هربرت مارکوزه و نقد نظریه انقلاب
باسلام،یک نظر وجود دارد از هربرت مارکوزه درباره انقلاب ها که میگوید انقلاب ها ۱.فایده کمی دارند نسبت به هزینه ای که دارند۲.قابل تکرار نیستند یعنی نسلی که انقلاب کرده به علت اثار و عوارض ان که می بیند(شاید کشته ها و..منظور باشد)به خود اجازه نمی دهد این کار را دوباره انجام دهد.۳.بیش از انکه متکی به عقل و درایت باشد بر شور و احساسات تکیه می کنند و می توانند مورد مصادر و سو استفاده پس از پیروزی قرار بگیرند(این مطالب را استاد بنده ذکر کردند شاید مطالبی جزیی خود اضافه کردند)با توجه به این مسایل و اشکالاتی که وارد شده ،مطالب خود را در رد این موارد ذکر کنید.من خودم نظری داشتم در رد اینها،ولی خواستم با شما مشورت کنم تا شاید مطالب بهتری را بتوانم در نقد اینها هفته اینده در کلاس درسی ارایه دهم.متشکرم
پاسخ کوتاه:
دیدگاه هربرت ماکوزه نسبت به انقلاب، با توجه به خاستگاه فکری وی، نگاهی مارکسیستی است و با نگاه مارکسیستی نمی توان انقلاب های دینی همچون انقلاب اسلامی را تحلیل کرد، زیرا در نگاه مارکسیستی دین، عامل روبنایی و فرعی است و اقتصاد آن هم اقتصاد با نگاه مادی صرف زیر بنا و عامل محرک جامعه و طبقات اجتماعی است. طبیعی است که با چنین مبنای فکری ای نمی توان انقلاب دینی را تبیین نمود. انقلاب اسلامی، انقلابی ساختار شکن بوده و هم با نظام سرمایه داری مخالف بود و هم دشمن مارکسیسم. انقلاب ها بدون وجود عقل و منطق و برنامه ماندگار نخواهند بود و پایایی انقلابها در گرو عقل و منطق است زیرا برپایی ساختارها و نظامات کشور و اداره انقلاب نیازمند برنامه ریزی و عقلانیت است.
دیدگاه هربرت ماکوزه نسبت به انقلاب، با توجه به خاستگاه فکری وی، نگاهی مارکسیستی است و با نگاه مارکسیستی و در چارچوب آن نمی توان انقلاب های دینی همچون انقلاب اسلامی را تحلیل کرد، زیرا در نگاه مارکسیستی دین، عامل روبنایی و فرعی است و اقتصاد آن هم اقتصاد با نگاه مادی صرف زیر بنا و عامل محرک جامعه و طبقات اجتماعی است. طبیعی است که با چنین مبنای فکری ای نمی توان انقلاب دینی را تبیین نمود. آنچه وی در مورد انقلاب مطرح می کند، ناظر به انقلاب در برابر نظام سرمایه داری است، اما با هنجارهای مارکسیستی در حالی که انقلاب اسلامی، انقلابی ساختار شکن بوده و هم با نظام سرمایه داری مخالف بود و هم دشمن مارکسیسم.محورهایی که در مورد انقلاب بیان شده نیز کلیت و شمول نسبت به همه انقلاب ها ندارد. جمهوری اسلامی کشوری را از ذلت وابستگی و سرسپردگی به نظام سلطه به کشوری مستقل و عزتمند و مؤثر در عرصه منطقه ای و جهانی تبدیل کرد که نظام سلطه و مبانی تمدن مادی غرب را به چالش کشید. پیشرفت ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی در عرصه های مختلف با وجود همه مشکلات و کمبودها کشورما را در جایگاهی قرار داده که به هیچ وجه با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست.انقلاب ها اگر بر اصول و مبانی خود پایبند نباشند، دچار زوال شده و پایگاه مردمی خود را از دست خواهند داد، این مسأله ممکن است در زمان کوتاه و در همان نسلی که انقلاب کرده اند یا در زمان طولانی و نسل های آینده شکل بگیرد.
در اینکه شور و احساسات و عواطف در انقلاب ها دخیل است تردید وجود ندارد، اما انقلاب ها بدون وجود عقل و منطق و برنامه ماندگار نخواهند بود و پایایی انقلابها در گرو عقل و منطق است زیرا برپایی ساختارها و نظامات کشور و اداره انقلاب نیازمند برنامه ریزی و عقلانیت است. انقلاب اسلامی شور و شعور را در کنار هم داشت. شعارهای مردم در دوران مبارزات علیه رژیم ستمشاهی برآمده از اهداف آنها در سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برپایی حکومت اسلامی و دستیابی به استقلال بود.
هربرت مارکوزه و نقد نظریه انقلاب