تقیه و کذب
سلام خدا قوت با یکی از دوستان بحث وگفتگو میکردیم که یکدفعه ایشان شبهه ای سوال کردند اول اشکال به دین اسلام اینه که اسلام میگوید که دروغ بگو همان تقیه درصورتی که هیچ کدام از ادیان دیگر این کار را نمی پسندند فلان مسیحی یا شخص لاییک این کار را نمی کند، لطفا پاسخ دهید. لطفا اگه میشه جواب را پیامک کنید.
پاسخ کوتاه:
تقیه به معنای پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان به خاطر ضرر دینی یا جانی یا دنیوی است، نه کذب و دروغ و وارونه ساختن حقیقت. تقیه مسئله ای که هم عقل و هم قرآن و سنت به آن تاکید کرده و آن را صحیح می دانند.
تقیه به معنای پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان به خاطر ضرر دینی یا جانی یا دنیوی است، نه کذب و دروغ و وارونه ساختن حقیقت. تقیه مسئله ای که هم عقل و هم قرآن و سنت به آن تاکید کرده و آن را صحیح می دانند.مشروعیت تقیه از نگاه عقل:
شکی نیست که اظهار عقیده و تبلیغ آن در میان دیگر اقوام، ارزش بسیاری دارد؛ اما اگر از اظهار آن فایده مهمی حاصل نشود و بلکه همراه با ضرر احتمالی مادی و یا معنوی باشد، عقلای عالم از اظهار آن چشم پوشی خواهند کرد و اجازه کتمان و یا اظهار خلاف عقیده را میدهند و حتی در برخی موارد واجب میشمارند؛ و اگر چنین شخصی با این که میداند اظهار عقیده برای او ضرر دارد، در عین حال خود را در معرض این ضرر قرار دهد، قطعاً عقلا وی را مذمت و کار او را غیر عاقلانه میدانند.
ادلّه قرآنی مشروعیت تقیه:
«تقیّه» از مادة «وَقٌی» است، مثل تقوا که از مادة «وَقٌی» است.
تقیه ریشه قرآنی دارد. هر چند که به آیات زیادی بر اثبات مشروعیت تقیه میتوان استدلال کرد، اما در این جا فقط به دو آیه که دلالت واضح تری دارند، اکتفا می کنیم.
در قرآن مجید در چند آیه به طور صریح یا ضمنی به تقیه اشاره شده است؛ مانند :
1. مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿نحل/106﴾ : هر کس پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت] مگر آن کس که مجبور شده و[لى] قلبش به ایمان اطمینان دارد لیکن هر که سینه اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابى بزرگ خواهد بود.
شأن نزول آیه: این آیه در باره جماعتی از مسلمانان؛ از جمله: عمار و پدر و مادرش یاسر و سمیه، صهیب، بلال و خباب نازل شده است که کفار قریش آنها را به خاطر اسلام آوردنشان به سختی شکنجه میکردند؛ تا این که یاسر و همسر او از شدت شکنجه جانشان را از دست دادند و نخستین شهدای اسلام لقب گرفتند. اما عمار که در آن زمان جوان بود، بر اثر شکنجههای طاقت فرسا، طاقتش طاق شد و بالأخره هر آن چه را که کفار میخواستند به زبان آورد و جانش را حفظ کرد. عمار با چشم گریان خدمت رسول خدا رسید و قصه را بازگو کرد. رسول خدا فرمود: اگر بار دیگر نیز تو را مجبور کردند، همین کار را انجام بده. این جا بود که این آیه نازل شد و کار عمار یاسر مورد تأیید خداوند قرار گرفت.
2. لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فی شَیْ ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصیر. آل عمران / 28. افراد با ایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست خود انتخاب کنند و هر کس چنین کند، هیچ رابطه اى با خدا ندارد (و پیوند او به کلّى از خدا گسسته مى شود) مگر این که از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقیّه کنید). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، بر حذر مى دارد و بازگشت (شما) به سوى خداست.
در آیات بسیاری و نیز در ابتدای همین آیه خداوند تمامی مؤمنین را از برقراری ارتباط دوستانه با کفار (چه مشرک باشد و چه اهل کتاب) منع میکند و حتی تهدید میکند که اگر کسانی از مؤمنین دست به چنین کاری بزنند، ارتباطشان با خداوند و خدا پرستان به طور کلی گسسته شده و از تحت ولایت خداوند خارج میشوند؛ اما از این قاعده کلی، یک مطلب را استثنا کرده میفرماید: إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً. مگر این که از شرّ آنها بپرهیزید و بخواهید به خاطر رسیدن به اهداف مهمتری، تقیه نمایید.
بنابراین تردیدی نیست که این آیه مبارکه بر جواز و مشروعیت تقیه صراحت دارد و ثابت میکند که تقیه از ایمان است و سبب نخواهد شد که شخص تقیه کافر و یا منافق بشود. این مطلبی است که مفسران شیعه و سنی به آن تاکید کرده اند.
تقیه در سیره عملی رسول خدا
رسول خدا (ص) از قوم عایشه، تقیه میکرد؛ محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش مینویسد: از عائشه همسر رسول خدا (ص) روایت شده است که آن حضرت فرمود: آیا نمیدانی که قوم تو وقتی کعبه را ساختند آن را از پایههائی که حضرت ابراهیم قرار داده بود کوچک تر گرفتهاند؟ گفتم: چرا شما آن را به حالت اول باز نمیگردانید؟ فرمود: اگر قوم تو تازه مسلمان نبودند (ایمانشان قوی بود) چنین میکردم.(اما به جهت تقیه نمی کنم)(بخاری، متوفای256هـ، صحیح البخاری، ج 2، ص 573 ح 1506 و ج 3، ص 1232، ح 3188 و ج 4، ص1630، ح4214).
تقیه در سیره اهل بیت علیهم السلام
سیاست تقیه و فعالیت مخفی بعد از شهادت امام حسین(ع) به دلیل فشارهای سیاسی موجود و به منظور حفظ تشیع شروع شد و در عصر امام صادق(ع) به بعد هنگام خلافت خلفای عباسی به اوج خود رسید.امامان علیهم السلام بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، حالت تقیه نسبت به خلفاء را در پیش گرفتند و پیوسته آماده ى قیام بودند و اگر پیروان متعهدى داشتند، قیام مى کردند . لذا با توجه به اوضاع و شرایط سیاسى، سیاست تقیه، بهترین روش بود .موقعیت امام صادق علیه السلام و نگرش امام علیه السلام به نظام سیاسى جدید را با شرایط بحرانى اى که عباسیان به وجود آورده بودند، امام علیه السلام را واداشت تا ابزار جدیدى براى ارتباط با اعضاى جامعه ى خود جست و جو کند . لذا امام، نظام زیرزمینى ارتباطات (التنظیم السرى) را در جامعه به کار گرفت .در دوره ى امام کاظم علیه السلام، امامیه به علت فشار عباسیان و قیام اسماعیلیه، ضعیف شده بودند . لذا امام علیه السلام با در پیش گرفتن سیاست تقیه، هواداران خود را از هرگونه قیام مسلحانه، منع مى کرد . با شهادت امام کاظم علیه السلام، شکاف دیگرى میان امامیه ایجاد شد و گروهی واقفیه شدند; یعنى امام کاظم علیه السلام را قائم مهدى دانستند. سپس در دوران امام رضا علیه السلام که سیاست تقیه هم چنان ادامه دارد و امام علیه السلام چون با مامون در حکومت نقش دارد، لذا در این زمان، از نهاد وکالت سخنى در میان نیست . ولى گسترش سازمان امامت (وکالت) را در زمان امام جواد علیه السلام، شاهد هستیم و امام علیه السلام به هواداران خود اجازه ى نفوذ به دستگاه عباسیان را مى دهد . البته فعالیت هاى مخفى تنها به منظور هدایت امور مالى و مذهبى امامیه صورت مى گرفت، نه تهدید حکومت مامون .بعد از آن باید نسبت به فعالیت امام هادى علیه السلام و شیوه ى خشن برخورد متوکل در قالب اقدامات ضد شیعى و تاسیس ارتش نوین موسوم به «شاکریه » را که به ضد علوى معروف بودند، توجه شود که چگونه وکلاى امام را دستگیر و شکنجه و به شهادت مى رساندند و حتى قبور ائمه علیهم السلام را تخریب کردند . اقدامات متوکل لطمات جدى به ارتباطات شبکه ى وکالت وارد کرد، ولى مانع از فعالیت امام هادى علیه السلام با حفظ سیاست تقیه نشد . در زمان منتصر، اوضاع کمى بهتر شد، ولى قیام هاى متعدد باعث شد عباسیان، قیام ها را با امامیه مرتبط بدانند و رهبران امامیه را به سامراء فرابخوانند .بعد از شهادت امام هادى علیه السلام، دیدگاه محتاطانه ى حکومت نسبت به امامیه در طول امامت امام عسکرى علیه السلام ادامه یافت و حضرت هم سیاست تقیه را در پیش گرفت.
تقیه و کذب