بهشت و جهنم
آیا بهشت و جهنم وجود دارد یا خیر؟
الف) در این باره رویکردهای مختلفی مطرح است که به برخی از آن ها اشاره می شود:بهشت و دوزخ، در باطن و درون این جهان اند. ما آسمان و زمین را با چشم خود می بینیم؛ اما عوالمی را که درون این جهان قرار دارند، نمی بینیم. اگر دید و درک دیگری داشتیم، می توانستیم آن را ببینیم.عالم آخرت و بهشت و دوزخ، چیره بر این عالم است و این جهان درون آن قرار گرفته است؛ درست همانند جنین که درون عالم دنیا است. اگر می بینیم قرآن می گوید: وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمان ها و زمین است، به جهت آن است که انسان چیزی وسیع تر از آسمان و زمین نمی شناسد تا مقیاس سنجش قرار داده شود. (پیام قرآن، ج 6، ص 341،)
برخی بر آن اند که بهشت در بالای آسمان ها، و جهنم در طبقه هفتم زمین است. از این رو، گفته اند: « این که بهشت و دوزخ آفریده شده اند، مورد قبول جمهور مسلمانان است؛ اما این که جایگاه آن ها کجا است، از روایات چنین استفاده می شود که بهشت بالای آسمان های هفتگانه، و دوزخ در طبقه هفتم زمین است». (فلسفی، معاد از نظر روح و جسم، ج 3، ص 255،)
برخی دیگر برآن اند که بهشت و جهنم، دو جهان مستقل از جهان دنیا هستند . هر کدام برای خود احکام و قوانینی دارند. چون بهشت و دوزخ مستقل و جدا از آسمان و زمین است، پرسش از جایگاه این دو، غیر صحیح است؛ به دیگر سخن، بهشت و دوزخ از گونه جهان دنیا نیستند تا سؤال شود درکجای دنیا قرار دارند. پس جایگاه دارند؛ اما نه در آسمان و زمین دنیا. (منشور جاوید، ج 9، ص 373)
حقیقت امر آن است که بهشت و جهنم، درون دنیا قرار دارند و حجاب های عالم دنیا مانع از مشاهده آن ها می شود؛ ولی اولیاءاللَّه می توانند آن ها را ببینند .
پیامبر اسلام(ص) به هنگام معراج که از هیاهوی مردم جهان دور بود، با چشم ملکوتی خود توانست گوشه ای از بهشت را در جهان بالا و باطن این عالم مشاهده کند؛ حتی برای اولیای خدا ممکن است در جذبه های خاص معنوی روی زمین نیز گاهی آن ها را ببینند؛ چنان که در کربلا هنگامی که اصحاب و یاران امام حسین(ع) اعلام وفاداری کامل به حضرت کردند و از ترک میدان کربلا و شکستن بیعت سرباز زدند، امام(ع) برای آن ها دعای خیر کرد . پرده ها را از جلوی چشمان آنان کنار زد . نعمت های بهشتی را که خداوند به آنان بخشیده بود، با چشم خویش دیدند . امام(ع) منازل و جایگاه شان را به آن ها معرفی نمود.( تفسیر نمونه، ج 3، ص 95)
ب) حیات اخروی، حیاتی دیگر و در عالمی دیگر است. حیات دیگر، وقتی آغاز میشود که این حیات، برچیده شده باشد. این عالَم (زمین و آسمانها) روزی مانند یک کتاب خلقت باز شده است؛ ” فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ” شد، و روزی هم مانند یک کتابی که دیگر مطالعهی آن به پایان رسیده، بسته میشود، دو جلد روی هم میآید و یا به تعبیر دیگری پیچیده و جمع میشود:
آسمان.« یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ » (الأنبیاء، 104) ترجمه: روزى که آسمان را همچون در پیچیدن صفحه نامهها (کتاب) در مىپیچیم. همان گونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم، دوباره آن را بازمىگردانیم. وعدهاى است بر عهده ما، که ما انجامدهنده آنیم.
پس همانطور که در ابتدای خلقت، آسمان مادی به شکل دودی بود و سپس کهکشانها و سیارات در آن پدید آمدند، در آخر کار نیز همه گاز متراکم یا دود میشوند، چنان که فرمود: « فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِینٍ – پس منتظر روزی باش که آسمان دود آشکاری پدید آورد. / الدخان، 10»؛ و یا فرمود: « فَإِذَا ٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَکَانَتْ وَرْدَةًۭ کَالدِّهَانِ – پس روزى که آسمان شکافته شود، آن وقت مانند روغن مذاب سرخ مى گردد / الرّحمن، 37».
بدیهی است که وقتی به طور کلی حادثهای دربارهی “آسمان” بیان میگردد، تمامی کهکشانها و سیارات و ستارگان آنها را نیز شامل میشود، چرا که همگی در همان آسمان قرار دارند. مانند زمین، خورشید و ماه که در آسمان هستند.
خورشید و ستارگان: « إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ» (التکویر، 1 و 2)
ترجمه: آنگاه که خورشید به هم درپیچد * و در آن هنگام که ستارگان بیفروغ شوند.
(همان خاموش شدن ستارگان که علم امروزی به آن واقف شده است)
خورشید و ماه:« وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ » (القیامة، 9) ترجمه: و خورشید و ماه یک جا جمع شوند .
(مانند بلیعیده شدن سیارات توسط سیارات بزرگتر و یا سیاهچالههایی که پس از انفجار و مرگ هر کدام پدید میآید)
زمین: برای زمین نیز حوادث گوناگونی رخ میدهد که ابتدای آن زلزله یا تکانههای شدید منهدم کننده میباشد و مرحله به مرحله، آن را به سوی نابود شدن میکشاند:
« إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا – هنگامی که زمین شدیداً به لرزه درآید» (الزلزلة، 1)
« یَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَکَانَتِ الْجِبَالُ کَثِیبًا مَهِیلًا – در روزى که زمین و کوه ها به لرزه در آیند و کوه ها چون تلى از ماسه شوند / المزمل، 14» که سپس چون غبار پراکنده میشوند.
« وَتَکُونُ ٱلْجِبَالُ کَالْعِهْنِ ٱلْمَنفُوشِ – و کوهها مانند پشم رنگین حلاّجیشده میگردد!» (القارعة، 5)
« وَإِذَا ٱلْبِحَارُ فُجِّرَتْ – هنگامی که دریاها به هم متصل (و از جا کنده) شوند / الإنفطار، 3»
و … .
نتیجه:
پس تمامی کائنات، همانگونه که مرحله به مرحله ایجاد شدند، مرحله به مرحله دچار حوادث و بالاخره انهدام میگردند؛ چرا که مخلوق، محدود است، پس حیاتش نیز محدود است و برای هر چیزی، پایان و اجلی وجود دارد؛ بدیهی است که آسمان، زمین، کهشکانها، سیارات، ستارگان و … نیز از این قاعده خارج نیستند، چنان که علم امروز نیز به پایان عمر آنها پیبرده است:
« خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ » (الزمر، 5)
ترجمه:
آسمانها و زمین را بحقّ آفرید؛ شب را بر روز میپیچد و روز را بر شب؛ و خورشید و ماه را مسخّر فرمان خویش قرار داد؛ هر کدام تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه میدهند؛ آگاه باشید که او قادر و آمرزنده است!»
بهشت و جهنم