آسیب شناسی تمدن غرب
آسیب های جهان معاصر و تمدن غرب از دیدگاه امام خمینی چیست؟ از این منظر مهم ترین ویژگی های جهان معاصر کدام است؟
جهان معاصر از دیدگاه حضرت امام، جهانی است که با وجود برخی پیشرفت های مادی، به دلیل نگاه مادی به انسان و جهان و فقدان معنویت و اخلاق در آن، عقب ماندگی بحران های متعددی برای بشریت به همراه داشته است ازاین رو نه تنها شایسته نام تمدن انسانی نیست، بلکه صلاحیت عنوان تمدن را نداشته و در حقیقت توحش است، نه تمدن. مهم ترین ویژگی های جهان معاصر و تمدن عصر حاضر از دیدگاه حضرت امام عبارت است از:
1. سیطره قدرت حکومت های جور و تهاجم فرهنگ های مبتذل شرق و غرب؛
«علمای بلاد و کشورهای اسلامی باید راجع به حل مشکلات و معضلات مسلمین و خروج آنان از سیطره قدرت حکومت های جور با یکدیگر به بحث و مشورت و تبادل نظر بپردازند و برای حفظ منافع مسلمین سینه ها را سپر کنند و جلوی تهاجم فرهنگ های مبتذل شرق و غرب را که به نابودی نسل و حرث ملت ها منتهی شده است را بگیرند، و به مردم کشورهای خود آثار سوء و نتایج خودباختگی در مقابل زرق و برق غرب و شرق را بازگو کنند و به مردم و به دولت ها خطر استعمار نو و شیطنت ابرقدرت ها که جنگ و مسلمان کُشی در جهان به راه انداخته اند، گوشزد کنند.»[ صحیفه امام، ج 20، ص 337.]
2. سرگشتگی و تشنگی بشر نسبت به معنویت و احکام اسلام؛
«در این عصری که بشریت تشنه معنویت و احکام نورانی اسلام است غافل اند و عطش ملت ها را درک نمی کنند و از التهاب و گرایش جوامع بشری به ارزش های وحی بی خبرند و قدرت و نفوذ معنوی خود را دست کم گرفته اند، که در همین شرایط پُر زرق و برق حاکمیت علوم و تمدن مادی بر نسل معاصر، علما و خطبا و ائمه جمعه بلاد و روشنفکران اسلامی با وحدت و انسجام و احساس مسئولیت و عمل به وظیفه سنگین هدایت و رهبری مردم، می توانند دنیا را در قبضه نفوذ و حاکمیت قرآن در آورند و جلوی این همه فساد و استثمار و حقارت مسلمین را بگیرند و از لانه کردن شیاطین کوچک و بزرگ خصوصاً آمریکا در ممالک اسلامی جلوگیری کنند و به جای نوشتن و گفتن لاطائلات و کلمات تفرقه انگیز و مدح و ثنای سلاطین جور و بدبین کردن مستضعفان به مسائل اسلام و ایجاد نفاق در صفوف مسلمین به تحقیق و نشر احکام نورانی اسلام همت بگمارند و با استفاده از این دریای بیکران ملت های اسلامی، هم عزّت خود را و هم اعتبار امت محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) را پایدار نمایند.»[ صحیفه امام، ج 20، صص 337-336.]
3. عصر شیطان ها؛
«امروز که به اصطلاح عصر تمدن و ترقی و عصر پیشرفت است، عصر شیطان هاست. شما در سرتاسر دنیا اگر چنانچه ملاحظه کنید، دنیا در دست شیاطین است، استثنایش بسیار کم است. این ها با آن حیله های شیطانی و با آن ابزار شیطانی که دارند، همه جا را قبضه کرده اند و در مقام پیشرفت هم هستند و هر روز یک توطئه هایی انجام می دهند. در مقابل یک همچه توطئه عظیم و یک همچه شیطان های تعلیم دیده و شیطان های عصر تمدن، باید انسان ها قیام کنند. باید انسان ها همان طوری که انبیای عظام و اولیای خدا قیام کردند و جان فشانی کردند، باید در این عصر هم همه شما، همه ما، همه روحانیون، همه ملت ها، همه ستمدیده های تاریخ باید قد عَلَم کنند و جلوی این شیاطین بایستند. اگر سُستی بشود، شیاطین همه عالم را می بلعند. آنها با اسم صلح دوستی، جنگ افروز اول جهان اند؛ آنها با اسم حقوق بشر، بالاترین کسانی هستند که حقوق بشر را پایمال می کنند؛ آنها در عین ادعای خیرخواهی، آنچه را برای دیگران می خواهند جز شر نیست، برای خودشان هر چه هست می خواهند و دیگران را پایمال می کنند.»[ صحیفه امام، ج 19، صص 236-235.]
4. انحصار علم و تمدن و پیشرفت و القای ناتوانی دیگران؛
«از جمله مسائلی که به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هیچ گونه فعالیت برای خروج از قید و بند استعمارگران را نمی دهد و آنان را به حال رکود و عقب افتادگی نگاه می دارد، تبلیغات همه جانبه ای است که غربزدگان و شرق زدگان، یا به امر ابرقدرت ها، یا با کوتاه نظری خود، در سراسر کشورهای اسلامی و استضعافی به راه انداخته اند و می اندازند. و آن است که علم و تمدن و پیشرفت مختص به دو جناح امپریالیزم و کمونیسم است؛ و آنان، خصوصاً غربی ها و اخیراً آمریکایی ها، نژاد برتر هستند، و دیگران نژاد پَست و ناقص هستند؛ و ترقی آنان در اثر والا نژادی آنان است؛ و عقب افتادگی اینان در اثر نقص نژادی است! و به تعبیر دیگر، آنان انسان های تکامل یافته هستند؛ و اینان در حال تکامل، که پس از میلیون ها سال به تکامل نسبی می رسند. پس، کوشش برای پیشرفت بی فایده است. و آزادگان یا باید وابسته به سرمایه داری غرب باشند، و یا کمونیسم شرق. و به بیان دیگر، ما از خود هیچ نداریم، و باید همه چیز را از ابرقدرت های غرب یا شرق بگیریم: علم را، تمدن را، قانون را، و پیشرفت را! و شما امروزِ سیاه ما را می بینید که در اثر این تفکر که بر ما تحمیل کرده اند هر چیز، اگر چه ممتاز باشد و از خودی باشد، به همین جُرم مشتری اش کم است؛ و همین را اگر اسم غربی به آن بگذارند، مشتری زیاد پیدا می کند. پارچه ایران حتماً باید در حاشیه اش حروف خارجی و لاتین داشته باشد تا مشتری پیدا کند! و مرض هایی که در خود کشور به نحو شایسته معالجه می شود باید به خارج سفر کرد تا معالجه شود. و این باور در حالی است که بعض دانشمندان و نویسندگان غیرمسلمان با شواهد زنده ثابت نموده اند که تمدن و علم از اسلام به اروپا رفته و مسلمانان در این امور پیش قدم بوده اند.»[ همان، ج 18، صص 90-89.]
«از همه بالاتر این است که فرهنگ ما را وابسته به غیر کردند. مغزهای ما را وابسته کردند به غیر. ما عقیده مان این شده است که غیر از غرب دیگر کسی نیست. جایی نیست که بشود [به آن اعتماد کرد] ما باید وابسته باشیم یا به شرق و یا به غرب. آدم خوب های ما می گفتند به غرب وابسته باشیم. برای این که این مقدار ادراکشان نبود که نه، ما می توانیم خودمان بایستیم کار بکنیم. خودمان می توانیم سرپا بایستیم. ما ترجیح می دهیم به این که از این تمدنی که ما را فاسد دارد می کند دست برداریم و برسیم به یک زندگی بسیط انسانی. اگر ما یک همچو [استقلال فکری ] پیدا بکنیم، و از این تمدن مفسد و فاسد پشت بکنیم به آن، خودمان کم کم خودکفا خواهیم شد. آنچه که ما را نمی گذارد به این که در هر قشری که داریم خودکفا باشیم، بستگی، وابستگی است که ما به آنها داریم. وقتی بنا شد که قبله یک ملتی غرب شد، رو به آنجا می ایستد و حرف می زند.»[ صحیفه امام، ج 12، ص 19.]
5. تمدن حقیقی در سایه اسلام؛
«آن که ضامن این است که یک کشوری درست بکند که متمدن باشد، آزادی خواه به معنای حقیقی اش باشد، استقلال داشته باشد به معنای حقیقی اش، آن مکتب انسانیت است، غیر از او هیچ نیست، آنکه می تواند آزادی به مردم بدهد. آن آزادی که در غرب است یک قدری فحشاست که هر جوری دلشان می خواهد عمل کند در شهوات، هیچ قید و بندی نباشد، آزادند هر طوری دلشان می خواهد در فحشا غوطه ور شوند… آنی که آزادی به مردم می دهد، آزادی در حدودی که فحشا نباشد، آنی که مخالف با شخصیت انسانی است نباشد، آن را مکتب های توحیدی می دهند که در رأس آنها اسلام است. گرایش باید پیدا کرد به این مکتب، اگر بخواهید سعادتمند بشوید، جدیت کنید که این مکتب تحقق پیدا کند در خارج.»[ همان، ج 9، ص 82.]
«اسلامی که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به آزادی از همه خرافات و اسارت قدرت های ارتجاعی و ضدانسانی دعوت می کند، چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآوری های مفید بشر که حاصل تجربه های اوست سازگار نباشد؟!»[ صحیفه امام، ج 5، ص 409.]
6. تمدن مادی غرب، تمدن حیوانی و مادی؛
«اسلام با هیچ تمدنی مخالف نیست. اسلام تمدنی را ایجاد کرد، ششصد، هفتصدسال یک دنیا را، تقریباً اکثر معموره را [متمدن ] کرد؛ با این که باز اسلام نبود درست. با تمدن، مخالف نیست، با دلبستگی و محدود شدن مخالف است که همه آمال و آرزوی ما همین باشد؛ همه همّ ما همان علفمان باشد؛ تمام همت ما این باشد که خوب بخوریم، خوب بخوابیم و…، این که همّ انسان، علفش باشد! با این مخالف است اسلام. تمدن به اعلی مرتبه، مهار، مهار در معنویت، همه مظاهر تمدن را انبیا قبول دارند، لکن مهار شده؛ نه مطلق و رها. شهوات را جلویش را نگرفتند؛ جلوی اطلاقش را گرفتند. جلو رهایی و آزادی را گرفتند… اگر تربیت و تعلیم آن طوری که انبیا و تحت تربیت انبیاست تحقق پیدا بکند، انسان هم صحیح می شود و روی یک نظمی تحقق پیدا می کند و … این تعدّیات و این تجاوزها و این اختلاف های طبقاتی پیدا نمی شود؛ و هم آن طرف- که عمده آن طرف است- آن حیات جاویدی که آخر ندارد تأمین می شود… مکتب ولی امر را به آن توجه کنید که برای تربیت و تعلیم این انسان است که از حد حیوانیت برساندش به حد انسانیت و رشد انسانی پیدا کند و تربیت های انسانی پیدا کند و تعلیمات، تعلیمات صحیح باشد.»[ همان، ج 8، صص 517-516.]
7. تمدن مادی در مسیر توحش؛
«این چیزهایی که در ممالک دیگر شما خیال می کنید در تمدن است وقتی که درست تأمل کنید تمدن نیست، بلکه به توحش نزدیک تر است برای این که تمام سلاح های مدرنی که درست کردند همه برای کشتن هم جنس خودشان و قتل عام کردن بشر است و این همان توحش بزرگی است که در بین حیوانات کمترش هست تا بین انسان ها و اسلام است که همه را به سِلم دعوت می کند و همه را می خواهد با رفاه زندگی کنند و تمدن صحیح در اسلام است چنانچه حُرّیت صحیح در اسلام است.»[ همان، ج8، ص309.]
«باید بنشینیم حساب کنیم ببینیم که آیا این پیشرفت ها رو به تمدن دارد می رود، یا رو به توحش دارد می رود؟ من تعبیرم این است که آمریکا و سایر این دُوَل غربی و شرقی این ها ترقیاتی کرده اند به این معنا که انسان ها را دارند حیوان درنده بارمی آورند، تمام این کارها که کرده اند برای درندگی است، ملت شان را نمی گویم؛ دولت ها را می گویم. تمام افکار متوجه این شده است که یک چیزی درست کنند که کوبندگی اش از آن سابق بیشتر باشد! … یعنی دنبال این هستند یک حیواناتی درست کنند که این حیوانات درنده باشند، بدتر از حیوانات درنده قبلی. تمدن نیست. رو به توحش دارد می رود. غرب دارد رو به توحش، دارد می سازد یک مردمی را که بریزند به جان هم و با چنگ و دندان هم را پاره کنند! بر خلاف تمدن که مکتب های الهی می خواهند انسان درست کنند که همه در کنار هم آسوده و آرام باشند، مکتب های این ها همه اش دنبال این معناست که باید این آنجا را بگیرد و آنجا را بگیرد، بزند، بکشد، چه بکند.»[ همان، ج 8، صص99-100.]
آسیب شناسی تمدن غرب