تصریح پیامبر(ص) به امامان دوازده گانه
آیا پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) تصریحى به ائمه دوازده گانه شیعیان کرده اند؟ منبع آن کجاست؟
این ادعا که پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) هیچ تصریحى به ائمه دوازده گانه شیعیان نکرده است کلام نا درستى است چرا که پیامبر در طول حیات خود، وظیفه مسلمانان بعد خود را روشن فرمودند که به سه صورت نقل شده است:1- به صورت اجمال مانند حدیث «ثقلین» که اکثر محدثین آن را نقل کرده اند و محدود به زمان خاصى نیست چنانچه ایشان تصریح نموده اند.2- روایاتى که تعداد ائمه دوازده گانه را بیان کرده اند و این روایات به صورت متواتر در کتب اهل سنت نقل شده است و فقط بر مبناى شیعه قابل حمل است، و برخى اهل سنت که خواسته اند روایت را تفسیر کنند به بى راهه رفته اند.3- روایاتى که شیعیان و برخى از اهل سنت نقل کرده اند که اشاره به نام ائمه دوازده گانه شده است.
جواب تفصیلى:
این ادعا که پیامبر (ص) هیچ تصریحى به امامت دوازده امام شیعه نکرده و این تعداد به طور اتفاقى تنظیم شده، ادعایى نادرست و بدون دلیل است و با اندکى مطالعه و دقت در متون فریقین فساد این قول روشن مى شود، چرا که پیامبر گرامى اسلام (ص) در طول دوران رسالت خود بارها و بارها به مساله رهبرى و امامت، امت اسلامى تصریح نموده و وظیفه مسلمانان بعد از وفات خود را مشخص کرده. البته این احادیث از نظر اجمال و تفصیل با هم تفاوت هایى دارند که ما به سه دسته از آنها اشاره مى کنیم.
1- دسته اول:
احادیثى که به طور اجمال به امامت و رهبرى و جانشینى بعد از پیامبر (ص) تصریح مى کنند و آن را در اهل بیت علیهم السلام منحصر مى نمایند و معروف ترین آنها «حدیث ثقلین» است که در کتب شیعه و اهل سنت وارد شده. در این حدیث از پیامبر (ص) نقل شده که فرموده اند: «انى قد ترکت فیکم الثقلین، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى واحدهما اکبر من الآخر، کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الأرض و عترتى اهل بیتى، ألا و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض (1)»؛ یعنى: همانا در بین شما دو امانت گرانبها باقى مى گذارم، تا وقتى که به آن دو تمسک جویید، بعد از من گمراه نخواهید شد … یکى کتاب خدا و دیگرى عترت و اهل بیتم و این دو تا روز قیامت از یکدیگر جدا نخواهند شد.
روشن است که اهل بیت و عترت پیامبر به عنوان ثقل قرآن معرفى شده اند که اگر کسى به آنها تمسک جوید از گمراهى نجات پیدا مى کند و تا روز قیامت همراه قرآن و مفسر و مبین آن هستند. این مطالب دقیقاً با اعتقادات شیعه در امر امامت مطابق وموافق است و با عقاید دیگر فرقه هاى اسلامى سازگار نیست. پس امامت به سر سلسله آن، حضرت على (ع) منحصر نمى شود بلکه در زمان هاى بعد در فرزندان او تا قائم آل محمد (عج) تجلى پیدا مى کند و اگر غیر از این بود، تمسک به ثقلین سخن کاملى نبود، در حالى که در قرآن آمده: «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى (2)»؛ هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید، آنچه مى گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست.
2- دسته دوم:
روایاتى است که به تعداد امامان تصریح مى کنند و تعداد آنان را به «دوازده» منحصر مى کنند، به همین جهت به آنها «اثنى عشر» گفته مى شود. این احادیث به اسناد مختلف و عبارت هاى گوناگون بیان شده اند که به بعضى از آنها اشاره مى کنیم:
الف) در صحیح بخارى از جابر بن سمرة نقل شده که من به همراه پدرم نزد پیامبر (ص) بودیم که ایشان فرمودند: «یکون بعدى اثنا عشر امیراً … کلهم من قریش»؛ بعد از من براى امت اسلام دوازده امیر و خلیفه وجود خواهد داشت که همگى آنها از قریش هستند. این حدیث به همین صورت در منابع شیعه در کتاب امالى و خصال شیخ صدوق هم بیان شده است (3).
ب) در صحیح مسلم از جابر بن سمره نقل شده که پیامبر (ص) فرمودند: «لا یزال هذا الامر عزیزاً الى اثنى عشر خلیفةً … کلهم من قریش»؛ پیوسته امر امامت در بین است با وجود دوازده خلیفه پایدار خواهد بود، که همگى آنها از قریش هستند (4).
ج) شعبى از مسروق نقل مى کند که: ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم و او براى ما قرآن مى خواند، مردى به او گفت: آیا از رسول خدا پرسیدید که چند نفر بر این امت خلافت خواهند کرد؟ عبدالله جواب داد: «نعم و لقد سألنا رسول الله- صلى الله علیه و آله و سلم- فقال: اثنا عشر، کعدّة نقباء بنى اسرائیل»؛ بله سؤال کردیم، ایشان فرمودند: دوازده نفر به تعداد پیشوایان بنى اسرائیل. این حدیث در کتاب هاى مسند احمد بن حنبل (5)، مجمع الزوائد هیثمى (6)، مسند ابویعلى (7) و مستدرک حاکم (8)، بیان شده است.
3- دسته سوم:
روایاتى که علاوه بر تعداد ائمه (ع) به نام آنها هم تصریح کرده اند. این احادیث در منابع فریقین بیان شده که در ادامه به بعضى از آنها اشاره مى کنیم:
الف) خوارزمى در مقتل الحسین از سلمان المحمدى نقل مى کند که: به حضور پیامبر (ص) شرفیاب شدیم که حسین (ع) در آغوش او بود، چشمان او را بوسید و فرمود: «انک سید ابو سادة، انک امام ابن ائمه، انک حجة ابن حجة ابو حجج تسعه من صلبک، تا سعهم قائمهم (9)»؛ تو سید و آقا و سرور بزرگواران هستى، تو خود امام و فرزند ائمه هستى، تو خود حجت و فرزند حجت خدایى و پدر 9 امام بعد از خود هستى که آخرین آنها قائم آل محمد (عج) است.
ب) جوینى در فرائد السمطین نقل مى کند که: نعثل یهودى به پیامبر (ص) گفت: از وصى خود به ما خبر بده، چرا که هیچ پیامبرى نیست مگر این که وصى و جانشین دارد و نبى ما یوشع بن نون را وصى خود قرار داد. پیامبر (ص) در جواب فرمودند: همانا وصى و خلیفه بعد از من على بن ابى طالب است و بعد از او دو فرزندش حسن و حسین و بعد از آن ها 9 امام دیگر از صلب حسین هستند. نعثل مى گوید: اى محمد نام آن 9 نفر را برایم بگو، پیامبر هم نام یکایک آنها را بیان مى کند (10).
البته عده اى از اهل سنت به خاطر فرار از واقعیت از ذکر این دسته از احادیث در کتب خود، خوددارى کرده اند، غافل از این که با پذیرش احادیث اثنى عشر، چاره اى ندارند جز پذیرش ائمه دوازده گانه که شیعیان به آن معتقدند، لذا بعضى از اهل سنت که خواسته اند عدد دوازده را با عقاید خود تطبیق دهند به بیراهه رفته اند (11) و نام کسانى را برده اند که فسقشان بر همگان ظاهر و آشکار است و حتى در کتب خود اهل سنت به فسق بعضى از آنها اشاره شده است (12)، در حالى که امامان و جانشینان پیامبر (ص) باید هدایت گر و نجات دهنده مردم از ضلالت باشند نه آن که خود محتاج هدایت باشند.
اما در جواب این که مى گویید علماى شیعه در تعداد ائمه اختلاف دارند، باید بیان شود که به مجرد این که عده اى از مسلمانان در بعضى از عقاید با شیعه اثنا عشریه اتفاق نظر دارند و شیعه نامیده شده اند، دلیل نمى شود که همه آنان را یک فرقه حساب کرد و فرقه هاى دیگر را هم در حکم شیعه امامیه به حساب آورد. بلکه منظور از شیعه به طور مطلق و بدون قید، شیعه اثنا عشریه است و این گروه خود را فرقه ناجیه و بر حق مى دانند و بین علماى شیعه اثنا عشریه هیچ اختلافى در این امر وجود ندارد و به همین دلیل دیگر فرقه هاى اسلامى را اگر چه شیعه نامیده شوند چون مخالفت با کلام پیامبر کرده اند، از خود جدا و باطل مى دانند. چنانچه شیعیان، غلات را که قائل به الوهیت على (ع) هستند از خود طرد نموده و آنان را کافر مى شمارند. گذشته از این مطلب، این اشکال گریبانگیر خود اهل سنت نیز مى باشد.
چرا که تمام فرقه هاى اهل سنت، همچون اشعریه، معتزله، ما تریدیه و … اگر چه در اسم مشترکند ولى هر کدام از این فرقه ها عقاید و نظریات خاصى مخالف با گروه ها و فرقه هاى دیگر دارند.
والسلام
——————————————————————————
1- این روایت با عبارت هاى گوناگون در منابع فریقین نقل شده است از جمله: صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربى، ج 4، ص 1873 و سنن ترمذى، دار احیاء التراث العربى، ج 5، ص 663 و کنز العمال، فاضل هندى، مؤسسة الرسالة، ج 1، ص 380، و بحار الانوار، مجلسى، دار احیاء التراث العربى، ج 23، ص 106.
2- نجم/ 3- 4.
3- صحیح بخارى، دار احیاء التراث العربى، ج 9، ص 101.
4- صحیح مسلم، همان، ج 3، ص 1453.
5- سند احمد بن حنبل، شعیب الارنؤوط، مؤسسة الرسالة، ج 6، ص 321.
6- هیثمى، مجمع الزوائد، دار الکتاب العربى، بیروت، ج 5، ص 190.
7- سند ابویعلى موصلى، دار المأمون، بیروت، ج 8، ص 444.
8- حاکم نیشابورى، مستدرک، دار المعرفة، بیروت، ج 4، ص 501.
9- خوارزمى، مقتل الحسین، مکتبة المفید، قم، ج 1، ص 146.
10- جوینى، فرائد السمطین، مؤسسة المحمودى، بیروت، ج 2، ص 134.
11- ر. ک: به فتح البارى، ابن حجر عسقلانى، بیروت، دار المعرفة، ج 13، ص 214. (اختلافات زیادى را در این زمینه ذکر مى کنند و نام افرادى را نقل مى کند و در ادامه خود قولى را مى پذیرد که یکى از خلفا را یزید مى شمارد). و ر. ک: به البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار المکتب العلمیة، بیروت، ج 6، ص 256.
12- که یکى از آنها یزید بن معاویه است که احدى در فسق او تردید ندارد چنانچه ابن کثیر مى گوید اکثر ما نقم علیه فى عمله (یزید) شرب الخمر و اتیان بعض الفواحش (البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار الکتب العلمیه، ج 8، ص 235) و ابن حجر مى نویسد: اهل سنت در تکفیر یزید اختلاف دارند … ولى بنابر قول به مسلمان بودن، او شخصى است فاسق و شرابخوار (الثواعق المحرقه، ابن حجر هیثمى، مکتبة القاهرة، 1385 ق، ص 221) آیا چنین شخصى و نظائر او مى توانند خلیفه مسلمین باشند.
تصریح پیامبر(ص) به امامان دوازده گانه