حقیقت توکل
من در رابطه با توکل سوالاتی دارم. اولین مشکلم اینجاست که میگن باید در توکل نهایت سعی و تلاش کرد یعنی چه ؟ باید خودمونو بکشیم؟
دوما خب من که سعی و تلاشمو میکنم . کار های خدا هم که قانون داره ( یعنی یک عالم ماده دارای قوانینی هست که اگه به اون قوانین عمل کنی ۱۰۰ درصد به نتیجه میرسی )
یعنی من اگر تلاشمو بکنم ۱۰۰ درصد به نتیجم میرسم
من درس بخونم نمره ی ۲۰ میگیرم .
اگه گندم بکارم گندم درو میکنم
و امثال اینها
خب توکل اینجا چه کاره است؟
من توکل هم نمیکردم و صرفا تلاشم رو میکردم وقایع بالا رخ میداد .
من برداشتم از توکل اینه که انسان با توکل ۵۰ درصد از تلاششو میکنه و به اندازه ی اون کسی که بدون توکل ۱۰۰ درصد تلاششو میکنه نتیجه میگیره
مفهوم توکل
توکل از ماده وکالت به معنای سپردن کارها به خداوند و اعتماد بر لطف او است. مرحوم راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «توکل» اگر با حرف «علی» بیاید به معنای اعتماد کردن می باشد. (راغب اصفهانی، مفردات، ماده وکل).
مرحوم سید عبدالله شبر، از علمای بزرگ اخلاق در تفسیر توکل می گوید:
«توکل منزلی از منزلگاه های دین و مقامی از مقامات اهل یقین بلکه از درجات مقربین است. حقیقت توکل همان اعتماد قلبی در همه کارها بر خداوند و صرف نظر کردن از غیر او است و این منافاتی با تحصیل اسباب ندارد مشروط بر این که اسباب را در سرنوشت خود، اصل اساسی نشمرد. پس توکل به معنای ترک فعالیت و کوشش جسمانی و تدبیر عقلانی نیست، چون این کار در شریعت مقدس حرام و قبیح است و در شرع مقدس اسلام، تلاش در اموری مانند صنعت و زراعت و سایر راه های به دست آوردن رزق و روزی و تأمین معاش، امری محبوب و مورد تأکید است. (اخلاق شبر، ص 275، با تلخیص و تصرف).
پس توکل مفهوم ظریف و دقیقی دارد که در عین توجه داشتن به عالم اسباب، انسان را از غرق شدن در آن و دل بستن به غیر خدا و آلودگی به شرک باز می دارد. انسان باید با کمال قدرت و قوت از هر گونه وسیله شروع برای پیروز شدن بر مشکلات بهره گیرد و موانع را از سر راه خود بردارد و با این حال متکی به لطف پروردگار و قدرت بی پایان او باشد و پیروزی را از او بداند نه از غیر او.
[…در حدیثی پیامبر گرامی ( صلی الله علیه و آله ) معنای توکل را از جبرئیل سؤال کرد , جبرئیل در پاسخ گفت : انسان یقین کند , سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها ناامید بود و اگر بنده ای به این مرتبه از معرفت و شناخت برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و به کسی جز او امیدوار نباشد و از غیر او نترسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد , این همان توکل بر خداست .در قرآن مجید آمده است که : « رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وکیلا » (مزمل / 9) پروردگار شرق و غرب را که معبودی جز او نیست , نگهبان و وکیل خود برگزین .
مقصود آیه , این است که خداوندی که مجموعه ی جهان هستی , زیر سلطه و قدرت اوست و تنها او شایسته ی پرستش است , چگونه انسان به او توکل نکند و او را در همه ی امور زندگی برای تکیه گاه انتخاب نکند ؟
همانطور که انسان معمولاً در کارهای دنیوی برای خود وکیل بر می گزیند و بسیاری از کارهای خود را به او واگذار می کند تا آثار و نتایج درخشان و سودمند تری را در پی داشته باشد , شایسته است بنده ی خدا , نیز در همه ی امور زندگی به خداوند تکیه کند و او را وکیل خود قرار دهد , تا خواسته هایش بدون هیچ اضطراب و تشویش خاطر , تأمین گردد .
به دیگر سخن , کسی که درصدد است تا نیازمندیهای خویش را برطرف سازد سه راه در پیش دارد :
1 . به نیروی خویش اعتماد کند .
2 . به دیگران اعتماد کند و به کمک آنان چشم بدوزد .
3 . نقطه ی اتکاء خویش را خداوند قرار دهد و از غیر , چشم بپوشد .
بدیهی است هر گونه نیرو و انرژی که انسان در اختیار دارد از خداست و از ناحیه ذات اقدس حق به وی واگذار شده است , با این وجود چگونه انسان به نیروی متزلزل و نا پایدار خویش یا دیگران تکیه زند , در حالی که به یقین می داند که هستی او و آنچه در اختیارش هست به خدا تعلق دارد و او هیچ گاه مالک حقیقی نبوده و نخواهد بود .
توکل و اعتماد انسان به خدا , ناشی از معرفت به ربوبیت الهی است . اگر انسان خدا را به عنوان مالک و صاحب اختیار و کسی که هستی اش در دست اوست بشناسد ؛ دیگر نیازی نمی بیند سراغ دیگری برود و دست نیاز به سوی او دراز کند .] ( راهیان کوی دوست , شرح حدیث معراج ، آیت الله مصباح یزدی/ ص ۱۴ تا ۱۷)
حقیقت توکل