تخفیف نماز در شب معراج
فردی میگفت موقع معراج پیغمبر (ص)حضرت موسی ع به پیغمبر گفت از خدا برای نماز امتت تخفیف بگیر و۵۰رکعت شد۱۷ رکعت ایا صحت دارد؟
دو روایت در این باره در کتاب من لا یحضره الفقیه نقل شده است که ذیلا می آوریم :رسول خدا (ص) هنگامى که بگردش شبانه بآسمانها برده شد پروردگارش آن حضرت را به پنجاه نماز در شبانه روز امر فرمود که امت آن حضرت نیز باید بجاى آورند و حدّاقل بالغ بر صد رکعت مى گشت، بعد آن حضرت بر یکایک پیامبران که در آسمان صف کشیده بودند گذشت و هیچ یک از پیامبران از او چیزى نپرسید تا به موسى بن عمران علیه السّلام رسید، او از آن حضرت پرسید: پروردگارت تو را به چه چیز امر فرمود؟ آن حضرت پاسخ داد: به پنجاه نماز، موسى علیه السّلام گفت: از پروردگارت تخفیف بخواه که امّت تو طاقت انجام آن را ندارد، پس آن حضرت از خداوند خواست و حقتعالى ده نماز را تخفیف داد، بار دیگر آن حضرت بر یکایک پیامبران که در آسمان صف کشیده بودند گذشت و هیچ یک از ایشان از آن حضرت چیزى نپرسید تا بر موسى بن عمران علیه السّلام گذشت و او از رسول خدا (ص) پرسید خداوند ترا به چه چیز امر فرمود؟ پاسخ داد: به خواندن چهل نماز، باز موسى علیه السّلام به آن حضرت گفت: از پروردگارت تخفیف بخواه که امّت تو طاقت بجا آوردن آن را ندارد. و رسول خدا (ص) درخواست تخفیف نمود و خداوند تعالى ده نماز از آن را تخفیف داد، بار دیگر آن حضرت بر یکایک پیامبران گذشت و هیچ کدام چیزى از او نپرسید تا بر موسى [بن عمران ] علیه السّلام گذشت و او پرسید: پروردگارت ترا به چه چیز امر فرمود؟ آن حضرت پاسخ داد: به سى نماز، و موسى علیه السّلام تکرار کرد: از پروردگارت تخفیف بخواه که امّت تو طاقت بجا آوردن آن را ندارد، و آن حضرت از خداوند عزّ و جلّ درخواست نمود و خداوند ده نماز دیگر را تخفیف داد، باز رسول خدا (ص) بر یکایک پیامبران گذشت و هیچ یک چیزى از آن حضرت نپرسید تا بر موسى بن عمران علیه السّلام گذشت و او از آن حضرت پرسید:پروردگارت تو را به چه چیز امر فرمود؟ و آن حضرت پاسخ داد: به بیست نماز، و موسى علیه السّلام باز بآن حضرت گفت: از پروردگار خویش تخفیف بخواه که امّت تو توان انجام آن را ندارد، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از خداوند درخواست کرد و حق تعالى ده نماز دیگر از آن را تخفیف عطا فرمود، با دیگر رسول خدا (ص) بر یکایک پیامبران گذر کرد و هیچ یک از ایشان چیزى از آن حضرت نپرسید تا اینکه بر موسى علیه السّلام گذشت و او به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله گفت: اکنون پروردگارت تو را به انجام چه چیز دستور داد؟ آن حضرت پاسخ داد: به ده نماز، و موسى علیه السّلام گفت: باز هم از پروردگارت تخفیف بخواه که امّت تو طاقت انجام آن را نیز ندارد که من خود براى بنى اسرائیل واجبات خداوند عزّ و جلّ را آوردم و آنان نپذیرفتند و بدان عمل نکردند و خود را ملزم نساختند که به آن عمل نمایند، پس پیامبر (ص) از پروردگار خود درخواست تخفیف نمود و خداوند عزّ و جلّ آن را تخفیف داده و پنج نماز را واجب ساخت، باز رسول خدا (ص) بر یکایک پیامبران گذشت و هیچ یک از ایشان چیزى از آن حضرت نپرسید تا به موسى علیه السّلام رسید و او از آن حضرت پرسید:
پروردگارت ترا به چه چیز امر فرمود؟ آن حضرت پاسخ داد: به اداى پنج نماز، موسى علیه السّلام گفت: باز هم از پروردگارت براى امّت خویش تخفیف بخواه که ایشان طاقت انجام آن را نیز ندارند رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: من خود شرم دارم از اینکه باز نزد پروردگارم باز گردم و بیش از این تخفیف بخواهم پس رسول خدا (ص) همان نمازهاى پنجگانه را براى امّت خود آورد و فرمود: خداوند از جانب امّت من موسى بن عمران را جزاى خیر دهد و امام صادق علیه السّلام نیز اضافه فرمود: خداوند موسى بن عمران را براى تخفیفى که او موجب شد از جانب ما جزاى خیر دهد.
603- از زید بن علىّ بن الحسین علیهما السّلام روایت شده که گفت: از پدرم سیّد العابدین علیه السّلام سؤال کردم و گفتم: اى پدر مرا آگاه فرمائید در مورد جدّمان
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله هنگامى که در شب معراج ایشان را به گردش در آسمانها در آوردند و خداوند عزّ و جلّ آن حضرت را به پنجاه نماز امر فرمود، چگونه بود که آن حضرت خود براى امتش از خداوند در خواست تخفیف ننمود تا موسى بن عمران علیه السّلام بایشان گفت: نزد پروردگار خود باز گرد و از او درخواست تخفیف کن زیرا امّت تو تاب انجام آن را ندارند؟ پدرم پاسخ فرمود: فرزندم همانا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از خود براى خداوند عزّ و جلّ حکمى معلوم نمیکرد و در چیزى که به او امر فرموده بود بار دیگر برنمیگشت تا چون و چرا کند، ولى هنگامى که موسى علیه السّلام آن مطلب را از ایشان درخواست کرد و خود را براى امّت آن حضرت نزد او شفیع قرار داد ردّ کردن شفاعت برادرش موسى علیه السّلام براى آن حضرت روا نبود لذا نزد پروردگار خود بازگشت و درخواست تخفیف نمازها را نمود تا اینکه آن را به پنج نماز در شبانه روز رسانید. زید گوید: به پدرم عرضکردم: پدر جان پس چرا در بار آخر که به پنج نماز رسیده بود رسول خدا (ص) به پیشگاه خداوند عزّ و جلّ برنگشت و تقاضاى تخفیف نمازهاى پنجگانه را ننمود با وجود آنکه موسى علیه السّلام همچنان از آن حضرت خواسته بود که نزد پروردگارش عزّ و جلّ باز گردد و درخواست کم کردن نمازهاى پنجگانه را نماید؟ پدرم فرمود: اى فرزندم رسول خدا (ص) مى خواست براى امّتش تخفیف بگیرد و در عین حال با وجود کم شدن رکعات نماز همچنان ثواب پنجاه نماز عاید امّت ایشان شود موافق فرمایش خداوند عزّ و جلّ میفرماید: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها یعنى: (هر کس حسنه و کار نیکى انجام دهد براى او ده برابر آن پاداش است. سوره انعام: 160) نمیبینى که وقتى آن حضرت بزمین فرود آمد جبرئیل علیه السّلام بر او نازل شده و گفت: اى محمّد همانا پروردگارت بتو سلام میرساند و میفرماید: که من این پنج نماز را بجاى همان پنجاه نماز مى پذیرم یا این پنج نماز معادل پنجاه نماز است که ثواب آن را وعده فرموده بودم و خلاف آن نمیکنم ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ یعنى: (وعده من مبدّل نگردد و من نسبت به بندگانم هرگز ستمکار نیستم. سوره ق: 28) یعنى آن ثواب که براى پنجاه نماز وعده فرموده بودم اگر به ایشان نمیدادم به آنان بسیار ظلم کرده بودم و من خدائى نیستم که بر بندگانم بسیار ظالم باشم. زید گوید: عرضکردم: پدر بزرگوارم مگر نه اینست که خداوند را جل ذکره مکانى نیست و وصف او بمکان نمیکنند؟ فرمود:
بلى همین طور است خداوند بالاتر از آنست که او را مکان باشد و بسیار برتر و بزرگتر است، عرضکردم: پس معنى این گفته موسى علیه السّلام به رسول خدا (ص) چیست که گفت: نزد پروردگارت باز گرد؟ پدرم فرمود: معنى آن سخن همان معنى گفته ابراهیم علیه السّلام است که: إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی سَیَهْدِینِ یعنى: (من بسوى پروردگار خود که هدایتم مى کند میروم- الصافات: 99) و همانند سخن موسى علیه السّلام است که: «و عجلت إلیک ربّ لترضى» یعنى: (پروردگارا من براى خشنودى تو بشتاب بنزد تو آمدم و از قوم خود پیشى جستم- طه: 84)
و همانند فرمایش خداوند عزّ و جلّ است که: فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ یعنى: (بگریزید و بدرگاه خداوند روى آورید- الذّاریات: 50). مراد اینست که بسوى بیت اللَّه الحرام بروید و حجّ بجاى آورید، اى فرزندم همانا کعبه خانه خداست پس هر که حجّ خانه خدا میکند بمنزله آن است که بنزد خدا رفته است، و مسجدها نیز خانه هاى خدا است و هر کس به جانب مساجد سعى میکند همچنانست که به سوى خدا سعى میکند و روى بجانب او آورده است، و نمازگزار تا زمانى که در نماز است در برابر خداى عزّ و جلّ ایستاده است همانا خداوند تبارک و تعالى را در آسمانها نیز بقعه ها است (همان گونه که در زمین بقعه ها براى آدمیان مقرّر ساخته است که او را در آن بقعه ها عبادت کنند) پس کسى را که بیکى از آن بقعه ها برند گویا در آسمان نزد خداوند تبارک و تعالى برده اند، مگر نشنیده اى که خداوند عزّ و جلّ میفرماید: تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ یعنى: (فرشتگان و روح نزد خداوند بالا میروند- المعارج: 4) و باز [خداوند] عزّ و جلّ در قصّه عیسى بن مریم علیهما السّلام میفرماید: بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ یعنى: (بلکه خداوند او را «عیسى را با جسم و جان» بسوى قرب خود بالا برد- النساء: 158) و باز خداوند عزّ و جلّ میفرماید: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ یعنى (کلمه نیکو و خصال پسندیده بسوى او بالا میرود و نیز او خود کردار شایسته را بالا میبرد- فاطر: 10). ( من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص: 197)
مرحوم علامه طباطبایی در مورد احادیث معراج می فرماید :
احادیث مربوط به معراج پیامبر اسلام (ص)، همچون خود معراج دارای اسرار و لطایفی است که به آسانی قابل فهم نیست و احیاناً دارای تأویلاتی است.
مرحوم علامه طباطبایی ضمن بیان تقسیم صاحب مجمع البیان درباره اخبار معراج، آن را تأیید می کند. این تقسیم در مورد اخبار معراج بسیار راهگشا است.
ایشان اخبار مربوط به معراج را به چند دسته تقسیم می کنند:
دسته اول: روایاتی هستند که متواتر بوده و یقین به درستی آنها داریم؛ مانند روایاتی که اصل معراج پیامبر (ص) را بیان نموده و به جزئیات دیگر نمی پردازند. طبیعتا، این گونه روایات را باید پذیرفت.
دسته دوم: روایات دیگری که برخی جزئیاتی از معراج را بیان نموده که با عقل و موازین اولیه دینی، منافاتی ندارند؛ نظیر آن که پیامبر (ص) در آسمان ها گردش نموده و با پیامبران دیگر ملاقات کرده و عرش و سدرة المنتهی و بهشت و جهنم را مشاهده نموده است، که این موارد را نیز می پذیریم و آنها را مرتبط با زمان بیداری پیامبر (ص) می دانیم، نه آن که (مانند برخی افراد) بگوییم که این قضایا در خواب ایشان اتفاق افتاده است.
دسته سوم: روایاتی که ظاهرشان با برخی دانسته های قبلی ما منافات دارد، اما می توان با توجیهاتی، این تنافی را برطرف نمود؛ مانند روایاتی که بیان می دارد آن حضرت، گروهی را متنعم در بهشت و گروه دیگری را معذب در دوزخ مشاهده نموده اند (که این پرسش پدیدار می شود که قیامت هنوز محقق نشده، پس چگونه افرادی در بهشت و دوزخ وجود دارند؟ که در توجیه آن، می توان گفت که یا بهشت و دوزخ برزخی بوده و یا این که خود آن افراد وجود نداشته اند، بلکه اسما و صفات و یا جسم مثالی شان در آن جا بوده است). چنین روایاتی را نیز، با تأویلاتی باید پذیرفت.
دسته چهارم: روایاتی هستند که ظاهرشان صحیح و منطبق بر موازین نبوده و تأویلشان نیز بسیار دشوار است؛ مانند آن که پیامبر (ص) به همراه خداوند بر روی یک تخت سلطنتی نشستند! و … که سزاوار است، چنین احادیثی را مردود بدانیم. البته علامه طباطبایی نسبت به برخی از مثال های صاحب مجمع البیان اشکال کرده اند.
تخفیف نماز در شب معراج