اغواگری شیطان
سلام.مفهوم اینکه میگویند شیطان <اغوا> کرد چیست.
دوست گرامی. اغواگری به معنای فریب دادن است. برای آگاهی بیشتر به زمینه های اغواگری و نفوذ شیطان اشاره می کنیم.
از آنجا که شیطان گاهی از طریق بینش و امور نظری و علمی ما وارد میشود و گاه از طریق گرایش و امور قلبی و بار دیگر از طریق منش و رفتارهای ظاهری، این قسمت بحث را به زمینه های نفوذ او در انسان اختصاص میدهیم.
الف. زمینههای نفوذ شیطان در بعد بینش؛ عامل قریب نفوذ شیطان در اندیشهی آدمی، نفس اوست، اگر نفس که عامل نفوذی ابلیس است نباشد، نظیر این است که سمی وارد دهان انسان شود ولی به دستگاه گوارش او نرسد، یا دستگاه گوارش آن را قبول نکند. بر همین اساس خدای سبحان وسوسه و ازلال منسوب به شیطان را در بعضی آیات به نفس انسان منسوب میسازد: )ولقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه…( ؛ و ما انسان را آفریدهایم و میدانیم که نفس او چه وسوسهای به او میکند…([1]) این اسناد نشان میدهد اگرچه راه نفوذ شیطان، اندیشه و فکر انسان است، ولی محور اندیشههای شیطانی، نفس آدمی است.([2])
وجود انسان دارای فطرت و طبیعت است. فطرت از جانب خدا در انسانها نهاده شده و انسان را در تمام زمینهها به خوبی فرا میخواند، ولی طبیعت وظیفهی تأمین نیازهای مادی و جسمانی انسان را به عهده دارد. در صورتی که انسان از فطرت تبعیت نماید؛ موجب صلاح و در صورت سرپیچی از فطرت، موجب فساد او خواهد شد. انسانهای فطرت گرا، در بعد بینش، بر برهان و دلیلی که مبتنی بر عقل است، تکیه میکنند، و انسانهای طبیعت گرا به ظن و گمان مبتنی بر حس و وهم و خیال اکتفا میکنند و از برکات عقل محروم میشوند.
از جمله ریشههای گرایش انسان به طبیعت موارد زیر است:
1. نسیان و فراموشی؛ هر اندازه انسان به فکر اشباع غرایز حیوانی باشد، از آگاهی انسانی دورتر شده تا آنجا که خداوند و اسمای حسنای الهی را فراموش میکند که نتیجهاش گشایش دریچهی قلب به سوی شیطان و فراهم شدن زمینههای نفوذ او است؛ خدا هم به واسطهی کفران این نعمت و عقوبت این گناه، او را از یاد خودش میبرد، زیرا نسیان نفس به دنبال فراموشی خدا و از مظاهر بزرگ ناآگاهی انسان است: )… نسواالله فأنساهم أنفسهم…(([3])
نتیجه آن که انسان بر اثر مرض خود فراموشی دچار فرومایگی و پستی روحی شده و انسانیت را از یاد میبرد و در گفتار و رفتار تابع هوای نفس گشته و به آسانی مرتکب هرگونه گناه میشود. پس کار اصلی شیطان، نسیان یاد خداست، زیرا یاد خدا سرچشمهی همهی نعمتها و خیرات است: )فاذکرونی أذکرکم…(([4]) و مایهی همهی بدبختیها فراموشی خداست: )ومن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشة ضنکاً…(([5])؛ و هرکس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگیِ تنگ [و سختی] خواهد داشت…
اگر شیطان حیات دنیا و مال و اولاد را زینت میدهد([6]) و اگر شرب خمر و قماربازی را تبلیغ میکند،([7]) بدین منظور است که انسان مبدأ و معاد را به فراموشی بسپارد. نهایتاً اگر از این راه موفق نشود، راههای دیگر را امتحان میکند.
2. غفلت؛ مهمترین سلاح شیطان و یکی از راههای نفوذ او در انسان، غافل کردن است. امام صادق7 میفرمایند: غفلت کمینگاه شیطان است.([8])
غفلت؛ گاه قبل از عمل عارض میشود و در پارهای حین عمل و گاه بعد از عمل. اگر کسی قبل از عمل غافل شود، شیطان رنج تزیین([9]) و جهل مرکب را متحمل نمیشود. چرا که در مرحلهی اول میکوشد تا انسان را از خطر و ضرر گناه و مصالح عمل نیک غافل کند تا انسان به راحتی مرتکب گناه شود و یا از انجام عمل صالح چشم بپوشد. تلاش او در مرحلهی دوم این است که؛ کسی را که به یاد خدا و روز قیامت است از راه جهل مرکب و تسویل ـ بد را خوب و خوب را خوبتر جلوه دادن ـ از فضیلت مهمتر باز دارد:)…الشیطان سوّل لهم و أملی لهم(([10]) مثل اینکه انسان را سرگرم کار مستحبی میکند تا او را از واجب باز دارد، یا سرگرم واجبش میکند تا از واجب مهمتری محروم کند.([11])
چنانکه گاهی در حین عمل، از اصل هدف و انگیزه غافل شده، به طوری که دیگر هدفی در کار نمیماند و یا عمل نیکش بدون انگیزهی خدایی و حتی آلوده به ریا میشود و از آن خطرناکتر؛ انگیزهی الهی تبدیل به غیر الهی شده و شخص مبتلا به سمعه میگردد واین غفلت زدگی تا آنجا پیش میرود که توفیق توبه و استغفار را هم از انسان میگیرد.
امام راحل1 در این مورد میفرمایند: بسیار اتفاق میافتد که شخص ریاکار خودش هم ملتفت نیست که ریا در اعمال او رخنه کرده و اعمالش ریایی و ناچیز است زیرا مکاید )حیلههای( شیطان به قدری دقیق و باریک است و صراط انسانیت به قدری نازک و تاریک، که تا انسان موشکافی کامل نکند، نمیفهمد چه کاره است. گمان میکند کارهایش برای خداست ولی برای شیطان است… انسان میل دارد در محضر علما و رؤسا و فضلا مطلب مهمی را حل کند، به طوری که کسی دیگر حل نکرده باشد و خود او منفرد باشد به فهم آن و هرچه مطلب را بهتر بیان کند و جلب نظر اهل مجلس را بنماید بیشتر مبتهج است و هر کس با او طرف شود؛ میل دارد بر او غلبه کند….([12])
از اینرو راه مبارزه با غفلت و نجات از ریا و سمعه این است که همواره توفیق را از خدا بخواهد و هدف را در نظر داشته باشد و به خود یادآور شود که دنبال چیست؟ و چه میکند؟
3. آمال و آرزوها؛ یکی از شیوههای تسلط شیطان پس از تهاجم و نزدیک شدن به انسان، تصرف در اندیشه و خیال اوست. شیطان آرزوها و خیالاتی را برای او مطرح میکند: )ولأ ُضلّنّهم…(([13]) و چیزهایی را در نظر او زینت میدهد که زینت ارض است نه زیور قلب و جان انسان )… لأزیّننّ لهم فی الأرض…(([14]) که زینت جان انسان، ایمان به خدای سبحان است: )… حبّب إلیکم الإیمان و زیّنه فی قلوبکم…(([15])، بنابراین اگر کسی خانهی خوبی ساخت، در واقع زمین را مزین کرده نه خود را، و این مغالطه، کار شیطان است که زینتهای زمین را از طریق امید و آرزو، زینت انسان وانمود میکند.([16])
خداوند متعال در آیهی شریفه )ذرهم یأکلوا و یتمتعوا ویُلههم الأملُ فسوف یعلمون(([17]) انسان را از سرگرمی به آرزوها منع میکند و به پیامبر اکرم9 دستور میدهد که دست از ایشان بردارد و رهایشان سازد، زیرا این بیچارگان در حقیقت مقام خود را تا افق حیوانیت پایین آوردند و از زندگی، جز خوردن و سرگرمی به لذات مادی و دلخوش به آرزوها و خیالات واهی، بهرهی دیگری ندارند. ([18])به همین جهت مولا علی7 ما را از آرزوهای باطل و پوچ پرهیز داده و میفرمایند: الأمل سلطان الشیاطین علی قلوب الغافلین؛ آرزو مایهی چیرگی شیاطین بر دل بیخبران است.([19])
ب. زمینههای نفوذ شیطان در بعد گرایش؛
انسان طبیعتگرا که عنان خود را به دست هوای نفس میدهد به جای تبعیت از گرایشهای متقن فطری، از شهوت و غضب و جاهطلبی که اساس گرایش به خود و دنیا میباشد تبعیت میکند و زمینههای نفوذ شیطان را فراهم میسازد:
1. خودخواهی و خودگرایی؛ در انسانهای خودگرا([20]) که به جای اطاعت از خدا، به هوای نفس گرایش دارند و از او پیروی میکنند، شیطان به راحتی میتواند نفوذ کند. فعالیتهای القایی و تحریکی شیطان از طریق نفس اماره، و خیالات و غرایز آدمی صورت میگیرد که با استقلال او در اندیشه و اراده هم منافاتی ندارد؛ زیرا علیتی طولی است و نه عرضی، به همین جهت پس از فراخوان ابلیس به انجام معصیت یا ترک اطاعت، آدمی نسبت به انجام واجبات، احساس سنگینی میکند یا میل شدید به انجام برخی از معاصی را در خود مییابد. از این رو ابلیس در برابر هوای نفس اگرچه استقلال وجودی دارد، ـ نه استقلال عملی ـ تنها از رهگذر هوای نفس آدمی عمل میکند.([21]) بنابراین نقش محوری در عصیان و نافرمانی از آن نفس است. چرا که شیطان کاری جز دعوت و وسوسه ندارد و اگر انسان از سوی نفسش جذب نشود، کاری از شیطان ساخته نیست. به همین جهت در روایات از نفس، به عنوان دشمنترینها یاد شده است: أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک([22])
2. دنیاگرایی؛ گرایش به دنیا که در نقطهی موازی گرایش به خود است در چند جا نمود و ظهور پیدا میکند. از آن جمله:
مال دوستی؛ حبّ مال و ثروت، منشأ بسیاری از انحرافات میشود. خداوند در سورهی فجر چهار آزمایش مهم را یادآور شده است: کلاّ بل لاتکرمون الیتیم… 1. چنان نیست که شما خیال میکنید، بلکه شما یتیمان را گرامی نمیدارید. 2. و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمیکنید. 3. و میراث را از طریق مشروع و نامشروع جمع کرده و میخورید. 4. و مال و ثروت را بسیار دوست میدارید. و شگفت این که آزمونهای یاد شده از نظر مالی است و به نظر میرسد که اگر کسی از عهدهی آنها برآید، آزمایشهای دیگر برای او آسانتر خواهد شد.([23]) به همین دلیل است که شیطان پس از دیدن نخستین درهم و دینار شادمان شد و آنها را به سینه چسبانید و گفت: شما نور چشم و میوهی دل من هستید، اگر فرزندان آدم شما را دوست داشته باشند؛ دیگر مرا باکی نیست که هیچ بتی نپرستند، و همین مرا بس است که آدمیان شما را دوست داشته باشند. [24])
زن دوستی؛ از نظر قرآن یکی از مواهب الهی آفرینش همسر و آرامش یافتن در کنار اوست. ([25]) و بلکه دوام و نشاط زندگی به مودت و محبت قلبی و ابراز آن بستگی دارد. با این وجود یکی از زمینههای نفوذ شیطان محبت و عشقی است که انسان را ذلیل ساخته و سبب اطاعت بیچون و چرا از همسر و بهره نبردن از زندگی میشود.([26]) در برخی از روایات زن دوستی مذمت و سرچشمهی همهی گناهان شمرده شده([27]) و در برخی دیگر دوستی زنان مدح([28]) و حتی سفارش به ابراز آن شده است. ([29])
ناگفته آشکار است که تضاد و تناقضی در میان نیست، زیرا احادیثی که محبت زن را نیکو شمرده است، در واقع علاقه و میل فطری را تأیید میکند، چرا که آرامبخش زندگی و باعث تداوم آن است اما اگر این دوستی و محبت از مسیر اصلی خود خارج شده و به شهوترانی و زن بارگی کشیده شود، مورد مذمت و نهی قرار میگیرد.
مقام دوستی؛ چه بسا کسانی که شیفتهی ریاست و عاشق مقام و منزلت هستند، برای نیل به مقصود خود، دست به کارهای ناعادلانه و نامعقول و نامشروعی میزنند که همانا راه نفوذ شیطان و فریب آنها خواهد بود. قرآن کریم انگیزهی اصلی سازندگان آیین شرک و بتپرستی را دستیابی به منافع مادی و رسیدن به حکومت و مقام بیان میفرماید: ألم تر إلی الذین بدلوا نعمت الله کفراً و احلّوا قومهم داراستوار…؛ آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند و سرانجام، قوم خود را به دیار نیستی و هلاکت فرستادند….([30])
انتقام گیری؛ گرایش انسان به گرفتن انتقام که از حب ذات و میل به بقا سرچشمه میگیرد، اگر با گرایشات عالی انسانی نظیر ایثار و گذشت کنترل نشود؛ راه نفوذ شیطان خواهد بود. به همین جهت در آیات متعددی از قرآن کریم، خداوند انسانها را تشویق به عفو و گذشت میکند، نظیر آیهی شریفهی: )… ولیعفوا ولیصفحوا ألاتحبّون أن یغفر الله لکم والله غفور رحیم(([31])؛ …و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزندهی مهربان است.
نیز پیامبر اکرم9 بر پرورش روح گذشت تأکید میفرمایند: علیکم بالعفو لایزیدالعبد الاّ عزاً فتعافوا یعزّکم الله([32]) مرحوم علامهی مجلسی در بیان این روایت فرموده است: عفو و گذشت؛ عزت انسان را در دنیا زیاد میکند و این ردﹼی است بر آنچه شیطان برای انسان جلوه میدهد به اینکه ترک انتقام موجب خواری بین مردم و جرأتشان بر او میشود و حال آنکه چنین نیست، بلکه گذشت سبب ترفیع قدرت و بلندمرتبگی در بین مردم میشود، خصوصاً زمانی که با وجود قدرت بر انتقام، عفو کند.([33])
رفاه طلبی؛ رفاه و آسایش بسیار و بر کنار بودن از گرفتاریها و مصایب روزگار، زمینهساز غفلت از یاد خداست([34]) و غفلت نیز یکی از زمینههای نفوذ شیطان است. افراد رفاهجو به آنچه که با آسودگیشان سازگار نباشد، تن نمیدهند، از این رو طاعات و دستورات الهی را ـ که مستلزم اندکی رنج و محرومیت است ـ به راحتی ترک نموده و به معصیت و نافرمانی از دستورات الهی کشیده میشوند. از نظر قرآن یکی از علل سرکشی انسان وسعت روزی و رفاه است: )ولو بسط الله الرّزق لعباده لبغوا فی الأرض ولکن ینزل بقدرمّا یشآﺀ…(([35])؛ و اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلّماً در زمین سر به عصیان بر میدارند، لیکن آنچه را بخواهد به اندازهای [که مصلحت است] فرو میفرستد….
امید و اعتماد به غیر خدا؛ از دیگر زمینههای نفوذ شیطان امید و اتکال به غیر خدا و اسباب دنیوی است. از جمله اسباب ظاهری که گاهی انسان به آن امید میبندد، خود انسان بوده که به فرمایش مولا امیرالمؤمنین7 از مطمئنترین فرصتهای شیطان([36]) و بزرگترین دامهای او([37]) است.
از جمله نتایج امید و اتکال به غیر خدا؛ تحت سلطه و قیمومیت غیر خدا قرار گرفتن است که گمراهی نیز به دنبالش خواهد آمد. پیامبر اکرم9 میفرمایند: ولا وکل ابن آدم إلاّ إلی من رجاه…؛ فرزند آدم واگذار نشد؛ مگر به کسی که به او امید بسته باشد، اگر فرزند آدم جز به خدا امید نمیبست، به غیر خدا واگذار نمیشد.([38])
همانگونه که ذکر شد شیطان در بعد منش انسان نیز در جستجوی زمینه است تا او را از راههای مورد پذیرش به گمراهی بکشاند. در نوشتار بعدی به این مطلب خواهیم پرداخت.
ادامه دارد…
پینوشت:
[1]. ق )50( : 16.
[2]. آیةالله عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج 3، ص 394.
[3]. حشر )59( : 19.
[4]. بقره )2( : 152.
[5]. طه )20( : 124.
[6] . )فأعرض عن من تولّی عن ذکرنا ولم یرد إلا الحیاة الدنیا( ؛ پس، از هر کس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب. نجم )53(: 29 )یا أیها الذین ﺀامنوا لاتلهکم أموالکم ولإ أولادکم عن ذکرالله…( ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند… منافقون )63 (: 9.
[7] . )إنما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة والبغضآﺀ فی الخمر والمیسر و یصدکم عن ذکرالله…( ؛ همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد… مائده )5( : 91.
[8] . فان الغفلة مصطاد الشیطان میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل، ج 11، ص 389.
[9]. )… و زیّن لهم الشیطان ماکانوا یعملون( ؛ و شیطان آنچه را انجام میدادند، برایشان آراسته است انعام )6 (: 43 .
[10]. شیطان آنان را فریفت و به آرزوهای دور و درازشان انداخت. محمد )47( : 25.
[11] . ر.ک؛ همان، تسنیم، ج 3، ص 398.
[12]. ر.ک؛ امام خمینی1، اربعین حدیث، ص 50 .
[13]. نساﺀ )4( : 119.
[14]. حجر )15( : 39.
[15]. حجرات )49( : 7.
[16]. همان، تسنیم، ج 3، ص 393 و 394.
[17]. حجر )15( : 3.
[18] . محمدحسین طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 12، ص 140.
[19]. محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة، باب 115، ح 6 68 .
[20]. منظور از خود در اینجا، خود خیالی و غیر واقعی است. با توجه به روایت شریفهی أقبل علی نفسک بالادبار عنها؛ به نفس خود رو کن با پشت کردن به آن. )الآمدی تمیمی، شرح غررالحکم، ص 238(؛ انسان دو نوع خود و نفس دارد: یک نوع آن ملکوتی و واقعی است که باید عزیزش بدارد و دراسلام توصیه به عزت و کرامت آن شده، و نوع دیگر آن غیر واقعی و پنداری است که همان هوای نفس و امر کننده به بدی است. برای اطلاع بیشتر ر.ک؛ محمدعلی سادات، اخلاق اسلامی، ص 67 .
[21]. محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ص 194.
[22]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 67 ، ص 64 .
[23]. تفسیر نمونه، ج 26، ص 466.
[24]. همان، میزان الحکمة، باب 3750، ح 19326.
[25]. )ومن ﺀایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها …( ، روم )30( : 21.
[26]. میزان الحکمة، باب 3660، ح 18651.
[27] . وسایل الشیعه، ج 14، ص 12 و بحارالانوار، ج 103، ص 225.
[28] . وسایل الشیعه، ج14، ص 9 و 10.
[29]. همان، ج 20، ص 23.
[30]. گفتنی است موضوع رسیدن به حکومت و مقام از جمله: وأحلوا قومهم استفاده شده است. هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 9، ص 95، ش 5.
[31]. نور )24( : 22.
[32]. اصول کافی، ج 3، ص 168.
[33]. بحارالانوار، ج 68 ، ص 401، باب 93.
[34]. همان، تفسیر راهنما، ج 7، ص 391، ش 12.
[35]. شوری )42( : 27.
[36] . میزان الحکمة، باب 4192، ح 22602.
[37] . همان، ح 22603 )مسلم است منظور از اطمینان به نفس در این روایات، نظر استقلالی به خود و نیروهای خود است به نحوی که از مبدأ هستی غافل شود وگرنه اعتماد به نفس در عین توکل بر خدا مانعی ندارد و حتی در اسلام سفارش هم شده است(.
[38]. همان، باب 1144، ح 5257 .
زمینههای نفوذ شیطان در بعد منش؛
انسانهای طبیعتگرا در بعد رفتار و منش به جای عزم و ارادهی متین و استوار و ریشهدار در بینش و گرایش صحیح، از ارادههای سست و بیریشه تبعیت کرده و راه حیوانیت میپویند.
انجام برخی امور، زمینه را برای نفوذ بیشتر شیطان فراهم میکند از جمله:
1. پرحرفی؛ گفتار انسان نقش مؤثری در سرنوشت انسان و کسب رضا یا سخط خداوند ایفا میکند، از اینرو لازم است به دقت مراقب گفتههای خویش باشیم.([1]) )یومئذلا تنفع الشفاعة إلا من أذن له الرحمن و رضی له قولاً(([2])؛ در آن روز، شفاعت [به کسی] سود نبخشد، مگر کسی را که [خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید. براساس این آیه، خداوند اجازهی شفاعت را به کسی میدهد که گفتارش را بپسندد.
معمولاً حرف زدن موجب پراکندگی فعالیت ذهن شده و از قدرت تفکر و تمرکز میکاهد. علاوه بر این به نقل مطالب بیهوده و احیاناً گناه مانند غیبت، تهمت، زخم زبان و … منجر خواهد شد، چرا که در این گونه سخن گفتن تأمل و تدبّر در کار نیست و این خود زمینهای مهیا برای گمراهی انسان است.
پیامبر اکرم9 پرحرفی را موجب قساوت قلب و دوری از خدا([3]) دانسته و حضرت علی7 آن را از موجبات مرگ قلب شمرده که نتیجهاش دخول در آتش([4]) است. در حدیث معراج خداوند به تأثیر کم گویی و کم خوری اشاره میفرماید: یا احمد انّ العبد اذا جاع بطنه و حفظ لسانه علّمته الحکمة…؛ کسی که این دو را داشته باشد، به او حکمت میآموزم….
وقتی انسان کم خور و اهل روزه و سکوت بود، میتواند به خود توجه داشته باشد و عیبهای خود را ببیند و به عیبهای دیگران نپردازد. البته بصیرت و آگاهی به عیوب خویش از جمله آثار حکمت است، البته حکمت آثار دیگری نیز دارد، از جمله موجب روشنایی قلب و بصیرت باطنی میگردد، که در نتیجهی آن انسان علاوه بر مفاهیم حقایق را نیز مییابد.
2. پرخوری؛ غالباً کلام خداوند در زمینهی مواهب دنیوی همراه با قید لاتسرفوا آمده است از جمله؛ آیه 41 انعام([5]) و 31 اعراف([6]) که توصیه الهی به زیادهروی نکردن در خوردن و آشامیدن است. در آیهی 168 بقره([7]) بعد از بیان اباحهی روزیهای حلال نسبت به پیروی از شیطان اعلام خطر میشود و این بدان معناست که اغوای شیطان از طریق خوراکیها و استفادهی نابه جا از آنها نیز میسر است. طبق فرمایش امام سجاد7 انباشتن معده از انواع غذاها باعث تنبلی و فراموشی یاد خدا میشود؛ إعلم ویحک یابن آدم … ؛ وای بر تو ای پسر آدم بدان که سنگینی پرخوری و رخوت و تنبلی برخاسته از انباشتن معده و مستی سیری و غفلت حاصل از قدرت، از چیزهایی هستند که انسان را در زمینهی عمل تنبل کرده و ذکر خدا را از یاد او میبرد و از نزدیک بودن مرگ غافل میسازد، تا جایی که شخص گرفتار دوستی دنیا، گویی از مستی شراب دیوانه شده است.([8])
3. پرخوابی؛ گذشته از این که نیاز بدن به خواب و استراحت یک مسألهی واضح و آشکار است، از جمله مواهب الهی برای انسان به شمار میرود )وجعلنا نومکم سباتاً(([9])؛ و خواب شما را [مایهی] آسایش گردانیدیم. آنچه باید توجه شود خواب نیز مانند دیگر نعمتهاست و باید به حدّ متعادل و مناسب برسد، در غیر این صورت به عنوان یکی از صفات زشت و موجب نفرت و بغض خداوند خواهد شد. قال الصادق7: إن الله عزّوجل یبغض کثرة النوم و کثرة الفراغ؛ شخص پر خواب بیکار، منفور و مبغوض خداوند عزوجل است.([10])
بنا به فرمایش امام صادق7 شیطان با تشویق انسان به پرخوابی وقت مناجات با خدا را از او میگیرد: فانّ الشیطان یقول لک نَم فانّ لک بعد لیلاً طویلاً…؛ شیطان به تو میگوید بخواب، هنوز شب طولانی در پیش داری.([11])
4. ارتباط با نامحرم؛ ارتباط مداوم در محیط کار یا خانه با نامحرم موجب شکسته شدن حریم بین زن و مرد شده و هرآنچه این ارتباط نزدیکتر شود، زمینه را برای نفوذ شیطان بازتر میکند. سفارش لطیف قرآن به مؤمنان در مواجهه با نامحرم و کنترل چشم و نگاه در این رابطه است ﴿قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم …﴾ ([12]) غض, به معنی کاستن و کم کردن از نگاه([13]) است، چرا که اگر انسان چشم خود را به کلی ببندد, راه رفتن برایش ممکن نیست، امّا اگر نگاه خود را از اندام و صورت نامحرم برگیرد و چشم خود را پایین اندازد, صحنهی ممنوع را از دید خود حذف میکند.([14])
برخی از روایات ارتباط زیاد با نامحرم را نادرست شمرده و انسان را از خلوت و مجالست با آنها منع میفرماید، همچنان که در روایتی از حضرت علی7 آمده: قال ابلیس لموسی7, یا موسی لاتخلُ باءمرأة لاتحل لک…؛ ابلیس به موسی7 گفت: ای موسی با زنی که بر تو حلال و محرم نیست خلوت مکن, زیرا هیچ مردی با زن نامحرم تنها نشد، جز اینکه من شخصاً و نه یارانم با او باشم.([15])
به طور قطع در جایی که شیطان حضور دارد, انواع معصیتها اتفاق میافتد. و این هشداری است به انسان تا همواره به فکر عواقب وحشتناک آن باشد.
5. هذل و شوخی؛ طبیعت انسان، مزاح را میپسندد و با آن شاد میشود، امام صادق7 شوخ طبعی را به عنوان یکی از ویژگیهای انسان مؤمن بر میشمارند.([16])
به طور قطع میتوان گفت در مزاح بایستی آداب لازم رعایت شود، به طوری که بیمورد و زیاد نباشد و به متانت و وقار انسان صدمه نزند و باعث ایجاد کینه و کدورت نشود، چرا که شیطان از کدورتها استفاده کرده و به درون انسان راه پیدا میکند و موجب گمراهی میشود.
6 . رفت و آمد زیاد به بازار؛ بازار سرای بیخبری، غفلت و سرگرمی است، سرزدن به مغازههای گوناگون و دیدن کالاهای متنوع و پرس و جو از قیمتها و ارتباط نزدیک با نامحرمان و هم کلام شدنهای بیمورد با آنان؛ همه و همه زمینههای گناه و غفلت را فراهم مینماید. شاید بتوان گفت از همین روست که توقف زیاد در بازار مکروه است و برای جلوگیری از غفلت در بازار سفارش شدهایم به: قال رسولالله9: السوق دار سهو و غفلة، فمن سبح فیها تسبیحة کتب الله له بما الف الف حسنة.
از آنجا که ورود و خروج از بازار برای بعضی افراد به عنوان شغل و برای عموم مردم در تهیه مایحتاج زندگی ضروری به حساب میآید، از حضرت رسول9 نقل شده: هرکه در بازار یک تسبیح گوید خدا هزار هزار ثواب برایش رقم میزند.([17]) که عمل بدان میتواند تا حدودی از آسیب پذیری بکاهد.
طبق فرمایش امام باقر7 بازار بدترین بقعهی روی زمین و میدان ابلیس است و شیطان در بازار به فرزندانش دستور میدهد که همه را فریب دهند.([18])
7. لهو و لعب؛ نیاز فطری و طبیعی انسان به سرگرمی و تفریحات سالم از مسایل بدیهی و روشن است. آن هنگام که پسران حضرت یعقوب7 به بهانهی گردش بردن برادر، خدمت پدر میرسند؛ حضرت یعقوب7 میپذیرد.([19]) این توافق دلیل بر تأیید این نیاز فطری است. مذموم و ناپسندی زمانی است که به این امور سرگرم شده و از مقصد اصلی و امور مهم باز بماند.([20]) امیر المؤمنین7 نتیجهی سرگرمی به کارهای لهو و بیهوده را حضور و خشنودی شیطان بیان کرده و میفرماید: مجالسة اهل اللهو ینسی القرآن و یحضر الشیطان([21]) و نیز اللّهو یسخط الرحمن و یرضی الشیطان و ینسی القرآن.([22])
8 . سرگرمی به دنیا؛ پیداست که دنیا و زخارف آن از جمله آفریدههای الهی و وسیلهای برای رسیدن به قرب خداوند و کمال مطلوب است.
از نظر قرآن کریم، زندگی دنیا چنین توصیف شده است:
1. به عنوان متاع نامیده شده است؛ )… وما الحیاة الدنیا فی الأخرة إلاّ متاع(([23]) ؛ متاع به معنای هر چیزی که خود هدف نیست، بلکه وسیلهای برای رسیدن به هدف است. 2. عرض نام گرفت؛ )… تبتغون عرض الحیاة الدنیا…(([24]) ؛عرض چیزی است که خودی نشان میدهد و به زودی از بین میرود. 3. زینت نامیده شد؛ )… ترید زینة الحیاة الدنیا…(([25]) ؛زینت به معنای زیبایی و جمالی است که ضمیمهی چیز دیگر شود تا محبوب و جالب توجه گردد. در این صورت کسی که جذب آن میشود، در واقع به دنبال چیزی بوده که در آن نیست. 4. به عنوان لهو و لعب نامیده شد؛ )وما الحیاة الدنیا إلاّ لعب و لهو…(([26]) لهوکارهای بیهودهای است که آدمی را از انجام امور واجب باز میدارد و لعب عملی است که به خاطر یک هدف خیالی و خالی از حقیقت انجام میگیرد. 5 . متاع غرور نیز خوانده شده است؛ )… وما الحیاة الدنیا إلاّ متاع الغرور(([27])؛ و متاع غرور به معنای هر فریبندهای است که آدمی را گول بزند.([28])
از این رو سرگرمی به دنیا زمینهی مناسب و آمادهای برای نفوذ شیطان است. امیرالمؤمنین7 نیز با توصیف لذتهای دنیوی همگان را از دلبستگی و سرگرمی در دنیا بر حذر میدارند.([29])
از آنچه تاکنون گذشت میتوان نتیجه گرفت که شیطان سعی دارد انسان را نسبت به خداوند و معاد و قیامت غافل کند تا آدمی به راحتی تن به هر گناهی بدهد و راه نفوذ برای شیطان باز شود.
گاه از طریق گرایشات انسان نظیر مال دوستی، مقام دوستی و رفاه طلبی و … وارد میشود و گاه برخی از کارهای ما، زمینه را برای نفوذ او هموار میکند. در نوشتار بعدی به طرح راههای پیشگیری نفوذ شیطان از آن جمله پیشگیری علمی به معنای بالا بردن شناخت و معرفت است، خواهیم پرداخت. پیشگیری عملی نظیر استعاذه، تقویت ایمان، توکل و … نیز منظور ماست که به خواست خدا بیان خواهد شد.
ادامه دارد…
پینوشت:
[1]. اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 11، ص 217، ش 11 و 12.
[2]. طه )20( : 109.
[3]. لاتکثروا الکلام بغیر ذکرالله فانّ کثرة الکلام بغیر ذکرالله قسوة القلب، انّ ابعد الناس من الله القلب القاسی میزان الحکمة، باب 3518، ح 17874.
[4]. من کثر کلامه کثر خطاؤه، ومن کثر خطاؤه قلّ حیاؤه، ومن قلّ حیاؤه قلّ ورعه، و من قلّ ورعه مات قلبه ومن مات قلبه دخل النار همان، ح 17875.
[5] . )وهو الذی أنشأ جنات معروشات و غیر معروشات والنخل والزرع ….. ولاتسرفوا إنه لایحبّ المسرفین (.
[6] . )…کلوا واشربوا ولاتسرفوا…(.
[7]. )… کلوا ممّا فی الأرض حلالاً طیّباً ولا تتّبعوا خطوات الشیطان…(.
[8] . محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة، باب 3097، ح 15195.
[9]. نبأ )78( : 9.
[10]. همان، میزان الحکمة، باب 3976، ح 20921.
[11]. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسایل، ج 5، ص 124، ح 5484 .
12. نور ﴿24﴾ : 30.
13. راغب, مفردات, ص 361 و ابن منظور, لسان العرب, ج 7, ص 197.
14. تفسیر نمونه, ج 14, ص 436.
15. همان، میزان الحکمة, ج 2، ص 1459.
[16]. مامن مؤمن الاّ وفیه دعابة، قلت وما الدعابة؟ قال: المزاح؛ هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در او دعابه باشد. عرض شد دعابه چیست؟ فرمود: مزاح و شوخی. میزان الحکمة، باب 3690، ح 18856.
[17]. همان، میزان الحکمة، باب 1935، ح 9045.
[18]. همان، ح 9043.
[19]. یوسف )12( : 12 و 13.
[20] . راغب، مفردات، ص 455.
[21] . همان، میزان الحکمة، باب 3583، ح 18347.
[22]. همان، ح 18346.
[23]. رعد )13( : 26.
[24]. نساﺀ )4( : 94.
[25] . کهف )18( : 28.
[26] . انعام )6( : 32.
[27] . آل عمران )3( : 185.
[28] . تفسیر المیزان، ج 2، ص 502 و 503، ترجمه؛ محمدباقر موسوی همدانی.
[29]. همان، میزان الحکمة، باب 1226، ح 63 58 .
اغواگری شیطان