دین و اندیشه

اختیار فرشتگان

پرسش و پاسخ

سلام شما فرمودید که فرشتگان اراده واختیارندارند ولی درآیه ای که درمطلب اول سایتتون نقل کردید که خداوند به فرشتگان گفت من چیزهایی رامی دانم که شما نمی دانید ومن غیب را می دانم وآنچه ازمن کتمان می کنید وپنهان نیز می دانم
پس فرشتگان چیزی راکتمان می کردند واین یعنی فرشتگان اختیار به آشکارکردن یا کتمان کردن حقایق داشته اند؟ لطف کنید پاسخ دهید
تشکر

قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ (بقره/ 33)فرمود اى آدم آنها را از (اسامى و اسرار) این موجودات آگاه کن، هنگامى که آنها را آگاه کرد خداوند فرمود: نگفتم من غیب آسمانها و زمین را مى دانم، و نیز مى دانم آنچه را شما آشکار مى کنید یا پنهان مى داشتید.
1. جمله ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ (آنچه را در درون مکتوم مى داشتید) اشاره به این است که فرشتگان چیزى جز آنچه را اظهار کردند در دل داشتند، بعضى گفته اند این اشاره به آن حالت استکبار ابلیس است که آن روز در صف فرشتگان قرار داشت، و مخاطب به خطاب آنان بود. او در درون خود تصمیم داشت که هرگز در برابر آدم خضوع نکند.
ولى این احتمال نیز وجود دارد که منظور این بوده که فرشتگان خود را واقعا شایسته تر از هر کس براى خلافت الهى در روى زمین مى دانستند، گر چه اشاره اى به این مطلب کردند ولى با صراحت آشکار ننمودند.
2. اراده و اختیار فرشتگان
به دو مطلب در رابطه با این موضوع توجه کنید .
الف. اختیار معمولاً به معنای اراده بکار می‌‌رود؛ اما در حقیقت دارای معانی متعدد است:
1. به معنای به وجود آمدن یک حالت نفسانی است که بعد از آگاهی نسبت به چیزی و پدید آمدن شوق، این حالت، ایجاد شده و منشأ صدور فعل می‌‌شود. این نوع اراده در مورد انسان بکار می‌رود؛ اما چون حالت نفسانی در فرشتگان نیست، دقیقاً نمی‌توان این معنای اراده را در مورد آنان بکار برد.
2. احداث کردن و ایجاد نمودن: این نوع اراده در مورد خداوند متعال بکار می‌رود؛ زیرا خدا تفکر و هم و غم فکری ندارد، همه این صفات از او نفی می‌‌شود.
3. علم به نظام احسن یا مصلحت نهفته در کارها: علمى که سبب آفرینش پدیده ‌‌ها و انجام کارها در زمان ‌‌هاى معیّن مى‌‌ شود.[1] معنای دوم و سوم اراده، فقط در مورد خداوند بکار می‌رود و به‌کارگیری آن ‌دو در مورد غیر خداوند رایج نیست.
از آن‌جا که ملائکه شهوت و خواسته‌های نفسانی ندارند، در نتیجه دایره اختیار آنها نسبت به انسان بسیار محدود است؛ زیرا در واقع زمینه‌های نافرمانی در مورد آنان وجود ندارند؛ ولی این به معنای مجبور بودن آنان نیست
4. اراده یعنی مختار بودن، داشتن قدرت انتخاب و مجبور نبودن؛ به بیان دیگر، فعلی که از کسی صادر می‌‌شود را خود او معین می‌‌کند، نه این ‌‌که دیگری برای او معین کند و او را مجبور به انجام آن سازد.[2] به نظر می‌رسد به ‌کارگیری این معنای اراده، (که شاید مقصود سۆال کننده همین بوده) در مورد فرشتگان مشکل ندارد؛ با دقت به دو نکته، یعنی مکلف بودن ملائکه و نافرمانی نداشتن آنها،[3] می‌توان دلیل این مطلب(مختار بودن ملائکه) را به دست آورد. البته از آن ‌جا که ملائکه شهوت و خواسته‌های نفسانی ندارند، در نتیجه دایره اختیار آنها نسبت به انسان بسیار محدود است؛ زیرا در واقع زمینه‌های نافرمانی در مورد آنان وجود ندارند؛[4] ولی این به معنای مجبور بودن آنان نیست.

پی نوشت:
[1]. پژوهشکده تحقیقات اسلامى، فرهنگ شیعه، ص 69، زمزم هدایت، قم ، چاپ دوم، 1386 ش.
[2]. اقتباس از پاسخ 31623.
[3]. «لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُۆْمَرُونَ». تحریم، 6؛ «لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ». انبیاء 27.
[4]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به پاسخ: 1740.
منبع: پرسمان قرآنی
ب. با توجه به این که جنبه قدسی و نورانیت در فرشتگان غلبه دارد و به طوری که از بعضی مآخذ استفاده می شود فرشتگان نفس اماره ندارند و محض عقل و نورند. چنان که امام صادق(ع) با اشاره به این نکته می فرماید: «ان الله رکب فی الملائکه عقلاً بلا شهوه؛ خداوند فرشتگان را عقل محض بدون شهوت آفریده است.»3 و در حدیث دیگر می فرماید: «ان الله عزوجل خلق الملائکه من نور؛ خداوند فرشتگان را از نور آفریده است.»4 برخی فکر کرده اند که آنها فاقد اختیار، تکلیف و مسئولیت هستند. در حالی که این امتیازات و ویژگی ها منافاتی با تکلیف و مسئولیت و مختار بودن فرشتگان ندارد. البته بهره وری آنان از اختیار به جهت تقرب و ارتباط نزدیکی که با مقام شامخ ربوبی دارند، همواره در راه خیر و کمال می باشد. چنانچه انبیا و ائمه معصومین (ع) با وجود برخورداری از اختیار نه تنها گناه نمی کنند، حتی فکر گناه نیز به ذهن آن ها خطور نمی کند. مختار بودن فرشتگان را با سه دلیل می توان مورد پذیرش قرار داد:
دلیل اول
به قطع فرشتگان از عالم جمادات، نباتات و حیوانات (غیر از انسان های رشدیافته) والاتر و با عظمت ترند، طبق صریح قرآن این موجودات از نوعی اختیار برخوردارند. در آیه ای از قرآن چنین آمده است: «فقال لها و للأرض أئتیا طوعا اوکرها قالتا أتینا طائعین؛5 خداوند به آسمان و زمین فرمود: بیایید [در جریان فعالیت قرار بگیرید] چه از روی اختیار و چه از روی اکراه آنها گفتند: ما با اختیار آمدیم.» این آیه دلالت دارد بر این که آسمان و زمین با میل و اراده در جریان فعالیت قرار گرفته اند. چرا که «طوع» به معنای خشنودی به اراده حق تعالی است.6 در نتیجه نمی توان پذیرفت فرشتگانی که مقامی بسیار بالاتر از موجودات دیگر «غیر از انسان های رشد یافته» دارند، دارای اختیار و اراده نباشند.7
دلیل دوم
امر خداوند به فرشتگان به سجده بر آدم و اطاعت آن ها و سرپیچی شیطان از امر خداوند دلیل بر اختیار داشتن فرشتگان است. زیرا امر خداوند به سجده بر آدم تکلیفی بود که بر فرشتگان متوجه شد و اگر فرشتگان هیچ گونه آگاهی و اختیار نداشتند، امر به سجده به آن ها معنا نداشت و از طرفی شیطان که به خاطر تمرد از فرمان الهی رانده شد، می توانست به خدا اعتراض کند که فرشتگان، مجبور به سجده بودند و لذا سجده کردند و اگر مراهم مجبور می کردی من هم سجده می کردم.
دلیل سوم
دلیل دیگری که می توان بر مختار بودن فرشتگان اقامه کرد آیه شریفه زیر است: «لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون؛8 هرگز خدا را در آن چه دستورشان می دهد نافرمانی نمی کنند آن چه خدا امر کرده انجام می دهند.» جمله (لا یعصون ما امرهم) ناظر به این است که فرشتگان ملتزم به تکلیف خویشند نه ملزم. و جمله (یفعلون) ناظر به این است که عمل را طبق دستور انجام می دهند. ابن ابی الحدید می نویسد: یعنی وسیله که آن ها را به خداوند نزدیکتر کند طلب می کنند.9
البته آیه دلالت ندارد بر این که فرشتگان فقط در قیامت مکلف به تکالیف می شوند و در دنیا تکلیفی ندارند، بلکه آیه با اطلاقش شامل دنیا و آخرت می شود، یعنی ملائکه نه در دنیا عصیان دارند و نه در آخرت. البته روشن است که تکلیف فرشتگان از سنخ تکلیف معهود در اجتماع بشری نیست که از نوع اعتباری باشد. بلکه فرشتگان آفریده هایی، دارای ذوات طاهره و نوریه هستند، که اراده نمی کنند مگر آن چه را که آفریدگار آنها اراده کرده باشد و انجام نمی دهند مگر آنچه را که او مأمورشان کرده باشد.10 چنانچه در آیه دیگر آمده است: «بل عباد مکرمون، لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون… و لا یشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون؛11 بندگان گرامیند از او در سخن پیشی نمی گیرند و به فرمان او عمل می کنند، و آنها جز برای کسی که خدا از او خشنود است شفاعت نمی کنند و از ترس او بیمناکند.» در این آیه شریفه فرشتگان بندگان مکرّم معرفی شده اند که اکرامشان به خاطر عبودیتشان بوده نه به غیر آن و سپس کمال عبودیت آنان را از حیث آثار و صفات بیان نموده که در سخن به خدا پیشی نمی گیرند، و از نظر عمل تنها فرمان او را اجرا می کنند، یعنی «اراده و عمل فرشته تابع اراده خداست و این کمال بندگی را می رساند چون عبودیت عبد این اقتضاء را دارد که اراده و عمل خود را ملک مولا بداند.»12، اهل شفاعت هستند، ولی برای کسی که بدانند خدا از او خشنود است و تنها ترس او را به دل راه می دهند. البته آنها از این نمی ترسند که گناهی انجام داده باشند، بلکه از کوتاهی در عبادت یا ترک اولی بیمناکند. چرا که «خشیت» از نظر لغت به معنای هرگونه ترس نیست، بلکه ترسی است که توأم با تعظیم و احترام باشد.13
«بنابراین ترس آنها از خداوند، هم چون ترس انسان از یک حادثه وحشتناک نیست و هم چنین «اشفاق» آنها هم چون بیم انسان از یک موجود خطرناک نمی باشد، بلکه ترس و اشفاقشان آمیزه ای است از احترام، عنایت و توجه، معرفت و احساس مسئولیت.»14
این پنج ویژگی که در این آیات برای فرشتگان بیان شده به روشنی مختار بودن آنها را اثبات می کند.
در آیه دیگر درباره فرشتگان می فرماید: «والملائکه و هم لا یستکبرون، یخافون ربهم من فوقهم و یفعلون ما یؤمرون؛ و فرشتگان و آنها برتری جویی نمی کنند، آنها از (مخالفت) پروردگارشان که حاکم بر آنهاست می ترسند و آنچه را مأموریت دارند انجام می دهند.»15 در این آیه شریفه خداوند استکبار ذاتی و استکبار عملی را از فرشتگان نفی نموده است.16 یعنی آنها را نوعی از مخلوقات معرفی کرده که هرگز دچار غفلت از مقام پروردگار خود نمی شوند و فراموشی و سهو بر آنان عارض نمی گردد و هیچ چیزی آنان را به خود مشغول نمی کند و جز آن چه خداوند اراده کرده اراده نمی کنند، نه این که نمی توانند اراده کنند.
خلاصه مطلب این که خداوند در قرآن، فرشتگان را به صفات متعددی توصیف فرموده که همگی بیانگر این است که آنها از نوعی اراده و اختیار و تکلیف برخوردار هستند. مخصوصاً اگر توجه کنیم توصیف فرشتگان به این صفات برای سرزنش کسانی است که از عبادت خدا سرپیچی می کنند و یا این که فرشتگان را معبود خود می دانند و آنها را می پرستند. اگر فرشتگان فاقد اختیار و اراده بودند، معنا نداشت خداوند فرمانبرداری و عبادت آنها را به رخ انسانها (مشرکان) بکشد و آنها را به خاطر سرپیچی از عبادت و فرمانبرداری خود سرزنش نماید.
آیا حیوانات از اختیار برخوردارند؟
دلیل دیگر نویسنده مقاله بر رد تعریف حیات، به «فعالیت ارادی و آگاهانه» فاقد اختیار بودن حیوانات است. متأسفانه بسیاری همانند نویسنده مقاله مذکور فکر می کنند تنها این انسان است که در میان مخلوقات از اختیار برخوردار است و لذا در تمایز انسان و حیوان اختیار انسان را یکی از وجوه تمایز می دانند. درصورتی که با مراجعه به قرآن معلوم می شود که فقط این انسان نیست که از اختیار برخوردار است بلکه بسیاری از موجودات عالم از این نعمت بزرگ بهره مندند. چنانکه در مورد فرشتگان بیان کردیم. البته روشن است که بهره مندی هر موجود از کمال با توجه به ظرفیتی است که دارد. بنابراین اگر دیگر موجودات غیر از انسان دارای اختیار بوده باشند، مسلماً آن اختیار از سنخ اختیار انسان نیست، چنانچه حیات، آگاهی، نطق، ذکر و تسبیح موجودات غیر انسانی از سنخ آنچه در انسان است نمی باشد و همچنین بدیهی است، اختیاری که انسان دارد از سنخ اختیاری که خداوند دارد نمی باشد.
دلیل اول
مطابق آیه شریفه ای که در سوره فصلت آمده است همه موجودات به عنوان زمین و آسمان در جریان پس آمدن به عرصه هستی از اختیار بهره مند می باشند. خداوند به آسمان و زمین فرمود: بیایید [در جریان فعالیت قرار بگیرید] چه از روی اختیار و چه از روی اکراه آن دو گفتند: ما با اختیار آمدیم.17 از این آیه معلوم می شود که حرکات دستوری آسمان و زمین که جنبه آلی دارند منحصر به یک بعد نبوده، بلکه دو راه برای آن ها مطرح بوده است: یا قرار گرفتن اختیاری در جریان دستوری و یا قرار گرفتن اکراهی. با توجه به این که انتخاب راه درک و اختیار با عظمت تر بوده است لذا آن را انتخاب کردند.18
در آیه دیگر می فرماید: «انا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها فحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا؛19 ما امانت را به آسمانها و زمین عرضه نمودیم، آنها از حمل امانت امتناع نموده و از آن بیمناک شدند، ولی انسان آن را حمل کرد و او ستمکار و نادان بود.»
این آیه بیانگر این است که آن موجودات دارای استعداد گزینش بوده اند و با همین استعداد گزینشی بوده است که از پذیرش امانت مهم از خداوند سبحان اعتذار و از حمل آن امتناع نموده اند. البته مرحوم علامه طباطبائی امتناع و بیم را در این آیه به استعدادی یعنی ناتوانی استعداد آن ها معنا کرده است.20 ولی این تفسیر صحیح به نظر نمی رسد زیرا اگر حمل امانت برای آسمان ها و زمین به جهت استعداد، امکان نداشت، عرضه امانت بر آنها، تکلیف فوق طاقت بود که عقلاً محال است. به علاوه جمله (واشفقن منها) دلالت بر بیمناک بودن با آگاهی و احساس دارد و این با نقص استعداد ناآگاه نمی سازد. این دو آیه دلالت بر بهره مندی موجودات از نوعی اختیار دارد، گریه نکردن آسمانها و زمین21 بر هلاک فرعونیان که در قرآن آمده دلیل دیگری است بر بهره مندی موجودات از درک، شعور و اراده. گرچه برخی از مفسران بزرگ گریه آسمان و زمین را گریه کنایی تخیلی گرفته اند ولی در تفسیر روایی با توجه به روایاتی که در زمینه گریه آسمان و زمین در شهادت یحیی(ع) و امام حسین(ع) نقل کرده اند، از نظر خود عدول نموده و نوشته اند: «و اگر در معنای گریه آسمان و زمین اساس را همین ظاهر روایات قرار دهیم، دیگر احتیاجی نیست به این که گریه آن دو را حمل بر کنایه تخیلی بکنیم.»22 و مسلم است حیوانات که از نظر حیات از بسیاری از موجودات کاملتر هستند به طریق اولی از اختیار و اراده برخوردارند.
دلیل دوم
در آیه دیگر به طور صریح حیوانات را همانند انسان معرفی کرده و می فرماید: «وما من دابه فی الارض و لا یطیر بجناحیه الا امم امثالکم ما فرطنا فی الکتاب من شئی ثم الی ربهم یحشرون؛23 هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال پرواز می کند نیست، مگر این که امت هایی همانند شما هستند، ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم، سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می شوند.»
این آیه بیانگر این است که حیوانات و پرندگان برای خود امتی هستند همانند انسان ها، اما در اینکه این همانندی (شباهت) در چه جهت است؟ در میان مفسران گفتگو است.
برخی این شباهت را با انسان از ناحیه اسرار شگفت انگیز خلقت آن ها دانسته اند. و برخی از جهت نیازمندیهای مختلف زندگی یا وسایلی را که با آن احتیاجات گوناگون خود را برطرف می سازند، می دانند. بعضی این شباهت را در کثرت عدد می دانند یعنی حیوانات نیز همانند مردم دارای کثرت و عددند. در حالی که جمعی دیگر معتقدند این شباهت از نظر درک فهم و شعور است یعنی حیوانات نیز همانند انسان در عالم خود دارای درک، علم، شعور، اختیار، اراده و تکلیف هستند.24 باید دید کدام یک از این دیدگاه ها صحیح است؟ دو قرینه در آیه وجود دارد که تفسیر آخر را تأیید می کند. یکی کلمه امت است و دیگری جمله والیه یحشرون.
«امت» از ریشه (امّ) و به معنی قصد کردن گرفته شده است؛25 و به معنی جماعتی است از مردم که اشتراک در هدف واحد مانند دین و سنت واحده و یا وحدت در زمان و مکان آنان را مجتمع ساخته است.26
طبق معنایی که برای کلمه امت گفته شده است آن چه که ملاک «امت» بودن است جهت جامعی است که این کثیر را متشکل و آن ها را به صورت واحد در می آورد و آن ملاک، اشتراک در هدف می باشد. «و لذا به هر گروهی از مردمان امت گفته نمی شود، بلکه به جماعتی گفته می شود که دارای مقصد واحدی بوده و به واسطه آن با یک دیگر مربوط و متحد شده باشند »27 و به همین دلیل است که قرآن ابراهیم(ع) را امت معرفی می کند؛28 چنانچه از تاریخ به عنوان امت یاد کرده است.29
و اما جمله (و الیه تحشرون) در این که منظور از حشر در این آیه چیست؟ در میان مفسران گفتگو و اختلاف نظر است. برخی آن را بازگشت به پایان زندگی و مرگ دانسته اند. ولی بیشتر مفسران این مطلب را پذیرفته اند که تمام جانداران دارای رستاخیز و جزاء و کیفرند. و ضمیر «هم» در این جمله به انواع و اصناف جنبندگان و پرندگان برمی گردد.30 حالا باید دید آن چیزی که در انسان ملاک حشر و بازگشت به سوی خداوند است، چیست؟ هرچه باشد همان ملاک در حیوانات هم خواهد بود و مسلم است که آن ملاک در انسان جز نوعی از زندگی ارادی و شعوری که راهی به سوی سعادت و راهی به سوی بدبختی، نشان می دهد، چیز دیگری نیست. مرحوم علامه طباطبائی در ذیل این آیه شریفه نکاتی را برای تأیید نظریه ارادی بودن فعالیت حیوانات مطرح کرده است که به طور خلاصه به آن ها اشاره می شود: ایشان می نویسد: تفکر و تعمق در زندگی حیواناتی که ما در بسیاری از شئون زندگی خود با آن ها سر و کار داریم و در نظر گرفتن حالات مختلفی که هر نوع از انواع حیوانات در مسیر زندگی به خود می گیرند ما را به این نکته واقف می سازد که حیوانات نیز مانند انسان دارای آراء و عقیده هستند که: 1- زندگی خود را بر اساس عقاید خود تنظیم می کنند؛ 2- دست به ابتکار عمل می زنند و گاهی از حیله هایی استفاده می کنند که هرگز عقل بشر آن را درک نمی کرده 3- مشاهده حب و بغض و مهربانی و سرکشی در حیوانات تشخیص دوست و دشمن و عکس العمل های مختلف در برابر آن ها همه و همه بیانگر وجودی نوعی شعور، اراده، اختیار و حتی بالاتر وجود افکار و عقاید مختلف در حیوانات است.31
علاوه بر این ها در آیات متعددی از قرآن خداوند مطالبی را راجع به حیوانات بیان کرده که نشان دهنده این است که آن ها در فهم و شعور و درک دقایق امور کمتر از انسان متوسط الحال نیستند، مانند داستان فرار مورچگان از برابر لشگر سلیمان. «حتی اذا أتوا الی وادالنمل قالت نمله ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعرون؛32 تا آن که لشکر سلیمان به کنار وادی مورچگان رسیدند، مورچه ای بانگ برداشت که هان ای مورچگان داخل در لانه های خود شوید، زنهار که سلیمان و لشکریانش شما را زیر پای خود پایمال نکنند در حالی که نمی فهمند.» و نیز مطالبی که از قول هدهد در داستان غایب شدنش حکایت می کند: «فقال احطت بمالم تحط به وجئتک من سبأ بنبأ یقین انی وجدت امرأه تملکهم و أوتیت من کل شئیی و لها عرش عظیم وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله و زین لهم اعمالهم فصدهم عن السبیل فهم لایهتدون؛33 (چندان طولی نکشید که هدهد آمد) گفت: من برچیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی، من از سرزمین سبأ یک خبر قطعی برای تو آورده ام. من زنی را دیدم که بر آنها حکومت می کند و همه چیز در اختیار داشت [مخصوصاً] تخت بزرگی دارد. من، او و قومش را دیدم که برای غیر خدا – خورشید – سجده می کنند و شیطان کارهای آن ها را در نظرشان آراسته، آنها را از راه بازداشته است و آن ها هدایت نخواهند شد.»
هدهد اول برای برطرف کردن خشم و ناراحتی حضرت سلیمان نخست به صورت کوتاه و سربسته خبر از مطلبی داد که سلیمان از آن اطلاع نداشت، سپس ماجرا را با جمله های کوتاه برای سلیمان شرح داد: این که یک زن بر آن ها حکومت می کند، (سبأ) کشوری است آباد دارای همه مواهب و امکانات، آن زن، درباری بسیاری مجلل و با شکوه دارد. مطلب عجیب تر این که آنها غیر خدا را می پرستند و شیطان بر آن ها سلطه یافته و اعمالشان را در نظرشان زینت داده و آن ها را از راه حق بازداشته است و آن ها چنان در بت پرستی فرو رفته اند که فکر نمی کنم به این آسانی از این راه برگردند. خلاصه در چند جمله کوتاه وضع سیاسی، اقتصادی، اعتقادی، معنوی و فرهنگی آنان را تشریح کرد که اگر حضرت سلیمان یک سیاستمدار کارکشته را می فرستاد معلوم نیست که می توانست بهتر از این گزارش برای سلیمان بیاورد.
مرحوم علامه می نویسد: «خواننده هشیار اگر در این آیات و مطالب آن دقت نموده و آن مقدار فهم و شعوری که از این حیوانات استفاده می کند وزن کرده و بسنجد تردید برایش باقی نمی ماند که تحقق این مقدار از فهم و شعور موقوف به داشتن بسیاری دیگر و ادراکات گوناگونی از معانی بسیطه و مرکبه است و چنین عجایب و غرایبی جز از موجودی صاحب اراده و دارای فکر لطیف و شعور تیز و عمیق سر نمی زند.»34
دلیل چهارم
در بسیاری از آیات قرآن سخن از تسبیح موجودات عالم هستی در برابر خداوند بزرگ به میان آمده است، که صریحتر از همه آیه 44 از سوره اسراء است، خداوند در این آیه می فرماید: «تسبح له السموات السبع والارض و من فیهن، و ان من شئی الا یسبح بحمده، ولکن لا تفقهون (یفقهون) تسبیحهم؛ آسمانهای هفت گانه و زمین و کسانی که در آنها هستند همه تسبیح او می گویند، هیچ موجودی نیست مگر این که او را با حمدش تسبیح می گوید، ولکن شما (آنها) تسبیح آنها را نمی فهمید.» این آیه و آیاتی که درباره تسبیح موجودات است بیانگر این هستند که تمامی موجودات عالم از نوعی علم و شعور و اراده برخوردارند و جمله (ولکن لا تفقهون تسبیحهم؛ ولکن شما تسبیح آنها را نمی فهمید) بهترین دلیل بر تسبیح موجودات از روی علم و شعور است، چون اگر منظور زبانحال موجودات و دلالت آنها بر وجود صانع بود، معنا نداشت خداوند بفرماید: شما تسبیح آنها را نمی فهمید. چرا که این معنا برای مردم قابل درک و فهم است. و آیاتی که سخن از شهادت زمین35 و گواهی اعضای بدن انسان در قیامت دارد36 گواه دیگری است بر این که تمامی موجودات عالم از نوعی علم، شعور و اراده برخوردارند.37
البته معنای برخورداری سایر موجودات از علم و شعور و اراده این نیست که همان آثاری که از انسان بروز می کند از آنها نیز بروز کند. چون همان طور که قبلاً گفتیم علم، شعور و اراده در همه موجودات از یک سنخ نیستند، بلکه علم و شعور و اراده در موجودات با توجه به مراتب وجودی و سنخ هستی آن موجود است، با توجه به تشکیکی بودن مراتب وجود و هستی در عالم صفات و کمالات آنها نیز تشکیکی خواهد بود.
برخی از مفسران، تسبیح و حمد موجودات را به زبان حال دانسته اند و گفته اند: «همان طور که یک تابلو بسیار زیبا که شاهکای از هنر راستین است گواهی بر ذوق و مهارت نقاش می دهد و او را مدح و ثنا می گوید، دیوان شعر شعرای بزرگ و نامدار از قریحه عالی آنها حکایت می کند … عالم شگرف هستی با آن نظام عجیبش، با آن همه راز و اسرار، با آن عظمت خیره کننده اش و با آن ریزه کاری های حیرت زا همگی «تسبیح و حمد» خدا می گویند و در ادامه می نویسد: این معنا برای تسبیح و حمد عموم موجودات کاملاً قابل درک است و نیاز به آن ندارد که ما برای همه ذرات عالم هستی درک و شعور قائل شویم چرا که دلیل قاطعی برای آن در دست نیست.»38 البته ایشان در صفحات بعدی کتاب احادیثی را آورده است که دلیل قاطعی بر برخورداری همه موجودات از علم و شعور و اراده است.39
نتیجه
با مراجعه به قرآن و تفسیرهایی که بر آن نوشته شده است، هیچ جای شک و شبهه باقی نمی ماند که فقط این انسان نیست که در میان مخلوقات از اختیار برخوردار است بلکه بسیاری از موجودات حداقل موجودات زنده از این نعمت بزرگ بهره مند هستند. منتها اراده و اختیار در هر یک از موجودات معنای خاص خود را دارد.
لازم به ذکراست برای تأیید نظریه مختار بودن فرشتگان و سایر موجودات، به کتابهای فلسفی استناد نکردم در صورتی که مطالب زیادی در این کتابها مخصوصاً در کتاب گرانسنگ، اسفار مرحوم ملاصدرا در این زمینه مطرح شده است.
پی نوشت ها
—————————————-
3. محمد بن الحسن (الحر العاملی)، وسائل الشیعه، ج 15، ص 209
4. مجلسی، محمد باقر (علامه)، بحار الانوار، ج 15، ص 306.
5. فصلت/11.
6. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج 17، ص 366.
7. جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 2، ص 122 و ج 18، ص 163.
8. تحریم/6.
9. شرح نهج البلاغه، ج 7؛ ص 104.
10. المیزان، ج 19، ص 334.
11. انبیاء / 27.
12. المیزان، ج 14، ص 275.
13. راغب اصفهانی، المفردات؛ ص 149.
14. تفسیر نمونه؛ ج 13، ص 392.
15. نحل / 50.
16. المیزان، ج 12، ص 266 تا 269.
17. فصلت / 11.
18. المیزان، ج 17، ص 366 و ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 122 و ج 18، ص 165.
19. احزاب/32.
20. المیزان، ج 16، ص 349.
21. دخان / 29.
22. المیزان، ج 18، ص 141 و 143.
23. انعام/38.
24. طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 298 و مکارم شیرازی ناصر (آیت الله)، تفسیر نمونه، ج 5، ص 223.
25. احمد بن محمد بن علی المقری القیومی (م. 707)، المصباح المنیر، ص 33.
26. المفردات، ص 23.
27. المیزان، ج 2، ص 123.
28. نحل / 120.
29. یوسف / 45.
30. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القران، ج 4، ص 298 و تفسیر نمونه، ج 5، ص 223.
31. المیزان، ج 7، ص 78 – 73.
32. نمل / 18.
33. همان / 24.
34. المیزان، ج 7 ص 77.
35. زلزال / 5.
36. فصلت / 21.
37. المیزان، ج 13، ص 110 و ج 17، ص 381.
38. تفسیر نمونه، ج 12؛ ص 135 و 136.
39. همان، ص 138 و 139.
منبع : مجله معارف – آذر ماهسال 1383 ، شماره 21 – اراده و اختیار فرشتگان و حیوانات

اختیار فرشتگان

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا