قوم بنی اسرائیل و فلسطین
با سلام و عرض خسته نباشید.می خاستم از محضرتون بپرسم مگر در متن تورات تصریح نشده قوم بنی اسراییل در تبعید است و نه در فلسطین و نه در هیچ جای دنیا حق برقراری حکومت را ندارند. خب تشکیل حکومت مقتدرانه سلیمان و داود علیهما السلام در همین منطقه چه توجیهی دارد؟؟!! و یا بحث سر زمین موعودی که در قرآن کریم هم بدان اشاره شده و تلاش حضرت موسی را برای ورود قوم بنی اسراییل به این منطقه یعنی فلسطین امروزی را قرآن ذکر کرده است. اگر قومی در تبعید و غیرحکومتی است پس تلاش حضرت موسی برای ورود این قوم به این سرزمین و نیز مهمتر حکومت مقتدرانه داود و سلیمان چگونه توجیه می شود. ممنون میشم خلاصه و صریح جواب بفرمایید. در درس اندیشه ۲ بسیار بکار می آید.
اگر چه خداوند پیروزی قطعی یهود بر قوم عمالیق را وعده کرده بود، اما یهود حاضر نشد زحمت این جهاد منصور برای فتح ارض موعود را متحمل شود. [2] آنها اینطور تصور میکردند که چون خداوند توسط انبیایش یعنی یعقوب و یوسف و موسی به دخول ایشان به آن سرزمین مقدس وعده داده است (تورات: سفر پیدایش 48/ 21 – 50/ 24 – سفر خروج 3/ 17- 4/ 29 تا 31 – 6/ 4 تا 27 – 13/ 9 تا 11 ـ قرآن: مائده/ 21 ـ اعراف/ 129 و 137) پس حتماً مجبور خواهد شد بدون دخالت یهود، زمین مقدس را مفتوح کند تا خلف وعده نکرده باشد. اما غافل از اینکه یکی از سنتهای خداوند، «بداء» است که وفق آن برخی وعدهها تا رسیدن زمان مناسبشان به تأخیر می افتند. پس در آن وقت، حضرت حق وعده را در فرزند یا نوادگان آن شخص (اشخاص) محقق خواهد کرد.[3]روز بعد از استنکاف یهود از دخول در حدود فلسطین، فرمان تکوینی خداوند توسط موسی(ع) بدینطور اعلام شد که این قوم به عقوبت این گناه، چهل سال در بیابان سرگردان خواهند بود تا مدت عمر این منازعه کنندگان به سر آید. وعده دخول در ارض مقدس نیز در نسل بعدی محقق خواهد شد.
و خداوند موسی و هارون را خطاب کرده گفت: تا به کی این جماعت شریر را که بر من همهمه میکنند متحمل بشوم. همهمه بنیاسرائیل را که بر من همهمه میکنند شنیدم. به ایشان بگو خداوند میگوید به حیات خودم قسم که چنانکه شما در گوش من گفتید همچنان با شما عمل خواهم نمود. لاشههای شما در این صحرا خواهد افتاد و جمیع شمرده شدگان شما بر حسب تمامی عدد شما ــ از بیست ساله و بالاتر[4] ــ که بر من همهمه کردهاید شما به زمینی که درباره آن دست خود را بلند کردم که شما را در آن ساکن گردانم هرگز داخل نخواهید شد مگر کالیب بن یفنه و یوشع بن نون.[5] اما اطفال شما که درباره آنها گفتید که به یغما برده خواهند شد ایشان را داخل خواهم کرد و ایشان زمینی را که شما رد کردید خواهند دانست. لیکن لاشههای شما در این صحرا خواهد افتاد و پسران شما در این صحرا چهل سال آواره بوده، بار زناکاری شما را متحمل خواهند شد تا لاشههای شما در صحرا تلف شود. (اعداد 14/ 26 تا 33)
با این حال، خداوند رزّاق در این چهل سال سرگردانی در بیابان، روزی ایشان را از منّ آسمانی عطا کرد و لباسهای ایشان را تازه نگاه داشت تا مندرس نشود (تثنیه 8/ 3 و 4).
بعد از پایان چهل سال و مرگ نسل اول قوم از جمله موسی(ع) و هارون(ع)، یهودیان به رهبری یوشع نبی(ع) از رود اردن گذشتند و به فلسطین داخل شدند. خداوند در قرآن در این خصوص چنین فرموده است:
و به قوم مستضعف، شرق و غرب زمینی را که در آن برکت نهاده بودیم به میراث دادیم، و وعده نیکوی پروردگار تو به بنى اسرائیل محقّق شد بدان سبب که شکیبایى ورزیدند، و هر چه را فرعون و قومش مى ساختند و کاخهایى را که برمى افراشتند ویران کردیم (اعراف/ 137). « وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کاَنُواْ یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا الَّتىِ بَارَکْنَا فِیهَا وَ تَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنىَ عَلىَ بَنىِ إسْرَ ءِیلَ بِمَا صَبُرواْ وَ دَمَّرْنَا مَا کاَنَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ مَا کَانُواْ یَعْرِشُون».
مدت اسارت بنیاسرائیل در مصر:
خداوند متعال به حضرت ابراهیم(ع) سالهای اسارت بنیاسرائیل در زمین بیگانه (که بر اسارت در مصر قابل تطبیق است) را چهار نسل و به مدت چهارصد سال پیشگویی فرموده بود (پیدایش 15/ 13 و 16). لکن در سفر خروج تورات این مدت 430 سال درج شده است (خروج 12/ 40 و 41) و همین رقم توسط پولس در نامهاش به غلاطیان 3/ 17 دیده میشود. در حالی که مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس ذیل واژه «خروج» این مدت را تخمیناً 215 سال مرقوم داشته است که دقیقاً نصف رقم فوق الذکر است. رقم 215 سال به نظر (راقم) مقبولتر میآید. از آنجا که عمران (پدر موسی) نوه لاوی بوده است، پس موسی(ع) نسل سوم لاوی خواهد بود. اما خداوند به ابراهیم(ع) بازگشتِ نسل چهارم را وعده کرده بود. پس در اینجا قول برخی روایات اسلامی صادق میآید که خداوند بنیاسرائیل را به سبب دعاهای وافرشان برای ظهور منجی خود و نجات از مصر، 150 سال زودتر از وقت از آن سرزمین رهایی داد.
اما چه میتوان گفت در اینکه چطور بنیاسرائیل به امدادهای خداوند غرّه شده و در آستانه ارض مقدس[6] نخواستند که برای آن جنگِ منصور، قدمی پیش نهند. پس خداوند ورود ایشان به کنعان را یک نسل به تأخیر انداخت. پس نهایتاً نسل چهارم بنیاسرائیل به رهبری جانشین حضرت موسی(ع) به سرزمین مقدس وارد شدند، درست به همانطور که خداوند علیم تقدیر نموده و به ابراهیم(ع) پیشگویی فرموده بود. اما شمار سالهای اسارت در مصر از 400 سال به 215 سال کاسته شده است. و چنانکه خواهیم دید مدت اسارت بابلی این قوم نیز از مدت هفتاد سال (که قبلاً پیشگویی شده بود) به 48 سال تقلیل یافته است.
ر. ک: مشرق نیوز- امیر اهوارکی
پانوشتها:
[1]. در تورات شمار خطاکاران یهود که به عقوبت آن گناه پس از این واقعه به وبا مبتلا گشته جان سپردند، بیست و چهار هزار نفر مکتوب است (اعداد 25/ 9).
[2]. البته نسل عمالقه بعدها منقرض گشت و نامشان از زیر آسمان محو شد (سفر خروج 17/ 14 ـ نهجالبلاغه، خطبه 182).
[3]. چنانکه مثلاً تولد حضرت عیسی(ع) نیز یک نسل به عقب افتاده است. حدیثی از امام صادق(ع) در الکافی کلینی مکتوب است که آن حضرت آیه شریفه آلعمران/ 36 را که در خصوص تولد غیرمنتظره حضرت مریم(س) است تفسیر کردهاند (نگا. کلینی، الکافی، 8 ج، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365؛ ج 1، ص 535). این حدیث شریف، در تفسیر المیزان نیز در ذیل مبارکه آلعمران/ 36 مذکور است. بداء با این مصداقش از سنتهای خداوند متعال است و این حقیقت در روایتی از امام رضا(ع) با همین دو نمونه که مذکور آمد مؤکد گشته است. نگا. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 14، ص 203؛ باب 16 (باب قصص مریم و ولادتها و بعض احوالها)، ح 16
[4]. اشاره است به سرشماری موسی(ع) و هارون(ع) از افراد ذکور و جنگاوران قوم که در ابتدای سفر اعداد مذکور است: «و تمامی شمردهشدگان بنیاسرائیل بر حسب خاندان آبای ایشان، از بیست ساله و بالاتر، هر کس از اسرائیل که برای جنگ بیرون میرفت، همه شمردهشدگان ششصد و سه هزار و پانصد و پنجاه نفر بودند» (سفر اعداد 1/ 45 و 46). البته این تعداد مربوط به یازده سبط یعقوب است و افراد ذکور سبط لاوی در این شمار مذکور نیست.
[5]. از هر سبط یهود یک نفر برای جاسوسی زمین کنعان انتخاب و ارسال گشتند. پس از بازگشت ده نفر از ایشان، قوم را از عمالقه و دیگر ساکنان کنعان ترساندند و فقط کالیب و یوشع (جوانی که بعدها وصیّ موسی شد) قوم را به جهاد طبق فرمان خداوند تشجیع و تشویق نمودند (اعداد 13/ 30 ـ 14/ 6 تا 9). حتی عدهای از مشایخ و سران یهود در گفتوگو برای تعیین سرداری بودند تا به مصر بازگردند! (اعداد 14/ 14). سپس تمامی جماعت خواستند تا کالیب و یوشع را سنگسار کنند (اعداد 14/ 10) لیکن خداوند ایشان را نجات بخشیده بقا داد و آن ده نفر که باعث این عصیان عظیم شدند را به وبای عاجل مبتلا کرد که سریعاً مردند (اعداد 14/ 37) و آن 603 هزار نفر هم در مدت چهل سال آتی هلاک شدند و فرزندان ایشان بودند که به زمین کنعان داخل گشتند ـ در قرآن کریم کالیب و یوشع بدون ذکر نامشان، در همین ماجرا مذکورند. نگا. مائده/ 23
[6]. تعبیر «ارض مقدس» برای زمین کنعان در خصوص همین ماجراهای فوقالذکر، در قرآن (مائده/ 21) آمده است. همچنین از این زمین در قرآن کریم با وصف «مبارک» نیز یاد شده است (نگا. اسراء/ 1 ـ انبیاء/ 71 و 81).
قوم بنی اسرائیل و فلسطین