لزوم وجود انسان کامل
چه نیازی به انسان کامل داریم؟ من میگویم این انسان کامل اگر نباشد که مشکلی در عالم رخ نمی دهد. اگر نه اثبات کنید.
پاسخ کوتاه:
اهل ایمان موظفند الگو و سرمشق کاملی از صفات الاهی داشته باشند. چنین الگویی فقط در وجود انسان کامل متجلی است . ریشه و خاستگاه مقامات و یا ویژگی های انسان کامل اینکه انسان کامل، مظهر خداست. بنابراین، منشا و خاستگاه مقامات او را باید در این نکته جست. مظهریت اسمای نیکوی خداوند در انسان کامل یعنی انسان کامل آیینه تمام نمای اسمای نیکوی الهی است. تمام ظرفیت ها و توانمندی هایی که در انسان به ودیعت نهاده شده را به فعلیت رسانده است؛از این رو، وی مظهر کامل و تام اسمای نیکوی الهی است. به این معنا که همه اسمای الهی را دارا می باشد و می تواند بر پایه آن عمل نماید. اگر خداوند عالم به غیب است، انسان کامل به جهت فعلیت دادن این نام در خود از چنین توانایی برخوردار است . در اصطلاح قرآنی از آن به اذن الهی یاد می شود. انسان کامل ماذون از سوی خداست تا به امور عالم و امور غیبی و نهانی آگاهی و علم داشته باشد. قرآن این معنا را برای حضرت عیسی علیه السلام به عنوان نمونه ای کامل یاد می کند.برخی از آیات به صراحت تشکیکی بودن مراتب انسان کامل را بیان کرده اند. خداوند درباره جایگاه پیامبران و ارزش گذاری و داوری درباره آنان می فرماید: تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض (بقره آیه ۲۵۳) با آن که در این آیات خداوند داوری خود را نسبت به پیامبران و انسان های کامل بیان می دارد با این همه به مومنان گوشزد می کند که این مساله هیچ گاه به معنای کم توجهی و تفرقه میان آنان از سوی مومنان نیست. (بقره آیه ۱۳۶) مومنان می بایست با همه این تفاوت ها و تمایزات جایگاه ایشان را محترم شمرده و از آنان در مواردی که قرآن تایید کرده به عنوان الگو و سرمشق اندیشه و عمل استفاده کنند و در راه ایشان گام بردارند. بیان اندیشه و بینش و نگرش آنان نسبت به انسان و هستی به معنای پذیرش آن نگره و رویکرد است که مومنان باید همانند آنان باشند.
انسان کامل، اشرف مخلوقات و گل سرسبد آفرینش است. اهل ایمان موظفند الگو و سرمشق کاملی از صفات الاهی داشته باشند. چنین الگویی فقط در وجود انسان کامل متجلی است . ریشه و خاستگاه مقامات و یا ویژگی های انسان کامل اینکه انسان کامل، مظهر خداست. بنابراین، منشا و خاستگاه مقامات او را باید در این نکته جست. مظهریت اسمای نیکوی خداوند در انسان کامل یعنی انسان کامل آیینه تمام نمای اسمای نیکوی الهی است. تمام ظرفیت ها و توانمندی هایی که در انسان به ودیعت نهاده شده را به فعلیت رسانده است؛از این رو، وی مظهر کامل و تام اسمای نیکوی الهی است. به این معنا که همه اسمای الهی را دارا می باشد و می تواند بر پایه آن عمل نماید.قرآن کریم به امر تبعیت از او توجه خاص مبذول داشته و با دستورات و راهنمایی های خود درپی آن است که همه انسانها را به این سمت وسو هدایت نماید. انسان کامل هر چند که اصطلاحی قرآنی نیست ولی ریشه و خاستگاه آن را می بایست در قرآن جست؛ زیرا واژگان و اصطلاحات بسیاری را می توان در قرآن یافت که بر این مفهوم دلالت و یا ناظر به آن می باشند که از آن میان می توان به خلیفه الله، امام، مخلص (به فتح لام)، مطهّر، ولیّ الله و مانند آن اشاره کرد.
این اصطلاح به کسی اطلاق می شود که مظهر همه نام های نیکوی خداوندی و آینه تمام نمای خداست و در همه چیز سرمشق و اسوه و کامل است.
از آن جایی که این اصطلاح بر گروه و طیف گسترده ای از انسان ها، اطلاق می شود می توان به مراتب تشکیکی در این حوزه قایل شد؛ زیرا برای انسان کامل مصادیق متعدد و مختلفی بیان می شود که بیانگر تشکیکی بودن و دارای مراتب بودن است. در یک سوی این عنوان مصداقی چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار می گیرد که در اوج قرار دارد و نمونه اکمل و اتم است و قرآن از وی به عنوان اسوه و نمونه کامل یاد می کند که می توان و باید او را در همه زمینه ها و عرصه ها نمونه خود قرار داد و در سوی دیگر آن، انسان های کاملی قرار می گیرند که گاه به جهاتی مورد بازخواست یا حتی تنبیه قرار گرفته و در این دنیا گرفتار مکافات عمل خود شده اند . این انسان های کامل با آن که خود نمونه و الگوی انسانی بوده اند ولی در همه زمینه ها از چنین ویژگی ای برخوردار نیستند و نمی توانند بالاترین و برترین سرمشق قرار گیرند.
انسان کامل موجودی همانند دیگر موجودات و آفریده ای از آفریده های خداوند است. بنابراین انسان کامل، از دایره آفریده بیرون نمی رود و تحقق و وجود همه کمالات در مصداقی و یا همه مصادیق انسان کامل به معنای خداوندی آنان نیست. تاکید بر جنبه هایی چون بشر بودن و آفریده شدن و بندگی از سوی انسان کامل و پیامبر به این معنا و مفهوم است که حضور قوی و شدید جنبه های الهی درآنان به معنای بیرون رفتن از حوزه انسانی و یا آفریدگی نیست و هرگز آنان را در مقام و جایگاه الوهیت و معبود بودن قرار نمی دهد.
انسان کامل به اعتبار پایین مرتبه وجودی خود بشری همانند دیگر انسان ها است (کهف آیه 110) و به اقتضای وجود مادی و بشر بودن (دارای پوست و احساس بودن) می بایست نیازمندی های خود را در کوچه و بازار فراهم آورد و بیاشامد و بخورد (فرقان،7) و ازدواج کند و به تمایلات غریزی دیگر خود پاسخ مناسب و مشروع دهد و نیز بی اذن الهی از غیب آگاهی نداشته (اعراف آیه 188) و از فرجام خویش و دیگران بی خبر است (احقاف آیه 9) ولی در حوزه های دیگر انسانی در مقام رفیع و بلندی قرار دارد .
برای انسان کامل در قرآن مقامات و کمالاتی بیان شده است .
1- بیانگری و توصیف گری
2- وحدت وجودی
از امیر مؤمنان علیه السلام درباره وحدت وجودی و نوری پیامبران آمده است: نخستین چیزی که خداوند آن را آفریده است نور حبیبش، محمد صلی الله علیه و آله است… آن گاه از نور یاد شده 124000 (صد و بست و چهارهزار) پیامبر را آفرید. (بحار الانوار، ج 15 ، ص 27). این انوار کامل چون مصداق لیس کمثله شئ است در هر زمانی که در زمین مستقر هستند تابع آن است که برتر از اوست که از آن به تفضیل در قرآن یاد شده است (بقره، آیه 253) و در روایات آمده است که هر انسان کاملی در هنگامی که با انسان کامل دیگری است تابع افضل خود است که خلیفه الله می باشد. (کافی، ج 1، ص 201).
3- خلافت
4- علم و قدرت
5- مقام عبودیت
6- شفاعت و توسل
7- میزان حق و باطل و قسیم النار و الجنه
8- مقام احصا: از دیگر مقام های مظهریت این است که همه چیز در اوست و امام مبین اندازه هر چیزی را مشخص می کند. (یس آیه 12).
در قرآن مقام های دیگری برای انسان کامل به جهت مظهریت خداوند اثبات شده است که این مقام و نوشتار جای آن نیست.
منابع بررسی بیشتر :
– خلیل آقاخانی، نگره قرآن به انسان کامل.
– محمد امین صادقى ارزگانى، انسان کامل، از نگاه امام خمینى (رحمه الله ) و عارفان مسلمان.
– شهید مطهری، انسان کامل،
– حسن حسن زاده آملى، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه .
– عبدالکریم جیلى، الانسان الکامل فى معرفة الاواخر و الاوایل.
– دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «انسان کامل»، ج10، ص4051.
– دانشنامه موضوعی قرآن .
– http://www.wikifeqh.ir
لزوم وجود انسان کامل