حوزه یا دانشگاه-رشته تحصیلی
باتوجه به قول من احب عمل قوم حشر معهم ایا تقلید از غیر مسلمانان جایز است ؟ ایا جایز است که ما از علم و دانش اروپایی ها و امریکایی ها به خصوص یونانی ها که تقریبا تمام نظریات و ازمایشات و تجربیات انها در زمینه های شیمی. زیست شناسی. مهندسی. پزشکی را در مدارس و دانشگاههایمان مطالعه میکنیم ایا تحصیل در این زمینه ها ما از خداشناسی ایمان ودیانت دور نمی شویم؟ اگر این طور نیست چرا فقها به مقامات بالای ایمان ودیانت وتقرب به خدا نائل میشوند و حتی به محضر امام زمان تشرف می یابند و انرا میبینند در حالیکه دیگران نه اینطور نیست. آیا با تحصیل در این زمینه ها مشغول در تصرف در کارهای دنیوی میشوند؟ واز آخرت خود غافل میشوند؟
به طور کلی علم بر دوگونه طبیعی و ماورای طبیعی، تقسیم می شود.
همه می دانیم که انسان آمیزه ای از بدن مادی و روح مجرد است. بر این اساس نیز دو نوع زندگی دارد، طبیعی و معنوی. بدن و زندگی طبیعی به علوم طبیعی و روح و زندگی معنوی به علوم ماورای طبیعی نیاز دارد.
البته اینگونه نیست که دو بعد انسان کاملا تفکیک شده باشد و روابطی با هم نداشته باشند، بلکه کاملا با هم مربوط و به هم کمک می کنند و روی هم تاثیر فراوان می گذارند.
روی این حساب ما برای زندگی کردن به همه علوم طبیعی و معنوی نیاز داریم و برای ما نافع هستند و نمی توانیم ارزش علوم را نادیده بگیریم.
از نبی خاتم (ص) روایت است که فرمود: العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان.
این روایت حتی اگر در مقام حصر مطلق نیز نباشد، باز هم از دو دسته علم با تأیید و ترغیب یاد میکند: علم ابدان و علم ادیان. یکی به جنبهی جسمانی انسان میپردازد و دیگری به بعد روحانی و معنوی او توجه دارد.
در روایت دیگری از نظر امیرمومنان علی(ع) علم چهار رشته است: ۱- علم فقه برای دین ۲- علم طب، برای امراض بدن ۳- علم نحو، برای مصونیت زبان از خطا ۴- علم نجوم برای شناخت زمان.
الْعُلُومُ أَرْبَعَهٌ الْفِقْهُ لِلْأَدْیَانِ وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسَانِ وَ النُّجُومُ لِمَعْرِفَهِ الْأَزْمَانِ؛ (بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۱۸)
البته تناقضی در کلام آن علی (ع) نسبت به روایت پیامبر اکرم (ص) نیست، زیرا علم فقه تعبیر دیگری از همان علم دین است؛ با این تفاوت که در تعبیر به علم فقه از دانشجو خواسته شده تا در دین به شکل تفقه و ژرف نگری وارد شود و تنها به مطالعات سطحی بسنده نکند.
توجه به علم نحو برای مدیریت زبان از خطا و همچنین توجه به علم نجوم و نقش ستارگان و گردش آن در مدارها و افلاک در زمان ها و تاثیرات آن در کلیت زندگی بشر نیز، زیر مجموعه علوم مربوط به زندگی طبیعی است و تناقضی با روایت اول ندارد.
تقسیم علوم به لحاظ حکم فراگیری!
علوم را از لحاظ حکم فراگیری در پنج گروه می توان دسته بندی نمود:
۱) واجب ۲) حرام ۳) مستحب ۴) مباح ۵) مکروه.
البته ابتدا علوم به دو دسته عمده تقسیم می شوند:
دسته اول: علومی که از یادگیری و تعلیم آنها صریحاً نهی شده مثل علم سحر و یا برای برد و جامعه فساد آفرین هستند و همینطور علومی که شخص به قصد ضرر زدن به دیگران می آموزد، تعلم این دسته از علوم حرام می باشد مگر در مواقع ضرورت، مثلاً سحر را برای ابطال سحر دیگران بیاموزد.
دسته دوم: علومی که مشخصات گروه قبل را ندارند، که اینها نیز بر دو گروه اند:
۱) دانش هائی که مقدمه سازندگی مادی و یا معنوی، دنیوی و یا اخروی، فردی و یا اجتماعی می باشند و بدون آنها اساس حیات مادی و معنوی انسان به مخاطره می افتد.
تحصیل این علوم به صورت واجب عینی مثل شناخت عقائد و تکالیف شرعیه و یا واجب کفائی مثل علم طب و شیمی بر همگان لازم است.
۲) دانش هائی که نقش حیاتی در زندگی فرد و یا اجتماع ندارند. این گروه خود بر سه قسم اند:
الف)مستحب: هر دانشی که مقدمه تقویت بنیه مادی و یا معنوی فرد یا جامعه است و بدون آن ضربه ای به نیازهای وارد نمی شود، در صورتیکه با قصد قربت فرا گرفته شوند عمل مستحبی محسوب می گردند.
ب) مباح: همین دانش ها اگر بدون قصد قربت آموخته شوند مباح به حساب می آیند.
ج) مکروه: دانش هایی که مقدمه فساد نیستند، اما سودی نیز در بر ندارند اگر موجب تضییع عمر گردند و انسان را از مقصد دور نمایند، لغو و مذموم و مکروه به شمار می آیند. مثل علم انساب.
قلمرو علم آموزی!
در اینکه چه علمی را بیاموزیم، دو نظریه وجود دارد.
نظریه اول :
منظور اسلام از علم، علوم دینی است و مقصود از همه تأکید ها و توصیه هایی که به تحصیل علم می شود، علم خود دین است.
اگر نظر اسلام از علم ، علم دین باشد باید گفت نظر اسلام درباره علم منفی است و درباره علم به حقایق کائنات و شناختن عالم طبیعت و ماورای طبیعت چیزی نگفته است.
برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد، قابل قبول نیست که بگوید: نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است .
این محدودیت فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرن های اخیر ایجاد شده است که تدریجا دایره معلومات خود را کوچکتر و محدود به علوم دینی کردند.
اما در رهنمود های دینی از علی (ع) آمده که: الحِکمَةُ ضَالّةُ المؤمنِ ، فاطْلُبوها و لَو عندَ المُشرِکِ تکونوا أحَقَّ بها و أهلَها .( امالی شیخ طوسی، ص625)
امام على علیه السلام : حکمت، گمشده مؤمن است؛ پس آن را بجویید گر چه نزد مشرک باشد، زیرا شما بدان سزاوارتر و شایسته ترید. معنی ندارد که این توصیه در خصوص علوم دینی باشد، مشرک را با علوم دین چکار ؟
نظریه دوم :
منظور از علم، هر علم نافع است. هر علمی که متضمن فایده و اثر مثبتی در زندگی انسان باشد، اسلام آنرا به رسمیت می شناسد.
طبق این نظریه هر علمی که به اهداف فردی یا اجتماعی اسلام کمک کند و ندانستن آن، سبب اخلال در زندگی مسلمان ها شود، آن علم را اسلام توصیه می کند و هر علمی که بر اهداف و آرمان های اسلامی تأثیر سوء می گذارد، اسلام با آن مخالف است.
هر چند همه علوم به سبب آن که در مقابل جهل و نادانی قرار دارد، از یک ارزش نفسی و ذاتی برخودار است، اما علومی با ارزش تراند که تاثیر مستقیم و بیش تری در مسیر کمال انسان و رهایی از جهل نادانی و ناآگاهی و جهل سفاهت و بی خردی داشته باشد.
به این معنا که هم انسان را دانا سازد و هم او را از بی خردی و سفاهت برهاند و به خرد و عقلانیتی برساند که کمال و سعادت ابدی او را تضمین نماید.
پیامبر (ص) فرمودند: علم و دانش بیشتر از آنست که شمرده و کسب شود، پس از هر چیز از جمله دانش، نیکوترین آن را فراگیر. الْعِلْمُ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ یُحْصَی فَخُذْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ أَحْسَنَه.
در نگاه اسلامى، علمی نافع است که برای دنیا یا آخرت انسان سودمند باشد. علمى که نفعی ندارد، مطلوب نیست.
از رسول خدا (ص) روایت است که فرمود: اللهم اعوذبک من علم لاینفع . بار پروردگارا از علمی که نفعی نداشته باشد به تو پناه می برم. (مفاتیح الجنان، تعقیبات نماز عصر)
على (ع) نیز فرمود: خیرى نیست در دانشى که سود ندارد . لا خیر بی علم لا ینفع (نامه 31 نهج البلاغه)
بنابراین دروس دانشگاهی نیز از آن جهت که در حل مشکلات و نیازهای طبیعی و اجتماعی زندگی کاربرد دارد و در راستای خدمت به جامعه و مردم است، تحصیل آن به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند، پسندیده، بلکه در شرایط خاصی واجب کفایی است.
منطق قرآن درباره قلمرو علم آموزی:
گذشته از همه اینها منطق خود قرآن درباره علم به شکلی است که قابل تخصیص و اختصاص نمی باشد . قرآن کریم هر علم مثبت و مفیدی را نور و جهل را ظلمت می داند.
قرآن صریحا مسائلی را به عنوان موضوع مطالعه و تفکر پیشنهاد می کند که نتیجه مطالعه آنها همین علوم طبیعی و ریاضی و زیستی و تاریخی و غیره است که امروز در دنیا می بینیم .
در سوره بقره می فرماید : در آفرینش آسمان ها و زمین ، در گردش شب و روز، در حرکت کشتی بر روی آب که به وسیله آن بشر منتفع می گردد، آمدن و ریزش باران که سبب حیات زمین می گردد، حیواناتی که در روی زمین در حرکت اند، گردش بادها و حالت مخصوص ابرها که در میان زمین و آسمان معلق اند، در همه اینها نشانه های قدرت و حکمت پروردگار است.
إن فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما أنزل الله من السماء من ماء فأحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء و الارض لایات لقوم یعقلون (بقره، آیه 164 )
یعنی همه اینها قوانین و نظاماتی دارند که شناختن این نظامات، شما را به توحید و خداشناسی نزدیک می کند .
قرآن صریحا مردم را به مطالعه در این امور توصیه کرده و می دانیم مطالعه این موضوعات منجر به علم ستاره شناسی ، زمین شناسی، دریاشناسی، علم کائنات جویه ، حیوان شناسی و غیره شده است .
قرآن کتابی است که در اولین نزول، سخن خود را با خواندن، علم و کتابت آغاز کرد و برای دانش و تفکر و تعقل اهمیت فوق العاده ای قایل است.
در سوره علق آمده: بخوان به نام پروردگارت، آنکه آفرید، انسان را از خون بسته آفرید. بخوان و پروردگار تو کریم ترین کریمان است که آموخت نوشتن با قلم را. إقرأ باسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق، إقرأ و ربک الاکرم ، الذی علم بالقلم. ( علق ، 1 -4(
سیره امامان شیعه درباره قلمرو علم آموزی:
همان طوری که می دانیم از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری، خلفا دستگاه وسیعی از مترجمین و ناقلین به وجود آورده بودند و انواع کتب نجومی ، منطقی ، فلسفی ، طبی ، حیوان شناسی ، ادبی و تاریخی را از یونان و هند و ایران ترجمه کردند و مسلمین با علوم جهان آشنا شدند.
ما شیعه هستیم و گفتار و سیره عملی ائمه اطهار علیهم السلام و حتی تقریر و سکوت ایشان در موارد خاص برای ما سند و حجت است .
در این زمینه می دانیم که ائمه اطهار در عین حال که از انتقاد و خرده گیری به کارهای خلفا کوتاهی نمی کردند ، کتاب های ما پر است از این انتقادها، در زمینه بسط و گسترش علوم غیر دینی، به خلفا خرده گیری نکرده و مخالفت ننموده اند.
اگر بنا بود که نظر اسلام درباره علوم طبیعی و فلسفی و مانند آن، منفی و مخالف بود و آنرا خراب کننده و منهدم کننده دین می دانستند، ائمه اطهار این عمل خلفا را با سکوت خود تایید نمی کردند و حتما انتقاد می نمودند.
اینها همه قرائنی است که نشان می دهد نظر اسلام منحصرا علوم دینی نیست و برای تمام علوم ارزش قایل است.
برتری علوم دینی!
ارزش هر علمی به ارزش موضوع آن است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن که تربیت انسان و تعالی جامعه است – از سایر علوم اشرف و برتر است.
البته گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد.
لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است.
اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دستیابی به مقصود هستی اقدام کند.
در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است.
اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینی» شمرده شده است
غفلت اکثریت جامعه بشری از جهت توحیدی علوم جای تأسف دارد زیرا حتی از علوم تجربی و مهندسی نیز می توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتی با زندگی روزمره ندارد.
در نگاه کلى قرآن، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند، هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست.
لذا در مورد علوم مورد توجه کافران می فرماید: ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهى آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است، (نجم، آیه 30).
پس علوم غیردینى نیز مى تواند نقش آ فرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند، اما این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال معنوی باشد.
در مورد علوم دینى نیز این معنا صدق می کند که اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مى شود.
به طور کلی ما دو نوع علم داریم علم الابدان و علم الادیان که یکی برای سلامت جسم است و دیگری برای سلامت روح، هر دو علم هم مهم و لازم اند، اما آن علم که سلامت جان و قلب را تأمین میکند، در دیدگاه اسلام مهمتر است.
امیرمومنان علی (ع) در یک تقسیم کلی می فرماید: علم بر دو گونه است: علم دین و علم بدن. حیات روح بوسیله علم دین و حیات جسد بواسطه علم بدن است و بدان که دین بر جسد شرافت دارد و نگهداری دین از نگهداری بدن لازم تر است (الحکم الزاهره، ترجمه انصاری، ص ۴۹).
در برخی روایات، معرفت نفس سودمندترین معرفتها دانسته شده و در برخی دیگر، توحید، ارزشمندترین گزاره شناخته شده است و در برخی دیگر، معرفت نفس با معرفت رب، قرین و همنشین شده است.
امام کاظم (ع) مى فرماید: شایسته ترین علم براى تو آن است که عمل تو جز بدان اصلاح نشود، و واجب ترین عمل براى تو آن است که در برابرش از تو بازخواست مى کنند و لازم ترین علم براى تو علمى است که قلب تو را به صلاح آورد و فساد قلب را براى تو آشکار سازد، و فرجام آن علمى نیک تر است که بر عمل دنیاى تو بیفزاید، پس خود را به علمى مشغول مساز که ندانستن آن، زیانت نمى رساند و از علمى غافل مشو که ندانستن آن، بر نادانى ات مى افزاید. (میزان الحکمة، ح 14138)
علم اخلاق و خودسازی!
از قدیم این مطلب مطرح بوده که آیا منظور اسلام از علمی که آن را فریضه و واجب خوانده چیست ؟
در پاسخ به این سوال به راحتی می توان گفت: علمی که بر هر زن و مرد مسلمان واجب است، علم اخلاق، خودسازی و سلوک است.
زیرا در تفسیر روایت وجوب علم از پیامبر خدا (ص) چنین آمده است: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ، أَیْ عِلْمِ التَّقْوَى وَ الْیَقِین» دانش آموختن بر هر مرد و زن مسلمان واجب است، یعنى دانش تقوى و یقین. یعنی علمِ تقوا و یقین است که طلب آن بر زن و مرد واجب است نه هر چیزی که علم نامیده شده باشد. ( بحارالأنوار ج2، ص31، ح20(
می توان گفت: منظور از علم تقوی، علمی است که سلوک عملی با آن ممکن می شود و مراد از علم الیقین، علمی است که مطلوب سالک در سلوک نظری است.
اما شهید مطهری در این باب گفته: هر دسته ای خواسته اند کلام پیغمبر را به همان رشته معلوماتی که خودشان داشته اند تطبیق کنند .
متکلمین گفته اند: مقصود خصوص علم کلام است ، مفسرین گفته اند: مقصود علم تفسیر است ، محدثین گفته اند: مقصود علم حدیث است ، فقها گفته اند: مقصود علم فقه است که هر کسی باید یا مجتهد باشد یا مقلد، علمای اخلاق گفته اند: مقصود علم اخلاق و اطلاع از منجیات و مهلکات است.
متصوفه گفته اند: مقصود علم سیر و سلوک و توحید عملی است، غزالی بیست قول در این زمینه نقل می کند، ولی همان طور که محققین گفته اند: مقصود هیچ یک از این علوم بالخصوص نیست. مقصود هر علم مفید و سودمندی است که به کار می خورد. (بیست گفتار شهید مطهری صفحه 258-263)
اما همانگونه که اشاره شد، خود پیامبر (ص) در حدیث وجوب طلب علم، به علم واجب تصریح کرده اند. ایشان فرموده اند: ای علم التقوی و الیقین، یعنی منظور از علم واجب علم تقوی و یقین است. بنابراین شکی نیست که بر اساس این روایت بسیار مشهور، علم خودسازی و سلوک نظری و علمی، بر همگان واجب است.
حوزه یا دانشگاه-رشته تحصیلی