فلسفه بندگی و نیاز انسان به عبادت
سلام مگر خداوند به عبادت ما نیاز دارد که ما را افریده تا او را عبادت کنیم؟ ماخلقنا الانس و الجن الا لیعبدون
پرسشگر گرامی جهت دریافت پاسخ به نکات زیر توجه نمایید :الف ) هدف از عبادتهرگاه هدف از عبادت این باشد که نیازمندیهاى خدا رابرطرف کنیم و از پرستش خود بهره اى به او برسانیم، در این صورت پرسش یاد شده پیش مى آید که خداوند وجودى نامحدود و نامتناهى و پیراسته از هرگونه نقص و نیاز است پس چه احتیاجى به پرستش ما دارد ، اما هرگاه هدف از پرستش او، تکامل خود ما باشد، در این موقع عبادت وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور او به عبادت، یک نوع لطف و مرحمت و راهنمایى خواهد بود که ما را به کمال شایسته برساند.
آرى خداوند بى نیاز مطلق است و نیازى به نماز و عبادت ما ندارد. دلیل عبادت و نماز نیاز انسان به آن است. هیچ عبادتی ، براى خداوند سودى به همراه ندارد و اگر هیچ کس در تمامى هستى سر بر آستان او نساید، بر دامن کبریایى او گردى نمى نشیند. ولى غفلت انسان از خداوند، زمینه سقوط وى به پست ترین درجات را فراهم مى کند. حال آن که یاد خداوند او را بر طریق مستقیم نگاه مى دارد و در طوفان حوادث زندگى و فراز و نشیب آن دست او را مى گیرد ، عبادت بدون توجه به ابعاد آن ، که از جمله آنها فلسفه عبادت است . صرف انجام یک سری اعمال، بدون شناخت و بصیرت خیلی برای انسان نافع نیست و باعث تقرب انسان نمیشود.
ب ) احکام و برنامه های عبادی اسلام، همه حکمت و فلسفه دارد:
1 . به دلیل صدها آیه و حدیث، که مردم را به تعقّل و تفکر فرا می خواند و هیچ مکتبی به اندازه اسلام به اندیشیدن دعوت نکرده است.
2 . یکی از انتقادهای شدید قرآن بر مشرکان و بت پرستان، تقلید کور کورانه و بی دلیل از نیاکان است.
3 . خود قرآن، بارها در کنار بیان احکام و دستورها، به دلیل آن هم اشاره کرده است. امامان معصوم نیز در روایات، به بیان این حکمت ها پرداخته اند و دانشمندان اسلام، گاهی به تألیف کتاب هایی پیرامون این موضوع اقدام کرده اند ، مانند: علل الشرایع از شیخ صدوق.
4 . به علاوه، با پیشرفت دانش بشری، روز به روز پرده از اسرار احکام الهی و دستورهای دینی برداشته می شود و هر چه از عمر اسلام می گذرد، بر عظمت و جلوه ی آن افزوده می گردد.
مثلا قرآن: درباره ی نماز می گوید: نماز، انسان را از فحشاء و منکر باز می دارد «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر،عنکبوت/45 ».در جای دیگر می گوید: نماز را برای یاد و توجّه به من بپا دار«اقم الصلوة لذکری، طه/14 »و در جای دیگر: با یاد خدا، دل ها آرام می گیرد« الا بذکر الله تطمئن القلوب، رعد/28» درباره روزه می گوید: روزه بر شما واجب شد، تا آنکه اهل تقوا شوید« لعلکم تتّقون، بقره/183».چون بیشتر گناهان، از فوران غریزه ی غضب و شهوت است. روزه، جلوی طغیان آنها را می گیرد و تقوا پدید می آورد. و به همین جهت، آمار جنایات و جرایم در ماه رمضان کاهش می یابد.
احکام اسلامی همه بر مبنای حکمت ها و فلسفه های حساب شده ای استوار است. چه ما به کمک عقل و علم، آن ها را بدانیم، یا هنوز به اسرار نهفته ی آن پی نبرده باشیم به هر حال، روحیه ی تعبّد ایجاب می کند. وقتی دانستیم چیزی از «احکام اللّه» است، آنرا پذیرفته و عمل کنیم.
ج ) تسلیم، بزرگترین فلسفه تکلیف
بدون شک، دستورهای خدا و احکام شرع، دارای فلسفه و دلیل است، ولی لازم نیست در تمام احکام و فرمان های الهی، در پی یافتن دلیل اقتصادی، بهداشتی، و علمی آن باشیم. مسلمان، باید در برابر فرمان وحی، تسلیم باشد و این روحیه ی تسلیم و پذیرش، کمال آدمی است و برخی از دستورها برای آزمودن روح تسلیم و بندگی است.
فرمان خداوند به ابراهیم، برای قربانی کردن اسماعیل، نمونه ای از آن است و نشانه ی کمال بندگی است. آنگونه که همیشه در راه رفتن، مقصود ما رسیدن به جایی نیست، گاهی خود «راه رفتن» هدف است، مثل راه پیمایی یا پیاده روی برای ورزش یا دویدن در مسابقه که هدف، دویدن است نه رسیدن به جایی. در دستورهای عبادی و احکام الهی هم، گاهی هدف، تسلیم و پذیرش دستور و تمرین برای جلب رضایت معبود و اطاعت محض از آفریدگار است. هدف عبادات، پرورش روح انسان است، آنگونه که حرکات ورزشی برای تربیت جسم است. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «کفی بی عزّاً ان اکون لک عبداً«( بحارالانوار، ج74، ص402):خدایا افتخارم همین بس که بنده تو هستم.
در مناجات شعبانیه می خوانیم:«إن ادخلتنی النّار أعلمتُ اهلها انّی احبک« خدایا اگر مرا به دوزخ افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که من تو را دوست دارم…! علی ـ علیه السلام ـ اعلام می دارد که خدایا، عبادت من، نه از روی طمع به بهشت یا ترس از دوزخ است، بلکه تو را شایسته ی عبادت یافته ام و می پرستم. اولیاء خدا از عبادت او لذّت می برند و گناهکاران از شیرینی عبادت و یاد خدا محرومند. گاهی کسی علاقه دارد خدمتگزاری کسی را بکند. بدون آنکه چشمداشت مالی و هدف اقتصادی داشته باشد. خود خدمت به آن شخصیّت والا، برایش هدف و ارزشمند است، و نه حتّی کسب دانش یا کسب وجهه و رسیدن به موقعّیت اجتماعی.
بسیارند کسانی که از نشستن در کنار یک شخصیّت یا داشتن عکس با او، خوشحال می شوند، هر چند نفعی برایشان نداشته باشد. خود این نزدیکی برایشان محبوب است. وقتی برای انسان ها در این دنیا، اینگونه امور، گرانبهاست، بندگی خدا و در محضر الهی بودن مایه افتخار نیست؟.
د ) نداشتن روحیه تعبد
کسانی هستند که روحیه ی تعبّد و تسلیم ندارند و در پی بهانه اند تا شانه از بار تکلیف و دینداری خالی کنند. از این رو مسئله ی «تحقیق» را عنوان می کنند و برای هر دستور دینی، دنبال فلسفه و دلیل می گردند و خیلی هم خود را روشنفکر جا می زنند. قرآن کریم نسبت به برخی از اینگونه افراد درباره ی اعتقاد به قیامت می فرماید: بل یرید الانسان لیفجر أمامه، یسئل أیّان یوم القیمة؟،(قیامت/5،6) گروهی می خواهند راه گناه را در پیش بگیرند، می پرسند: روز قیامت کی است؟ آنان مثل کودکان، بهانه گیری هستند که هر لحظه بهانه می گیرد و آن که انجام شد، بهانه ای دیگر، قرآن درباره چنین کسانی می گوید: و إن یروا ءایةً یعرضوا و یقولوا سحر مستمّر، (قمر/2) اگر نشانه ای از قدرت خدا و معجزات انبیاء مشاهده کنند اعراض کرده، می گویند، این هم همان سحر و جادوی معمولی و همیشگی است! اینان در مقابل مکانیک و پزشک و مدهای خارجی ووسوسه های نفس و تمایلات شیطانی تسلیم اند و چون و چرا ندارند، ولی وقتی نوبت به دستور دین می رسد، اهل تحقیق و استدلال می شوند و قیافه هم می گیرند. در نتیجه باید گفت خدای سبحان، حکیم و از کار بیهوده پیراسته است.
بنابراین، در پس هر کاروی هدفی وجود دارد؛ و از آن جا که از غنای ذاتی بهره می برد، هیچ چیز نمی تواند هدف وی واقع شود؛ چون در این صورت بدان هدف نیاز دارد و بادستیابی به آن کامل می شود؛ در حالی که او عین کمال و نامحدود است و هیچ کمالی از ذاتش بیرون نیست. پس پدید آورنده هستی، خود، هدف و مقصود است. البته جهان، هدف دارد و انسان که عضو بالغ جهان شمرده می شود، نیز هدفمند است. هدف انسان در نظام تشریع، تکامل عبادی او است. امّا سرّ هرعبادت حقیقت انسان کامل است. هر کس به میزان دستیابی اش به کمال انسانی، به راز پرستش دست می یابد. پیشوایان معصوم: به سرّ نهایی پرستش دست یافته اند. از این رو، خود صراط مستقیم و میزان اعمالند.
هـ ) خود شناسی لازمه درک فلسفه عبادت
با توجه به آنچه بیان شد اگر بخواهیم فلسفه عبادت را درک کنیم باید به خود شناسی برسیم. بنده بودن خود و نیازمان را به عبادت درک کنیم و به جایی برسیم که عبادت را تنها راه کمال بدانیم. راه خود شناسی هم تفکر در این معنا است که من که هستم؟ از کجا آمدهام و به کجا میروم؟ چه راهی و چه کاری و چه منشی من را در زندگی سعادت مند میکند و به آنجا که برای آن خلق شدهام میرساند؟
شروع راه با تفکر در این امور و احساس نیاز به پاسخهای این سوالات است.
فلسفه بندگی و نیاز انسان به عبادت