دین و اندیشه
علم آموزی زن در اسلام
موضع اسلام در برابر تحصیل زن چیست؟
پاسخ کوتاه:
یکی از روشن ترین مواضع اسلام، جانب داری اصولی از علم آموزی، توسعه آموزشی و گسترش دانش افزایی در بین زنان است. با یک نگاه کلی به نظام معارف الهی اسلام، به خوبی در می یابیم که جانب داری ها و دفاعیات اسلام از تحصیلات و آموزش زنان در مقایسه با سایر مکاتب فکری، فلسفی و دینی جهان بی نظیر است. از آنجا که حق آموزش و تحصیل، از حقوق طبیعی و فطری انسانی محسوب شده و هیچ ارتباطی با زنانگی و مردانگی ندارد، اسلام نیز با نگرش متین و متقن برای حق تحصیل و آموزش زن و مرد ارزش بسیار ویژه ای قائل شده است.
یکی از روشن ترین مواضع اسلام، جانب داری اصولی از علم آموزی، توسعه آموزشی و گسترش دانش افزایی در بین زنان است. با یک نگاه کلی به نظام معارف الهی اسلام، به خوبی در می یابیم که جانب داری ها و دفاعیات اسلام از تحصیلات و آموزش زنان در مقایسه با سایر مکاتب فکری، فلسفی و دینی جهان بی نظیر است. «در دین اسلام اگر چه تفاوتهایی بین حقوق و تکالیف زن و مرد دیده می شود، اما هرگز این تفاوتها، جایگاه انسانی زن را از مرد پایین تر نمی آورد و هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام، مساوات انسانی را بین زن و مرد رعایت کرده است». از آنجا که حق آموزش و تحصیل، از حقوق طبیعی و فطری انسانی محسوب شده و هیچ ارتباطی با زنانگی و مردانگی ندارد، اسلام نیز با نگرش متین و متقن برای حق تحصیل و آموزش زن و مرد ارزش بسیار ویژه ای قائل شده است.البته مراد از حق یکسان در تعلیم و آموزش، این نیست که حتماً نوع تعلیم آموزش و اهداف آن نیز در همه موارد باید برای زن و مرد یکسان باشد.اسلام در ارزش گذاری نامحدود برای تحصیل علم، شاخصه هایی را عنوان می نماید که نظیر آن در استحکام و ژرف نگری در هیچ مکتبی یافت نمی شود، زیرا قید زمان را با شعار «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» از تحصیل علم برداشته و محدودیت مکانی را با قید «ولو بالصین» مضمحل نموده است و محدودیت سرچشمه اخذ دانش را با روایت شریف «اطلبوا العم ولو عند مشرک» از بین برده و قید جنسیت را با تعبیر «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» از میان برداشته است. البته در بعضی از روایات، لفظ «مسلمه» نیست ولی قرائن لفظی و معنوی شهادت می دهند که مسلم، اسم جنس بوده و شامل مرد و زن می شود. از طرف دیگر زندگی زنانی که هم چون ستاره در آسمان مکتب اسلام درخشیده و راه را نشان می دهند، گواه صادقی بر این معنی است که نه تنها نفس تحصیل علم و تعلم برای زنان، بلکه تعلیم و آموزش آنان از امور بسیار مؤکد و شریف محسوب می شده است.
در بعضی از روایات اسلامی نیز، برتری علمی بعضی از زنان نسبت به مردان خاطرنشان شده است: « فرّب إمره أفقه من رجلٍ» چه بسا زنی که از مردی فقیه تر است.
حتی درباره دوران ظهور حضرت مهدی(ع) روایاتی است که از منتهای قدرت علمی، توانایی و غلبه عقلی زنان سخن گفته و به مبرز بودن زنان در عرصه فقاهت و دین شناسی در آن دوران شهادت می دهند.
بنابراین طبیعی است که باید به تعلیم و تربیت مربی اهتمام بیشتری ورزید، تا بنیاد تربیت آحاد جامعه راسخ تر گردد و اگر علم آموزی زنان در نظرگاه دین، با اهمیت تر از علم آموزی مردان نباشد، کمتر از آنها نیست. با یک نگاه کلی به مجموعه معارف اسلامی می توان دریافت که جانب داری های گسترده دین اسلام از علم آموزی زنان، حتی ماورای جانب داری های قانونی و حقوق اسلام از این امر است. زیر ا یکی از علائم و مشخصات اصلی مذهب تشیع، اکرام به زنان و نیک رفتاری با ایشان می باشد.
«من شرائط الإمامیه، الیقین و أداء الأمانه إلی البر و الفاجر و الإحسان إلی النساء »
برای هر کس که رشحه ای از بحر تفقه در دین نصیب برده باشد، این مطلب عیان تر از آفتاب است که از مهمترین مصادیق إکرام و احسان به زن، این است که زمینه دریافت بزرگترین تحیت و کرامت یعنی علم را برایش فراهم نماید.
در چشم انداز پیامبر بزرگ اسلام (ص)، حقیقت دین با عقل متحد است: «الدّین هو العقل و من لا عقل له لا دین له» بنابراین دیانت یک زن به عنوان یک انسان، هم پایه رشد عقلی و میزان معقولات اوست و شکوفایی فطرت نیز به شهادت آیات قرآنی همان دین قیّم الهی است که مدیون عقل است. عقل نیز برای تعقل و تفکر محتاج مواد خامی است که همان معلومات و معارف الهی وانسانی هستند. با توجه به این حقایق، آیا می توان این گونه پنداشت که اسلام برای تحصیل و علم آموزی زنان، ارزش ویژه ای قائل نشده است و به تحصیل معلومات یعنی مواد خامی که می تواند در کارخانه تعقل زن وارد شده و برای او ثمره معرفت، ایمان، یقین و عمل صالح را به بار آورد. اهمیت چندانی نداده است؟
قابل ذکر می باشد که یکی از مصادیق وجوب تحصیل علم که در رساله ها نیز به آن اشاره شده این است: «مسائلی را که غالباً انسان به آنها برخورد می کند واجب است یاد بگیرد». این علم نیز شامل مواردی از علم فقه در باب عبادات، معاملات، عقود، ایقاعات، علم حرام و حلال الهی می شود (مسلماً زن و مرد در این تکلیف شرعی با یکدیگر مساوی اند و حتی زن به بهانة ممانعت شوهر خویش نمی تواند به این واجب لطمه بزند). غیر ازموارد مذکور مصادیق دیگری از علمی که در شرع مقدس، تحصیل آن بر زن و مرد واجب است را می توان بر شمرد ولی واجبات عینی و اولی، همین دو موردی است که به آن اشاره کردیم و در بقیه موارد حکم وجوب، به نحو کفایی یا در تحت عنوان ثانویه بر بعضی از مصادیق تحصیل علم مترتب می گردد.
به عنوان مثال ممکن است در یک جامعه اسلامی حفظ جان بعضی از زنان مسلمان متوقف بر این باشد که به پزشک مربوط به امور زنان مراجعه کرده و تحت معاینات خاص طبی قرار بگیرد. معایناتی که در طی آنها تماس با نامحرم و ارتباطهای مکرر و خلاف شأن زن پیش می آید. مسلماً برای رفع این توالی فاسد، رجوع به طبیب مجانس لازم است و شرعاً با امکان رجوع به طبیب مجانس، رجوع به غیر هم جنس برای مریض حرام شرعی است. در این صورت در جامعه اسلامی لازم است تعدادی از زنان علم و پزشکی را بیاموزند، تا این نیاز مبرم جامعه اسلامی را برطرف نمایند. گاهی این الزام در تحصیل و آموزش طب برای زنان تا حد واجب شرعی پیش می رود، ولی این وجوب شرعی عینی نیست و اگر به اصطلاح «من به الکفایه» آن را انجام دهند از دوش زنان دیگر ساقط می شود. مسلماً زن و مرد در مکلف شدن به این نوع از تکالیف شرعیه با یکدیگر هیچ فرقی ندارند. ( نگاه اسلام به آموزش و تحصیل زنان؛ روی کردی تطبیقی به خاستگاه های فلسفی مسائل اجتماعی زنان در اسلام و فمینیسم / مستقیمی، مهدیه سادات پایگاه اطلاع رسانی حوزه)
دیدگاه مقام معظم رهبری در باب فعالیت های اجتماعی /ضرورت رشد علمی و معرفتی زنان
محروم کردن زنان از تحصیل و تعلیم و تربیت ظلم و اهانتی است که عدهای به نام اسلام و سنت در حق زنان روا داشتهاند و این موضوع سبب رشد کمتر زنان نسبت به مردان، در اجتماع و سیاست شده است: «اگر زنان را هزار سال دیگر هم از مناطق گوناگون زندگی دور نگه دارند، هزار سال بعد میبینند که در سطح دنیا، تعداد دانشمندان مرد، تعداد سیاستمداران مرد، تعداد پیشهوران مرد، تعداد مردانی که فعالیتهای اجتماعی را پیش میبرند بیشتر از زنان است. اگر دستی بیاید جلوی مردان را بگیرد و نگذارد که آنها در اینگونه مسائل دخالت کنند و زنان را وارد این امور کند، بعد از گذشت سالها میبینید که بهتدریج آن جنس در این کارها ضعیفتر و این جنس قویتر شد. البته این هم درست نیست و به یک شکل دیگر ظلم است».( خانواده (1392). نشر صهبا، چاپ اول، ص 46) در دیدگاه رهبری، مناسبتترین زمینه برای فعالیت اجتماعی زنان عرصههای علمی است. اگرچه در نظر ایشان، در حیطه کارهای اجرایی بعضی مشاغل مناسب زن نیست اما حضور زن در همه عرصههای علمی و رشتههای گوناگون مفید است: «کارهای دانشگاهی و علمی از هر نوعش برای زن مناسب است. زن اگر بخواهد استاد شده، تعلیم و تدریس کند، کتاب بنویسد، کارهای فرهنگی بکند؛ در هر رشتهای که باشد فرق نمیکند؛ چه رشته علمی محض باشد، چه رشتههای علوم انسانی، تجربی و دینی باشد، تفاوتی نمیکند».( در مصاحبه با مجله زن روز (13/12/66) از نظر ایشان زنان باید به اندازه مردان اعتلای فکری و قدرت تحلیل پیدا کنند: «برترین زنان تاریخ کسانی هستند که از خودشان خرد، اراده، تصمیم درست و شخصیت انسانی نشان دادهاند». زنان باید به خودباوری برسند و شخصیت واقعیشان را اظهار کنند. یعنی شخصیتی که تحمیلی یا تلقینی نیست بلکه حقیقتی است که زیر پوششهای گوناگون مخفی نگه داشته شده است. باید به زن فرصت داده بشود تا استعدادهای عظیمی را که در درونش بهطور بالقوه وجود دارد، بالفعل کند. از آنجا که زنان نقش مربی را در خانواده بر عهده دارند تفکرشان بر تفکر مردان جامعه نیز موثر است و بدین ترتیب اصلاح زنان به اصلاح مردان و در نتیجه اصلاح جامعه منجر میشود: «اگر در کشوری زنان آن کشور بتوانند به این صفا، معنویت، رُقاء و تعالی فکری برسند، هیچ مشکلی در آن مملکت باقی نمیماند، یعنی زن به طور محسوسی در مرد، تاثیر دارد. هم بر روی شوهرش، هم بر روی فرزندانش تاثیرات تعیینکنندهای میتواند بگذارد. و لذا در واقع اصلاح جامعه با اصلاح زنان است».( در گفت و شنود به مناسبت میلاد حضرت زهرا(س) (18/7/77)) از نظر ایشان هدف از تعلیم و تربیت زنان صرف اشتغال یا رسیدن به مناصب بالا نیست؛ زن باید شأن انسانی خود را در جامعه پیدا کند. شخصیت و اعتماد به نفس پیدا کند و این تصور که نسبت به مرد یک موجود درجه دوم و بازیچه خواستهها و اراده مرد است، از بین برود. در این مسیر، خود زنان نقش اصلی را بر عهده دارند. زنها هستند که باید مسؤولیتها، وظایف و جایگاه خود را در نظام اسلامی بیابند. مجالس زنانه نباید به سمت صحبتهای پوچ و بیهوده سوق پیدا کند؛ مقابله با آثار به جا مانده از فرهنگ قدیمی که به سطحینگری زنان و عدم پیشرفت آنها دامن میزند، کاری است که جمعیت زنان باید انجام بدهد.
*عدم تحمیل اجبار:
نظر اسلام این است که در میدان فعالیت علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نباید بر زن تحمیل و اجبار کرد؛ چنان که به سد کردن راه او هم نباید پرداخت. اگر خانم ها می خواهند وارد فعالیت های اجتماعی و سیاسی شوند، مانعی نیست؛ البته فعالیت علمی، خیلی خوب است و بر سایر فعالیت ها ترجیح دارد.
* تحصیل و آموختن:
خانواده ها اجازه دهند دخترهایشان درس بخوانند. مبادا پدر و مادری، از روی تعصب دینی، خیال کنند که باید جلوی دختر را بگیرند تا تحصیلات عالیه نکند؛ نه، دین چنین چیزی نگفته است. دین، برای تحصیل علم، میان دختر و پسر فرقی نمی گذارد. اگر پسر شما مشغول تحصیلات عالیه است، بگذارید دخترتان هم به تحصیلات عالیه بپردازد. بگذارید دختران جوان ما درس بخوانند؛ علم بیاموزند؛ آگاهی پیدا کنند؛ به شأن خودشان واقف شوند و قدر خود را بدانند تا بفهمند که تبلیغات استکبار جهانی در خصوص زن، چقدر بی پایه و اساس و پوچ است. در سایه سواد، می شود اینها را فهمید.
* پاکدامنی وتحصیل:
امروز متدین ترین، انقلابی ترین، پاک ترین و باایمان ترین دختران و زنان جوان ما در میان قشرهای تحصیل کرده هستند.
* دوری از تجمل گرایی و عدم معرفت:
کسانی که اهل تجمل و چسبیدن به زر و زیورآلات هستند و یا کورکورانه و چشم بسته می خواهند از الگوهای غربی در لباس و پوشاک و وضع زندگی، تقلید کنند، غالباً از سواد و معلومات و معرفت کافی بهره ندارند.
* کنترل رفتار و همراهی با حقیقت:
کسی که معلومات داشته باشد، می تواند رفتار خود را کنترل کند و آن را با هر چه حق و حقیقت و خوب است تطبیق دهد. بنابراین در میدان علمی همه راه های فعالیت، باید برای زنان باز باشد. دختران، حتی در روستاها هم درس بخوانند. توصیه من به پدران و مادران این است که بگذارند دختر بچه هایشان به مدرسه بروند و سواد بیاموزند. اگر آنها استعداد دارند و مایلند پس از طی مراحل ابتدایی به تحصیلات عالیه و دانشگاهی بپردازند، ممانعت نکنید؛ بگذارید در جامعه اسلامی ما، آنها جزو انسان های باسواد و دارای معلومات شوند.
اطلاعات بیشتر:
زن دراندیشه مقام معظم رهبری
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/5211/7223/8890
در بعضی از روایات اسلامی نیز، برتری علمی بعضی از زنان نسبت به مردان خاطرنشان شده است: « فرّب إمره أفقه من رجلٍ» چه بسا زنی که از مردی فقیه تر است.
حتی درباره دوران ظهور حضرت مهدی(ع) روایاتی است که از منتهای قدرت علمی، توانایی و غلبه عقلی زنان سخن گفته و به مبرز بودن زنان در عرصه فقاهت و دین شناسی در آن دوران شهادت می دهند.
بنابراین طبیعی است که باید به تعلیم و تربیت مربی اهتمام بیشتری ورزید، تا بنیاد تربیت آحاد جامعه راسخ تر گردد و اگر علم آموزی زنان در نظرگاه دین، با اهمیت تر از علم آموزی مردان نباشد، کمتر از آنها نیست. با یک نگاه کلی به مجموعه معارف اسلامی می توان دریافت که جانب داری های گسترده دین اسلام از علم آموزی زنان، حتی ماورای جانب داری های قانونی و حقوق اسلام از این امر است. زیر ا یکی از علائم و مشخصات اصلی مذهب تشیع، اکرام به زنان و نیک رفتاری با ایشان می باشد.
«من شرائط الإمامیه، الیقین و أداء الأمانه إلی البر و الفاجر و الإحسان إلی النساء »
برای هر کس که رشحه ای از بحر تفقه در دین نصیب برده باشد، این مطلب عیان تر از آفتاب است که از مهمترین مصادیق إکرام و احسان به زن، این است که زمینه دریافت بزرگترین تحیت و کرامت یعنی علم را برایش فراهم نماید.
در چشم انداز پیامبر بزرگ اسلام (ص)، حقیقت دین با عقل متحد است: «الدّین هو العقل و من لا عقل له لا دین له» بنابراین دیانت یک زن به عنوان یک انسان، هم پایه رشد عقلی و میزان معقولات اوست و شکوفایی فطرت نیز به شهادت آیات قرآنی همان دین قیّم الهی است که مدیون عقل است. عقل نیز برای تعقل و تفکر محتاج مواد خامی است که همان معلومات و معارف الهی وانسانی هستند. با توجه به این حقایق، آیا می توان این گونه پنداشت که اسلام برای تحصیل و علم آموزی زنان، ارزش ویژه ای قائل نشده است و به تحصیل معلومات یعنی مواد خامی که می تواند در کارخانه تعقل زن وارد شده و برای او ثمره معرفت، ایمان، یقین و عمل صالح را به بار آورد. اهمیت چندانی نداده است؟
قابل ذکر می باشد که یکی از مصادیق وجوب تحصیل علم که در رساله ها نیز به آن اشاره شده این است: «مسائلی را که غالباً انسان به آنها برخورد می کند واجب است یاد بگیرد». این علم نیز شامل مواردی از علم فقه در باب عبادات، معاملات، عقود، ایقاعات، علم حرام و حلال الهی می شود (مسلماً زن و مرد در این تکلیف شرعی با یکدیگر مساوی اند و حتی زن به بهانة ممانعت شوهر خویش نمی تواند به این واجب لطمه بزند). غیر ازموارد مذکور مصادیق دیگری از علمی که در شرع مقدس، تحصیل آن بر زن و مرد واجب است را می توان بر شمرد ولی واجبات عینی و اولی، همین دو موردی است که به آن اشاره کردیم و در بقیه موارد حکم وجوب، به نحو کفایی یا در تحت عنوان ثانویه بر بعضی از مصادیق تحصیل علم مترتب می گردد.
به عنوان مثال ممکن است در یک جامعه اسلامی حفظ جان بعضی از زنان مسلمان متوقف بر این باشد که به پزشک مربوط به امور زنان مراجعه کرده و تحت معاینات خاص طبی قرار بگیرد. معایناتی که در طی آنها تماس با نامحرم و ارتباطهای مکرر و خلاف شأن زن پیش می آید. مسلماً برای رفع این توالی فاسد، رجوع به طبیب مجانس لازم است و شرعاً با امکان رجوع به طبیب مجانس، رجوع به غیر هم جنس برای مریض حرام شرعی است. در این صورت در جامعه اسلامی لازم است تعدادی از زنان علم و پزشکی را بیاموزند، تا این نیاز مبرم جامعه اسلامی را برطرف نمایند. گاهی این الزام در تحصیل و آموزش طب برای زنان تا حد واجب شرعی پیش می رود، ولی این وجوب شرعی عینی نیست و اگر به اصطلاح «من به الکفایه» آن را انجام دهند از دوش زنان دیگر ساقط می شود. مسلماً زن و مرد در مکلف شدن به این نوع از تکالیف شرعیه با یکدیگر هیچ فرقی ندارند. ( نگاه اسلام به آموزش و تحصیل زنان؛ روی کردی تطبیقی به خاستگاه های فلسفی مسائل اجتماعی زنان در اسلام و فمینیسم / مستقیمی، مهدیه سادات پایگاه اطلاع رسانی حوزه)
دیدگاه مقام معظم رهبری در باب فعالیت های اجتماعی /ضرورت رشد علمی و معرفتی زنان
محروم کردن زنان از تحصیل و تعلیم و تربیت ظلم و اهانتی است که عدهای به نام اسلام و سنت در حق زنان روا داشتهاند و این موضوع سبب رشد کمتر زنان نسبت به مردان، در اجتماع و سیاست شده است: «اگر زنان را هزار سال دیگر هم از مناطق گوناگون زندگی دور نگه دارند، هزار سال بعد میبینند که در سطح دنیا، تعداد دانشمندان مرد، تعداد سیاستمداران مرد، تعداد پیشهوران مرد، تعداد مردانی که فعالیتهای اجتماعی را پیش میبرند بیشتر از زنان است. اگر دستی بیاید جلوی مردان را بگیرد و نگذارد که آنها در اینگونه مسائل دخالت کنند و زنان را وارد این امور کند، بعد از گذشت سالها میبینید که بهتدریج آن جنس در این کارها ضعیفتر و این جنس قویتر شد. البته این هم درست نیست و به یک شکل دیگر ظلم است».( خانواده (1392). نشر صهبا، چاپ اول، ص 46) در دیدگاه رهبری، مناسبتترین زمینه برای فعالیت اجتماعی زنان عرصههای علمی است. اگرچه در نظر ایشان، در حیطه کارهای اجرایی بعضی مشاغل مناسب زن نیست اما حضور زن در همه عرصههای علمی و رشتههای گوناگون مفید است: «کارهای دانشگاهی و علمی از هر نوعش برای زن مناسب است. زن اگر بخواهد استاد شده، تعلیم و تدریس کند، کتاب بنویسد، کارهای فرهنگی بکند؛ در هر رشتهای که باشد فرق نمیکند؛ چه رشته علمی محض باشد، چه رشتههای علوم انسانی، تجربی و دینی باشد، تفاوتی نمیکند».( در مصاحبه با مجله زن روز (13/12/66) از نظر ایشان زنان باید به اندازه مردان اعتلای فکری و قدرت تحلیل پیدا کنند: «برترین زنان تاریخ کسانی هستند که از خودشان خرد، اراده، تصمیم درست و شخصیت انسانی نشان دادهاند». زنان باید به خودباوری برسند و شخصیت واقعیشان را اظهار کنند. یعنی شخصیتی که تحمیلی یا تلقینی نیست بلکه حقیقتی است که زیر پوششهای گوناگون مخفی نگه داشته شده است. باید به زن فرصت داده بشود تا استعدادهای عظیمی را که در درونش بهطور بالقوه وجود دارد، بالفعل کند. از آنجا که زنان نقش مربی را در خانواده بر عهده دارند تفکرشان بر تفکر مردان جامعه نیز موثر است و بدین ترتیب اصلاح زنان به اصلاح مردان و در نتیجه اصلاح جامعه منجر میشود: «اگر در کشوری زنان آن کشور بتوانند به این صفا، معنویت، رُقاء و تعالی فکری برسند، هیچ مشکلی در آن مملکت باقی نمیماند، یعنی زن به طور محسوسی در مرد، تاثیر دارد. هم بر روی شوهرش، هم بر روی فرزندانش تاثیرات تعیینکنندهای میتواند بگذارد. و لذا در واقع اصلاح جامعه با اصلاح زنان است».( در گفت و شنود به مناسبت میلاد حضرت زهرا(س) (18/7/77)) از نظر ایشان هدف از تعلیم و تربیت زنان صرف اشتغال یا رسیدن به مناصب بالا نیست؛ زن باید شأن انسانی خود را در جامعه پیدا کند. شخصیت و اعتماد به نفس پیدا کند و این تصور که نسبت به مرد یک موجود درجه دوم و بازیچه خواستهها و اراده مرد است، از بین برود. در این مسیر، خود زنان نقش اصلی را بر عهده دارند. زنها هستند که باید مسؤولیتها، وظایف و جایگاه خود را در نظام اسلامی بیابند. مجالس زنانه نباید به سمت صحبتهای پوچ و بیهوده سوق پیدا کند؛ مقابله با آثار به جا مانده از فرهنگ قدیمی که به سطحینگری زنان و عدم پیشرفت آنها دامن میزند، کاری است که جمعیت زنان باید انجام بدهد.
*عدم تحمیل اجبار:
نظر اسلام این است که در میدان فعالیت علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نباید بر زن تحمیل و اجبار کرد؛ چنان که به سد کردن راه او هم نباید پرداخت. اگر خانم ها می خواهند وارد فعالیت های اجتماعی و سیاسی شوند، مانعی نیست؛ البته فعالیت علمی، خیلی خوب است و بر سایر فعالیت ها ترجیح دارد.
* تحصیل و آموختن:
خانواده ها اجازه دهند دخترهایشان درس بخوانند. مبادا پدر و مادری، از روی تعصب دینی، خیال کنند که باید جلوی دختر را بگیرند تا تحصیلات عالیه نکند؛ نه، دین چنین چیزی نگفته است. دین، برای تحصیل علم، میان دختر و پسر فرقی نمی گذارد. اگر پسر شما مشغول تحصیلات عالیه است، بگذارید دخترتان هم به تحصیلات عالیه بپردازد. بگذارید دختران جوان ما درس بخوانند؛ علم بیاموزند؛ آگاهی پیدا کنند؛ به شأن خودشان واقف شوند و قدر خود را بدانند تا بفهمند که تبلیغات استکبار جهانی در خصوص زن، چقدر بی پایه و اساس و پوچ است. در سایه سواد، می شود اینها را فهمید.
* پاکدامنی وتحصیل:
امروز متدین ترین، انقلابی ترین، پاک ترین و باایمان ترین دختران و زنان جوان ما در میان قشرهای تحصیل کرده هستند.
* دوری از تجمل گرایی و عدم معرفت:
کسانی که اهل تجمل و چسبیدن به زر و زیورآلات هستند و یا کورکورانه و چشم بسته می خواهند از الگوهای غربی در لباس و پوشاک و وضع زندگی، تقلید کنند، غالباً از سواد و معلومات و معرفت کافی بهره ندارند.
* کنترل رفتار و همراهی با حقیقت:
کسی که معلومات داشته باشد، می تواند رفتار خود را کنترل کند و آن را با هر چه حق و حقیقت و خوب است تطبیق دهد. بنابراین در میدان علمی همه راه های فعالیت، باید برای زنان باز باشد. دختران، حتی در روستاها هم درس بخوانند. توصیه من به پدران و مادران این است که بگذارند دختر بچه هایشان به مدرسه بروند و سواد بیاموزند. اگر آنها استعداد دارند و مایلند پس از طی مراحل ابتدایی به تحصیلات عالیه و دانشگاهی بپردازند، ممانعت نکنید؛ بگذارید در جامعه اسلامی ما، آنها جزو انسان های باسواد و دارای معلومات شوند.
اطلاعات بیشتر:
زن دراندیشه مقام معظم رهبری
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/5211/7223/8890
علم آموزي زن در اسلام
علم آموزی زن در اسلام