دین و اندیشه

عاشورا در منابع اهل سنت

پرسش و پاسخ

سلام علیکم ببخشید دوتا سوال داشتم.
۱-آیا واقعه عاشورا در منابع اهل سنت هم بیان شده یا فقط مختص به منابع تاریخی شیعه است؟
۲-آیا همچنان که واقعه عاشورا از مسلمات تاریخ شیعه است، از مسلمات تاریخ اهل سنت هم هست؟یا در منابع اهل سنت فقط به صورت گذرا اشاره شده است و قطعی و مسلم نیست؟

جواب اجمالی:
1- اصل عاشورا و واقعه عاشورا از مسلمات و قطعیات تاریخی در میان مسلمانان از شیعه و اهل سنت و حتی غیر مسلمانان است .
2- هیچ گروهی توان انکار واقعه کربلا و عاشورا و قیام امام حسین ع را ندارند .
3- از زمان واقعه عاشورا در محرم سال 61 هجری تاکنون واقعه عاشورا و قیام امام حسین ع در آثار و منایع تاریخی اهل سنت و شیعه تکرار شده است .
4- اما در تفسیر و تحلیل علل واقعه کربلا در میان اهل سنت اختلاف وجود دارد. برخی از اهل سنت ، اکثریت اهل سنت و از فرق فقهی حنبلی و مالکی و شافعی یزید را محکوم و از قیام امام علیه یزید حمایت می کنند اما اقلیت اهل سنت از حنابله از اهل سنت که سلفی و تکفیری هستند با قیام امام حسین مخالفت و به توجیه قیام یزید می پردازند .
توضیح بیشتر :
نظر علمای اهل سنت پیرامون قیام امام حسین علیه السلام:
در نقل حوادثی که در جریان کربلا رخ داده، مخصوصاً حوادثی که در روز عاشورا رخ داده، تقریباً توافق همه جانبه ای وجود دارد. در نقل مصائبی که بر خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و بر امام حسین ـ علیه السلام ـ و سایر اصحابش در این روز اتفاق افتاده است، بین منابع شیعه و سنی تفاوت زیادی وجود ندارد.
اما در اینکه هدف امام حسین ـ علیه السلام ـ از قیام چه بوده است؟ و مقصر در این جریان کیست؟ تنها بین منابع اهل سنت دو دیدگاه کلی وجود دارد. دیدگاه اقلیتِ منابع اهل سنت سعی در تبرئه یزید دارند و سعی دارند امام حسین ـ علیه السلام ـ را به عنوان مقصر معرفی کنند. که عمده صاحبان این دیدگاه منابع قدیمی هستند. اما دیدگاه اکثریت، یزید را مقصر می دانند و کاملاً از حرکتِ امام حسین ـ علیه السلام ـ و قیام ایشان دفاع می کنند. این دیدگاه در منابع قدیم زیاد و در منابع جدید زیادتر است.
ابوفلاح عبدالحی بن عماد حنبلی از علمای معروف حنبلی می نویسد: «همة علما اتفاق دارند در تحسین قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ علیه یزید»[1]
ما ابتدا دیدگاه گروه نخست را بیان می کنیم و سپس دیدگاه اکثریت را بیان خواهیم کرد. یکی از کسانی که در گروه اقلیت قرار دارد مورخ مشهور اهل سنت «طبری» می باشد. این مورخ اشاره به مقصرین حادثه نمی کند و هدف قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ از گزارش او معلوم نمی شود. وی تا حدودی سعی در تبرئه یزید دارد. ایشان می نویسد: «وقتی خبر کشته حسین توسط «زحر بن قیس» به گوش یزید رسیدگفت: «… خدا پسر سمیه را لعنت کند به خدا اگر کار وی به دست من بود، می بخشیدمش»[2] «ابن کثیر» هم سعی در تبرئه یزید دارد ایشان می نویسد: «جز عده قلیلی از کوفه کسی راضی به قتل حسین نبود… بلکه حتی یزید بن معاویه هم راضی به این کار نبود…»[3] در حالی که کلماتی که خود یزید آن را بیان کرده، کاملاً رضایت او را به این امر نشان می دهد.[4] «ابن عربی» از نویسندگان بسیار متعصب سنی، جزء اقلیتی است که حرکت یزید را تأیید می کند و حرکت امام حسین ـ علیه السلام ـ را کاملاً اشتباه معرفی می کند. وی می نویسد: «علت کشته شدن حسین این بود که مردم حدیثی ازپیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ شنیده بودند که می گفت کسی که بخواهد تفرقه بیندازد بین این امت، او را با شمشیر بزنید هر کس که باشد.»[5] این مورخ هیچ توجهی به احادیثی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد فضیلت امام حسین ـ علیه السلام ـ فرموده بود[6] نمی کند و حدیثی را نقل می کند که بر فرض صحت هیچ ارتباطی با حرکت امام حسین ـ علیه السلام ـ ندارد چون امام حسین ـ علیه السلام ـ قصد تفرقه بین امت اسلامی را نداشت بلکه هدف او اصلاح حکومت اسلامی بود. این مورخ حتی به نویسندگانی که یزید را شارب خمر معرفی کرده اند حمله می کند و می نویسد: «… مورخانی که می گویند یزید شراب می خورد، خجالت نمی کشند؟».[7]اما دیدگاه اکثریت مورخان و نویسندگان اهل سنت در رابطه با قضایای کربلا و شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ همان طور که بیان شد، تأیید حرکت امام حسین ـ علیه السلام ـ و تخطئه اقدامات یزید می باشد. این گروه یزید را فردی ظالم، بزه کار و قاتل امام حسین ـ علیه السلام ـ می دانند و برخی حتی معاویه را هم مقصر می دانند.
«ابوالحسن اشعری» می نویسد: «چون ستمگری یزید از حد گذشت امام حسین ـ علیه السلام ـ با یاران خود علیه بیداد او قیام کرد و در کربلا به شهادت رسید.»[8] ابوفلاح حنبلی می نویسد: «شانزده تن از اهل بیت امام حسین ـ علیه السلام ـ که در آن روزگار کسی همانند آنها نبود همراه او به شهادت رسیدند. خدا انجام دهنده آن را بکشد و خوار گرداند هر آن کس را که بدان امر کرد و رضایت داد.»[9] ابن خلدون می نویسد: «این عمل یزید یکی از اعمالی است که فسق او را تأکید و تأئید می کند و حسین در این واقعه شهید و در نزد خدا مأجور است و عمل او بر حق و از روی اجتهاد است.»[10] ابن خلدون یزید را ظالم و قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ را قیام علیه ظلم معرفی می کند «… یزید از عدالت به دور بوده و حسین ـ علیه السلام ـ علیه یک حاکم ظالم قیام کرده بود.»[11]ابن خلدون، در «العبر»،‌ یزید را فردی ستم کار، بزه کار و شارب خمر و فاعل سایر معاصی می داند وی می نویسد: «چون ستم یزید و عمالش همه جا را فراگرفت و بزه کاری هایش چون کشتن سبط رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و یاران او و نیز شرب خمر و اشتغال او به دیگر معاصی آشکار شد، نخست مردم مدینه بر عامل خود بشوریدند…»[12] هر چند این مورخ در برخی از موارد اشتباهاتی را هم به امام حسین ـ علیه السلام ـ نسبت می دهد. «عبدالرحمان شرقاوی» در کتابش «الحسین ثائراً و شهیداً» حرکت امام حسین ـ علیه السلام ـ را کاملاً تأئید می کند و رضایت یزید را از اعمالی که انجام داده در کربلا بیان می کند.[13]«طه حسین» انتخاب یزید توسط معاویه را کاری منفور و بدعتی جدید می نامد.[14] و یزید را جوانی مفرط در لهو و لعب و عیاشی و میگساری می داند که به طور علنی مرتکب این اعمال می شد.[15] وی سپس می نویسد «مورخین می گویند که یزید گناه قتل حسین و شهدای دیگررا بر گردن عبیدالله بن زیاد افکند اما این اتهام یزید درست نیست زیرا همه می دانند که یزید، ابن زیاد رانه فقط مجازات نکرد بلکه از کار هم برکنار نساخت»[16] «و مورد تشویق هم قرار گرفت»[17] و در جای دیگر می نویسد: «شاید گفته شود که «حسین بر یزید شوریده و بیعت او را شکسته… از این رو یزید از حق حاکمیتِ خود دفاع کرده و جلوی تفرقه بین مسلمین را گرفته است» ولی این گفته صحیح نیست.»[18]نویسندگان زیادی از اهل سنت دیدگاهی شبیه طه حسین دارند از جمله «خالد محمد خالد» نویسنده کتاب «ابناء الرسول فی کربلا» و «عباس محمود العقاد» صاحب کتاب «ابو الشهدا حسین بن علی».
در پایان می توان نتیجه گرفت که تقریباً اکثر نویسندگان اهل سنت بر کشته شدن مظلومانة امام حسین ـ علیه السلام ـ و گناه کار بودنِ یزید متفق هستند. این دیدگاه در حال رشد و ترقی می باشد. نواندیشان سنی با ادله محکم این امر را ثابت کرده اند.
در میان خانواده‌ی اموی،ابوالفرج اصفهانی، یزید را لعن می کند. بعد از او جاحظ و قبل از جاحظ، از حسن بصریاین مسأله‌ء لعن آغاز می شود. میان بزرگان اهل سنت کسانی مثل حسن بصری، ابوحنیفه،عبدالحمید جعفر، ابن عجلا‌ن،‌عمربن جاحز، عبدالقاسم سلیمان طبرانی، قاضی ابوالعلا‌یحنبلی، ابوالقاسم شافعی، محمدبن طلحه دمشقی، عبدالفرج بن جوزی،‌ابومظفر شمس الدینسبط جوزی،‌سعدالدین تفتازانی، شمس الدین ذهبی،‌جلا‌ل الدین محمد مولویبلخی،‌حمدالله مستوفی، عبدالرحمن بن خلدون،‌علی بن محمد مالکی، ابن صباغ، عبدالرحمنجامی، ‌فضل‌الله روزبهانی، خونجی، شمس الدین،‌ابن حجر و سیوطی از مهم‌ترین شخصیت هاییهستند که لعن یزید را مطرح کرده اند و به صورت علنی یزید را واجب اللعن دانستهاند”حادثه کربلا در میان اهل تسنن موجى ایجاد کرد که زبان و قلم دانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانى با شجاعت به توصیف وتجزیه و تحلیل آن پرداخته است. شوکانى در کتاب «نیل الاوطار»در رد بعضى از سخنوران دربارى مى گوید: به تحقیق عده اى از اهل علم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که: حسین(ع)نوه پیامبر که خداوند از او راضى باشد. نافرمانى یک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت شریعت یزید بن معاویه را هتک کرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبى که از شنیدن آنها مو بر بدن انسان راست مى گردد.
تفتازانى در کتاب «شرح العقاید» مى نویسد:حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین(ع)و شاد شدن اوبدان خبر و اهانت کردنش به اهل بیت پیامبر(ص)از اخبارى است که در معنى متواتر است; هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. درباره مقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنت خدا بر او و یارانش باد. توافقى نداریم.
جاحظ مى گوید: منکراتى که یزید انجام داد، یعنى قتل حسین(ع)وبه اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدم ساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج ازایمان او دلالت مى کند.
بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسى که از لعن او جلوگیرى کند، نیز ملعون است.
ابن حجر هیثمى مکى در کتاب «الصواعق المحرقه » مى نویسد: پسرامام حنبل در مورد لعن یزید از وى پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسى که خداوند او را در قرآن لعن کرده است.
آنجا که مى فرماید: «فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله » و چه مفاسدى و قطع رحمى از آنچه یزیدانجام داد، بالاتر است؟!
عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین مى گوید: به تحقیق گروهى از علما از جمله قاضى ابویعلى و حافظ ابن الجوزى وتفتازانى و سیوطى در مورد کفر یزید نظر قطعى داده اند و باصداقت تمام لعن او را جایز شمرده اند.
مولف کتاب «شذرات الذهب » مى نویسد: در مورد لعن یزید، احمدبن حنبل دو قول دارد که در یکى تلویح و در دیگرى تصریح به لعن او مى کند. مالک و ابوحنیفه نیز هر کدام هم تلویحا و هم تصریحایزید را لعنت کرده اند; و به راستى چرا این گونه نباشد و حال آنکه او فردى قمار باز و دائم الخمر بود.
شیخ محمد عبده مى گوید: هنگامى که در دنیا حکومت عادلى وجوددارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهى است و در برابر آن حکومتى ستمگر است که مى خواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هرفرد مسلمانى کمک کردن حکومت عدل واجب است; و از همین باب است انقلاب امام حسین که در برابر حکومت یزید که خدا او را خوارکند. ایستاد.
از سبط بن جوزى در مورد لعن یزید پرسیده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتى که درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم; واگر کسى به این حد راضى نمى شود، ما هم مى گوییم اصل، لعنت کردن یزید است.
حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسیارى از بزرگان اهل تسنن آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خویش را ابرازکردند. امام شافعى که در دوستى اهل بیت زبانزد است. درباره نهضت کربلا چنین سروده است:
قتیل بلا جرم کان قمیصه صبیغ بماء الارجوان خصیب نصلى على المختار من آل هاشم و نوذى بنیه ان ذاک عجیب لئن کان ذنبى حب آل محمد(ص) فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعائى یوم حشرى و موقفى و بغضهم للشافعى ذنوب
حسین(ع)کشته اى بى گناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده وعجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درودمى فرستیم و از سوى دیگر فرزندانش را به قتل مى رسانیم و اذیت مى کنیم!
اگر گناه من دوستى اهل بیت پیامبر است، پس من هیچ گاه از آن توبه نمى کنم.
اهل بیت پیامبر(علیهم السلام)در روز محشر شفیعان من هستند واگر نسبت به آنان دشمنى داشته باشم، گناهى نابخشودنى است.
البته در این میان کسانی بوده اند که به علت جیره خواریشان بر سر سفره بنی امیه به حمایت از یزید پرداخته اند و در صدد تقبیح قیام سبط پیامبر برخواسته اند که به علت اینکه هر انسان آزاده ای از این تفکر برایت می جوید.
پی‌نوشت :
[1] . بر شطّی از حماسه و حضور، مجموعه مقالات، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1375، ص 267، به نقل از: «شذرات الذهب من اخبار من ذهب» ج 2، ص 67.
[2] . محمد بن جریر طبری، الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ 5، سال 1375، ج7، ص3071.
[3] . اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالمعرفه، چاپ 4، سال 1419، مجلد 4، ج 8-7، ص 600.
[4] . اشعاری همانند: «لعبت هاشم بالمک فلا خبر جاء و لا وحی نزل» و «قد اخذنا الثار منکم یا حسین» مراجعه شود به کتاب عبدالرحمن شرقاوی، الحسین ثائراً و شاهداً، ص 411.
[5] . ابن عربی، العواصم من القواصم، قاهره، المطبعه الاسلامیه، سال 1371 هـ ، ج2، ص232.
[6] . من جمله حدیث «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» بحار، ج 36، ص 205.
[7] . ابن عربی، پیشین، ص233.
[8] . بر شطّی از حماسه و حضور، پیشین، ص 267، به نقل از «مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین»، ص 45.
[9] . همان، ص 282، به نقل از «شذرات الذهب من اخبار من ذهب»، ج 2، ص 67.
[10] . ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران مرکز انتشارات علمی فرهنگی، چاپ 4، سال 1362، ج1، ص417.
[11] . همان، ص417.
[12] . ابن خلدون، العبر، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ 1، 1363، ج4، ص37.
[13] . عبدالرحمن شرقاوی، الحسین ثائراً و شهیداً، بیروت، العصر الحدیث لِلنشر و التوزیع، چاپ دوم، 1405.
[14] . طه حسین، علی و فرزندانش، ترجمه محمدعلی شیرازی، تهران، انتشارات گنجینه، چاپ چهارم، 1354، ص242.
[15] . همان، ص 242.
[16] . همان، ص 259.
[17] . همان، ص 263.
[18] . همان، ص 262.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. انباء الرسول فی کربلا، خالد محمد خالد.
2. الوالشهدا حسین بن علی(ع)، عباس محمود العق5اد.
3. علی و فرزندانش، طه حسین.
4. الحسین ثائراً و شهیدا، عبدالرحمن شرقاوی.
5. امام حسین(ع) در منابع اهل سنت مجله فرهنگ کوثر زمستان 1380، شماره 52
امام حسین علیه السلام و عاشورا از دیدگاه اهل سنت ، کتاب امام حسین علیه السلام علیه السلام و عاشورا از دیدگاه اهل سنت ؛ نویسنده 6. گروه معارف و ناشر مرکز پژو هش های صدا و سیما
7. قیام عاشورا از دیدگاه منابع تاریخی اهل سنت(با تکیه بر آثاربخاری، طبری و ذهبی) نویسندگان: دکترسیداحمدعقیلی ، ثریاریگی ، نشریه آیت بوستان (پژوهش نامه معارف حسینی) » شماره4

عاشورا در منابع اهل سنت

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا