شناخت قوم یأجوج و مأجوج
یأجوج و مأجوج، چه کسانی هستند؟
در مورد اینکه یاجوج و ماجوج کیانند بحثهای زیادی شده است، در این مختصر انشاءالله ما اشاره ای به برخی از این مباحث خواهیم کرد. البته این نکته را هم تذکر دهیم که نکند خدای نکرده پرداختن به این گونه مباحث که صرفا برای بالابردن سطح اطلاعات عمومی می باشند ما را از توجه به پیامهای تربیتی و سازنده این کتاب آسمانی باز دارد و به قول یکی از اساتید، سرگرم بازی کردن با کتابی شویم که خود برای نفی بازیگر بودن آدمی نازل شده است!در قرآن مجید در دو سوره از یاجوج و ماجوج سخن به میان آمده، یکى در آیه 94 سوره مبارکه کهف و دیگری در سوره انبیاء آیه 96.الکهف : 94 : «قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا _ گفتند: اى ذو القرنین، یأجوج و مأجوج سخت در زمین فساد مى کنند، آیا [ممکن است ] مالى در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدّى قرار دهى؟»الأنبیاء : 96 : «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ _ تا وقتى که یأجوج و مأجوج [راهشان ] گشوده شود و آنها از هر پشته اى بتازند.»دلائل فراوانى از تاریخ در دست است که در منطقه شمال شرقى زمین در نواحى مغولستان در زمانهاى گذشته گویى چشمه جوشانى از انسان وجود داشته، مردم این منطقه به سرعت زاد و ولد مى کردند، و پس از کثرت و فزونى به سمت شرق، یا جنوب سرازیر مى شدند، و همچون سیل روانى این سرزمینها را زیر پوشش خود قرار مى دادند، و تدریجا در آنجا ساکن مى گشتند.بعضى از مورخین گفته اند که یاجوج و ماجوج امتهایى بوده اند که در قسمت شمالى آسیا از تبت و چین گرفته تا اقیانوس منجمد شمالى و از ناحیه غرب تا بلاد ترکستان زندگى مى کردند این قول را از کتاب «فاکهة الخلفاء و تهذیب الاخلاق» ابن مسکویه، و رسائل اخوان الصفاء، نقل کرده اند.آیات قرآن نیز به خوبى گواهى مى دهد که این دو نام «یأجوج» و «مأجوج» متعلق به دو قبیله وحشى خونخوار بوده است که مزاحمت شدیدى براى ساکنان اطراف مرکز سکونت خود داشته اند. البته این رسم قرآن کریم در همه موارد است که در هیچ یک از قصص گذشتگان به جزئیات نمى پردازد.ذکر یاجوج و ماجوج در مواضعى از کتب عهد عتیق نیز آمده است. از آن جمله در اصحاح دهم از سفر تکوین تورات: «اینان فرزندان دودمان نوح اند: سام و حام و یافث که بعد از طوفان براى هر یک فرزندانى شد، فرزندان یافث عبارت بودند از جومر و ماجوج و ماداى و باوان و نوبال و ماشک و نبراس» (به نقل از ترجمه المیزان، ج 13، ص525) در تورات در کتاب «حزقیل» فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در کتاب رؤیاى «یوحنا» فصل بیستم از آنها به عنوان «گوگ» و «ماگوگ» یاد شده است که معرب آن یاجوج و ماجوج مى باشد.به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبائى در «المیزان» از مجموع گفته هاى تورات استفاده مى شود که ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروه هاى بزرگى بودند که در دوردست ترین نقطه شمال آسیا زندگى داشتند و مردمى جنگجو و غارتگر بودند.ایشان در تفسیر المیزان ذیل آیات سوره کهف و در بحثی روایتی درمورد «ذو القرنین» خلاصه اى از کلام ابو الکلام را می آورد و در نهایت می فرماید: «این بود خلاصه اى از کلام ابو الکلام، که هر چند بعضى از جوانبش خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشن تر و قابل قبول تر است.» کلام جناب ابوالکلام در مورد یأجوج و مأجوج در نقل مرحوم علامه چنین است: «و اما یاجوج و ماجوج، بحث از تطورات حاکم بر لغات و سیرى که زبانها در طول تاریخ کرده ما را بدین معنا رهنمون مى شود که یاجوج و ماجوج همان مغولیان بوده اند، چون این دو کلمه به زبان چینى «منگوک» و یا «منچوک» است، و معلوم مى شود که دو کلمه مذکور به زبان عبرانى نقل شده و یاجوج و ماجوج خوانده شده است، و در ترجمه هایى که به زبان یونانى براى این دو کلمه کرده اند «گوک» و «ماگوک» مى شود، و شباهت تامى که ما بین «ماگوک» و «منگوک» هست حکم مى کند بر اینکه کلمه مزبور همان «منگوک» چینى است هم چنان که «منغول» و «مغول» نیز از آن مشتق و نظائر این تطورات در الفاظ آن قدر هست که نمى توان شمرد.پس یاجوج و ماجوج مغول هستند و مغول امتى است که در شمال شرقى آسیا زندگى مى کنند، و در اعصار قدیم امت بزرگى بودند که مدتى به طرف چین حمله ور مى شدند و مدتى از طریق داریال قفقاز به سرزمین ارمنستان و شمال ایران و دیگر نواحى سرازیر مى شدند، و مدتى دیگر یعنى بعد از آنکه سد ساخته شد به سمت شمال اروپا حمله مى بردند، و اروپائیان آنها را «سیت» مى گفتند. و از این نژاد گروهى به روم حمله ور شدند که در این حمله دولت روم سقوط کرد. در سابق گفتیم که از کتب عهد عتیق هم استفاده مى شود که این امت مفسد از سکنه اقصاى شمال بودند. (ترجمه المیزان، ج 13، ص: 541)صاحب المیزان سپس نظر مشهور را ذکر کرده و به دفاع از آن می پردازند. ایشان می نویسند: «مفسرین و مورخین در بحث پیرامون این داستان دقت و کنکاش زیادى کرده و سخن در اطراف آن به تمام گفته اند، و بیشترشان بر آنند که یاجوج و ماجوج امتى بسیار بزرگ بوده اند که در شمال آسیا زندگى مى کرده اند، و جمعى از ایشان اخبار وارد در قرآن کریم را که در آخر الزمان خروج مى کنند و در زمین افساد مى کنند، بر هجوم تاتار در نصف اول از قرن هفتم هجرى بر مغرب آسیا تطبیق کرده اند، زیرا همین امت در آن زمان خروج نموده در خون ریزى و ویرانگرى زرع و نسل و شهرها و نابود کردن نفوس و غارت اموال و فجایع افراطى نمودند که تاریخ بشریت نظیر آن را سراغ ندارد. مغولها اول سرزمین چین را در نور دیده آن گاه به ترکستان و ایران و عراق و شام و قفقاز تا آسیاى صغیر روى آورده آنچه آثار تمدن سر راه خود دیدند ویران کردند و آنچه شهر و قلعه در مقابلشان قرار مى گرفت نابود مى ساختند، از آن جمله سمرقند و بخارا و خوارزم و مرو و نیشابور و رى و غیره بود، در شهرهایى که صدها هزار نفوس داشت در عرض یک روز یک نفر نفس کش را باقى نگذاشتند و از ساختمانهایش اثرى نماند حتى سنگى روى سنگ باقى نماند.بعد از ویرانگرى این شهرها به بلاد خود برگشتند، و پس از چندى دوباره به راه افتاده اهل «بولونیا» و بلاد «مجر» را نابود کردند و به روم حمله ور شده و آنها را ناگزیر به دادن جزیه کردند. فجایعى که این قوم مرتکب شدند از حوصله شرح و تفصیل بیرون است.» (همان، ص 543)برخی از تفاسیر یکی از حملات و لشکرکشی های این قوم را در عصر زمامداری کورش میدانند، که در حدود سال پانصد قبل از میلاد بوده است، ولى در این تاریخ، حکومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضاع تغییر کرد و آسیاى غربى از حملات این قبائل آسوده شد. به این ترتیب نزدیک به نظر مى رسد که یاجوج و ماجوج از همین قبائل وحشى بوده اند که مردم قفقاز به هنگام سفر کورش به آن منطقه تقاضاى جلوگیرى از آنها را از وى نمودند، و او نیز اقدام به کشیدن سد معروف ذو القرنین نمود. (تفسیر نمونه، ج 12، ص 553)در وصف یأجوج و مأجوج به اختلاف عجیبی در روایات برخورد می کنیم. البته بر اهل تحقیق پوشیده نیست که اکثر این روایات مروی از کتب روایی اهل سنت می باشند و لذا از نظر سند برای ما از درجه اعتبار ساقط اند و صرفا جهت اطلاع شما دوست عزیز به برخی از آنها اشاره می کنیم.در بعضى روایات آمده که از نژاد ترک از اولاد یافث بن نوح بودند، و در زمین فساد مى کردند. ذو القرنین سدى را که ساخت براى همین بود که راه رخنه آنان را ببندد. (الدر المنثور از ابن اسحاق از ابن منذر از على (ع) و از ابن ابى حاتم از قتاده و در (ج 3، ص 307، ح 227) نور الثقلین از علل الشرائع از امام عسکرى علیه السلام) و در بعضى از آنها آمده که اصلا از جنس بشر نبودند. (نور الثقلین (ج 3، ص 307، ح 228) از روضه کافى از ابن عباس) و در بعضى دیگر آمده که قوم «ولود» بوده اند، یعنى هیچ کس از زن و مرد آنها نمى مرده مگر آنکه داراى هزار فرزند شده باشد، و به همین جهت آمار آنها از عدد سایر بشر بیشتر بوده است. (الدر المنثور (ج 4، ص 250) از نسایى و ابن مردویه از اوس از رسول خدا (ص)) حتى در بعضى روایات آمار آنها را نه برابر همه بشر دانسته اند. (الدر المنثور (ج 3، ص 249) از عبد الرزاق و غیر او از عبد اللَّه بن عمر) و نیز روایت شده که این قوم از نظر نیروى جسمى و شجاعت به حدى بوده اند که به هیچ حیوان و یا درنده و یا انسانى نمى گذشتند مگر آنکه آن را پاره پاره کرده مى خوردند. و نیز به هیچ کشت و زرع و یا درختى نمى گذشتند مگر آنکه همه را مى چریدند، و به هیچ نهرى برنمى خورند مگر آنکه آب آن را مى خوردند و آن را خشک مى کردند. (الدر المنثور (ج 4، ص 242) از ابن اسحاق و غیر او از وهب) و نیز روایت شده که یاجوج یک قوم و ماجوج قومى دیگر و امتى دیگر بوده اند، و هر یک از آنها چهار صد هزار امت و فامیل بوده اند، و به همین جهت جز خدا کسى از عدد آنها خبر نداشته است. (در الدر المنثور (ج 4، ص 250) از ابن منذر و ابى الشیخ از حسان بن عطیه و از ابن ابى حاتم و غیر او از حذیفه از رسول خدا (ص) و نیز در مبالغه از جهت آمار این امت آمده که از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود یاجوج و ماجوج معادل هزار برابر مسلمانان هستند [البدایة و النهایة از صحیح بخارى و مسلم از ابى سعید از رسول خدا (ص)] در حالى که مى گویند مسلمانان پنج یک اهل زمینند و لازمه این حرف این مى شود که یاجوج و ماجوج دویست برابر جمعیت روى زمین باشند.)(تمام این روایات را با اندکی تصرف از ترجمه المیزان، ج 13، صص 515-516 نقل کردیم.)
شناخت قوم یأجوج و مأجوج