یادگیری زبان عربی
من در بعضى موارد روخوانى و تجوید قرآن درس مى دهم. بعضى از جوان ها در کلاس سؤال مى کنند: اگر هدف از آموزش قرآن، فهم و عمل به معارف قرآن است؛ چرا این قدر وقت صرف یادگیرى زبان عربى مى کنیم و به جاى آن به ترجمه قرآن نمى پردازیم؟ یا گاهى مى پرسند: چرا نماز را فارسى نخوانیم و یا چرا اذان را فارسى نگوییم تا به جاى «حى على الصلاة» مثلاً بگوییم «بشتابید به سوى نماز» تا تأثیر بیشترى بر روى مستمعین داشته باشد؟ مرا راهنمایى کنید.
دلبستگى مسلمانان به «زبان وحى»، علاوه بر حفظ رمز وحدت، موجب احساس نزدیکى بیشتر و پیوستگى آوایى با پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلاممى شود. از نظر محتوا و ژرفایى معنا نیز بهره هاى فراوانى نصیب آشنایان به زبان عربى مى گردد که اکتفا به ترجمه و زبان فارسى هرگز نمى تواند جایگزین آن شود. در این باره خوب است داستانى شیرین و خواندنى بازگو شود:
دارالعلم اصفهان – که از ابتداى قرون اسلامى تاکنون در انتشار و توسعه علوم و تربیت دانش پژوهان جایگاهى خاص داشته – در قرن اخیر نیز پرورش دهنده بسیارى از مشعلداران دانش و تقوا بوده است. فقیه وارسته و دانشمند مهذّب حاج آقا رحیم ارباب یکى از این شخصیت ها است.[ ارباب معرفت، ص 109.]
این عالم فرهیخته در سال 1297 ق در «چرمهین» از توابع لنجان دیده به جهان گشود. در کودکى همراه پدرش به اصفهان رفت و پس از آموزش مقدمات ادبى و بخشى از سطح، در محضر استادانى چون حاج میرزا بدیع (م 1318 ق) و علامه آقا سیدمحمدباقر درچه اى (م 1342 ق) به تکمیل اصول و فقه پرداخت. سپس از محضر آیتالله سید ابوالقاسم دهکردى (م 1353 ق) و آیتالله حاج آقا منیر احمدآبادى (متوفاى 1342 ق.) بهره برد و در خدمت دو فیلسوف بزرگ، آخوند ملامحمد کاشى و حکیم جهانگیرخان قشقایى فلسفه، هیئت و ریاضیات آموخت.
«ارباب» پس از یک قرن تحصیل و تدریس و اقامه نماز جمعه و جماعت و حضور در صحنه هاى علمى، اجتماعى، فرهنگى و تربیتى در سال 1396 ق جهان خاکى را بدرود گفت. یک بار دکتر محمد جواد شریعت با جمعى از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانى دیدار کرد. وى خاطره آن ملاقات را چنین باز مى گوید: در سال 1332 ش بود، من و عده اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلى دارد نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسى بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین ما کم کم از این موضوع آگاهى یافتند و به فکر چاره افتادند. آنان پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهى دیگر برگزینند. چون پندهاى ایشان مؤثر نیفتاد؛ ما را نزد یکى از روحانیان آن زمان بردند. آن روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مى خوانیم، به شیوه اى اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند. این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکى از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیتالله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. آنان نزد ایشان شتافتند و موضوع را با وى در میان نهادند. او دستور داد در وقتى معیّن ما به خدمتش برویم. در روز موعود ما را – که تقریباً پانزده نفر بودیم – به محضر مبارک ایشان بردند.
در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتى استثنایى رو به رو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسى نماز نمى خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتى آنان رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکى یکى خودتان را معرفى کنید و بگویید در چه سطح تحصیلى و چه رشته اى درس مى خوانید. آن گاه به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش هاى علمى مطرح کرد و از درس هایى مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسید که پاسخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ بر نمى آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو مى شد. پس از آنکه همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسى مى خوانید، آنان نمى دانند من کسانى را مى شناسم که – نعوذباللّه – اصلاً نماز نمى خوانند!! شما جوانان پاک اعتقادى هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مى خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم؛ ولى مشکلاتى پیش آمد که نتوانستم. اکنون شما به خواسته دوران جوانى ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همّت شما! در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حلّ کرده اید. اکنون یکى از شما که از دیگران مسلّط تر است، بگوید «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را چگونه ترجمه کرده است؟ یکى از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد، طرف مباحثه ما یک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمى آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید «بسم اللّه » را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نمى کنم ترجمه درست «بسم اللّه » چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد. اما «اللّه» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى توان ترجمه کرد؛ براى مثال اگر اسم کسى «حسن» باشد، نمى توان به آن گفت «زیبا». ترجمه «حسن» زیبا است؛ امّا اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا، خوشش نمى آید. کلمه «اللّه» اسم خاصى است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى کنند. نمى توان «اللّه» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد.
خوب «رحمان» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست؛ ولى کامل نیست؛ زیرا «رحمان» یکى از صفات خداوند است که شمول رحمت و بخشندگى او را مى رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست؛ «رحمان»؛ یعنى، خدایى که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مى کند و همه را در کنف لطف و بخشندگى خود قرار مى دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى فرماید. در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمان» در حد کمال ترجمه نیست.
خوب، «رحیم» را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». آیتالله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از «رحیم» من بودم – چون نام وى رحیم بود – بدم نمى آمد «مهربان» ترجمه کنید؛ امّا چون «رحیم» کلمه اى قرآنى و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهى به دهى مى برد؛ زیرا «رحیم»؛ یعنى، خدایى که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى کند. پس آنچه در ترجمه «بسم اللّه » آورده اید، بد نیست؛ ولى کامل نیست و اشتباهاتى دارد. من هم در دوران جوانى چنین قصدى داشتم؛ امّا به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره «حمد» بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلى پیچیده تر مى شود. امّا من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید؛ زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلى بهتر است.
در اینجا، همگى شرمنده، منفعل و شکست خورده از وى عذرخواهى کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده کنیم. ایشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانید، هر طور دلتان مى خواهد بخوانید. من فقط مشکلات این کار را براى شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وى طلب بخشایش و از کار خود اظهار پشیمانى کردیم. آیتالله ارباب، با تعارف میوه و شیرینى، مجلس را به پایان برد. ما همگى دست مبارکش را بوسیدیم و در حالى که ما را بدرقه مى کرد، خدا حافظى کردیم. بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب مى رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وى خوشه ها بر مى چیدم و…[ به نقل از استاد دکتر محمد جواد شریعت.].
یادگیری زبان عربی