دین و اندیشه

نجابت اموی

پرسش و پاسخ

چرا امام باقر(علیه السلام) از عمر بن عبدالعزیز تعریف و تمجید کرد و او را «نجیب بنی امیه» خواند؟

دوران امامت حضرت امام باقر(علیه السلام) هم زمان بود با خلافت چند تن از خلفای جور اموی (ولید بن عبدالملک تا سال 95، سلیمان بن عبدالملک تا سال99، عمر بن عبدالعزیز تا سال 101، یزید بن عبدالملک تا سال 105 و هشام بن عبدالملک تا سال 124) از میان همه اینها، عمر بن عبدالعزیز قدری خوشنام بود و برخلاف دیگران راه و روشی نسبتاً پسندیده و ملایم و دادگرانه از خود بروز می داد و مردم در زمان او، اندکی روی امنیت و رفاه را دیدند و چندی از ظلم و طغیان بنی مروان آسوده خاطر زیستند.

عمربن عبدالعزیز که در روز جمعه 20صفر سال 99 به خلافت رسید، مردی پخته و کارآزموده بود که تجربه های درس آموز و عبرت آمیز خلفای پیشین را نصب العین قرار داده، با مردم با سیاست و رفتاری متفاوت و بی سابقه تعامل می کرد. شخصیت و حکومت وی خصوصیات و امتیازهایی داشت که به ظاهر آن را از ستیزه ستم آلود دیگر حاکمان اموی تا اندازه ای جدا می ساخت. این ویژگی ها عبارت بود از:

الف. جلوگیری از سبّ و نفرین امام علی(علیه السلام). عمر می دانست که سیاست و شیوه پدرانش علیه امیرمؤمنان(علیه السلام) ابداً سیاست حکیمانه و درستی نبود، بلکه باعث شده بود امویان همواره با مضیقه ها و مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کنند و هیچ گاه از سوی مسلمانان به خصوص شیعیان و هواداران اهل بیت(علیهم السلام) احساس امنیت و آسودگی خاطر نکنند. از این رو برای پرهیز از ادامه این وضعیت بغرنج و شرّ دامن گیر و تأمین مصلحت خلافت به تمام نقاط اسلامی دستور قاطع فرستاد که از سبّ علی بن ابی طالب(علیه السلام) دست بردارند و در خطبه ها به جای آن، آیه (((إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى)))[ نحل (16)، آیه 90.] را بخوانند.

ب. نیکی کردن در حقّ علوی ها. عمر بن عبدالعزیز پس از رسیدن به خلافت شیوه گذشتگان خود در رابطه با زندگی و معیشت علویان را تغییر داد و به جای عدم پرداخت حقوق و فقیر و تنگدست نگه داشتن آنها، به ایشان بذل و بخشش نمود و به فرماندار مدینه نوشت که ده هزار دینار میان علوی ها تقسیم کند و فرزندان علی(علیه السلام) از فاطمه زهرا(سلام الله علیه) را که دیرزمانی است، حقوقشان پرداخت نشده، در اولویت قرار دهد[ الامام محمد الباقر، ج 2، ص 47.].

ج. برگرداندن فدک به اهل بیت(علیهم السلام): این قضیه در تواریخ خاصه و عامه به شکل های مختلف روایت شده است. این شهرآشوب در این باره چنین روایت کرده که: عمر بن عبدالعزیز در یکی از بازدیدهای خود از مدینه، فرمان داد مردم را گردآورند و بگویند هرکس مورد ظلم و بی عدالتی قرار گرفته یا شکایتی دارد حاضر شود و آن را با خلیفه در میان بگذارد. امام باقر(علیه السلام) نیز در آن جمع حضور یافت. عمر ایشان را بزرگ داشت و در آغوش گرفت و نزد خود نشاند.

امام(علیه السلام) با بیانی صریح و بی پرده او را نصیحت کرد و پند داد و به خدا ترسی و پرهیز از ظلم و نابکاری و در طلب رضایت و خشنودی خدا بودن، دعوت نمود. آنگاه عمر دستور داد قلم و کاغذ آوردند و پس از نام خداوند، نوشت: «بدین وسیله عمر بن عبدالعزیز مال غصب شد: محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب یعنی «فدک» را به او بازپس داد»[ المناقب، ج 4، ص 207.].

مصلحت جویِ بنی امیه

با این همه، در رفتار عمر بن عبدالعزیز شواهد متعددی از ریشه دار بودن ظلم و اجحاف و خوی تبعیض و تحقیر مردمان به خصوص شیعیان در خاندان اموی، وجود داشت که در تاریخ نقل شده است. نصب عمّال و والیان متعددی و مال مردم خور، پرداخت مبالغ بی وجه از بیت المال به اشراف، تبعیض مالی بین مردم عراق و شام و مواردی از این دست، نقطه های تاریک و سیاه در کارنامه حکومت خلیفه دادگر اموی عمر بن عبدالعزیز است[ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 48.].

بی جهت نبود که امام باقر(علیه السلام) با وجود بعضی خصلت های نیک عمر بن عبدالعزیز نسبت به او نگاه مثبت و خوش بینانه نداشت و هرچند بنا بر نقل بعضی روایات از او به عدالت و نجابت یاد می کرد، اما همچون دیگر خلفای ستمگر اموی او را غاصب خلافت می دانست و چون خبر مرگ وی به ایشان رسید، فرمود: «امروز کسی از دنیا رفت که فرشتگان نفرینش می کنند و زمینیان بر او می گریند»[ اثبات الوصیة، ص 154.].

این طرز سخن امام(علیه السلام) بی شک بیان گر یک واقعیت و تعریف به حقیقت حال عمر بن عبدالعزیز است و انسان را نسبت به دادگری و نجابت او به تردید می اندازد. اگر او حقیقتاً به عدالت رفتار می کرده و بنایش بر رفع ظلم و بیداد بوده و در برخورد با اهل بیت(علیهم السلام) و مردم فرودست از خود نجابت و بزرگواری راستین نشان می داده، پس لعن و نفرین ملکوتیان در حق وی به چه معناست. اگر در اصالت روایات تعریف و تمجیدِ از وی تردید نکنیم، نهایت چیزی که از آنها استفاده می شود این است که امام باقر(علیه السلام) با توجه به رفتار ظاهری او در برگرداندن فدک و توجه مالی به علویان – تنها در همین حد – خلیفه را عادل و نجیب خوانده است نه اینکه از نظر امام(علیه السلام) او مطلقاً انسانی شریف و حق شناس و مورد تأیید بوده است و برخلاف سیره جائرانه اسلاف خود عمل می کرده است. به نظر می آید چنین منظوری در کار نباشد. اگر عمر بن عبدالعزیز به واقع خلیفه ای عادل و حق گرا و بزرگ منش بود، چرا به جانشینی عبدالملک مروان و امر خلافت پس از او تن در داد و در ردیف پدران نابکار خود بر تخت سلطنت تکیه زد و چرا به جای فدک که قطعه زمینی بیش نبود، زمام حکومت جامعه اسلامی را که حق مشروع و الهی اهل بیت(علیهم السلام) بود به حق دار آن یعنی امام باقر(علیه السلام) وانگذاشت و برکنار نرفت و سلسله حکومت سراسر غصب و ستم امویان را منقطع نساخت!

چشم بینا و عبرت نشانِ تاریخ، امثال عمر بن عبدالعزیز را کم به خود ندیده است. حاکمانی به ظاهر نیک خواه و عادل و مردم دار و مهر پیشه، اما در حقیقت و باطن فریب کار و درنده خو و به طینت و همگی همانند هم. اینان گاه از باب مصلحت بینی و ریاکاری و حفظ مال و مقام و تحکیم موقعیت متزلزل خویش، به دیگران چیزی بخشیده اند، از خطایی در گذشته اند و حقی را به صاحبش برگردانده اند. اما آنچه در این جماعت، لایتغیر باقی مانده و رنگ ثابت افکار و اعمال آنان بوده، همان ماهیت پلید و پرتزویر و جائرانه همه پادشاهان و سلاطین و طاغوت های همیشه تاریخ است.

نجابت اموی

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا