ولایتمداری ام البنین
لطفا ام البنین را کامل معرفی کنید چرا این کنیه برای او انتخاب شد آیا دلیل عدم حضورش در کربلا به سبب عدم ولایت مداری او بود؟
نامش فاطمه و کنیه اش امُّ البنین (مادر پسران) پدرش حِزام، مادرش ثمامه یا لیلا از قبیله بنی کلاب(هم قبیله شمر ملعون) و همسرعلی بن ابی طالب علیه السلام است. فرزندان او عباس علیه السلام ، عبداللّه ، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفر در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. او از زنان صدر اسلام، ادیب و شاعری فصیح است. ایشان از خانواده ای ریشه دار و دلاور بود. جدّ مادریش (عامر بن مالک) که هم عصر پیامبر آنچنان شجاع بود که به وی ملاعب الاسنه (کسی که نیزه ها را به بازی می گیرد) میگفتند. [1] آرام گاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.پس از شهادت حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع) با برادرش عقیل که در نسبشناسی عرب خبره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاوربیاورد، مشورت کرد. عقیل، فاطمه بنت حزام را پیشنهاد کرد و علی(ع) با او ازدواج کرد. [2]«حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب»[3] پدر ام البنین مردی شجاع ، دلیر و راستگو از صفات ویژه او اکرام به میهمان و منطق قوی اوست. تاریخ ویژگیهای این مرد بزرگ را به مناسبتهای گوناگون چون جریان خواستگاری ام البنین و ازدواج حضرت امام علی علیه السلام ذکر می کند. مادر بزرگوار ام البنین، «ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب»[4] است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چونان معلمی دلسوز آموختن باورهای اعتقادی و مسایل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران از جمله ویژگیهای خاص این بانو است.
گفته شده پس از گذشت مدتی از ازدواجشان، امالبنین به امام علی(ع) پیشنهاد کرد او را به نام اصلیاش که فاطمه بود، صدا نزند، تا حسنین(ع) با شنیدن نام فاطمه به یاد مادرشان نیفتند. از اینرو امام علی(ع) او را امالبنین [مادر پسران] نامید.[ [5]در بسیاری از کتب تاریخی نام یازده تن از مادران وی ذکر شده است که همگی از خانواده های شریف و اصیل عرب بوده اند و به واقع مصداق بارز «شجره طیبه»[6] می باشند شجره ای که اصل آن در زمین است و فرع آن در آسمانها و حاصل و نتیجه این درخت پاک همانا عباس بن علی و عثمان و لُبید شاعر و ابوبراء بن عامر و… بوده اند.
درخصوص دلیل غیبت او در کربلا و میزان ولایتمداری او باید بگوییم که :
در اواخر سال شصتم هجرى که یزید بر تخت خلافت نشست، ام البنین در شهر مدینه به رغم اینکه سالیان پایانى عمر پر بار خویش را مى گذرانید و حدود شصت سالى از دوران حیاتش سپرى مى شد، آماده انجام رسالتى مهم و تاریخى ـ ارزشى بود و این رسالت: فرستادن پسران رشید و جانباز خویش در رکاب امام زمان شان ـ حسین بن على علیه السلام ـ براى آفرینش حماسه کربلا بود.
ام البنین در این زمان به همراه فرزند ارشد خود ـ عباس علیه السلام ـ و عروس و نوهای پسرى خویش ـ عبیداللّه ـ در مدینه زندگى مى کرد همواره منتظر واکنش و دستور امام زمان خود، نسبت به این اتفاقات بود، پیوسته در جریان اخبار مدینه و واکنش امام قرار مى گرفت. هنگامى که امام قصد مکه کرد، پسران خویش را جهت همراهى و محافظت کردن از امام حسین علیه السلام و اهل بیت او، به همراه ایشان به مکه فرستاد و خود چونان مردى، سرپرستى تنها عروس و نوهای خود در مدینه را به امید برگشتن امام و یارانش از مکه، به عهده گرفت.
شاید اصلى ترین علت عدم همراهى ام البنین با امام حسین علیه السلام و کاروان شهادت کربلا این بود که اولا: این شیرزن، تصور نمى کرد این سفر، آغاز سفرى موعود براى اداى مسئولیتى مهم توسط امام حسین علیه السلام باشد که امام و فرزندان او باید به پیشواز آن بروند.
ثانیا: به خاطر کهولت سنی که داشت، این سفر طولانی که با گرمای طاقت فرسا همراه بود برایش مشقت فراوان داشت، لذا عملا قادر به همراهى با کاروانیان نبود. وى در مدینه چشم به راه بازگشت کاروان از سفر حج ماند .
در عین حال این شیرزن ولایتمدار، به رغم عدم همراهى با کاروان، به فرزندان خود توصیه کرده بود در همه حال، دست از یارى حسین علیه السلام برنداشته و پیوسته گوش به فرمان فرزند پیامبر و امام بر حق خود باشند.
چنانکه تا بازگشت کاروان عاشورا، – از زمانى که مدینه را به مقصد مکه ترک گفته بودند تا زمانى که بازماندگان به مدینه بازگشتند، حدود سه ماه به طول انجامید.- و پس از ورود بشیر بن جذلم به مدینه، به عنوان پیک امام سجاد علیه السلام ، ام البنین جهت کسب اخبار کاروان و حوادث بر آنها به همراه تنها یادگار عباس، نزد بشیر رفت که در حال انتشار خبر کاروان عاشورا و سرانجام آن بود.
در هنگام آمدنِ این پیرزن به سمت بشیر، جمعیت زیاد زنان و مردان کوفه، با مشاهده او، به احترام از جلویش کنار رفته، بشیر تا نگاهش به این زن بلندبالا، با قامت رشید افتاد، از اطرافیان خود پرسید:
این زن کیست که مردم مدینه اینقدر به او احترام مى گذارند؟!
جواب دادند: ام البنین کلابى ـ همسر على علیه السلام و مادر عباس است.
بشیر تا ام البنین را شناخت، وى را مخاطب قرار داده، با حالت محزون و گرفته گفت: ام البنین! خبر دارى عباس و پسرانت را در کربلا شهید کردند؟
آن بانوى فداکار پس از شنیدن خبر شهادت فرزندان شجاع خود، بدون ذره اى منقلب شدن، همچون کوهى استوار، از بشیر جویاى حال امام حسین علیه السلام گردید و گفت:
جان من و تمام فرزندانم فداى پسر فاطمه سلام الله علیها، از حال امام و مقتدایم چه خبر دارى؟
ام البنین که حتى پس از شنیدن خبر شهادت تمامى فرزندان خود، به عشق سلامتى امام تا آن لحظه خم به ابرو نیاورده بود، وقتى خبر شهادتِ حسین علیه السلام را به همراه دیگر فرزندان خود شنید، در حالى که زانوان او زیر این بار گرانبها خم مى شد، رویش را به طرف مردان و زنان مدینه برگرداند و با حالت غمگینانه اى، آنان را خطاب کرده گفت:
مردم مدینه! پس از شهادت امامم و تمامى پسران رشیدم، از شما مى خواهم از این به بعد مرا ام البنین نخوانید؛ چرا که ام البنین یعنى مادر پسران رشید؛ ولى پس از شهادت فرزندم حسین علیه السلام و دیگر پسران رشیدم، هیچ پسرى براى من باقى نمانده است) [7]پی نوشت:
1. (مزینانی، 1390، ص 304)
2. ابن عنبه، عمدة الطالب، 1381ق، ص357.
3. قمر بنی هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص 9.
4. همان، ص 10.
5. ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنیهاشم، 1376ش، ج1، ص69.
6. قرآن کریم، سوره ابراهیم/ 24.
7. اسلامى، فاطمه ـ خدایى، سیدعلى اکبر/ مقاله ام البنین، اسوه مادران و همسران شهید، مجله پیام زن، شهریور 1385، شماره 174، ص 32، با اندکی تلخیص)
ولایتمداری ام البنین