دین و اندیشه

عوامل ضعف و قوت معنوی انسان

پرسش و پاسخ

سلام. حس و حال معنویم کم شده. خیلی دوست دارم با خدا ارتباط بگیرم ولی حوصله ندارم. زود خسته میشم. به‌نظرم دعاها طولانین. ولی اگه اینجوری پیش برم چیز زیادی برای اخرتم نمیبرم! چیکار کنم که خسته نشم؟ من بین نمازام و در شب‌های جمعه و روزهای جمعه دعا می‌خونم. می‌دونم اگه نخونم به اون چیزی که میخوام نمیرسم. ولی جدیدا خیلی وقت‌ها خسته میشم و بعضی‌هاشون رو نمیخونم.‌.‌. می‌ترسم بدتر بشه. کمک می‌کنین؟

پاسخ کوتاه:
مهمترین عامل تقویت معنویت آشنایی با فلسفه دین است که به انسان انگیزه معنویت و عبادت می دهد. اگر انسان بداند که دین آمده تا ضعف های او را به قوت و قدرت تبدیل نماید و استعدادهای او را شکوفا سازد و او را به کمال برساند و فلسفه زندگی نیز چیزی جز به کمال رسیدن و وصول به توانمندی نیست، انگیزه قوی تری برای ارتباط با خدا خواهد داشت. انسان عاشق قدرت و توانمندی است و از ضعف و نقص می گریزد. ضعف معنویت باعث ضعف روح انسان می شود و آدمی را از توانمندی ساقط می سازد زیرا قدرت و توانمندی از ناحیه خداست و با ارتباط با خدا بدست می آید.


دوست گرامی. چند عامل باعث تضعیف معنویت و دین داری در انسان می شود. 1. جهل و نادانی نسبت به حقایق زندگی و دین و هستی2. هوای نفس. پیروی از خواسته های افراطی نفس و غرایز حیوانی3. دنیاپرستی. حب دنیا و دنیادوستی در راس اموری است که باعث انحراف از دین داری می شود. 4. شیطان. پیروی شیطان از عوامل مهم ضعف معنوی انسان است.
5. گناه. مخالفت با فرامین الهی و گناه عاملی است که به شدت معنویت انسان را ضعیف می کند
برای تقویت معنویت باید با این عوامل مبارزه و جهاد کرد که همان جهاد اکبر است. تا انسان خودش را از این پنج عامل رها و آزاد نکند نمی تواند در جهت دین داری و ارتباط معنوی عمیق و عرفانی با خدای متعال قدم بردارد. در جمله لا اله الا الله. قسمت اول یعنی لا اله نفی همین پنج عامل است که مقدمه می شود برای الا الله و عبودیت خدای متعال. موفق باشید
توضیحات بیشتر درباره برخی عوامل دیگر:
عواملی که موجب کاهش معنویت در انسان می گردند به دو دسته کلی تقسیم بندی می شوند:
الف: عوامل زود گذر
گاهی اوقات کاهش معنویت در انسان معلول عواملی زود گذر می باشد که پس از برطرف شدن آن عوامل، انسان به سرعت به مسیر اصلی خود باز می گردد و چه بسا با اشتیاق بیشتر به مسائل معنوی بپردازد که در اینجا به سه نمونه از این عوامل اشاره می نمائیم:
1- برخی اوقات از دست دادن حالات معنوی نتیجه برخی اتفاقات و حوادث زندگی می باشد.
از نگاه روان شناختی انسان از نظر خلقى و عاطفى معمولاً یک حالت یکنواخت ندارد. همه انسان ها کم و بیش دوره هایى از غمگینى و افسردگى را تجربه مى کنند و این امر طبیعى است. و علت آن هم گاهى معلوم و شناخته شده است؛ مثل از دست دادن عزیزى، شکست در بعضى از امورات زندگى، زندگى کردن در غربت و دوری از خانواده و… که هر یک از این عوامل می تواند در حالات معنوی انسان تاثیر گذار باشد و گاهی موجب کاهش حالات معنوی در انسان گردد.
2- انسان برای انجام اعمال مستحبی (همچون نماز شب و خواندن ادعیه) همواره از لحاظ روحی دارای آمادگی نمی باشد؛ بلکه گاهی اوقات در حال نشاط و آمادگی معنوی و گاهی اوقات هم آمادگی و نشاط لازم را ندارد که در اینصورت بر اساس تعالیم دینیمان توصیه شده در زمانیکه انسان آمادگی و نشاط کافی جهت انجام اعمال عبادی را ندارد، خیلی به خود فشار نیاورد تا این کار موجب نفرت و بی حوصلگی نسبت به انجام اعمال عبادی نگردد . (برگرفته از سخن امیرالمۆمنین علیه السلام در این زمینه – بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج 2، ص: 227)
جوانانی که شب ها را به شب نشینى و بیهودگى به نیمه مى رسانند، و معده خود را تا به حلقوم از خوردنى ها پر مى کنند، و سپس در جای گرم و نرم خود به خواب میروند، چنین خوابیده اى براى نماز شب بیدار نخواهد شد. چرا که او از ابتداى شب اسباب خواب را فراهم مى کرده، نه شب زنده داری را
3- یکی دیگر از عوامل زودگذر که علمای اخلاق در این خصوص ذکر نموده اند این است که، از دست دادن حالات معنوی تدبیری الهی در راستای مصالح بندگان خوب خدا می باشد.
بدین معنا که برخی اوقات سلب توفیقات و از دست دادن حالات معنوی تدبیر از سوی خداوند جهت بالا بردن ظرفیت بندگان صالح الهی می باشد؛ چراکه اگر همیشه آن لذت معنوی ادامه پیدا کند، ادامه زندگی روزمره اختلال پیدا می کند و انسان ارتباط خودش را با اطرافیان قطع می کند؛ لذا باید ظرفیت انسان برای تحمل مقامات معنوی بالا رود به طوری که مانند اولیا و معصومان (علیهم السلام) در حالی که آن مقامات معنوی را دارند در میان مردم نیز زندگی می کنند. و یا به این دلیل است که بنده خود را از عجب محافظت کند، و یا اینکه توفیقی از بنده خوب خدا سلب می شود تا با تأسف شدید او برای از دست رفتن توفیق الهی (همچون تهجد و نماز شب)، اجر بیشترى باو عنایت فرماید.
البته آنچه که از اخبار استفاده مى شود این امر خیلى اندک و به ندرت اتفاق می افتد.
ب: عوامل پایدار
گاهی اوقات نیز کاهش معنویت معلول عواملی است که در صورت عدم توجه به آنها و با گذشت زمان برطرف نمی شود؛ چراکه در وجود انسان ریشه دوانده و در صورت عدم ریشه یابی و برطرف نمودن آن می تواند انسان را به نابودی بکشاند (که در این نوشتار به بیان اینگونه عوامل پرداخته ایم) در اینصورت باید این عوامل را در وجود خود شناسایی نموده و آنها را ریشه کن نمائید.
و اما برخی از عوامل پایداری که موجب می شود تا بعضی از افراد پس از ورود به دانشگاه دچار رکود معنوی گردند به شرح ذیل می باشد:
اول: عدم احساس نیاز
برخی از انسان‌ها که به مشکلی بزرگ گرفتارند، گرایش شدیدی به مسائل معنوی نشان می‌دهند؛ اما پس از آنکه گرفتاری آن‌ها برطرف شد، آنرا فراموش می‌کنند. این حالت بدلیل عدم احساس نیاز به خداوند متعال می باشد.
این افراد، تا وقتی گرفتارند، گرایش شدیدی به نماز و دعا پیدا می کنند؛ اما پس از پشت سر گذاشتن مشکلات، همه چیز را تمام شده می دانند؛ لذا به سرعت وضعیت گذشته خود را فراموش کرده و به مسائل معنوی کم توجه می شوند و حتی به آن پشت می نمایند.
خداوند متعال در وصف چنین افرادی فرموده است:
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباً إِلَیهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِی ما کانَ یدْعُوا إِلَیهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِیضِلَّ عَنْ سَبیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ (الزمر: 8)
هنگامى که انسان را زیانى رسد، پروردگار خود را مى خواند و بسوى او باز مى گردد؛ امّا هنگامى که نعمتى از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را مى خواند از یاد مى برد و براى خداوند همتایانى قرار مى دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد؛ بگو: «چند روزى از کفرت بهره گیر که از دوزخیانى!»
در اینجا این نکته را باید یادآوری کنیم که توجه به خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام از لوازم زندگی یک مومن است که از سوی خودشان نیز به این امر توصیه شده است.
حضرت موسى (علیه السلام) در گفتاری که با خداوند داشت عرض کرد: خدایا دوست ندارم که بیمار و ضعیف گردم و در عبادت من سستى پیدا گردد و هم دوست ندارم همیشه سالم باشم که تو را فراموش کنم، بلکه دوست دارم گاهى بیمار شوم که تو را یاد کنم و گاهى سالم شوم، و تو را شکرگذارم. (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج 1، ص: 122)
انسان برای انجام اعمال مستحبی (همچون نماز شب و خواندن ادعیه) همواره از لحاظ روحی دارای آمادگی نمی باشد؛ بلکه گاهی اوقات در حال نشاط و آمادگی معنوی و گاهی اوقات هم آمادگی و نشاط لازم را ندارد که در اینصورت بر اساس تعالیم دینیمان توصیه شده در زمانیکه انسان آمادگی و نشاط کافی جهت انجام اعمال عبادی را ندارد، خیلی به خود فشار نیاورد تا این کار موجب نفرت و بی حوصلگی نسبت به انجام اعمال عبادی نگردد
اما آنچه که در این خصوص نباید فراموش کرد این است که انسان در تمامی لحظات زندگی به عنایات الهی محتاج است و حتی یک لحظه نیز از خداوند متعال بی نیاز نمی باشد.
دوم: فقدان برنامه ریزی
جوانانی که شب ها را به شب نشینى و بیهودگى به نیمه مى رسانند، و معده خود را تا به حلقوم از خوردنى ها پر مى کنند، و سپس در جای گرم و نرم خود به خواب میروند، چنین خوابیده اى براى نماز شب بیدار نخواهد شد. چرا که او از ابتداى شب اسباب خواب را فراهم مى کرده، نه شب زنده داری را. (أسرارالصلاة ص: 459)
همچنین اگر کسی تا ساعات پایانی شب خود را با رایانه و اینترنت و چت و … مشغول نماید، نباید توقع داشته باشد که بتواند نماز صبحش را اول وقت بخواند (اگر نگوئیم که چنین کسی حتی نمی تواند برای نماز صبح بیدار شود).
سوم: تضعیف بنیه های اعتقادی در برخی محیطها و دانشگاهها
امروزه بخش عظیمی از جوانان که در کتب درسی خوانده اند که خدا و قیامتی هست و مسائل دینی تا حدودی به آنان گفته شده و لیکن به باور و یقین نرسیده اند. اینگونه افراد اصول اعتقادی را به صورت مستدل و متقن فرا نگرفته بلکه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعالیم دین را با انگیزه و اعتقاد انجام نمی دهد و بیش از آنکه با درایت و بینش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دینی برخورد دارند.
از همین رو این ضعف در عقیده و عدم استواری آن بر پایه منطق موجب گردیده تا جوانان به محض استقلال یافتن و بویژه ورود به دانشگاه و مواجه شدن با تمسخر برخی افراد جاهل و با القاء شبهات دینی که از سوی برخی افراد و اساتید و دانشجویان و کتب و نشریات و… القاء می شود، به سرعت پایبندی خود را نسبت به مسائل دینی از دست داده و مسائل معنوی به شدت در آنها کمرنگ گردد؛ تا آنجا که خجالت می کشند حتی نماز خود را نیز بخوانند.
چهارم: گناه
این عامل از عواملی است که تاثیر فراوانی در کاهش حالات معنوی انسان دارد؛ لذا انسان نسبت به این مساله باید بسیار حساس بود و اگر کسی دید بی میلی به اعمال عبادی (همچون نماز و ادعیه) در وی طولانی شده، این امر نشانگر بروز مشکلی در زوایای وجودی او می باشد که بوسیله گناه در او ایجاد شده است.
پنجم: تکبر و غرور
عامل دیگری که در ترک نماز و سایر فرایض عبادی می تواند موثر باشد تکبر و غرور است. صفت غرور از پست ترین اوصاف انسانی است که شاید بتوان گفت منشا بسیاری از گناهان و معاصی می گردد.
معمولا این غرور در افراد پس از رسیدن به مدارج بالای علمی و یا قرار گرفتن در شرایط مناسب مالی و یا رسیدن به پست و مقام، گریبانگیر آنها می گردد و با فراموش کردن گذشته خود تصور می نمایند هر آنچه کسب نموده اند بدلیل قابلیت های شخصی خودشان می باشد و ارتباطی با عنایات الهی ندارد.
برخی از انسان‌ها که به مشکلی بزرگ گرفتارند، گرایش شدیدی به مسائل معنوی نشان می‌دهند؛ اما پس از آنکه گرفتاری آن‌ها برطرف شد، آنرا فراموش می‌کنند. این حالت بدلیل عدم احساس نیاز به خداوند متعال می باشد
خداوند در باره این گروه از افراد می فرماید:
فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِی فِتْنَةٌ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یعْلَمُونَ (الزمر: 49)؛ هنگامى که انسان را زیانى رسد، ما را (براى حلّ مشکلش) مى خواند؛ سپس هنگامى که از جانب خود به او نعمتى دهیم، مى گوید: «این نعمت را بخاطر کاردانى خودم به من داده اند»؛ ولى این وسیله آزمایش (آنها) است، امّا بیشترشان نمى دانند.
ششم: همنشینی با دوستان ناباب
از مهمترین عوامل دیگری که موجب می شود تا انسان رغبت خود را نسبت به معنویات از دست بدهد دوستان ناباب می باشد.
چراکه معاشرت با افرادى که کارهاى نادرست انجام مى دهند یا حرفهاى لغو و بیهوده مى زنند به مرور زمان موجب مى گردد که حالات و رفتار آنها در روح انسان تأثیر بگذارد و حال دعا و مناجات از انسان سلب شود.
هفتم: ناآشنایی با فلسفه دین. از همه عوامل مهمتر آشنایی با فلسفه دین است که به انسان انگیزه معنویت و عبادت می دهد. اگر انسان بداند که دین آمده تا ضعف های او را به قوت و قدرت تبدیل نماید و استعدادهای او را شکوفا سازد و او را به کمال برساند و فلسفه زندگی نیز چیزی جز به کمال رسیدن و وصول به توانمندی نیست، انگیزه قوی تری خواهد داشت. انسان عاشق قدرت و توانمندی است و از ضعف و نقص می گریزد. ضعف معنویت باعث ضعف روح و انسان می شود و آدمی را از توانمندی ساقط می سازد زیرا قدرت و توانمندی از ناحیه خداست و با ارتباط با خدا بدست می آید.
پی‌نوشت‌ها:
1. فیض الاسلام ، نهج‌البلاغه ، ج 20، ص 147 .
2. فرقان (25) آیه 28 .
3. ابن ابی الحدید ، شرح نهج‌البلاغه ، 20 ، ص 147

عوامل ضعف و قوت معنوی انسان

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا