شبهات سخیف قصه کربلا
با سلام و خدا قوت یک نفر هست که رفته تو همچین شبکه هایی و خیلی سوالها براش پیش اومده و من هم قادر ب جوابهایش نیستم چون اطلالی ندارم و از شما خواهشمندم نسبت ب تمام سوالهایی ک در بالا فرستادم پاسخ مرا دهید با تشکر از برنامه خوبتون.کربلا صحرا نبود ، جلگه بود )هوا اونقدر هم گرم نبوده ، امام هم تشنه لب نبوده !دهم عاشور
ای سال ۶۱ هجری قمری برابر با ۲۱ مهرماه سال ۵۹ هجری شمسی است /بله عاشورا در فصل پاییز بوده !
پس این جنگ در گرمای تابستون نبوده بلکه در اواخر مهرماه و در فصل پاییز بوده / به نرم افزار های آنلاین تبدیل تاریخ مراجعه کنید
حتی
اگر گرما هم بوده باشد برای هر دو سپاه این مسئله بوده!
————————————————————————-
کربلا صحرا نیست بلکه یک جلگه ی حاصلخیز در کنار رود پر آب فرات است. در این جلگه ی حاصلخیز بیش از شصت درصد مایحتاج کشاورزی مردم عراق تولید می شود. حالا صادرات عظیم خرمای عراق هم که مربوط به این منطقه است بماند.
———————————————————————–
امام سوم شیعیان و لشگرش تشنه نبوده اند.
اولا در صورت نبود آب هم می توانسته اند ازشیر شترهایشان استفاده کنند. که خوردن این شیر در میان مردم عرب بسیارپر طرفدار است.
دراحادیث و روایات و کتب تاریخی اسلامی متفقا همگی به نوره کشیدن امام حسین پیش از آغاز جنگ می پردازند. نوره همان واجبی است و برای استفاده از این ماده نیاز به آب برای دوش گرفتن است !
پس چطور آب در دسترس نبوده ؟
————————————————————————–
می گویند لشگر یزید آب را بر سپاه حسین بسته است !
چگونه ممکن است کسی بتواند روزدخانه ی پر آب فراط را ببندد؟
رودخانه ای که عرض آن در بعضی مناطق به چند صد متر می رسد !
————————————————————————-
اشکالی که وارد است اینست که اگر امام حسین (ع) برای جنگ میرفته چرا خانواده و بچه های کوچکش را همراه آورده بوده ؟
اگر ما شیعیان ادعا داریم که امامان از غیب مطلع اند و می دانسته اند که قرار است کشته شوند آیا قدرت تصمیم گیری برای مقابله با بحران را نداشته اند ؟
آیا کشته شدن امام حسین(ع) بهتر از پیروزی او و برقراری یک حکومت اسلامی مورد میلش بوده ؟
.
در کتاب تاریخ طبری یکی از دلایل جنگ ، دعوای عشقی میان حسین و یزید بر سر دختری زیبارو به نام ارینب دختر اسحاق آورده شده است.
چگونه میشود باور کرد که یک سر بریده بر نیزه از کربلا تا دمشق بماند و در ۴۰ روز فاسد نگردد! !
1. شاید مهمترین موضوعی که لازم است درخصوص آن حرف زد این است که ترویج چنین شبهاتی حربه ای است برای منحرف کردن حواس ها و حمله به اصل ماجرای کربلا. اگراین قیام عاشورا در بدترین مکانجغرافیایی و زمان مثل زمستان هم صورت می گرفت، چیزی از ارزش آن کم نمیشد. آیا “صحرا” بودن کربلا اصل ماجراست؟ صحرا بودن کربلا که هیچ اهمیتی ندارد. آنهاکه فکر می کنند با “جلگهای” فرض کردن کربلا شق القمر کرده ومچ گرفته اند، اصلا نمی دانند چه چیز ماجرای کربلا حائز اهمیت است؟ تصورشان این است که کل ماجرا در تشنگی امام و اصحاب خلاصه میشود. نمیدانندفلسفه قیام و هنر سیدالشهدا در فدا کردن خودش برای دین بوده است. مگر نامهی حضرت به برادرش محمدحنفیه را قبل از قیام نخوانده اند؟ در آن به روشنی بیان میکنند که از کج رویهایی که به نام اسلام می شود دلخون است و برای زنده نگه داشتن دین جدش و اصلاح امت، حاضر است خود را فدا کند. .
2. شهید مطهری میگوید که عاشورا یا اواخر تابستان بوده است یا اوایل پاییز. دهم عاشورای سال 61 هجری قمری، معادل است با هفتهی سوم مهرماه سال 59 هجری شمسی. البته امکان دارد که محاسبات این سایت ها به دلیل سال های کبیسه و غیره کمی این طرف و آن طرف شود، ولی به طور کلی، می توان گفت که عاشورا در اواسط مهرماه اتفاق افتاده است (حالا روز دقیق آن خیلی هم مهم نیست). درست است.
می توانید در این ماه بروید اهواز یا بندرعباس یا دزفول یا هر شهر دیگر آن منطقه تا بفهمید وسط روز هوا گرم است یا سرد؟.
3. کسانی که این مسائل را مطرح می کنند، تا بحال توفیق روزه گرفتن داشته اند؟ مگر تا به حال روزهداری ندیدهاند که بعد از فقط یک روز روزه گرفتن، دم افطار لب هایشان چطور ترک بر می دارد و منتظر اذانند؟
پیشنهاد میکنیم چنین افرادی وسط بهمن ماه، در خنکی شهر، در کنار شومینه، در آرامش و راحتی خانه، سعی کنند فقط دو روز آب نخورند. ببینند حالشان چطور میشود؟! تازه نمی خواهد بعدش زره به تن کنند، به میدان جنگ بروند، عرق بریزند، شمشیر بزنند، مجروح و جانباز شوند، داغ تک تک عزیزان خود را ببینند، و از همه مهمتر، با خونشان از دین خدا محافظت کنند!
این افراد چرا قبل از این که کل ماجرای عاشورا را با چنین فضاسازی مسخره ای زیر سوال ببرند چند دقیقه فکر نمیکنند؟ واقعا اینها به چهچیزی میخواهند برسند؟
پاسخ اجمال و مختصر :
1. شبهه منابع ادعاهای خود را ارائه نکرده و نه تنها این موارد در هیچ منبع معتبری یافت نشد بلکه تماما نیز مستندا تکذیب می شود!
2. همه جلگه ها آبخیز نیستند، بلکه برخی همانند کربلا آب و هوایی گرم و خشک دارند که به آنها دشت می گویند! بخشهایی از این دشت همچون محل خیمه ها، بسیار بالا تر از سطح آب بوده است!
3. رسیدن به آب با کندن چاه، قطعی و آسان نبوده، چنانکه یاران امام خندقی را پشت خیمه ها کندند اما آبی جاری نشد!
4. دریاچه نمک عظیم در چند کیلومتری کربلا موجب شوری آبهای مناطق اطراف شده و بعید است آب حاصل از چنین چاهی قابل شرب بوده باشد!
5. امام حسین(ع) پشت خیمه زنان را حفر نمود و چشمه ای با آب گوارا ظاهر شد و مورداستفاده قرار گرفت اما این امر معجزه و امتحانی برای تقویتِ باور یاران ایشان بود و پس از نوشیدن آب و پر کردن مشکها خشکید و پنهان شد.
6. کربلا در دشتی گرم و خشک قرار دارد که هوای آن در مهرماه مانند شهرهای جنوبی و دشتهای خوزستان ایران بسیار گرم است و قابل مقایسه با مرکز و شمال کشورمان نیست!
7. کاروان امام حدود ۲۰۰ نفر بودند؛ چگونه همه نیاز خود را از شیر چند شتر تامین کنند؟! معلوم نیست چه تعداد از شترها ماده بوده و از آنها چه تعدادی بچه داشته اند تا شیر داشته باشند؟! ضمن اینکه کمبود آب در میزان و کیفیت شیر شترها نیز تاثیر دارد!
8. نقلهایی که از غسل و نوره کشیدن اصحاب در کتب تاریخی آمده قطعی نیستند و سندهای کاملاً قابل اعتمادی ندارند، اما اگر از اشکال سندی روایات بگذریم، احتمالا آنچه در مورد شب عاشورا نقل شده مربوط به آب همین چشمه پشت خیمه ها بوده است.
9. بستن آب بر اردوگاه امام، علاوه بر منابع تاریخی، در اشعار مختلف آن زمان نیز آمده است. بستن آب به معنای بستن رودخانه نیست، بلکه به معنای جلوگیری از دسترسی یاران امام به رود است!
10. امامان برای منافع شخصی خود از علم غیب بهره نمی گرفتند؛ امام حسین (ع) به جنگ نمی رفتند بلکه به دعوت اهل کوفه به آن شهر سفر می کردند.
11. والاترین جلوه هاى مدیریت بحران در حرکت امام وجود دارد. این حرکت تنها انتخاب ممکن بود و زنده ماندن فقط با بیعت یزید میسر میشد؛ حکومت پس از چنین بیعتی معنا نداشت!
12. ماجرای “ارینب” کذب محض بوده و با توجه به ایرادات فراوان در سند و محتوا کاملا مردود است.
.اما پاسخ تفصیلی به برخی ازین شبهات :
قرنهاست که دشمنان همت در ضربه زدن به حقانیت مکتب حسینی دارند ومصداق آیهی یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (کافران میخواهند که نور خدا را با دهانشان (به نَفَس تیره و گفتار جاهلانه خود) خاموش کنند و خدا نگذارد تا آنکه نور خود را در منتهای ظهور و حد اعلای کمال برساند هر چند کافران ناراضی و مخالف باشند.)
هستند که هیچوقت موفق نخواهند شد، درسخیف بودن این حرفها و مطالب ارائه شده همین بس که نویسنده کمترین دقتی نکرده که وقتی میگویند آب را بر امام بستند یعنی اینکه مانع برداشتن آب از طرف یاران امام شدهاند نه اینکه عرض رودخانه را خاکریزی کرده باشند یا دیوار کشیده باشند اگر تعداد لشکر ابن زیاد بنابر برخی اقوال 30000نفر باشند برای اینکه مانع دسترسی تعداد 72نفر به آب فرات شوند چن نفر لازم است کنار رود مراقب باشند تا کسی به آب نزدیک نشود…؟
این شما این هم کربلا، بروید زمین را بکنید ببنیم آیا به این راحتی به آب شیرین می رسید؟! کربلا در حاشیه ی یکی از دو صحرای بزرگ خاورمیانه قرار دارد. صحرایی که وارد شدن در آن، بدون همراه داشتن آب، مساوی است با مرگ حتمی. این همه گرد و غباری که هر از گاهی فضای شهرهای کشورمان را تیره و تار می کند ـ که خبرش را در رسانه ها می شنوید ـ از همین صحرای برزگ عراق می آیند. در جایی که زمینش رطوبت داشته باشد، گرد و غباری در این حدّ ریز تولید نمی شود که از یک کشور به کشور دیگر نقل مکان کند؛ تنها در صحراهایی که زمینشان فاقد رطوبت است، چنین گرد و غبارهایی تولید می شوند. البته طرف شرقی کربلا، منطقه ای کوهستانی و تا حدودی جلگه ای است؛ که برخی با سوء استفاده از این مطلب خواسته اند چنین القاء کنند که کربلا منطقه ی خشک نبوده است. امّا واقع مطلب چنین نیست
*آنچه مسلم است این است که در کربلا از روز هفتم ماه محرم تا بعد از ظهر عاشورا، امام حسین(ع) و یارانش با مشکل آب مواجه شدند . منابع و مآخذ تاریخی و روایی به روشنی اثبات می کند که نیروهای عمربن سعد مأموریت یافتند که حسین بن علی و یارانش را در مضیقه قرار بدهند و مانع آوردن آب به خیمه ها بشوند و نیروهایی را در اطراف فرات مستقر کردند تا اصحاب امام حسین(ع) نتوانند از فرات آب بیاورند . در غیر روز عاشورا امام و یارانش به سختی آب تهیه می کردند ولی روز عاشورا مشکل آب بسیار جدی شد و حتی امام حسین(ع) وقتی که خود را به آب رسانید و خواست آب بخورد ، در همان لحظه حصین بن تمیم به سوی آن حضرت تیر پرتاب کرد و در نتیجه نتوانست آب بخوردو امام حسین و یارانش روز عاشورا همه با لب تشنه به شهادت رسیدند و اگر روایت و یا تاریخی بر خلاف این باشد ، نمی توان آن را در برابر این همه روایات که می گویند امام حسین و یارانش همه با لب تشنه شهید شدند، پذیرفت. بلکه همه روایات می گوید: امام حسین ویارانش با لب تشنه به شهادت رسیدند و این منافات ندارد با این مطلب که امام حسین و یارانش در آن روز ها و حتی شب عاشورا آب تهیه کرده باشند. البته در این هم تردیدی نیست که امام و یاران و خاندانش در آن روزها آب تهیه می کردند. و چنین نبود که در آن سه روز کسی آب نخورده باشد و اگر در آن سه روز و در آن هوایی گرم کسی سه روز اصلا آب نخورده می میرد و نمی تواند دوام بیاورد ولی با این حال روز عاشورا امام حسین و یارانش نتوانستند آب بخورند و همه تشنه به شهادت رسیدند.برای مثال به برخی از مآخذ و منابع روایی و تاریخی اشاره می کنیم:1. امام سجاد علیه السلام فرمود: «و قد منع ابی من الماء الذی کان مطلقا للسباع و الوحوش» (بحارالانوار، ج 46، ص 109 س2 پدرم را از آبی که برای درنده ها و حیوانات آزاد بود، منع کردند.2. عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نوشت: ای عمر بن سعد ! بین امام حسین و آب حایل شو، کار را بر او سخت بگیر و نگذار حتی یک قطره آب بنوشند. وقتی که این نامه رسید ، عمرو بن سعد ، عمر بن حجاج را با پانصدنفر سواره مأمور کرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند و از هفتم ماه محرم امام حسین و یارانش دیگر نتوانستند به راحتی آب به دست بیاورند. (منتهی الامال ، ج 1، ص 625، چاپ هجرت و تاریخ طبری هشت جلدی ج 4، ص 311) 3. امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام سجاد چهل سال برای پدرش امام حسین گریه کرد و هروقت برای او آب می آوردند می گریست و می فرمود: پدرم را تشنه به شهادت رساندند. (بحارالانوار ، ج 45 ، ص 149، س 8) 4. وقتی که حضرت ابوالفضل به میدان می رفت امام حسین فرمود: برای این بچه ها کمی آب بیاور. (همان، ص 41 ، س 13) این می رساند که روز عاشورا حتی در خیمه ها برای بچه ها هم آب نبوده است.5. علی اکبر پس از کمی جنگ به خیمه ها آمد و گفت: عطش مرا از پای درآورده است. (همان، ص 43) 6. روز عاشورا امام حسین و ابوالفضل با هم برای آوردن آب به سوی فرات رفتند ولی نیروهای عمر بن سعد مانع شدند و آنان نتوانستد آب بیاورند (همان، ص 50، س 1). 7. امام حسین(ع) تلاش می کرد آب به خیمه ها بیاورد ولی شمر گفت: نمی گذارم آب برداری مگر اینکه کشته شوی. (همان، ص 51، س 18) این می فهماند که امام روز عاشورا، تلاش می کرد به خیمه ها آب بیاورد و در خیمه ها مشکل آب وجود داشته است.8. در روایتی آمده است که امام حسین (ع) خود را به آب رسانید ولی وقتی خواست بخورد ، حصین بن تمیم با تیر آن حضرت را مورد هدف قرار داد و نتوانست آب بخورد. (تاریخ طبری ، هشت جلدی، چاپ بیروت ، ج 4، ص 343 س 12) این می رساند که دشمن مراقب بود که آن حضرت آب نخورد تا زودتر از پای درآید.9. یکی از نیروهای عمر بن سعد گفت : ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی به خدا سوگند نمی گذاریم یک قطره از آن بنوشی تا بمیری. امام حسین دست به آسمان بلندکرد و گفت: خدایا! او را با تشنگی بکش. دعای امام در حق او قبول شد و او تشنه شد ، از اسبش افتاد ومرد. (بحار ، ج 44، ص 317، س 9) 10. یزید بن حصین از یاران امام حسین به نیروهای عمر بن سعد گفت: ای مردم! این آب فرات است ، سگها و خنزیرها از آن می خورند و شما نمی گذارید فرزند پیامبر از آن استفاده کند، آیا این انسانیت است؟ گفتند: سوگند به خدا حسین باید تشنه بمیرد. (بحار ج 44، ص 318). 11. عبدالله بن حصین ازدی با صدای بلندگفت:ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی که همچون آسمان آبی صاف است ، به خدا سوگند یک قطره از آن خواهید نوشید تا از تشنگی بمیرید. (بحار، ج 44، ص 389) 12. حر بن یزید به نیروهای عمربن سعد گفت: «…و شما امام حسین ، اصحاب ، زنان و کودکان او را از آب فرات منع کردید در حالی که از آن آب یهودیان ، مسیحیان ، زرتشتیان می خورند و خوکها و سگهای عراق در آن فرو می روند. ای مردم! بدانید که تشنگی آنها را از پا درآورده است..» (تاریخ طبری، ج 4، ص 325) در نتیجه دشمن به طور جدی مانع آوردن آب بود و آنان چون امام را در محاصره داشتند ، می توانستند آن حضرت را از آب محروم کنند وچنین هم کردند ، توجه به این داشته باشیم که قصد دشمن این بود که امام ویارانش را بکشند و اثری هم از این جنایت در تاریخ نماند.قلمها در دست آنها بود و هر جور می خواستند می کردند. حقایق را وارونه نشان می دادند و تلاش می کردند حادثه کربلا یک حادثه ساده قلمداد کنند بسیاری از ستم هایی را که در کربلا بر اهلبیت امام حسین(ع) رفت ننوشتند و نگفتند: جنایات بنی امیه در کربلا بیش از اینهایی است که الان در دسترس داریم.آیت الله مطهری در حماسه حسینی آورده است که مسأله تشنگی امام حسین(ع) از مسلمات است و یک مسأله یقینی و قطعی است (ج 2، ص 217) و با تهیه آب در شب عاشورا و غسل کردن و وضو گرفتن، این مشکل بر طرف نشد و آنان در روز عاشورا تشنه به شهادت رسیدند.نتیجه: هر چند امام و یارانش در روزهای قبل از روز عاشورا آنهم به مقدار بسیار ناچیز و کم آب پیدا می کردند ولی آنچه مسلم است این است که در روز عاشورا هیچ آبی در خیمه ها پیدا نمی شد و همه تشنه به شهادت رسیدند.درباره این مساله می توانید به مآخذ زیر مراجعه کنید:1. بحارالانوار 2. منتهی الامال 3. تاریخ طبری ج 4، 4. احقاق الحق ج 11، 5. قصه کربلا نوشته علی نظری منفرد 6. تأملی در نهضت عاشورا نوشته رسول جعفریان 7. اعیان الشیعه8. المجالس السنیه 9. مقتل خوارزمی ج1، 10. الفتوح ج 5 ، 11. وقایع الایام خیابانی 12. مقتل ابی مخنف
درخصوص خانواده به همراه آوردن امام : پاسخ: نهضت امام حسین(ع) دو چهره داشت و بر اساس هر یک از آنها، یک تقسیم کار صورت گرفت: یکى فداکارى و جانبازى و «شهادت» و دیگرى «ابلاغ پیام». البته ابلاغ پیام جز با فداکارى ها و زحمات طاقت فرسا ممکن نبود. جایگاه و نقش اصلى زنان در عمل به وظیفه دوم، تبلور یافت. گرچه زنان در تربیت رزمندگان، تهییج آنان و سایر اقدامات پشتیبانى نقش ایفاء کردند؛ اما وظیفه اصلى آنان، «پیام رسانى» بود.براى بحث راجع به نقش زنان در تبلیغ نهضت حسینى و اسلام، ابتدا دو مقدمه را باید بیان کرد. یکى اینکه طبق روایات، تمام کارهاى سیدالشهدا(ع) روى حساب بوده است و علت اینکه به رغم آگاهى از خطرات سفر، اهل بیت را همراه خود به سوى کوفه برد، این بود که به واسطه الهامى که از عالم معنا به اباعبدالله(ع) شد و پیامبر(ص) در عالم رؤیا به ایشان فرمود: «ان الله شاء ان یراهنّ سبایا»؛بحارالانوار، ج 44، ص 364. حضرت فهمید که اسارت اینها مورد رضاى حق است؛ یعنى، حضرت مصلحت تشخیص داد که اهل بیت خود را همراه ببرد. در حقیقت امام(ع) با این کار، مبلغان خود را به شهرهاى مختلف و حتى به قلب حکومت دشمن فرستاد و پیام خود را به گوش همگان رساند.مطلب دوّم بحثى درباره نقش زن در تاریخ است، هیچ کس منکر نقش زن در طول تاریخ نیست و لااقل نقش غیرمستقیم زن را همه قبول دارند؛ بدین صورت که زن، مرد را مى سازد و مرد تاریخ را و نقشى که زن در ساختن مرد دارد، بیشتر از نقشى است که مرد در ساختن تاریخ دارد. به طور کلى، زنان، از نظر نقش داشتن یا نداشتن در طول تاریخ، به سه دسته تقسیم مى شوند:الف. زنانى که مثل شى ء گران بها، اما بدون نقش بودند؛ مثل بسیارى که زن براى آنها یک شى ء – نه شخص – گران بها بوده که باید در حریم خود محفوظ بماند و به دلیل همان گران بهایى اش بر مرد اثر مى گذاشت. مى توان گفت: سازنده چنین جوامعى تنها جنس مذکر بوده است.ب. در بعضى از جوامع، زن از حالت شى ء بودن خارج شده، وارد اجتماع مى شود؛ اما حریم خود را گم مى کند و چون در همه جا حضور مى یابد، ارزش خود را از دست مى دهد و بى ارزش مى شود! زن در این جوامع «شخص» است؛ اما شخصى بى ارزش. از نظر رشد برخى استعدادهاى انسانى – از قبیل علم، اراده، شخصیت اجتماعى، حضور در مشاغل مختلف و … – به او شخصیت مى دهند و از شى ء بودن خارجش مى سازند؛ ولى از طرف دیگر، ارزش او را براى مرد از بین مى برند. از طبیعت زن این است که براى مرد گران بها باشد وا گر این را از او بگیرند، روحیه او متلاشى مى شود. سازنده این جوامع گرچه مذکر – مؤنث است، اما زن، کالاى ارزان است؛ بدون اینکه در نظر هیچ مردى عزت و احترام لایق یک زن را داشته باشد!ج. از نظر اسلام، زن باید ارزشمند باشد؛ یعنى، از طرفى شخصیت روحى و معنوى و کمالات انسانى، – مثل علم، هنر، اراده قوى، شجاعت، خلاقیت و حتى فضایل معنوى – را در سطح عالى داشته باشد و از طرف دیگر مبتذل نباشد. قرآن کریم نیز به زنان چنین ارزشى داده است؛ مثلاً حوا را در کنار آدم مخاطب قرار داده، از هر دو مى خواهد که به آن درخت نزدیک نشوند.درباره این فکر غلط مسیحیت که آدم (مرد) اصالت دارد و حوا (زن) تبعیّت، و مبارزه قرآن با این تفکر، استاد مطهرى مفصل بحث کرده است. ر. ک: حماسه حسینى، ج 1، صص 406-404. ساره نیز مانند ابراهیم خلیل(ع) فرشته ها را مى بیند و با آنان صحبت مى کند. مریم(س) از خداوند رزق و روزى هایى مى گیرد که زکریا در تعجب فرو مى رود و فاطمه زهرا(س) کوثر (خیرکثیر) خوانده مى شود.در تاریخ اسلام، بهترین نمونه چنین زنى حضرت زهرا(س) است. او که خوشحال مى شود تنها کارهاى داخل منزل از سوى پیامبر(ص) به او واگذار شده، در مسجد، چنان خطبه اى مى خواند که امثال بوعلى نیز قادر به چنین انشایى در مسائل توحیدى نمى باشند. اما در عین حال، آن حضرت خطبه خویش را از پشت پرده مى خواند؛ یعنى، در عین حفظ حریم خود با مردان، نشان مى دهد که یک زن چقدر مى تواند مؤثر در جامعه باشد.با این دو مقدمه باید گفت: که تاریخ کربلا، یک تاریخ مذکر – مؤنث است؛ یعنى، زن و مرد هر دو در آن نقش دارند؛ ولى هر یک در مدار خودش و بدون خارج شدن از حریم خود.نقش مردان در حادثه عاشورا روشن است؛ اما نقش زنان به خصوص با حضرت زینب(س) از عصر عاشورا به بعد تجلّى پیدا مى کند و تمام کارها از این پس به او واگذار مى شود. او در مقابل پیکر مطهر امام، کارى مى کند که دوست و دشمن به گریه در مى آیند و در واقع اولین مجلس عزادارى امام حسین(ع) را برپا مى کند. از امام سجاد(ع) و دیگر زنان و کودکان، پرستارى مى کند و در مقابل دروازه کوفه با خطبه خود، شجاعت على(ع) و حیاى فاطمه(س) را در هم مى آمیزد و خطابه هاى عالى علوى را به یاد مردم مى آورد و مردم کوفه را نسبت به کارى که انجام داده بودند، متنبه مى سازد. این است زنى که اسلام مى خواهد. شخصیت رشد یافته اجتماعى در عین حیا و عفت و رعایت حریم.حماسه حسینى، ج 1، صص 411-397 و ج 2، صص 236-231.با توجه به آنچه گفته شد، همراهى خانواده امام حسین(ع) در نهضت عاشورا از چند جهت حائز اهمیت است؛1. زنان و کودکان توانایى تبلیغ و پیام رسانى را دارند.2. علاوه بر توانایى تبلیغ، دشمنان نیز از مقابله با آنان عاجزند؛ زیرا باید حریم آنان را حفظ کنند و در صورت آسیب رسانى به زنان و کودکان، عواطف همگان جریحه دار مى شود و نزد افکار عمومى در طول تاریخ محکوم خواهند شد. چنان که در واقعه کربلا دشمنان حتى نزد خانواده هاى خود، سرافکنده شدند.دیگر آنکه از نگاه عرفانى، امام حسین(ع) تمام هستى خود و اطرافیان خود را بدون هرگونه کاستى، در طبق اخلاص گذاشت و به درگاه خداوند آورد. ثمره چنین اخلاصى آن شد که نهضت عاشورا در طول و عرض تاریخ، براى مسلمانان و غیر مسلمانان، تأثیرگذار باشد و در قیامت نیز به درجه اى برسند که همگان غبطه آن را بخورند. براى توضیح بیشتر در این باره، چند نکته قابل ذکر است:یک. پیام رسانى تکلیف اجتماعى در آیین اسلام، ویژه مردان نیست؛ بلکه زنان متعهد و مسلمان نیز در برابر جریان حق و باطل و مسأله ولایت و رهبرى، وظیفه دارند و باید از رهبرى حق، دفاع و پیروى کنند و از حکومت هاى فساد و مسؤولان نالایق، انتقاد نمایند و در صحنه هاى گوناگون اجتماعى، حضورى مؤثر داشته باشند.در تداوم مسیرى که حضرت زهرا(س) در حمایت از امام معصوم(ع) و افشاگرى علیه رویه هاى ناسالم زمامداران داشت؛ زنان به خصوص حضرت زینب(س) نیز در نهضت کربلا دوشادوش امام حسین(ع) مشارکت داشتند.هر قیام و نهضتى، عمدتاً از دو بخش «خون» و «پیام» تشکیل مى گردد. مقصود از بخش «خون»، مبارزات خونین و قیام مسلحانه است که مستلزم کشتن و کشته شدن و جانبازى در راه آرمان مقدس است. مقصود از بخش «پیام» نیز، رساندن و ابلاغ خواسته هاى انقلاب و بیان آرمان ها و اهداف آن است.با بررسى قیام مقدس امام حسین(ع)، این دو بخش کاملاً در آن به چشم مى خورد؛ زیرا انقلاب امام حسین(ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول، یعنى (بخش خون و شهادت)، بود و رهبرى و پرچم دارى نیز بر عهده خود ایشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچم دارى امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) آغاز گردید. آنان با سخنان آتشین خود، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا و یارانش را به آگاهى افکار عمومى رسانیدند و طبل رسوایى حکومت پلید اموى را به صدا درآوردند.با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه دارى که حکومت اموى از زمان معاویه، علیه اهل بیت(ع) – به ویژه در منطقه شام به راه انداخته بود – بى شک اگر بازماندگان امام حسین(ع) به افشاگرى و بیدارسازى نمى پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت هاى وقت، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان مى دادند؛ همچنان که برخى در تهمتى درباره امام حسن(ع) گفتند: «بر اثر ذات الریه و سل از دنیا رفت».اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سیدالشهدا(ع) در دوران اسارت – که کینه توزى سفیهانه یزید چنین فرصتى را براى آنان پیش آورده بود – اجازه چنین تحریف و جنایتى را به دشمنان نداد. ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا، با بررسى و مطالعه در حکومت امویان بر شام، بیش از پیش روشن مى شود.دو. خنثى سازى تبلیغات بنى امیه شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد، تحت سیطره فرمان روایانى چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان قرار گرفت. مردم این سرزمین، نه سخن پیامبر(ص) را دریافته بودند و نه روش اصحاب او را مى دانستند و نه اسلام را دست کم آن گونه که در مدینه رواج داشت، مى شناختند؛ البته 113 تن از صحابه پیامبر اکرم(ص) یا در فتح این سرزمین شرکت داشتند، و یا به تدریج در آنجا سکونت گزیده بودند؛ ولى بررسى زندگى نامه این افراد نیز روشن مى کند که جز چند تن، بقیه آنان براى مدت کمى محضر پیامبر گرامى اسلام(ص) را درک کرده و جز یک یا چند حدیث، روایت نکرده بودند.گذشته از آن، بیشتر این افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حکومت معاویه، وفات کردند و در زمان قیام امام حسین(ع) تنها یازده تن از آنان زنده بوده و در شام به سر مى بردند.اینان مردمانى در سنین هفتاد تا هشتاد سال بودند که گوشه نشینى را بر آمیختن با توده ترجیح داده و در عامه مردم نفوذى نداشتند. و در نتیجه نسل جوان آن روز، از اسلام حقیقى چیزى نمى دانستند و شاید در نظر آنان، اسلام هم حکومتى بود مانند حکومت کسانى که پیش از ورود اسلام بر آن سرزمین فرمان مى راندند! و تجمّل دربار معاویه، حیف و میل اموال عمومى، ساختن کاخ هاى بزرگ و تبعید و زندانى کردن و کشتن مخالفان، براى آنان امرى طبیعى بود؛ زیرا چنین نظامى نیم قرن پیش از آن سابقه داشت و به یقین کسانى بودند که مى پنداشتند آنچه در مدینه عصر پیامبر گذشته، نیز این چنین بوده است.شهیدى، سید جعفر، قیام امام حسین(ع)، ص 185.معاویه حدود 42 سال در شام حکومت کرد و در این مدت نسبتاً طولانى، مردم شام را به گونه اى پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهى دینى باشند و در برابر اراده و خواست او، بى چون و چرا تسلیم شوند.آیتى، محمد ابراهیم، بررسى تاریخ عاشورا، ص 47. معاویه در طى این مدت، نه تنها از نظر نظامى و سیاسى مردم شام را تحت سلطه خود قرار داد که از نظر فکرى و مذهبى نیز مردم آن منطقه را کور و کر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعلیمات اسلام به آنان عرضه مى کند، بى هیچ اعتراضى بپذیرند.حکومت پلید بنى امیه با تبلیغات زهرآگین و کینه توزانه، خاندان پاک پیامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد و در مقابل، بنى امیه را خویشان رسول خدا و نزدیک ترین افراد به او معرفى کرده؛ به طورى که پس از پیروزى قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفّاح، ده تن از امراى شام نزد وى رفتند و همه سوگند خوردند که ما تا زمان قتل مروان آخرین (خلیفه اموى)، نمى دانستیم که رسول خدا(ص) جز بنى امیه خویشاوندى داشت که از او ارث ببرند، تا آنکه شما امیر شدید.ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 159.بنابراین، جاى شگفتى نیست اگر در مقاتل مى خوانیم: به هنگام آمدن اسیران کربلا به دمشق، مردى در برابر امام زین العابدین(ع) ایستاد و گفت: سپاس خدایى را که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد! حضرت کمى صبر کرد تا شامى هر چه در دل داشت بیرون ریخت؛ سپس با تلاوت آیاتى مانند:«إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً».احزاب (33): آیه 33 «بى شک خداوند مى خواهد هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاک سازد، پاک ساختنى». فرمود: این آیات در حق ما نازل شده است. پس از آن بود که مرد فهمید آنچه درباره این اسیران شنیده، درست نیست. آنان خارجى نیستند؛ بلکه فرزندان پیامبر هستند؛ و از آنچه گفته بود، پشیمان شد و توبه کرد.اخطب خوارزمى، مقتل الحسین(ع)، ج 2، ص 61؛ اللهوف، ص 74.بنابراین با حرکت منزل به منزل خاندان امام حسین(ع) و خطبه ها و روشنگرى هاى امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)، تحریفات چندین دهه بنى امیه – حتى در «شام» به عنوان مرکز خلافت دشمنان – خنثى شد.سه. افشاى چهره ظالمان بُعد دیگر علت حضور خانواده امام حسین(ع)، نشان دادن چهره سفّاک، بى رحم و غیرانسانى یزید و حکومت وى بود. یکى از عوامل مؤثر در پذیرش پیام از سوى مردم و رساتر بودن تبلیغات از سوى پیام آوران، عنصر مظلومیت است. از این رو برخى از جناح ها، گروه ها و احزاب سیاسى هنگام تبلیغات براى نفوذ بیشتر در اذهان مردم و افکار عمومى، مظلوم نمایى مى کنند؛ چون انسان، فطرتاً از ظلم و ظالم بیزار و متنفر است، همچنان که مظلوم، محبوب و حداقل مورد عواطف و احساسات مثبت مردم است.در حادثه کربلا، نه مظلوم نمایى؛ بلکه حقیقت مظلومیت با فداکارى اهل بیت آمیخته شد و آنان پیام سالار شهیدان و اصحاب را با عالى ترین صورت به همه مردم ابلاغ کردند؛ به گونه اى که امروز نیز صداى آنان، در وجدان بشریت به گوش مى رسد.خردسالان و زنان، که نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم؛ ولى با قساوت بارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لب هاى تشنه در کنار شط فرات جان داد؛ دخترک خردسال کنار پیکر خونین و قطعه قطعه پدر کتک خورد؛ خیمه هاى آنان به آتش کشیده شد و … این عوامل در ابلاغ پیام و افشاى ماهیت حکومت یزید کمتر، از آن شهادت و جانبازى اصحاب نبود. همین «صداى العطش» طفلان امام حسین و قنداقه خونین على اصغر(ع) است که آن شمشیرزدن ها و خون هاى ریخته شده را زنده نگه داشته است.امام سجاد(ع) در شام همین که خواست دستگاه بنى امیه را رسوا کند، فرمود: پدرم امام حسین(ع) را به نحو مُثله و قطعه قطعه کردن، شهید کردند. همچون پرنده اى در قفس، پر و بال او را شکستند تا جان داد.اینجا اگر امام سجاد(ع) مى فرمود: «پدرم را شهید کردند»، در چشم مردم شام – که شناخت عمیقى نسبت به اهل بیت نداشتند – خیلى مهم نبود؛ زیرا مى گفتند: «در جنگ، افرادى کشته مى شوند و یکى از آنان امام حسین بوده است».امام سجاد(ع) فرمود: بر فرض قصد کشتن دارید؛ اما چرا این گونه کشتید؟ چرا مثل پرنده بدنش را پاره پاره کردید؟ چرا کنار نهر آب، او را تشنه کشتید؟ چرا او را دفن نکردید؟ چرا به خیمه هاى او حمله کردید؟ چرا کودک او را شهید کردید؟ این کلمات به قدرى در نزد افراد غیرقابل خدشه بود که شام را طوفانى کرد و یک جنبش فکرى و فرهنگى، علیه رژیم اموى به راه انداخت.نکته پایانى آنکه، یزید مى خواست با کشتن مردان و به اسارت کشیدن خاندان اهل بیت، همه حرکت ها را در نطفه خفه کند؛ به طورى که همگان از چنین سرنوشتى ترسان و بیمناک باشند و خود بر اریکه قدرت تکیه بزند. اما قیام با عزت امام حسین(ع) و پیام رسانى افشاگرانه و مظلومانه خاندان او، هسته هاى ظلم ستیزى را براى خونخواهى امام حسین(ع) و از بین بردن بنى امیه در نقاط مختلف سرزمین هاى اسلامى به وجود آورد.
درخصوص داستان سراسر کذب عشقی که دلیل جنگ قلمداد شده لازم است گفته شود :
قرنهاست مردم ما برای حسین بر سر و سینه میزنند آیا نمیدانند او را برای چه کشتند؟
1. این داستان در تاریخ طبری نیامده و اولین بار در «الإمامة و السیاسه» ابن قتیبه نقل شده که دارای اشکالات مختلف سندی و محتوایی است.
ایرادات سندی:
* روایت مرسل است و سندی برای آن ذکر نشده است.
* ابودرداء بنا به نظر معروف در زمان حکومت عثمان مرده و در زمان ماجرا سالها از مرگش گذشته است !
* در هیچیک از کتب مهم و طراز اول شیعه و اهل سنت اشاره ای به داستان نشده است!
2. داستان اشکلات محتوایی بسیاری دارد که برای رد آن کافیست.
شخصی به نام عبدالله بن سلام در میان والیان عراق در زمان معاویه در تاریخ گزارش نشده، چه رسد به عزل او توسط معاویه !
3. سیدالشهدا (ع) تمام عمر در مدینه زیسته اند و تنها در زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع) در کوفه بودند؛ در زمان داستان اصلا امام حسین(ع) در عراق نبوده اند!
4. در فقه اهل بیت بنا بر صریح آیات قرآن، با گفتن تو را سه طلاقه کردم ، همسر سه طلاقه نشده و یکبار طلاق محسوب می گردد؛ چگونه ممکن است امام معصوم (ع) این گونه عمل کرده باشند؟!
5. یکی از شرایط طلاق در فقه امامیه حضور ۲ شاهد عادل عاقل است که در اینجا از شاهد نیز خبری نیست!
6. چگونه یزید ۱۶ ساله که همواره در شام و غرق لذات بوده، به صرف حرف مردم ، عاشق زنی در عراق گردد تا جایی که صبر از کف داده و برای آن حکومت خود را با چنین جنایاتی به مخاطره اندازد؟!
7. راهنمایی یک مرد نامحرم به اندرون منزل با سیره اهل بیت (ع) و غیرت و مردانگی عرب سازگاری ندارد! و گذشته از آن بری شدن ذمه نیازی به خلوت با نامحرم ندارد!
8. پس از مرگ معاویه، یزید به والی مدینه نوشت از حسین (ع) بیعت بگیر، اگر بیعت کرد، محترم و مکرم باشد و اگر سرباز زد، گردن او را بزن؛ اگر ادعای شبهه در قصد تصفیه حساب شخصی یزید درست بود، دیگر دلیلی بر تکریم در صورت بیعت نبود!
9. پس از واقعه کربلا که یزید اهل بیت را شماتت می کرد، به ارینب اشاره نکرد، بلکه به امام سجاد(ع) گفت پدرت فراموش کرد خدا ملک و پادشاهی را به هر کس بخواهد می دهد، اگر او بیعت می نمود، در نهایت عزت زندگی می نمود!
10. در طول مسیر حرکت کاروان کربلا که انگیزه قیام حضرت را مکررا از او می پرسند ، امام حسین (ع) تنها یک جواب می دادند، که هدفشان احیای اسلام و امر به معروف و نهی از منکر است.
شبهات سخیف قصه کربلا