دین و اندیشه

فاصله نسل ها و تربیت

پرسش و پاسخ

فاصله نسل ها چه تاثیر مثبت یا منفی میتواند در تربیت فرزندان داشته باشد؟

*مفهوم تربیت: تربیت مفهومی ست که معمولاً با اصطلاح رشد دادن و رشد کردن همراه است بنابراین اصل تربیت باید همراه با اصولی باشد تا همه ی جوانب رشد را به همراه داشته باشد تا متربی کاملاً از تربیت صحیح بهره‌مند شود و مسیر رشد و شکوفایی را زیر سایه ی تربیت تربیت صحیح به کمک مربیان طی کند. «تربیت سفری است که از دوران کودکی آغاز و هدف آن، شکوفا ساختن استعدادهای کودک است. تربیت مجموعه رفتارهایی است که روابط ما را شکل می‌دهد»
«تربیت کوشش و تلاش آگاهانه انسان برای ایجاد تغییر مطلوب است و بدیهی است که معنی مطلوب و طرز برداشت از آن در جوامع مختلف فرق می‌کند چه که امری در جامعه مطلوب به حساب آید و در جامعه دیگر نامطلوب باشد» «تربیت عبارت است از رشد دادن یا فراهم کردن زمینه رشد و شکوفایی استعدادها و به فعلیت رساندن قوای نهفته یک موجود»
یکی از حقوق فرزندان، تعلیم و تربیت است. قلب و روح هر کودکی که متولد می‌شود. همچون آینه ای زلال و شفاف است. پدر و مادر می توانند با تربیت صحیح، فرزندان را به سعادت برسانند و مواظب این باشند که فرزندان با عناصر نایاب آشنا نشوند. خداوند در سوره روم آیه۳۰ می فرماید:« فطرت الله التی فطر الناس علیها ..، خداوند مردم را براساس فطرت خدایی آفریده است.» بنابر فطرت توحیدی، سعادت و هدایت در وجود طفل به ودیعه نهاده شده است و والدین گرامی نباید اجازه دهند که این فطرت از مسیر اصلی خویش که همان سعادت و هدایت است خارج شود. در روایات وارد شده که حق فرزند بر پدر این است که نام نیک برایش انتخاب کند و او را خوب تربیت کند و به او قرآن یاد دهد
*عوامل مؤثر در تربیت:
این عوامل به دو دسته کلی عوامل انسانی و غیر انسانی تقسیم می شوند. منظور از عوامل غیر انسانی و عوامل جغرافیایی، طبیعی و غیره می باشد.
عوامل انسانی موثر در تربیت عبارتند از:الف) مادر ب)پدر ج) خواهر و برادر بزرگتر د)معلم و اعضای مدرسه ه) دوستان و معاشران ز) خویشان و بستگان ح) رهبران اجتماع(اعتمادی، ۱۳۷۶، ص۴۸)
یکی از مواردی که در تربیت فرزندان مؤثر است اخلاق نیکو داشتن است که بسیار در رفتار فرزندان مؤثر است. از موارد دیگری که بر روی فرزندان اثر می گذارد. تلویزیون، سینما، و ماهواره را می توان نام برد
* روش های موثر در تربیت:
از روش های تربیتی قرآن این است که الگوها را معرفی می کند.«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا» اولین الگو در تربیت فرزندان ، پدر و مادر هستند اگر والدین معتقد به اجرای احکام الهی باشند بهترین تأثیر را خواهند داشت، امام کاظم(ع) فرمودند:«رفتار کودکان در اثر رفتار درست والدین محفوظ می ماند»(فرهادیان،۱۳۷۸، ص۷۱)
حفظ کرامت نفس فرزندان:
عقیده روانشناسان این است که با احترام و محبت به کودک، بسیاری از مشکلات کودک حل خواهد شد. نباید کودک را در مقابل دیگران کوچک شمرد یا تنبیه کرد و برای انجام خطاها ملامت نمود.
لازم است والدین به هنگام پشیمانی فرزند از خطا، عذرش را بپذیرند و بی سبب او را تنبیه نکنند. بلکه با تشویق و صبر آنها را به صلاح دعوت کنند.
و نکته آخر آنکه یک اصل کلی وجود دارد و آن این است که والدین ابتدا باید خویشتن را تربیت کنند. اگر والدین خودشان دارای صفات نکوهیده باشند، نمی توانند در فرزندشان، صفات پسندیده را به وجود آورند. قران در این باره می‌گوید:«اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون» آیا شما مردم را به نیکی امر می کنید، در حالی که خویشتن را فراموش کرده اید. فرزندان ما هر گونه که باشند خوش رفتار یا بدرفتار، راستگو یا دروغگو، حسود یا خیرخواه همه این صفات را از پدر و مادر خود کسب کرده اند(شکوهی، ۱۳۸۵، ص۸۳)
تفاوت و فاصله نسلی در همه دوره ها وجود داشته است و خاص دروه ی حاضر نیست چراکه از ابتدا هر نسلی با ویژگی خاص زمانی خویش شکل گرفته و از آنجایی که زمان در گذر- است و متوقف نمی شود، فاصله نسلی نیز هم چنان ادامه پیدا می کند ولی هر دوره به شیوه و اندازه خاص خودش. به طوری که افلاطون اذعان می دارد که: “حقیقت این است که بین ما و پدرانمان اختلاف زیادی است و از این بابت شرمساریم اما پدرانمان را سرزنش می کنیم که وقتی ما جوان بودیــم در تربیت ما کاهلی کردنــد و بیشتـر به امور دیگران پرداختند ( افلاطون، 1362: 23).
بنابراین با پذیرش فاصله نسلی باید اذعان داشت که گاه تغییرات اجتماعی – فرهنگی طوری شتاب می گیرند که فاصله نسلی را شدت می بخشند و از حالت معقول و طبیعی خود خارج میکنند. ” آگبورن اعتقاد داشت که یک نوآوری مهم تقریباً همه ی ابعاد جامعه را دگرگون می سازد… همانگونه که آگوست کنت خاطر نشان کرده است در جامعه پاره ای عوامل سبب تغییر می شوند و پاره ای دیگر سبب ثبات و به نظر می رسد که وقتی دامنه ی سرعت تغییرات افزایش می یابد درک کاملتر این عوامل ضروری تر می شود” ( محسنی،1372: 128).
*«شکاف نسل‌ها» گذرگاه اجباری خانواده‌هاست:
-این لباس خوب نیست!
خوبه، دوستام همه می‌پوشن
-… این جلف‌بازیا چیه؟!
جلف‌بازی نیست شما دمده‌اید..
– این چیه گوش می‌دی؟ دیوونه نمی‌شی؟
نه خیر! نمی‌شم، پرطرفدارترین موسیقیه… شما نمی‌فهمید
این‌ها بخشی از گفت‌وگوی بسیاری از والدین با فرزندانشان در طول روز است. آنها سعی دارند فرزندانی تربیت کنند همانند خود، تا مانند خودشان سخن بگویند، رفتار کنند و تصمیم بگیرند.
مفهوم «شکاف نسل‌ها» چندان سخت نیست شاید بتوان آن را همین بگومگوها و بی‌شباهت بودن فرزند به والدین خواند. البته هر دو ظاهرا برای رفتارشان برهان و منطقی قابل دفاع دارند. وقتی به سراغ این دو نسل متفاوت از هم می‌رویم این شکاف حتی در گفتارشان نیز مشهود است.
پدری 60 ساله در مورد شکاف نسل‌ها می‌گوید: فرزندان بعضی از ارزش‌های نسل ما را رعایت نمی‌کنند و خود را پایبند به مراعات این اصول نمی‌بییند. به نظر آنها این اصول دست‌ وپا گیرند.
پسری 18 ساله‌ هم معتقد است: درک ما جوانان از زندگی متفاوت است و ما همانند پدران و مادران خود نمی‌اندیشیم و رفتار نمی‌کنیم و نباید از ما توقع بیش از حد داشته باشند و بخواهند بعضی افکار قدیمی آنان را در زندگی امروزه خود رعایت کنیم. والدین حرف ما را نمی‌فهمند و هر نظر ما را سطحی‌ می‌دانند.
*آیا انتقال تجربه بوی قدیمی بودن می‌دهد؟
با توجه به خصلت عموما غالب دوره جوانی یعنی میل به خودمختاری و استقلال بر اساس فهم و دریافت شخصی، خیلی از والدین دریافت و درک روشن و عالمانه‌ای از جوان و جوانی ندارند. شرط رسیدن به تعادل، واقع‌بینی و فهم و درک واقعی از جوان است.
در شکاف نسلی دو حوزه قدرت و فرهنگ باید از یکدیگر تفکیک شوند و در غیر این صورت به محض ورود قدرت همه چیز رنگ تحمیل پیدا می‌کند. ما باید از جوان و مسایل او شناخت پیدا کنیم و کنترل محض بی‌اثر است زیرا فرهنگ واقعیتی نرم و سیال است که با شیوه‌های آمرانه قابل انتقال نیست.
شکاف نسلی به طور کلی طبیعی وحتی مثبت است و زمانی تبدیل به مسئله اجتماعی می‌شود که چارچوب‌ها و بنیان‌های نظم اجتماعی و اخلاقی دچار مشکل شده و هنجارهایی که تنظیم‌کننده مناسبات اجتماعی است و جامعه را در وضعیت تعادل قرار می‌دهد، سست شود.
*قراردادن فرزندان در چارچوب اخلاق و ارزش‌های مطلوب دشوار است:
هر نظام اجتماعی برای برقراری نظم به یکسری حلقه پیوند درحوزه هنجارها و ارزش‌ها نیاز دارد. خانواده پاره‌ای از جامعه است و از آن تاثیر می‌پذیرد، در گذشته خانواده این توانایی را داشت که فرزندان را در چارچوب اخلاق و ارزش‌های مطلوب خود قرار دهد، اما امروز این امر دشوار شده است.
تاکید صرف بر نقش خانواده و نادیده گرفتن سایر حوزه‌ها و نهادهای مرتبط مساله را حل نمی‌کند، ضمن آنکه باید حوزه فرهنگ از حوزه قدرت و سیاست جدا شود و حوزه قدرت نسبت به حوزه فرهنگ کارکردی حمایتی داشته باشد .
جامعه نه یک واقعیت یکپارچه بلکه بافتی «چهل تکه» است که بر اساس معیارهای گوناگون به لایه‌های مختلفی تفکیک شده و ساده‌ترین این معیارها سن و جنس است.
*«شکاف نسلی» یعنی تفاوت ارزش‌ها و هنجارهای دو نسل:
تعاریف مختلف و ناهمگنی که در تحقیقات برای شکاف نسلی ارائه شده، بیانگر فقدان تعریف قطعی و مورد اجماع محققان از شکاف نسلی است.
شکاف نسل یک طیف است و ابتدای این طیف از فاصله نسلی شروع می‌شود و انتهای آن به تعارض نسلی یا چیزی شبیه به «ستیز» می‌رسد. مفهوم فاصله به این معنا است که بین دو نسل به لحاظ ارزش‌ها، باورها و هنجارها، آرزوها و خواسته‌ها تفاوت وجود دارد که البته بخشی از آن طبیعی است. دو نسل متفاوت دو تجربه اجتماعی متفاوت نیز دارند، به خصوص در جامعه‌هایی که به شدت در حال تغییر و دگرگونی هستند.
جامعه ما که از زمان انقلاب تاکنون تغییرات وسیعی را تجربه کرده است، نمی‌شود انتظار داشت جوان شبیه به پدر و مادرش باشد.
شکاف نسلی ریشه در عملکرد خرده نظام‌ها دارد که مهمترین آنها خانواده است. در جامعه ما کارکرد خانواده نسبت به گذشته تا حدودی تقلیل یافته و در واقع بخشی از وظیفه‌ای که خانواده در حوزه تربیت داشته است به رسانه‌ها و سایر گروه‌های ثانوی واگذار شده است
در شکاف نسلی غیر فعال، شکاف وجود دارد؛ اما بروز اجتماعی پیدا نمی‌کند، شکاف نسلی زمانی فعال می‌شود که نوعی تقابل به وجود می‌آید و به اصطلاح فرزند در مقابل والدین می‌ایستد.
*اجماع نسل گذشته و کنونی بر سر ارزش‌ها:
در جامعه ما شکاف نسلی بیشتر در سطح هنجارهاست نه ارزش‌ها، به طور مثال همه افراد از عفت به عنوان یک ارزش اجتماعی دفاع می‌کنند اما در سطح هنجارها و نمادهای زندگی عفیفانه هر یک نسبت به عفت نظر متفاوتی دارند.
عناصر فرهنگی تا زمانی تداوم می‌یابند که کارکرد داشته باشند، یکی از مهمترین دلایلی که باعث می‌شود فرهنگ در مقابل ورود عوامل بیرونی آسیب‌پذیر شود این است که عناصر فرهنگی کارکرد خود را از دست می‌دهند.
اگر باورهای دینی آسیب‌ ببیند باید به سراغ نوع معرفی دین رفت و متاسفانه در حال حاضر در برخی مواقع دین در شکلی به جوان معرفی می‌شود که شاید از نظر جوان فاقد کارکرد فردی و اجتماعی برای خود او و جامعه اوست به همین دلیل در مقابل “دین نهادی یا دین رسمی” که احتمالا خانواده نماینده آن است، شاهد به وجود آمدن گونه‌ای دینداری «شخصی‌شده» هستیم که در مواردی دینداری غیرمناسکی است.
در جامعه ما حوزه‌های مختلف زندگی اجتماعی با حوزه قدرت و سیاست پیوند دارند و نظام اجتماعی زمانی تعادل پیدا می‌کند که چهارخرده نظام اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هرکدام مستقلا کار خود را انجام دهند و درعین حال با یکدیگر تعامل داشته باشند.
*باید درک یکسانی از شکاف نسلی پیدا کنیم:
یکی از کارکردهای آموزش و پرورش انتقال فرهنگ است، آموزش باید در چهارچوب یک رابطه انسانی و نرم به دانش‌آموز منتقل شود و همچنین باید این چهارچوب‌ها در خانواده و مدرسه هم سویی داشته باشند تا دچار مشکل جامعه‌پذیری چندگانه نشویم.
برای رسیدن به یک شناخت علمی دقیق، نگاه واقع‌بینانه و فارغ از اغراض سیاسی به جامعه ضروری است، برای کاهش مشکل شکاف نسلی، ابتدا باید درک روشن و معتبری از وضعیت موجودمان داشته باشیم. باید متغیرهای تاثیرگذار در شکاف نسلی شناخته و سهم نسبی هر یک در شناخت این مساله مشخص شود.
تغییرات اجتماعی یک مرتبه اتفاق نمی‌افتد و باید بخش‌هایی که خانواده و جامعه در آنها دچار تعارض شده‌اند مشخص شود و به آنها آموزش داده شود چرا که فرهنگ را با اجبار نمی‌توان انتقال داد.
فرهنگ بستر تاریخی دارد، فرهنگ باید حیات مستقل خود را پیدا کند زیرا تا زمانی که فرهنگ توجیه‌کننده قدرت باشد معضلات رفع نمی‌شود.
*درک متقابل میان نسل‌ها با همدلی محقق می‌شود:
هم‌دلی از هم‌زبانی بهتر است؛ درک متقابل میان نسل‌ها با همدلی و هم‌گرایی محقق می‌شود. زمان و آموزه‌های هر نسل متفاوت از یکدیگر است و مهم برخورد میان اختلاف نظرهاست. لازم نیست دو نسل هم‌زبان و هم‌فکر باشند و مساله‌ای که باید به آن پرداخته شود آموزش مهارت «همدلی» میان نسل‌هاست.
میان دو نسل تفاوت مسلم و آشکاری وجود دارد و در قرآن این تفاوت‌ها به عنوان آیت اشاره شده است. نسل‌هایی که با هم تفاوت دارند می توانند همدل باشند تا اینگونه یکدیگر را خنثی نکنند و در جهت هم‌گرایی یکدیگر برآیند.
آموزش همدلی میان دو نسل باید ایجاد گردد و اگر این فرآیند در مورد همسالان نیز پیش گرفته شود دیگر به مشکلاتی در این زمینه مواجهه نمی شویم. زمانی که افراد بتوانند تعامل مساعدی را با یکدیگر برقرار کنند دیگر درصدد نفی هم بر نمی‌آیند.
*مشکل گسست میان دو نسل است: مشکل در شکاف بین دو نسل نیست بلکه در گسست میان دو نسل است؛ در این راستا باید روابط میان بزرگسالان و جوانان بررسی شود.
الگوی رفتاری متعددی در بسیاری از آیات و روایات ذکر شده است، جوانان باید به گونه‌ای به ابراز وجود بیان خویشتن بپردازند که به آزادی دیگران لطمه نزند و وارد حریم خصوصی دیگران نشوند.
*والدین برای تربیت فرزندان برنامه مدون ندارند:
وجود شکاف نسل و اختلاف نظر امری طبیعی است؛ اما مساله‌ مشکل‌زا عدم توانایی ما در ریشه‌یابی مشکل‌هاست. پس ابتدا باید به این امر توجه کرد که چه عاملی منجر به تفاوت بین دو نسل می‌شود و در این بین خانواده مهمترین نقش را داراست.
والدین باید برای تربیت فرزندان خود برنامه‌ریزی کنند، متاسفانه والدین برای تربیت فرزندان خود برنامه مدونی ندارند.
تنها کسی که می‌تواند باورها را در کودک درونی کند مادر است؛ اما متاسفانه زنان در جامعه به خودباوری نرسیده‌اند و زنی که خودش را باور نداشته باشد نمی‌تواند فرزند سالمی تربیت کند.
در خصوص تاثیر دیگر نهادها بر خانواده باید اشاره کرد که، در همه کشورها سیاست یک اصل است و خانواده نیز از سیاست تاثیر می‌پذیرد؛ اما والدین می‌توانند با تربیت درست فرزند خود او را برای تصمیم‌گیری بر اساس مبانی اخلاقی در نهادهای سیاسی آماده کنند.
*فرهنگ و شکاف نسل‌ها:
باید تحت تاثیر یک فرهنگ بسیار قوی و غنی قرار بگیریم و این بر عهده متولیان فرهنگ است و دولت نیز باید بودجه لازم را در اختیار بخش فرهنگ قرار دهد.
آموزش‌ وپرورش و فرهنگ درهم‌تنیده شده‌اند و قطعا در شکاف نسل موثرند؛ اما متاسفانه برخی از دانش‌آموزانی که تحویل جامعه می‌دهیم متفکر و خودباور، اندیشه‌ورزی، خردورزی، مستقل و قوی نیستند.
مساله‌ای که حائز اهمیت است و برای پیشرفت به آن نیاز داریم برنامه‌ریزی و نظم است. در تبیین شکاف نسل‌ها، خانواده مهمترین نهاد است و تاثیر دیگر نهادها بر خانواده نباید به گونه‌ای قلمداد شود که این نهاد منفعل جلوه داده شود. شکاف نسل و تفاوت بین نسل‌ها باید وجود داشته باشد اما این تفاوت نباید از ضعف فرهنگی نشات گیرد بلکه باید به تغییرات سازنده و مثبت بینجامد.
تفاوت میان نسلها بر کسی پوشیده نیست؛ اما موضوعی که آدمی را به کنکاش وا می‌دارد مسائلی است که در خلال این موضوع زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات در اجتماع و نهاد خانواده خواهد شد باورها و اعتقاداتی که در یک نسل پذیرفته شده و در نسلی دیگر سطحی انگاشته می‌شود؛ اما درک یکدیگر چاره‌ساز خواهد شد.
موفق و مؤید باشید.

فاصله نسل ها و تربیت

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا