداشتن انگیزه کافی، فقدان اعتماد به نفس، شکست های قبلی، آرمان گرایی افراطی و… .
در راستای تقویت اراده، سعی کنید:
با واقع نگری هدف و یا اهداف دقیق و مشخصی برای خود ترسیم نمایید، اهدافی که معقول، قابل دستیابی، بدون افراط و تفریط و مطابق با توان و استعداد شما باشد؛ نه آنکه آرمانی، بلند پروازانه و خارج از توانایی های شما باشد.
توانایی ها و استعدادهای خود را بشناسید و در جهت رسیدن به هدف، آنها را به کار گیرید. در هر سری شوری است، خوشبخت کسی است که ذوقش را دریابد.
به تدریجی بودن تقویت اراده توجّه نموده و برای این کار برنامه ریزی و مدیریت زمان داشته باشید. سعی نمایید برای تمام کارها و فعالیت های شبانه روزی خود برنامه ای منظم و مدوّن داشته باشید. جدولی ترسیم کنید که در ستون افقی آن، ساعات شبانه روز و در ستون عمودی، ایام هفته را یادداشت کرده و تمام کارهای روزانه خود (از خواب و استراحت تا عبادت، ورزش، مطالعه و…) را در آن درج کنید. هیچ زمانی را خالی و بدون کار نگذارید. هر روز صبح با نگاهی به برنامه، به اجرای دقیق آن بپردازید و شب ها همچون یک محاسبه گر جدی و قاطع قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزیابی کنید تا میزان موفقیت خود در انجام دادن کارها را بسنجید. در صورت موفقیت، خود را تشویق کنید و در صورت تخلف از برنامه و سهل انگاری در اجرا، خود را تنبیه نمایید.
همواره خودگویی های مثبت داشته باشید که «من اراده لازم برای انجام کارهایم را دارم»، «هیچ چیز نمی تواند اراده ام را متزلزل کند»، «آنچه را که به نظرم انجام دادنی است، انجام می دهم و هیچ مانعی نمی تواند مرا از آن باز دارد»، «اراده من هر روز محکم تر می شود»، و… .
بلند پروازی نکنید؛ زیرا بلند پروازی در ابتدا می تواند باعث دلسردی و یأس شود. از کارهای کوچک و هدف های کوتاه مدّت شروع کنید تا زودتر به موفقیت دست یابید و انگیزه شما برای ادامه مسیر مضاعف گردد؛ زیرا گرچه باید با همت و نقشه بزرگ وارد کار شد، ولی باید کار را از جای کوچک آغاز نمود.
در مورد فواید دنیوی و اخروی همّت و اراده بالا و ضررهای سستی اراده بیندیشید.
از مطالعه احادیثی که همّت و اراده بالا را ستوده و همچنین از مطالعه زندگی افراد موفقی که با همّت بالا به مراتب والایی رسیده اند، غافل نشوید.
از افراد و دوستانی که به شما افکار منفی القاء می کنند، دوری کرده و با افراد بلند همّت ارتباط صمیمی داشته باشید.
هر روز صبح حداقل بیست دقیقه به طور مرتب و در ساعتی معین ورزش کنید.
صبح گاهان، هرگاه که بیدار شدید بی درنگ برخیزید و از رختخواب بیرون روید. برای رفع خواب آلودگی از اتاق بیرون رفته و قدری نرمش کنید تا خواب آلودگی از بین برود.
در صورت امکان، چند دقیقه قبل از اذان صبح از خواب بیدار شده، نماز شب بخوانید و اگر در آن وقت بیدار نشدید، قضای آن را به جا آورید.
مقید باشید هر روز تعداد آیات معینی را قرائت کنید؛ مثلاً 30 تا 50 آیه و در صورت تمایل در هفته های بعد به میزان آن بیفزایید.
با هواهای نفسانی مخالفت کنید و از گناه دوری گزینید؛ زیرا این مسأله نقش بسیار مؤثّری در تقویت اراده و نهادینه کردن آن در درون انسان دارد. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«الشَّدید مَن غَلَبَ علی نَفسِهِ؛[3] پهلوان وقوی (با اراده) کسی است که بر نفْس خود چیره شود».
هرگز ناامید نشوید و در برابر شکست ها و ناکامی ها ایستادگی کنید؛ زیرا برخی از شکست ها زمینه پیروزی های بزرگ را فراهم می کند. با تجربه اندوزی از نقاط ضعف و اشتباهات گذشته خود برای پی گیری و به انجام رساندن کارهای ناقص و ناموفق، جدیت به خرج دهید.
کارهایی را که به عهده می گیرید، ناتمام رها نکنید و آنها را به نحو احسن و تا رسیدن به نتیجه مطلوب ادامه دهید.
از پراکنده کاری و آشفتگی در کارها که موجب به هم ریختگی فکری می شود، بپرهیزید و به فعالیت های خود تمرکز و انسجام ببخشید.
در همه کارهای خود بر خداوند توکّل نموده و از او استمداد بجویید.
اعتماد به نفس
چگونه باید بفهمیم که اعتماد به نفس داریم و از چه راهی می توانیم اعتماد به نفس خودمان را تقویت کنیم؟ آیا تأکید بر کسب اعتماد به نفس با سفارش دین به توکّل و اعتماد به خدا سازگار است؟
همان گونه که شما نیز اشاره فرمودید در آموزه های دینی سفارش زیادی به توکّل و اعتماد به خدا شده است تا جایی که در هفت آیه قرآن به رابطه ایمان و توکّل توجه شده است:
(((عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ )))؛[4]
«مؤمنان باید بر خدا توکّل کنند».
امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز در این زمینه می فرماید:
«أَقْوَی النَّاسِ إِیمَاناً أَکْثَرُهُمْ تَوَکُّلًا عَلَی اللَّهِ سُبْحَانَه ؛[5] قوی ترین مردم از نظر ایمان، آن هایی هستند که بیش تر به خداوند توکّل دارند».
روان شناسان نیز با اعتقاد به این که تنها با اعتماد به نفس[6] است که می توان مسیر پر پیچ و خم زندگی را پشت سر گذاشت و به کامیابی دست یافت، اعتماد به نفس را چنین معنا می کنند که انسان، فقط به نیروها و توانمندی خویش متّکی باشد و خود را یگانه عامل کامیابی در زندگی فردی و اجتماعی اش بداند. در این تعریف از اعتماد به نفس، دل بستن به دیگران، استمداد و یاری خواستن از آن ها و چشم دوختن به توانایی ها و دارایی های دیگران به شدّت نکوهش شده است؛ زیرا اتّکا به دیگران باعث تضعیف فرد می شود و تلاش و پشتکار را از وی می گیرد.[7]
با توجّه به تعریف روان شناسان از اعتماد به نفس و تلقّی ابتدایی از مفهوم توکّل و اعتماد به خدا ممکن است چنین به نظر رسد که هر یک از اعتماد به نفس و اعتماد به خدا در نقطه مقابل یکدیگرند، در حالی که اگر توکّل به خدا را به معنای واقعی آن «به کارگیری اسباب طبیعی برای رسیدن به اهداف و در عین حال، واگذاری نتایج و اثربخشی آن به خواست و مشیت الهی» بدانیم و منشأ نیروها و توانایی های خود که در اعتماد به نفس بدان تأکید می شود را از خدا بدانیم نه تنها اعتماد به نفس با توکّل به خدا منافات ندارد؛ بلکه یکی از ابعاد اصلی و مهمّ آن را تشکیل می دهد و نتیجه آن می شود که باید به نیروها و توانایی های خود که خدا در اختیارمان قرار داده، متکی باشیم تا با بهره گیری از آن ها در مسیر پرپیچ و خم زندگی خود بار خویش را به دوش کشیم نه آن که دست نیاز به سوی دیگران بگشاییم و چشم به آن ها بدوزیم.
اعتماد به نفس را نوعی نگرش تعریف کرده اند که به فرد اجازه می دهد دیدگاه واقعی و مثبتی نسبت به خود داشته باشد و سبب می شود فرد به توانایی های خود اعتماد کند و احساس کنترل بر زندگی داشته باشد؛[8] بنابراین سطح آگاهی فرد از استعدادها، مهارت ها، معایب و کاستی ها، استقلال و ارزش انسانی خود و جایگاهی که هر کس در این دنیا دارد، درجه اعتماد به نفس او را نشان می دهد.
با توجّه به مقدّمه فوق در ادامه برخی از ویژگی های فرد دارای اعتماد به نفس و کسی که ضعف اعتماد به نفس دارد، بیان می شود تا درجه اعتماد به نفس خود را ارزیابی نمایید.
* کسی که اعتماد به نفس دارد:
الف. خود را به درستی می شناسد و از توانایی ها و محدودیت های خود آگاه است.
ب. خود را همان طور که هست می پذیرد و نسبت به خویش نگرش مثبت دارد.
ج. با شناخت و پذیرش خود، برای تقویت توانایی ها و کاهش محدودیت های خویش تا حدّ امکان تلاش می کند.
د. به خود متّکی است و در انجام کارها با استفاده از تجربیات دیگران، استقلال عمل دارد.
هـ. روحیه ای شاد و امیدوار دارد و در برابر مشکلات زندگی، پایداری بیشتری نشان می دهد.
* فردی که فاقد اعتماد به نفس بوده و از اعتماد به نفس ضعیفی برخوردار است:
الف. خود را انسانی نالایق، بی ارزش و غیرقابل قبول تصوّر می کند؛ هر چند که چنین نباشد.
ب. در زندگی متکی به قضاوت دیگران است و تأیید و ردّ آنان در شناختی که از خویش دارد، بسیار مؤثّر و پررنگ است.
ج. به جای آنکه به خود و توانمندی هایش متکی باشد، به دیگران وابسته است.
د. معمولاً خجالتی، گوشه گیر و منزوی است.
هـ. نسبت به کسب تجربه های جدید در زندگی بی میل است.
و. خود را شکست خورده و بد شانس احساس می کند.
ز. در مورد خود و دیگران بدبین است.
در مورد تقویت اعتماد به نفس نیز گفتنی است که خوشبختانه اعتماد به نفس، پدیده ای اکتسابی است و با تمرین، ریاضت و برنامه ریزی می توان به آن دست یافت و یا تقویتش کرد.
اعتماد به نفس دو رکن دارد: 1. شناخت استعدادها و توانایی های خود 2. باور کردن این توانایی ها، پس سعی کنید راهکارهای زیر را امیدوارانه و با توکّل بر خداوند متعال به کار ببندید تا از نتیجه آن بهره مند گردید:
تفکر مثبت داشته باشید: هر چه خوشبین تر باشید اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت؛ لذا برای ایجاد اعتماد به نفسِ بیشتر، در خود، دیگران و موقعیت ها نکات مثبتی بیابید و با خود بگویید: «خوشبختم، سالمم و حال خوشی دارم».
استعدادهای خود را هر چه بیش تر بشناسید: شناخت استعدادها و قابلیّت های خویش می تواند در کسب اعتماد به نفس مفید واقع شود و شما را از دام ناامیدی رها سازد. بدین منظور فهرستی از استعدادها و توانمندی های مختلف علمی، ورزشی، هنری و… خویش را یادداشت کرده و به هنگام هجوم افکار منفی آن را مرور نمایید.
خودتان را باور کنید: همان طور که خود بزرگ بینی از آفات شناختِ خود است، خود کم بینی و خود کوچک بینی نیز انسان را از شناخت گنجینه های درونی اش باز می دارد. با اندکی تفکر و جست و جو در گذشته خود در می یابید، کارهای موفقیت آمیز بسیار داشته اید و فرد مفیدی هستید. خود کم بینی به جای اینکه شما را در مسیر رشد و کمال و میل به پیشرفت قرار دهد، بیش تر سبب کسالت و احساس خستگی و ناامیدی می شود؛ بنابراین با ارزیابی ای صحیح و مطابق با واقع هر چه بهتر و بیش تر نقاط قوت و موفقیت های گذشته خود را مورد توجه و یادآوری قرار دهید و افکار منفی نظیر «در هیچ کاری موفق نبودم، فرد مفیدی نیستم و…» را از ذهن خود بیرون بریزید.
خود را مثبت ارزیابی کنید: به هنگام بروز افکار منفی، اندیشه مثبت را درباره خویش مشخص کنید و آن را به ذهنتان تلقین نمایید. از واژه «نمی توانم، غیرممکن است» استفاده نکرده و به جای آن به خود بگویید: «می توانم و می خواهم».
خود را با دیگران مقایسه نکنید: هرگز خود یا موفقیت هایتان را با دیگران مقایسه نکنید. همواره به رقابت با خویش بپردازید؛ زیرا هر کس از شرایط و امکانات خاص خود برخوردار است.
نقاط ضعف خود را شناسایی کنید: در صورت لزوم روی نقطه ضعف های خود،
کار کنید تا به سطح قابل قبولی برسد.
روحیه پذیرش شکست ها و استفاده از آنها را در خود تقویت نمایید: هنگام شکست در کارها، به جای اینکه خود را سرزنش کنید، به ریشه یابی علل شکست روی آورده و این حقیقت را به خود تلقین کنید که زندگی سراسر پیروزی نیست و فراز و نشیب بسیاری دارد.
محیط خود را مدیریت کنید: در موقعیت هایی که به شما القای ناتوانی، یأس و ناامیدی می شود کمتر حاضر شوید. برعکس در محیط هایی که توانمندی شما مورد توجه یا استفاده قرار می گیرد، حضور بیشتری داشته باشید.
ریسک کنید: روی تجربیات جدید، با دید یادگیری بیش تر فعالیت کرده و از شکست نهراسید.
از هدف های کوچک و متوسط شروع کنید: یکی از علل شکست های مکرّر که منجر به احساس خودکم بینی و از دست دادن اعتماد به نفس می شود، در نظر گرفتن هدف های بزرگ و دست نیافتنی است. برای اینکه به خودباوری و اعتماد به نفس برسید، لازم است ابتدا از هدف کوچک تر شروع کنید تا با دست یافتن به هدف و چشیدن طعم موفقیت، اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمندی در شما تقویت شود.
انرژی خود را صرف اموری بکنید که احتمال موفقیت شما در آن بیشتر است.
از بیان اندیشه های خود نترسید، حتّی اگر مورد سرزنش و تمسخر اطرافیان قرار گیرید؛ زیرا اعتماد به نفس سکّه ای دو رویه است که تنها یک روی آن افتخار، غرور، تحسین و تمجید و نکات مثبت است. هیچ عیبی ندارد که انسان اشتباه کند. درس گرفتن از اشتباهات است که ما را می سازد.
در کارهای خود برنامه ریزی داشته و منظم باشید.
رفتار قاطعانه را تمرین کنید تا با رعایت اصل احترام به دیگران و ملاحظه حقوق آن ها، عقاید و احساسات خود را ابراز کرده و از حق و حقوق خود دفاع نمایید. به عنوان مثال «نه» گفتن را بیاموزید. شما حق دارید بی آنکه احساس گناه کنید، به دیگران پاسخ منفی بدهید؛ زیرا مسایل دیگران در بسیاری از موارد، از مسایل شما مهم تر نیستند. قرار نیست که مسایل عالم را حل و فصل کنید. اگر خود، کارهایی دارید که اجازه نمی دهد از دیگران کاری را بپذیرید، مؤدبانه از پذیرش پیشنهاد آن ها سرباز بزنید. اجازه ندهید حرف های دیگران در شما احساس گناه ایجاد کند.
از جمله هایی با فاعل «من» استفاده کنید: با بهره گیری از فاعل «من» در جمله های خود، صاحب اندیشه، احساسات، عقاید، ادراکات و باورهای خود خواهید بود.
از تماس چشمی و زبان جسم و تن در برخوردهای خود با دیگران بهره بگیرید.
از خواهش هایتان بکاهید: عزّت و سربلندی انسان در گرو عدم درخواست های مکرّر از دیگران است. تا می توانید به خود متکی باشید و به آنچه هستید و دارید، اکتفا کنید تا اعتماد به نفس بیشتری به دست آورید.
ارزش های معنوی خود را تعالی بخشیده، در همه کارها به خداوند متعال توکّل کنید. از این طریق احساس می کنید دیگر تنها نیستید و توانایی غلبه بر مشکلات را پیدا کرده اید.
زندگی نامه بزرگان و نام آوران عرصه های علم، اندیشه، ادب و هنر را مطالعه نمایید؛ زیرا از یک سو راه و روشی که آنان پیمودند را به شما نشان می دهد
و از سوی دیگر آشنایی با زندگی آکنده از سختی و رنج آنها شما را برای دست یابی به موفّقیت و اعتماد به نفس ترغیب خواهد نمود.
محبوبیت و جذابیّت
چگونه باشم و چه کار کنم تا خود را در دل دیگران جا بکنم و همه مرا دوست داشته باشند؟
از نظر قرآن کریم، ایمان و عمل صالح، انسان را نزد دیگران عزیز و محبوب می سازد:
(((إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا)))؛[9]
«مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دل ها قرار می دهد».
در مورد بهترین روش رفتار با دیگران و جلب محبّت آنان نیز در کلام رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین آمده که:
«لا یُؤمِنُ عبدٌ حتّی یُحِبَّ للنّاسِ ما یُحبُّ لِنفسهِ مِن الخَیرِ؛ [10]هیچ بنده ای مؤمن نیست؛ مگر آن که هر خوبی که برای خود می خواهد برای مردم نیز بخواهد».
بنابراین اگر دوست دارید مردم به روشی خاص با شما رفتار کنند، شایسته است شما نیز به همان روش با آنان برخورد کنید.
هر راهی که به دیگران پیشنهاد می کنید تا محبّت و توجّه شما را به خود جذب نمایند، همان بهترین روشی است که می توانید به سبب آن محبت و توجّهشان را به خود جلب نمایید. با این توصیه کلّی به نظر می رسد جهت دستیابی به مقصود بهتر است:
از قانون تداعی استفاده کنید: هنگام ارتباط با دیگران، از طریق همراه کردن خود با محرک های خواشایند باعث خواهید شد آن ها به تدریج شما را با این احساس ها تداعی کنند. به عنوان مثال احساس خوشایند تعطیلات آخر هفته باعث می شود که فرد کسی را که در آن زمان کنارش بوده تداعی کند، در نتیجه آن شخص را بیشتر دوست خواهد داشت. بنابراین در برخورد با دیگران با چهره ای گشاده و لبخند سخن را آغاز کنید.
مواجهه مکرر داشته باشید: مواجهه مکرر با اشخاص، به شرط این که واکنش اولیّه منفی نباشد، موجب شناخت بیشتر و دوست داشتن بیشتر می شود ؛ بنابراین سعی نکنید با کناره گیری، بی تفاوتی و یا غیرقابل دسترس بودن
به دنبال جلب توجّه و محبّت دیگران باشید؛ زیرا با این کار تعاملات خود را کاهش خواهید داد.
شباهت ها را گسترش دهید: گرچه ممکن است فردی به این دلیل که با ما خیلی تفاوت دارد برای مان جذاب جلوه نماید؛ امّا حقیقت آن است که افراد کسانی را بیشتر دوست دارند که شبیه شان هستند؛ زیرا این شباهت ها و نقاط مشترک هستند که علاقه را به وجود می آورند.
احساس خوبی در طرف مقابل ایجاد کنید: احساسی که یک شخص درباره شما دارد، تا حد زیادی وابسته به احساسی است که باعث می شوید او درباره خودش داشته باشد. به همین دلیل است که بودن در کنار شخص مؤدب، مهربان و صمیمی خوشایند است و بودن در کنار کسی که از هرکس و هرچیزی ایراد می گیرد، آزاردهنده است. بنابراین در روابط با دیگران سعی کنید از انتقاد، سرزنش و گلایه خودداری کرده و با شناسایی نکات مثبت در رفتار و شخصیت شان آن ها را تحسین صادقانه نمایید.
حسن تفاهم داشته باشید: حسن تفاهـم موجب اعتـماد می شـود و به شما امکان می دهد بین خودتان و شخص دیگر پل روانشناختی بزنید؛ به همین دلیل است که وقتی دو نفر با یکدیگر «جور» باشند گفت وگوی آنها مثبت تر، راحت تر و امیدبخش تر خواهد بود. به همین دلیل است که وقتی حرکت ها و حالت های سر و دست شخصی مثل ماست یا کلمه ها و جمله ها را مثل ما به کار می برد، او را دوست داشتنی احساس می کنیم.
نگرش مثبت داشته باشید: همه ما معمولاً افرادی را که شبیه مان هستند، دوست داریم؛ اما این قاعده یک استثناء دارد. هیچ کس دوست ندارد بیشتر وقت ها در کنار یک شخص بی حوصله، دل خور و بدبین باشد. همه ما دنبال افرادی هستیم و کسانی را دوست داریم و تحسین می کنیم که دیدگاه و نگرشی مثبت و شاد به زندگی دارند. نگرش مثبت نسبت به زندگی، همانند اعتمادبه نفس، به شما کمک می کند به انسانی فوق العاده جذاب تبدیل شده و هر کسی را
به دوست داشتن خود وادار کنید.
از روایات مختلف نیز چنین به دست می آید که دین داری، خوشخویی، مهربانی، فروتنی و بخشندگی موجب جلب محبت دیگران است و اطاعت از خدا، صبر، قناعت، انصاف با مردم، فرو خوردن خشم، پیوستن به کسی که از وی بریده و دوری از معصیت نیز موجب کسب عزت هستند.[11]
خوشبختی
وقتی بعضی مجری ها و بازیگران را می بینم، می خواهم جای اونا باشم. چه طور آنها این قدر خوشبختند؟ هم پولدارند، هم زیبا هستند،
هم یه عالمه خواهان دارند! لطفاً بگید چه کار باید بکنم تا به خوشبختی اونا برسم و منم خوشبخت بشم؟
هر کسی در این دنیا لااقل یک شخص را در نظر دارد که او را خوشبخت می شمارد و به حال او غبطه می خورد؛ ولی اگر از آن شخص بپرسیم که شما خوشبختید؟ می گوید که تا خوشبختی فرسخ ها راه است.
به همین دلیل ناچاریم با دیدی انتقادی اشاره ای کوتاه به متن سؤال تان داشته باشیم تا در سایه آن و با توجه به توضیحاتی که در معنای خوشبختی ارائه خواهد گردید راحت تر به حقیقت مطلب دست یابید.
در مورد خوشبختی بازیگران با توجه به این که در ادامه مطلب به زیبایی، پولدار بودن و تعداد هوادار و خواهانشان اشاره نموده اید، گفتنی است که اگر خود نیز به نیکی بنگرید با ما هم رأی خواهید بود که متأسفانه گاه برخی از همین بازیگران در سال های پایانی عمر خود چنان تنها و بی کس در گوشه خانه سالمندان و… چشم از جهان فرو می بندند که گاه هواداران شان نیز بی خبر می مانند.
مگر بارها از خود همین افراد نشنیده اید که آرزو دارند یکبار هم شده، بتوانند مثل مردم عادی همراه با خانواده خود به بازار، خیابان، پارک و… رفته و از ابراز محبت های وقت و بی وقت هواداران خود در امان باشند. این چه خوشبختی است که فرد خوشبخت از آن گریزان است؟!
البتّه باید پذیرفت که هر کسی در این عالم در پی خوشبختی است و شب و روز می کوشد تا روزی خوشبخت شود؛ ولی اگر بپرسیم که خوشبختی چیست به سختی می توان به جوابی یکسان رسید؛ زیرا هر کسی خوشبختی را یک نوع تفسیر می کند و کلمه خوشبخت در ذهن هر فرد معنای متفاوتی از دیگری دارد.
به هر حال «برای خوشبختی دو تعریف کلّی بیان شده است:
1. رسیدن به لذت بسیار و یا رسیدن به لذت های دائمی در زندگی؛
2. رضایت کلّی از زندگی و خشنودی از وضعیت خویشتن».[12]
هر کسی خود، عامل خوشبختی خویش است. خوشبختی خریدنی نیست؛ بلکه دریافتنی است و رسیدن به آیین خوشبختی که در ادامه به برخی از موارد آن اشاره خواهد شد به قابلیت فردی شما بستگی دارد؛ زیرا این خود شما هستید که می توانید از امکانات مادی و غیرمادی خود طوری استفاده کنید که زندگی تان آکنده از زیبایی، عشق، شادی و خوشبختی گردد.
جهت احساس خوشبختی، عواملی مؤثّرند که برخی از آن ها عبارتند از:
درک درست از معنای خوشبختی: امام علی(علیه السلام) فرمود:
«لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ وَ لَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ …؛[13] خوبی آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر آن است که دانش تو فراوان و بردباری تو زیاد باشد و در پرستش پروردگار در میان مردم سر فراز باشی، پس اگر کار نیکی انجام دهی شکر خدا به جا آوری و اگر بد کردی از خدا آمرزش خواهی. در دنیا جز برای دو کس خیر نیست. یکی گناه کاری که با توبه جبران کند، و دیگر نیکوکاری که در کارهای نیکو شتاب ورزد».
زندگی در زمان حال: انسان خوشبخت، فرزند زمان حال است و در زمان حال زندگی می کند؛ البتّه این به معنای نادیده گرفتنِ غیرعقلانی گذشته و یا مهیا نشدن برای آینده نیست، بلکه خواهان خوشبختی از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی کند؛ اما در حسرت گذشته ماندن و یا در رؤیاهای آینده غوطه ور شدن چیزی جز رفتن به بیراهه نیست.
سطح انتظارات معقول: بین داشته ها و سطح انتظارات خود تناسب معقولی برقرار سازید؛ زیرا اگر سطح انتظارتان بیش از اندازه باشد، ممکن است حتّی به خواسته خود نیز برسید؛ امّا از رضایت خاطر خبری نباشد.
خوش بینی: برخی افراد نه تنها اصلاً به خوشبختی فکر نمی کنند، بلکه مدام می گویند خداوند انسان را در رنج و عذاب آفریده تا امتحانش کند؛ لذا تلاش بی فایده است و او اگر می خواست ما را خوشبخت می آفرید. پرواضح است که این افراد هرگز احساس خوشبختی نمی کنند؛ زیرا برای تغییر زندگی اقدامی صورت نمی دهند.
انعطاف پذیری: تجربه نشان داده است که انسان های سخت و یک دنده که زندگی را بر خود سخت می گیرند نه تنها خود از لحظه های زندگی لذّت نمی برند، بلکه دیگران نیز در کنار آنان خوشحال نمی باشند؛ بنابراین انعطاف پذیری در احساس خوشبختی تأثیر زیادی دارد.
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش[14]
آگاهی به داشته های خود: تهیه فهرستی از توانایی های مادّی و معنوی خود همراه با درک روشنی از معنای خوشبختی این احساس را در ما تقویت می نماید که دریابیم در حد خودمان در زندگی خوشبخت هستیم، فقط کافی است که باور کنیم.
اطاعت از خداوند و دوری از معصیت: امام علی(علیه السلام) می فرماید:
«لا یَسعَدُ امرُؤٌ إلاّ بطاعَةِ اللّهِ سبحانَهُ، و لایَشقَی امرُؤٌ إلاّ بمَعصیَةِ اللّه؛[15] هیچ کس جز با طاعت خداوند سبحان خوشبخت نشود و هیچ کس جز با معصیت خدا بدبخت نگردد».
معاشرت با اهل علم: امام علی(علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
«جالِسِ العُلَماءَ تَسعَدْ؛[16] با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی».
اوقات فراغت
برای بهتر گذراندن اوقات فراغت چه کار کنیم؟ شما چه برنامه هایی پیشنهاد می دهید؟
در فرهنگ لغت، «فراغت» به معنای آسودگی، آسایش و آسودگی از کار و شغل معنا شده است[17] که همچون شمشیری دو لبه می تواند رشد دهنده و اصلاح گر باشد و یا این که زایل کننده نیروی جوانی و حتی فسادانگیز باشد.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرماید:
«یا أباذرٍّ، نِعمَتانِ مَغبونٌ فیهِما کَثیرٌ مِن النّاسِ: الصِّحَّةُ والفَراغُ؛[18] ای ابوذر! دو نعمت است که بسیاری از مردم در آنها مغبون می شوند: تندرستی و فراغت».
امام علی(علیه السلام) نیز فرمودند:
«مِن الفَراغِ تکونُ الصَّبوَةُ؛[19] هوا و هوس برخاسته از فراغت است».
با توجّه به تأثیر نحوه گذراندن اوقات فراغت بر سایر جنبه هاى زندگى و وجود حداکثر همبستگی بین آن و انحرافات رفتاری است[20] که در قدم اوّل شایسته است عوامل مؤثر بر نحوه گذران فراغت را شناسایی کرد تا بتوان در انتخاب شکل گذران اوقات فراغت به شایستگی عمل کرد.
توجّه داشته باشید که کانون توجه در علایق اوقات فراغت افراد متفاوت است؛ زیرا هر کدام از سن، جنسیت، تجرّد و تأهّل، تحصیلات، شخصیت، نیازها، توانایی فیزیکی و اجتماعی ، فرهنگی که در آن رشد کرده و هدف وی در زندگی می تواند بر نحوه انتخاب و چگونگی مشارکت فرد در فعالیت های فراغتی تأثیرگذار باشند.
با توجّه به مطلب فوق و با تأسّی به فرمایش امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) درباره آیه
(((و لاتَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا))) که می فرمایند:
«لاتَنسَ صِحَّتَکَ وقُوَّتَکَ وفَراغَکَ وشَبابَکَ و نَشاطَکَ، أن تَطلُبَ بها الآخِرَةَ؛[21] تندرستی وتوانایی و فراغت و جوانی و شادابیت را از یاد مبر و با استفاده از اینها آخرت را بجوی»
به برخی از مهم ترین فعالیت ها و زمینه های گذران اوقات فراغت اشاره می گردد:
فعالیت های ورزشی: علاوه بر آن که ورزش یک عمل تفریحی و سرگرم کننده در ساعات اوقات فراغت است، باعث نشاط و شادابی بدن بوده و انسان را از نظر روحی و روانی سرزنده و شاداب می کند. از جمله فواید روان شناختی ورزش می توان به کاهش افسردگی، کاهش اضطراب، فراهم آوردن سپر در برابر سختی ها و بالا بردن عزّت نفس و آرامش فکری اشاره کرد.[22]
امام صادق(علیه السلام) نیز در روایتی می فرمایند:
«النُّشْرَةُ فِی عَشَرَةِ أَشْیَاءَ الْمَشْیِ وَ الرُّکُوبِ وَ الِارْتِمَاسِ فِی الْمَاءِ وَ النَّظَرِ إِلَی الْخُضْرَةِ وَ الْأَکْلِ وَ الشُّرْبِ وَ …؛ [23]نشاط و شادابی در اثر ده چیز حاصل می گردد: پیاده روی، سوارکاری، شنا در آب ، نگاه کردن به طبیعت سرسبز، خوردن و آشامیدن، نگاه به صورت زیبای حلال، آمیزش با همسر، مسواک زدن، گفت وگو با دیگران»
انجام و یا آموزش فعالیت های هنری نظیر: پرداختن به نقاشی، قصه، داستان و نمایش.
شرکت در برنامه کانون های فرهنگی – تربیتی.
تماشای فیلم مفید در کنار دوستان و افراد خانواده.
شرکت در برنامه های فرهنگی، سیاسی، اخلاقی، دینی و آمادگی نظامی پایگاه مقاومت بسیج و…
شرکت در سفرها و اردوهای زیارتی، تفریحی و سیاحتی: تفریح، مسافرت و گردش در طبیعت زیبا و مناظر سرسبز و به نوعی تغییر آب و هوا باعث نشاط و تجدید قوای روانی و ذهنی انسان است که وی را برای فعالیّت های فیزیکی و ذهنی آماده و بانشاط می سازد.
حضور در میهمانی ها و جمع فامیل و دوستان: حضور در جمع انسان های شاد، موقعیت هایی را برای شاد بودن در اوقات فراغت فراهم می آورد. بهترین روش برای شاد شدن در چنین موقعیت هایی این است که دیگران را شاد سازیم؛ زیرا شادی مسری است، یعنی اگر افرادی که اطراف ما هستند شاد باشند ما هم اوقات فراغت شادتری خواهیم داشت.
کتاب خوانی دسته جمعی بر اساس سیر مطالعاتی جهت رشد میزان درک و اندیشه، و مطالعه روزنامه و مجلّات به ویژه صفحات تحلیلی و گزارشی.
استفاده از شبکه های مختلف تلویزیونی و رادیویی بر اساس ذوق و سلیقه شخصی نظیر: شبکه قرآن و معارف و برنامه های ورزشی، خانوادگی، علمی و آموزشی.
آموزش مهارت های مختلف فنی و رایانه ای.
علاوه بر فعالیت های اوقات فراغت که به چند مورد از آن اشاره شد، هوشمندانه آن است که یکسری شرایط جانبی به شرح ذیر نیز مدّ نظر باشد:
الف. در اوقات فراغت تمام وجود خود را در اختیار فعالیت مربوطه قرار دهید؛
نه این که آن زمان هم به فکر کارها و تکالیف عقب افتاده خود باشید.
ب. بین فعالیت های جدی و فعالیت های تفریحی توازن برقرار کنید.
ج. بخشی از اوقات فراغت خود را به تفریحات فعال و پرتحرک اختصاص دهید.
د. در برنامه ریزی برای اوقات فراغت تناسب با روحیات و خلقیات خود را مدنظر قرار دهید.
هـ. اصل تنوع را رعایت کنید.
و. از هدررفت اوقات فراغت به واسطه خواب زیاد یا دست دست کردن جلوگیری کنید.
ز. در برنامه ریزی برای فعالیت های تفریحی مشترک با دیگران خلاقیت به خرج دهید.
برنامه ریزی
مطالبی در مورد برنامه ریزی خواندم که به نظرم جالب بود، ولی نشد که مشکل من را حل کند، یعنی من هنوز با برنامه ریزی مشکل دارم و نمی تونم برنامه ریزی کنم و همیشه وقت کم میارم و دائم افسوس گذشته ها را می خورم. لطفاً بگویید روش برنامه ریزی صحیح در زندگی چگونه است و باید چه کار کنم تا برنامه موفقی داشته باشم؟
قبل از هر چیز شایسته است به این نکته آگاهی دهیم که گرچه اغلبِ ما انسان ها از کمبود وقت شِکوه داریم؛ امّا در واقع کمبود وقتی وجود ندارد؛ زیرا در هر روز، 24 ساعت (یعنی 1440 دقیقه) زمان در اختیار داریم و به نظر می رسد مشکل اصلی در نداشتن مهارت برنامه ریزی صحیح برای استفاده از آن است.
در حقیقت، موفقیت و شکست هر کس بستگی به عواملی دارد که اساسی ترینِ آنها، داشتن برنامه و نظم در کار است؛ بنابراین به جای آن که بابت زمان از دست رفته افسوس بخورید، شایسته است برای زمان حال و آینده، برنامه مؤثری طرح کنید که حتی یک لحظه آن هم تلف نشود؛ زیرا در غیر این صورت، حاصل عمر جز پشیمانی نخواهد بود. امام علی(علیه السلام) می فرماید:
«قِوامُ العَیشِ حُسنُ التَّقدیرِ، و مِلاکُهُ حُسنُ التَّدبیرِ؛[24] رکنِ زندگی، برنامه ریزی درست است و پایه آن مدیریت صحیح».
جهت برنامه ریزی مناسب اصول زیر را رعایت نمایید:
1. هدف گذاری: با توجّه به تعریف برنامه ریزی «تجسّم و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راه ها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند»[25] باید گفت برنامه ریزی صحیح، هنگامی امکان پذیر خواهد بود که هدف، به خوبی تعیین و تعریف شده باشد تا کارهای لازم برای رسیدن به آن انجام گیرد. در حقیقت اگر بدون هدفِ معین و مناسب (کوتاه مدت یا بلند مدّت) برنامه ای تنظیم کنید، یا از ادامه راه، بازخواهید ماند و یا این که انرژی تان به مصرف نادرست خواهد رسید.
2. اولویت بندی: انسان از ظرفیت و انرژی محدودی برخوردار است که استفاده مؤثّر از آن تنها به تقسیم درست آن بستگی دارد؛ بنابراین با تعیین مناسب هدف، روشن بینی و وسعت نظری نصیبتان خواهد شد که شایسته است با استفاده از آن اولویت های کاری روزانه، هفتگی و… خود را به گونه ای تعیین نمایید تا نیروی تازه و انرژی فراوان شما صرف کارهای غیر مهم و یا کم ارزش نشود که از کار مهم تر باز بمانید.
3. یادداشت کردن برنامه: برنامه ریزی زمانی درست اجرا می شود که آن را درست به یاد داشته باشیم. گرچه می توان برای به یاد داشتن برنامه ها به حافظ تکیه کرد؛ امّا نوشتن آن فوایدی در بر خواهد داشت که برخی از آنها عبارتند از:[26]
الف. با نوشتن برنامه، چیزی از برنامه ها را از دست نخواهیم داد؛ ولی با تکیه بر ذهن، ممکن است برنامه ای از یاد رفته یا جا به جا شود.
ب. برنامه نوشته شده، بار حفظ و نگهداری برنامه را از ذهن برمی دارد.
ج. برنامه نوشته شده، دارای تحریک روانی برای انجام دادن کار است و فرد برای تنظیم وظایف روزانه، تمایل بیشتری نشان خواهد داد.
د. تمرکز بهتری در شخص به وجود می آید و پافشاری بیشتری برای به انجام رساندن برنامه خواهد داشت.
هـ. نوشتن برنامه، امکان برنامه ریزی دقیق تر و ریزتر را به ما می دهد؛. بنابراین، فرصت های بیشتری به سراغ ما می آیند و بدین وسیله می توانیم مقداری از وقت را ذخیره کنیم و برای امور غیر قابل پیش بینی قرار دهیم.
4. شناسایی سارقان زمان: گاهی با وجود آن که تصمیم جدّی برای موفقیت گرفته ایم، کارها آن طور که برنامه ریزی شده به پیش نمی رود و بروز وقفه هایی در برنامه باعث هدر رفت برخی فرصت ها می شوند؛ بنابراین اگر به دنبال برنامه ریزی صحیح و پایدار هستید، سعی کنید سارقان زمان (دیر آمدن و زود رفتن، کارها را به اضافه کاری کشاندن، وقت ناهار و استراحت طولانی، گفتگوهای خصوصی زیاد، مطالعه روزنامه و کتاب نامرتبط، وقت گذرانی های بیهوده)[27] و مشکل آفرینان در برنامه خود را شناسایی کنید تا پیش از انجام دادن کار، آنها را از خود دور کنید و یا مشکلات را به کمترین حد ممکن کاهش دهید.
5. طراحی و استفاده از برنامه روزانه، هفتگی، ماهیانه و سالانه: از آنجا که ممکن است اهدافتان در روزهای مختلف هفته و یا هفته های مختلف یک ماه و یا ماههای مختلف یک سال متفاوت باشد، بهتر است برای بهره گیری شایسته از زمان، برنامه ای متفاوت و شناور داشته باشید. به عنوان مثال ممکن است در روزهایی از هفته با تراکم بالایی از اشتغالات زندگی مواجه باشید و نتوانید آن طور که دل تان می خواهد برای علم آموزی وقت هزینه نمایید و یا گاه ممکن است در روزهایی از هفته به علّت تعطیلات زمستانی و… زمان بیشتری برای این کار اختصاص دهید.
6. کنترل و بازخوردگیری مستمر: «کنترل، مقایسه بین «باید»ها و «هست»هاست؛ یعنی در برنامه ریزی، آنچه پیش بینی کرده ایم، بایدها و مطلوب های ماست و آنچه انجام شده، هست ها و موجودهاست و از مقایسه این دو است که پی می بریم، آیا پیش بینی های ما درست بوده و آنچه انتظار داشته ایم حاصل شده است یا خیر؟».[28]
7. اصلاح برنامه ها: جدولی که دارای هفت ردیف افقی است، تهیه کرده و در این ردیف ها ایام هفته را بنویسید. در ستون های عمودی نیز از زمان بیدار شدن تا زمان خواب تقسیم بندی کرده و هر ستونی را به کارها و فعالیت های روزانه مورد نظر خود اختصاص دهید. مثلاً ساعت 5:30 تا 6:30 برای خواندن نماز، قرآن و خوردن صبحانه ساعت 6:30 تا هفت و نیم برای… همین طور تا هنگام خواب که مثلاً حدود یازده شب است. هر یک یا دو ساعت را برای فعالیتی متناسب با توان و نوع کارتان اسم گذاری کنید. بعد از یک هفته از آغاز اجرای برنامه، کم و کاستی های آن را یادداشت نمایید و به اصلاح برنامه برای هفته آینده بپردازید؛ زیرا ممکن است بودجه زمانی ای که برای صرف نهار و استراحت در نظر گرفته اید نیازمند تغییر باشد و یا این که متوجه گردید ساعت خواب اعضای خانواده به گونه ای است که می توانید برنامه مطالعاتی خود را به آن زمان منتقل سازید.
8. انعطاف پذیری: در عین حال که فردی منظم و دقیق هستید و کارها را براساس برنامه انجام می دهید، توجه داشته باشید که ممکن است اموری در عدم تحقق قسمتی از برنامه مؤثر باشد که از دید شما مخفی مانده و یا کنترل و تغییر آن در دست شما نیست، بلکه به وسیله محیط به شما تحمیل می شود؛ در نتیجه همیشه بر اساس نتایجی که از کنترل و بازخوردگیری نصیبتان می گردد آمادگی هرگونه تغییر و تأخیر در برنامه را داشته باشید.
9. استفاده از تجربه های قبلی: در راستای طراحی برنامه های خود برای رسیدن به اهداف تعیینی از تجربه های قبلی استفاده نمایید؛ زیرا به هر حال شما خود را بهتر از بقیه می شناسید و با مهارت ها، توانایی ها، نقاط ضعف و قدرت خود بیشتر آشنا هستید. مثلاً این آگاهی را نسبت به خود دارید که آیا می توانید ساعت های متوالی مطالعه کنید و یا اینکه مطالعه بعد از اذان صبح برای شما امکان پذیر است یا خیر.
10. توکّل به خداوند متعال: به صورتی مصمَّم به اجرای برنامه ها پرداخته و در صورت تخلّف، برای خود، تنبیه و جریمه و شیوه جبران مناسب در نظر بگیرید.
استفاده از مشاوره
در یک سخنرانی شنیدم که برای یک بچه شیعه با این همه محل اتکای مذهبی خوب نیست که به روان پزشک مراجعه کند. نظر شما در مورد علم روان پزشکی چیست؟ آیا اگر مشکل روانی داشتم درست نیست به روان شناس و روان پزشک مراجعه کنم؟
آیا با وجود برنامه های دینی این ها بی فایده اند؟!
مشاوره، نیازی طبیعى است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده است:
«ما یَستَغنى رَجُلٌ عَن مَشورهٍ؛[29] هیچ فردى از مشاوره بى نیاز نیست».
همچنین ایشان با این بیان که «ما شَقىَ عَبد قطّ بِمَشورَه؛[30] هرگز کسى از مشورت، بدبخت نشد»، مشاوره را امرى بدون ضرر می دانند که هیچ گاه باعث بدبختى انسان نمى شود، بلکه پشتیبان و کمک خوبى براى رشد و یافتن راه رستگارى است.
در ادامه مقدمه ای کوتاه در قالب 2 نکته برای زمینه سازی پاسخی جامع، خدمتتان ارائه می نماییم.
نکته1: مطالعات انجام شده در بهداشت عمومی و بهداشت روانی نشان می دهند که 70 درصد اختلالات پزشکی و روان پزشکی به علت سبک و روش اختصاصی انسان می باشد.[31]
نکته2: روان شناسانی همچون کاپلان روش های پیشگیری از بیماری های روانی را به طور کلی به سه دسته تقسیم می کند:[32]
روش های پیشگیری اولیه: مراد از آن طرح برنامه هایی است که با تأثیر بر عوامل به وجود آورنده بیماری های روانی از بروز این بیماری ها جلوگیری به عمل آورند. در این مورد نقش فعالیت گروه های اجتماعی، مدرسه، روحانیون، پزشکان، مسئولان امور بهداشتی، دولت و مهم تر از همه خانواده و افراد مهم دیگری که در زندگی او نقش دارند باید به حساب آیند.
روش های پیشگیری ثانویه: به برنامه هایی اطلاق می گردد که به وسیله جلوگیری از ادامه و بدتر شدن اختلالات خفیف و متوسط روانی از میزان بیماری های روانی می کاهند. این روش به صورت زود تشخیص دادن و درمان فوری این علایم به کار می رود. در این حال، بیماری ها زود کشف شده و با روش های آسان تر و کم خرج تر مداوا می شوند.
روش های پیشگیری نوع سوم: به برنامه هایی گفته می شود که به منظور کاهش عوارض زودرس و دیررس در بیماری های روانی به کار می روند. منظور از این روش ها که بیشتر تحت عنوان نوتوانی نام گرفته اند، بازگردانیدن کل نقش اجتماعی فرد در کوتاه ترین فاصله زمانی می باشد.
با توجه به این نکات، به نظر می رسد با یک برداشت واقع بینانه می توان به این نتیجه رسید که دستورالعمل استاندارد زندگی سالم که از طریق مطالعه و تدبّر در قرآن مجید و آموزه های ناب دینی در اختیار ما قرار دارد، راهکار مناسبی است که یک جوان معتقد و با ایمان مسلمان را از غوطه ور شدن در دام ناراحتی های روحی و روانی برهاند؛ بنابراین به نظر می رسد مراد سخنران محترم، ناظر به همین مطلب باشد.
از سویی در سایه توسعه دانش و فناوری، مسائل و معضلات گوناگونی پیش روی افراد و خانواده ها قرار گرفته که گذر از آنها و یافتن راه حل مناسب برای تک تک آنها، ظرافت و پیچیدگی خاصی را می طلبد که به نظر می رسد در سایه تخصصی شدن بحث مشاوره، استفاده از افرادی که در این راستا تخصص یافته اند، هدف را بهتر تأمین نماید. لازم به ذکر است که «مشاوره فرایندی تخصّصی بین مراجع و مشاور است که از طریق آن مراجع با کمک مشاور به بررسی و تحلیل مشکلش اقدام می کند؛ بر نکات ناشناخته شخصیت خود آگاهی می یابد؛ بر اثر تعامل و رابطه مشاوره ای با مشاور به جستجوی راه حل برای مشکلاتش می پردازد و درهای دنیای روشن تری را بر خویشتن می گشاید».[33]
گاه در این میان اگر مشکل فردی درجه بالاتری پیدا کرده و از سطح معمولی خود خارج گردد نیازمند «روان درمانی» است تا فعالیتی معالجه گرانه و تخصصی از سوی متخصص در جهت حل مشکل روانی مراجع صورت پذیرد.[34] گاهی نیز فرد مراجع دارای اختلالات روان پزشکی بوده و غالباً با استرس ها و فشارهایی درگیر است که با مسائل بیمار غیرروان پزشکی تفاوت دارد؛ لذا در این موارد نیاز است که فرد قبل از شروع روان درمانی از خدمات تخصصی یک روان پزشک بهره گیرد.
توجه داشته باشید که بیماری های اعصاب و روان نیز جدا از دیگر بیماری های پزشکی نیست که مراجعه به پزشک متخصص در این زمینه کاری عیب تلقی گردد. در بیماری های گوناگون بدن، عموم اشکالات در سطح سلولی اتفاق می افتند که در برخی بیماری ها نیز درمان قطعی نداریم، مثلاً بروز یک اشکال در ترشح و عملکرد انسولین در سطح سلولی بدن، باعث ایجاد دیابت می شود و تا زمانی که بیمار دیابتی، قرص قند خود را می خورد و برخی اصول درمانی را رعایت می کند، قند او کنترل می شود.
در بیماری های اعصاب و روان نیز وضعیت به همین منوال است؛ زیرا در بین سلول های مغزی مواد بیوشیمیایی وجود دارد که وقتی تعادل این مواد به هم می خورد، موجب بروز بیماری های متعدد اعصاب و روان می شود که با درمان های گوناگون، می توان این مواد بیوشیمیایی را به حالت تعادل رساند. خوشبختانه در درمان اغلب بیماری های اعصاب و روان یک دوره درمانی وجود دارد و اگر درمان به طریق صحیح انجام شود، می توان پس از مدتی دارو را قطع کرد.
این طرز تفکر که فقط کسانی به بیماری های روانی مبتلا می شوند که اعتقادات مذهبی ضعیفی دارند، اشتباه است؛ بنابراین هیچ گاه مراجعه به روان پزشک و روان شناس جهت اخذ راهکارهای درمانی به عنوان ضعف در اعتقادات دینی و مذهبی شما تلقی نخواهد شد. همچنین انتخاب این حوزه برای ادامه تحصیل موهبتی است که هر انسانی را جهت ارائه خدمت به هم نوع متبحّر و کارآزموده می سازد.
پی نوشت ها
[1]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 3، ص 54، ح 3866.[2]. ژوزف مورفی، تقویت و تمرکز فکر، ترجمه هوشیار رزم آزما، ص 131.
[3]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 13، ص 75، ح 21516.
[4]. آل عمران: 122 و 160؛ المائده: 11؛ التوبه: 51؛ إبراهیم: 11؛ المجادله: 10؛ التغابن: 13.
[5]. عبد الواحد تمیمى آمدى، تصنیف غررالحکم و درر الکلم؛ ص 196.
[6]. Self confidence.
[7]. محمدصادق شجاعی، توکل به خدا راهی به سوی حرمت خود و سلامت روان، ص50 و 49.
[8]. فروزان مستعلمی و دیگران، تأثیر آموزش مهارت های اجتماعی بر افزایش اعتماد به نفس دختران نابینای شهر تهران، پژوهش در حیطه کودکان استثنایی، ص438.
[9]. مریم، آیه 96.
[10]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج1، ص416، ح 1385.
[11]. برای مطالعه بیشتر ر.ک: منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، قم: دارالحدیث، چاپ دوم، 1383.
[12]. یداللّه کوثری، خوشبختی چیست؟ و خوشبخت کیست؟، حدیث زندگی، ص 106.
[13]. نهج البلاغه، حکمت 94.
[14]. حافظ، غزل 286.
[15]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 5، ص 279، ح 8732.
[16]. همان، ، ج 2، ص 226، ح 2565.
[17]. حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، ج 2، ص 1521.
[18]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 13، ص 157، ح 21735.
[19]. همان، ج 9، ص 113، ح 15969.
[20]. برای مطالعه بیشتر ر.ک: احدی، حسن، بررسی اختلالات رفتاری نوجوانان و جوانان (با تأکید بر دزدی، انحرافات جنسی و اعتیاد: پژوهش در مسائل روانی- انسانی)، 1376.
[21]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 8، ص 489، ح15393.
[22]. آنتونی کورتیکس، روان شناسی سلامت، ترجمه دکتر هرمز سهرابی، ص 155.
[23]. وسایل الشیعه، ج2، ص11، ح 1323.
[24]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 8، ص 330، ح 14894.
[25]. علی رضائیان، اصول مدیریّت، ص91.
[26]. سیدمحسن موسوی، بهره وری بیشتر با برنامه ریزی بهتر، صفحه 56.
[27]. حسین خنیفر، مهارت های مدیریّت زمان، ص 229.
[28]. علی رضائیان، اصول مدیریّت، ص263.
[29]. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، حکمت1637.
[30]. همان، حکمت 2570.
[31]. سید ابوالقاسم حسینی، اصول بهداشت روانی، ص 11.
[32]. همان، ص 14.
[33]. عبدالله شفیع آبادی، مقدمات راهنمایی و مشاوره، ص 18.
[34]. تفاوت بین مشاوره و روان درمانی بیش از آن که کیفی باشد، کمّی است. از طریق مشاوره به اصلاح و رفع مشکلات تربیتی، شغلی، تحصیلی، خانوادگی و بهداشتی افراد عادی در مدت زان کوتاه اقدام می شود، در حالی که با استفاده از روان درمانی به حل مشکلات افراد مبتلا به ناراحتی های روانی شدیدتر در مدت طولانی تری مبادرت می گردد. عبدالله شفیع آبادی، همان، ص 20 و 21.
فصل پنجم – موفقیت