حکومت دینی – رفاه اجتماعی -انسانیت
در عرف اسلام و بخصوص شیعه چنین مطرح می شود که اسلام برای نیاز های هر زمانه پاسخی در خور و راهگشا دارد. از این رو برای تعالی جامعه چه از لحاظ مادی و چه معنوی اصولی همچون ولایت فقیه در زمان غیبت تعریف می شود و اینگونه توضیح داده می شود که با حکومت ولی فقیه در راس امور علاوه بر جنبه های مادی، جنبه های معنوی نیز در حد توان حاصل می شود. اما یکی از اصولی که حتی در ادبیات معصومین از جمله نهج البلاغه نیز یافت می شود این است که وظیفه اصلی حکومت، ایجاد بستر مناسب برای خرد ورزی، تعالی فکری و رفع نیاز های مادی که منجر به زمینه سازی برای رشد تعقل است که در نهایت به بستر مناسبی برای حق طلبی و انسانیت و درک مفاهیم معنوی خواهد شد که مثل معروفاگر از دری فقر وارد شود از در دیگر ایمان خارج می شود نیز موید همین اصل است.پس تا اینجا منظور بنده این است که زمانی که حکومت بتواند بستر مادی را فراهم کند، زمینه ایجاد انسانیت و حق گرایی نیز فراهم می شود. اما سوال من این است که در دنیای حاضر شاهد چنین اتفاقی نیستیم. کشور هایی که بیش از بقیه ادعای دین داری(چه اسلام، چه مسیحیت و چه یهودیت) دارند بیشتر دنیا را به تشنج کشیده و سعی در مغلوب کردن حریفان دارند تا اینکه به هدف اصلی خود بپردازند.
کشور هایی همچون سوئد، دانمارک و … کشور هایی هستند که میزان سطح رفاه اجتماعی و فردی در بالاترین سطح ممکن وجود دارد. بانکداری اسلامی که حکومت ما فقط ادعای آن را دارد به طور واضح در آنجا در حال اجراست. خیلی از معیار هایی که در نهج البلاغه ذکر شده برای یک حکومت دینی کارامد، در این کشور ها قابل دیدن است.ولی همچون ما ادعای دینداری و ادعای دوستی با خداوند ندارند. سوالی که هست ایا اصولی که برای تحقق یه جامعه مدنی کارامد لازم است لزوما باید از طریق اسلام محقق شود؟ مردمی که مسلمان نیستند ولی اصول انسانیت را رعایت می کنند از دیدگاه اسلام چه جایگاهی دارند؟ چطور می شود اسلام این رفتارها را رد کند در حالی که نتیجه و دلیل تعداد زیادی از احکام فردی و اجتماعی رسیدن به همچین جامعه ای است؟ بقول سید جمال اسدابادی:وقتی به اروپا سفر کردم، اسلام را یافتم ولی مسلمانی را نیافتم بنظرم موید سوال من خواهد بود.
1.گر چه تأمین نیازهای مادی افراد جامعه یکی از وظایف حکومتها از جمله حکومت دینی است ، اما آنچه حکومت های دینی را از حکومت های غیر دینی جدا می کند این است که در حکومت های دینی در کنار توجه به نیازهای مادی به نیازهای معنوی و روحی افراد نیز توجه می شود و نگاه صرف مادی نسبت به نیازهای افراد جامعه ندارد .حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فلسفه تشکیل حکومت اسلامی را این گونه تبیین فرمودند: « اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْ ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِکَ» « خدایا تو آگاهى آنچه از ما صادر شده (جنگها و زد و خوردها)نه براى میل و رغبت در سلطنت و خلافت بوده و نه براى بدست آوردن چیزى از متاع دنیا، بلکه براى این بود که (چون فتنه و فساد در شهرها شیوع یافت و ظلم و ستم بر مردم وارد گشت و حلال و حرام تغییر کرد خواستیم) آثار دین ترا (که تغییر یافته بود) باز گردانیم، و در شهرهاى تو اصلاح و آسایش را برقرار نماییم تا بندگان ستم کشیده ات در امن و آسودگى بوده و احکام تو که ضائع مانده جارى گردد.» ( نهج البلاغه ، خطبه 131)
در اینکه با بر طرف نمودن نیازهای مادی ، زمینه گرایش به معنویت ایجاد می شود و تأمین نیازهای مادی یکی از عوامل گرایش به حق و دین است ، تردیدی وجود ندارد ، اما بین این دو تلازمی وجود ندارد و این گونه نیست که اگر جایی نیاز مادی و فقر وجود داشت ، زمینه انسانیت و حق گرایی وجود نداشته باشد و جایی که همه نیازهای مادی افراد تأمین شود ، انسانیت و حق گرایی وجود داشته باشد. نمونه زیادی از افرادی وجود دارد که با وجود فقر از ایمان و اعتقاد مستحکمی بر خوردار هستند و بسیار هستند افرادی که با وجود برخورداری از مال و ثروت ، دچار انحراف شدند . در طول تاریخ همواره « مترفین» و اقشار مرفه و غافل جامعه در برابر پیامبران الهی ایستاده اند و بی نیازی یکی از عوامل زمینه ساز سرکشی و طغیان افراد در برابر حق می باشد همانگونه که خداوند متعال می فرماید « کلا ان الانسان لیطغی ان راه استغنی » « نه این گونه نیست همانا انسان سرکشی می کند هنگامی که خود را بی نیاز احساس کند .» (سوره علق ، آیه6-7)
بنابر این رابطه مستقیمی میان فقر و بی ایمانی و برخورداری و انسانیت و حق گرایی وجود ندارد . فقر همانگونه که می تواند عامل ضعف ایمان و روی گردانی از حق باشد ، می تواند عامل گرایش به معنویت و حق نیز باشد و بی نیازی مالی نیز همانگونه که می تواند عامل گرایش به حق گرایی باشد ، می تواند عامل طغیان و سرکشی افراد و ایستادگی آنان در برابر حق باشد .
روایاتی که در زمینه رابطه فقر و ضعف ایمان یا کفر وارد شده است ، یا مثلی که به آن اشاره کردید ، بیانگر این نکته است که فقر و تنگدستی یکی از عوامل و زمینه های بی دینی و ضعف ایمان می باشد ، نه اینکه هر کس دچار فقر و تنگدستی شد ، دین خود را از دست بدهد در طول تاریخ نمونه های زیادی وجود دارد که افراد در عین فقر و تنگدستی بر دین و اعتقادات دینی استوار بودند نمونه آن اصحاب صفه از یاران پیامبر اکرم بودند که همراه با دیگر مهاجرین به مدینه هجرت کردند، اما به دلیل فقر و تنگدستی، در مدینه جایی نداشتند. به همین دلیل در قسمتی از مسجد پیامبر که سکو و سایبانی (صفه) داشت زندگی می کردند. آنها فقیرترین مردم مدینه به شمار میرفتند اما همراه و یاور پیامبر بودند و همراه پیامبر در مسجد عبادت میکردند. خداوند در وصف آنها فرمود:« ولا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی.» (و کسانی که خدایشان را در صبح و شب می خوانند از خود مران.) (سوره انعام ، آیه 52) از میان اصحاب صفه میتوان به عمار یاسر، عبدالله بن مسعود، خباب بن الارت و سالم مولی حذیفه الیمانی اشاره کرد.
2.آنچه موجب بروز جنگ و خونریزی در جهان شده است ، زیاده خواهی وسلطه جویی قدرت های بزرگ بوده است و این ارتباطی با هیچیک از ادیان الهی ندارد زیرا در همه ادیان الهی تعدی و تجاوز به حقوق دیگران مردود شمرده شده است . هیچیک از کشورهای آمریکایی و اروپایی که سرمدار استعمار گری و به راه انداختن جنگ در تاریخ بوده اند ، در عرصه سیاسی و اجتماعی و حکومتی از دین مسیحیت یا یهودیت پیروی نمی کنند و پس از رنسانس ماهیت سکولار پیدا کرده اند و دین را به عرصه امور فردی و ارتباط با خدا محدود ساخته اند.
3. همانگونه که اشاره شد گرچه ایجاد سطح مناسب رفاه فردی و اجتماعی در جای خود یکی از وظایف حکومت دینی است ، اما صرف برخورداری از رفاه ، ملاک گرایش به حق نبوده و چنین کشورهایی را نمی توان به عنوان نمونه های مناسب در این زمینه مطرح نمود . مگر نه اینکه یکی از اصول انسانی ، حمایت از مظلومان و ستمدیدگان و مقابله با تجاوز گری و جنایت است ، حکومت و مردم این کشورها چه موضع گیری در برابر جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین و جنایات آمریکا و متحدانش در منطقه و کشتار مردم بی دفاع دارند. آیا احیای ارزش های دینی و اصلاح مفاسد و دفاع از مظلومان و مقابله با ظالمان که از معیار ها حکومت دینی است که در کلام حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه آمده و بدان اشاره شد با چنین کشورهایی قابل تطبیق است ؟
آیا برخورداری از رفاه مادی تنها ملاک گرایش به حق گرایی و شاخصه تطبیق حکومت دینی بر این کشورهاست.
ضمن اینکه اخبار و آمارهایی که در مورد وضعیت این کشورها ارایه می شود هدفدار و قابل تأمل است و واقعیت های این کشور ها با تلاشی که برای ارایه تصویری مناسب از این کشورها داده می شود ، بسیار متفاوت است .
آمارهای دروغی مانند شادترین کشورها و ناشادترین کشورها که در آن کشورهای صنعتی و غربی وضعیت خوب و کشورهایی مثل ایران در وضعیتی بسیار وخیم عنوان می شوند، هر چندوقت توسط موسسات غربی منتشر میشود حال آنکه نگاهی به آمار خودکشی، تبعیض نژادی، قتل و تجاوز و همچنین فاصله طبقاتی نشان می دهد؛ غرب در وضعیتی بمراتب وخیم تر از چیزی که فکرش را میکنیم قرار دارد.
جالب است بدانید که طبق آمار سایت NationMaster، کشورهای اروپایی و آمریکا بیشترین بزهکاری و جرم و جنایت را به خود اختصاص داده اند.
وقتی به این آمار نگاه می کنیم میبینیم که کشورها به اصطلاح پیشرفته و صنعتی از نظر میزان خودکشی در صدر هستند. رتبه سوم خودکشی های جهان به آمریکا تعلق دارد و فنلاند دارای رتبه 6، آرژانتین رتبه 8، استرالیا نهمین آمار و سوئد در رتبه بیست و دوم قرار دارد .
جالب اینجاست که سوئیس دهمین رتبه از این حیث را دارد و جز ده کشور اول خودکشی در دنیاست و حتی در بحث بزه کاری و جرم و جنایت نیز جز 20 کشور پرجنایت ترین کشورهاست! (www.dana.ir/news/436817.html)
در ادامه به گوشه ای از آمار جرم و جنایت در کشور سوئد و دانمارک اشاره می کنیم تا چنین کشورهای به عنوان نمونه های کشورهای ایده آل و مکانی مناسب برای زندگی و بهشت زمینی تصور نشود .
بر اساس گزارش «شورای ملی پیشگیری از جرم»سوئد، در سال 2008 میلادی یک میلیون و 377 هزار فقره جرم و تخلف در این کشور که نه میلیون جمعیت دارد، گزارش شده است.
این آمار نشان میدهد، در مقابل هر 100 هزار شهروند سوئدی، 14 هزار و 900 مورد تخلف ثبت شده است.
این درحالی است که بر اساس آمار و ارقام مربوط به سال 2009 میلادی، به ازای هر 100 هزار سوئدی 15 هزار و 46 فقره جرم و جنایت صورت گرفت است.
شهرهای استکهلم، مالمو و گوتنبرگ از نظر میزان جرم و جنایت در سوئد به ترتیب رتبههای اول تا سوم را به خود اختصاص دادهاند.
گفتنی است، بر اساس گزارش شواری ملی پیشگیری از جرایم سوئد، آمار جنایات خشونتآمیز و مرگبار از سال 1976 تا 2006 میلادی نزدیک به 200 درصد افزایش داشته است.
این در حالی است که فقط در سال 2009 میلادی پنج حادثه تیراندازی منجر به مرگ در شهر مالمو، چهار حادثه در استکهلم و 8 مورد مشابه در شهر گوتنبرگ روی داده است .
سرقت، تخریب، جرایم مربوط به قاچاق، کلاهبرداری، جرایم مربوط به مواد مخدر و تجاوز از جمله جنایات عمده در سوئد بوده است. این در حالی است بسیاری از جرایم صورت گرفته گزارش نشدهاند.
بر پایه این تحقیقات، فقط 22 درصد از قربانیان، مقامات مسئول این کشور را از جرم و جنایتی که علیه آنها صورت گرفته، آگاه کردهاند.
سوئد از سال 1960 میلادی اقدام به ثبت آمار جرم و جنایت در این کشور کرده است. در سال 1964، میزان جرم و جنایت در این کشور به 368 هزار نفر رسید و بین سالهای 1975 تا 1990 شاهد رشد 61 درصدی بود. (edition.presstv.ir/detail.fa/155483.html)
چندی پیش روزنامه «برلینگسک» دانمارک اعلام کرد که اکثر شهروندان دانمارکی از وضعیت فروش قانونی مشروبات الکلی به نوجوانان 16 ساله به تنگ آمده و خواستار افزایش سن قانونی خرید مشروبات الکلی در این کشور هستند.
در ماه نوامبر سال 2009 میلادی نیز منابع دانمارکی افشا کردند که تنها در شهر کپنهاگ پایتخت دانمارک حدود 84 درصد از نوجوانان 16 ساله و زیر آن حداقل یکبار اقدام به خرید مشروبات الکلی نموده اند.
همین مسئله نشان می دهد که مقامات دولتی دانمارک، مسئولین آموزش این کشور و والدین عملا به مسئله تربیت نوجوانان توجه خاصی نداشته و به بهانه اعطای آزادی به نوجوانان خود جلوی فساد آنهار ا نمی گیرند. همین مسئله سبب شده است تا نهاد خانواده در دانمارک وضعیت اسفباری پیدا کند.
این وضعیت سخت و تاسفبار به طور طبیعی زمینه بروز انواع اختلافات روحی را در نوجوانان دانمارکی فراهم می کند.
نتایج نظرسنجی اینترنتی اخیر در خصوص افسردگی بیش از حد دانش آموزان دانمارکی به خوبی نشان دهنده ارتباط میان فساد اخلاقی و بروز اختلالات روانی است.(www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910201000697)
با توجه به تحقیقات انجام شده در سال2014 که توسط آژانس اتحادیه اروپا برای حقوق بنیادی منتشر شد، گفته می شود که حدود 47 درصد از زنان در فنلاند و 52 درصد زنان در دانمارک دچار سوء استفاده جنسی یا فیزیکی شده اند. فنلاند یکی از آخرین کشورها در اتحادیه اروپا است که تجاوز را جرم شناخته و از سال 1994 آن را غیرقانونی اعلام کرده است.( www.yjc.ir/fa/news/5437716)
مشکلات و ناهنجاریهای موجود در جامعه ما ناشی از عمل عمل به آموزه ها و تعالیم اسلام اگر ما در مسیر عمل به دستورات دینی حرکت کنیم و در دینداری خود صادق باشیم جامعه به سمت سعادت مادی و معنیو پیش خواهد رفت . در دین ما این مقدار سفارش به رعایت حقوق دیگران و اخلاق مداری و علم و تفکر و تعقل شده است که اگر بدان عمل می شد جوامع اسلامی باید سرآمد همه کشورها باشند .اشکال در آموزه های دینی نیست ، اشکال در افراد است که به این تعالیم به طور کامل عمل نمی کنند. همچنین در عرصه حکومتی نیز در عمل به تعالیم دین با ضعف ها و کاستیهایی روبرو هستیم . گرچه نظام جمهوری اسلامی در مسیر تحقق اهداف اسلامی گام برداشته و تلاش می کند ، اما هنوز تا رسیدن به نقطه قابل قبول فاصله زیادی وجود دارد از این رو فاصله کشور با نظام مطلوب اسلامی نیز باید مورد توجه قرار بگیرد و آنچه در نظام جمهوری اسلامی اتفاق افتاده به عنوان نظام آرمانی و مطلوب اسلامی تلقی نگردد . همانگونه که حضرت امام فرمودند: « اینجانب هیچگاه نگفته و نمی گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی انضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی کنند ، لکن عرض می کنیم که قوه مقننه و قضائیه و اجرائیه با زحمات جان فرسا کوشش در اسلامی کرد این کشور می کنند و ملت ده ها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند.» (وصیت نامه الیه – سیاسی امام خمینی (ره) ، قم:دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه ،1380،ص22)
مقام معظم رهبری نیز فرمودند: « ما همیشه می گوییم، بارها گفتیم که ما نتوانستیم خواستههاى اسلام را بهطور کامل تحقّق ببخشیم، این قطعى است؛ امّا ما راه زیادى در این زمینه طى کردیم. ما نتوانستیم عدالت اجتماعى را بهطور کامل در این کشور بهوجود بیاوریم امّا خیلى از راه را جلو آمدیم. نباید اینها ندیده گرفته بشود. یکروزى همه ثروت این کشور صرف تعدادى خانوادههاى اشرافى [مىشد] و احیاناً سرریز آن به چند شهر بزرگ می رسید؛ امروز اقصى نقاط کشور برخوردار از خیرات این کشورند. این حرکت عظیم، حرکت به سمت عدالت اجتماعى، حرکت به سمت اخلاق اسلامى [وجود دارد]. حالا می شنویم گاهى اوقات راجع به اخلاق حرف زده می شود، انتقاد می کنند؛ بله؛ با آن اخلاق اسلامى مطلوب، امروز ما فاصله داریم، در این شکّى نیست؛ امّا ما خیلى پیش رفتیم، راه زیادى را ملّت ایران طى کردند، اینها را ندیده نگیرند… بله، البتّه راه طولانىاى در پیش داریم؛ ما به آرمانهایمان هنوز نرسیدهایم؛ آرمانهاى اسلامى خیلى بالاتر از این حرفها است. » (بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی ، 17/10/93)
4. ما معتقدیم جامعه مدنی غربی از آنجا که بر مبانی غربی همچون سکولاریزم ، اومانیسم و لیبرالیسم استوار شده است نمی تواند الگوی مناسبی برای همه جوامع قرار بگیرد و جامعه مدنی حقیقی تنها در پرتو تعالیم اسلامی شکل خواهد گرفت و این یگانه نسخه تأمین کننده پیشرفت مادی و معنوی و سعادت دنیوی و اخروی انسان است زیرا برنامه آن توسط کسی تنظیم شده است که به همه نیازهای انسان آگاهی داشته و از هر گونه جهل و نادانی و تأثیر پذیری از هواهای نفسانی به دور است بر خلاف نسخه های بشری که آمیخته با جهل و نادانی و هواپرستی است و امروز شاهدیم که الگوهای پیشرفت غربی چگونه انسان غربی را در گرداب بحران های مختلف روحی ، اخلاقی ، اجتماعی و… نموده است . امروز در پس برخی پیشرفت مادی غرب ، شاهد پسرفت در اخلاق و معنویت و بحران های متعددو بی سابقه ای برای بشریت هستیم .
«حوادث و رویدادهایی چون رنسانس و نوزایی و جنبش اصلاح دینی و جریان روشن اندیشی و عقل گرایی و انقلاب صنعتی که از قرن چهاردهم در غرب آغاز شد با وجود آثار و نتایج سودمند آن در زمینه تأمین رفاه و آسایش مردم و ایجاد تحولات فکری و فرهنگی و تکامل زندگی اجتماعی انسانها موجب بروز بحران ها و نارسایی هایی نیز در عرصه های مختلف زندگی انسانی از جهت معرفتی , روانی , اخلاقی , اجتماعی و سیاسی شده است. امروز بشر در بعد معرفتی دچار تحیَر علمی و نسبیت گرایی و عدم ثبات در آرا و عقاید است و در بعد روانی , دچار تردید علمی , افسردگی و اضطراب , فقدان آرامش و اطمینان خاطر و از خود بیگانگی و به تعبیری بی خویشتنی است و از جهت اخلاقی نیز گرفتار انحرافات خصلتی گسترده و به لحاظ خانوادگی دچار از هم پاشیدگی داخلی و از نظر اجتماعی و سیاسی , گرفتار مسائلی چون هرج و مرج بین المللی و مانند آن است.» (جوادی آملی ، عبد الله ، انتظار بشراز دین ، قم: مرکز نشر اسرا ، 1380، ص 13)
از این رو کشورما چنین الگوههایی را شایسته الگوبرداری ندانسته و تلاش می کند با الهام از مبانی و آموزه های دینی ، الگوی شایسته حیات انسانی را ترسیم نماید .
ما معتقدیم الگوی حکومت دینی به دلیل نگاه جامع به هستی و انسان و توجه به همه نیازهای مادی ، روحی و معنوی او ، از مشکلات ، عیب ها و کاستیهای الگوی سکولار به دور بوده و شایستگی قرار گرفتن به عنوان الگوی فرا روی بشریت را داراست زیرا در این الگوی حکومتی ، بر خلاف الگوی سکولار که قوانین در آن در ظاهر بر پایه خواست و اراده مردم تنظیم شده و در واقع از یک سو حاکمیت جهل و هوا پرستی بشری است و از سوی دیگر حاکمیت صاحبان قدرت و ثروت است ، از ناحیه کسی تنظیم شده که آگاهی کامل از همه نیازهای جسمی و روحی انسان دارد و تحت تأثیر خواهشهای نفسانی قرار ندارد .
در این الگو با توجه به ضرورت وجود قانون و نیازهای جسمی و روحی انسان ، قانون صحیح و کامل ، قانونی است که همه جنبه های هستی انسان در آن لحاظ گشته، برای شکوفایی استعدادهای انسان، برنامه ریزی صحیحی در آن شده باشد. اگر قانونی، فقط جنبه های طبیعی و عملی او را رعایت کند و ابعاد اخلاقی و یا اعتقادی او را نادیده گیرد، چنین قانونی، شایسته جامعه انسانی نبوده و نمی تواند انسان ها را به سعادت نهائی برساند وتشریع و قانونگذاری، زمانی درست و حق است و انسان را به سعادتش می رساند، که هماهنگ با تکوین و آفرینش انسان و جهان باشد؛ با فطرت و آفرینش انسان، با حقیقت آفرینش جهان، و با رابطه تکوینی عالم و آدم هماهنگ باشد. از این رو قانونگذار، تنها آن کسی می تواند باشد که انسان و جهان را آفریده و رابطه متقابل انسان و جهان را تنظیم کرده است و در عرصه اجرای قوانین نیز , نیاز به کسی است که شناخت کامل از این قوانین داشته باشد و بواسطه برخورداری از ویژگی عصمت از هر گونه خطا و لغزش و انحرافی به دور باشد . بدین ترتیب هم در مرحله قانوگذاری و هم در مرحله اجرای قوانین , مصونیت از خطا و اشتباه و لغزش های احتمالی در نظر گرفته شده است و در صورت دسترسی نداشتن به انسان معصوم ، نزدیک ترین گزینه به ایشان در شناخت مبانی دینی و قوانین الهی و برخوردار از ویژگیهای برجسته ای همچون عدالت و تقوا و مدیریت , اداره جامعه اسلامی را بر عهده می گیرد و البته چنین حکومتی تضمین کننده سعادت مادی و معنوی بشر خواهد بود.
در این الگوی حکومتی بر خلاف الگوی سکولار ، هدف گذاری حکومت به تأمین نیازهای مادی انسان محصور نبوده ، بلکه در کنار آن به نیازهای روحی و معنوی که حقیقت و ماهیت اساسی انسان ها را شکل می دهد ، نیز توجه شده و اخلاق و معنویت و ارزش های انسانی و اسلامی از محوریت برخوردار است .
در چنین الگویی حکومت وظیفه هدایت انسانها به سعادت مادی و معنوی را بر عهده دارد و ماهیت آن حاکمیت ارزش های انسانی و اسلامی است و بر اساس آن به تعریف مفاهیمی چون عدالت ، آزادی ، توسعه و پیشرفت و… می پردازد و نگاه متفاوتی از نگاه مادی و سود جویانه سکولار دارد.
گرچه متأسفانه به دلایل مختلف ، زمینه و شرایط برای بر پایی و گسترش چنین الگویی فراهم نشده و در سایه هیاهو و یکّه تازی الگوی سکولار و تلاش آن برای مقابله با دین ، تا دیر زمانی مجالی برای طرح این الگوی حکومتی وجود نداشت ، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و بر پایی حکومت دینی ، الگوی حکومت دینی به عنوان جایگزین الگوهای سکولار مطرح گردید که البته تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارد ، اما به همین اندازه ظرفیت خود را برای تبدیل شدن به الگویی فراگیر نشان داده از این رو شاهد شدیدترین دشمنی ها با نظام جمهوری اسلامی بوده و هستیم و نظام سلطه تمام تلاش خویش را برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از موفقیت این الگوی حکومتی به کار بسته است .
5.کسانی که اصول انسانی را رعایت می کنند اما مسلمان نیستند از این جهت که به ارزش های انسانی پایبند هستند ، قابل احترام هستند و اسلام این گونه رفتارها را تأیید می کند ، اما آن را کافی ندانسته و رفتار خوبی که برآمده از باور و اعتقاد صحیح و پذیرش منشأ همه خوبیهاست را کامل می داند .مگر آموزه های اسلامی چیزی جز احیا و تقویت ارزش های انسانی است. اگر براستی کسی به دنبال اصول انسانی باشد ، شیفته اسلام خواهد شد .
حضرت امام فرمودند: « آیا رفاه ملت و رسیدن ملت به چیزهای مادی، آخر مقصد است؟ انبیا آمدهاند تا مردم را، تا جامعه را، ترتیبی بدهند که رفاه زندگی مادی آنها [فراهم] باشد؟ مقصد انبیا این بوده است که مستکبرین بروند و مستضعفین به نوای دنیایی برسند یا مقصد بالاتر از اینهاست؟ این همه انبیا آمدهاند و دعوت کردند و کشته شدند، جنگها کردند و زحمتها کشیدند، فقط برای این بود که مستکبرین را کنار بزنند و برای تودههای مردم رفاه حاصل کنند؟ یا مقصد بالاتر از اینهاست؟ خدای تبارک و تعالی که انبیا را فرستاده است برای تعمیر دنیا فقط فرستاده است یا مقصد بیشتر از اینهاست، بالاتر از اینهاست؟(صحیفه امام، ج7، ص 530 و 531)
رژیم اسلامی مثل رژیمها و مکتبهای مادی نیست، مکتبهای مادی، تمام همتشان این است که مرتع درست بشود! تمام همت این است که منزل داشته باشند، رفاه داشته باشند. اسلام، مقصدش بالاتر از اینهاست، مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست؛ یک مکتب مادی-معنوی است. مادیت را در پناه معنویت، قبول دارد، معنویات، اخلاق، تهذیب نفس.
اسلام برای تهذیب انسان آمده است؛ برای انسانسازی آمده است. همه مکتبهای توحیدی برای انسانسازی آمدهاند، ما مکلفیم انسان بسازیم، شما خانمها که زحمت کشیدید و اینجا آمدید، در این زحمت مکلفید انسان بسازید. مکلفید در دامنهای خودتان انسان مهذب بار بیاورید، مقصد اسلام و مقصد همه انبیا این است که آدمها را تربیت کنند، صورتهای آدمی را آدم معنوی و واقعی کنند. مهم در نظر انبیا این است که انسان درست بشود، اگر انسان تربیت شد، همه مسایل حل است، یک مملکتی که دارای انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است.(همان، ج7، ص 531)
مقام معظم رهبری مدظلهالعالی در این باره میفرمایند: چنانچه مقررات الهی مستقر شد نظم متکی به اسلام به وجود آمد و عدالت اجتماعی تحقق پیدا کرد، هنوز یک هدف متوسط، یا در واقع یکی از مراحل راه، طی شده است. مرحله بعد، آن است که مردمی که در این نظام، به آسودگی، بیدغدغه و با برخورداری از عدل زندگی میکنند، برای تخلق به اخلاق حسنه، فرصت و شوق پیدا کنند. این، آن چیزی است که من خواستم روی آن تکیه بکنم و میخواهم این نکته را عرض بکنم که بعد از تشکیل حکومت، این هدف است؛ بلکه بعد از تشکیل نظام عادلانه و استقرار عدالت اجتماعی و حکومت واقعاً اسلامی، هدف این است. این، هدف بعدی است.انسانها باید به اخلاق تخلق پیدا کنند که البته تخلق به اخلاق حسنه هم موجب تعالی و تکامل معنوی و روحی و …(ر.ک: اخلاق و معنویت در آیینه نگاه مقام معظم رهبری، تهران: مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1390 )
حکومت دینی – رفاه اجتماعی -انسانیت