خشونت در جهان اسلام
چرا در کشور های مسلمان جنگ و خونریزی بیشتر از سایر کشور هاست
دانشجوی محترم، ضمن تشکر از تماس شما با این مرکز، این ادعا که بی رحم ترین انسان های تاریخ از مسلمان ها بوده اند درست نمی باشد، چرا که اولا جهان بشریت از ابتدای بشریت، عرصه ظهور و بروز جنایت های فراوان ضد بشری بوده است که اکثر آنها هیچ گونه داعیه دین نداشته اند، به عنوان مثال جنایتکارانی همچون چنگیز و مغول ها، نرون، هیتلر، پادشاهان روم که صرفا به خاطر سرگرمی خویش، بردگان و اسیران جنگی را به جان هم و یا حیوانات انداخته و مرگ همگی آنها حتمی بوده است، فراعنه ای که در یک نمونه، اهرام عظیم مصر را به بهای نابودی هزاران انسان بی گناه ساخته و بالا بردند و دهها نمونه دیگر، اساسا ارتباطی با دینداران و به ویژه اسلام نداشتند، برای مقایسه میان رفتار مسلمانان و غیر مسلمانان، اشاره ای به یکی از حوادث تاریخی می کنیم که توسط غربی ها نقل شده است و در آن پس از پیروزی در جنگ، شاهد دو نوع رفتار از سوی حاکمان اسلامی و غربی بودیم، در همین راستا روبرتسون مى نویسد: «هنگامى که مسلمانان (در زمان خلیفه دوم) بیت المقدس را فتح کردند هیچ گونه آزارى به مسیحیان نرساندند؛ ولى بر عکس هنگامى که نصارا این شهر را گرفتند با کمال بى رحمى مسلمانان را قتل عام کردند، و یهود نیز وقتى به آنجا آمدند، بى باکانه همه را سوزاندند».همو مى گوید: «باید اقرار کنم که این سازش و احترام متقابل به ادیان را که نشانه رحم و مروت انسانى است، ملت هاى مسیحى مذهب از مسلمانان یاد گرفته اند» (گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و غرب، ترجمه : سید هاشم حسینى، صص 147-142به نقل از : على ربانى گلپایگانى، تحلیل و نقد پلورالیسم دینى، ص 57 ).این در حالی است که پاسخ غرب در برابر نرمخویى و بردبارى مسلمانان جز کشتار بى رحمانه نبوده است. در تاریخ معاصر مى خوانیم: «… با وجود ارفاق و تساهلى که مسلمین در اسپانیا و بعضى از ممالک مفتوحه روا مى داشتند، پس از چند قرن، در اثر عناد و تعصب کشیش ها و تحریک افکار ملى و نژادى، جنجال و مخالفت شدیدى علیه مسلمین در اسپانیا به وقوع پیوست و پیشوایان دین، به قتل پیر و جوان، مرد و زن مسلمان فتوا دادند، تا این که فیلیپ دوم به فرمان پاپ، به وضعى ناهنجار فرمان اخراج مسلمین را از سرزمین اسپانیا صادر نمود. لیکن قبل از آن که مسلمین موفق به فرار شوند سه چهارم آن ها به حکم کلیسا در خاک و خون غلطیدند و کسانى که جان خود را با هول و هراس از خطر مرگ نجات دادند بعدها به دستور محکمه تفتیش عقاید جملگى محکوم به اعدام شدند. بعد از فیلیپ در دوران زمامدارى فردیناند شارل پنجم مسلمین در فشار و محدودیت فراوان زیست مى کردند. در طول این مدت قریب سه میلیون مسلمان از دم تیغ تعصب و جاهلیت گذشتند…» (نگا : راوندى، مرتضى، تاریخ تحولات اجتماعى، ج 2 ؛ عنان، محمد عبداللَّه، نهایه الاندلس، صص 292-260، طبع قاهره ؛ سید قطب، زیربناى صلح جهانى، ص 17).در تاریخ معاصر نیز اگر بخواهیم مقایسه ای از نظر میزان جنایات مدعیانی که به نام دین دست به جنایت می زنند همچون داعش با سایرین بکنیم قطعا کفه ترازوی گروه دوم سنگین تر خواهد بود، به عنوان نمونه تنها در یک نمونه، این گروه، با بر پایی جنگ های جهانی اول و دوم، بیش از هفتاد میلیون انسان را به کام مرگ و نیستی کشاندند که چنین جنایتی در طول تاریخ جهان بشریت بی سابقه بود.ثانیا بخشی از مثال هایی که برای جنایتکاران بزرگ زده اید اگر چه در ظاهر برخاسته از میان مسلمانان بوده و حتی در مقام معرفی دین و مذهب نیز خود را مسلمان معرفی می کردند، اما در عمل، به هیچ پایبند اسلام نبودند همچون صدام که اگر چه در مواردی نیز تظاهر به دینداری می کرد، اما اقدامات خویش را به نام اسلام انجام نمی داد، به ویژه اینکه صدام وابسته به حزب بعث عراق بود که اساسا حزبی سوسیالیست و سکولار بود و در راه موفقیت اهدافش، سالها با مظاهر دینی از جمله علمای دینی مبارزه نموده و دهها تن از آنها را به شهادت رساند تا جایی که در انتفاضه شعبانیه، حرم مقدس امام حسین ع را به گلوله بست و چنان هتک حرمتی به نمادهای دینی نمود که حتی مسلمان نامیدن او را صرفا باید با مسامحه نامید. ثالثا رفتار گروه های تروریستی همچون داعش از جمله کشتار مردم بی دفاع و غیر نظامی ، تکفیر شیعیان و برخی مسلمانان به صرف داشتن اعتقادات مخالف آنها ، کشتن غیر مسلمانان ، مثله کردن اجساد ، بمب گذاری در اماکن عمومی و کشتن مردم ، استفاده از کودکان و حیوانات در عملیات انتحاری ، سوء استفاده از زنان ، استفاده از اسیران به عنوان سپر انسانی ، از بین بردن آثار اسلامی و فرهنگی و باستانی ، هتک حرمت قبور ، غارت اموال مردم و منابع نفتی کشورها ، و… به خوبی بیانگر ماهیت غیر اسلامی و غیر انسانی این گروه است . کدام دین و آیین و کدام وجدان و منطق می پذیرد که به نام اسلام ، چنین رفتارهای وحشیانه ای انجام شود .آنچه در اسلام آمده است کشتن کفار حربی است و کسانی که به جان و مال و ناموس مسلمانان تعرض کرده اند نه کشتن هر کافری زیرا کافر معاهد (کافری که با مسلمین عهد و پیمان بسته است) وکافر مستأمن (کافری که امان نامه دریافت کرده و وارد سرزمین اسلامی شده است)و کافر ذمی (کفاری که در سرزمینهای اسلامی زندگی کرده و در برابر تامین امنیت آنها از سوی حکومت بایستی مبلغی به حکومت بپردازند) در اسلام در امان هستند و همانگونه که خداوند متعال می فرماید: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ . إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ » «خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى کند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. تنها شما را از دوستى کسانى نهى مى کند که در امر دین با شما پیکار کردند، و شما را از خانه هایتان بیرون راندند، یا به بیرون راندن شما کمک کردند از اینکه با آنها دوستى کنید، و هر کس آنها را دوست دارد ظالم و ستمگر است.» ( سوره ممتحنه ، آیه 8-9)رابعا آنچه از اسناد، مدارک و شواهد به دست می آید این است که استعمار، غرب و نظام سلطه نقش مهمی در پیدایش و رشد جریان های خشونت طلب به ظاهر مسلمان ایفا کرده اند، به عبارتی در میان جریان های اسلامی، برخی جریان ها وجود دارند که به لحاظ برخی اعتقادات و به ویژه آموزه هایی که از بزرگانشان به دستشان رسیده است از جمله تفاسیری که از متون دینی انجام می دهند، پتانسیل تبدیل شدن به گروه های خشونت گرا و جنایت کار را دارا هستند، اما تجربه تاریخی نشان داده است که این گروه ها همواره در میان مسلمانان در اقلیت بوده اند، با این حال، طی نزدیک به دویست سال گذشته، برخی دولت های استعماری با شناسایی این گروه ها و تقویت آنها، زمینه هایی را فراهم کرده اند که این گروه ها به صحنه گردانان تحولات جهان اسلام تبدیل شده و نمایانگر چهره غلطی از اسلام به جهانیان شوند تا هم با تفرقه افکنی از شکل گیری امت واحده اسلامی قدرتمند جلوگیری نمایند و هم مانع از پیوستن میلیون ها حقیقت طلب به دین مبین اسلام شوند، نمونه ای از این حمایت ها را در حمایت های پیدا و پنهان استعمار انگلیس از قدرت یابی وهابیت در عربستان شاهد بودیم و در دهه های اخیر نیز حمایت های نظام سلطه به رهبری آمریکا از گروه های جنایتکاری همچون القاعده، داعش و جبهه النصره در همین راستا ارزیابی می شود، به عنوان مثال باید از القاعده یاد کرد که مستقیما توسط سرویس های اطلاعاتی آمریکا راه اندازی شد و در دوران اخیر نیز هر زمان نیاز به حضور نظامی آمریکا در منطقه بوده است، این گروهک با انجام اقداماتی بهانه را برای دست یابی آمریکا به اهداف نامشروع خود فراهم می کرد، بنابراین اکثریت قریب به اتفاق جریان ها و گروه های خشونت طلب و تروریست مدعی اسلام، دست پروردگان غرب بوده و به همین دلیل می توان ظهور این جریانات را حاصل مدیریت نظام سکولاریسم جهانی عنوان کرد، نه تفکر دینی و در نتیجه مسئولیت اقدامات خشونت بار آنها نیز بر عهده حامیان آنها می باشد و نه اسلام و مسلمانان، البته در زمینه ارتباط کشورهای غربی با ظهور و بروز این جریان ها در گذشته اسناد و شواهد کمی وجود داشت، اما امروزه این اسناد آشکار شده و در منابع مختلفی بدان پرداخته شده است که برخی از این منابع جهت مطالعه از این قرار می باشند:
وهابیت و آل سعود، محمود اسداللهی، تهران، نشر رسالت قلم، 1375.
نقش استعمار در پیدایش وهابیت، سایت پژوهشکده باقرالعلوم ع.
وهابیت سیاسی، موسسه مطالعات اندیشه سازان نور، 1390.
نقش استعمار غربى در شکل گیرى گروه هاى تندرو و افراطى با تکیه بر حکومت خود خوانده اسلامى (داعش)، ملا قادر قادری و شعیب نادرزاده، فصلنامه علمی تخصصی حبل المتین، دوره سوم، شماره هشتم(ویژه تکفیر)، پاییز 1393، صفحه 139-151.
سایت مشرق، نقش انگلیسی ها در تشکیل وهابیت، https://www.mashreghnews.ir/news/333231
همچنین خشونت و صلح در اسلام جایگاه خاصی دارد که در مجموع، اسلام را دین صلح و هدایت گری نمودار می سازد و نه دین خشونت و تجاوز و به همین دلیل اگر اسلام واقعی شناخته شده و مسلمانان واقعی با این ملاک ها از مسلمانان ادعایی متمایز گردند، مشخص خواهد شد که رفتار این مدعیان، خلاف اسلام اصیل بوده و به همین دلیل رفتار آنها را نمی توان به اسلام منتسب نمود، به همین جهت در پایان این پاسخ، مطالبی در زمینه جایگاه خشونت در اسلام خدمت شما ارائه می کنیم که امید است راهگشا باشد:
اگر خشونت به عنوان یک شیوه و روش به کار گرفته شود و مبناى همه اعمال یک نحله فکرى و مسلک اجتماعى قرار گیرد، در این صورت، چون خشونت، سیاست تحمیل و جبر و در نهایت خلاف طبع است، امرى منفور و ناپسند خواهد بود. اما اگر خشونت به عنوان یک سیاست بازدارنده و به سان عنصرى نگهبان و جلوگیر از آفتهاى اجتماعى مطرح باشد، در این صورت این خشونت عین رحمت خواهد بود، لذا به دو گونه خشونت مى توان اشاره کرد: 1- خشونت ناروا و خلاف مصالح انسانى 2- خشونت روا و مشروع و وسیله حفظ حیات اجتماعى، در گونه نخست، سیاستها کاملاً استبدادى است و این رژیمها که پایه اقتداى آنها بر خشونت است همچون پاره اى از نظامهاى سکولار و لائیک که هیچ گونه فعالیت دینى را بر نمى تابند و با مخالفان اندیشه هاى سکولارى و لائیک، سر عناد و ستیز دارند و در همان حال، براى استحاله خودشان ژست دموکراتیک بودن را مى گیرند، و در حالى که خود بشدّت طرفدار خشونتند، پیامبر اسلام و امامان معصوم و دینداران راستین را به انواع اتهامات خشونت بار محکوم مى کنند. اما در گونه دوم یعنى خشونت هاى روا و مشروع و قانونى قضیه بر عکس است. خشونت در جهت اعمال حاکمیت نیست، بلکه سیاستى است که به منظور حفظ نظام اجتماعى و سیاسى و دینى و پاسداشت ارزشها و جلوگیرى از عناصر فاسد و مخرب به کار برده مى شود. ازاین رو چنین خشونتى لازم، روا و مشروع است. دین مقدس اسلام با اینکه دین رحمت است و خداوند در قرآن کریم سوره آل عمران آیه 159 به پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: {/Bفَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اَللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ…{w1-15w}3:159/} یعنى به جهت رحمتى که خدا بر تو کرد، با آنان نرم زبان و نرم گفتار شدى و اگر درشت گفتار و خشن مى بودى، از دور تو پراکنده مى شدند، و از خشونت قسم اول نهى فرموده، ولى بر خشونت به معناى دوم (مشروع) تاکید نموده است و آنرا مایه حیات بقاء نوع بشر و امنیت، پیشرفت و نظم و عدالت اجتماعى و… بر شمرده است که هر چند در ظاهر با خشونت در آمیخته ولى در باطن، عین رحمت و حیات است. که به مواردى از آنان اشاره مى نمائیم: 1- حکم قصاص: (بقره/179) {/Bوَ لَکُمْ فِی اَلْقِصاصِ حَیاةٌ{w1-5w}2:179/} در این آیه قصاص، عامل حیات جمعى انسانها دانسته شده، زیرا در پرتو قصاص یک جنایتکار از جامعه کم مى شود و جنایتکاران دیگر از این برخورد پند و عبرت مى گیرند. 2- حدود الهى: در شریعت اسلامى براى جرائمى همچون زنا، سرقت و شرب خمر، حدودى مشخص شده است و فلسفه آن طهارت جامعه و جلوگیرى از به تباهى افتادن زندگى فردى و اجتماعى مى باشد. 3- جهاد اسلامى: {/Bیا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ جاهِدِ اَلْکُفَّارَ وَ اَلْمُنافِقِینَ وَ اُغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ اَلْمَصِیرُ{w1-16w}9:73*/} (توبه/73) که در اسلام با اهداف و انگیزه هاى عالى و والا صورت مى گیرد از قبیل: جلوگیرى از فساد و تباهى، اعلاى کلمه حق، مقابله با فتنه، برخورد با پیمان شکنان. بر این اساس ما شاهدیم که حضرت رسول اکرم(ص) و سایر ائمه معصومین(ع) در عین حالیکه تجسّم و الگوى مهربانى و عطوفت مى باشند، در مقام اجراى حدود الهى کوچکترین تساهل و سستى را جایز نمى شمارند.
نتیجه اینکه ادعای اینکه اکثریت کسانی که رفتار های جنایت بار از خود نشان می دهند مسلمان هستند، ادعای درستی نیست و خشونت و جنایت، هم در میان مدعیان مسلمانی وجود دارد و هم در میان غیر مسلمانان و حتی در مقام مقایسه، جنایت غیر مسلمانان بیشتر از مدعیان مسلمانی می باشد، ضمن اینکه به دلیل اینکه خاستگاه و تقویت کننده برخی گروه های خشن و جنایتکار مدعی اسلام، سیاست های استعماری رژیم های غربی همچون آمریکا و انگلیس می باشد، لذا اقدامات این گروه ها را نیز باید به پای رژیم های غیر دینی نوشت و نه اسلام و یا مسلمانان.
همچنین ر.ک:
آیا اسلام دین جنگ و خشونت است ؟ چرا گروه هاى تروریستى همه مسلمان اند ؟، کار تحقیقی ـ پژوهشی از دکتر سید محمد علی جاوید http://rokh.af/archives/1310
خشونت در جهان اسلام